واقعه غدیر از مدینه تا خطابه

از ویکی غدیر
نسخهٔ تاریخ ‏۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۲۵ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (←‏واقعه غدیر؛ از مدینه تا خطابه[1])
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

زمينه واقعه غدير

بستر اجتماعى كه واقعه غدير در آن اتفاق افتاد و مخاطبانى كه مورد خطاب پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير بودند، از چند زاويه قابل بررسى است:

۱. آنان كه در غدير به نام مسلمان در كنار پيامبرصلى الله عليه وآله بودند همه در حد سلمان و ابوذر و مقداد نبودند؛ بلكه در درجاتى متفاوت از ايمان و عمل نسبت به دستورات دين قرار داشتند.

۲. هر چه پيشرفت و قدرت اسلام بيشتر مى‏ شد پيامبرصلى الله عليه وآله هم مطالب سنگين‏ترى از معارف اسلام بر مردم عرضه مى‏ كردند.

در طول سيزده سال دعوت پيامبرصلى الله عليه وآله در مكه معظمه مسلمين بسيار كم بودند؛ و در بين همان عده كم نيز گروهى منافقانه گِرد پيامبرصلى الله عليه وآله جمع شده بودند.[۱]

۳ . پس از ورود پيامبرصلى الله عليه وآله به مدينه و استقبال از حضرت و پيدا شدن پايگاهى امن براى مسلمين، روز به روز تعداد مسلمانان زيادتر شد.

از اين زمان به بعد تركيب جمعيت مسلمين تغييرى اساسى يافت، و شامل تازه مسلمانانى شد كه بعضى از روى تبعيّت از رؤساى قبائل، و عده‏اى به قصد شركت در جنگ‏ها و به دست آوردن غنائم و برخى براى كسب موقعيت‏هاى اجتماعى و امثال آن مسلمان مى‏ شدند.[۲]

۴ . آنگاه كه جنگ‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله بالا گرفت و مسلمين در جنبه‏ هاى اجتماعى و نظامى قوت گرفتند و در جنگ‏ها فاتح شدند، افراد زيادى به خاطر حفظ جان و مال خود مسلمان شدند، و عده ‏اى هم خود را به اكثريت ملحق كردند تا رسوا نشوند.

۵ . پس از فتح مكه كه طومار بت ‏پرستى و شرک به دست پيامبر و اميرالمؤمنين‏ عليهما السلام در هم پيچيده شد؛ بسيارى از كسانى كه تا ديروز در جنگ‏ها شمشير بر روى مسلمين مى ‏كشيدند، با اعلان عفو عمومى از سوى آن حضرت داخل جرگه مسلمانان شدند.

۶ . تركيب جامعه مسلمين در سال آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله، از يك سو شامل مسلمانانِ مخلصى چون سلمان و ابوذر و مقداد، و از يک سو در برگيرنده تازه مسلمانانى بود كه تا ديروز عليهِ اسلام شمشير مى ‏زدند، و از سوى ديگر شامل افراد شهوت پرست و دنيا طلبى بود كه هدفى جز مقاصد دنيوى نداشتند.

۷ . تعصبات جاهلىِ حاكم بر افكار عده‏اى از مردم، و عُقده‏هاى باقيمانده از جنگ‏هاى بدر و اُحد و خيبر و حُنين، و مطامع دنيوى كه آن ايمان راسخ را از قلوب عده‏اى ربوده بود، و حسدهاى نهفته‏ اى كه هر روز آشكارتر مى‏ گشت، همه اينها جو حاكم بر جامعه مسلمين در سال حجة الوداع را روشن مى ‏كند.

۸ . مشكل بزرگ جامعه مسلمين خط نفاق بود. منافقين كسانى بودند كه به  خاطر پذيرش ظاهر اسلام، برخورد قانونى با آنان مشكل بود. اين عده از همان ابتداى بعثت با نيت منافقانه مسلمان شدند، ولى هر چه قدرت اسلام بالا گرفت تعداد منافقين بيشتر شد و تشكّل آنان انسجام بيشترى يافت؛ تا آنجا كه در سال‏هاى آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله كم كم وارد عمل شدند.

آنان براى خود مجالس سرى تشكيل مى‏دادند، و بر ضد اسلام و شخص پيامبرصلى الله عليه وآله توطئه و كارشكنى مى‏كردند كه آيات قرآن بهترين شاهد اين مدعاست، و اكثر آيات مربوط به منافقين در سال‏هاى آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده است.[۳]

از طرفى منافقين مى ‏دانستند كه رسيدن به اهدافشان با حضور پيامبر امكان پذير نخواهد بود و بايد براى بعد از رحلت آن حضرت برنامه ريزى كنند.[۴]

۹ . آنچه مى‏ توانست نقشه‏ هاى كفار و منافقين را يك جا خنثى نمايد و اسلام را در چنين جوّ اجتماعى حفظ كند، تعيين و اعلان رسمى جانشين پيامبرصلى الله عليه وآله بود.

موقعيت زمانى و مكانى مناسب براى اين اعلان رسمى «غدير خم» بود، كه به طور اساسى منافقين را فلج كرد.

حضرت زهراعليها السلام در اين باره مى ‏فرمايد: «پيامبر در روز غدير عقد ولايت را براى على محكم كرد تا اميد شما را از طمع در آن قطع كند».[۵]

۱۰ . اگرچه منافقين بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله به تصميمات خود جامه عمل پوشاندند؛ ولى نورِ «غدير» در طول پانزده قرن رقم ميلياردىِ شيعيان و محبين اهل بيت ‏عليهم السلام را در پهنه جهان در هر زمانى باقى گذارد.

اگرچه اكثريت اجتماع آن روزِ مسلمين، كلام پيامبرِ دلسوز خود را كنار گذاردند وخلافتِ بلا فصل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را قبول نكردند، ولى بسيارى از افراد نسل‏ هاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پيامبرشان را شناختند كه اين بالاترين هدف از «غدير» بود.

۱۱ . با اين زمينه‏اى كه براى واقعه غدير بيان شد، بايد اذعان داشت خطبه غدير با توجه به اختلاف درجات ايمان در مسلمانان زمان پيامبرصلى الله عليه وآله و حضور گسترده خط نفاق بين آنان ايراد شده است.

همچنين بايد به خاطر سپرد كه مخاطب اين سخنرانىِ استثنائى تمامى نسل‏هاى بشريت هستند كه بايد در آينده‏هاى دور و نزديك به سوى بهشت راهنمايى شوند.

از مدينه تا غدير

مسير واقعه غدير را از مدينه آغاز مى ‏كنيم و تا مكه و اعمال حج و سپس بازگشت به سوى غدير را در نظر مى ‏گيريم:

۱ . در سال دهم هجرى پيامبرصلى الله عليه وآله براى اولين بار اعلان حج دادند.

پس از آن مناديانى را در مدينه و اطراف آن براى اطلاع رسانى فرستادند، و به شهرها و مناطق دوردست با نامه اطلاع دادند.[۶]

۲ . آن حضرت هدف اين سفر را بيان دو حكم اصلى باقيمانده از قوانين اسلام اعلام كردند:

حج و معرفى جانشين خود.[۷]

۳ . با حركت كاروان به سوى مكه، در بين راه افراد قبايل از دو سوى جاده به جمعيت اضافه مى‏ شدند.

با رسيدن اين خبر مهم به مناطق دورتر، مردم اطراف مكه تا منطقه نجد و شهرهاى يمن و حتى آن سوى درياى سرخ در آفريقا به سوى مكه سرازير شدند.

جمعيتى حدود صد و بيست هزار نفر در مراسم حج شركت كردند كه هفتاد هزار نفر آنان از مدينه همراه حضرت حركت كرده بودند.[۸]

۴ . قبل از اعلام سفر حج، اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با لشكرى از طرف پيامبرصلى الله عليه وآله به يمن رفته بودند.

پيامبرصلى الله عليه وآله طى نامه ‏اى براى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام دستور دادند آن حضرت نيز از يمن براى سفر حج حركت كند. با نزديك شدن پيامبرصلى الله عليه وآله به مكه از طرف مدينه، اميرالمؤمنين ‏عليه السلام هم از طرف يمن به اين شهر نزديک شدند و همگى روز سه شنبه پنجم ذى الحجه وارد مكه شدند.[۹]

۵ . با رسيدن ايام حج در روز نهم ذى الحجة اعمال حج در عرفات و مشعر و مِنا انجام شد، و در روز سيزدهم پايان يافت. در اين ايام پيامبرصلى الله عليه وآله با ذكر حديث ثقلين و آنچه قبلاً درباره اميرالمؤمنين و امامان معصوم عليهم السلام فرموده بودند، مردم را براى غدير آماده كردند.

۶ . پس از حج دستور الهى بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شد كه «نبوت تو به پايان رسيده است. اسم اعظم و آثار علم و ميراث انبياء را به على بن ابى‏ طالب بسپار».

يادگارهاى انبياءعليهم السلام صُحُف آدم و نوح و ابراهيم ‏عليهم السلام و تورات و انجيل و عصاى موسى‏ عليه السلام و انگشتر سليمان‏ عليه السلام و ساير ميراث‏هاى ارجمندى بود كه فقط در دست حجج الهى است.

تا آن روز خاتم انبياءصلى الله عليه وآله حافظ اين ميراث‏ها بود و اينک به دستور الهى به اميرالمؤمنين ‏عليه السلام منتقل مى ‏شد.

اين ودايع از اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به امامان بعد منتقل شده تاكنون كه در دست مبارك آخرين حجت پروردگار  حضرت بقية اللَّه الاعظم ‏عليه السلام است.

پيامبرصلى الله عليه وآله روز چهاردهم ذى الحجه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواند، و با هم جلسه خصوصى تشكيل دادند و يک شبانه روز برنامه سپردن ودايع الهى طول كشيد، كه علوم الهى و ميراث‏هاى پيامبران بود.[۱۰]

۷ . در روز چهاردهم ذى الحجه جبرئيل لقب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص آن به على‏ عليه السلام از سوى خداوند آورد.

پيامبرصلى الله عليه وآله دستور دادند تا سرشناسان اصحاب نزد على‏ عليه السلام بروند و «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» بگويند، و اين گونه در حيات خود از آنان اقرار بر امير بودن على‏ عليه السلام گرفتند.[۱۱]

۸ . بلافاصله پس از اتمام حج، منطقه «غدير» كه آب كافى براى كاروان ۱۲۰۰۰۰ نفرى و درختانى براى اجراى مراسم داشت، براى مراسم اعلان ولايت انتخاب شد و حضرت به منادىِ خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان كند:

«فردا كسى از كاروان حجاج نبايد در مكه بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در غدير خم حاضر باشند».[۱۲]

۹ . شب پانزدهم ذى الحجه با حركت پيامبرصلى الله عليه وآله از مكه، سيل جمعيت كه بيش از صد و بيست هزار نفر بودند به همراه حضرت حركت كردند. حتى پنج هزار نفر از اهل مكه و عده‏اى حدود دوازده هزار نفر از اهل يمن  -  كه مسيرشان به سمت مدينه نبود  -  براى شركت در مراسم غدير همراه حضرت آمدند.

كنار بركه غدير

از حركت به سوى غدير تا آماده سازى منبر مراحل زير طى شد:

۱ . پس از چهار شب طى طريق، نزديك ظهر روز دوشنبه هيجدهم ذى الحجه به غدير خم رسيدند.

پيامبرصلى الله عليه وآله فرمان دادند تا منادى ندا كند:

«همه مردم متوقف شوند و آنان كه پيش رفته ‏اند بازگردند و آنان كه پشت سر هستند توقف كنند» تا كم كم همه جمعيت در محل از پيش تعيين شده جمع گردند.[۱۳]

۲ . پس از اين دستور مَركب‏ها متوقف شدند، و كسانى كه پيشتر رفته بودند بازگشتند. آنگاه همه مردم در منطقه غدير پياده شدند و هر يک براى خود جايى پيدا كردند و آرام گرفتند.

شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين، به حدّى بود كه مردم و حتى خود حضرت گوشه ‏اى از لباس خود را به سر انداخته و گوشه‏ اى از آن را زير پاى خود قرار داده بودند![۱۴]

۳ . حضرت دستور دادند: «كسى زير درختان كهنسال كنار بركه نرود، و آن مكان براى جايگاه سخنرانى خالى بماند».

پيامبرصلى الله عليه وآله به سلمان و ابوذر و مقداد و عمار دستور دادند تا محل پنج درخت كهنسال را -  كه در يك رديف كنار بركه غدير بودند  -  براى سخنرانى آماده كنند.

آنها خارهاى زير درختان را كَندند و سنگ‏هاى ناهموار را جمع كردند و زير درختان را جارو زدند و آب پاشيدند. سپس شاخه‏ هايى از درختان را كه تا نزديكى زمين آمده بود قطع كردند.

بعد از آن در فاصله بين دو درخت روى شاخه‏ ها پارچه‏اى انداختند تا سايبانى براى سخنران باشد، و آن محل براى برنامه سه روزه‏اى كه حضرت براى بيعت در نظر داشتند كاملاً مساعد شود.

در زير سايبان سنگ‏ها را روى هم چيدند و از رواندازهاى شتران و ساير مركب‏ها هم كمك گرفتند و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند و روى آن پارچه‏اى انداختند.

منبر را طورى بر پا كردند كه نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار بگيرد و پيامبرصلى الله عليه وآله هنگام سخنرانى مشرف بر مردم باشند، تا صداى حضرت بهتر به مردم برسد و همه او را ببينند.[۱۵]

۴ . زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به خوبى مى ‏ديدند.

۵ . يك نفر يا افرادى، كلام حضرت را براى كسانى كه در فاصله دورتر بودند تكرار مى‏ كردند.

۶ . مقارن ظهر انتظار مردم به پايان رسيد و منادىِ حضرت نداى نماز جماعت داد. پس از بيرون آمدن مردم از خيمه‏ ها و آمادگى صف‏ها براى نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله از خيمه خود بيرون آمدند و نماز را به جماعت خواندند.

۷ . بلافاصله پس از نماز، پيامبرصلى الله عليه وآله بالاى منبر رفتند و بر فراز آن ايستادند، و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را فرا خواندند تا بالاى منبر كنارشان بايستد.

حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت كرده منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله خطابه خود را آغاز فرمودند.[۱۶]

منبع

غدیر؛ کلاس فوری، تألیف: محمد باقر انصاری.

پانویس

  1. بحار الانوار : ج ۱۸ ص ۱۴۸ - ۲۴۳ ، ج ۱۹ ص ۱ - ۲۷ .
  2. بحار الانوار : ج ۱۹ ص ۱۰۴ - ۱۳۳ ، ج ۲۰ ، ج ۲۱ ص ۱ - ۹۰ .
  3. در اين باره به سوره ‏هاى آل عمران، نساء، مائده، انفال، توبه، عنكبوت، احزاب، محمدصلى الله عليه وآله، فتح، مجادله، حديد، منافقين و حشر مراجعه شود
  4. بحار الانوار : ج ۲۲ .
  5. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۵۹۵ ح ۵۸ .
  6. عوالم العلوم : ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷  ۱۶۷ . الغدير : ج ۱ ص ۱۰  ۹ . بحار الانوار : ج ۲۱ ص ۳۹۰  ۳۸۴ ۳۸۳  ۳۶۰ ، ج ۲۸ ص ۹۵ .
  7. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۰۱ .
  8. العُدَد القوية: ص ۱۸۳. سنن ابى‏داود: ص  ۳۰۲. الاصابة )ابن حجر(: ج ۱ ص ۱۶۱  ۱۶۰  ۱۴۱ ، ج ۲ ص ۱۳ ، ج ۸ ص  ۳۸۱. تهذيب الكمال: ج ۱۰ ص ۲۰۰. الطبقات الكبرى: ج ۸ ص ۲۹۸.
  9. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۴۰۳ ۳۹۶ ۳۹۳ ۳۹۰ ۳۸۴ ۳۸۳ ۳۶۰، ج ۲۸ ص ۹۵. عوالم العلوم: ج  ۳/۱۵ ص ۲۹۷ ۱۶۷. الغدير: ج ۱ ص ۱۰  - ۹.
  10. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۷۶. بحار  الانوار: ج ۲۸ ص ۹۶، ج ۴۰ ص ۲۱۶.
  11. بحار  الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۵ ۱۲۰  - ۱۱۱. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۱۴ ۳۹. مناقب ابن شهر آشوب: ج ۲ ص ۲۲۴. كتاب سليم: ص ۷۳۰.
  12. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۵ ، ج ۳۷ ص ۱۵۸  ۱۱۱ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۳۶ ح ۵۹۳ . الغدير : ج ۱ ص ۲۶۸
  13. بحار الانوار : ج ۲۱ ص ۳۸۷ ، ج ۲۸ ص ۹۹ ، ج ۳۷ ص ۲۰۴ ۲۰۳  ۱۷۳  ۱۵۱ ، ج ۹۸ ص ۲۹۸ . عوالم : ج ۳/۱۵ ص  ۳۰۱ ۸۰  ۷۹  ۷۵ ۶۰ ۵۰ . الغدير : ج ۱ ص ۲۲  ۱۰. مدينة المعاجز: ص  ۱۲۸ . الفصول المهمة: ص ۲۵ - ۲۴ .
  14. بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷، ج ۳۷ ص ۲۰۴ ۲۰۳ ۱۷۳، ج ۹۸ ص ۲۹۸. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵، ص ۳۰۱   ۸۰ ۷۹ ۷۵   ۶۰  ۵۰. تنبيه الغافلين (ابن كرامة): ص ۶۵
  15. بحار الانوار : ج ۲۱ ص ۳۸۷ ، ج ۳۷ ص ۲۰۴  ۲۰۳ ۱۷۳ ، ج ۹۸ ص ۲۹۸ . عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۱  ۸۰  ۷۹  ۷۵ ۶۰  ۵۰ . احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۴۶ .
  16. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۰۲ ۳۰۱  -  ۱۹۹ ۹۷ ۴۴. بحار  الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷، ج ۳۷ ص  ۲۰۹، ص ۱۳۴ - ۱۳۳.