آيه ۶۴ توبه و غدیر
به دنبال توطئه عظيم قتل پيامبر صلى الله عليه و آله توسط منافقین در عقبه هرشی و خنثى شدن آن، چهار آيه از قرآن درباره اين اقدام آن منافقين سركش نازل شد، تا براى هميشه معرّف آنان باشد:
مشخصات آیه | |
---|---|
سوره | سوره توبه (۹) |
آیه | ۶۴ |
جزء | ۱۰ |
محتوای آیه | |
مکان نزول | مدینه |
موضوع | نگرانی منافقین از افشا شدن اسرار آنان |
آيه دوم، آيه ۶۴ سوره توبه كه مى فرمايد:
يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ
«منافقان از اینکه سوره ای بر ضدشان نازل شود که آنان را از اسراری که [در جهت دشمنی با خدا، پیامبر، مؤمنان و حکومت اسلامی] در دل هایشان وجود دارد، آگاه نماید اظهار ترس و نگرانی می کنند؛ بگو: مسخره کنید، خدا آنچه را از آن بیمناک و نگرانید، آشکار خواهد کرد.».[۱]
از امام عسکری علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از رسیدن به گردنه کوهی که رسوایان منافقین و کفّار در برابر آن قرار داشتند، در پایین گردنه فرود آمد. سپس آنان را جمع کرد و فرمود: «جبرئیل روحالأمین مرا آگاه ساخته است که بر ضدّ علی علیه السلام چنین و چنان توطئهای طرح ریزی گشته است، ولی خداوند عزّوجلّ با الطاف و معجزات عجیب خویش به کذا و کذا از او پاسداری کرد ... سپس علی علیه السلام به آن مکان بازگشت و از آن سرپوش برگرفت و در نتیجه گودال آشکار گردید.
سپس خداوند عزّوجلّ آن را از کرامت خویش بر علی به هم آورد و به آن حضرت گفته شد: «در این باره نامهای بنویس و با پیکی به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله بفرست». ولی او در پاسخ گفت: «پیک و فرستاده خداوند به سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله سریعتر و پیامش به او زودتر میرسد». با این حال رسول خدا صلی الله علیه و آله آنان را از سخن علی علیه السلام در دروازه مدینه آگاه نساخت که فرمود: «منافقانی همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند که به زودی بر ضدّ او توطئه میکنند، ولی خداوند متعال از او دفاع و پاسداری میکند». هنگامی که آن بیستوچهار منافق عقبه، سخن پیامبر صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام را شنیدند، به یکدیگر گفتند: «محمّد در دروغ پردازی چه استادانه مهارت دارد! پیکی بادپا نزد او آمد یا آنکه پرندهای از مدینه از میان اهل و خانوادهاش بر او فرو آمد؟ بیتردید علی به حیله و مکر کذا کشته شده است که یارانمان را بر قتل او گماشتیم. و اکنون که خبر به او رسیده است، آن را مخفی ساخته است. او میخواهد افراد همراهش در آرامش باشند تا بر ضدّ او طغیان نکنند. ولی چه خیال باطلی!... علی هلاک گردیده است و محّمد نیز بیهیچ شک و تردیدی در اینجا هلاک خواهد گشت.
ولی بیایید تا به سوی او رویم و درباره کار علی اظهار شور و شعف کنیم تا قلبش به ما متمایل و مطمئن گردد، تا آن دم موعود فرا رسد و نقشه خویش را درباره او عملی سازیم».
آنان به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمدند و به خاطر جان به در بردن علی علیه السلام از دامی که دشمنان برای او تدارک دیده بودند، به او شادباش گفتند. سپس به او گفتند: «ما را آگاه ساز که آیا علی افضل و برتر است یا فرشتگان مقرّب الهی»؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا فرشتگان جز به محبّت محمّد و علی و پذیرش ولایت آن دو، بزرگی و شرافت مییابند؟ هیچ کسی از محبّان و دوستداران علی نیست که قلبش را از پلیدی و ناپاکی فریب و دغل و خیانت، کینه و نجاست گناهان پاک سازد، مگر آنکه پاک تر و برتر از ملائکه باشد.
آیا خداوند به ملائکه جز به خاطر آنچه در نزد خویش به آن اعتقاد یافته بودند، فرمان داد تا در برابر آدم سجده کنند؟ هنگامی که آنان را از این دنیا بالاتر بردند، [آنان بر این گمان گشتند] که بعد از آنان در دنیا هرگز آفریدگانی پدید نخواهد آمد مگر آنکه فرشتگان در دین، بسیار برتر از آنان و بسیار آگاهتر نسبت به خداوند و آیین او باشند. و خداوند خواست که آنان را متوجه خطا و اشتباه در پندارها و اعتقاداتشان سازد. و به همین خاطر آدم را آفرید و همه اسماء را به او آموخت. سپس آن اسماء را بر فرشتگان عرضه داشت. ولی از شناخت آنها عاجز و ناتوان گشتند.
و به آدم دستور داد که آنان را از آن اسماء آگاه سازد و اینگونه آنان را از برتری آدم در علم آگاه ساخت. سپس از پشت آدم فرزندانی خارج ساخت که از میان آنان پیامبران و بندگان برگزیده خدا به پا خاستند. برترین آنها محمّد صلی الله علیه و آله ، و بعد از او آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند و از میان ایشان برگزیدگان بندگان صاحب فضلِ اصحاب محمّد و برگزیدگان اُمّت محمّد می باشند. و اینگونه فرشتگان را آگاه ساخت که آنان از فرشتگان برتر هستند.
چرا که آنان بارهایی گران بر دوش میکشند و از رویارویی با یاران شیطان و مجاهدت با نفس و تحمّل آزار بار و سنگینی دادن نفقه و کوشش در به دست آوردن حلال و رنج و خطر برآمده از هراس از دشمنان و از دزدان ترسناک و پادشاهان ستمپیشهی قدرتمند و دشواری پیمودن راهها در تنگناها و اماکن ترسناک و زمینهای بلند و کوهها و پشتههای بلند که جهت به دست آوردن توشه و قوت خانواده از روزی پاک و حلال انجام میدهند، متحمّل رنج و سختی بسیار می گردند.
خداوند عزّوجلّ آنان را آگاه ساخت که برگزیدگان مؤمنان این بلایا را تحمّل می کنند و از آن نجات مییابند و با شیاطین به پیکار برمی خیزند و مغلوبشان میسازند. و با نفس خویش با دور نگاه داشتن آن از شهوات، به جهاد میپردازند. و با وجود آنچه از شهوت جنسی و محبّت لباس و طعام و ارجمندی و غرور و ریاست و فخرفروشی و تکبر [بر سر راهشان قرار دارد] و با تحمّل آنچه از رنج و سختی صادر شده از جانب ابلیس که خداوند او و شیاطین پیرامون او را لعنت کند و افکار پنهانی و فریب و گمراهسازی آنان و پس زدن آنچه از رنج صبر و شکیبایی بر شنیدن طعن و کنایه دشمنان اسلام و شنیدن سخنان لهو و دشنام به اولیای الهی متحمّل میشوند و با وجود آنچه در سفرهایشان در پی کسب روزی و فرار از دشمنان دینشان به جان می خرند و آنچه از رفتار مخالفان دینشان انتظار می کشند، نفس خود را مغلوب میسازند.
خداوند عزّوجل فرمود: ای فرشتگان من! شما از همهی این امور برکنار هستید، نه شهوت جنسی شما را پریشان و آزرده میسازد و نه شهوت طعام شما را از پشت میراند، و نه ترس از دشمنان دین و دنیایتان بر قلبهایتان سایه میافکند و نه ابلیس را در ملکوت آسمانها و زمینم مشغولیتی برای فریب و گمراهسازی فرشتگانم است. چرا که فرشتگانم را از آنان محفوظ داشتهام.
ای فرشتگانم! هر کس از آدمیان مرا فرمان پذیرد و دین خود را از این آفات و بلایا محفوظ دارد، در درگاه محبت من، آنچه را که شما تحمل نکردید بر دوش کشیده است و نسبت به من عباداتی جهت تقرب صورت داده است که شما را از آن بهره ای نبوده است. چون خداوند، فرشتگان را از فضل و برتری برگزیدگان امّت محمّد صلی الله علیه و آله و شیعیان علی علیه السلام و جانشینان او و بر دوش کشیدن سختی ها و صبوری آنان در درگاه محبت پروردگارشان بر اموری که فرشتگان سختی آن را نچشیدند، آگاه ساخت، بنی آدم را به عنوان برگزیدگان متّقین، با فضل و برتری بر آنان، متمایز گرداند.
سپس فرمود: به این سبب بر آدم سجده کنید که او در بردارندهی انوار این خلایق برتر است. و سجدهی آنان به خاطر آدم نبود، بلکه آدم قبلهای برای آنان بود که به خاطر خداوند عزّوجلّ، به سوی او سجده کنند. و با این امر او را بزرگ و گرامی داشت و برای هیچ کسی سزوار نیست که جز خدا برای کسی سجده کند و در مقابل او همانند خضوع برای پروردگار، اظهار فروتنی و فرمانبری کند و با سجده، او را همانند تعظیم خدا بزرگ دارد. و اگر کسی را فرمان میدادم که این چنین برای غیر خدا سجده کنند، بیتردید به ضعفای پیروانمان و باقی مکلّفین دستور میدادم که برای میانجی علوم، علی علیه السلام جانشین رسول خدا صلی الله علیه و آله سجده کنند که دوستی خالص بهترین خلق خدا بعد از محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن علی است.
او سختیها و بلایا را در بیان حقوق پروردگار تحمل کرد و بر من، حقی را که بر او چشم داشتم که آن را ندانسته یا نادیده گرفته بود، انکار نساخت». سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«ابلیس از خداوند سرپیچی کرد و هلاک گردید که گناه و نافرمانی او با تکبر و نخوت در برابر آدم به وقوع پیوست. و آدم از پروردگار نافرمانی کرد و از آن درخت خورد ولی سالم ماند و هلاک نگردید؛ چرا که گناهش با تکبر نسبت به محمّد و آل پاک او همراه نگردید و به این سبب خداوند تعالی به او فرمود:
ای آدم! ابلیس درباره تو مرا نافرمانی کرد و نسبت به تو تکبّر ورزید و هلاک گردید. و اگر در برابر تو به فرمان من گردن مینهاد و عظمت و جلال مرا بزرگ میداشت، به طور کامل رستگار میگردید، همچنان که تو مرا با خوردن از آن درخت نافرمانی کردی، ولی رستگار شدی. و با تواضع و فروتنی در برابر محمّد و آل محمّد به رستگاری کامل نائل میگردی و ننگ و عار این لغزش از تو زدوده میگردد، و برای این کار، مرا به محمّد و آل پاک و مطهرش بخوان. آدم نیز پروردگار را به آنان خواند و به خاطر آنکه به چنگ آویز ما اهل بیت درآویخت، به سعادت کامل رسید».
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله در ابتدای نیمه دوم شب فرمان حرکت داد و به منادی خود فرمان داد و او بانگ برآورد:
«آگاه باشید که هیچ کس از رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی گردنه کوه پیشی نگیرد و در آن گام ننهد تا آنکه رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن بگذرد».
سپس به حذیفه فرمان داد که در پایین گردنه کوه بنشیند و بنگرد که چه کسانی از آن میگذرند، و آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله را آگاه سازد. و رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمان داده بود که همانند سنگ ها گردد (در میان آن ها استتار کند).
... حذیفه پیام را رسانید و داخل صخره شد و بیستوچهار نفر که پیشاپیش آنان پیادگانشان قرار داشتند، سوار بر شترانشان آمدند و به یکدیگر میگفتند: «هرکسی را اینجا مشاهده کردید، هر که بود او را بکشید تا محمّد را آگاه نسازند که ما را اینجا دیدهاند و در نتیجه محمّد از آمدن در این موقع منصرف گردد و تنها هنگام روز از این گردنه بالا بیاید و توطئه و نقشه ما بر ضد او ضایع و تباه گردد».
حذیفه این سخنان را شنید و آنان نیز به جستجو و کندوکاو پرداختند، ولی کسی را نیافتند. چرا که خداوند حذیفه را با سنگ از آنان پنهان داشته بود. آنان سپس پراکنده گشتند؛ برخی از آنان از کوه بالا رفتند و از راه اصلی کناره گرفتند. برخی دیگر نیز از چپ و راست بر دامنه کوه ایستادند، درحالیکه میگفتند:
«آیا نمیبینید چگونه مرگ بر محمّد شبیخون میزند؟ [اینگونه که] مردم را از بالا آمدن از گردنه کوه منع سازد تا خود به تنهایی از آن عبور کند و ما در اینجا با او تنها گردیم. و هنگامی که یارانش از او دور افتادند، نقشهمان را درباره او به انجام رسانیم».
همه این سخنان را خداوند از دور و نزدیک به گوش حذیفه میرساند و او آن را به خاطر میسپرد. ....آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله را از دیدهها و شنیدههای خود آگاه ساخت. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آیا چهرهی آنان را تشخیص دادی»؟ گفت: «ای رسول خدا! نقاب بر چهره داشتند. ولی من از روی شترانشان، بیشتر آنان را میشناختم و هنگامی که آن مکان را جستجو کردند و کسی را نیافتند، نقاب از چهره برگرفتند و من چهره آنان را دیدم و شخص آنان را به نام هایشان شناختم و نامشان فلان و فلان بود». و اینگونه بیستوچهار نفر را نام برد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «ای حذیفه! اگر پروردگار، محمّد را استوار و پابرجا گرداند، نه اینان و نه همه خلق را یارای از میان برداشتن او نیست که خداوند امر خود را درباره محمّد به اجرا میرساند، هر چند کافران را خوش نیاید».
سپس فرمود: «ای حذیفه! تو و سلمان و عمّار برخیزید و بر خدا توکّل کنید. و هنگامی که از این گردنه دشوار گذشتیم، به مردمان اجازه دهید که در پی ما بیایند». رسول خدا صلی الله علیه و آله سوار بر شترش بالا رفت و حذیفه و سلمان همراه او بودند و یکی از آنها افسار شترش را در دست داشت و آن را پیش میبرد و دیگری از پشت آن را میراند و عمّار هم در کنار شتر قرار داشت.
آن قوم نیز سوار بر شتر و پیاده در اطراف آن پیچ کوه بر آن گردنهها پراکنده گشته بودند. و کسانی که بالای راه بودند، سنگی در درون خرک قرار دادند و آن را از بالا غلتاندند تا شتر رسول خدا صلی الله علیه و آله برمد و در پرتگاهی میان دو کوه که بیننده با نگاه به عمق آن دچار وحشت میشد، سقوط کند. ولی هنگامی که خرک به نزدیکی شتر رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید، خدای متعال به آن فرمان داد و آن تا ارتفاعی بلند برآمد و از بالای شتر رسول خدا عبور کرد و در کناره آن پرتگاه سقوط کرد و از آن چیزی باقی نماند....
سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به عمّار فرمود: «از این کوه بالا برو و با این عصایت بر صورت شترهایشان بزن و آن را پرتاب کن». عمّار نیز چنین کرد و شتران آنان را رمانید و یکی از آنها فرو افتاد و بازویش شکست و از آنان کسی پایش و دیگری پهلویش شکست و از این رو دچار درد و رنج سختی گردیدند. و هنگامی که شکستگیهایشان بسته شد و التیام یافت، آثار شکستگی تا لحظه مرگ در آنها باقی بود. و به این سبب بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره حذیفه و امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «آن دو آگاهترین مردمان به منافقان هستند». چرا که او (حذیفه) در پایین کوه نشست و کسانی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشی گرفتند و از آنجا گذشتند را مشاهده کرد. و خداوند رسولش را در توطئهای که بر ضد او ترتیب دادند، کفایت کرد. و رسول خدا به مدینه بازگشت و خداوند لباس ذلّت و ننگ را بر سرباززدگان از همراهی او پوشاند. و با پاسداری خداوند از علی علیه السلام ، توطئه منافقان بر ضد او نقش بر آب شد و خداوند آنان را به خواری دچار ساخت.[۲]
از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: این آیه يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ ۚ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ دربارهی بازگشت پیامبر صلی الله علیه و آله از غزوهی تبوک در حقّ منافقینی که شتر پیامبر صلی الله علیه و آله را در شب عقبه ترساندند نازل شد. حذیفة بنیمان آن را از عقب میراند و عمّار زمام آن را گرفته بود. آنان دوازده مرد بودند. پیامبر صلی الله علیه و آله به حذیفه دستور داد که چهرهی شترهایشان را بزند تا آنان را به کناری براند. حذیفه آنان را نشناخت، ولی پیامبر صلی الله علیه و آله آنان را شناخت. ایشان را احضار فرمود و توبیخ کرد.[۳]