اغتشاش منافقین در غدیر

از جمله اقدامات همیشگی منافقین در برابر پیامبرصلی الله علیه وآله، ایجاد اغتشاش و جنجال و هیاهو در مفابل حضرت، و حتی بین سخن گفتن و خطبه‌های رسول‌اللَّه‌صلی الله علیه وآله بود!! از جمله این اغتشاشاتِ منافقین، جنجالی‌هایی بود که در حجةالوداع و قبل از غدیر به پا می‌کردند؛ مثلاً جنجالی که در عرفات به آن دامن زدند:[۱]

۱- جوسازی و خشونت

در روایات صحیح آمده که رسول‌خداصلی الله علیه وآله در حجةالوداع و در صحرای عرفات و به عنوان مقدمه‌چینی برای غدیر برای مردم خطبه‌ای خواند. هنگامی که می‌خواست از مسئله امامت سخنی به میان آورد و حدیث ثقلین را یادآوری کند و تعداد امامان دوازده‌گانه را بیان کند، با جنجال و اخلال جمعی از حاضران روبرو گردید، به حدی که ممکن نشد سخنش را به مردم برساند.

در این قضیه عده‌ای تصریح کرده که نتوانسته‌اند سخن پیامبرصلی الله علیه وآله را بشنوند؛ انس بن مالک، عبدالملک بن عمیر، عمر بن خطاب، ابی‌جحیفه و جابر بن سمره همگی از این عده‌اند.[۲]

از این میان، روایت جابر بن سمره از همه روشن‌تر است، و به نظر می‌رسد وی این موضوع را چندین بار بیان کرده است، زیرا به چند طریق از او روایت شده است. در اینجا برخی از آنها را، به ویژه مواردی که در کتب صحاح و کتب معتبر دیگر آمده برگزیدیم و تقدیم می‌داریم:

الف. در مسند احمد بن حنبل در دو روایت از جابر بن سمره نقل کرده که پیامبرصلی الله علیه وآله در عرفات برایمان خطبه می‌خواند ….

ابوربیع نیز چنین نقل کرده است: و شنیدم که ایشان می‌فرمود: این امر پیوسته با عزت و پیروز خواهد بود تا دوازده نفر آن را به دست گیرند که همگی …. در این موقع گروهی جنجال به راه انداخته و با هم صحبت آغاز کردند و من سخن حضرت را بعد از کلمه» همگی «نفهمیدم. پس به پدرم گفتم: بعد از کلمه» همگی «پیامبرصلی الله علیه وآله چه فرمود؟ پدرم پاسخ داد: همگی از قریش‌اند. در روایت نعمانی این گونه آمده: مردم شروع نمودند به صحبت کردن و من ادامه سخن پیامبرصلی الله علیه وآله را نفهمیدم. به پدرم گفتم: …، تا آخر روایت.[۳]

ب. همچنین از شعبی از جابر بن سمره نقل شده که گفت: پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: این دین با عزت و پایدار خواهد ماند و بر دشمنانش پیروز خواهد شد تا دوازده خلیفه که …. جابر در ادامه گفته است: در این موقع مردم شروع نمودند به برخاستن و نشستن…. شیخ طوسی در ادامه این روایت نقل نموده است: و آن حضرت سخنی گفت که من نفهمیدم. پس به پدرم یا برادرم گفتم: …[۴]

در روایتی دیگر از جابر بن سمره، وی تصریح کرده که این ماجرا در حجةالوداع اتفاق افتاده است.[۵]

ج. همچنین از جابر بن سمره نقل شده است که گفت: رسول‌خداصلی الله علیه وآله در عرفات برایمان خطبه‌ای خواند و در ضمن آن فرمود: این امر با عزت و با اقتدار خواهد بود و بر دشمنانش چیره خواهد گشت، تا دوازده نفر آن را به دست گیرند که همگی …. جابر گوید: بعد از این جمله را نفهمیدم که چه فرمود. به پدرم گفتم: بعد از کلمه» همگی «چه فرمود؟ پدرم پاسخ داد: همگی از قریش اند.[۶]

در روایت ابی‌داوود و جمعی دیگر - گر چه گفته نشده که این ماجرا در عرفات بوده - این عبارت را اضافه دارد: و امت بر علیه همگی ایشان همدست خواهند شد. پس از آن سخنی از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیدم که آن را نفهمیدم. به پدرم گفتم: ….[۷] در نقل دیگری این عبارت است: و همگی بر هدایت و دین حق عمل می‌کنند.[۸]

در پاره‌ای از روایات نیز عبارت این گونه آمده است: در این موقع صدای حضرت نامفهوم شد. من از پدرم پرسیدم: جمله‌ای که نامفهوم شد چه بود؟ پاسخ داد: همگی از بنی هاشم اند.[۹]

د. در روایتی دیگر اشاره نمود که این ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس کلام رسول‌خداصلی الله علیه وآله برای من نامفهوم شد. پس از پدرم که به رسول‌خداصلی الله علیه وآله نزدیک‌تر بود پرسیدم که آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگی از قریش اند.[۱۰]

ه. در روایتی دیگر از جابر، وی بعد از این سخن که امامان دوازده نفر اند گفته است: پس از این پیامبرصلی الله علیه وآله کلامی فرمود که چون مردم جنجال به راه انداخته بودند نفهمیدم. از این جهت از پدرم پرسیدم که او چه فرمود؟ او گفت …[۱۱]

و. و اما روایت مسلم از جابر بن سمره چنین است: جابر گفته است: همراه پدرم به نزد رسول‌اللَّه‌صلی الله علیه وآله رفتم. شنیدم که فرمود: این دین پیوسته عزیز و با اقتدار خواهد ماند تا دوازده جانشین …. در این موقع سخنی فرمود که مردم مانع شدند آن را بشنوم. به پدرم گفتم که او چه فرمود؟ پاسخ داد: همه آنها از قریش اند. در روایت احمد بن حنبل و جمعی دیگر آمده که به پدرم یا پسرم گفتم: عبارتی را که مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آنها از قریش اند.[۱۲]

ز. از جابر بن سمره نقل شده که گفت: نزد پیامبرصلی الله علیه وآله بودم که فرمود: این امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت که …. در این وقت گروهی شیون زدند و من نشنیدم که چه فرمود. به پدرم که به پیامبرصلی الله علیه وآله نزدیک‌تر بود گفتم: رسول‌خداصلی الله علیه وآله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگی آنها از قریش اند و همگی مانند خود اویند.[۱۳]

ح. اما عبارتی که ابی‌داوود نقل کرده چنین است: مردم تکبیر گفته، هیاهو به راه انداختند و حضرت سخنی گفت که واضح نبود ….[۱۴] عبارت ابی‌عوانه نیز این گونه است: در این موقع مردم هیاهو راه انداختند و پیامبرصلی الله علیه وآله سخنی گفت که برای من واضح نبود.[۱۵]

در هر صورت، حدیث دوازده جانشین پس از آن حضرت و آنچه را که ایشان در این باب فرمودند سخنی است که جابر و سایرین - که آنجا حضور داشته - نشنیده‌اند، و چنانچه ملاحظه نمودید وی گفته است که آن سخن پیامبرصلی الله علیه وآله را نفهمیده یا صدای ایشان ضعیف شده و واضح نبوده یا نظیر این عبارات که در منابع و مآخذ بسیاری آمده است.[۱۶]

دو نکته قابل توجه

لازم است دو نکته را در این احادیث مورد توجه قرار دهیم:

اول: مکان حادثه

چنان‌که ملاحظه کردید این روایات در مورد مکانی که پیامبرصلی الله علیه وآله در آنجا خطابه ایراد فرمود با هم اختلاف دارند. در برخی از آنها آمده که این ماجرا در حجةالوداع به وقوع پیوسته، و پاره‌ای دیگر نقل کرده‌اند که در عرفات بوده است. در یک روایت نیز راوی بین عرفات و منی مردد مانده، و در بعضی نیز عبارت در مسجد آمده، و برخی هم سکوت نموده و محلی را نام نبرده‌اند.

با این وجود همه آنها از وقوع هرج و مرج و جنجالی سخن گفته‌اند که باعث شده راوی نتواند ادامه کلام رسول‌خداصلی الله علیه وآله را بشنود. البته بعضی روایات نیز اشاره نموده‌اند که راوی سخن پیامبرصلی الله علیه وآله را نفهمیده است و از جنجال سخنی به میان نیاورده‌اند.

بدین ترتیب آیا پیامبرصلی الله علیه وآله در چند جا این موضوع را بیان فرموده و هر بار نیز با اغتشاش و جنجال روبرو شده است؟ و آیا منظور از مسجد، مسجد منی است یا عرفه؟ اگر فرض کنیم که گفتن منی اشتباهی از جانب راوی نبوده است. یا این ماجرا در یک جا به وقوع پیوسته و امر بر راویان و مورخان مشتبه شده، یا دستی در میان است که سعی دارد این گونه مسائل را به بازی گرفته و با ایجاد اختلاف در نقل آنها بر حقیقتی سرپوش نهاده و موضوعی مهم و حساس را - که همان جانشینی و امامت بعد از رسول‌خداصلی الله علیه وآله است - در معرض طوفان شبهات قرار دهد.

البته این احتمال که ماجرا در چند جا رخ داده و هر بار نیز گروهی مخالفت و دشمنی خویش را با پیامبرصلی الله علیه وآله اظهار نموده‌اند، بر دیگر موارد ترجیح دارد، زیرا راویان و خصوصیات و حالات نقل شده متعدد و متفاوت است.

دوم: عبارت «همگی از قریش»

در برخی از این روایات آمده که حضرت فرموده‌اند:» همگی آنها از قریش اند «این عبارت در معرض شک و تردید است، زیرا مطالبی که اندکی قبل از حقیقت موضوع ظالمانه قریش و اهداف و ترفندهای آنان برای متزلزل ساختن پایه‌های سیطره امامت بیان نمودیم، ما را بر این عقیده مصمم می‌کند که آنچه جابر بن سمره و انس و عمر بن خطاب و عبدالملک و ابوجحیفه به خاطر بر پا شدن هیاهو از جانب گروهی مغرض نشنیده‌اند، این جمله است:» همگی از بنی‌هاشم هستند «.

چنان‌که در بعضی منابع نیز این گونه آمده است، و البته قندوزی حنفی نیز در کتابش بر این اساس که» آنها جانشینی و خلافت بنی‌هاشم را خوش نداشتند «در نهایت به همین عبارت رسیده است.[۱۷]

احتمال دیگر آن است که حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به این صورت که:» همگی از قریش اند و همگی از بنی‌هاشم «که در نتیجه جمله اول مقدمه‌ای برای عبارت دوم بوده است، و همین موجب شده تا قریش و هوادارانشان برآشوبند و سر و صدا و هیاهو به راه اندازند و برخیزند و بنشینند و … !! چرا که آنان از این کلام - که» همگی از قریشند «- بغض و نفرتی نداشتند، بلکه موجب شادمانی و خوشحالی آنها نیز شده است، زیرا این امر همان بود که برای رسیدن به آن همواره با تمام توان خود از هیچ تلاش و کوششی فروگذار نبوده، و برای دست یابی به آن نقشه‌ها و دسیسه می‌چیدند و به خاطرش دشمنی‌ها کرده و عهد و پیمان‌ها می‌بستند. بدین ترتیب اگر مسئله فقط همین بود، شورش و جنجال برای چه؟ و هیاهو و سر و صدا برای چه؟

۲- موضوع‌گیری و رسوایی

تردیدی نیست که رجال با تقوی و نیکان صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله مطیع او بوده و بر هر چه او حکم می‌نمود سر تسلیم فرود می‌آوردند، اما دیگران که نسبت به این عده اکثریت را تشکیل می‌دادند، هواپرستان و جاه طلبانی بودند که اسلام نیاورده، بلکه چون پیامبرصلی الله علیه وآله بر آنان چیره گشته بود فقط تسلیم وی شده بودند و تظاهر به ورع و دین واطاعت از خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله را وسیله‌ای برای دستیابی به آرزوها و تحقق اهدافشان قرار داده بودند. اینان که ظاهرشان خلاف باطنشان بود، باید روزی این تزویرها و نیرنگ‌هاشان به شکلی بر ملا می‌شد.

ملاحظه نمودیم اینان که به باقی مانده آب وضوی پیامبرصلی الله علیه وآله و آب دهان آن حضرت تبرک جسته، ادعا می‌کردند که با تکریم آن بزرگوار و بالا نبردن صدای خود بر صدای ایشان و رعایت ادب و احترام در مقابل آن حضرت و پیشی نگرفتن بر خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله و مانند این امور، بر فرمانبرداری و اطاعت از پروردگار حریص هستند، چگونه بوده‌اند؟

و دیدیم که اینان احساس کردند نبی اکرم‌صلی الله علیه وآله قصد دارد از ائمه پس از خود سخن به میان آورده و خصوصیاتشان را بیان کند و آنها را به صورت دقیق و واضح معین نماید؛ یعنی همان موضوعی که می‌ترسیدند ضمن آن امامت آن کس که او را خوش نداشتند. می‌دیدند حضرت می‌خواهد خلافت فردی را اعلام کند که بسیاری از بزرگانشان را در نبردهایی مشهور و در دفاع از دین خدا بر خاک افکنده بود، و این شخص کسی جز علی امیرالمؤمنین‌علیه السلام نبود.

اینجا بود که این به ظاهر مسلمانان، به مجرد احساس این موضوع همهمه نموده و جنجال به راه انداختند و به تعبیر راوی:

«شروع کردند به صحبت با هم و سر و صدا به راه انداختند»

و یا «جنجال و غوغا به پا کردند»

و یا «مانع شنیدن من شدند»

و یا «فریاد زدند و من نشنیدم که حضرت چه فرمود»

و یا «تکبیر گفته و آشوب کردند»

و یا «پی در پی برمی‌خاستند و می‌نشستند»

آری، برخورد اینان با پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله چنین بود! آن هم کسانی که همه مذاهب اهل‌سنت مدعی عصمت آنان اند و نشان و مدال اجتهاد در دین و شریعت را به آنها عطا نموده‌اند!

۳- رویارویی تلخ

پیش از این به سخنی از امیرالمؤمنین‌علیه السلام اشاره کردیم که حضرت به صراحت بیان فرموده بود: قضیه محمدصلی الله علیه وآله برای عرب ناخوشایند بود، و آنها به آنچه خداوند از فضلش به او عطا کرده بود حسادت می‌ورزیدند و این امر در طول حیات آن حضرت ادامه داشت. تا آنجا که به همسرش تهمت زدند و مرکبش را رماندند…. و اگر نبود که قریش نام مبارک آن حضرت را وسیله‌ای برای دستیابی به قدرت و پلّکان عزت و حکومت خویش یافته بود، حتی یک روز هم بعد از وفات آن بزرگوار خدا را بندگی نمی‌کردند.

به این ترتیب پس از ماجرایی که بین آنان و پیامبر اکرم‌صلی الله علیه وآله در منی و عرفات رخ داد و بعد از پافشاری و اصرار آن حضرت بر تعیین امامت برای اهل‌بیت‌علیهم السلام و به خصوص برای امیرالمؤمنین‌علیه السلام، طبیعی است که بغض و کینه در چهره‌های آنان نمایان گشته و در رفتار و کردار و تمام اقدامات و عموم موضع‌گیری‌های ایشان هویدا گردد. به گونه‌ای که با رسول‌خداصلی الله علیه وآله همچون بیگانگان و به دور از هر گونه ادب و نزاکت ظاهری رفتار کنند!

رسول خداصلی الله علیه وآله با چنین حالتی با اینان مواجه بود، حتی در لحظات غدیر خم. این موضوع در روایات هم اشاره شده است:

جابر بن عبداللَّه روایت کرده است: رسول‌خداصلی الله علیه وآله در غدیر خم فرود آمد، اما مردم از اطرافش دور شدند و حال اینکه علی‌علیه السلام همراهش بود. این عمل مردم بر پیامبرصلی الله علیه وآله سخت آمد. حضرت به علی‌علیه السلام فرمان داد تا آنان را جمع کرد. هنگامی که همگان جمع شدند، در حالی که بر بازوی علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام تکیه زده بود ایستاد و حمد و ثنای خدا را به جای آورد. سپس فرمود: ای مردم من سرپیچی و دور شدن شما را از خودم خوشایند نمی‌دانم، چون این گونه به ذهنم خطور می‌کند که هیچ درختی در نظر شما از درختی که با من همراه و مهربان است مبغوض‌تر نیست.[۱۸]

ابن‌حبّان با سندی که بر طبق شرایط بخاری صحیح است - و عده دیگری نیز با سندهایی که بعضی از آنها صحیح است - روایت نموده است: در مسیر بازگشت رسول‌خداصلی الله علیه وآله از مکه، وقتی آن حضرت به غدیر رسیدند، برخی از صحابه برای رفتن از حضرت اجازه می‌خواستند. ایشان نیز به آنها اجازه می‌دادند و می‌فرمود: چه شده درختی که با رسول‌خدا مهربان و باملاطفت است از دیگران در نزد شما مبغوض‌تر است؟! راوی گوید: همه آنان می‌گریستند، و ابوبکر گفت: بعد از این هر کس از تو اجازه رفتن بخواهد از نظر من نادان است.[۱۹]

پانویس

  1. ستیز با آفتاب: ص۷۶–۶۵.
  2. کفایة الاثر خزّاز، احقاق الحق: ج ۱۳
  3. مسند احمد: ج ۵ ص ۹۹. الغیبة نعمانی ص ۱۲۴ ۱۲۲ دانشنامه غدیر ج24 ص 220
  4. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹. الغیبة طوسی ص ۸۸. اعلام الوری: ص ۳۸۴. بحار الانوار: ج ۶۳ ص ۲۳۶
  5. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۹.
  6. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۶ ۹۳.
  7. سنن ابی‌داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. مسند ابی‌عوانه: ج ۴ ص ۴۰۰. تاریخ الخلفاء: ص ۱۰. فتح الباری: ج ۱۳ ص ۱۱۸. الصواعق المحرقة: ص ۱۸. ارشاد الساری: ج ۱ ص ۲۷۳. ینابیع المودة: ص ۴۴۴. الغیبة طوسی: ص ۸۸. الغیبة نعمانی: ص ۱۲۱.
  8. الخصال: ج ۲ ص ۴۷۴. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۴۰.
  9. ینابیع المودة: ص ۴۴۵.
  10. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۰.
  11. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۳.
  12. صحیح مسلم: ج ۶ ص ۴. احقاق الحق بخش ملحقات: ج ۱۳ ص ۱. مسند احمد بن حنبل: ج ۵ ص ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۵. الخصال: ج ۲ ص ۴۷۰. العمدة: ص ۴۲۱.
  13. اکمال الدین: ج ۱ ص ۲۷۲. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۹.
  14. سنن ابی‌داوود: ج ۴ ص ۱۰۶. فتح الوالی: ج ۱۳ ص ۱۱. ارشاد الساری: ج ۱۰ ص ۲۷۳.
  15. سنن ابی‌عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴.
  16. برخی از این منابع عبارت اند از: صحیح بخاری: ج ۴ ص ۱۵۹. صحیح مسلم: ج ۶ ص ۳. مسند احمد: ج ۵ ص ۱۰۸–۹۰. مسند ابی‌عوانه: ج ۴ ص ۳۹۴. حلیة الاولیاء: ج ۴ ص ۳۳۳. اعلام الوری: ص ۳۸۲. العمدة: ص ۴۲۳–۴۱۶. اکمال الدین: ج ۱ ص ۲۷۲. الخصال: ج ۲ ص ۴۶۹. الغیبة نعمانی: ص ۱۲۵–۱۱۹. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۲۳۱، تا آخر فصل. احقاق الحق بخش ملحقات: ج ۱۳ ص ۵۰–۱.
  17. ینابیع المودة: ص ۴۴۶. منتخب الاثر: ص ۱۵ ۱۴.
  18. المناقب ابن‌مغازلی: ص ۲۵. العمدة ابن‌بطریق: ص ۱۰۷. الغدیر: ج ۱ ص ۲۲.
  19. الاحسان فی تقریب صحیح ابن‌حبان: ج ۱ ص ۴۴۴. مسند احمد بن حنبل: ج ۴ ص ۱۶. مسند طیالسی: ص ۱۸۲. مجمع الزوائد: ج ۱۰ ص ۴۰۸.