اغتشاش منافقین در غدیر

از ویکی غدیر

.  اغتشاش منافقين در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله××× 2 ستيز با آفتاب: 76  - 65. ×××

  از جمله اقدامات هميشگى منافقين در برابر پيامبرصلى الله عليه وآله، ايجاد اغتشاش و جنجال و هياهو در مفابل حضرت، و حتى بين سخن گفتن و خطبه‏هاى رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله بود!! از جمله اين اغتشاشاتِ منافقين، جنجالى‏هايى بود كه در حجةالوداع و قبل از غدير به پا مى‏كردند. مثلاً جنجالى كه در عرفات به آن دامن زدند:


1-  جوسازى و خشونت

در روايات صحيح آمده كه رسول‏خداصلى الله عليه وآله در حجةالوداع و در صحراى عرفات و به عنوان مقدمه‏چينى براى غدير براى مردم خطبه‏اى خواند. هنگامى كه مى‏خواست از مسئله امامت سخنى به ميان آورد و حديث ثقلين را يادآورى كند و تعداد امامان دوازده‏گانه را بيان كند، با جنجال و اخلال جمعى از حاضران روبرو گرديد، به حدى كه ممكن نشد سخنش را به مردم برساند.


در اين قضيه عده‏اى تصريح كرده كه نتوانسته‏اند سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را بشنوند؛ انس بن مالك، عبدالملك بن عمير، عمر بن خطاب، ابى‏جحيفه و جابر بن سمره××× 1 كفاية الاثر: )خزّاز( . احقاق الحق: ج 13. ×××، همگى از اين عده‏اند.


از اين ميان، روايت جابر بن سمره از همه روشن‏تر است، و به نظر مى‏رسد وى اين موضوع را چندين بار بيان كرده است، زيرا به چند طريق از او روايت شده است. در اينجا برخى از آنها را، به ويژه مواردى كه در كتب صحاح و كتب معتبر ديگر آمده برگزيديم و تقديم مى‏داريم:


الف. در مسند احمد بن حنبل در دو روايت از جابر بن سمره نقل كرده كه پيامبرصلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه مى‏خواند ... .


ابوربيع نيز چنين نقل كرده است: و شنيدم كه ايشان مى‏فرمود: اين امر پيوسته با عزت و پيروز خواهد بود تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... . در اين موقع گروهى جنجال به راه انداخته و با هم صحبت آغاز كردند و من سخن حضرت را بعد از كلمه »همگى« نفهميدم. پس به پدرم گفتم: بعد از كلمه »همگى« پيامبرصلى الله عليه وآله چه فرمود؟ پدرم پاسخ داد: همگى از قريش‏اند.


در روايت نعمانى اين گونه آمده: مردم شروع نمودند به صحبت كردن و من ادامه سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... ، تا آخر روايت.××× 2 مسند احمد: ج 5 ص 99. الغيبة )نعمانى( : ص 124 122. ×××


ب. همچنين از شعبى از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اين دين با عزت و پايدار خواهد ماند و بر دشمنانش پيروز خواهد شد تا دوازده خليفه كه ... . جابر در ادامه گفته است: در اين موقع مردم شروع نمودند به برخاستن و نشستن... .

شيخ طوسى در ادامه اين روايت نقل نموده است: و آن حضرت سخنى گفت كه من نفهميدم. پس به پدرم يا برادرم گفتم: ... .××× 1 مسند احمد بن حنبل: ج 5 ص 99. الغيبة )طوسى( : ص 88 . اعلام الورى: ص 384. بحار الانوار: ج 63 ص 236. ×××


در روايتى ديگر از جابر بن سمره، وى تصريح كرده كه اين ماجرا در حجةالوداع اتفاق افتاده است.××× 2 مسند احمد بن حنبل: ج 5 ص 99. ×××


ج. همچنين از جابر بن سمره نقل شده است كه گفت: رسول‏خداصلى الله عليه وآله در عرفات برايمان خطبه‏اى خواند و در ضمن آن فرمود: اين امر با عزت و با اقتدار خواهد بود و بر دشمنانش چيره خواهد گشت، تا دوازده نفر آن را به دست گيرند كه همگى ... . جابر گويد: بعد از اين جمله را نفهميدم كه چه فرمود. به پدرم گفتم: بعد از كلمه »همگى« چه فرمود؟ پدرم پاسخ داد: همگى از قريش اند.××× 3 مسند احمد بن حنبل: ج 5 ص 96 93. ×××


در روايت ابى‏داوود و جمعى ديگر -  گر چه گفته نشده كه اين ماجرا در عرفات بوده -  اين عبارت را اضافه دارد: و امت بر عليه همگى ايشان همدست خواهند شد. پس از آن سخنى از پيامبرصلى الله عليه وآله شنيدم كه آن را نفهميدم. به پدرم گفتم: ... .××× 4 سنن ابى‏داوود: ج 4 ص 106. مسند ابى‏عوانه: ج 4 ص 400. تاريخ الخلفاء: ص 10. فتح البارى: ج 13 ص 118. الصواعق المحرقة: ص 18. ارشاد السارى: ج 1 ص 273. ينابيع المودة: ص 444. الغيبة )طوسى( : ص 88 . الغيبة )نعمانى( : ص 121. ×××


در نقل ديگرى اين عبارت است: و همگى بر هدايت و دين حق عمل مى‏كنند.××× 5 الخصال: ج 2 ص 474. بحار الانوار: ج 36 ص 240. ×××


در پاره‏اى از روايات نيز عبارت اين گونه آمده است: در اين موقع صداى حضرت نامفهوم شد. من از پدرم پرسيدم: جمله‏اى كه نامفهوم شد چه بود؟ پاسخ داد: همگى از بنى هاشم اند.××× 6 ينابيع المودة: ص 445. ×××

د. در روايتى ديگر اشاره نمود كه اين ماجرا در حجةالوداع رخ داده و گفته است: سپس كلام رسول‏خداصلى الله عليه وآله براى من نامفهوم شد. پس از پدرم كه به رسول‏خداصلى الله عليه وآله نزديك‏تر بود پرسيدم كه آن عبارت چه بود؟ پاسخ داد: آن حضرت فرمود: همگى از قريش اند.××× 1 مسند احمد بن حنبل: ج 5 ص 90. ×××


ه  . در روايتى ديگر از جابر، وى بعد از اين سخن كه امامان دوازده نفر اند گفته است: پس از اين پيامبرصلى الله عليه وآله كلامى فرمود كه چون مردم جنجال به راه انداخته بودند نفهميدم. از اين جهت از پدرم پرسيدم كه او چه فرمود؟ او گفت ... .××× 2 مسند احمد بن حنبل: ج 5 ص 93. ×××


و. و اما روايت مسلم از جابر بن سمره چنين است: جابر گفته است: همراه پدرم به نزد رسول‏اللَّه‏صلى الله عليه وآله رفتم. شنيدم كه فرمود: اين دين پيوسته عزيز و با اقتدار خواهد ماند تا دوازده جانشين ... . در اين موقع سخنى فرمود كه مردم مانع شدند آن را بشنوم. به پدرم گفتم كه او چه فرمود؟ پاسخ داد: همه آنها از قريش اند.


در روايت احمد بن حنبل و جمعى ديگر آمده كه به پدرم يا پسرم گفتم: عبارتى را كه مردم مانع شدند من بشنوم چه بود؟ پاسخ داد: همه آنها از قريش اند.××× 3 صحيح مسلم: ج 6 ص 4. احقاق الحق )بخش ملحقات( : ج 13 ص 1. مسند احمد بن حنبل: ج 5 ص 98. بحار الانوار: ج 36 ص 235. الخصال: ج 2 ص 470. العمدة: ص 421. ×××


ز. از جابر بن سمره نقل شده كه گفت: نزد پيامبرصلى الله عليه وآله بودم كه فرمود: اين امر را دوازده نفر به عهده خواهند گرفت كه ... . در اين وقت گروهى شيون زدند و من نشنيدم كه چه فرمود. به پدرم كه به پيامبرصلى الله عليه وآله نزديك‏تر بود گفتم: رسول‏خداصلى الله عليه وآله چه فرمود؟ او پاسخ داد: همگى آنها از قريش اند و همگى مانند خود اويند.××× 4 اكمال الدين: ج 1 ص 272. بحار الانوار: ج 36 ص 239. ×××


ح. اما عبارتى كه ابى‏داوود نقل كرده چنين است: مردم تكبير گفته، هياهو به راه انداختند و حضرت سخنى گفت كه واضح نبود ... .××× 5 سنن ابى‏داوود: ج 4 ص 106. فتح الوالى: ج 13 ص 11. ارشاد السارى: ج 10 ص 273. ×××

عبارت ابى‏عوانه نيز اين گونه است: در اين موقع مردم هياهو راه انداختند و پيامبرصلى الله عليه وآله سخنى گفت كه براى من واضح نبود.××× 1 سنن ابى‏عوانه: ج 4 ص 394. ×××


در هر صورت، حديث دوازده جانشين پس از آن حضرت و آنچه را كه ايشان در اين باب فرمودند سخنى است كه جابر و سايرين -  كه آنجا حضور داشته -  نشنيده‏اند، و چنانچه ملاحظه نموديد وى گفته است كه آن سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده يا صداى ايشان ضعيف شده و واضح نبوده يا نظير اين عبارات كه در منابع و مآخذ بسيارى آمده است.××× 2 برخى از اين منابع عبارت اند از: صحيح بخارى: ج 4 ص 159. صحيح مسلم: ج 6 ص 3. مسند احمد: ج 5 ص 108  - 90. مسند ابى‏عوانه: ج 4 ص 394. حلية الاولياء: ج 4 ص 333. اعلام الورى: ص 382. العمدة: ص 423  - 416. اكمال الدين: ج 1 ص 272. الخصال: ج 2 ص 469. الغيبة )نعمانى( : ص 125  - 119. بحار الانوار: ج 36 ص 231، تا آخر فصل. احقاق الحق )بخش ملحقات( : ج 13 ص 50  - 1 . ×××


دو نكته قابل توجه:

لازم است دو نكته را در اين احاديث مورد توجه قرار دهيم:


اول: مكان حادثه

چنانكه ملاحظه كرديد اين روايات در مورد مكانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در آنجا خطابه ايراد فرمود با هم اختلاف دارند. در برخى از آنها آمده كه اين ماجرا در حجةالوداع به وقوع پيوسته، و پاره‏اى ديگر نقل كرده‏اند كه در عرفات بوده است. در يك روايت نيز راوى بين عرفات و منى مردد مانده، و در بعضى نيز عبارت در مسجد آمده، و برخى هم سكوت نموده و محلى را نام نبرده اند.


با اين وجود همه آنها از وقوع هرج و مرج و جنجالى سخن گفته‏اند كه باعث شده راوى نتواند ادامه كلام رسول‏خداصلى الله عليه وآله را بشنود. البته بعضى روايات نيز اشاره نموده‏اند كه راوى سخن پيامبرصلى الله عليه وآله را نفهميده است و از جنجال سخنى به ميان نياورده‏اند.

بدين ترتيب آيا پيامبرصلى الله عليه وآله در چند جا اين موضوع را بيان فرموده و هر بار نيز با اغتشاش و جنجال روبرو شده است؟ و آيا منظور از مسجد، مسجد منى است يا عرفه؟ اگر فرض كنيم كه گفتن منى اشتباهى از جانب راوى نبوده است. و يا اين ماجرا در يك جا به وقوع پيوسته و امر بر راويان و مورخان مشتبه شده، يا دستى در ميان است كه سعى دارد اين گونه مسائل را به بازى گرفته و با ايجاد اختلاف در نقل آنها بر حقيقتى سرپوش نهاده و موضوعى مهم و حساس را -  كه همان جانشينى و امامت بعد از رسول‏خداصلى الله عليه وآله است -  در معرض طوفان شبهات قرار دهد.


البته اين احتمال كه ماجرا در چند جا رخ داده و هر بار نيز گروهى مخالفت و دشمنى خويش را با پيامبرصلى الله عليه وآله اظهار نموده‏اند، بر ديگر موارد ترجيح دارد، زيرا راويان و خصوصيات و حالات نقل شده متعدد و متفاوت است.


دوم: عبارت »همگى از قريش«

در برخى از اين روايات آمده كه حضرت فرموده‏اند: »همگى آنها از قريش اند« . اين عبارت در معرض شك و ترديد است، زيرا مطالبى كه اندكى قبل از حقيقت موضوع ظالمانه قريش و اهداف و ترفندهاى آنان براى متزلزل ساختن پايه‏هاى سيطره امامت بيان نموديم، ما را بر اين عقيده مصمم مى‏كند كه آنچه جابر بن سمره و انس و عمر بن خطاب و عبدالملك و ابوجحيفه به خاطر بر پا شدن هياهو از جانب گروهى مغرض نشنيده‏اند، اين جمله است: »همگى از بنى‏هاشم هستند« .


چنانكه در بعضى منابع نيز اين گونه آمده است، و البته قندوزى حنفى نيز در كتابش بر اين اساس كه »آنها جانشينى و خلافت بنى‏هاشم را خوش نداشتند« در نهايت به همين عبارت رسيده است.××× 1 ينابيع المودة: ص 446. منتخب الاثر: ص 15 14. ×××


احتمال ديگر آن است كه حضرت هر دو جمله را فرموده باشند، به اين صورت كه: »همگى از قريش اند و همگى از بنى‏هاشم« ، كه در نتيجه جمله اول مقدمه‏اى براى عبارت دوم بوده است، و همين موجب شده تا قريش و هوادارانشان بر آشوبند و سر و صدا و هياهو به راه اندازند و برخيزند و بنشينند و ... !! چرا كه آنان از اين كلام - كه »همگى از قريشند« -  بغض و نفرتى نداشتند، بلكه موجب شادمانى و خوشحالى آنها نيز شده است، زيرا اين امر همان بود كه براى رسيدن به آن همواره با تمام توان خود از هيچ تلاش و كوششى فروگذار نبوده، و براى دست يابى به آن نقشه‏ها و دسيسه مى‏چيدند و به خاطرش دشمنى‏ها كرده و عهد و پيمان‏ها مى‏بستند. بدين ترتيب اگر مسئله فقط همين بود، شورش و جنجال براى چه؟ و هياهو و سر و صدا براى چه؟


2-  موضوع‏گيرى و رسوايى

ترديدى نيست كه رجال با تقوى و نيكان صحابه پيامبرصلى الله عليه وآله مطيع او بوده و بر هر چه او حكم مى‏نمود سر تسليم فرود مى‏آوردند، اما ديگران كه نسبت به اين عده اكثريت را تشكيل مى‏دادند، هواپرستان و جاه طلبانى بودند كه اسلام نياورده، بلكه چون پيامبرصلى الله عليه وآله بر آنان چيره گشته بود فقط تسليم وى شده بودند و تظاهر به ورع و دين واطاعت از خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله را وسيله‏اى براى دستيابى به آرزوها و تحقق اهدافشان قرار داده بودند. اينان كه ظاهرشان خلاف باطنشان بود، بايد روزى اين تزويرها و نيرنگ‏هاشان به شكلى بر ملا مى‏شد.


ملاحظه نموديم اينان كه به باقى مانده آب وضوى پيامبرصلى الله عليه وآله و آب دهان آن حضرت تبرك جسته، ادعا مى‏كردند كه با تكريم آن بزرگوار و بالا نبردن صداى خود بر صداى ايشان و رعايت ادب و احترام در مقابل آن حضرت و پيشى نگرفتن بر خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله و مانند اين امور، بر فرمانبردارى و اطاعت از پروردگار حريص هستند، چگونه بوده‏اند؟


و ديديم كه اينان احساس كردند نبى اكرم‏صلى الله عليه وآله قصد دارد از ائمه پس از خود سخن به ميان آورده و خصوصياتشان را بيان كند و آنها را به صورت دقيق و واضح معين نمايد. يعنى همان موضوعى كه مى‏ترسيدند ضمن آن امامت آن كس كه او را خوش نداشتند. مى‏ديدند حضرت مى‏خواهد خلافت فردى را اعلام كند كه بسيارى از بزرگانشان را در نبردهايى مشهور و در دفاع از دين خدا بر خاك افكنده بود، و اين شخص كسى جز على اميرالمؤمنين‏عليه السلام نبود.


اينجا بود كه اين به ظاهر مسلمانان، به مجرد احساس اين موضوع همهمه نموده و جنجال به راه انداختند و به تعبير راوى:

»شروع كردند به صحبت با هم و سر و صدا به راه انداختند«

و يا »جنجال و غوغا به پا كردند«

و يا »مانع شنيدن من شدند«

و يا »فرياد زدند و من نشنيدم كه حضرت چه فرمود«

و يا »تكبير گفته و آشوب كردند«

و يا »پى در پى بر مى‏خاستند و مى‏نشستند«


آرى، برخورد اينان با پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله چنين بود! آن هم كسانى كه همه مذاهب اهل‏سنت مدعى عصمت آنان اند و نشان و مدال اجتهاد در دين و شريعت را به آنها عطا نموده‏اند!


3-  رويارويى تلخ

پيش از اين به سخنى از اميرالمؤمنين‏عليه السلام اشاره كرديم كه حضرت به صراحت بيان فرموده بود: قضيه محمدصلى الله عليه وآله براى عرب ناخوشايند بود، و آنها به آنچه خداوند از فضلش به او عطا كرده بود حسادت مى‏ورزيدند و اين امر در طول حيات آن حضرت ادامه داشت. تا آنجا كه به همسرش تهمت زدند و مركبش را رماندند... . و اگر نبود كه قريش نام مبارك آن حضرت را وسيله‏اى براى دستيابى به قدرت و پلّكان عزت و حكومت خويش يافته بود، حتى يك روز هم بعد از وفات آن بزرگوار خدا را بندگى نمى كردند.


به اين ترتيب پس از ماجرايى كه بين آنان و پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در منى و عرفات رخ داد و بعد از پافشارى و اصرار آن حضرت بر تعيين امامت براى اهل‏بيت‏عليهم السلام و به خصوص براى اميرالمؤمنين‏عليه السلام، طبيعى است كه بغض و كينه در چهره‏هاى آنان نمايان گشته و در رفتار و كردار و تمام اقدامات و عموم موضع گيرى‏هاى ايشان هويدا گردد. به گونه‏اى كه با رسول‏خداصلى الله عليه وآله همچون بيگانگان و به دور از هر گونه ادب و نزاكت ظاهرى رفتار كنند!


رسول خداصلى الله عليه وآله با چنين حالتى با اينان مواجه بود، حتى در لحظات غدير خم. اين موضوع در روايات هم اشاره شده است:


جابر بن عبداللَّه روايت كرده است: رسول‏خداصلى الله عليه وآله در غدير خم فرود آمد، اما مردم از اطرافش دور شدند و حال اينكه على‏عليه السلام همراهش بود. اين عمل مردم بر پيامبرصلى الله عليه وآله سخت آمد. حضرت به على‏عليه السلام فرمان داد تا آنان را جمع كرد. هنگامى كه همگان جمع شدند، در حالى كه بر بازوى على بن ابى‏طالب‏عليه السلام تكيه زده بود ايستاد و حمد و ثناى خدا را به جاى آورد. سپس فرمود: اى مردم من سرپيچى و دور شدن شما را از خودم خوشايند نمى‏دانم، چون اين گونه به ذهنم خطور مى‏كند كه هيچ درختى در نظر شما از درختى كه با من همراه و مهربان است مبغوض‏تر نيست.××× 1 المناقب )ابن‏مغازلى( : ص 25. العمدة )ابن‏بطريق( : ص 107. الغدير: ج 1 ص 22. ×××


ابن‏حبّان با سندى كه بر طبق شرايط بخارى صحيح است -  و عده ديگرى نيز با سندهايى كه بعضى از آنها صحيح است -  روايت نموده است: در مسير بازگشت رسول‏خداصلى الله عليه وآله از مكه، وقتى آن حضرت به غدير رسيدند، برخى از صحابه براى رفتن از حضرت اجازه مى‏خواستند. ايشان نيز به آنها اجازه مى‏دادند و مى‏فرمود: چه شده درختى كه با رسول‏خدا مهربان و باملاطفت است از ديگران در نزد شما مبغوض‏تر است؟!


راوى گويد: همه آنان مى‏گريستند، و ابوبكر گفت: بعد از اين هر كس از تو اجازه رفتن بخواهد از نظر من نادان است.××× 2 الاحسان فى تقريب صحيح ابن‏حبان: ج 1 ص 444. مسند احمد بن حنبل: ج 4 ص 16. مسند طيالسى: ص 182. مجمع الزوائد: ج 10 ص 408. ×××