پرش به محتوا

امیرالمؤمنین راهنمای به حق و عامل به حق

از ویکی غدیر

این کلام اشاره است به آیه شریفه که میفرماید... أ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُون[۱]پس، آیا کسی که به سوی حقّ رهبری می‌کند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمی‌یابد مگر آنکه هدایت شود؟ شما را چه شده، چگونه داوری می‌کنید؟

عقل حکم میکند شخص هدایت کنندهای که از هدایت به طور کامل برخوردار است، سزاوارتر است به امامت و زعامت از کسی که محتاج به هدایت دیگری است. در این صورت، راه رسیدن به سعادت، منحصراً در متابعت از شخص کامل است.

طبق بیان پیامبر صلی الله علیه وآله، امیرالمؤمنین علی علیه السلام هادی به سوی حق است، و هر کس هادی به حق است، به متابعت سزاوارتر است، پس علی علیه السلام به متابعت سزاوارتر است. به بیان دیگر مُعطی شیء نباید فاقد آن باشد. پس کسی که مردم را به حق هدایت و راهنمایی میکند، باید اولاً خودش عامل به گفتار خویش باشد، نه اینکه به دیگران بگوید ولی خود عمل نکند؛ لذا، رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «وَ یَعْمَل به» یعنی علی علیه السلام نه تنها مرد علم و ارشاد است، بلکه به آنچه میگوید و میداند عمل میکند، چه بسا کسانی باشند که بعضی از مسائلی را بدانند و به دیگران هم بگویند، ولی خود در عمل بدان کوتاهی نمایند، بنابراین چنین کسانی لیاقت امامت و رهبری بر مردم را ندارند، چون علم بی عمل مانند درخت بی ثمر است. به طور خلاصه، در امام باید دو چیز موجود باشد: یکی علم و دیگری عمل، تا صلاحیت برای زعامت داشته باشد. و امیرالمؤمنین علیه السلام به طور کامل چنین بود.[۲]

از شئونات پروردگار عالم هدایت و راهنمایی بندگان میباشد، چنانچه که خود فرمود: إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی؛ بی شکّ هدایت (به معنای واقعیاش و با تمام مواردش) بر ماست.[۳]

خداوند باری، تعالی همزمان با خلقت اشیاء امر هدایت – چه تکوینی و چه تشریعی– آنها را نیز در نظر دارد همچنانکه قرآن می‌فرماید: الَّذی خَلَقَنی فَهُوَ یَهْدین[۴][ابراهیم علیه السلام فرمود: خدای من] کسی است که مرا آفریده، پس او مرا هدایت میکند.

خداوند که آفریدگار عالم هستی است، میداند که چطور مخلوقاتش را هدایت کند و به سمت کمالش بکشاند: قالَ رَبُّنَا الَّذی أعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛ [موسی علیه السلام خطاب به فرعون] فرمود: پروردگار ما کسی است که هر چیزی را می آفریند، سپس هدایتش میکند.[۵]

انسانها از حیث خلقت با دیگر مخلوقات متفاوت بوده و بنابراین هدایتشان نیز فرق دارد، از این رو اسبابی ویژه برای هدایت آنها فراهم نمود؛ کتابهایی را نازل و پیامبرانی را ارسال فرموده و هدایتی خاصّ به نام هدایت تشریعی بر انسان تفضّل کرده است. فرستادگان و پیغام آوران خویش را، خود هدایت کرد تا آماده برای ارشاد سائر بندگان شوند.

هدایت انبیاء توسط خداوند

جالب است که با تأمّل در آیات قرآن متوجّه میشویم که همهٔ پیامبران- چه به صراحت و چه به اشاره-تعبیر هدایت در حقّشان به کار گرفته شده است، از همان آغاز سلسلهٔ نبوّت تا پایان آن؛ به این معنی که همهٔ انبیاء تحت هدایت و ارشاد مستقیم خداوند متعال بودهاند و به‌طور اختصاصی هدایت یافتهٔ او هستند. در قرآن کریم مواردی را در باب هدایت الهی برای انبیا علیهم السلام ذکر نموده را مرور مینماییم:

۱. حضرت آدم علیه السلام

خداوند میفرماید: ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی؛ سپس پروردگارش او را برگزید، پس توبهاش را پذیرفت و هدایتش کرد.[۶]

۲. حضرت نوح علیه السلام

خداوند میفرماید: ... وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْل …؛ و نوح را پیش از این هدایتش کردیم.[۷]

۳. حضرت ابراهیم علیه السلام

خداوند میفرماید:شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیم؛ [و] نعمتهای او را شکرگزار بود. [خدا] او را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد.[۸]

۴. حضرت موسی علیه السلام

خداوند میفرماید: وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْهُدی وَ أَوْرَثْنا بَنی إِسْرائیلَ الْکِتابَ …؛ به راستی به موسی هدایت را عطاء نمودیم و به بنی اسرائیل کتاب را به ارث گذاشتیم.[۹] وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَیْنا … وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ وَ أیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسی وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ - وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیی وَ عیسی وَ إِلْیاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ - وَ إِسْماعیلَ وَ الْیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطاً وَ کلاًّ فَضَّلْنا عَلَی الْعالَمینَ - وَ مِنْ آبائِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ وَ إِخْوانِهِمْ وَ اجْتَبَیْناهُمْ وَ هَدَیْناهُمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ.

و به او [ابراهیم] اسحاق و یعقوب را بخشیدیم، و همه را به راه راست درآوردیم، … و از نسل او داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را [هدایت کردیم‏] و اینگونه، نیکوکاران را پاداش می‌دهیم. و زکریّا و یحیی و عیسی و الیاس را که همه از شایستگان بودند، و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، که جملگی را بر جهانیان برتری دادیم. و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخی را [بر جهانیان برتری دادیم‏]، و آنان را برگزیدیم و به راه راست راهنمایی کردیم.[۱۰]

۵. خاتم النبیین حضرت محمد صلی الله علیه وآله

خداوند میفرماید: قُلْ إِنَّنی هَدانی رَبِّی إِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ دیناً قِیَماً مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین؛ بگو: آری! پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده است: دینی پایدار، آیین ابراهیمِ حق‌گرای! و او از مشرکان نبود.[۱۱]

این فضل و بخشش بی واسطهٔ الهی، تنها نصیب انبیاء و جانشینان خداوند شده است و همین باعث میشود که صلاحیّت هدایت و ارشاد بندگان را پیدا کنند. پیشتر گذشت که معطی شیء نمیتواند فاقد شیء باشد، بنابراین کسی شأنیّت و شایستگی هدایت افراد را دارد که خود هدایت یافتهٔ پروردگار عالم باشد و به راه آگاه باشد. به این برهان محکم عقل، خداوند متعال اشاره میفرماید: أ فَمَنْ یَمْشی مُکِبًّا عَلی وَجْهِهِ أهْدی أمَّنْ یَمْشی سَوِیًّا عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ؛ پس آیا آن کس که نگونسار راه می‌پیماید هدایت یافته‌تر است یا آن کس که ایستاده بر راه راست می‌رود؟»

از آن جهت که پیامبران در مسألهٔ هدایت، واسطهٔ بین خالق و مخلوق هستند، به خواست خدا دارای هدایتی خدادادی هستند و سائر مردم با تبعیّت و اقتداء به آنها راه را مییابند. به این هدایت الهیه خداوند اشاره میکند: ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ لَوْ أشْرَکُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ ما کانُوا یَعْمَلُونَ - أولئِکَ الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ یَکْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَکَّلْنا بِها قَوْماً لَیْسُوا بِها بِکافِرینَ - أولئِکَ الَّذینَ هَدَی اللَّهُ ….

این، هدایت خداست که هر کس از بندگانش را بخواهد بدان هدایت می‌کند. و اگر آنان شرک ورزیده بودند، قطعاً آنچه انجام می‌دادند از دستشان می‌رفت. آنان کسانی بودند که کتاب و داوری و نبوّت بدیشان دادیم و اگر اینان [= مشرکان‏] بدان کفر ورزند، بی‌گمان، گروهی [دیگر] را بر آن گماریم که بدان کافر نباشند. اینان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است.[۱۲]

این همان هدایتی است که خداوند عالم به بندگانش وعده داده است: ... فَمَنِ اتَّبَعَ هُدایَ فَلا یَضِلُّ وَ لا یَشْقی؛ پس هر کس هدایت مرا دنبال کند، گمراه و تیره (بد) بخت نخواهد شد.[۱۳] ... فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ آنان که هدایتم را پیروی کنند بر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.

خداوند میخواهد به خلائق لطف نماید و آنها را از چاه ضلالت بیرون آورد، اما مردمِ نادان و کم خرد دائماً از پذیرش ارشاد و راهنمایی پروردگار سرباز میزنند و دنبال بهانه میگردند تا راه گریزی بیابند و در صدد این بر آیند که راه هدایت را خود انتخاب کنند. پیامبرانی دلسوز یکی پس از دیگری میآیند تا آنها را بیدار کنند، امّا باز از سرکشی خود دست بر نمیدارند، خیال میکنند که میتوانند مسیر هدایت را بیابند در حالی که در نهایت گمراهی قرار گرفتهاند. در آیهٔ کریمه میخوانیم:

وَ کَذلِکَ ما أرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أمَّةٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ - قالَ أ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأهْدی مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنَّا بِما أرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُون؛ و بدینگونه در هیچ شهری پیش از تو هشداردهنده‌ای نفرستادیم مگر آنکه خوشگذرانان آن گفتند: «ما پدران خود را بر آیینی [و راهی‏] یافته‌ایم و ما از پی ایشان راهسپریم.» [پیامبر آن­ها می] گفت: «آیا هدایت کننده‌تر از آنچه پدران خود را بر آن یافته‌اید برای شما بیاورم؟» مردم گفتند: «ما [نسبت‏] به آنچه بدان فرستاده شده‌اید کافریم.[۱۴]

پیامبران که در نهایت مهربانی و بدون هیچ چشم داشتی در بین مردم پیامهای آسمانی خدا را ابلاغ مینمودند، چیزی جز تمسخر و اذیّت نشنیدند و ندیدند: یا حَسْرَةً عَلَی الْعِبادِ ما یَأتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن؛ دریغا بر این بندگان! هیچ فرستاده‌ای بر آنان نیامد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند.[۱۵]

بلکه بسیاری از آنها به دست مردم ناسپاس به قتل رسیدند: .. وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ؛.. و به خشم خدا گرفتار آمدند؛ چرا که آنان به نشانه‌های خدا کفر ورزیده بودند، و پیامبران را به ناحق می‌کشتند؛ این، از آن روی بود که سرکشی نموده، و از حدّ درگذرانیده بودند.[۱۶]

پیشوایان هدایت

چنانچه تا به حال معلوم شد، هدایتی که پروردگار عالم برای بندگانش در نظر دارد، تنها با هادیانی آسمانی و مشخص شده از طرفِ خودش تحقّق مییابد، نه این که هرکس بتواند آن را ادّعا نماید. به مقتضای سنّت قطعی خداوند، زمین هیچگاه از چنین راهنمایانی خالی نیست. آنها پیام اصلی هدایت و شریعت را با عنوان پیامبر و رسول زمان برای مردم آورده و بشارت و انذار میدادند. اوصیاء آنان نیز در پیشبرد أهداف و آرمانهای باقی مانده انجام وظیفه نموده و برنامهٔ هدایت الهی را ادامه میدادند. آنها همچون پیامبران تربیت یافته، و انتخاب شدهٔ خدا بوده و از ویژگیهای انبیاء برخوردار بودهاند، البته اینگونه نبوده که به صِرف معاشرت و مصاحبت با پیامبر زمان بتوانند این منصب را به دست آورند.

هدایت به دست خدا بوده و او حقیقتاً میداند چه کسی هدایت یافته و مناسب برای مقام خلافت و امامت میباشد؛ بنابراین خداوند با علم خویش و تربیت خاص خود افرادی را که به علم و عصمت و دیگر شئونات مجهز نموده است معرفی می‌نماید. به این برهان عقلی در آیات متعدّدی اشارت به عمل آمده است که توجّه به آنها دل آدمی را روشن میکند: وَ رَبُّکَ أعْلَمُ بِمَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأرْض …؛ و پروردگار تو به هر که [و هر چه‏] در آسمانها و زمین است داناتر است.[۱۷]

و ایضاً فرمود: إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ مَنْ یَضِلُّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ؛ باری، پروردگار تو به [حالِ‏] کسی که از راه او منحرف می‌شود داناتر است، و او به [حالِ‏] راه‌یافتگان [نیز] داناتر است.[۱۸]

و سپس فرمود: فَرَبُّکُمْ أعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبیلاً؛ و پروردگار شما به هر که راه‌یافته‌تر باشد، داناتر است.[۱۹]

خداوند میداند که از بین مردم هدایت نزد چه کسی است و چه کسی از آن کاملاً محروم است؟ حضرت موسی علیه السلام خطاب به قوم خویش فرمود: وَ قالَ مُوسی رَبِّی أعْلَمُ بِمَنْ جاءَ بِالْهُدی مِنْ عِنْدِهِ وَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ …؛ و موسی گفت: «پروردگارم به [حال‏] کسی که از جانب او رهنمودی آورده و [نیز] کسی که فرجام [نیکویِ‏] آن سرا برای اوست، داناتر است.»[۲۰]

رسول خدا صلی الله علیه وآله نیز از سوی خداوند متعال، در آیهٔ کریمه فرمود: ... قُلْ رَبِّی أعْلَمُ مَنْ جاءَ بِالْهُدی وَ مَنْ هُوَ فی ضَلالٍ مُبین؛ بگو: پروردگارم بهتر می‌داند چه کس هدایت آورده و چه کس در گمراهی آشکاری است؟[۲۱]

مخالفان مذهب حقّ گمان میکنند که به صرف صحابه بودن هر کسی میتواند بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله زمام هدایت مردم را به دست بگیرد.

روایتی جعلی که به نظر بسیاری از علمای أهل تسنّن هم ضعیف است، در این زمینه نقل شده است که میگوید: أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ؛ اصحاب من مانند ستارگان هستند، به هر کدام اقتداء کنید، هدایت مییابید. باید از خود بپرسیم که آیا معقول است که اصحاب امر به اقتداء به یکدیگر شده باشند؟ زیرا که:

اولاً: این حدیث پیامبر صلی الله علیه وآله شامل حال مسلمانان معاصر هم میشود، و این لازمهاش این است که صحابه دنبال یکدیگر بروند.

ثانیاً: صحابهای که بعضی قاتل و بعضی مقتول، بعضی ظالم و بعضی مظلوم، بعضی لاعن و بعضی ملعونند چگونه ممکن است تمسّک به هر کدام از آنها موجب هدایت باشد؟

پیشوایان و هدایت گران غدیر

امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند:

خدای سبحان، برای وفای به وعدهٔ خود، و کامل گردانیدن أمر نبوّت، حضرت محمّد صلی الله علیه وآله را مبعوث کرد، پیامبری که از همه پیامبران پیمان پذیرش نبوّت او را گرفته بود، نشانه‌های او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارک بود. در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته‌های گوناگون، و روش‌های متفاوت بودند: عدّه‌ای خدا را به پدیده‌ها تشبیه کرده و گروهی نام‌های ارزشمند خدا را انکار و به بت‌ها نسبت می‌دادند، و برخی به غیر خدا اشاره می‌کردند. پس خدای سبحان، مردم را به وسیله محمد صلی الله علیه وآله از گمراهی نجات داد و هدایت کرد، و از جهالت رهایی بخشید.[۲۲]

پیامبر صلی الله علیه وآله نیز پس از اتمام دورهٔ رسالت، در روزهای واپسین عمر خویش، در صدد است که جانشینان پس از خویش را معرّفی کند، از این رو در خطبهٔ غرّاء غدیر، جانشینان خود را به مردم معرفی کردند. در قسمتهای مختلف خطبه به این ویژگی مهمّ اوصیاء خویش مردم را گوشزد نمودند. در یکی از فرازها فرمودند: مَعَاشِرَ النَّاسِ أَلَا وَ إِنِّي مُنْذِرٌ وَ عَلِيٌ هادٍ؛ ای مردم! همانا من هشدار دهنده و علی علیه السلام هدایت گر است.

این قسمت از خطبه برگرفته از آیهٔ کریمه است که خداوند متعال فرمود:… إِنَّما أنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هادٍ؛ [ای پیامبر،] تو فقط هشداردهنده‌ای، و برای هر قومی رهبری است.[۲۳]

د ر روایتی آمده است: روزی پیامبر صلی الله علیه وآله آبی را برای وضو طلبیدند. چون از وضو فارغ شدند، دست علی بن أبی طالبc را گرفتند و در دست خود گذاشتند. سپس با اشاره به خود آیهٔ کریمه را تلاوت نمودند: «تنها تو هشدار دهندهای». آن وقت دست علی بن أبی طالبc را به سینهٔ خود چسبانیدند و قسمت دوم آیه را خواندند: «و برای هر گروهی هدایتگری است». سپس فرمودند: ای علی! تو اصل دین، منار ایمان، غایت و نهایت هدایت و امیر پیشانی سفیدان عالم هستی. من به این مطلب شهادت میدهم.[۲۴]

در روایتی دیگر آمده است که پیامبر صلی الله علیه وآله آیهٔ کریمه را خواندند و دست بر دوش علی علیه السلام گذاشته و فرمودند:هَذَا الْهَادِي مِنْ بَعْدِي.

این مرد بعد از من هدایت گر (أمّت من) است.[۲۵]

در دو فراز دیگر نیز امیرمؤمنان علی علیه السلام را هادی و مهدیّ معرفی میکنند: وَ هُوَ التَّقِيُّ النَّقِيُّ الْهَادِي الْمَهْدِيُّ … وَ الْإِمَامُ الْهَادِي؛ و او پرهیزکار و پاک، هدایت کننده و هدایت یافته است … و (علی علیه السلام) امام هدایتگر است. چنانچه پیش از این ذکر شد، امیرمؤمنان علیه السلام تربیت یافتهٔ رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده و هست، ایشان مهدیّ هستند که میتوانند مردم را هادی باشند.

امام زمان علیه السلام آخرین هدایت گر خلق

أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ؛ آگاه باشید! همانا پایان دهندهٔ امامان ما، حضرت قائم و مهدی علیه السلام است. نسل امامان هادی و مهدی از ذریهٔ ّ طیّبهٔ حضرت محمد صلی الله علیه وآله تا آخرین ایشان یعنی حضرت مهدیf ادامه مییابد، از این جهت در فراز فوق، تعبیر «مِنَّا» را به کار گرفتند. دو لقب مهمّ امام زمان علیه السلام در این فراز به کار گرفته شده است. هر چند همهٔ پیشوایان شیعیان مهدیّ و قائم به معنای واقعی کلمه هستند، اما امام زمان روحی فداه ملقّب به این نام زیبا شدهاند و این خالی از حکمت نیست.

در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است: وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْمَهْدِيُ مَهْدِيّاً لِأنَّهُ يُهْدَى إِلَى أمْرٍ مَضْلُولٍ عَنْهُ وَ سُمِّيَ بِالْقَائِمِ لِقِيَامِهِ بِالْحَق؛ بی شکّ مهدی علیه السلام برای این مهدی نامیده شده که او مردم را به امری پنهان که گم کرده اند، هدایت شده است، قائم نامیده شد، به این دلیل که حقّ را به پا می دارد.»[۲۶]

در روایت دیگر آمده است که جابر بن یزید جعفی به امام باقر علیه السلام عرض میکند: به چه دلیل آخرین امام، مهدیّ نامیده شد؟ حضرت پاسخ دادند: لِأَنَّهُ يَهْدِي لِأمْرٍ خَفِيٍّ يَبْعَثُ إِلَى الرَّجُلِ مِنْ أصْحَابِهِ لَا يُعْرَفُ لَهُ ذَنْبٌ فَيَقْتُلُهُ. لِأَنَّهُ يَهْدِي لِأمْرٍ خَفِيٍّ يَبْعَثُ إِلَى الرَّجُلِ مِنْ أصْحَابِهِ لَا يُعْرَفُ لَهُ ذَنْبٌ فَيَقْتُلُهُ؛ زیرا او به هر امر پنهانی هدایت میکند، (مثلا مانند خضر علیه السلام) به سوی مردی از اصحابش کسی را میفرستد، در حالی که او گناهی برایش شناخته نشده است، او را میکشد.[۲۷]این هدایتگر، البته نزد خداوند متعال بسیار عزیز است که او را از گزند آفات و بلیّات مصون داشته تا زمانی که وقت قیام او فرا برسد. ان شاء الله.

پانویس

  1. یونس/ 35.
  2. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیرخم، ص 163-162.
  3. لیل / 12‏.
  4. شعراء /78.
  5. طه /50.
  6. طه / 122‏.
  7. انعام / 84.
  8. نحل / 121‏.
  9. غافر / 53.
  10. انعام / 87 – 84.
  11. انعام / 161.
  12. انعام / 90-88.
  13. طه/ 123.
  14. زخرف / 24 – 23.
  15. یس / 30.
  16. بقره / 61.
  17. اسراء / 55‏
  18. انعام / 117.
  19. اسراء / 84.
  20. قصص / 28.
  21. قصص / 85.
  22. نهج البلاغه، خطبه 1.
  23. رعد / 7.
  24. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام يَقُولُ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله بِطَهُورٍ فَلَمَّا فَرَغَ أَخَذَ بِيَدِ عَلِيٍ فَأَلْزَمَهَا يَدَهُ ثُمَّ قَالَ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ ثُمَّ ضَمَّ يَدَهُ إِلَى صَدْرِهِ قَالَ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ ثُمَّ قَالَ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَصْلُ الدِّينِ وَ مَنَارُ الْإِيمَانِ وَ غَايَةُ الْهُدَى وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ أَشْهَدُ لَكَ بِذَلِكَ. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه وآله، ج‏1، ص 31؛ بحارالأنوار، ج‏35، ص 400.
  25. همان، ص 406.
  26. إعلام الوری بأعلام الهدی، ص 461.
  27. الخرائج و الجرائح، ج‏2، ص 862