خبر دادن از آیات خدا
ارتباط با خداوند از لازمههای امام معصوم علیه السلام است. علاوه بر احاطهٔ علمی امام زمان علیه السلام بر همه چیز به اذن الهی و همچنین مقام عصمت، برای برافراشته ساختن نشانههای خداوند و اجرای یک حکومت عدالت گستر در تمام عالم، ارتباط با خداوند به صورت وحی عام برای امام علیه السلام وجود دارد و اینکه پیامبر صلی الله علیه وآله در توصیف امام زمان علیه السلام میفرمایند: «الا انَّهُ الْمُخْبِرُ عَنْ رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» بدین معناست که بدانید آخرین وصی من همچون دیگر اوصیاء بعد از من، از طریق وحی عام با خداوند در ارتباط هستند و اوامر الهی را دریافت کرده و به مردم میرسانند برای تبیین این مطلب لازم است «وحی رسالی» و «وحی عام» مورد بررسی دقیق قرار گیرد که در ذیل به آن میپردازیم:
واژه وحی، اهمّیت ویژهای در آموزههای عقیدتی و کلامی دارد و دارای انواع و مراتبی است؛ که بالاترین آن وحی خاص است که ویژه پیامبر خدا است. این نوع از وحی، بعد از پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله منقطع شد.[۱] اما اینکه مقصود از تعابیری چون «عَیْبَةُ وَحْیِ الله»،[۲] «تَراجِمَة وَحْیِ اللّه»،[۳] و «مَهْبَطِ الوَحْی»، برای ائمه اطهار علیهم السلام، چیست، میتوان به چند معنا اشاره کرد:
۱. تعبیرهای «عَیْبَةُ وَحْیِ الله» و «مهبط الوحی»؛ بیانگر مرتبه وحی عام است؛ یعنی الهام و ارتباط با جهان غیب توسط انسانهای ویژه و کامل؛ مانند ائمه اطهار علیهم السلام. در این نوع و مرتبه از وحی؛ شریعت و احکام الهی، ابلاغ نمیشود.[۴]
نمونه این افراد، مادر حضرت موسی علیه السلام است:
«و به مادر موسی علیه السلام وحی کردیم که: او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدی، او را به دریا بیفکن و نترس و اندوه مدار، که او را به تو بازمیگردانیم و از فرستاده شدگانش قرار میدهیم».[۵] وحی به مادر موسی علیه السلام، دستوری برای نگهداری فرزند، و نیز بشارتی درباره آینده موسی علیه السلام بود که وی در زمره پیامبران خواهد بود و هیچگونه سخنی از شریعت و آیین جدید نیست. وحی عام (الهام)، هرگز قطع نشده است و امامان و انسانهای کامل، هماره از این نعمت، بهرهمند هستند.[۶]
بر اساس صریح قرآن، هم به مادر حضرت موسی علیه السلام وحی شد و هم به مادر حضرت عیسی علیه السلام و هیچکدامشان پیامبر نبودند.
در همین راستا، چنانچه وحی را در تعابیر «مَهْبِط الوحی»، و «عیبة وحی الله» به معنای الهام و علم غیب بدانیم، در این صورت، امامان علیهم السلام، «جایگاه و ظرف فرود وحی» شمرده میشوند. برخی از یاران ائمّه علیهم السلام درباره چگونگی ارتباط امام با عالم نهان، پرسشهایی مطرح میکردند و گویی نوعی تعجّب، در کلام آنان بوده است. امامان نیز در موارد گوناگون، چنین رابطهای را توضیح میدادند و آن را مانندِ وحی به مادر موسی علیه السلام میدانستند؛ چنانکه در روایات میخوانیم:
حارث بن مُغیره از امام صادق علیه السلام میپرسد: چگونه به قلب یا گوش امام، القا میگردد؟ و پاسخ میشنود: «وَحْیٌ کَوَحْی امِّ موسی»؛[۷] وحیای است همانند وحی [به] مادر حضرت موسی.
وحی به معنای الهام و ارتباط با غیب درباره امامان علیهم السلام، بر اساس مراتب وحی، هیچگونه استبعادی ندارد، بلکه میتوان گفت که ویژه آن بزرگواران هم نیست، بلکه انسانهای کامل را نیز در بر میگیرد؛ که گاهی در روایات به «محدَّث» (به فتح و تشدید دال) تعبیر میشود.
امام صادق علیه السلام در اینباره میفرماید:
عَلِیٌّ مُحَدَّثاً وَ کَانَ سَلْمَانُ مُحَدَّثاً؛ علی علیه السلام، محدَّث بود و سلمان هم محدَّث بود. راوی میپرسد: نشانه محدّث چیست؟ امام علیه السلام پاسخ میدهد: یَأتیهِ مَلَکٌ، فَیُنکِتُ فِی قَلبِهِ کَیتَ وَ کَیتَ؛ فرشتهای نزد او میآید و به دلش، چنین و چنان، الهام میکند.[۸]
محدَّث بودن یکی از مقامات انسانهای والا است که به آنها الهام میشود یا فرشتگان با او سخن میگویند، ولی پیامبر نیستند.[۹]
در همین راستا، در آیه۱۱۱سوره مائده[۱۰] میبینیم که حواریون حضرت عیسی علیه السلام نیز توانایی دریافت مرتبهای از وحی را داشتند.
بر اساس آیات ۱۲ سوره فصلت[۱۱] و ۵ سوره زلزال،[۱۲] آسمانها و زمین نیز قابلیت دریافت وحی را دارند.
مفهوم وحی آنچنان گسترده و دارای مراتب مختلف است که مانند آنچه در آیات ۱۱۲ و ۱۲۱ سوره انعام[۱۳] میبینیم، به وسوسه شیاطین نیز در یک نگاه، میتوان وحی گفت. سخن گفتن زکریا با قومش و با زبان اشاره نیز در آیه ۱۱ سوره مریم[۱۴]وحی نامیده شده است.
امام صادق علیه السلام - در حضور گروهی از مردم کوفه - فرمود:
شگفت است که مردم میپندارند تمام علمشان را از رسول خدا صلی الله علیه وآله گرفته به آن آگاه شده و هدایت شدهاند و در عین حال بر این باورند که اهلبیت آنحضرت از علم رسول خدا صلی الله علیه وآله بهره نگرفتهاند. در حالی که ما؛ اهلبیت و ذرّیّه پیامبریم، در منازل ما وحی نازل شده و علوم نبوی از طریق ما به مردم رسیده است، آیا آنها بر این باورند که عالم و هدایت یافتهاند و ما به جهالت و ضلالت افتادهایم؟! بیتردید این محال است.[۱۵]
در مسائلی مانند علم به رزقها، علم به سعادت و شقاوت برخی از انسانها و… به امامان علیهم السلام وحی (الهام) میشود. چنانکه در روایتی، امام موسی بن جعفر علیه السلام میفرماید:
دانش ما به سه گونه: گذشته، آینده و پدید شونده است. گذشته، که تفسیر شده است [یعنی اخبار گذشته را پیامبر صلی الله علیه وآله برای ما توضیح داده است] و آینده، که [در «جامعه» و «مصحف» نزد ما] نوشته شده است و پدید شونده، که از راه الهام به دل و تأثیرِ در گوش است و این، بهترین دانش ما است و پس از پیامبر ما، دیگر پیامبری نیست.[۱۶]
در این روایت، امام کاظم علیه السلام علمی را که خداوند از راه الهام به قلب آنان - که نوعی وحی است – بالاترین درجه علم خود مینامند؛ بنابراین، علم اختصاصی امامان همان است که به آنها الهام میشود و از دو نوع دیگر افضل است.[۱۷]
بنابراین، ارتباط امامان با عالم نهان را نمیتوان انکار کرد و آنانی که در محضر رُبوبی مقرّباند، به آنها وحی به معنای الهام و علم غیب میشود.
۲. از دیدگاه برخی عالمان اسلامی؛ با آنکه وحی خاص، تنها ویژه پیامبران است، اما از آنجا که اهل بیت علیهم السلام در خاندانی میزیستهاند که وحی در میان آنان نازل میشده، به گونه مَجازی، به آنها هم «مَهْبِط الوَحْی» (جایگاه فرود وحی) میگویند.[۱۸]
۳. «تراجمة وحی الله»؛ یعنی مفسّر و تبیینکننده علوم و معارف الهی. وحی، نیازمند مترجمانی است که به خوبی آن را دریابند و برای انسانهای عادی، تبیین و تفسیر نمایند. خداوند، اهلبیت علیهم السلام را برگزید تا آنچه بر انبیای پیشین وحی شده بود، و نیز قرآن و احادیث قدسی را تفسیر نمایند و ظرافتهای آنها را آشکار سازند؛ چرا که تنها امام معصوم است که به همه مراتب وحی الهی، آگاهی دارد و سایر مردم نمیتوانند تمامِ مفاهیم آن را دریابند.[۱۹]در روایتی، امیرالمؤمنین علی علیه السلام در جریان تحمیل حکمیّت بر ایشان، قرآن را کتاب صامت (خاموش)، معرّفی کرده و خود را مفسّر و تبیین کننده آن دانسته و فرموده است:
این، کتابِ خاموشِ خدا است و من، سخنگوی اویم. پس به کتابِ گویای خدا، دست بیاویزید و حکم کردن بر اساس کتاب خاموش خدا را وانهید؛ چرا که جز من، سخنگویی برای آن نیست.[۲۰]
یعنی هیچکس غیر از خاندان وحی، نمیتواند حقیقت قرآن را دریابد. امام باقر علیه السلام، سخن کسانی را که میپندارند همه قرآن را دریافتهاند، ادّعای صِرف میداند و میفرماید: کسی غیر از اوصیای خدا نمیتواند ادّعا کند که همه قرآن، ظاهر و باطنش را گِرد آورده است.[۲۱]
بنابراین، وحی انواع و مراتب مختلفی دارد و ائمه اطهار علیهم السلام میتوانند برخی مراتب آن را دریافت کنند. به علاوه؛ حضرات معصومین علیهم السلام تبیینکننده وحی نیز هستند. و برخی از تعابیر ذکر شده، ناظر به همین مقام الهی است.
پانویس
- ↑ شرح أصول الکافی، ج ۲، ص ۴۵۰، همچنین ر.ک. «وحی و کیفیت آن»، ۸۸؛ «پیامبران و انواع وحی»، ۴۹۷۹.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۱۹۲.
- ↑ همان.
- ↑ الفوائد البهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج ۲، ص ۱۰۹ – ۱۰۸.
- ↑ قصص، ۷.
- ↑ بحار الأنوار، ج ۲۶، ص ۸۵–۸۳؛ شرح زیارت جامعه کبیره (تفسیر قرآن ناطق)، ص ۶۱– ۵۹.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلی الله علیه وآله، ج ۱، ص ۳۱۷.
- ↑ همان، ص ۳۲۲؛ الأمالی، طوسی، ص ۴۰۷.
- ↑ راهنمای حقیقت، ص ۳۰۷ و ۴۰۶ – ۴۰۵.
- ↑ وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَی الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بی وَ بِرَسُولی قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ. [یاد کنید] هنگامی که به حواریون وحی کردم که به من و فرستاده من ایمان آورید. گفتند: ایمان آوردیم و شاهد باش که ما [در برابر خدا، فرمانها و احکام او] تسلیم هستیم.
- ↑ فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ وَ أَوْحی فی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظاً ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ. پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانید [و استوار ساخت]، و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد، و آسمان دنیا را با چراغهایی آرایش دادیم و [از استراق سمع شیطانها] حفظ کردیم، این است اندازهگیری توانای شکستناپذیر و دانا.
- ↑ یَوْمَئِذٍ یَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِیُرَوْا أَعْمالَهُم. آن روز مردم [پس از پایان حساب] به صورت گروههای پراکنده [به سوی منزلهای ابدی خود بهشت یا دوزخ] بازمیگردند، تا اعمالشان را [به صورت تجسم یافته] به آنان نشان دهند.
- ↑ وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما یَفْتَرُونَ. و این گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، که برای فریب مردم همواره گفتاری باطل ولی به ظاهر آراسته و دلپسند به یکدیگر القاء میکنند، و اگر پروردگارت میخواست چنین نمیکردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم میبافند واگذار. وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلی أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُون. از آنچه [هنگام ذبح شدن] نام خدا را بر آن نبردهاند نخورید؛ مسلماً خوردن آن بدکاری و نافرمانی [از حق] است؛ قطعاً شیاطین [شبهات ناروایی را به ضد احکام خدا] به دوستانشان القاء میکنند تا با شما [درباره احکام خدا] گفتگوی بیمنطق کنند، و اگر از آنان پیروی کنید، یقیناً شما هم مشرکید.
- ↑ فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحی إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیًّا. پس [به دنبال ناتوانی از سخن گفتن] از عبادتگاهش به سوی قومش بیرون آمد و به آنان اشاره کرد که صبح و شام خدا را تسبیح گویید.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه وآله، ج ۱، ص ۱۲؛ کافی، ج ۱، ص ۳۹۸.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۲۶۴.
- ↑ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول صلی الله علیه وآله، ج ۳، ص ۱۳۶ – ۱۳۷؛ شرح الکافی (الأصول و الروضة)، ج ۶، ص ۴۳ – ۴۴..
- ↑ بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۳۴.
- ↑ بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج ۲، ص ۱۱.
- ↑ عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص ۳۳۰.
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، ج ۱، ص ۱۹۳.