سفرنامه غدیر

رسول خدا صلی الله علیه وآله در مدینه اعلام کرد که در مراسم حج شرکت خواهد نمود و مسلمانانى که معذور نیستند, در این مراسم شرکت کنند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ۵ روز مانده به آخر ذى القعده, همراه جمعیتى انبوه از مسلمانان مدینه و تازه مسلمانان اطراف مدینه, از مدینه به سوى مکه حرکت کرد. بیش از صد هزار نفر از اطراف عازم مکه شدند. خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله نیز همراه آن حضرت بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد کاروان کم تر در منازل بین راه توقف کند و به علت گرما, شب ها به راه خود ادامه دهد و در روزها به استراحت بپردازد.

مسیر سفر حجه الوداع از مدینه به مکه

با توجه به این که پیمودن راه مکه ـ مدینه۱۱۷ ساعت طول مى کشد و در هر ساعت مسافتى حدود ۴ کیلومتر را مى توان با شتر پیمود, و از مدینه تا ((رابغ)) ۶۶ ساعت راه و از رابغ تا مکه ۵۱ ساعت راه است و بین جحفه تا مکه تقریبا ۴۰ مرحله است:[۱]

رسول خدا صلی الله علیه و آله روز یکشنبه در ((یلملم)) و شب در ((شرف السیاله))(سیاله) بود و نماز مغرب و عشا را همان جا خواند. پیامبرصلی الله علیه وآله در روز دو شنبه، نماز صبح را در ((عرق الظبیه)) خواند و روز را در ((روحا)) منزل گزید و از آن جا، به ((منصرف)) رفت و نماز عصر را آن جا خواند.

پیامبرصلی الله علیه وآله شب در متعشى بود و نماز صبح روز بعد را در ((اثابه)) خواند و روز سه شنبه را در ((عرج)) بود. کاروان روز چهارشنبه در ((اسقیاء)), روز پنجشنبه در ((ابوإ)), روز جمعه در ((جحفه)), روز شنبه در ((قدید))، روز یکشنبه در ((عسفان)), روز دو شنبه در ((مرالظهران)) (بطن مر) بود و نماز مغرب را در ((ثنیتین)) (نزدیک مکه) خواند و شب را همان جا ماند و روز سه شنبه وارد مکه شد.[۲] (مسیر بازگشت آن حضرت نیز همین بود.)

رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از ۹ روز مسافرت, در چهارم ذى الحجه به حومه مکه رسید, اما چون شب فرا رسید, در بیرون مکه اطراق کرد و صبح روز بعد, از ((عقبه مدنیین)) وارد مکه شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدت اقامت در مکه (تا قبل از شروع مراسم حج) در ((بطحا)) مکه سکونت گزید.[۳] در آغاز این سفر, امیرالمومنین علیه السلام همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله نبود، زیرا در مإموریت یمن به سر مى برد. حضرت على علیه السلام وقتى که خبر سفر پیامبراسلام صلی الله علیه و آله را شنید, به سرعت، به مکه رفت وقبل از آغاز مراسم حج، خود را به مکه رساند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از عمره, فرمود: من نیت حج افراد نموده ام, چون قربانى ام را با خود آورده ام، اما هرکس همانند من نیست, حج او تمتع است و باید از احرام عمره خارج شود، تا زمان حج فرا رسد. این دستور الهى چنان خشم عده اى مسلمان نما را ـ که بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله بر مسند خلافت نشستند و حج تمتع و متعه را حرام اعلام کردند.ـ برانگیخت که علنا آن را انکار نمودند.[۴]

مخالفین تمتع در حج و برنامه هاى امیرالمومنین علیه السلام در سفر یمن گروهى از سران منافقین مدینه و عمدتا از گروه مهاجرین بودند، زیرا منافقین انصار شناخته شده و پس از مرگ عبدالله بن ابى پراکنده شده بودند و هیچ پیوند قبیله اى یا تاریخى با مکیان نداشتند. مطرود بودند. و طلقاى مکه (تازه مسلمانان قریش در مکه). عمق اذیت ها و آزارهاى شان در این سفر به رسول خدا صلی الله علیه وآله طورى بود که هرگاه پیامبر صلی الله علیه وآله در حجه الوداع حج الهى و ابراهیمى را تعلیم مى نمودند ـ که با انحرافات و بدعت هاى جاهلى مشرکین قریش در تضاد بود.ـ باعث اعتراضات علنى و گستاخانه آنان و یا ظهور غیظ و سنگینى در رفتار و کردار شان مى شد. در آیه 200 سوره بقره به گوشه اى از رفتار آن ها پرداخته شده و این رفتار زشت آن ها مورد توبیخ قرار گرفته است.

امام رضا علیه السلام به نکته اى بسیار عجیب اشاره مى نماید که: مردى از آن حضرت پرسید: آیا رسول خدا صلی الله علیه وآله در ایام رحلت خود و قبل از آن در تقیه بود؟!

حضرت فرمود: با نزول آیه تبلیغ (۶۷ مائده) خداوند هرچه تقیه و خوف بود را از رسول خدا(ص) برداشت.[۵]

در مدت اقامت رسول خدا صلی الله علیه وآله در مکه, نه تنها شخص ایشان مورد مخالفت و اذیت قرار گرفت بلکه امیرالمومنین علیه السلام نیز در این زمان به طور علنى مورد تهمت و عیب تراشى منافقین و تازه مسلمانان مکه قرار داشت.

در این اوضاع آرام و مرتب که جمعیت علاقمند و (به قول اهل سنت صحابه در این سفر آن چنان بودند که براى تبرک به قطرات آب وضوى پیامبر صلی الله علیه وآله با یک دیگر مسابقه گذاشته و ازدحام عجیبى ایجاد مى کردند! مراسم حج در روز نهم (عرفه) آغاز گردید.

شبانگاه یا روز عرفه اولین مرتبه اى است که فرشته وحى به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله آمد. [۶] و از طرف خداوند امر به تبلیغ عمومى وصایت و ولایت امیرالمومنین علیه السلام مى نماید که باید در همین مراسم حج انجام گردد و چه ازدحامى بهتر از ایام و صحراى عرفه یا منى; اما در روایتى است که چون براى اولین مرتبه جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد، آن حضرت چنان گریست که از محاسن مبارکش اشک جارى شد و به جبرئیل فرمود:

اى جبرئیل! این قوم من, قریب العهد به جاهلیت هستند، این دین را سالیان سال با تشویق و اکراه به آن ها عرضه کردم تا من را پذیرفتند. حال چگونه مى توانم (در یک مراسم کوتاه) دیگرى را براى رهبرى و اطاعت از او معرفى کنم.[۷]

طبق روایات، اولین نزول جبرئیل یا در شب عرفه یا به هنگام وقوف به عرفات بوده است. اما آنچه مهم است، این که رسول خدا صلی الله علیه وآله از قبل اعلان کرده بود که این حج, ((حجه الوداع)) است و ضمنا و یا حتى صریحا خبر از رحلت قریب الوقوع خود داده بود. بنابراین قصد داشت امر ولایت را تدریجا و با زمینه سازى هاى قبلى مطرح کند و با شواهد و قرائنى که وجود دارد، قطعا رسول خدا صلی الله علیه وآله تصمیم داشته ولایت امیرالمومنین علیه السلام را در مدینه پس از حجه الوداع مطرح کند[۸]، از جمله:

1 ـ عجله زیاد براى ورود به مکه و خروج سریع از آن جا.[۹]

2 ـ قصد آن حضرت براى اعلان و اجراى ولایت در فضائى با ثبات و مستحکم از نظر موقعیت اجتماعى و سیاسى و نظامى، که این جز در مدینه آن هم پس از دور کردن قسمت اعظم جمعیت مسلمانان سست عقیده یا منافق ازآن شهر نمى شد، (امرى که رسول خدا صلی الله علیه وآله با طراحى اعزام سپاه و لشکر اسامه بن زید در آخرین ماه زندگى, قصد اجراى آن را داشت.)

3 ـ روایات و حتى آیاتى که تصریح دارد رسول خدا صلی الله علیه وآله از اعلان این امر به طور کلى بویژه در مکه خوف شدید داشت. لذا با دقت و برنامه ریزى منتظر فرصت مناسب و آماده کردن مردم بود که مکه اصلا آن شرایط را نداشت.

4 ـ جمعیت بسیار پراکنده و ناهمگون مکه در مراسم حج، بویژه که میعادگاه منافقین (از قشر مهاجرین مدینه) با مشرکین تازه مسلمان (حزب طلقا) شده بود که از لحظه ورود آن حضرت به مکه (با پیش کشیدن اعتراض به برنامه هاى امیرالمومنین در سفر یمن توسط کسى همچون خالد بن ولید[۱۰] و یا اعتراض به برنامه حج تمتع) تا لحظه خروج از مکه (با نقشه بسیار خطرناک ترور آن حضرت در مسیربازگشت.) دائم فتنه انگیزى مى نمودند.

بنابراین رسول خدا صلی الله علیه وآله در مکه نمى توانست ولایت خاصه را صریحا اعلام نماید، اما به علت نزول وحى الهى, تصمیم به زمینه سازى این امر گرفت، لذا در روز عرفه در اجتماع حجاج خطبه اى تاریخى و مفصل ایراد مى نماید (خطبه اى که بسیار مورد توجه عامه است و در برابر خطبه غدیر آن را مهم ترین خطبه آن حضرت در این سفر مى دانند. ) دراین باره جابربن سمره مى گوید: رسول خدا صلی الله علیه وآله در عرفات خطبه اى خواند در ضمن آن شنیدم که فرمود:

این امر (اسلام) همیشه عزیز و سربلند خواهد بود, مادام که زمان حکومت آن به دست دوازده نفر باشد که همه... ، ناگهان نتوانستم ادامه سخن رسول خدا صلی الله علیه وآله را بشنوم. چرا؟ چون که (به حسب روایات مختلف) ناگهان سروصدا شد و مردم شروع به حرف زدن کردند! چون که ناگهان فریاد و ضجه مردم و جمعیت بلند شد! ناگهان جمعیت بلند شده و از جاى خود برخاستند و (نشستند)! اما چون پدرم ازمن به (جایگاه) رسول خدا صلی الله علیه وآله نزدیکتر بود از او پرسیدم: ادامه سخن ایشان چه بود؟ گفت: ایشان فرمود: ((کلهم من قریش)) و یا این که ((کلهم من بنى هاشم))[۱۱]

این واکنش عجیب نسبت به آن حدیث کلى و ظاهرا مبهم، باعث شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله نتواند حتى مقدمات امر را در عرفات انجام دهد، و این امر آن چنان تإثیر گذار بود که بنابه نقل احتجاج از امام باقر علیه السلام، فرشته وحى مجددا در مسجد خیف در صحراى منا بر رسول خداصلی الله علیه وآله نازل شد و مجددا تکلیف سابق را راجع به معرفی ولایت على علیه السلام تجدیدنمود. اما رسول خدا صلی الله علیه وآله در این نزول ها صریحا از جبرئیل مى خواست که از حق تعالى تضمین عصمت و سلامت خود از شر مردم را بنماید. و این بدین معنى بود که رسول خدا صلی الله علیه وآله به جبرئیل مى گوید، تا عصمت الهى برایم نازل نشود، اصلا و اصلا نمى شود این امر را اجرا کرد.[۱۲]

بنابراین رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از پایان اعمال سه شبانه روز صحراى منى، به سرعت براى انجام بقیه اعمال به مکه آمد و پس از پایان اعمال دوباره جبرئیل آمد و این بار آیات آغازین سوره عنکبوت(۱ـ۴) را آورد و خبر داد که حق تعالى طبق این آیات تإکید فرموده این امت با امرى بسیار مهم که مسإله ولایت باشد، امتحان خواهند شد و باید امتحان شوند تا حتما سره از ناسره شناخته گردد.[۱۳]

این امر باعث شد که: رسول خدا صلی الله علیه وآله، امیرالمومنین علیه السلام را طلبیده و اکثر آن روز و شبش را جهت تحویل ودایع علم و حکمت الهى در روز 13 ذى حجه پس از پایان مراسم حج با او خلوت کند.

طرح ترور

این ملاقات طولانى، احوالات و احادیث پیامبر صلی الله علیه وآله در آن روزها و یادآورى احادیثى که رسول خدا(ص) در گذشته هاى دور و نزدیک درباره خلافت امیرالمومنین علیه السلام گفته، ائتلاف دو حزب منافقین و طلقا را به تکاپوى جدى در همان روز وامى دارد تا به نحوى از برنامه هاى رسول خدا صلی الله علیه وآله مطلع گردند. و به مفاد آیات آغازین سوره تحریم سرانجام از طریق بعضى زوجات آن حضرت مطلع مى گردند که در آینده بسیار نزدیک قرار است ولایت خاصه آن حضرت اعلان گردد. (البته به احتمال زیاد در مدینه.)

پس به سرعت همدیگر را خبر کرده و در خانه یکى از ((طلقاء)), اجتماعى از منافقین و ((طلقاء)) تشکیل دادند و مطرح کردند که رسول خدا صلی الله علیه وآله تصمیم دارد به زودى امامت على را رسما اعلان کند. لذا باید با هراقدام ممکن, مانع اجراى آن گردند و بهترین راه آن، ترور رسول خدا صلی الله علیه وآله است، آن هم در مسیر بازگشت, آنگاه که خوب از مکه دور شده (تا رفع اتهام از قریش شود.) و هنوز با مدینه هم فاصله زیادى دارد. پس بهترین جا میانه راه طولانى مکه و مدینه بعد از سرزمین جحفه در سلسله جبال این منطقه است. در جائى که عقبه (گردنه) هرشى نامیده مى شود و در جاده اصلى مکه و مدینه است.[۱۴]

رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از پایان مراسم حج دستور داد, بانگ رحیل زنند، ـ با این که ایشان پس از سال ها توانسته به راحتى به مکه آید و مى بایست مدت بیشترى آن جا باشد و هم در وطن خود، هم در میان قبیله خود و هم در جوار خانه خدا, عجیب است که در خروج از مکه عجله دارد![۱۵]

تمام تواریخ اتفاق دارند که رسول خدا صلی الله علیه وآله از طریق اعلاى مکه وارد شد و از طریق اسفل مکه یعنى از ذوى طوى از مکه خارج شد, آن هم در روز چهارده ذى حجه درست یک روز پس از پایان مراسم حج. بنابراین توقف ایشان در مکه بسیار کوتاه حدودا ۱۰ روز بوده است.

درباره زمان خروج ایشان از مکه، اگرچه بعضى از تواریخ آن را پیش از طلوع صبح پس از انجام مراسم طواف وداع مى دانند, اما تاریخ یعقوبى تصریح دارد که خروج آن حضرت در شب بوده است. و در حقیقت سفر غدیر از این مقطع زمانى آغاز مى گردد.[۱۶] و جالب است بدانیم موقع خروج، عده قابل توجهى از مردم مکه ـ بخصوص بعضى سران آن ها هم ـ به عناوین گوناگون همراه کاروان رهسپار مدینه مى گردند و قافله بازگشت بزرگتر مى شود.[۱۷] بویژه که مى گویند: عده اى از مردم یمن هم ـ که با امیرالمومنین علیه السلام از یمن آمده بودند.ـ عازم مدینه شدند.

از مکه تا غدیر

به گفته مقدسى بین مکه و مدینه, یازده منزل و مرحله (که بین هرکدام 6ـ7 فرسنگ راه است,) مى باشد.[۱۸] اما کسى که با کمى شتاب بیشتر حرکت کند، این منازل و روزها به نه روز مى رسد. همانند رسول خدا صلی الله علیه وآله در سفر از مدینه به مکه.

و اینک رسول خدا صلی الله علیه وآله شبانه در مسیر جاده اصلى با سرعتى حتى تندتر از زمان آمدن, در حال بازگشت است. سرعت ایشان به گونه اى است که شب و یا روز چهاردهم ذى الحجه از مکه خارج شدند و قبل از ظهر روز هجدهم ذى الحجه در جحفه در میانه راه بودند و اگر قافله با آن بزرگى (هشتاد الى صد و چند هزار نفرى) همین گونه به راه خود ادامه مى داد, حداکثر پس از هشت روز در مدینه بود, و این با توجه به آن قافله بزرگ که مرکب از زنان و کودکان و مردان بود, آن هم درمیان بیابان هاى داغ حجاز, بسیار شگفت آور مى نمود و حکایت از عجله بسیار زیاد رسول خدا صلی الله علیه وآله داشت. اما قافله در راه خود تازه به ((کراع الغمیم)) رسیده بود, (طبق نقشه این منطقه فاصله چندانى با مکه ندارد. لذا دومین منزل راه مکه به مدینه نامیده شده است.) که در آن جا کوهى سیاه در کنار راه قرار داشت، جبرئیل براى چهارمین مرتبه نازل شد و براى سومین بار (پس از عرفات و منى) مجددا از رسول خدا صلی الله علیه وآله اعلام امر ولایت را مى خواهد. اما حضرت دوباره این امر را مشروط به گرفتن تضمین الهى یعنى ((مصونیت از مردم)) مى نماید.

این نزول دوباره باعث شدت گرفتن سرعت سیر آن کاروان عظیم مى گردد, به گونه اى که ((کراع الغمیم)) در حالت متعارف در یک یا دو منزلى مکه است و فاصله آن تا جحفه سه منزل است. (از ((عسفان)) تا ((خلیص)) و از آن جا تا ((قدید)) و از آن جا تا جحفه سه منزل راه مى شود.)[۱۹]

مفاد برخى روایات این است که جبرئیل یکبار در روز سوم سفر در ((کراع الغمیم)) بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل شد و مرتبه دیگر فرداى همان روز در حوالى جحفه. که این بسیار عجیب و مشکل است.[۲۰] اما بنابر روایات مشهور که فاصله مکه تا جحفه (و غدیر خم) چهار روز طول کشید, به نظر مى رسد نزول جبرئیل در ((کراع الغمیم)) در همان روز اول یا دوم سفر بوده نه روز سوم. (مگر این که کراع الغمیم را منطقه اى وسیع تا حوالى جحفه بدانیم.)

حادثه قدید

نام یکى از منازل میان صحراى داغ قدید است که قبل از جحفه کاروانیان در آن جا اطراق مى کردند. و ظاهرا رسول خدا صلی الله علیه وآله در روز سوم سفر یا شبش را آن جا اطراق کرده که شاهد اولین رفتار عجیب عده قابل توجهى از مسلمانان بودند.

رسول خدا صلی الله علیه وآله به هنگام اطراق مشاهده مى کند برعکس تمام سفرها که همیشه خیمه و جایگاه ایشان درمیان مردم بوده و همه سعى داشتند درجوار ایشان باشند، ولى در این جا مردم به گونه اى آشکار از ایشان دورى مى گزینند. این امر بر رسول خدا صلی الله علیه وآله بسیار گران تمام مى شود. ظاهرا رسول خدا صلی الله علیه وآله این جا عکس العملى نشان نمى دهد.[۲۱]

روز چهارم سفر

کاروان پس از خروج از قدید با سرعت زیاد رهسپار جحفه مى شود در حالى که از صحرائى بسیار داغ و بى آب و علف در حال عبور است، آن هم در راهى سخت و طولانى. رسول خدا صلی الله علیه وآله در سفرهایش یا در پیشاپیش کاروان و لشکر مى بود یا در قلب آن بویژه در این سفر آن گاه که در میان جمعیتى عظیم از مدینه متوجه مکه شد، تا قدید هم برکاروانیان نظم حاکم بود. اما حادثه و بى نظمى قدید ظاهرا با عنایت بوده و بلکه در مسیر قدید به جحفه به صورت رخداد عجیبى نمودار مى شود. به گونه اى که از میانه راه به تدریج قافله آن چنان کشیده و پراکنده مى شود که گروههایى مجال جدایى از کاروان را پیدا کرده و سعى مى کنند خود را به سرعت و زودتر از بقیه به جحفه برسانند.

بهترین حسن ظن، تصور فرار آن ها از گرماى کشنده و یا رسیدن به جحفه محل جدایى مسیر کاروانهاست. اما اندکى صبر لازم است تا چهره واقعى و مقصد و مقصود آن ها آشکار گردد.

دانستن این نکته ضرورى است جمعیتى که به سوى مدینه مى رفت, مرکب بود از اکثریتى آن ها از مردم مدینه (انصار+ مهاجرین) و مردم قبایل اطراف مدینه و عده اى از طلقإ (تازه مسلمانان) همانند معاویه بن ابن ابى سفیان که به همراه ائتلاف تشکیل شده در مکه همراه این کاروان بودند.

در این شرایط زمانى و مکانى و... است که ناگهان فرشته وحى بر رسول خدا صلی الله علیه وآله نازل مى شود، اما بسیار متفاوت، آن هم در نزولى که تقریبا پنجمین مرتبه بوده و چهارمین مرتبه اى است که به جهت تإکید بر امر ولایت مى آید.

پانویس

  1. اطلس تاریخ اسلام, وزارت دفاع, ص ۵۲.
  2. الغدیر, ج ۱, ص ۹ و ۱۰.
  3. ۳ـ بحار الانوار,ج ۲۱, ص ۳۹۲.
  4. ۴ - همان, ص ۳۸۶.
  5. ۵ـ همان,ج ۳۷, ص ۱۲۳.
  6. ۶ ـ همان, ص ۱۵۲.
  7. ۷ ـ همان, ص ۱۲۷
  8. ۸ـ همان, ج ۲۸, ص ۹۸.
  9. ۹ ـ ترجمه تاریخ یعقوبى, ج ۱, ص ۵۰۸.
  10. ۱۰ ـ بحارالانوار, ج ۳۷, ص ۲۲۰.
  11. ۱۱ ـ براى تحقیق مفصل این واقعه از منابع عامه ر.ک: به کتاب الغدیر و المعارضون, جعفرمرتضى.
  12. ۱۲ ـ احتجاج طبرسى, ج ۱, ص ۵۶ و ۵۷.
  13. ۱۳ ـ بحارالانوار, ج ۲۸, ص ۹۵.
  14. ۱۴ ـ همان, ج ۲۸, ص ۹۵ـ۹۸.
  15. ۱۵ و ۱۶ ـ ترجمه تاریخ یعقوبى, ج ۱, ص ۵۰۸.
  16. ۱۵ و ۱۶ ـ ترجمه تاریخ یعقوبى, ج ۱, ص ۵۰۸.
  17. ۱۷ ـ بحارالانوار, ج ۳۷, ص ۱۴۰.
  18. ۱۸ و ۱۹ ـ احسن التقاسیم, مقدسى, ترجمه منزوى, ج ۱, ص ۱۵۰.
  19. ۱۸ و ۱۹ ـ احسن التقاسیم, مقدسى, ترجمه منزوى, ج ۱, ص ۱۵۰.
  20. ۲۰ ـ خلاصه عبقات, ج ۶, ص ۱۹.
  21. ۲۱ ـ مسند احمد, ج ۴, ص ۱۶.