شبهه عمل نکردن صحابه در امر امامت
شبهه عمل صحابه در امر امامت[۱]
يكى از دانشمندان اهل سنت در حاشيه آیه اکمال دین گفته است:
اگر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله موضوع ولایت و خلافت بعد از خود را مانند احکام نماز و روزه و حج و جهاد و ساير احكام براى اصحاب خود روشن مى ساخت، آنها مخالفت نمى ورزيدند و على عليه السلام را رها نمى كردند، همانطور كه با نماز خواندن و ساير احكامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله بيان كرد مخالفت نكردند.
پس بعيد است كه پيامبر صلی الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام سفارش كرده باشد و اصحاب مخالفت كرده باشند.
پاسخ شبهه
اولاً
از جمله مسلّمات تاريخى و قرآنى و حديثى در كل فرقه هاى اسلامى و حتى اديان ديكر داستان بنی اسرائیل و قوم حضرت موسی علیه السلام است؛ كه چگونه در نبودن حضرت موسى عليه السلام از راه راست برگشتند و حضرت هارون عليه السلام، جانشين حضرت موسى عليه السلام را خوار كردند و گوساله سامرى را خداى خود دانستند و فريفته آن شدند، و تا حضرت موسى عليه السلام از ميقات برنگشت دست از گوساله پرستى بر نداشتند.[۲]
با دانستن اين قصه، نبايد مخالفت اكثر صحابه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله با اميرالمؤمنين عليه السلام را بعيد بدانيم، زيرا ارتداد بنى اسرائيل بنا به عللى بعيدتر از انحراف امت اسلام بود:
الف) بنى اسرائيل در آن موقع پشت در پشت موحد و يكتاپرست بودند و انتظار ظهور پيامبر خود (حضرت موسى عليه السلام) را داشتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله در جاهلیت پرورش يافته بودند و بيشتر عمرشان در پرستش بت ها گذشته بود.
حتى بيشتر آنها بر اثر ترس يا به طمع دنيا مسلمان شدند، چنانچه خداوند مى فرمايد:
قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا ۖ قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَٰكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا [۳]:
عرب هاى باديه نشين گفتند ايمان آورديم بگو ايمان نياورده ايد بلكه بگوييد اسلام آورده ايم.
و عده اى هم منافق بودند، كه خداوند آيات سوره منافقون را درباره آن ها نازل فرمود. از اين جهت، روشن است كه ارتداد بنى اسرائيل بعيدتر به نظر مى رسد.
ب) آنچه در بنى اسرائيل پديد آمد و گوساله را خداى خود دانستند، به مراتب بزرگ تر و سخت تر از خليفه دانستن شخصى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله او را به جانشينى خود منصوب نداشته بود؛ زيرا بنى اسرائيل همين كه گوساله را خدا دانستند به كلى از دين بيرون رفتند، ولى اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله با كارى كه انجام دادند به ظاهر از اصل اسلام خارج نشدند.
آن عمل هم به عقيده اهلسنت اتفاقى ساده است، زيرا عقيده دارند امامت و خلافت جزء فروع دين است![۴]
ج) ارتداد و انحراف بنىاسرائيل در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله آنها پديد آمد، ولى مخالفت اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله در موضوع جانشينى آن حضرت بعد از شهادت آن وجود مقدس بود. بديهى است كه كار بنى اسرائيل بعيدتر از عمل اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله به نظر مى رسد.
بنابراين وقتى از بنى اسرائيل - كه آن همه به خدا نزديک بودند - چنان عملى (گوساله پرست شدن) صادر شود، از همه امت اسلام كه تازه از بت پرستى نجات يافته بودند، وقوع آن بعيد به نظر نمى رسد.
ثانياً
خداوند در قرآن مجيد از دگرگونى امت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خبر داده بود:
أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ ۚ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا ۗ وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ [۵]:
آيا اگر او (پيامبر) بميرد يا كشته شود از عقيده خود بر مى گرديد و هر كس از عقيده خود باز گردد هرگز هيچ زيانى به خدا نمى رساند و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
ثالثاً
مقايسه حكم ولایت با احکام نماز و ساير احكام هم بى مورد است، زيرا حسدى كه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله مى بردند در مورد ولایت بود.
چنانكه خدا فرموده است: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا .نساء / ۵۴ .</ref>:
بلكه به مردم حسد مى برند براى آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده است در حقيقت ما به خاندان ابراهيم كتاب و حكمت داديم و به آنان حكومتى بزرگ بخشيديم.[۶]
در روايات صحيح السند مقصود از «مُلک عظيم» اطاعت از امامان معصوم عليهم السلام بيان شده است.[۷]
پانویس
- ↑ مائده غدير (جعفرپور): ص ۹۲ - ۹۵.
- ↑ اعراف / ۱۴۸ - ۱۵۰.
- ↑ حجرات / ۱۴.
- ↑ با توجه به شأن نزول دو آيه تبليغ و اكمال و با توجه به اينكه مردم بعد از رسول خدا صلى الله عليه و آله همچنان تظاهر به اسلام مى كردند و هيچ يک از شعائر دين ترک نشده بود - كه در ضمن آيه ۱۴۴ از سوره آلعمران به آن تأكيد شده است - نتيجه سه آيه اين است كه عدم پذيرش امامت و تسليم نشدن در مقابل جانشين خاتم انبياء صلى الله عليه و آله ارتداد و بازگشت به جاهليت است. بنابراين، جزء اصول دين بودن امامت اميرالمؤمنين عليه السلام به وضوح از اين آيات به اثبات مى رسد. همچنين علماى بزرگ اهل سنت در كتاب هاى خود به روشنى بر اهميت فوق العاده نصب امام تأكيد كرده اند. تفتازانى در شرح عقايد تسفّيه: ص ۲۳۲ مى گويد: صحابه نصب امام را مهمتر از هر مهمى قرار دادند، تا آنجا كه آن را بر دفن رسول خدا صلى الله عليه و آله مقدم داشتند. سؤال اينجاست كه چگونه فرعى از فروع دين به يک باره چنان وجوبى پيدا كرد و اهميت آن از تشييع و نماز خواندن و تدفين پيكر رسول خدا صلى الله عليه و آله بيشتر شد؟! (جواهر الكلام: ج ۱ ص ۳۵۵،۳۵۴) .
- ↑ آل عمران / ۱۳۴.
- ↑ فروغ هدايت: ص ۳۳۲ - ۳۳۴.
- ↑ الكافى: ج ۱ ص ۲۰۶ ح ۵،۳ .