غیظ و کینه و بغض اصحاب صحیفه
غيظ و كينه و بغض اصحاب صحيفه[۱]
مخالفين ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در درجات مختلفى از دشمنى بودند و هستند. اين شدت در اصحاب صحيفه به حدى بود كه هيچ نمونه اى براى آن نمىتوان يافت چنانكه سالم مولى ابى حذيفه براى ورود به پيمان آنان گفت: «به خدا قسم آفتاب طلوع نكرده بر خاندانى كه نزد من از بنى هاشم مبغوض تر باشد، و در بنى هاشم كسى نزد من از على بن ابى طالب مبغوض تر و نامحبوب تر نيست».[۲]
از اين سخن سالم مى توان فهميد كه شدت بغض و كينه در دل ابوبكر و عمر تا كجا بوده است. خداوند نقطه اوج اين غيظ و خشم و نفرت آنان از ولايت على عليه السلام را با به كار گرفتن مصدر «زَلَقَ» و آوردن كلمه «لَيُزْلِقُونَكَ» به تصوير كشيده است. اين كلمه در سياقى كه در اينجا به كار رفته حامل معناى ادبىِ بسيار دقيق و پر محتوايى است:
«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ . وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»[۳]:
«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى شنوند از روى غضب نگاه هاى تندى به تو مى كنند و مى گويند او ديوانه است ولى آن جز ذكرى براى جهانيان (و همه مردم) نيست».
در كتب لغت «ازْلَقَهُ بِبَصَرِهِ» را چنين معنى كرده اند: «احَدَّ النَّظَرَ الَيْهِ بِسَخَطٍ»: «از روى نارضايتى و غضب به او نگاه تُند و تيز نمود»، و جمله «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» را چنين معنى كرده اند:
«يُصيبُونَكَ بِأَعْيُنِهِمْ فَيُزيلُونَكَ عَنْ مَقامِكَ الَّذى جَعَلَهُ اللَّه لَكَ»:
«تو را با چشمان خود هدف قرار مى دهند، تا تو را از مقامى كه خدا برايت قرار داده زايل كنند».
آنچه خدا در اين آيه به تصوير مى كشد بدين معنى است كه اصحاب صحيفه با آن بغضى كه از اول نسبت به على بن ابى طالب عليه السلام داشتند، از هنگامى كه متوجه برنامه اعلان ولايت در غدير شدند آتش كينه شان شعله ور شد، و اين آتش همچنان در خروش بود تا هنگام اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلُىٌّ مَوْلاهُ...» كه على عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلى الله عليه و آله سر به عرش ساييد و ولايت او بر جهانيان تثبيت شد.
در چنين شرايطى بود كه كينه آنان به اوج خود رسيد و اگر قادر به عكس العملى بودند از همانجا حمله مى كردند تا على عليه السلام را از فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله پايين بكشند.
از آنجا كه چنين كارى در آن لحظات امكان پذير نبود او را با چشمان خود هدف قرار دادند، و از همان جايى كه در مقابل منبر نشسته بودند چنان غيظ و كينه از چشمانشان مى باريد و حدقه چشمشان از كينه گشاد شده بود كه هر بيننده اى مى توانست سخن دلشان و جوشش كينه آنان را از چشمانشان بخواند.
گويا با چشمانشان براى آينده خط و نشان مى كشيدند و دندان تيز خود را نشان مى دادند، كه خواهيد ديد چه نقشه هايى در سر داريم و چگونه على را از اين مقام عظمى پايين مى آوريم و جاى او را غصب مى كنيم.