غیظ و کینه و بغض اصحاب صحیفه

از ویکی غدیر

غيظ و كينه و بغض اصحاب صحيفه[۱]

مخالفين ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در درجات مختلفى از دشمنى بودند و هستند. اين شدت در اصحاب صحيفه به حدى بود كه هيچ نمونه‏ اى براى آن نمى‏توان يافت چنانكه سالم مولى ابى‏ حذيفه براى ورود به پيمان آنان گفت: «به خدا قسم آفتاب طلوع نكرده بر خاندانى كه نزد من از بنى‏ هاشم مبغوض ‏تر باشد، و در بنى ‏هاشم كسى نزد من از على بن ابى ‏طالب مبغوض ‏تر و نامحبوب ‏تر نيست».[۲]

از اين سخن سالم مى‏ توان فهميد كه شدت بغض و كينه در دل ابوبكر و عمر تا كجا بوده است. خداوند نقطه اوج اين غيظ و خشم و نفرت آنان از ولايت على‏ عليه السلام را با به كار گرفتن مصدر «زَلَقَ» و آوردن كلمه «لَيُزْلِقُونَكَ» به تصوير كشيده است. اين كلمه در سياقى كه در اينجا به كار رفته حامل معناى ادبىِ بسيار دقيق و پر محتوايى است:

«وَ إِنْ يَكادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ . وَ ما هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ»[۳]:

«كسانى كه كافر شدند آنگاه كه ذكر را مى ‏شنوند از روى غضب نگاه ‏هاى تندى به تو مى ‏كنند و مى‏ گويند او ديوانه است ولى آن جز ذكرى براى جهانيان (و همه مردم) نيست».

در كتب لغت «ازْلَقَهُ بِبَصَرِهِ» را چنين معنى كرده ‏اند: «احَدَّ النَّظَرَ الَيْهِ بِسَخَطٍ»: «از روى نارضايتى و غضب به او نگاه تُند و تيز نمود»، و جمله «لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ» را چنين معنى كرده ‏اند:

«يُصيبُونَكَ بِأَعْيُنِهِمْ فَيُزيلُونَكَ عَنْ مَقامِكَ الَّذى جَعَلَهُ اللَّه لَكَ»:

«تو را با چشمان خود هدف قرار مى‏ دهند، تا تو را از مقامى كه خدا برايت قرار داده زايل كنند».

آنچه خدا در اين آيه به تصوير مى‏ كشد بدين معنى است كه اصحاب صحيفه با آن بغضى كه از اول نسبت به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام داشتند، از هنگامى كه متوجه برنامه اعلان ولايت در غدير شدند آتش كينه‏ شان شعله‏ ور شد، و اين آتش همچنان در خروش بود تا هنگام اعلان «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلُىٌّ مَوْلاهُ...» كه على‏ عليه السلام بر فراز دستان پيامبر صلى الله عليه و آله سر به عرش ساييد و ولايت او بر جهانيان تثبيت شد.

در چنين شرايطى بود كه كينه آنان به اوج خود رسيد و اگر قادر به عكس ‏العملى بودند از همانجا حمله مى‏ كردند تا على‏ عليه السلام را از فراز دست پيامبر صلى الله عليه و آله پايين بكشند.

از آنجا كه چنين كارى در آن لحظات امكان پذير نبود او را با چشمان خود هدف قرار دادند، و از همان جايى كه در مقابل منبر نشسته بودند چنان غيظ و كينه از چشمانشان مى ‏باريد و حدقه چشمشان از كينه گشاد شده بود كه هر بيننده ‏اى مى ‏توانست سخن دلشان و جوشش كينه آنان را از چشمانشان بخواند.

گويا با چشمانشان براى آينده خط و نشان مى‏ كشيدند و دندان تيز خود را نشان مى‏ دادند، كه خواهيد ديد چه نقشه‏ هايى در سر داريم و چگونه على را از اين مقام عظمى پايين مى ‏آوريم و جاى او را غصب مى ‏كنيم.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۱۲.
  2. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۱.
  3. قلم /  ۵۲،۵۱ .