منطقه قُدید

بررسی مکانی وجغرافیایی مسیرغدیر از دیر باز مورد تحقیق و بررسی عالمان و دانشمندان بوده و هست و کتاب‌ها ومقالاتی در همین زمینه تألیف گردیده، که در این مقاله به بعضی از آنها اشاره شده است. حتی مکان‌هایی که در مسیر غدیر خم قرار داشته و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در آن مکان‌ها توقفی کرده و یااستراحتی نموده‌اند و بعضاً وقایع مهمی در آن مکان‌ها رخ داده است.

معنای قدید

قُدَیدٌ: اسم مکانی است.[۱] دلیل نامگذاری این مکان به این نام را تقدد و خشک شدن سیلاب‌ها در آن، عنوان کرده‌اند. [۲]

موقعیت جغرافیایی

«قدید» نام مکانی است نزدیک مکه.[۳] این موضع در آثار برخی دیگر از صاحب‌نظران، روستایی معرفی شده جامع با آب‌ها و باغ‌های فراوان که بین آن تا کدید – موضعی نزدیک مکه - ۱۶ میل فاصله داشت. [۴]

معرفی این مکان، قدید را دره‌ای معروف خوانده‌اند از دره‌های حجاز تهامیه که بیشتر آبش را از حره ذَرَه می‌‌گیرد. قسمت علیای این دره «ستاره» و قسمت پایین دست آن، «قدید» خوانده می‌‌شود. این دره پس از قطع شدن توسط جاده مکه به مدینه در کیلومتر ۱۲۰، در القضیمه - که در آن چشمه‌ها و روستاهای بسیاری از بنی حرب و بنی‌سلیم قرار دارد - به دریا می‌‌رسد. از این مکان در مواضع بسیاری از تاریخ از جمله هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله [۵] و غزوه مریسیع[۶] یاد شده است.

عبور از قدید در حجة الوداع

با بررسی تاریخی وجغرافی مسیر غدیر به منطقه ای برخورد می‌کنیم به نام قُدید که این مکان در مسیر مکه به سوی جحفه در میان راه غدیر قرار گرفته، روز هفدهم ذی الحجة کاروان پیامبر صلی الله علیه وآله به «وادی قُدَید» رسید که تا غدیر کمتر از یک روز دیگر فاصله داشت. آبادی «قُدید» در آغاز وادی، قرار داشت و «غدیر خم» در انتهای همین وادی بود. با ورود به‌ آبادی، کاروان توقف کرد و مردم برای استراحت از راهی که شبانه طی شده بود پیاده شدند.

دعاهای مستجاب پیامبر

روز هفدهم ذى الحجة كاروان پيامبرصلى الله عليه وآله به «وادى قُدَيد» رسيد كه تا غدير كمتر از يك روز ديگر فاصله داشت. آبادى «قديد» در آغاز وادى قرار داشت و «غدير خم» در انتهاى همين وادى بود. با ورود به آبادى كاروان توقف كرد و مردم براى استراحت از راهى كه شبانه طى شده بود پياده شدند.

با نزول کاروان در قدید و فرا رسیدن هنگام نماز، صف‌ها آماده شد پیامبر صلی الله علیه وآله پس از نماز صدای خود را بلند کرد به گونه‌ای که همه بشنوند:

«اللَّهُمَّ هَبْ لِعَلِيٍّ الْمَوَدَّةَ فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْهَيْبَةَ وَ الْعَظَمَةَ فِي صُدُورِ الْمُنَافِقِين‏؛ «خدایا، به علی محبت در سینه مؤمنین و هیبت و عظمت در سینه منافقین عنایت فرما.»[۷]

آنگاه علی‌علیه السلام را فرا خواند و در حضور مردم فرمود: یا علی، دستان خویش را به سوی آسمان بلند کن و دعا کن تا من آمین بگویم. یا علی، بگو:

«اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ عَهْداً وَ اجْعَلْ لِي عِنْدَكَ وُدًّا وَ اجْعَلْ لِي فِي صُدُورِ الْمُؤْمِنِينَ مَوَدَّة؛ «خدایا برای من نزد خود عهد وپیمانی قرار ده، وبرای من در پیشگاهت دوستی ومودت قرار ده، وبرایم در سینه مؤمنین محبتی قرار ده.»[۸]


امیرالمؤمنین‌علیه السلام دعای پیامبرصلی الله علیه وآله را تکرار کرد و آن حضرت آمین گفت. همچنین پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: یا علی، هر دعایی برای خود دوست داری بنما تا آمین بگویم. امیرالمؤمنین‌علیه السلام هم سه بار این دعا را تکرار کرد:

«اللَّهُمَّ ثَبِّتْ مَوَدَّتِي فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّ»

پس از دعای امیرالمؤمنین‌علیه السلام و آمین پیامبرصلی الله علیه وآله در حضور مردم، این آیات نازل شد: [۹]

  إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّ فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّ  

«قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی [خدای] رحمان برای آنان [در دل ها] محبتی قرار خواهد داد. جز این نیست که ما این [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم تا به وسیله آن پرهیزکاران را مژده دهی و مردم ستیزه جو را بترسانی.»

نزول این آیات به معنای استجابت دعای پیامبر و امیرالمؤمنین علیهما السلام بود، که مردم از سرعت استجابت این دعا تعجب کردند. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «یا علی، خداوند آیه‌ای از کتابش درباره تو نازل کرده و برای تو در قلب هر مؤمنی محبت قرار داده است». سپس فرمود:

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ قُلُوبَ الْمُؤْمِنِينَ تَتُوقُ إِلَيْكَ بِالْمَوَدَّة؛ شکر خدایی را که قلوب مؤمنین را با محبت مشتاق تو قرار داد»

و آنگاه فرمود: «هیچ مؤمنی را نمی‌بینی مگر آنکه در قلب او محبت علی‌علیه السلام است».[۱۰]

در همین موقعیت پیامبرصلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین فرمود:

«يَا عَلِيُّ إِنِّي سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُوَالِيَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يُوَاخِيَ بَيْنِي وَ بَيْنَكَ فَفَعَلَ وَ سَأَلْتُ رَبِّي أَنْ يَجْعَلَكَ وَصِيِّي فَفَعَل‏.؛ «من از پروردگارم خواستم که بین من و تو ولایت قرار دهد، و خدا پذیرفت؛ و از او خواستم بین من و تو برادری قرار دهد، و او پذیرفت؛ و از او خواستم تو را جانشین من قرار دهد، و او پذیرفت.»[۱۱]

این مراسم دعا و آمین و استجابت فوری الهی با نزول آیه در حضور مردم و تفاصیلی که ذکر شد، یک مقطع استثنایی در زندگانی پیامبرصلی الله علیه وآله به‌شمار می‌آمد که همه را مبهوت و متعجب کرد و در آستانه غدیر مقام عظیم علی بن ابی‌طالب‌علیه السلام را در پیشگاه خداوند روشن ساخت.

توطئه منافقین در قُدید[۱۲]

پس از استجابت دعاها در «قديد»، از ميان آن جمعيت عظيم كه ناظر ماجرا بودند، ابوبكر و عمر به كنايه گفتند: «به خدا قسم! يک پيمانه خرما در مَشكى پوسيده نزد ما محبوب‌تر است از آنچه محمد از پروردگارش خواسته است. چه مى‌شد اگر از پروردگارش درخواست ملائكه‌اى مى‌كرد كه او را در برابر دشمنانش كمك كنند، يا گنجى كه فقر او را جبران كند! به خدا قسم على را به هر كارى دعوت مى‌كند او مى‌پذيرد»!!

اين حركت تخريب كننده بر قلب مبارك پيامبرصلى الله عليه وآله سنگينى كرد، چرا كه از كسانى كه به عنوان اصحابش گِرد او را گرفته بودند چنين انتظارى نداشت.

در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله به جبرئيل فرمود: «خدايم مى‌داند كه من از قريش چه كشيده‌ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمك من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد»؟

اينجا بود كه آيات۱۲ تا ۲۴ سوره هود نازل شد. اين آيات از يك سو دلگرمى براى پيامبرصلى الله عليه وآله بود كه به خاطر حركات منافقين رنجيده خاطر نشود و مسئله اعلان ولايت ترك نشود، و از سوى ديگر عين گفتار مسخره‌آميز ابوبكر و عمر در آيه آمده بود.

اين آيات چنين نازل شد:

  فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَىٰ إِلَيْكَ وَضَائِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَنْ يَقُولُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ جَاءَ مَعَهُ مَلَكٌ ۚ إِنَّمَا أَنْتَ نَذِيرٌ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ  ؛ ممکن است به سبب آنکه [دشمنان] می گویند: چرا گنجی بر او نازل نشده، یا فرشته ای همراهش نیامده؟ برخی از آنچه را به تو وحی می شود ترک کنی و سینه ات [از ابلاغ و اظهار آن] تنگ شود [به سبب موضع گیری های دشمنان از ابلاغ پیام حق خودداری مکن] تو فقط بیم دهنده ای و خدا بر هر چیز نگهبان است.

  أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ۖ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ   «بلکه [در برابر همه قرآن می ایستند و] می گویند: او این قرآن را از نزد خود ساخته [و به خدا نسبت می دهد] بگو: اگر راستگویید، شما هم ده سوره مانند آن بیاورید و هر کس را غیر خدا می توانید، به یاری خود دعوت کنید.»

  فَإِن لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ وَأَنْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ   «پس اگر آنان دعوت شما را اجابت نکردند [که هرگز اجابت نمی‌کنند] بدانید که آنچه نازل شده به دانش خداست وهیچ معبودی جز او نیست، پس آیا تسلیم [حق] می شوید؟»

  مَنْ كانَ يُريدُ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زينَتَها نُوَفَّ اِلَيْهِمْ اَعْمالَهُمْ فيها وَ هُمْ فيها لايُبْخَسُونَ  

«کسانی که زندگی دنیا و زیور و زینتش را بخواهند، ثمره تلاششان را به طور کامل در [همین] دنیا به آنان می دهیم و در اینجا چیزی از آنان کاسته نخواهد شد.»

  اُولئِكَ الَّذينَ لَيْسَ لَهُمْ فِى الْآخِرَةِ اِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فيها وَ باطِلٌ ما كانُوا يَعْمَلُونَ  

«اینان کسانی هستند که در آخرت، سهمی جز آتش برای آنان نیست و آنچه [در دنیا از کار خیر] کرده اند، در آخرت تباه و بی اثر می‌شود، و آنچه همواره [ریاکارانه] انجام می دادند، باطل است.»

  اَفَمَنْ كانَ عَلى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَ يَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ، وَ مِنْ قَبْلِهِ كِتابُ مُوسى اِماماً وَ رَحْمَةً؛ اُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ، وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الْاَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ؛ فَلا تَكُ فى مِرْيَةٍ مِنْهُ، اِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النّاسِ لا يُؤْمِنُونَ  

«آیا کسانی که از سوی پروردگارشان بر دلیلی روشن [از بصیرت و بینش] متکی هستند و شاهدی از سوی او [چون قرآن برای تأیید آن دلیل روشن] از پی درآید و پیش از قرآن [هم] کتاب موسی در حالی که [برای مؤمنان] پیشوا و رحمت بود [بر حقّانیّت قرآن گواهی داده مانند کسانی می باشند که چنین نیستند] اینان [که متکی بر دلیل روشن اند] به قرآن ایمان می آورند، و هر کس از گروه ها [چه یهود، چه نصاری و چه مشرکان] به آن کفر ورزد، وعده گاهش آتش است؛ پس [ای انسان!] درباره قرآن در تردید مباش که آن از سوی پروردگارت حق است، ولی بیشتر مردم [به خاطر کبر باطنی، لجاجت و جهل] ایمان [به آن] نمی آورند.»

  وَ مَنْ اَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرى عَلَى اللَّهِ كَذِباً، اُولئِكَ يُعْرَضُونَ عَلى رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْاَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذينَ كَذَبُوا عَلى رَبِّهِمْ، اَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظّالِمينَ   «و ستمکارتر از کسانی که به خدا دروغ بندند چه کسی است؟ اینان [در قیامت] بر پروردگارشان عرضه خواهند شد، و گواهان [اعمال] می‌گویند: اینان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند؛ آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد.»


  الَّذينَ يَصُدَّونَ عَنْ سَبيلِ اللَّهِ وَ يَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ.  

«آنان که مردم را از راه خدا باز می دارند و می خواهند آن را [با وسوسه و اغواگری] کج نشان دهند و به آخرت کافرند.»

  اُولئِكَ لَمْ يَكُونُوا مُعْجِزينَ فِى الْاَرْضِ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ اَوْلِياء، يُضاعَفُ لَهُمُ الْعَذابُ، ما كانُوا يَسْتَطيعُونَ السَّمْعَ وَ ما كانُوا يُبْصِرُونَ.  

«اینان در زمین، عاجزکننده [خدا] نیستند تا [بتوانند از دسترس قدرت او بیرون روند]، و برای آنان سرپرستان و یاورانی جز خدا نیست، عذابشان [در روز قیامت] دو چندان خواهد شد؛ آنان [به سبب بسیاریِ گناه] تاب وتوانِ شنیدنِ [حق را] نداشتند و [با چشم بصیرت، حقیقت را] نمی دیدند.»

  اُولئِكَ الَّذينَ خَسِرُوا اَنْفُسَهُمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ.   «اینان کسانی هستند که سرمایه وجودشان را تباه کردند، و آنچه را همواره به دروغ [به عنوان شریکان خدا به خدا] نسبت می دادند [گم شده] از دستشان می رود.»


  لا جَرَمَ اَنَّهُمْ فِى الْآخِرَةِ هُمُ الْاَخْسَرُونَ.  

«ثابت و یقینی است که اینانند که در آخرت از همه زیانکارترند.»


  اِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ اَخْبَتُوا اِلى رَبِّهِمْ اُولئِكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فيها خالِدُونَ.  

«قطعاً کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و به پروردگارشان آرامش و اطمینان یافتند، اهل بهشت اند و در آن جاودانه اند.»

  مَثَلُ الْفَريقَيْنِ كَالْاَعْمى وَ الْاَصَمِّ وَ الْبَصيرِ وَ السَّميعِ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً اَفَلا تَذَكَّرُونَ.  

«وصف این دو گروه [مشرک و مؤمن] همانند نابینا و کر و بینا و شنواست؛ آیا [این دو گروه] در صفت و حال یکسانند؟ پس آیا متذکّر نمی شوید؟»

اين گونه يك منزل قبل از غدير، سيل آيات الهى جارى شد و بيدار باش عظيم را براى مردم اعلام كرد، تا فرداى آن روز با چشم و گوش باز به استقبال غدير بروند، همان گونه كه تسلاى قلب پيامبرصلى الله عليه وآله در برابر حركات فتنه انگيز منافقين بود، و عزم راسخ آن حضرت را براى اعلان ولايت در آينده‌اى به فاصله كمتر از ۲۴ ساعت به همه نشان مى‌داد.

خثنی شدن توطئه منافقین در قُدید

زمان استراحت در «قُدید» به پایان رسید و کاروان آماده حرکت به سوی غدیر شد. منافقین در آن لحظات با نزدیک شدن غدیر به تکاپوی عجیبی افتادند و برای اجرای نقشه‌های خود وارد عمل شدند. با اینکه پیامبرصلی الله علیه وآله از مکه اعلام عمومی داده بود که همه باید در غدیر برای برنامه مهمی توقف کنند، ولی در «قدید» آن منافقین عده‌ای را نیز اغفال کردند و با هم نزد حضرت آمدند و اجازه خواستند که از کاروان جدا شوند و از شرکت در مراسم معاف باشند تا زودتر به خانه‌هایشان برسند!!

پیداست که منظور از این حرکت عدم حضورشان در غدیر بود تا بتوانند نتایج بعدی را بگیرند، به خصوص آنکه سخنگوی این گروه ابوبکر بود!!

پیامبرصلی الله علیه وآله با مشاهده حرکت مرموز این گروه فرمود: «چه شده که از پیامبرتان گریزانید به حدی که اگر سمتی از درختی به سوی من باشد شما همان سویش را مبغوض‌تر می‌دارید» ؟! اینجا بود که اغفال شدگان به گریه درآمدند و از این کار خود شرمنده شدند. ابوبکر که نقشه را بر آب می‌دید خود را جلو انداخت و گفت: «کسی که از این پس از تو اجازه بگیرد سفیه است»![۱۳]

با شکست این توطئه، بارها را برای غدیر بستند و آن روز را تا شب به سمت غدیر پیش آمدند، بدون آنکه احدی جرئت جدا شدن از کاروان را داشته باشد. در شب هیجدهم ماه ذی الحجة کاروان مسیر شبانه خود را به سوی غدیر می‌پیماید.

پانویس

  1. معجم البلدان، ج ۱، ص ۴۹۲؛ لسان اللسان، ج‏ ۲، ص ۳۶۰.
  2. تاج العروس، ج۵، ص۱۸۰.
  3. معجم البلدان، ج۴، ص۳۱۳.
  4. معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۵۴.
  5. الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۹.
  6. امتاع الاسماع، ج۸، ص۳۶۹-۳۷۰؛ الکامل، ج۲، ص۱۹۲. این غزوه که به «غزوه بنی ­مصطلق» نیز شهرت دارد، در شعبان سال پنجم هجرت اتفاق افتاد که در آن، بنی مصطلق شکست خوردند و دویست تن از آنان اسیر شده و اموال و دارایی‌های فراوانی به غنیمت سپاه اسلام درآمد.
  7. بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۳۵۴؛ تفسیرالبرهان، ج ۳، ص۸۶؛ تفسیر عیاشی، ج۲، ص۱۴۲.
  8. تفسیر فرات کوفی، ص ۲۴۸.
  9. مریم/۹۶و۹۷.
  10. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۴۷۷.
  11. الکافی، ج ۸، ص ۳۷۸؛ تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۴۱.
  12. عوالم العلوم، ج ۱۵/۳ ص ۳۹ - ۵۱؛ بحار الانوار، ج ۹، ص ۱۰۴ وج ۳۵، ص ۳۵۳، ۳۵۴، ۳۵۵، ۳۵۶، ۳۵۷، ۳۵۸ و ج ۳۶ ص ۱۴۷و ج ۳۷ ص ۱۵۱، ج ۳۹ ص ۲۸۹، ۲۹۰ و ج ۴۰ ص ۷۲.
  13. مسنداحمدابن حنبل، ج۴، ص۱۶؛ مسند طیالسی، ص۱۸۲؛ مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۴۰۸.