نقل خطبه غدیر در شیعه و اهل سنت

سؤال

ممكن است در مورد خطبه غدير سؤالى به ذهن خطور كند، و آن اين كه:

چرا كتب پيش از «الاحتجاج» و «روضة الواعظين»-  كه متعلق به قرن پنجم هجرى هستند -  متن كامل و مفصل خطبه غدير را نقل نكرده ‏اند؟

مخصوصاً افرادى مانند كلينى و صدوق و شيخ مفيد و... .

پاسخ:

 ۱ - نقل نكردن عده ‏اى حديثى را دليل ضعف آن نيست، چرا كه ملاك صحت، اتصال سلسله سند حديث تا معصوم‏ عليه السلام مى ‏باشد، و اين مسئله در خطبه غدير

حاصل است. به خصوص كه روايت خديفه و زيد بن ارقم در اكثر متن، با حديث حضرت باقر عليه السلام تطابق دارد.

۲ - در مواردى دانشمندان پيشين به برخى از احاديث دست نيافته ‏اند، ولى متأخران در اثر جستجو و البته امكانات بيشتر، آن ها را پيدا كرده ‏اند.

۳ - مقدارى از احاديث به خاطر تقيه و شرايط سخت شيعه، توسط گروهى از محدثان نقل نشده و آنان در شرايط سخت و در ميان خلفاى جور به تثبيت اصل مطلب

پرداخته‏ اند. دانشمندانى چون كلينى، مفيد و... ، كه در بغداد و در ميان مخالفان زندگى مى‏ كردند و نقل احاديث مفصل و صريح مشكل ايجاد مى ‏كرده است.

۴ - دانشمندان شيعه چه بسا بسيار كتاب‏ ها تأليف كرده ‏اند كه به مرور زمان دست خوش فقدان و... شده است.

از آن جمله ثقة الاسلام كلينى (م ۳۲۹ ق) كتابى درباره غدير داشته است، كه شيخ آقا بزرگ تهرانى در كتاب «الذريعه» آن را نام برده است.

۵ - اصل متن خطبه غدير به صورت مفصل در كتب شيعه و جملات مختلف آن در مدارك سنى آمده است:

در كتب شيعه: روضة الواعظين: ابن‏ فتّال نيشابورى (م قرن پنجم ق) . الاحتجاج: شيخ طبرسى (م قرن پنجم ق) . اليقين: سيد بن‏ طاووس (م قرن هفتم ق) . نزهة

الكرام: محمد بن حسين رازى(م قرن هفتم ق) . الاقبال: سيد بن طاووس (م قرن هفتم ق) . الصراط المستقيم: على بن يونس بياضى (م قرن نهم ق). نهج الايمان:

على بن حسين بن حبر (م قرن هفتم ق) .

در كتب فوق، روايت از طريق و سلسله سند آمده كه به حضرت امام باقر عليه السلام و حذيفة بن يمان و زيد بن ارقم منتهى مى ‏شود.

تفصيل بيشتر را در كتاب «خطابه غدير در آينه اسناد» مى ‏بينيم.[۱]

در كتب اهل تسنن، اصل واقعه غدير در نوشته‏ هاى اختصاصى و غير اختصاصى آمده، كه در كتاب «الغدير»بيان شده[۲]، و تفصيل بيشتر را در كتاب «خطابه غدير در

آينه اسناد» مى‏ بينيم.[۳]

اما در مورد متن حاضر و مفصل خطبه غدير، اهل تسنن گر چه اين متن را نقل نكرده ‏اند، ولى مفردات و جملات آن را در كتب خود آورده‏ اند.كتاب شريف«نور

الأمير»خطبه را به صد بخش تقسيم كرده و مدارك هر بخشى را از كتب اهل‏ سنت به تفصيل آورده است. 

نكاتى درباره اسناد خطبه غدير[۴]

  درباره اسناد و منابع و كيفيت نقل متن خطابه غدير سؤالاتى مطرح مى ‏شود كه به عنوان رفع ابهامات علمى است. به تبيين اين پرسش ‏ها مى‏ پردازيم تا جهات سندى خطابه از هر جهت كامل ارائه شده باشد:

سؤال ۱: آيا ائمه‏ عليهم السلام به متن مفصل خطبه استناد كرده ‏اند؟

پاسخ:

استناد ائمه‏ عليهم السلام به خطابه غدير دو گونه است:

اول: روايت كامل خطبه و استناد به آن به عنوان بزرگ ‏ترين منشور ابدى اسلام.

اين صورت در روايت امام باقر عليه السلام مشهود است؛ كه حضرت اضافه بر نقل كامل خطبه، داستان مفصل غدير را هم ضميمه كرده ‏اند، كه به دو سند از دو كتاب «الاحتجاج» و «اليقين» نقل شده است.

دوم: استناد به فرازهاى خطبه است. پيداست اين صورت اكثراً به جمله ‏هاى شاخص و اصلى خطبه باز مى ‏گردد كه براى اثبات ولايت شاهد آورده مى ‏شود. اين استنادها بسيار زياد و از همه امامان وارد شده است، و با توجه به روايت امام باقر عليه السلام مى‏ توان اذغان داشت كه با توجه به خطبه مفصل، به موارد لازم آن استناد فرموده‏ اند.

سؤال ۲ : آيا منابع قبل از قرن پنجم مثل كلينى و صدوق و شيخ مفيد متن مفصل خطبه را نقل كرده ‏اند؟

پاسخ:

با در نظر گرفتن شرايط علما و مؤلفين و نيز اشتغالات و تخصص‏ هاى آنان و هم چنين تاريخچه كتب خطى در طول چهارده قرن، با يك جمع ‏بندى پاسخ اين سؤال در ۴ مرحله روشن خواهد شد.

اول: شيخ كلينى (م ۳۲۸ ق) كتابى درباره غدير داشته كه امروزه مفقود است [۵] ، و ما نمى‏ توانيم با قاطعيت بگوييم كلينى خطبه را نقل نكرده است.

دوم: روايات بسيارى داريم كه مؤلفين قرون اوليه به خاطر شرايط تقيه در اجتماع از نقل آن پرهيز داشتند، تا بتوانند اصل مطلب را اثبات كنند. درباره كلينى و صدوق و مفيد كه در بغداد و در بين مخالفين به نقل معارف اهل‏ بيت‏ عليهم السلام مى ‏پرداختند وجود چنين شرايطى مسلّم است. به همين جهت هر يك كتابى درباره غدير دارند و نيز مطالب مفصلى درباره آن در تأليفاتشان به ما رسيده است. اگر چه خطبه مفصل غدير نرسيده باشد.

سوم: روايات بسيارى داريم كه متقدمين به آن ها دست نيافته ‏اند و متأخرين آن ها را يافته‏ اند. اين به خاطر كمبود ارتباطات و قلّت نسخه‏ هاى يك كتاب در زمان‏ هاى گذشته بوده، كه در اثر فحص و جستجو و احياناً به طور اتفاقى به نسخه‏ اى از يك كتاب و يا نقل حديثى دست مى‏ يافتند.

چهارم: گذشته از آن چه ذكر شد، ضابطه در قبول احاديث نقل آن در سال يا قرن خاصى نيست، بلكه وثاقت اسناد و اتصال آن تا زمان نقل اصل حديث تنها قانون حاكم در پذيرفتن احاديث است.

اين قانونِ لا يتغيّر درباره همه احاديث تاريخى و فقهى و اخلاقى و غيره جارى است، و در هيچ يك از اين موارد مسئله نقل در قرن خاصى يا توسط علماى خاصى به عنوان رد يا قبول حديثى پذيرفته نشده است. بنابراين -  بر فرض كه خطبه غدير در قرن اول هم نقل نشده باشد -  وقتى در قرون بعدى با اسناد معتبر نقل شده باشد، براى صحت و اعتبار آن كافى است.

سؤال ۳ : روايات منابع اهل‏ تسنن در چه حدى با متن مفصل خطبه توافق دارد؟

پاسخ:

توافق اطمينان آورى در اين باره به چشم مى‏ خورد، كه مى‏ توان آن را از چند ديدگاه مورد توجه قرار داد:

اول: در روايات اهل‏ تسنن خطبه غدير از چند سطر تا چند صفحه نقل شده است، كه عبارات آن ها با خطبه مفصل تطابق كامل دارد. اين بدان معنى است كه آنان به علل مختلف در صدد نقل قمستى از خطبه بوده‏ اند، در حالى كه همه آن را در اختيار داشته ‏اند. از جمله اين علل مى‏ تواند اين موارد باشد:

اختصار خطبه بلند براى هدف مورد نظر.

حذف يا به حداقل رساندن آن چه با مذهب آنان توافق ندارد.

ترس خود آنان از مردم و حاكمان نسبت به نقل كامل حديث.

دوم: اسناد كتاب «اليقين» و «التحصين» و «الاقبال»تماماً از اهل‏ سنت است و سيد بن طاووس دقيقاً به همين جهت آن را نقل كرده است. حتى كتاب ‏هايى كه سيد از آن ها نقل كرده از مؤلفين معروف و مورد اعتماد اهل‏ تسنن هستند، كه عبارتند از: احمد بن محمد طبرى معروف به خليلى، حسن بن احمد جاوانى در كتاب «نور الهدى و المنجى من الردى» ، كتاب «النشر و الطىّ»كه روايات حذيفه و زيد بن ارقم از اين طرق است.

سوم: در اسناد خطبه مفصل  غدير افرادى وجود دارند كه از نظر اهل‏ تسنن مورد اعتماد هستند، و از اين ديدگاه نيز بايد نقل اهل‏ تسنن نسبت به خطبه غدير را در نظر داشت.

چهارم: آن چه به عنوان مستند سازى خطبه غدير در كتاب «نور الامير فى تثبيت خطبة الغدير»انجام شده، دقيقاً اين هدف را دنبال مى‏ كند؛ كه اگر هم خطبه مفصل غدير در منابع اهل‏ تسنن نقل نشده باشد، با تفكيک مطالب آن و نشان دادن استناد هر يك به روايات آنان ثابت مى‏ شود كه آن چه در اين خطبه آمده از نظر پذيرفتن اصل مطلب جاى شبهه ‏اى ندارد، اگر چه به صورت خطبه هم نباشد.

سؤال ۴: آن چه به عنوان متن كامل خطابه آمده با كدام يك از مدارك نه گانه‏ اش تطابق بيشترى دارد؟

پاسخ:

در اين مورد به كار بردن كلمه «تطابق» مناسب نيست، زيرا هدف از مقابله به دست آورد كامل‏ ترين صورت از يك متن است كه در مقابله نسخ خطى مسئله ‏اى رايج است. يعنى با كنار هم قرار دادن چند نسخه و ملاحظه اختلافات آن ها، قسمت‏ هاى افتاده از يك متن به جاى خود باز مى‏ گردد و تفاوت متن‏ها در كلمات مشخص مى ‏گردد.

پس مقابله حقيقى آن است كه هيچ نسخه‏ اى اصل قرار داده نشود، بلكه جمع‏ بندى و تلفيقى از همه نسخه ‏هاى موجود به صورت كامل‏ ترين و جامع‏ ترين متن عرضه شود. به همين جهت نمى ‏توان گفت: متن كامل به كدام يك از مدارك نه‏گانه ‏اش نزديك‏تر است.

از سوى  ديگر، اگر يك نسخه اصلى قرار داده شود ما فقط به يك روايت اكتفا كرده ‏ايم و فقط اختلافات را در پاورقى‏ ها آورده‏ ايم، و اين هرگز به معناى دست يابى به نسخه اكمل نيست.

سؤال ۵ : آيا مفصل ‏تر از خطبه معروف يافت نشده است؟

پاسخ:

آن چه تلاش علمى تا امروز نتيجه داده و با جستجوى بسيار به دست آمده، در متن مقابله شده منعكس است، تا كنون هر نسخه اى يافت شده مقابله كاملى با آن صورت گرفته است. بنابراين، آنچه تا كنون عرضه شده كامل ‏ترين نسخه تلقى مى ‏شود، كه مفصل ‏تر از آن وجود ندارد.

سؤال۶ : آيا اجازه حديثى براى چنين مقابله ‏هايى كه درباره خطبه انجام شده لازم است؟

پاسخ:

اولاً: در روزگارى كه منابع ما به چاپ رسيده ‏اند و يا حتى اگر به صورت خطى باشند توسط كارشناسان و متخصصين شناسايى شده و در كتابخانه‏ هاى ويژه‏ اى نگهدارى مى‏ شوند، اجازه حديثى لزوم گذشته را ندارد.

ثانياً: وقتى محقق اختلاف نسخ را در پاورقى نشان داده باشد و ظاهر و باطن كار او براى كارشناسان روشن باشد، قضاوت درباره يك كار علمى نياز به اجازه ندارد.

سؤال۷ :آيا كلماتى از قبيل «مصافقتى» از عربى خالص دور به نظر نمى‏ آيد؟

پاسخ:

در اين باره دو نكته لازم به ذكر است:

اول: ضابطه قبول يا رد حديث هرگز فصاحت يا عربيت خالص نيست و هيچ كس چنين ادعايى نكرده است. ما تابع اسناد معتبر هستيم كه حديثى را براى ما نقل مى ‏كند.

معناى سند موثّق آن است كه بر ما لازم است آن حديث و نقل را بپذيريم و طبق مفاد آن عمل كنيم، چه با قواعد فصاحت تطابق داشته باشد و چه نداشته باشد. اين بدان جهت است كه معصومين ‏عليهم السلام با در نظر گرفتن مخاطب يا مخاطبين سطح گفتار را تغيير مى‏ دادند، اگر چه قادر به فصاحت اكمل بودند.

دوم: تشخيص عربى خالص كار بسيار پيچيده‏ اى است كه حتى بسيارى از اهل تخصص از آن عاجز اند، و اين مسئله در هر زبانى جارى است. دوران‏ هايى كه هر زبانى گذرانده و تغييرات خواسته يا ناخواسته‏ اى كه در آن ايجاد شده، مسائلى است كه تشخيص خالص بودن هر زبانى را بسيار مشكل مى ‏سازد. پس ما نمى‏ توانيم ادعاهاى مطرح شده در اين زمينه را بپذيريم.

پانویس

  1.   خطابه غدير در آينه اسناد: ص ۸۵ ، ۸۶ ، به نقل از: الذريعة: ج ۷ ص ۱۷۳ ش ۹۰۰.  
  2.  براى فهرست آنها مراجعه شود به: الغدير: ج ۱، و براى راويان حديث غدير به ترتيب حروف الفبا: الغدير: ج ۱ ص ۱۴ - ۱۵۱، و براى اطلاع از مؤلفان: الغدير: ج ۱ ص ۱۵۲  - ۱۵۸.
  3. خطابه غدير در آئينه اسناد: ۸۵ ، ۸۶ ، به نقل از: الذريعه: ج ۷ ص ۱۷۳ ش ۹۰۰.
  4. خطابه غدير در آينه اسناد (انصارى) : ص ۸۵  - ۹۰.  
  5. الذريعه: ج ۷ ص ۱۷۳ ش ۹۰۰.