۷۶۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
ابن حجر هیتمى نیز مى گوید: | ابن حجر هیتمى نیز مى گوید: | ||
ما نمى پذیریم که معنى «مولى» همان باشد که آنان (شیعه) ذکر کرده اند، بلکه معناى آن «ناصر» است؛ زیرا حکم «مولى» مشترک بین معانى متعددى نظیر: «آزاد کننده برده»، «برده آزاد شده»، «متصرف در امور»، «ناصر» «محبوب» است… ما و شیعه هر دو معترفیم که اگر منظور از این روایت، «محبوب» باشد، معنى آن صحیح خواهد بود زیرا على( | ما نمى پذیریم که معنى «مولى» همان باشد که آنان (شیعه) ذکر کرده اند، بلکه معناى آن «ناصر» است؛ زیرا حکم «مولى» مشترک بین معانى متعددى نظیر: «آزاد کننده برده»، «برده آزاد شده»، «متصرف در امور»، «ناصر» «محبوب» است… ما و شیعه هر دو معترفیم که اگر منظور از این روایت، «محبوب» باشد، معنى آن صحیح خواهد بود زیرا على(علیه السلام) محبوب ما و آنها است، اما اینکه «مولى» به معنى «امام» باشد نه در شرع و نه در لغت، معهود نیست، اما اینکه در شرع این گونه نیست نیازى به بحث ندارد و واضح است، امّا اینکه در لغت این گونه نیست، زیرا هیچ یک از پیشوایان لغت عرب نگفته است که مفعل به معنى افعل مى آید.<ref>الصواعق المحرقة، ص۶۵.</ref> | ||
سخن برخى دیگر هم تکرار همین | سخن برخى دیگر هم تکرار همین عبارت هاست. | ||
اکنون به پاسخ شیعه به این اشکال مى پردازیم: شیعه معتقد است اگر فرضاً بپذیریم که معناى کلمه «مولى» مشترک بین این چند معنا است و فرضاً پیشوایان لغت عرب در دورانهاى بعدى کلمه «مولى» را «اولى» معنا نکرده اند،ولى در عصر رسول خدا( | اکنون به پاسخ شیعه به این اشکال مى پردازیم: شیعه معتقد است اگر فرضاً بپذیریم که معناى کلمه «مولى» مشترک بین این چند معنا است و فرضاً پیشوایان لغت عرب در دورانهاى بعدى کلمه «مولى» را «اولى» معنا نکرده اند،ولى در عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و به هنگام بیان این حدیث شریف، تمامى حاضران از این کلمه معنى «اولى» را فهمیده اند. اکنون براى این نکته چند شاهد بیان مى کنیم: | ||
1ـ حسان بن ثابت که در محل حادثه حاضر بود و مقام ادبى او منکرى ندارد،35 از رسول خدا( | |||
1ـ حسان بن ثابت که در محل حادثه حاضر بود و مقام ادبى او منکرى ندارد،35 از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا این واقعه مهم را بسراید و از جمله اشعار او در این رابطه این بیت است: | |||
فقـال لـه قـم یـا علـىّ فـاننـى رضیتک من بعدى اماماً وهادیاً | فقـال لـه قـم یـا علـىّ فـاننـى رضیتک من بعدى اماماً وهادیاً | ||
علامه امینى این اشعار را از دوازده مصدر از عامه و بیست و شش مصدر از خاصه نقل کرده است. | علامه امینى این اشعار را از دوازده مصدر از عامه و بیست و شش مصدر از خاصه نقل کرده است. <ref>الاغانى،ج۴، ص۱۴۳: تمامى عرب اجماع و اتفاق کرده اند که شاعرترین مردمان ،مردم مدینه اند و شاعرترین آنان حسان بن ثابت است.</ref> | ||
قیس بن سعد بن عبادة نیز سروده است: | قیس بن سعد بن عبادة نیز سروده است: | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۴: | ||
یوم قال النبى من کنت مولاه فهـذا مـولاه خطـب جـلیـل | یوم قال النبى من کنت مولاه فهـذا مـولاه خطـب جـلیـل | ||
که علامه جلیل القدر امینى آن را از دوازده منبع نقل مى کند. | که علامه جلیل القدر امینى آن را از دوازده منبع نقل مى کند.<ref>الغدیر، ج۲، ص۳۴.</ref> | ||
عمرو عاص نیز مى سراید: | عمرو عاص نیز مى سراید: | ||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۶: | ||
وقال فمن کنت مولى له فهذا له الیوم نعم الولی | وقال فمن کنت مولى له فهذا له الیوم نعم الولی | ||
این اشعار را نیز علامه امینى از هشت مصدر عامه و خاصه نقل کرده است. | این اشعار را نیز علامه امینى از هشت مصدر عامه و خاصه نقل کرده است.<ref>همان، ص۱۱۴.</ref> | ||
افزون بر اینها علامه امینى در «الغدیر» عبارت تعداد زیادى از شعرا و ادیبان عرب را که همین معناى امامت و ولایت را از کلمه «مولى» در حدیث غدیر فهمیده اند بیان مى کند. | افزون بر اینها علامه امینى در «الغدیر» عبارت تعداد زیادى از شعرا و ادیبان عرب را که همین معناى امامت و ولایت را از کلمه «مولى» در حدیث غدیر فهمیده اند بیان مى کند.<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۴۲: تعداد ۲۸ نفر را و در سایر مجلدات تعداد بسیار زیاد دیگرى را نام مى برد و عبارت و اشعار آنها را بیان مى کند.</ref> | ||
خود مولا على( | خود مولا على(علیه السلام) در شعرى که به معاویه مى نویسد همین مطلب را تایید مى کند آنجا که مى گوید: | ||
واوجب لى ولایته علیکم رسول اللّه یـوم غدیـرخم | واوجب لى ولایته علیکم رسول اللّه یـوم غدیـرخم | ||
که علامه امینى آن را از یازده مصدر شیعى وبیست وشش مصدر از اهل سنت بیان مى کند. | که علامه امینى آن را از یازده مصدر شیعى وبیست وشش مصدر از اهل سنت بیان مى کند.<ref>همان، ج۲، ص۲۵.</ref> | ||
و نیز از بهترین شاهدها بر فهم همین معنا از حدیث، سخن ابوبکر و عمر است که پس از پایان خطبه رسول اکرم( | و نیز از بهترین شاهدها بر فهم همین معنا از حدیث، سخن ابوبکر و عمر است که پس از پایان خطبه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) در غدیر دست در دست على(علیه السلام) گذاشتند و او را با این خطاب و یا تعابیرى نزدیک به این ستودند: «بخٍّ بخِّ لک یابن ابى طالب اصبحت مولاى ومولى کل مؤمن ومؤمنة». | ||
علامه امینى تبریک شیخین را از شصت مصدر از اهل سنت (از جمله: مسند احمد، تاریخ الامم والملوک، تاریخ بغداد، مصنف ابن ابى شیبه) نقل مى کند. | علامه امینى تبریک شیخین را از شصت مصدر از اهل سنت (از جمله: مسند احمد، تاریخ الامم والملوک، تاریخ بغداد، مصنف ابن ابى شیبه) نقل مى کند.<ref>همان، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۸۳.</ref> | ||
براستى اگر پیامبر اکرم( | براستى اگر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با بیان جمله «فعلیه مولاه»، چنین در نظر داشت که على(علیه السلام) «ناصر» یا «محبوب» همه مؤمنان باشد، جاى این گونه تهنیت و تبریک بود؟ از دیگر شواهد این معنا، انکار و اعتراض شدید برخى از حاضران در صحنه غدیر (حارث بن نعمان فهرى) است تا آنجا که از خداوند خواست اگر این مسئله حقیقت دارد عذابى بر وى نازل شود. | ||
علامه امینى این ماجرا را از سى مصدر اهل سنت (از جمله: الکشف والبیان، دعاة الهداة، احکام القرآن) نقل کرده است. | علامه امینى این ماجرا را از سى مصدر اهل سنت (از جمله: الکشف والبیان، دعاة الهداة، احکام القرآن) نقل کرده است.<ref>همان، ص۲۴۶.</ref> | ||
آیا اگر معناى حدیث غدیر «ناصر» و یا «محبوب» بود جاى این گونه غضب و انکار بود یا آنکه حارث و امثال او را به غضب آورد؟ غیر از آیات و روایاتى که به محبت به مؤمنان دعوت مى کند، روایات بسیار دیگرى نیز در محبت امیرالمؤمنین و نیز سایر صحابه هست؛ چرا آنها این چنین خشم و غضبى را برنینگیخت؟ | آیا اگر معناى حدیث غدیر «ناصر» و یا «محبوب» بود جاى این گونه غضب و انکار بود یا آنکه حارث و امثال او را به غضب آورد؟ غیر از آیات و روایاتى که به محبت به مؤمنان دعوت مى کند، روایات بسیار دیگرى نیز در محبت امیرالمؤمنین و نیز سایر صحابه هست؛ چرا آنها این چنین خشم و غضبى را برنینگیخت؟ | ||
شاهد دیگر آنکه روایات بسیارى نیز بیانگر این معناست که رسول خدا(ص) چون زمینه پذیرش حدیث غدیر را در مردم نمى دید از بیان آن پرهیز مى کرد تا آنجا که آیه نازل شد: | شاهد دیگر آنکه روایات بسیارى نیز بیانگر این معناست که رسول خدا(ص) چون زمینه پذیرش حدیث غدیر را در مردم نمى دید از بیان آن پرهیز مى کرد تا آنجا که آیه نازل شد: و اللّه یعصمک من الناس.<ref>مائده/۶۷.</ref> | ||
آیا بیان محبوبیت و ناصریت على( | آیا بیان محبوبیت و ناصریت على(علیه السلام) بود که به مذاق منافقان خوش نمى آمد و پیامبر(صلی الله علیه و آله) از نپذیرفتن آنها توسط مردم واهمه داشت؟ بسیار آشکار است که به هیچ روى ممکن نیست بیان محبوبیت و یا ناصر بودن على(علیه السلام) زمینه پذیرش نداشته باشد و عکس العملى را برانگیزد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از آن واهمه داشته باشد. بنابراین پس از نفى امکان اراده معناى «ناصر» یا «محبوب» در حدیث غدیر، معناى «اولویت» معنایى صحیح خواهد بود. | ||
علامه امینى درباره نزول آیه شریفه | علامه امینى درباره نزول آیه شریفه و اللّه یعصمک من الناس <ref>مائده/۶۷.</ref> درباره حادثه غدیر و نیز بیمناکى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بیان این مطلب، سى مصدر از اهل سنت را نام مى برد.<ref>همان، ج۱،ص۲۱۴.</ref> | ||
امّا روایاتى که بیانگر بیم رسول خدا( | امّا روایاتى که بیانگر بیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بیان این حدیث است، مناشده و احتجاج امیرالمؤمنین(ع) به هنگام خلافت عثمان است که آن را جوینى در «فرائد السمطین» آورده است.44 و نیز علامه امینى آن را از سیوطى در «تاریخ الخلفاء» و بدخشى در «نزل الابرار» و حافظ حسکانى در «شواهد التنزیل» و حافظ ابن مردویه و برخى دیگر نقل مى کند.45 | ||
این نکته البته آشکار است که این بیم موجب نقص و ایراد (معاذ اللّه) بر حضرت نبى اکرم(ص) نمى شود، زیرا آن حضرت نه بر خویش که از اختلاف امت و ایجاد و آشوب توسط منافقان ترسید. خداوند درباره حضرت موسى(ع) نیز فرمود: فاوجس فى نفسه خیفةً موسى (طه، 67)» | این نکته البته آشکار است که این بیم موجب نقص و ایراد (معاذ اللّه) بر حضرت نبى اکرم(ص) نمى شود، زیرا آن حضرت نه بر خویش که از اختلاف امت و ایجاد و آشوب توسط منافقان ترسید. خداوند درباره حضرت موسى(ع) نیز فرمود: فاوجس فى نفسه خیفةً موسى (طه، 67)» |
ویرایش