پرش به محتوا

نقد دیدگاه های اهل سنت درباره حدیث غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱۵۷: خط ۱۵۷:




1ـ حسان بن ثابت که در محل حادثه حاضر بود و مقام ادبى او منکرى ندارد،35 از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا این واقعه مهم را بسراید و از جمله اشعار او در این رابطه این بیت است:
1ـ حسان بن ثابت که در محل حادثه حاضر بود و مقام ادبى او منکرى ندارد، <ref>الاغانى ،ج۴، ص۱۴۳: تمامى عرب اجماع و اتفاق کرده اند که شاعرترین مردمان ،مردم مدینه اند و شاعرترین آنان حسان بن ثابت است.</ref>از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اجازه خواست تا این واقعه مهم را بسراید و از جمله اشعار او در این رابطه این بیت است:


فقـال لـه قـم یـا علـىّ فـاننـى     رضیتک من بعدى اماماً وهادیاً
فقـال لـه قـم یـا علـىّ فـاننـى     رضیتک من بعدى اماماً وهادیاً
خط ۲۰۷: خط ۲۰۷:
علامه امینى درباره نزول آیه شریفه و اللّه یعصمک من الناس <ref>مائده/۶۷.</ref> درباره حادثه غدیر و نیز بیمناکى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بیان این مطلب، سى مصدر از اهل سنت را نام مى برد.<ref>همان، ج۱،ص۲۱۴.</ref>
علامه امینى درباره نزول آیه شریفه و اللّه یعصمک من الناس <ref>مائده/۶۷.</ref> درباره حادثه غدیر و نیز بیمناکى رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بیان این مطلب، سى مصدر از اهل سنت را نام مى برد.<ref>همان، ج۱،ص۲۱۴.</ref>


امّا روایاتى که بیانگر بیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بیان این حدیث است، مناشده و احتجاج امیرالمؤمنین(ع) به هنگام خلافت عثمان است که آن را جوینى در «فرائد السمطین» آورده است.44 و نیز علامه امینى آن را از سیوطى در «تاریخ الخلفاء» و بدخشى در «نزل الابرار» و حافظ حسکانى در «شواهد التنزیل» و حافظ ابن مردویه و برخى دیگر نقل مى کند.45
امّا روایاتى که بیانگر بیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از بیان این حدیث است، مناشده و احتجاج امیرالمؤمنین(علیه السلام) به هنگام خلافت عثمان است که آن را جوینى در «فرائد السمطین» آورده است.<ref>فرائد السمطین، ج۱،ص۳۱۵.</ref> و نیز علامه امینى آن را از سیوطى در «تاریخ الخلفاء» و بدخشى در «نزل الابرار» و حافظ حسکانى در «شواهد التنزیل» و حافظ ابن مردویه و برخى دیگر نقل مى کند.<ref>الغدیر، ج۱، ص ۵۲، ۲۱۷ و ۲۱۸.</ref>


این نکته البته آشکار است که این بیم موجب نقص و ایراد (معاذ اللّه) بر حضرت نبى اکرم(ص) نمى شود، زیرا آن حضرت نه بر خویش که از اختلاف امت و ایجاد و آشوب توسط منافقان ترسید. خداوند درباره حضرت موسى(ع) نیز فرمود: فاوجس فى نفسه خیفةً موسى (طه، 67)»
این نکته البته آشکار است که این بیم موجب نقص و ایراد (معاذ اللّه) بر حضرت نبى اکرم(صلی الله علیه و آله)نمى شود، زیرا آن حضرت نه بر خویش که از اختلاف امت و ایجاد و آشوب توسط منافقان ترسید. خداوند درباره حضرت موسى(علیه السلام) نیز فرمود: فاوجس فى نفسه خیفةً موسى »<ref>طه/ ۶۷.</ref>


اضافه برآنچه گذشت. علامه میرحامد حسین، حدیث غدیر را از طرق مختلف دیگرى نقل مى کند که در آن نقلها به جاى جمله «من کنت مولاه …» عبارت دیگرى آمده است که به خوبى نشانگر فهم راویان از عبارت رسول خدا(ص) است و براى مخالفان چاره اى جز پذیرش معناى«اولى» باقى نمى گذارد. در این نقلها، حدیث غدیر این گونه آمده است: «من کنت اولى به من نفسه فعلىّ ولیّه»46 در یکى از نقلهاى حموینى در «فرائد السطین» نیز آمده است: «من کنت اولى به من نفسه فعلىّ اولى به من نفسه. فانزل اللّه تعالى ذکره: الیوم اکملت لکم دینکم».46
اضافه برآنچه گذشت. علامه میرحامد حسین، حدیث غدیر را از طرق مختلف دیگرى نقل مى کند که در آن نقلها به جاى جمله «من کنت مولاه …» عبارت دیگرى آمده است که به خوبى نشانگر فهم راویان از عبارت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و براى مخالفان چاره اى جز پذیرش معناى«اولى» باقى نمى گذارد. در این نقلها، حدیث غدیر این گونه آمده است: «من کنت اولى به من نفسه فعلىّ ولیّه»<ref>عبقات الانوار، ج۸، ص۲۲۶.</ref> در یکى از نقلهاى حموینى در «فرائد السطین» نیز آمده است: «من کنت اولى به من نفسه فعلىّ اولى به من نفسه. فانزل اللّه تعالى ذکره: الیوم اکملت لکم دینکم».<ref>فرائد السمطین، ج۱، ص۳۱۵.</ref>


اکنون بد نیست به برخى ادّعاها که به وجه ادبى حدیث غدیر اشاره دارند، نظرى بیفکنیم تا معلوم شود که آیا در زبان عربى کلمه «مولى» به معناى «اولى» استعمال مى شود یا چنانکه ادعا کرده اند هیچ کس چنین استعمالى را مجاز نمى داند. بى پایگى این اشکال آن قدر واضح است که «چلبى» در حاشیه اش بر «مواقف» در این قسمت از سخن قاضى عضد الدین ایجى مى نگارد:
اکنون بد نیست به برخى ادّعاها که به وجه ادبى حدیث غدیر اشاره دارند، نظرى بیفکنیم تا معلوم شود که آیا در زبان عربى کلمه «مولى» به معناى «اولى» استعمال مى شود یا چنانکه ادعا کرده اند هیچ کس چنین استعمالى را مجاز نمى داند. بى پایگى این اشکال آن قدر واضح است که «چلبى» در حاشیه اش بر «مواقف» در این قسمت از سخن قاضى عضد الدین ایجى مى نگارد:


از این اشکال جواب داده شده است که «مولى» به معناى «متولى» و «صاحب امر» و «اولى به تصرف» در لغت عرب شایع است واز پیشوایان لغت عرب نقل شده است. ابوعبیده گفته است: «هى مولاکم اى اولى بکم» و پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «ایما امرأة نکحت بغیر اذن مولاها… یعنى اولى به آن زن و مالک تدبیر امر او». مراد از اینکه «مولى» به معناى «اولى» است، این است که «مولى» اسمى است که به معناى صفت «اولى» مى آید نه اینکه کلمه «مولى» صفت است. پس این اعتراض که اگر مولى به معناى «اولى» است چرا نمى توان آن را به جاى «اولى» استعمال نمود، صحیح نخواهد بود.48
از این اشکال جواب داده شده است که «مولى» به معناى «متولى» و «صاحب امر» و «اولى به تصرف» در لغت عرب شایع است واز پیشوایان لغت عرب نقل شده است. ابوعبیده گفته است: «هى مولاکم اى اولى بکم» و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرموده است: «ایما امرأة نکحت بغیر اذن مولاها… یعنى اولى به آن زن و مالک تدبیر امر او». مراد از اینکه «مولى» به معناى «اولى» است، این است که «مولى» اسمى است که به معناى صفت «اولى» مى آید نه اینکه کلمه «مولى» صفت است. پس این اعتراض که اگر مولى به معناى «اولى» است چرا نمى توان آن را به جاى «اولى» استعمال نمود، صحیح نخواهد بود.<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۲۶۱.</ref>


علامه میرحامد حسین یک جلد کامل و بخشى از جلد دیگر کتاب «عبقات» را به همین نکته اختصاص داده است و سخنان کسانى که «مولى» را به معانى «اولى» صحیح دانسته اند با شرح حال آنان و موضع سخن آنها بیان کرده است.49
علامه میرحامد حسین یک جلد کامل و بخشى از جلد دیگر کتاب «عبقات» را به همین نکته اختصاص داده است و سخنان کسانى که «مولى» را به معانى «اولى» صحیح دانسته اند با شرح حال آنان و موضع سخن آنها بیان کرده است.<ref>عبقات الانوار، تمام جلد ۸ و هشتاد صفحه از جلد ۹ و برخى از موارد متفرقه دیگر.</ref>


علامه امینى از گروه بسیارى ـ که از پیشوایان ادبیات عربى شمرده مى شوند ـ اعتراف به این نکته را نقل نموده است؛ از جمله: فرّاء، سجستانى، جوهرى، قرطبى، ابن اثیر.50
علامه امینى از گروه بسیارى ـ که از پیشوایان ادبیات عربى شمرده مى شوند ـ اعتراف به این نکته را نقل نموده است؛ از جمله: فرّاء، سجستانى، جوهرى، قرطبى، ابن اثیر.<ref>الغدیر، ج۱، ص۳۶۱.</ref>


در احادیث دیگر نیز مولى به معناى اولى آمده است، از جمله روایتى است، که بسیارى از اهل لغت به آن استشهاد جسته اند که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
در احادیث دیگر نیز مولى به معناى اولى آمده است، از جمله روایتى است، که بسیارى از اهل لغت به آن استشهاد جسته اند که پیامبر اکرم(ص) فرمود:
۷۶۰

ویرایش