۱٬۵۴۲
ویرایش
Nazarzadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
|||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. | اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. | ||
[[امام کاظم علیه السلام]] در اين باره مى فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>عوالم | [[امام کاظم علیه السلام]] در اين باره مى فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>تأويل الآيات الظاهرة، ص ۳۹؛ بحار، ج ۳۷، ص ۱۴۴؛ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص۱۵۶؛ البرهان، ج۱، ص ۱۳۸.</ref> | ||
==== تحليل اعتقادى دوم ==== | ==== تحليل اعتقادى دوم ==== | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
از ميان اينها عمر گفت: او را نمى بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟! | از ميان اينها عمر گفت: او را نمى بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟! | ||
اكنون مى گويد: خدايم چنين گفته است!<ref>عوالم | اكنون مى گويد: خدايم چنين گفته است!<ref>بحار،ج ۳۷، ص ۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسخره گرفتند. | ||
===== هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» ===== | ===== هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» ===== | ||
آنگاه كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى گويد!<ref>بحار | آنگاه كه اميرالمؤمنين عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى گويد!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۰.</ref> | ||
===== پس از خطابه غدير ===== | ===== پس از خطابه غدير ===== | ||
همچنين [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در روز غدير - بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنين عليه السلام - از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مى گفت: | همچنين [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در روز غدير - بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنين عليه السلام - از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مى گفت: | ||
{{متن عربی|لَا نُقِرُّ لِعَلِيٍّ بِوَلَايَةٍ وَ لَا نُصَدِّقُ مُحَمَّداً فِي مَقَالَة}} | |||
«محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى كنيم و به ولايت على اقرار نمى نماييم.» <ref>تفسير فرات الكوفی، ص۵۱۶؛ بحار، ج ۳۷، ص ۱۹۳؛ عوالم العلوم،ج ۱۵(حدیث غدیر)،ص ۹۶و ۹۷ و ۱۲۵.</ref> | |||
===== در پايان سخنرانى ===== | ===== در پايان سخنرانى ===== | ||
عده اى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل بيتش را بر گُرده ما سوار كند!<ref>بحار | عده اى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل بيتش را بر گُرده ما سوار كند!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۰.</ref> | ||
===== پس از بيعت ===== | ===== پس از بيعت ===== | ||
پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى برد!<ref>بحار | پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى برد!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۸.</ref> | ||
===== هم پيمانى بعد از بيعت ===== | ===== هم پيمانى بعد از بيعت ===== | ||
عده اى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از حضرت امیر عليه السلام دور مى كنيم و نمى گذاريم براى او باشد.<ref>بحار | عده اى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از حضرت امیر عليه السلام دور مى كنيم و نمى گذاريم براى او باشد.<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۴۲.</ref> | ||
===== گفتگو در خيمه نفاق ===== | ===== گفتگو در خيمه نفاق ===== | ||
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] كه در غدير حاضر بوده ماجراى دوم را كه مربوط به حذیفه است چنين نقل مى كند: | |||
آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست حضرت امیر عليه السلام را گرفته و فرمودند: | |||
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}، بعد از آن بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] نيز همراه من بود. | |||
در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى گويد: به خدا قسم محمد (العیاذ بالله) احمق است اگر فكر مى كند كار خلافت بعد از او براى على (حضرت امیر علیه السلام) به نتيجه خواهد رسيد!! | |||
ديگرى گفت: او را احمق حساب مى كنى؟! آيا نمى دانى كه او ديوانه است، و نزديک بود نزد همسر ابن ابى كبشه از جنون بی هوش شود!! | |||
سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم هرگز آنچه او مى گويد نخواهد شد!! | |||
حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت: | |||
در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى شود چنين كارى را می كنيد؟! به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد. | |||
گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى؟! آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانت دارى است!! | |||
حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانت دارى همسايه است، و نه اين مجلس شما از آن گونه است! من دلسوز خدا و رسولش نيستم اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم. | |||
گفتند: اى حذيفه، هر كارى مى خواهى انجام ده. | |||
به خدا قسم ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته ايم و تو نسبت دروغ به ما مى دهى! تو خيال مى كنى پيامبر سخن تو را مى پذيرد و گفته ما را تكذيب مى كند در حالى كه ما سه نفريم!! | |||
حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مى خواهيد بگوييد! | |||
سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه حضرت امیر عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند. | |||
او گفتار منافقين را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفته ايد؟ | |||
گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفته ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است!! | |||
در اينجا جبرئيل با اين آيه نازل شد:{{قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ}}: «قسم ياد مى كنند كه نگفته اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده اند». | |||
اميرالمؤمنين عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هر چه مى خواهند بگويند. به خدا قسم قلب من در سينه ام مى تپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند من هم مقابله خواهم كرد.<ref>تفسير العياشى، ج ۲، ص ۹۷، ح ۸۹؛ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص ۵۲،۵۲؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۱ ح ۳۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۶.</ref> | |||
با توجه به اين موارد كه نمونه هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى گردد. | با توجه به اين موارد كه نمونه هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى گردد. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۴۴: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
== فهرست منابع == | |||
* '''الإحتجاج على أهل اللجاج؛''' احمد بن على طبرسى،م ۵۸۸ ق، تحقیق: محمد باقر خرسان، مشهد: نشر مرتضی، اول، ۱۴۰۳ ق. | |||
* '''بحارالانوار؛''' محمدباقر مجلسی، م ۱۱۱۰ ق، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۴۰۳ق. | |||
* '''تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة؛''' على حسینی استرآبادى، م ۹۴۰ ق،تحقیق: حسين استاد ولى، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۰۹ ق. | |||
* '''تفسیر العیّاشی؛''' محمد بن مسعود عياشى، م۳۲۰ ق، تحقیق: هاشم رسولى محلاتى، تهران: المطبعة العلمية، اول، ۱۳۸۰ ق. | |||
* '''تفسير فرات الكوفي؛''' فرات بن ابراهيم كوفى، م ۳۰۷ ق، تحقیق: محمد كاظم، تهران: مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي، اول، ۱۴۱۰ ق. | |||
* '''عوالم العلوم(حدیث الغدیر)؛''' عبد الله بن نور الله بحرانى اصفهانى، م قرن ۱۲، تحقیق: محمد باقر موحد ابطحى اصفهانى، قم: مؤسسة الإمام المهدى عیه السلام، دوم، ۱۳۸۲ ش. | |||
[[رده:قرآن و غدیر]] | [[رده:قرآن و غدیر]] |