آيه ۶۱ توبه و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}'
جز (جایگزینی متن - '<references />' به '{{پانویس}}')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۶۲: خط ۶۲:
اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏ فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم.
اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏ فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم.


[[امام کاظم‏ علیه السلام]] در اين باره مى‏ فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۵۶.</ref>
[[امام کاظم‏ علیه السلام]] در اين باره مى‏ فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>تأويل الآيات الظاهرة، ص ۳۹؛ بحار، ج ۳۷، ص ۱۴۴؛‌ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص۱۵۶؛ البرهان، ج‏۱، ص ۱۳۸.</ref>


==== تحليل اعتقادى دوم ====
==== تحليل اعتقادى دوم ====
خط ۷۹: خط ۷۹:
از ميان اينها عمر گفت: او را نمى ‏بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟!
از ميان اينها عمر گفت: او را نمى ‏بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟!


اكنون مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسخره گرفتند.
اكنون مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است!<ref>بحار،‌ج ۳۷، ص ۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسخره گرفتند.


===== هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» =====
===== هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» =====
آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏ گويد!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰.</ref>
آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏ گويد!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۰.</ref>


===== پس از خطابه غدير =====
===== پس از خطابه غدير =====
همچنين [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در روز غدير -  بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام -  از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مى‏ گفت: محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۹۶، ۹۷، ۱۲۵.</ref>
همچنين [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در روز غدير -  بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام -  از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مى‏ گفت:
 
{{متن عربی|لَا نُقِرُّ لِعَلِيٍّ بِوَلَايَةٍ وَ لَا نُصَدِّقُ‏ مُحَمَّداً فِي‏ مَقَالَة}}
 
«محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.» <ref>تفسير فرات الكوفی، ص۵۱۶؛ بحار، ج ۳۷، ص ۱۹۳؛ عوالم العلوم،‌ج ۱۵(حدیث غدیر)،‌ص ۹۶و ۹۷ و ۱۲۵.</ref>


===== در پايان سخنرانى =====
===== در پايان سخنرانى =====
عده ‏اى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى‏ خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل‏ بيتش را بر گُرده ما سوار كند!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۰.</ref>
عده ‏اى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى‏ خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل‏ بيتش را بر گُرده ما سوار كند!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۰.</ref>


===== پس از بيعت =====
===== پس از بيعت =====
پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى ‏برد!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۳۸.</ref>
پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى ‏برد!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۸.</ref>


===== هم پيمانى بعد از بيعت =====
===== هم پيمانى بعد از بيعت =====
عده‏ اى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از حضرت امیر ‏عليه السلام دور مى كنيم و نمى ‏گذاريم براى او باشد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۲.</ref>  
عده‏ اى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از حضرت امیر ‏عليه السلام دور مى كنيم و نمى ‏گذاريم براى او باشد.<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۴۲.</ref>  


===== گفتگو در خيمه نفاق =====
===== گفتگو در خيمه نفاق =====
سه نفر از منافقين پس از خطابه و [[بیعت منافقین با امیر المومنین علیه السلام|بیعت]] غدير در خيمه خود جمع شده بودند.
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] كه در غدير حاضر بوده ماجراى دوم را كه مربوط به حذیفه است چنين نقل مى‏ كند:
 
آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست حضرت امیر عليه السلام را گرفته و فرمودند:
 
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}، بعد از آن بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] نيز همراه من بود.
 
در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى‏ گويد: به خدا قسم محمد (العیاذ بالله) احمق است اگر فكر مى‏ كند كار خلافت بعد از او براى على (حضرت امیر علیه السلام) به نتيجه خواهد رسيد!!
 
ديگرى گفت: او را احمق حساب مى‏ كنى؟! آيا نمى‏ دانى كه او ديوانه است، و نزديک بود نزد همسر ابن ابى‏ كبشه از جنون بی هوش شود!!


يكى از آن ها گفت: محمد احمق است (العیاذ بالله) اگر گمان مى‏ كند [[جانشین|خلافت]] بعد از او براى حضرت امیر سازگار خواهد بود.
سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم هرگز آنچه او مى‏ گويد نخواهد شد!!


ديگرى گفت: او را احمق مى‏ خوانى! آيا نمى‏ دانى او مجنون است (العیاذ بالله)؟ سومى گفت: چه احمق باشد و چه مجنون، به خدا قسم آنچه مى‏ گويد هرگز نخواهد شد.
حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت:


پيرمردى از ميان مردم گفت: اگر ما بين اقوام خود آن گونه كه او مى‏ گويد باشيم، از خران بدتريم!!!<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۴۳.</ref>
در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى ‏شود چنين كارى را می كنيد؟! به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد.
 
گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى؟! آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانت دارى است!!
 
حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانت دارى همسايه است، و نه اين مجلس شما از آن گونه است! من دلسوز خدا و رسولش نيستم اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم.
 
گفتند: اى حذيفه، هر كارى مى‏ خواهى انجام ده.
 
به خدا قسم ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته ‏ايم و تو نسبت دروغ به ما مى ‏دهى! تو خيال مى‏ كنى پيامبر سخن تو را مى ‏پذيرد و گفته ما را تكذيب مى‏ كند در حالى كه ما سه نفريم!!
 
حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مى‏ خواهيد بگوييد!
 
سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه حضرت امیر ‏عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند.
 
او گفتار منافقين را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفته ‏ايد؟
 
گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفته‏ ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است!!
 
در اينجا جبرئيل با اين آيه نازل شد:{{قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ}}: «قسم ياد مى ‏كنند كه نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده ‏اند».
 
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هر چه مى‏ خواهند بگويند. به خدا قسم قلب من در سينه‏ ام مى ‏تپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند من هم مقابله خواهم كرد.<ref>تفسير العياشى، ج ۲، ص ۹۷، ح ۸۹؛ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص ۵۲،۵۲؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۱ ح ۳۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۶.</ref>


با توجه به اين موارد كه نمونه‏ هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى‏ شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى ‏گردد.
با توجه به اين موارد كه نمونه‏ هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى‏ شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى ‏گردد.
خط ۱۱۲: خط ۱۴۴:


== پانویس ==
== پانویس ==
<references />
{{پانویس}}
 
== فهرست منابع ==
 
* '''الإحتجاج على أهل اللجاج؛''' احمد بن على‏ طبرسى،م ۵۸۸ ق‏، تحقیق: محمد باقر خرسان، مشهد: نشر مرتضی، اول، ۱۴۰۳ ق.
* '''بحارالانوار؛'''  محمدباقر مجلسی، م ۱۱۱۰ ق، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، دوم، ۱۴۰۳ق.
* '''تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة؛''' على حسینی ‏استرآبادى، م ۹۴۰ ق‏،‌تحقیق: حسين‏ استاد ولى، قم: مؤسسة النشر الإسلامی، اول، ۱۴۰۹ ق‏.
* '''تفسیر العیّاشی؛''' محمد بن مسعود عياشى، م۳۲۰ ق‏، تحقیق: هاشم‏ رسولى محلاتى، تهران: ‏المطبعة العلمية، اول، ۱۳۸۰ ق‏.
* '''تفسير فرات الكوفي‏؛''' فرات بن ابراهيم‏ كوفى، م ۳۰۷ ق‏، تحقیق: محمد كاظم، تهران: مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي‏، اول، ۱۴۱۰ ق.
* '''عوالم العلوم(حدیث الغدیر)؛''' عبد الله بن نور الله‏ بحرانى اصفهانى‏، م قرن ۱۲، تحقیق: محمد باقر موحد ابطحى اصفهانى‏، قم: مؤسسة الإمام المهدى عیه السلام، دوم، ۱۳۸۲ ش.
 
[[رده:قرآن و غدیر]]
[[رده:قرآن و غدیر]]