۴٬۰۶۴
ویرایش
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
{{متن عربی|وكان رئيساً عزيز النفس مدلاً بنفسه سامحه الله. | {{متن عربی|وكان رئيساً عزيز النفس مدلاً بنفسه سامحه الله. | ||
قال أبو حفص بن شاهين: أراد الوزير علي بن عيسى أن يصلح بين ابن أبي داود وابن صاعد فجمعهما وحضر أبو عمر القاضي فقال الوزير: يا أبا بكر أبو محمد أكبر منك فلو قمت إليه فقال: لا أفعل فقال الوزير: أنت شيخ زيف فقال: الشيخ الزيف: الكذاب على رسول الله صلي الله عليه و آله فقال الوزير: من الكذاب قال: هذا ثم قام وقال: تتوهم أني أذل لك لأجل رزقي وأنه يصل إلي على يدك والله لا آخذ من يدك شيئاً}}.<ref>سیر اعلام انبلاء، ج۱۰، ص۳۴۵.</ref> و همچنین ذهبی در جلد۱۳، صفحه۲۲۷ از همان کتاب گفته است: {{متن عربی|قال ابو عبد الرحمن السلمي: سألت الدارقطني عن ابن ابي داوود، فقال:ثقة كثير الخطاء فى الكلام علي الحديث.}} | قال أبو حفص بن شاهين: أراد الوزير علي بن عيسى أن يصلح بين ابن أبي داود وابن صاعد فجمعهما وحضر أبو عمر القاضي فقال الوزير: يا أبا بكر أبو محمد أكبر منك فلو قمت إليه فقال: لا أفعل فقال الوزير: أنت شيخ زيف فقال: الشيخ الزيف: الكذاب على رسول الله صلي الله عليه و آله فقال الوزير: من الكذاب قال: هذا ثم قام وقال: تتوهم أني أذل لك لأجل رزقي وأنه يصل إلي على يدك والله لا آخذ من يدك شيئاً}}.<ref>سیر اعلام انبلاء، ج۱۰، ص۳۴۵.</ref> | ||
او جان دوست و مغرور بود. خدا او را ببخشد. ابو حفص بن شاهین نقل کرده است که وزیر علی بن عیسی خواست ابن ابی داوود و ابن ساعد را آتشتی دهد. پس هر دو را طلب کرد و ابوعمر قاضی نیز در آنجا حاضر شد. ابو عمر خطاب به ابن ابی داوود گفت: ای ابوبکر! ابو محمد از تو بزرگ تر است. بهتر سات تو برخیزی و به سوی او بروی و با هم آشتی کنید. ابن ابی داوود گفت: هرگز چنین نمی کنم. وزیر گفت: شیخ دروغین! او گفت: شیخ دروغین کسی است که به رسول خدا دروغ می بندد. وزیر گفت: کذاب کیست؟ ابن ابی داوود گفت: این مرد{ اشاره به ابن صاعد کرد}.... | |||
و همچنین ذهبی در جلد۱۳، صفحه۲۲۷ از همان کتاب گفته است: {{متن عربی|قال ابو عبد الرحمن السلمي: سألت الدارقطني عن ابن ابي داوود، فقال:ثقة كثير الخطاء فى الكلام علي الحديث.}} | |||
یعنی: ابو عبدالرحمن سلمی گفته است: از دارقطنی در مورد ابن ابی داوود سوال کردم. او در جواب گفت: ...در بیان حدیث زیاداشتباه می کند | |||
ویرایش