۴٬۲۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
از تکیه پيامبر صلى الله عليه و آله به اين آيه معلوم میشود كه اسلام ناقص نزد خداوند پذيرفته نيست و پذيرنده اسلامِ ناقص در حكم غيرِ مسلمان است، چرا كه خداوند با آوردن حرف «لَنْ» (هرگز) كه در عربى براى نفى ابدى به کار میرود، اسلام ناقص را رد كرده و با عبارت {{متن عربی|فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ»: «هرگز از او پذيرفته نمىشود}}، كه راه هر گونه احتمال را مسدود نموده است. استفاده از كلمه «يَبْتَغِ» بهمعناى «دنبال چيزى بودن» و «در طلب و جستوجو براى انتخاب چيزى بودن»، اين مفهوم را محكمتر مىكند؛ يعنى پس از آنكه همه انبياء عليهم السلام براى استحکام اركان اسلام زحمت كشيدند و خاتم نبوت ۲۳ سال تلاش نمود تا اين دين پس از يک مسير ششهزارساله به كمال خود برسد، اگر كسى در پى دينِ ديگرى يا همين دين بهصورت ناقص آن باشد، خدا و رسولانش را مسخره کرده و نوعی کفر به دین الهی ورزیده است. | از تکیه پيامبر صلى الله عليه و آله به اين آيه معلوم میشود كه اسلام ناقص نزد خداوند پذيرفته نيست و پذيرنده اسلامِ ناقص در حكم غيرِ مسلمان است، چرا كه خداوند با آوردن حرف «لَنْ» (هرگز) كه در عربى براى نفى ابدى به کار میرود، اسلام ناقص را رد كرده و با عبارت {{متن عربی|فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ»: «هرگز از او پذيرفته نمىشود}}، كه راه هر گونه احتمال را مسدود نموده است. استفاده از كلمه «يَبْتَغِ» بهمعناى «دنبال چيزى بودن» و «در طلب و جستوجو براى انتخاب چيزى بودن»، اين مفهوم را محكمتر مىكند؛ يعنى پس از آنكه همه انبياء عليهم السلام براى استحکام اركان اسلام زحمت كشيدند و خاتم نبوت ۲۳ سال تلاش نمود تا اين دين پس از يک مسير ششهزارساله به كمال خود برسد، اگر كسى در پى دينِ ديگرى يا همين دين بهصورت ناقص آن باشد، خدا و رسولانش را مسخره کرده و نوعی کفر به دین الهی ورزیده است. | ||
جمله ديگرى كه گوياى اين موضوع اعتقادى است دنباله آيه با عبارت {{متن عربی|وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}} است: «خاسِر» بهمعناى «زيانكار» كسى است كه تلاش کرده، ولى هنگام نتيجه مىبيند نهتنها سودى نبرده بلكه اين سعى او ضرر بیشتر برای او آورده است. در جايى كه خداوند تعالى فرموده است: «قسم به عزت و جلال و جود و مجد و قدرتم بر خلقم، ايمان به خود و به اينكه تو پيامبرى را قبول نمىكنم، مگر با ولايت على»،<ref>اليقين، ص۲۹۰؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۹۲.</ref> نتيجهاش اين است كه مىفرمايد: «اگر بندهاى بين ركن و مقام مرا بخواند و اين عبادت را از روزى كه آسمان و زمين را خلق كردهام آغاز كرده و ادامه داده باشد، ولى مرا ملاقات كند در حالى كه ولايت على را قبول ندارد، او را با صورت در جهنم مىاندازم».<ref> | جمله ديگرى كه گوياى اين موضوع اعتقادى است دنباله آيه با عبارت {{متن عربی|وَ هُوَ فِى الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ}} است: «خاسِر» بهمعناى «زيانكار» كسى است كه تلاش کرده، ولى هنگام نتيجه مىبيند نهتنها سودى نبرده بلكه اين سعى او ضرر بیشتر برای او آورده است. در جايى كه خداوند تعالى فرموده است: «قسم به عزت و جلال و جود و مجد و قدرتم بر خلقم، ايمان به خود و به اينكه تو پيامبرى را قبول نمىكنم، مگر با ولايت على»،<ref>اليقين، ص۲۹۰؛ بحارالانوار، ج۱۸، ص۳۹۲.</ref> نتيجهاش اين است كه مىفرمايد: «اگر بندهاى بين ركن و مقام مرا بخواند و اين عبادت را از روزى كه آسمان و زمين را خلق كردهام آغاز كرده و ادامه داده باشد، ولى مرا ملاقات كند در حالى كه ولايت على را قبول ندارد، او را با صورت در جهنم مىاندازم».<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۷.</ref> | ||
===تحليل اعتقادى نتیجه دوم: اسلام يعنى تسليم واقعى=== | |||
معناى اشتقاقى كلمه «[[اسلام]]» و واژههاى بهكار رفته از مشتقات اين كلمه در آيه ۱۹ تا ۸۵ سوره آل عمران از سوى ديگر نشان میدهد که اسلام يعنى «تسليم در برابر آنچه خدا مىفرمايد». در اين زمينه روايات بسيارى وارد شده است؛ از جمله: | |||
*[[امام صادق علیه السلام]]: {{متن عربی|الاسْلامُ هُوَ التَّسْليمُ وَ التَّسْليمُ هُوَ الاسْلامُ |ترجمه=اسلام همان تسليم است و تسليم همان اسلام است. هر كس سر تسليم فرود آورد اسلام را پذيرفته است، و هر كس سر تسليم فرود نياورد اسلام ندارد}}.<ref>بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۲۰.</ref> | |||
* اميرالمؤمنين عليه السلام: ايمان قلبى همان تسليم در برابر پروردگار است. هر كس امور را به مالک آن تسليم نمايد از دستور او تكبر نمىورزد، برخلاف آنچه كه ابليس از سجود بر آدم تكبر ورزيد. اكثر امتها از طاعت پيامبرانشان تكبر ورزيدند و در نتيجه توحيد برايشان نفعى نداشت، همانگونه كه آن سجدههاى طولانى براى ابليس فايدهاى نداشت.<ref>بحارالانوار، ج۲۷، ص۱۷۴.</ref> | |||
بر این اساس، زيربناى اصلى دينِ سقيفه بر تسليمنبودن در برابر پروردگار و اختراع دستورى در برابر فرمان الهى است و آنچه در آن ديده نمىشود تسليم در برابر پروردگار است. نقطه آغاز آن مخالفت با انتخاب خداوند در امامت و خلافت بود كه با اقرار به اعلان ولايت و امامت على عليه السلام از سوى خدا و رسول عمداً سراغ ديگرى رفتند و در اين مخالفت چنان لجاجت نشان دادند كه دشمن على عليه السلام را بهجاى او نشاندند. آنگاه اين تسليمنبودن گسترش مىيابد و وارد فرمانها و احكام الهى مىشود و علناً گفته مىشود كه خدا چنين گفته و ما چنين مىگوييم.{{یادداشت|نمونه اين مطلب در بدعتهاى خلیفه دوم نشان داده شده است.}} بنابراين، اگر «اسلام» تسليم در برابر فرمان خداست، در دين سقيفه تسليمى وجود ندارد، پس اسلامى وجود ندارد. دين ديگرى است كه ارتباطى با {{قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّه الْإِسْلامُ}} ندارد. همان دينى است كه خداوند مىفرمايد: {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً}} و اينگونه اسلامى در آنان وجود ندارد تا کسی بخواهد ثابت كند که از آن اسلام دست كشيدهاند.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۱۵۳-۱۵۵.</ref> | |||
=== تحليل اعتقادى نتیجه سوم: دعوت همه انبياء عليهم السلام به اسلام و ولايت === | |||
دين خدا يكى است و انبياى الهى حامل يک پيام از سوى خداوند بودهاند. اين پايه اعتقادى از طریق آیه ۸۵ سوره آل عمران با تفسير غديرىِ پيامبر صلى الله عليه و آله ارائه شده و احاديث بسيارى در اين زمينه وارد شده است. در آيه ۱۸ آل عمران مىفرمايد: «اصلاً دين نزد خدا يكى بيشتر نيست». بهدنبال اين، علتِ اختلاف در اديان الهى سردمداران جاهلى دانسته شده است. | |||
مفاهیم ارائهشده آیات قبل از آیه ۸۵ آل عمران كه اتحاد همه پيامبران بر اسلام را اعلام كرده، در آيه ۸۵ چنین صورتبندی میشود: غير اسلام نزد خدا مردود است و پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير اسلامِ مورد قبول دينى را معرفى کرد كه ولايت اهل بيت عليهم السلام اصل آن است. بدون این ولایت مفهوم «رضایت الهی از دین» تحقق نيافته است. در نتیجه، همه انبياء عليهم السلام به ولايت على عليه السلام دعوت كردهاند و همه اين پيمان را بر امتهاى خويش عرضه كردهاند. | |||
اعتقادى كه خداوند در روز «الست» از مردم برای آن پيمان گرفت و آن دينى كه فطرت بشر به آن تمایل دارد اسلام با ولايت اهل بيت عليهم السلام است. به همین دلیل است كه دين نزد خدا فقط اسلام است و همه انبياء عليهم السلام چنين دينى را بر مردم عرضه كردهاند.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref> | |||
==== روایاتی درباره دین مورد قبول خداوند ==== | |||
در منابع درباره دین مورد قبول خداوند بر اساس آیه ۸۵ سوره آل عمران روایاتی وارد شده است؛ از جمله: | |||
* [[امام صادق علیه السلام]] درباره آيه ۳۰ سوره روم (آیه فطرت) مىفرمايد: آن فطرتى كه خداوند مردم را بر آن خلق کرده این است: توحید، اینکه محمد رسول خداست و اینکه على اميرالمؤمنين است.<ref>اليقين، ص۱۸۸.</ref> | |||
* [[امام باقر علیه السلام]] درباه [[آيه ۱۷۲ اعراف و غدیر]] (آیه میثاق یا آیه ذر) مىفرمايد: آنگاه كه خداوند عزوجل از بنىآدم پيمان گرفت و آنان را شاهد بر خود قرار داد، فرمود: آيا من پروردگار شما نيستم و آيا محمد پيامبر من نيست و آيا على اميرالمؤمنين نيست؟<ref>اليقين، ص۲۳۵؛ اليقين، ص۲۳۱؛ اليقين، ص۲۲۲.</ref> | |||
همچنین، درباره اينكه انبياء عليهم السلام براى ولايت اهل بيت عليهم السلام با خدا پيمان بستهاند و در پى یاری آنان بودهاند، احاديث بسيارى وارد شده است؛ از جمله: | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد:<blockquote>{{متن عربی|مَا تَنَبَّأَ نَبِيٌّ قَطُّ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ وَ الْإِقْرَارِ لَنَا بِالْوَلَايَةِ وَ لَا اسْتَأْهَلَ خَلْقٌ مِنَ اللَّهِ النَّظَرَ إِلَيْهِ إِلَّا بِالْعُبُودِيَّةِ لَهُ وَ الْإِقْرَارِ لِعَلِيٍّ بَعْدِي}} ؛ «هيچ پيامبرى به نبوت نرسيد مگر با معرفت او و اقرارش به ولايت، و هيچ خلقى سزاوار نظر رحمت خداوند نشد مگر با بندگى در برابر او و اقرار به ولايت على بعد از من.»<ref>كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲، ص ۸۵۹.</ref></blockquote>امام صادق عليه السلام مى فرمايد: | |||
خداوند هيچ نبى و رسولى را نفرستاد مگر آنكه از آنان براى نبوت محمد و امامت على پيمان گرفت.<ref>تأويل الآيات، ص ۱۲۱.</ref> | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | |||
يا على، خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نفرموده مگر آنكه او را به ولايت تو فرا خوانده است ... .<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۰. المحتضر: ص ۱۱۷.</ref> | |||
امام باقر عليه السلام فرمود: | |||
خداوند هر پيامبرى را - از آدم تا آخر پيامبران - مبعوث فرموده، به دنيا بازخواهند گشت و پيامبر و اميرالمؤمنين عليهما السلام را يارى خواهند نمود.<ref>بحار الانوار: ج ۵ ص ۲۳۷ و ج ۱۱ ص ۲۵ و ج ۵۳ ص ۵۰ .</ref> | |||
در شب معراج خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله دستور داد از انبيا عليهم السلام بپرسد كه به چه چيزى شهادت مى دهند؟ پيامبران در پاسخ حضرت گفتند: شهادت مى دهيم كه خدايى جز اللَّه نيست، يكتاست و شريک ندارد؛ و تو رسول خدايى، و على اميرالمؤمنين و وصى توست ... . و شهادت مى دهيم كه تو پيامبر خدا و سيد انبيايى و على بن ابى طالب سيد وصيين است. بر اين شهادت از ما پيمان گرفته شده است.<ref>اليقين: ص ۴۰۶،۲۹۵.</ref> | |||
در پى اين پيمان، روايات بسيارى داريم كه انبيا عليهم السلام امتهاى خود را به ولايت اهل بيت عليهم السلام دعوت كرده اند: | |||
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: | |||
خداوند دائماً در امّت هايى كه پيامبرى بر آنان فرستاده شد با على اتمام حجت مى كرد، و هر كس در آن امتها نسبت به على معرفت بيشترى داشت صاحب درجه والاترى نزد خداوند بود.<ref>كتاب سليم: ص ۳۸۱.</ref> | |||
امام صادق عليه السلام فرمود: ولايت ما ولايت خداى عز و جل است، كه هيچ پيامبرى جز با آن مبعوث نشده است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱ و ج ۹۷ ص ۲۶۲.</ref> | |||
امام باقر عليه السلام فرمود: خداوند هيچ پيامبرى مبعوث نفرموده مگر براى ولايت ما و بيزارى و برائت از دشمنان ما.<ref>بحار الانوار: ج ۲۴ ص ۳۳۰ ح ۵۱ .</ref> | |||
امام هادى عليه السلام فرمود: خداوند مبعوث نفرموده محمد و پيامبران قبل از او را مگر به دين حنيف ... ، و ولايت.<ref>بحار الانوار: ج ۲۵ ص ۳۱۶.</ref> | |||
امام حسن عسکری علیه السلام فرمود: اگر خداوند نمى خواست حق ما را ظاهر كند پيامبران را به عنوان مبشر و منذر براى مردم نمى فرستاد.<ref>الخرائج والجرائح: ج ۱ ص ۴۴۹. بحار الانوار: ج ۲ ص ۱۸۱.</ref> | |||
امام صادق عليه السلام فرمود: هيچ نبيّى به نبوت نرسيد و هيچ پيامبرى فرستاده نشد مگر براى ولايت ما و فضيلت ما بر غير ما.<ref>بحار الانوار: ج ۲۶ ص ۲۸۱.</ref> | |||
[[امام رضا علیه السلام]] فرمود: ولايت على در كتاب هاى همه پيامبران آمده است، و خداوند پيامبرى را مبعوث نكرده مگر با نبوت محمد و وصايت على.<ref>تأويل الآيات: ص ۸۴ .</ref> | |||
اين سه نتيجه كه تاكنون ذكر شد ثمره تفسيرى است كه پيامبر عظيم الشأن صلى الله عليه و آله در خطابه غدير درباره آيه {{قرآن|وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً}} فرموده و اين چنين حجت را بر همگان تمام نموده است. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |