۲۱٬۹۷۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== <big>اعلان خلافت پيش از غدير <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۵۹ - ۵۷ . واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳.</ref></big> == | == <big>اعلان خلافت پيش از غدير <ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص ۵۹ - ۵۷ . واقعه قرآنى غدير: ص ۳۳.</ref></big> == | ||
<big>در سفر | <big>در سفر [[حجةالوداع]]، كاروان غدير وارد آخرين روز مناسک حج شده و روز سيزدهم ذى الحجه است. ايام تشريق كه سه روز در مِنا توقف كرده اند پايان يافته و وارد روز چهارم شده اند. مسجد خيف در مِنا يادگار حضرت ابراهيم خليل عليه السلام است و اكنون آغازى بر خلافت سلاله ایشان خواهد شد. با پايان مراسم حج، برنامه دوم اين سفر يعنى مراسم غدير آغاز مى شود.</big> | ||
<big>در چنين حال و هواى پر از انتظارى، آخرين سوره كاملى كه در يک نزول جبرئيل فرود آمد <ref>عدة الداعى: ص ۲۷۹.</ref>، زنگ حركت كاروان غدير را به صدا درآورد و آن سوره نصر بود. به محض نزول اين سوره، پيامبر صلى الله عليه وآله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: نُعِيَتْ الَىَّ نَفْسى بِأَنَّها مَقْبُوضَةٌ فى هذِهِ السَّنَةِ: نفسم به من خبر مى دهد كه در اين سال قبض روح خواهد شد <ref>تفسير نورالثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۹۸ ۱۷۱. الاقبال: ص ۴۵۳ - ۴۵۹. تفسيرالقمى: ص ۱۵۹.</ref> ، يعنى اين سالى كه در پيش است.</big> | <big>در چنين حال و هواى پر از انتظارى، آخرين سوره كاملى كه در يک نزول جبرئيل فرود آمد <ref>عدة الداعى: ص ۲۷۹.</ref>، زنگ حركت كاروان غدير را به صدا درآورد و آن سوره نصر بود. به محض نزول اين سوره، پيامبر صلى الله عليه وآله به طور رسمى نزديكى مرگ خويش را خبر داد و فرمود: نُعِيَتْ الَىَّ نَفْسى بِأَنَّها مَقْبُوضَةٌ فى هذِهِ السَّنَةِ: نفسم به من خبر مى دهد كه در اين سال قبض روح خواهد شد <ref>تفسير نورالثقلين: ج ۵ ص ۶۸۹ ح ۱. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۱۳ ح ۶ . عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۲۹۸ ۱۷۱. الاقبال: ص ۴۵۳ - ۴۵۹. تفسيرالقمى: ص ۱۵۹.</ref> ، يعنى اين سالى كه در پيش است.</big> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
<big>با نزول اين سوره سه ماجراى مرتبط به هم به وقوع پيوست كه هموار كننده راه براى مراسم عظيم غدير بود:</big> | <big>با نزول اين سوره سه ماجراى مرتبط به هم به وقوع پيوست كه هموار كننده راه براى مراسم عظيم غدير بود:</big> | ||
=== <big>سؤال مردم درباره جانشين پيامبر صلى الله عليه | === <big>سؤال مردم درباره جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله</big> === | ||
<big>اولين مسئله اى كه پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به ذهن همه خطور كرد، جانشينى آن حضرت به معناى پر كردن جاى خالى حضرت بود؛ و اين بهترين مقدمه براى آغاز مراسمى بود كه مى توانست پاسخ چنين سؤالى باشد.</big> | <big>اولين مسئله اى كه پس از نزول سوره نصر و شنيدن خبر شهادت پيامبرصلى الله عليه وآله به ذهن همه خطور كرد، جانشينى آن حضرت به معناى پر كردن جاى خالى حضرت بود؛ و اين بهترين مقدمه براى آغاز مراسمى بود كه مى توانست پاسخ چنين سؤالى باشد.</big> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
<big>در پاسخ اين سؤال حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس تر و نسبت به پاسخ آن تشنه تر مى نمود. سپس فرمود: برادر و وزيرم و جانشينم در اهل بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى گذارم كه دِين مرا ادا مى كند و به وعده هاى من وفا مى نمايد، امیرالمؤمنین است. <ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰.</ref></big> | <big>در پاسخ اين سؤال حضرت تعلّلى نموده تا سه بار آن را به تأخير انداخت و گويا مردم را نسبت به مسئله حساس تر و نسبت به پاسخ آن تشنه تر مى نمود. سپس فرمود: برادر و وزيرم و جانشينم در اهل بيتم و بهترين كسى كه بعد از خود باقى مى گذارم كه دِين مرا ادا مى كند و به وعده هاى من وفا مى نمايد، امیرالمؤمنین است. <ref>تفسير فرات: ص ۶۱۳ . شرح الاخبار: ج ۱ ص ۲۱۱ ح ۱۸۳. ترجمة الامام على عليه السلام من تاريخ دمشق: ج ۱ ص ۱۳۰.</ref></big> | ||
=== <big>سخنان پيامبرصلى الله عليه | === <big>سخنان پيامبرصلى الله عليه و آله با امیرالمؤمنین عليه السلام درباره خلافت</big> === | ||
<big>دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواند و به او چنين فرمود:</big> | <big>دومين پيامد نزول سوره نصر آن بود كه پيامبرصلى الله عليه وآله اميرالمؤمنين عليه السلام را فرا خواند و به او چنين فرمود:</big> | ||
خط ۱۹۸: | خط ۱۹۸: | ||
<big>من نزد پيامبر آمدم و اين ماجرا را به او خبر دادم. پيامبر گفت: آيا آن اسب سوار را شناختى؟ او جبرئيل بود! پيمان ولايت بر شما عرضه شد، اگر آن را بر هم زنيد يا در آن شک نماييد روز قيامت من خصم شما خواهم بود. <ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۴۹ ح ۲۲۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref></big> | <big>من نزد پيامبر آمدم و اين ماجرا را به او خبر دادم. پيامبر گفت: آيا آن اسب سوار را شناختى؟ او جبرئيل بود! پيمان ولايت بر شما عرضه شد، اگر آن را بر هم زنيد يا در آن شک نماييد روز قيامت من خصم شما خواهم بود. <ref>عوالم العلوم: ج ۳ / ۱۵ ص ۱۴۹ ح ۲۲۴. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۳۹. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۱.</ref></big> | ||
خط ۲۰۴: | خط ۲۰۵: | ||
<big>در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى مى توان بيان نمود:</big> | <big>در مورد اين آيه دو تحليل اعتقادى مى توان بيان نمود:</big> | ||
'''<big>تحليل اعتقادى اول | '''<big>تحليل اعتقادى اول</big>''' | ||
<big>در تفسير آيه نازل شده درباره شركت در خلافت سه حديث وارد شده، كه به خوبى جوانب آن را روشن كرده است. در روايتى امام باقر عليه السلام در بيان آيه مى فرمايد: اگر بر ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام شريكى قائل شوى عمل تو نابود مى شود. <ref>تفسير فرات: ص ۳۷۰.</ref></big> | <big>در تفسير آيه نازل شده درباره شركت در خلافت سه حديث وارد شده، كه به خوبى جوانب آن را روشن كرده است. در روايتى امام باقر عليه السلام در بيان آيه مى فرمايد: اگر بر ولايت امیرالمؤمنین عليه السلام شريكى قائل شوى عمل تو نابود مى شود. <ref>تفسير فرات: ص ۳۷۰.</ref></big> | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۱: | ||
<big>امام كاظم عليه السلام نيز فرمود: خداوند پيامبرى را به سوى مردم جهان نمى فرستد كه صاحب شفاعت درباره گناهكاران باشد در حالى كه درباره او ترس اين باشد كه به پروردگارش شرک قائل شود! پيامبرصلى الله عليه وآله نزد خداوند بسيار مورد اطمينان تر از آن است كه به او خطاب كند: «اگر شرک قائل شوى عمل تو از بين مى رود» ، و اوست كه ابطال شرک و كنار زدن بت ها را آورده است، و هرگز در كنار پرستش خدا ديگرى را نپرستيده است. منظور از اين آيه آن است كه در ولايت مردان ديگرى را شريک قرار ندهى. <ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۲. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۲۲ ح ۳۲.</ref></big> | <big>امام كاظم عليه السلام نيز فرمود: خداوند پيامبرى را به سوى مردم جهان نمى فرستد كه صاحب شفاعت درباره گناهكاران باشد در حالى كه درباره او ترس اين باشد كه به پروردگارش شرک قائل شود! پيامبرصلى الله عليه وآله نزد خداوند بسيار مورد اطمينان تر از آن است كه به او خطاب كند: «اگر شرک قائل شوى عمل تو از بين مى رود» ، و اوست كه ابطال شرک و كنار زدن بت ها را آورده است، و هرگز در كنار پرستش خدا ديگرى را نپرستيده است. منظور از اين آيه آن است كه در ولايت مردان ديگرى را شريک قرار ندهى. <ref>بحار الانوار: ج ۲۳ ص ۳۶۲ و ج ۳۶ ص ۱۵۲. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۵۲۲ ح ۳۲.</ref></big> | ||
'''<big>تحليل اعتقادى دوم | '''<big>تحليل اعتقادى دوم</big>''' | ||
<big>آنچه در ارتباط با نزول اين آيه به هنگام پيشنهاد شركت ديگران در خلافت مى توان استفاده كرد در دو نقطه متمركز است: شريک قائل شدن در ولايت، حبط عمل و خسارت.</big> | <big>آنچه در ارتباط با نزول اين آيه به هنگام پيشنهاد شركت ديگران در خلافت مى توان استفاده كرد در دو نقطه متمركز است: شريک قائل شدن در ولايت، حبط عمل و خسارت.</big> | ||
<big>'''الف | <big>'''الف)''' '''شريک قائل شدن در ولايت'''</big> | ||
<big>در رواياتى كه آيه مزبور را تفسير كرده اند سه تعبير در معناى «شرک در ولايت» ذكر شده است:</big> | <big>در رواياتى كه آيه مزبور را تفسير كرده اند سه تعبير در معناى «شرک در ولايت» ذكر شده است:</big> | ||
خط ۲۵۲: | خط ۲۵۳: | ||
<big>جالب تر اينكه در ظاهر اين شريک اوامر الهى آن قدر پيش رفته كه به راحتى از شركت در خلافت عبور كرده و تبديل در خلافت را عملى كرده كه پيشنهاد اولش بوده است و توانسته ابوبكر و عمر را به جاى على عليه السلام قرار دهد و حتى على عليه السلام را به اجبار براى بيعت با آنان ببرد!!</big> | <big>جالب تر اينكه در ظاهر اين شريک اوامر الهى آن قدر پيش رفته كه به راحتى از شركت در خلافت عبور كرده و تبديل در خلافت را عملى كرده كه پيشنهاد اولش بوده است و توانسته ابوبكر و عمر را به جاى على عليه السلام قرار دهد و حتى على عليه السلام را به اجبار براى بيعت با آنان ببرد!!</big> | ||
<big>'''ب | <big>'''ب)''' '''حبط عمل و خسارت'''</big> | ||
<big>خداوند درباره غدير شديدترين تهديدها را مطرح فرموده كه حاكى از اهميت آن است، همان گونه كه در اصل ابلاغ آن مى فرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، درباره شريک قرار دادن در خلافت هم مى فرمايد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» . يعنى سزاى بر هم زدن امر خدا درباره خلافت و لو به اندازه شريک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است.</big> | <big>خداوند درباره غدير شديدترين تهديدها را مطرح فرموده كه حاكى از اهميت آن است، همان گونه كه در اصل ابلاغ آن مى فرمايد: «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ» ، درباره شريک قرار دادن در خلافت هم مى فرمايد: «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ» . يعنى سزاى بر هم زدن امر خدا درباره خلافت و لو به اندازه شريک قرار دادن، حبط عمل و خسارت است.</big> | ||
خط ۲۷۴: | خط ۲۷۵: | ||
<big>اى على، آن كس كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو به آنان مهلت داده، آن خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى ترين طاغيان ابليس - رئيس همه سردمداران گمراهى - مهلت داده است.</big> | <big>اى على، آن كس كه با اين كفر و فسق و تمرّدِ منافقين از اطاعت تو به آنان مهلت داده، آن خدايى است كه به فرعون صاحب ميخ ها و نمرود و طاغيانى كه ادعاى خدايى كردند و طاغى ترين طاغيان ابليس - رئيس همه سردمداران گمراهى - مهلت داده است.</big> | ||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ...» .</big> | |||
<big>براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: [[قرآن]] / | |||
== <big> تصريح به خلافت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۴۶ ، ۱۵۵ - ۱۴۷.</ref></big> == | == <big> تصريح به خلافت در خطبه غدير<ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۴۶ ، ۱۵۵ - ۱۴۷.</ref></big> == | ||
خط ۲۸۴: | خط ۲۸۴: | ||
<big>اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - كه او سلام است - مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است» .</big> | <big>اى مردم، من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام، و من سبب نزول اين آيه را براى شما بيان مى كنم: جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوندِ سلام پروردگارم - كه او سلام است - مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و بر هر سفيد و سياهى اعلام كنم كه «على بن ابى طالب برادرِ من و وصى من و جانشين من بر امتم و امام بعد از من است. نسبت او به من همانند هارون به موسى است جز اينكه پيامبرى بعد از من نيست. و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسولش است» .</big> | ||
<big><br />همچنين مراجعه شود به عنوان: [[خلافت]] / | <big><br />همچنين مراجعه شود به عنوان: [[خلافت]] / خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين عليه السلام.</big> | ||
== <big>تعيين خليفه، يكى از اهداف خطبه غدير <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۴ .</ref></big> == | == <big>تعيين خليفه، يكى از اهداف خطبه غدير <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۶۴ .</ref></big> == | ||
خط ۳۰۴: | خط ۳۰۴: | ||
<big>براى روشن شدن اين حقيقت و پاسخ سه سؤال بالا مطالب زير ارائه مى شود:</big> | <big>براى روشن شدن اين حقيقت و پاسخ سه سؤال بالا مطالب زير ارائه مى شود:</big> | ||
'''<big> | '''<big>غدير حقيقى است كه در تاريخ سريان دارد</big>''' | ||
<big>براى شناخت حقيقت غدير بايد به حركت انبياء عليهم السلام نگريست. حركت انبياء عليهم السلام در تاريخ جريان هدايت انسان است. خداوند كه هادى مطلق است، انسان را بى حجّت نمى گذارد<ref>و رسلاً قصصناهم عليك من قبل و رسلاً لم نقصصهم عليك و كلّم اللَّه موسى تكليماً . رسلاً مبشّرين و منذرين لئلاً يكون للناس على اللَّه حجة بعد الرسل و كان اللَّه عزيزاً حكيماً» : و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين براى تو باز گفته ايم . پيامبرانى كه بشارت دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است. نساء / ۱۶۵ ۱۶۴.</ref> و تا حجت را تمام نفرمايد از او سؤال نخواهد كرد.</big> | <big>براى شناخت حقيقت غدير بايد به حركت انبياء عليهم السلام نگريست. حركت انبياء عليهم السلام در تاريخ جريان هدايت انسان است. خداوند كه هادى مطلق است، انسان را بى حجّت نمى گذارد<ref>و رسلاً قصصناهم عليك من قبل و رسلاً لم نقصصهم عليك و كلّم اللَّه موسى تكليماً . رسلاً مبشّرين و منذرين لئلاً يكون للناس على اللَّه حجة بعد الرسل و كان اللَّه عزيزاً حكيماً» : و پيامبرانى كه سرگذشت آنها را پيش از اين براى تو باز گفته ايم . پيامبرانى كه بشارت دهنده بودند تا بعد از اين پيامبران حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند توانا و حكيم است. نساء / ۱۶۵ ۱۶۴.</ref> و تا حجت را تمام نفرمايد از او سؤال نخواهد كرد.</big> | ||
خط ۳۴۰: | خط ۳۴۰: | ||
<big>اما عده اى از اين حقيقت ناب غافل اند، و تنها عرصه ولايت را در ماجراى غدير خم مى بينند و جريان و سريان آن را در عالم شاهد نيستند.</big> | <big>اما عده اى از اين حقيقت ناب غافل اند، و تنها عرصه ولايت را در ماجراى غدير خم مى بينند و جريان و سريان آن را در عالم شاهد نيستند.</big> | ||
'''<big> | '''<big>شوراى سقيفه انكار ولايت پروردگار است!</big>''' | ||
<big>خرده بينان غدير را در برهه اى از تاريخ محبوس مى بينند! گويى خداوند در آن زمان تصميم به امر گرفته و پيش از آن امر ولايت پروردگار تعطيل بوده است! اگر اصل اين خرده بينى تحليل شود، روشن مى گردد كه اساس اين نگاه نادرست به نشناختن ولايت پروردگار بر مى گردد. در حقيقت انكار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير انكار اين حقيقت والا است. <ref>«اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» : امروز كافران از دين شما مأيوس شدند پس از من بترسيد امروز دينتان را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين (واقعى و راستين) براى شما پسنديدم. مائده / ۳. به بيان علامه امينى متجاوز از ۱۶ نفر از دانشمندان و مفسّران اهل سنت نزول اين آيه را در غدير ذكر كرده، و روايتى را نقل نموده اند كه بر اساس آن پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله پس از نزول اين آيه فرمودند: اللَّه اكبر از كامل كردن دين و تمام نمودن نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و امامت على عليه السلام پس از من. همچنين اين روايت را از اهل سنت نقل مى كند كه اين آيه پس از تعيين و نصب على عليه السلام به امامت و تمام شدن خطبه غدير نازل گرديد، و پيامبرخداصلى الله عليه وآله عرض كرد: بار الها ! تو اين آيه را زمانى نازل فرمودى كه مقام على عليه السلام را به امامت و خلافت آشكار ساخته و دين را به امامت او كامل نمودى. هر كس به امامت او و فرزندان من از صلب او ايمان نياورد، كردارش تباه و همواره در آتش جهنم خواهد ماند. الغدير: ج ۱ ص۲۳۰ - ۲۳۸ . </ref></big> | <big>خرده بينان غدير را در برهه اى از تاريخ محبوس مى بينند! گويى خداوند در آن زمان تصميم به امر گرفته و پيش از آن امر ولايت پروردگار تعطيل بوده است! اگر اصل اين خرده بينى تحليل شود، روشن مى گردد كه اساس اين نگاه نادرست به نشناختن ولايت پروردگار بر مى گردد. در حقيقت انكار ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام در غدير انكار اين حقيقت والا است. <ref>«اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام ديناً» : امروز كافران از دين شما مأيوس شدند پس از من بترسيد امروز دينتان را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و اسلام را به عنوان دين (واقعى و راستين) براى شما پسنديدم. مائده / ۳. به بيان علامه امينى متجاوز از ۱۶ نفر از دانشمندان و مفسّران اهل سنت نزول اين آيه را در غدير ذكر كرده، و روايتى را نقل نموده اند كه بر اساس آن پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله پس از نزول اين آيه فرمودند: اللَّه اكبر از كامل كردن دين و تمام نمودن نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و امامت على عليه السلام پس از من. همچنين اين روايت را از اهل سنت نقل مى كند كه اين آيه پس از تعيين و نصب على عليه السلام به امامت و تمام شدن خطبه غدير نازل گرديد، و پيامبرخداصلى الله عليه وآله عرض كرد: بار الها ! تو اين آيه را زمانى نازل فرمودى كه مقام على عليه السلام را به امامت و خلافت آشكار ساخته و دين را به امامت او كامل نمودى. هر كس به امامت او و فرزندان من از صلب او ايمان نياورد، كردارش تباه و همواره در آتش جهنم خواهد ماند. الغدير: ج ۱ ص۲۳۰ - ۲۳۸ . </ref></big> | ||
خط ۳۵۲: | خط ۳۵۲: | ||
<big>وصى حضرت آدم هبةاللَّه بود، كه به عبرى شيث ناميده مى شود. و وصى ابراهيم اسماعيل، و وصى يعقوب يوسف، و وصى موسى يوشع بن نون و او پسر افرائيم و او پسر يوسف بود و صفورا زن موسى بر او خروج كرد، و وصى عيسى شمعون عليهم السلام. و وصى خاتم پيامبران محمدصلى الله عليه وآله على بن ابى طالب و پس از او يازده فرزندش عليهم السلام بودند. در اينجا به اخبار سه تن از اين اوصيا اشاره مى كنيم:</big> | <big>وصى حضرت آدم هبةاللَّه بود، كه به عبرى شيث ناميده مى شود. و وصى ابراهيم اسماعيل، و وصى يعقوب يوسف، و وصى موسى يوشع بن نون و او پسر افرائيم و او پسر يوسف بود و صفورا زن موسى بر او خروج كرد، و وصى عيسى شمعون عليهم السلام. و وصى خاتم پيامبران محمدصلى الله عليه وآله على بن ابى طالب و پس از او يازده فرزندش عليهم السلام بودند. در اينجا به اخبار سه تن از اين اوصيا اشاره مى كنيم:</big> | ||
<big>'''الف | |||
<big>'''الف)''' خبر وصيت آدم بر شيث: يعقوبى مى نويسد: چون مرگ آدم فرا رسيد... ، شيث را وصى خود قرار داد. طبرى گويد: هبة اللَّه - كه به عبرى شيث ناميده مى شودكسى است كه آدم او را وصى خود كرد... ، و وصيت خود را نوشت و شيث در آن وصى پدرش آدم بود.</big> | |||
<big>مسعودى در خبر وصيت آدم به شيث و آنگاه در گذشت او نوشته است: آنگاه كه آدم وصيت خود را به شيث ادا كرد، پشت سر خود را رها كرد و آن راز را نگاه داشت تا كه وفاتش فرا رسد... . ابن اثير گفته است: و تفسير شيث هبةاللَّه است، و او وصى آدم بود، و هنگامى كه وفات آدم فرا رسيد به او وصيت كرد و با او پيمان بست. ابن كثير در ذكر درگذشت آدم و وصيت او به فرزندش شيث گفته است: و معناى شيث هبةاللَّه است... . و هنگامى كه مرگ آدم فرا رسيد شيث را تعيين كرد... .</big> | <big>مسعودى در خبر وصيت آدم به شيث و آنگاه در گذشت او نوشته است: آنگاه كه آدم وصيت خود را به شيث ادا كرد، پشت سر خود را رها كرد و آن راز را نگاه داشت تا كه وفاتش فرا رسد... . ابن اثير گفته است: و تفسير شيث هبةاللَّه است، و او وصى آدم بود، و هنگامى كه وفات آدم فرا رسيد به او وصيت كرد و با او پيمان بست. ابن كثير در ذكر درگذشت آدم و وصيت او به فرزندش شيث گفته است: و معناى شيث هبةاللَّه است... . و هنگامى كه مرگ آدم فرا رسيد شيث را تعيين كرد... .</big> | ||
<big>'''ب | |||
<big>'''ب)''' خبر يوشع فرزند نون وصى موسى:</big> | |||
<big>'''اولاً:''' يوشع پسر نون در تورات: در قاموس كتاب مقدس به نقل از قرآن آمده است كه يوشع بن نون در كوه سينا با موسى بود و به پرستش گوساله در عهد هارون آلوده نشده بود.</big> | <big>'''اولاً:''' يوشع پسر نون در تورات: در قاموس كتاب مقدس به نقل از قرآن آمده است كه يوشع بن نون در كوه سينا با موسى بود و به پرستش گوساله در عهد هارون آلوده نشده بود.</big> | ||
خط ۳۹۲: | خط ۳۹۴: | ||
<big>معمولاً انسان ها به خاطر منافع خويش حقايق را انكار و يا تحريف مى كنند. كم اند انسان هايى كه حقيقت را ببينند و آن را كتمان و يا تحريف نكنند و خالصانه تسليم آن شوند.</big> | <big>معمولاً انسان ها به خاطر منافع خويش حقايق را انكار و يا تحريف مى كنند. كم اند انسان هايى كه حقيقت را ببينند و آن را كتمان و يا تحريف نكنند و خالصانه تسليم آن شوند.</big> | ||
'''<big> | '''<big>غدير نقشه هدايت پروردگار</big>''' | ||
<big>خداوند منّان - كه رب العالمين است - برنامه هدايت عالم را در دست دارد. <ref>«ربنا الذى اعطى كل شيئ خلقه ثم هدى» : پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است. طه / ۵۰ . </ref> اين نقشه هدايت پروردگار بى نقص است و بسيار مدبّرانه و حكيمانه طراحى شده، و غدير قسمتى از اين نقشه هدايت است. از سوى ديگر، دين خاتم ، آخرين دين الهى است كه رب العالمين براى هدايت انسان ها فرستاده و اين دين قابليت جاودانگى دارد.</big> | <big>خداوند منّان - كه رب العالمين است - برنامه هدايت عالم را در دست دارد. <ref>«ربنا الذى اعطى كل شيئ خلقه ثم هدى» : پروردگار ما همان كسى است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرينش او بوده داده سپس هدايت كرده است. طه / ۵۰ . </ref> اين نقشه هدايت پروردگار بى نقص است و بسيار مدبّرانه و حكيمانه طراحى شده، و غدير قسمتى از اين نقشه هدايت است. از سوى ديگر، دين خاتم ، آخرين دين الهى است كه رب العالمين براى هدايت انسان ها فرستاده و اين دين قابليت جاودانگى دارد.</big> | ||
خط ۴۳۰: | خط ۴۳۲: | ||
<big>گويا ايشان چشمان خود را بر حقيقت بسته اند! غافل از اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله با اين كار قسمت ديگرى از نقشه هدايت پروردگار را به زيبايى بيان مى كند.</big> | <big>گويا ايشان چشمان خود را بر حقيقت بسته اند! غافل از اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله با اين كار قسمت ديگرى از نقشه هدايت پروردگار را به زيبايى بيان مى كند.</big> | ||
'''<big> | '''<big>زهرا عليها السلام ترجمان غدير است</big>''' | ||
<big>دختر پيامبرعليها السلام نيز در زمره معصومان است. او معصومه اى است كه براى احقاق حق امام زمانش بسيار كوشيد. معصومه ای براى دفاع از معصوم ديگر به پا خاست.</big> | <big>دختر پيامبرعليها السلام نيز در زمره معصومان است. او معصومه اى است كه براى احقاق حق امام زمانش بسيار كوشيد. معصومه ای براى دفاع از معصوم ديگر به پا خاست.</big> | ||
خط ۴۷۸: | خط ۴۸۰: | ||
<big>امام صادق عليه السلام فرمود: قسم به خدايى كه محمدصلى الله عليه وآله را به حق برانگيخت، همانا شياطين بر سر مؤمنان هجوم آورند، بيشتر و فراوان تر از زنبورهايى كه بر (يک قطعه) گوشت باشند (تا او را به معصيت افكنند و از ولايت دور سازند) . اما مؤمن هرگز از دين و اعتقادش كاسته نشود. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۵.</ref></big> | <big>امام صادق عليه السلام فرمود: قسم به خدايى كه محمدصلى الله عليه وآله را به حق برانگيخت، همانا شياطين بر سر مؤمنان هجوم آورند، بيشتر و فراوان تر از زنبورهايى كه بر (يک قطعه) گوشت باشند (تا او را به معصيت افكنند و از ولايت دور سازند) . اما مؤمن هرگز از دين و اعتقادش كاسته نشود. <ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۵.</ref></big> | ||
<big>'''نتيجه'''</big> | |||
جريان غدير، جريانى است جاودان، به قدمت «اللَّه هو الولى» . ذات مقدسى كه هميشه بوده و هميشه خواهد بود. به عبارت ديگر: او هميشه ولىّ است و ولايت پروردگار هيچ گاه تعطيل نبوده و هيچ گاه تعطيل نخواهد شد. ولايت انبياء و اهل بيت عليهم السلام - كه اولياء خدا هستند - نمايش ولايت پروردگار در روى زمين است. | |||
<big>جريان غدير، جريانى است جاودان، به قدمت «اللَّه هو الولى» . ذات مقدسى كه هميشه بوده و هميشه خواهد بود. به عبارت ديگر: او هميشه ولىّ است و ولايت پروردگار هيچ گاه تعطيل نبوده و هيچ گاه تعطيل نخواهد شد. ولايت انبياء و اهل بيت عليهم السلام - كه اولياء خدا هستند - نمايش ولايت پروردگار در روى زمين است.</big> | |||
خداى سبحان - كه مهربان و حكيم است - نقشه هدايت انسان را بسيار زيبا طراحى نموده است. در اين نقشه هدايت، انبيا عليهم السلام هاديان امت هستند، و پس از ايشان اوصيائشان عهده دار هدايت امت اند. پس هر نبى وصى پس از خود را معرفى مى كند، و پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله نيز در غدير چنين نموده است. | <big>خداى سبحان - كه مهربان و حكيم است - نقشه هدايت انسان را بسيار زيبا طراحى نموده است. در اين نقشه هدايت، انبيا عليهم السلام هاديان امت هستند، و پس از ايشان اوصيائشان عهده دار هدايت امت اند. پس هر نبى وصى پس از خود را معرفى مى كند، و پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله نيز در غدير چنين نموده است.</big> | ||
پس سرّ غدير همان ولايتى است كه از ابتداى تاريخ تا قيامت ادامه دارد، و سرّ ولايت هدايت است كه دليل آفرينش انسان است. | <big>پس سرّ غدير همان ولايتى است كه از ابتداى تاريخ تا قيامت ادامه دارد، و سرّ ولايت هدايت است كه دليل آفرينش انسان است.</big> | ||
== خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان | == <big>خلافت اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله</big> == | ||
يكى از سؤالاتى كه در حاشيه غدير مطرح مى شود اين است: چرا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در زمان حيات خود خلافت را عملاً به حضرت على عليه السلام نسپردند تا از مشكلات بعدى پيشگيرى شود؟ | <big>يكى از سؤالاتى كه در حاشيه غدير مطرح مى شود اين است: چرا پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در زمان حيات خود خلافت را عملاً به حضرت على عليه السلام نسپردند تا از مشكلات بعدى پيشگيرى شود؟</big> | ||
پاسخ: در ضمن حجةالوداع و قبل از غدير خم پيامبرصلى الله عليه وآله دستور دادند تا طى مراسمى يكايک اصحاب بر حضرت على عليه السلام وارد شوند و با عبارت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» به حضرت سلام دهند. | <big>پاسخ: در ضمن حجةالوداع و قبل از غدير خم پيامبرصلى الله عليه وآله دستور دادند تا طى مراسمى يكايک اصحاب بر حضرت على عليه السلام وارد شوند و با عبارت «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» به حضرت سلام دهند.</big> | ||
چنين مراسمى غير از اين نوبت، دو بار ديگر نيز به امر رسولخداصلى الله عليه وآله صورت گرفت. اين كار به آن معنى بود كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به امر پروردگار در زمان حيات خود على بن ابى طالب عليه السلام را حاكم و اميرالمؤمنين اعلام فرموده است. | <big>چنين مراسمى غير از اين نوبت، دو بار ديگر نيز به امر رسولخداصلى الله عليه وآله صورت گرفت. اين كار به آن معنى بود كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به امر پروردگار در زمان حيات خود على بن ابى طالب عليه السلام را حاكم و اميرالمؤمنين اعلام فرموده است.</big> | ||
حتى يک بار كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دستور فوق الذكر را بيان كردند، شخصى در همانجا پرسيد: يا رسول اللَّه! آيا در حال زنده بودن شما على عليه السلام را اميرالمؤمنين بناميم؟ پاسخ حضرت مثبت بود. اين سؤال نشان مى دهد كه افراد از چنين مراسمى در مى يافتند كه حتى در زمان حيات رسولخداصلى الله عليه وآله اطاعت از حضرت على عليه السلام بر آنها واجب گرديده است. | <big>حتى يک بار كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دستور فوق الذكر را بيان كردند، شخصى در همانجا پرسيد: يا رسول اللَّه! آيا در حال زنده بودن شما على عليه السلام را اميرالمؤمنين بناميم؟ پاسخ حضرت مثبت بود. اين سؤال نشان مى دهد كه افراد از چنين مراسمى در مى يافتند كه حتى در زمان حيات رسولخداصلى الله عليه وآله اطاعت از حضرت على عليه السلام بر آنها واجب گرديده است.</big> | ||
مهم تر اينكه قبل از غدير خم و با نزول آيه ولايت - يعنى آيه ۵۵ سوره مائده - در واقع خداوند به صراحت اعلام داشته بود كه علاوه بر رسولخداصلى الله عليه وآله، حضرت على عليه السلام نيز (كه در آيه مذكور وصف صدقه دادن در ركوع مورد اشاره قرار گرفته بود) داراى منصب ولايت بر مؤمنان مى باشد، نه آنكه پس از شهادت رسولخداصلى الله عليه وآله اين ولايت ايجاد خواهد شد. | <big>مهم تر اينكه قبل از غدير خم و با نزول آيه ولايت - يعنى آيه ۵۵ سوره مائده - در واقع خداوند به صراحت اعلام داشته بود كه علاوه بر رسولخداصلى الله عليه وآله، حضرت على عليه السلام نيز (كه در آيه مذكور وصف صدقه دادن در ركوع مورد اشاره قرار گرفته بود) داراى منصب ولايت بر مؤمنان مى باشد، نه آنكه پس از شهادت رسولخداصلى الله عليه وآله اين ولايت ايجاد خواهد شد.</big> | ||
البته بايد توجه داشت ولايت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شامل همه مؤمنان از جمله حضرت على عليه السلام بوده و هست. اما ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام، رسولخداصلى الله عليه وآله را در بر نمى گيرد. لذا اگر چه در زمان حيات رسولخداصلى الله عليه وآله حضرت على عليه السلام بر مؤمنان ولايت داشتند، ولى خودشان تحت ولايت | <big>البته بايد توجه داشت ولايت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله شامل همه مؤمنان از جمله حضرت على عليه السلام بوده و هست. اما ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام، رسولخداصلى الله عليه وآله را در بر نمى گيرد. لذا اگر چه در زمان حيات رسولخداصلى الله عليه وآله حضرت على عليه السلام بر مؤمنان ولايت داشتند، ولى خودشان تحت ولايت رسول خدا صلى الله عليه و آله بودند. لذا مادامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در ميان مسلمانان بودند، حكومت در اختيار حضرتش قرار داشت.</big> | ||
== خلافت در قرآن <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۵ - ۱۴۷.</ref> == | == <big>خلافت در قرآن <ref>سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۵۵ - ۱۴۷.</ref></big> == | ||
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دوم خطبه غدير وحى خاص براى ابلاغ ولايت را بيان فرمود. حضرت با مقدمه اى آيه نازل شده را - كه آيه ۶۷ سوره مائده است - قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را تفسير كرد كه منظور خلافت على بن ابى طالب است.</big> | <big>پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش دوم خطبه غدير وحى خاص براى ابلاغ ولايت را بيان فرمود. حضرت با مقدمه اى آيه نازل شده را - كه آيه ۶۷ سوره مائده است - قرائت فرمود و با صراحت فرمود كه بر من چنين وحى شده است: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ»؛ و در حين قرائت كلمه «ما اُنْزِلَ» را تفسير كرد كه منظور خلافت على بن ابى طالب است.</big> | ||
خط ۵۵۱: | خط ۵۵۴: | ||
<big>نتيجه اين دو كلام آن است كه با آن همه تلاش كفار در آغاز راه اسلام و همه توطئه هاى منافقين در سال هاى اخير اسلام، به خصوص توطئه گران صحيفه و سقيفه كه در سال آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله و به خصوص همزمان با غدير نقشه هاى بسيارى را طراحى كردند و حتى نقشه قتل حضرت را ريختند، اما با همه اينها خداوند صبر عظيم رسولش را به ثمر نشاند و وعده خود را با معرفى على بن ابى طالب و يازده امام عليهم السلام بعد از او در غدير به مقام عمل رساند، و تلاش هاى مذبوحانه فرعون و هامان و قارون امت و دار و دسته آنان را در ايجاد مانع از چنين مراسمى بى ثمر قرار داد.</big> | <big>نتيجه اين دو كلام آن است كه با آن همه تلاش كفار در آغاز راه اسلام و همه توطئه هاى منافقين در سال هاى اخير اسلام، به خصوص توطئه گران صحيفه و سقيفه كه در سال آخر عمر پيامبرصلى الله عليه وآله و به خصوص همزمان با غدير نقشه هاى بسيارى را طراحى كردند و حتى نقشه قتل حضرت را ريختند، اما با همه اينها خداوند صبر عظيم رسولش را به ثمر نشاند و وعده خود را با معرفى على بن ابى طالب و يازده امام عليهم السلام بعد از او در غدير به مقام عمل رساند، و تلاش هاى مذبوحانه فرعون و هامان و قارون امت و دار و دسته آنان را در ايجاد مانع از چنين مراسمى بى ثمر قرار داد.</big> | ||
خط ۶۷۸: | خط ۶۸۲: | ||
<big>آرى، اقدامات منافقين در آن روز فتنه اى بود كه در حقيقت اصل و ريشه همه فتنه ها شد. همانگونه كه از كلام عمر بن خطاب ظاهر مى شود كه گفت: بيعت ابوبكر امرى بدون فكر و تأمل بود كه خداوند مسلمين را از شرّ آن نجات داد! <ref>تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۲۳۵. فدك در تاريخ (صدر) .</ref></big> | <big>آرى، اقدامات منافقين در آن روز فتنه اى بود كه در حقيقت اصل و ريشه همه فتنه ها شد. همانگونه كه از كلام عمر بن خطاب ظاهر مى شود كه گفت: بيعت ابوبكر امرى بدون فكر و تأمل بود كه خداوند مسلمين را از شرّ آن نجات داد! <ref>تاريخ طبرى: ج ۲ ص ۲۳۵. فدك در تاريخ (صدر) .</ref></big> | ||
'''<big>سه راه پيش روى | '''<big>سه راه پيش روى پيامبر صلى الله عليه و آله</big>''' | ||
<big>گفته شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله از آينده امت خود و آن فتنه اى كه درباره خلافت اتفاق افتاد آگاهى داشت. حال سؤال اين است كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى مقابله با آن فتنه چه تدابيرى انديشيده بود؟ آيا احساس مسئوليت كرده و راه حلّى براى پيشگيرى از آن ارائه داده است يا خير؟</big> | <big>گفته شد كه پيامبرصلى الله عليه وآله از آينده امت خود و آن فتنه اى كه درباره خلافت اتفاق افتاد آگاهى داشت. حال سؤال اين است كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى مقابله با آن فتنه چه تدابيرى انديشيده بود؟ آيا احساس مسئوليت كرده و راه حلّى براى پيشگيرى از آن ارائه داده است يا خير؟</big> | ||
خط ۷۴۲: | خط ۷۴۶: | ||
<big>ابوبكر بعد از هوش آمدن نوشته او را تصديق كرده و آن را مهر نمود و به غلام خود داد تا به عمر بن خطاب برساند. عمر نيز نامه را گرفت و در مسجد به مردم گفت: اى مردم! اين نامه ابوبكر خليفه رسولخداست، كه در آن از هيچ نصيحتى براى شما فروگذار نكرده است.<ref>تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۴۲۹.</ref></big> | <big>ابوبكر بعد از هوش آمدن نوشته او را تصديق كرده و آن را مهر نمود و به غلام خود داد تا به عمر بن خطاب برساند. عمر نيز نامه را گرفت و در مسجد به مردم گفت: اى مردم! اين نامه ابوبكر خليفه رسولخداست، كه در آن از هيچ نصيحتى براى شما فروگذار نكرده است.<ref>تاريخ طبرى: ج ۳ ص ۴۲۹.</ref></big> | ||
<big>در اين قصه دو نكته جالب توجه است:</big> | |||
<big>يكى اينكه ابوبكر و عثمان هر دو به فكر امت اسلامى بوده، و ابوبكر براى خود جانشين معين نموده، و عمر نيز آن را تأييد كرده است.</big> | <big>يكى اينكه ابوبكر و عثمان هر دو به فكر امت اسلامى بوده، و ابوبكر براى خود جانشين معين نموده، و عمر نيز آن را تأييد كرده است.</big> | ||
خط ۱٬۰۴۳: | خط ۱٬۰۴۸: | ||
<big>اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلتة بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود.</big> | <big>اضافه بر اينكه اهل سقيفه در مراحل مختلف كارشان متوسل به انواع مختلف بيعت شدند. بيعت ابوبكر كه فلتة بود و با عده قليلى و بدون مشورت انجام شد و هيچ افضليتى هم مطرح نبود. بيعت عمر با سفارش ابوبكر و تعيين او بود. بيعت عثمان هم با تعيين شوراى فرمايشى عمر بود.</big> | ||
<big>ولى بيعت اميرالمؤمنين عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول صلى الله عليه وآله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مى خواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً | <big>ولى بيعت اميرالمؤمنين عليه السلام انتخاب افضل بود، كه اين افضليت به نص رسول صلى الله عليه وآله بود، گذشته از آنكه نص انتصابى آن حضرت نيز بود و بيعت به عنوان اقرار گرفتن و قبول آنچه حضرت مى خواست بود تا اگر كسى بيعت ديگرى را پذيرفت معلوم باشد كه قبلاً [[بیعت]] غدير را گردن نهاده بوده است.</big> | ||
<big><br />براى موارد بيشتر در مورد | <big><br />براى موارد بيشتر در مورد «[[خلافت]]» مراجعه شود به عنوان: [[ولایت]]/[[مولی]]/ [[وصایت]].</big> | ||
پانویس | == <big>پانویس</big> == | ||
<references /> | <references /> | ||
[[رده:جانشینی پیامبر]] | [[رده:جانشینی پیامبر]] |