آيه ۶۱ توبه و غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
(۱۱ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات آیه
{{جعبه اطلاعات آیه
| عرض =  
| عرض =  
| تصویر = آیه ۶۱ سوره توبه.png
| تصویر = آیه ۶۱ سوره توبه.png
| اندازه تصویر =  
| اندازه تصویر =  
| توضیح_تصویر =  
| توضیح_تصویر =  
| عنوان = آیه ۶۱ توبه و غدیر
| عنوان = آیه ۶۱ توبه و غدیر
| سوره = توبه
| سوره = توبه
| آیه = ۶۱
| آیه = ۶۱
| جزء = ۱۰
| جزء = ۱۰
| شأن نزول =  
| شأن نزول =  
| مکان نزول = مدینه
| مکان نزول = مدینه
| موضوع =  
| موضوع = وعده عذاب دردناک به مسخره‌کنندگان پیامبر در غدیر
| صوت = صوت ۶۱ توبه.mp3
| صوت = صوت ۶۱ توبه.mp3
| ترجمه صوتی = ترجمه ۶۱ توبه.mp3
| ترجمه صوتی = ترجمه ۶۱ توبه.mp3
}}
}}
'''آیه ۶۱ سوره توبه''' آیه‌ای تفسیرشده در [[خطبه غدیر]] که برای مسخره‌کنندگان رسول خدا صلی الله علیه و آله که او را اُذُن (گوش) می‌خواندند عذاب دردناک وعده داده است.


== آیه‌ای تفسیر شده در غدیر ==
بستر استناد به آیه ۶۱ سوره توبه چنین ترسیم شده است: پيامبر صلى الله عليه و آله در قسمتی از خطبه آزارهای پى‌درپی [[منافقین|منافقان]] نسبت به خود را يادآور شد: از جمله اینکه نسبت‏‌هاى مسخره‌آمیز به حضرت دادند و كلمه «اُذُن» (گوش) را درباره حضرت به‌كار بردند. آنان منظورشان «سراپاگوش» بودن اميرالمؤمنين علیه السلام و پيامبر صلى الله عليه و آله و توجه متقابل آنان نسبت به يكديگر بود.
آیه ۶۱ سوره توبه از جمله آیات تفسیر شده در غدیر دانسته شده است. به گفته برخی محققان، در غدير ۱۸ آيه قرآن به‌صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان کرد و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به‌صورت تضمين در كلام و [[اقتباس]] در خطابه حضرت آمده است.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۷.</ref>
 
خداوند در تقبيح اين رفتار منافقان آيه‌ ۶۱ سوره توبه را نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت: اولاً داستان نزول آیه را بيان کرد؛ ثانياً روشن کرد که اگر من و على علیه السلام نجوا مى‏‌كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏‌گوييم اين اسرار درباره منافقان است. آنان اين مسئله را به‌خوبى احساس كرده‌اند كه اين‌گونه مسخره مى‏‌كنند. به همين جهت، اين نجواها به نفع مؤمنان است و در آخر اين آيه اذيت‌كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب دردناک وعده داده شده‌‏اند.
 
== آیه‌ای تفسیرشده در غدیر به‌طور صریح ==
آیه ۶۱ سوره توبه از جمله آیات تفسیر شده در غدیر دانسته شده است. به‌گفته برخی محققان، در غدير ۱۸ آيه قرآن به‌صراحت تفسير شده است؛ به اين معنى كه پيامبر صلى الله عليه و آله متن آيه را جداگانه در خطبه بيان کرد و قبل يا بعد از آن به تفسيرش پرداخته است. اين موارد در مقابل آياتى است كه به‌صورت تضمين در كلام و [[اقتباس]] در خطابه حضرت آمده است.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۴۷.</ref>


يكى از اين آيات، آيه ۶۱ سوره توبه است: {{قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ|ترجمه=بعضى از ايشان پيامبر را مى‌آزارند و مى‌گويند كه او به سخن هركس گوش مى‌دهد. بگو: او براى شما شنونده سخن خير است. به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور دارد، و رحمتى است براى آنهايى كه ايمان آورده‌اند. و آنان كه رسول خدا را بيازارند به شكنجه‌اى دردآور گرفتار خواهند شد}}.
يكى از اين آيات، آيه ۶۱ سوره توبه است: {{قرآن|وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ ۚ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ ۚ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ|ترجمه=بعضى از ايشان پيامبر را مى‌آزارند و مى‌گويند كه او به سخن هركس گوش مى‌دهد. بگو: او براى شما شنونده سخن خير است. به خدا ايمان دارد و مؤمنان را باور دارد، و رحمتى است براى آنهايى كه ايمان آورده‌اند. و آنان كه رسول خدا را بيازارند به شكنجه‌اى دردآور گرفتار خواهند شد}}.
خط ۳۸: خط ۴۳:
برخی محققان معتقدند که تصريح به خطر [[منافقین|منافقان]] در اثناى [[خطبه غدیر]] اين نتيجه را دارد كه در آینده تاريخ، كه مطالعه‌كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مى‌دهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل می‌كنند و حقایق را در مى‏‌يابند؛ در می‌یابند که منافقان در غدير چه سوداهايى در سر مى‏‌پروراندند و چگونه پايه‏‌هاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه بگیرند.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۱.</ref>  
برخی محققان معتقدند که تصريح به خطر [[منافقین|منافقان]] در اثناى [[خطبه غدیر]] اين نتيجه را دارد كه در آینده تاريخ، كه مطالعه‌كنندگان خطبه غدير آن را مورد بررسى قرار مى‌دهند، به آسانى زير پا گذاشتن غدير در سقيفه را تحليل می‌كنند و حقایق را در مى‏‌يابند؛ در می‌یابند که منافقان در غدير چه سوداهايى در سر مى‏‌پروراندند و چگونه پايه‏‌هاى آن را محكم نمودند تا ثمره شومش را در سقيفه بگیرند.<ref>غدیر در قرآن، ج۲، ص۸۱.</ref>  


== تحليل اعتقادى ==
== تحليل اعتقادى آیه ==
درباره استناد به آیه ۶۱ سوره توبه در [[خطبه غدیر]] از سوی محققان دو تحلیل اعتقادی ارائه شده است:


==== تحليل اعتقادى اول ====
=== تحليل اعتقادى اول: آیه‌ای درباره منافقان ===
درباره آيه «اُذُن» كه بازگوى يكى از بارزترين نمونه‏ هاى آزار منافقين است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى پرداخته ‏اند.
این آیه بازگوکننده يكى از بارزترين نمونه‏‌هاى آزار [[منافقین|منافقان]] نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله است، در خطابه غدير حضرت به بيان كاملى در این باره پرداخته ‏است. آنان كه ملازمت خصوصی اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با رسول اللَّه را به‌صورت دوجانبه مى‌‏ديدند، به خود تا اين حد جرأت دادند كه به‌صورت زبانی جسارت كنند و به‌كنايه لقب «اذُن» (گوش) را به حضرت دهند. منظور آنان اين بود كه پیامبر سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش او نجوى مى‏‌كنند. در واقع آنان با اين كلمه حضرت را مسخره مى‏‌كردند.


آنان كه ملازمت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام با رسول اللَّه ‏صلى الله عليه و آله را به صورت دو جانبه مى ‏ديدند و شاهد جلسات خصوصى آن دو بزرگوار بودند كه احدى در آنها شريک نبود، به خود تا اين حد جرئت دادند كه حتى به صورت لسانى جسارت كنند و به كنايه لقب «اذُن» به معناى «گوش» را به حضرت دادند و منظورشان اين بود كه سر تا پا گوش است و اسرارى را در گوش يكديگر نجوى مى‏ كنند، و در واقع با اين كلمه حضرت را مسخره مى‏ كردند.
خداوند در تقبيح اين رفتار منافقان آيه‌ ۶۱ سوره توبه را نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت: اولاً داستان نزول آیه را بيان کرد؛ ثانياً روشن کرد که اگر من و على نجوا مى‏‌كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏‌گوييم اين اسرار درباره منافقان است. آنان اين مسئله را به‌خوبى احساس كرده‌اند كه اين‌گونه مسخره مى‏‌كنند. به همين جهت، اين نجواها به نفع مؤمنان است و در آخر اين آيه اذيت‌كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب دردناک وعده داده شده‌‏اند.


خداوند در تقبيح اين رفتار منافقين آيه ‏اى نازل كرد كه پيامبر صلى الله عليه و آله در غدير ضمن قرائت آن به تفسيرش نيز پرداخت:
از آنجا كه ماجراى «اذُن» مسئله‏‌اى مخفى نبوده، آن حضرت در [[خطبه غدیر|خطبه غدير]] از تشنّج دوری مى‌کند و به اشاره مى‏‌فرمايد: افرادى را كه مرا [[مسخره کردن خدا و پیامبر توسط منافقین|مسخر]] کردند به نامشان مى‏‌شناسم و مى‌‏توانم هم اكنون با اشاره آنان را به همه نشان دهم. اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏‌فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم. [[امام کاظم‏ علیه السلام]] در اين باره مى‏‌فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقان با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>تأويل الآيات الظاهرة، ص۳۹-۴۰؛ البرهان، ج‏۱، ص۱۳۸؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۴؛‌ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۵۶.</ref>


اولاً داستان آيه «اذُن» را بيان فرمود كه در سطور قبل ذكر شد.
=== تحليل اعتقادى دوم: سایر جسارت‌های منافقان در غدیر ===
ذكر نمونه‏‌هايى از جسارت‌‏هاى [[منافقین|منافقان]] حاضر در غدير، كه در تاريخ به‌صراحت ذكر شده، مى‌‏تواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به پيامبر صلى الله عليه و آله به اوج خود و به حدودى فراتر از مسئله اُذُن رسيد و جسارت‏‌کنندگان نيز معلوم شدند. جسارت‌هایی که برای آنها عذاب دردناک به آنان وعده داده شده است.


ثانياً در بين آيه بيان فرمود كه اگر من و على نجوا مى‏ كنيم و مطالبى را سرّى به يكديگر مى‏ گوييم اين مطالب سرى درباره منافقين است و آنان اين مسئله را به خوبى احساس كرده ‏اند كه اين گونه مسخره مى‏ كنند، و دقيقاً به همين جهت اين نجواها به نفع مؤمنين است، و در آخر اين آيه اذيت كنندگان پيامبر صلى الله عليه و آله به جهنم و عذاب اليم وعده داده شده ‏اند.
==== هنگام آماده‌سازی منبر غدیر ====
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله دستور آماده‌‏سازى منبر غدير در زیر درختان را صادر کرد، يكى از منافقان گفت: در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مى‌دهد! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت‌كننده‏‌اى خواهند آورد.<ref>عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۵۱.</ref>


از آنجا كه ماجراى «اذُن» مسئله‏ اى مخفى نبوده، آن حضرت بر فراز منبر غدير از تشنّج احتراز مى ‏نمايد و به اشاره مى‏ فرمايد:
==== در مقابل منبر غدیر ====
[[امام صادق‏ علیه السلام]] فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب کرد، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقان قرار داشتند كه عبارت بودند از: [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابابکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏‌وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[سالم مولی ابی ‏حذیفه|سالم مولی ابی‌حذیفه]]، و [[مغیرة بن شعبه]]. از ميان اينها عمر گفت: او را نمى‌بينيد كه چشمانش مانند دیوانگان در گردش است. اكنون مى‏‌گويد: خدايم چنين گفته است.<ref>بحارالانوار،‌ ج۳۷، ص۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۱۳۴.</ref> و اين‌گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به‌مسخره گرفتند.


افرادى را كه چنين استهزايى نسبت به من روا داشته ‏اند به نامشان مى‏ شناسم و مى ‏توانم هم اكنون با اشاره دست آنان را به همه نشان دهم.
==== هنگام  گفتن عبارت «من کنت موالاه» ====
آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و پیامبر فرمودند: «هرکس من مولای اویم، پس علی مولای اوست»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏‌گويد.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰.</ref>


اين حاكى از حضور آنان در برابر منبر غدير است. سپس مى‏ فرمايد: ولى مصلحت كنونى آن است كه با آنان درگير نشوم و بزرگوارانه رفتار كنم.
==== پس از خطابه غدير ====
 
[[معاویة بن ابی سفیان|معاویه بن ابوسفیان]] در روز غدير -بعد از منصوب‌شدن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام- از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد. او با غضب از مجلس غدیر خارج شد، در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر [[مغیرة بن شعبه|مغيرة بن شعبه]] تكيه داده بود و با تکبر مى‏‌گفت: «محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى‏‌كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏‌نماييم».<ref>تفسير فرات الكوفی، ص۵۱۶؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۹۳؛ عوالم العلوم،‌ ج۲/۱۵،‌ص۹۶-۹۷؛ عوالم العلوم،‌ ج۲/۱۵،‌ص۱۲۵.</ref> همچنین در این هنگام عده‌‏اى ديگر از منافقان گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى‏‌خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل‏ بيتش را بر گُرده ما سوار كند.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۶۰.</ref>
[[امام کاظم‏ علیه السلام]] در اين باره مى‏ فرمايند: پيامبر صلى الله عليه و آله درباره منافقين با بزرگوارى رفتار كردند و ظاهر آنان را پذيرفت و باطنشان را به خدا واگذار كرد.<ref>تأويل الآيات الظاهرة، ص ۳۹؛ بحار، ج ۳۷، ص ۱۴۴؛‌ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص۱۵۶؛ البرهان، ج‏۱، ص ۱۳۸.</ref>
 
==== تحليل اعتقادى دوم ====
ذكر نمونه‏ هايى از جسارت ‏هاى منافقين حاضر در غدير كه در تاريخ به صراحت ذكر شده مى ‏تواند روشنگر اين نكته باشد كه در غدير اهانت به ساحت مقدس پيامبر صلى الله عليه و آله به اعلى درجه خود و به حدودى فراتر از مسئله اذُن رسيد و انجام دهندگان اين جسارت‏ ها نيز معلوم شدند:
 
===== هنگام ورود به غدير =====
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله دستور آماده ‏سازى زير درختان و منبر غدير را صادر فرمودند، يكى از منافقين گفت:
 
در اينجا كه ساعتى بيش توقف نخواهد داشت، براى چه دستور كندن خارها را مى ‏دهند! بدانيد كه امروز مسئله مهم و ناراحت كننده‏ اى خواهند آورد!<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۱ .</ref>
 
===== در مقابل منبر =====
[[امام صادق‏ علیه السلام]] فرمودند: هنگامى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را در روز غدير معرفى و منصوب مى ‏فرمودند، در مقابل حضرت هفت نفر از منافقين قرار داشتند كه عبارت بودند از:
 
[[ابوبکر بن ابی قحافه|ابابکر]]، [[عمر بن خطاب|عمر]]، [[عبدالرحمن بن عوف قرشی (ابومحمد)|عبدالرحمن بن عوف]]، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[سالم مولی ابی ‏حذیفه]]، و [[مغیرة بن شعبه]].
 
از ميان اينها عمر گفت: او را نمى ‏بينيد كه چشمانش مانند مجانين در گردش است؟!
 
اكنون مى‏ گويد: خدايم چنين گفته است!<ref>بحار،‌ج ۳۷، ص ۱۶۰؛ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص ۱۳۴.</ref> و اين گونه برنامه پيامبر صلى الله عليه و آله را به مسخره گرفتند.
 
===== هنگام «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...» =====
آنگاه كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دستان پيامبر صلى الله عليه و آله قرار گرفتند و فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ»، [[عمر بن خطاب|عمر]] گفت: نه به خدا قسم، خدا به او چنين دستورى نداده و اين را از پيش خود مى‏ گويد!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۰.</ref>
 
===== پس از خطابه غدير =====
همچنين [[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] در روز غدير -  بعد از منصوب شدن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام -  از شدت ناراحتى برخاست و با تكبر به راه افتاد و با غضب خارج شد در حالى كه دست راستش را بر [[ابوموسی اشعری]] و دست چپش را بر مغيرة بن شعبه تكيه داده بود و با تبختر مى‏ گفت:
 
{{متن عربی|لَا نُقِرُّ لِعَلِيٍّ بِوَلَايَةٍ وَ لَا نُصَدِّقُ‏ مُحَمَّداً فِي‏ مَقَالَة}}
 
«محمد را بر اين گفتارش تصديق نمى‏ كنيم و به ولايت على اقرار نمى‏ نماييم.» <ref>تفسير فرات الكوفی، ص۵۱۶؛ بحار، ج ۳۷، ص ۱۹۳؛ عوالم العلوم،‌ج ۱۵(حدیث غدیر)،‌ص ۹۶و ۹۷ و ۱۲۵.</ref>
 
===== در پايان سخنرانى =====
عده ‏اى ديگر از منافقين گفتند: محمد هر ساعتى ما را به مطلب جديدى مى‏ خواند. اكنون هم اين مطلب را پيش كشيده كه اهل‏ بيتش را بر گُرده ما سوار كند!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۶۰.</ref>


===== پس از بيعت =====
===== پس از بيعت =====
پس از بيعت در غدير عمر شانه بالا انداخت و به ابوبكر گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى ‏برد!<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۳۸.</ref>
پس از بيعت در غدير، [[عمر بن خطاب]] شانه بالا انداخت و به [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبكر]] گفت: عجب زير بازوى پسر عمويش را گرفته بالا مى‌‏برد!<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۳۸.</ref> همچنین، عده‏‌اى از منافقان پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود، امر ولايت را از امیرالمؤمنین ‏عليه السلام دور مى‌كنيم و نمی‌گذاريم براى او باشد.<ref>بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۴۲.</ref>
 
===== هم پيمانى بعد از بيعت =====
عده‏ اى از منافقين پس از بيعت با يكديگر پيمان بستند و گفتند: اگر براى محمد اتفاقى بيفتد و از دنيا برود امر ولايت را از حضرت امیر ‏عليه السلام دور مى كنيم و نمى ‏گذاريم براى او باشد.<ref>بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۴۲.</ref>
 
===== گفتگو در خيمه نفاق =====
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] كه در غدير حاضر بوده ماجراى دوم را كه مربوط به حذیفه است چنين نقل مى‏ كند:
 
آن گاه كه پيامبر صلى الله عليه و آله دست حضرت امیر عليه السلام را گرفته و فرمودند:
 
{{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}، بعد از آن بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] نيز همراه من بود.
 
در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى‏ گويد: به خدا قسم محمد (العیاذ بالله) احمق است اگر فكر مى‏ كند كار خلافت بعد از او براى على (حضرت امیر علیه السلام) به نتيجه خواهد رسيد!!
 
ديگرى گفت: او را احمق حساب مى‏ كنى؟! آيا نمى‏ دانى كه او ديوانه است، و نزديک بود نزد همسر ابن ابى‏ كبشه از جنون بی هوش شود!!
 
سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم هرگز آنچه او مى‏ گويد نخواهد شد!!
 
حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت:
 
در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى ‏شود چنين كارى را می كنيد؟! به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد.
 
گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى؟! آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانت دارى است!!
 
حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانت دارى همسايه است، و نه اين مجلس شما از آن گونه است! من دلسوز خدا و رسولش نيستم اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم.
 
گفتند: اى حذيفه، هر كارى مى‏ خواهى انجام ده.
 
به خدا قسم ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته ‏ايم و تو نسبت دروغ به ما مى ‏دهى! تو خيال مى‏ كنى پيامبر سخن تو را مى ‏پذيرد و گفته ما را تكذيب مى‏ كند در حالى كه ما سه نفريم!!
 
حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مى‏ خواهيد بگوييد!
 
سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه حضرت امیر ‏عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند.
 
او گفتار منافقين را به حضرت خبر داد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفته ‏ايد؟
 
گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفته‏ ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است!!
 
در اينجا جبرئيل با اين آيه نازل شد:{{قرآن|يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ}}: «قسم ياد مى ‏كنند كه نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده ‏اند».
 
اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هر چه مى‏ خواهند بگويند. به خدا قسم قلب من در سينه‏ ام مى ‏تپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند من هم مقابله خواهم كرد.<ref>تفسير العياشى، ج ۲، ص ۹۷، ح ۸۹؛ عوالم العلوم، ج ۱۵(حدیث غدیر)، ص ۵۲،۵۲؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۱ ح ۳۷؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۴۶.</ref>


با توجه به اين موارد كه نمونه‏ هايى از مسايل اتفاق افتاده توسط منافقين است، اذيت و آزارشان نسبت به مقام نبوت معلوم مى‏ شود و طبعاً «عذاب اليمِ» مذكور در آيه شاملشان مى ‏گردد.
==== گفت‌وگو در خيمه نفاق ====
[[زید بن ارقم انصاری|زید بن ارقم]] كه در غدير حاضر بوده ماجرایی را چنين نقل مى‏‌كند: پس از آنکه پيامبر صلى الله عليه و آله دست امیرالمؤمنین عليه السلام را گرفته و فرمودند: {{متن عربی|مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ}}، بر سر اثاثيه خود بازگشتيم در حالى كه [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفة بن یمان]] نيز همراه من بود. در كنار خيمه من خيمه سه نفر از قريش بود. ما شنيديم كه يكى از آن سه نفر چنين مى‏‌گويد: به خدا قسم محمد  نادان است، اگر فكر مى‏‌كند كار خلافت بعد از او براى على به نتيجه خواهد رسيد. ديگرى گفت: او را نادان حساب مى‏‌كنى! آيا نمى‏‌دانى كه او ديوانه است و نزديک بود نزد همسر ابن ابى‏‌كبشه از جنون بی‌هوش شود. سومى گفت: او را رها كنيد! خواه احمق باشد و خواه ديوانه! به خدا قسم هرگز آنچه او مى‏‌گويد نخواهد شد. حذيفه از گفتار آنان غضبناک شد و گوشه خيمه آنان را بلند كرد و سر خود را داخل خيمه برد و به آنان گفت: در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله زنده است و وحى خدا نازل مى‌‏شود چنين كارى را می‌كنيد؟ به خدا قسم، صبح گفتار شما را به او خبر خواهم داد.


اين گونه است كه گروهى از اهل جهنم پس از پيامبر صلى الله عليه و آله زمام امور مسلمين را به دست گرفتند، و طبيعى بود كه جامعه اسلامى را به سوى آتش بكشانند و اين مسير تا كنون مسير چهارده قرن را طى كند.
گفتند: اى حذيفه، آيا تو اينجا بودى و گفته ما را شنيدى؟! آنچه شنيدى بر ما كتمان كن كه حق همسايگى امانت‌دارى است. حذيفه گفت: نه اين مورد از حق امانت‌دارى همسايه است و نه اين مجلس شما از آن‌گونه است! من دلسوز خدا و رسولش نيستم، اگر اين ماجرا را از او كتمان كنم. گفتند: اى حذيفه، هر كارى مى‌‌خواهى انجام ده. به خدا قسم، ما هم براى او قسم ياد خواهيم كرد كه چنين سخنى نگفته‌‏ايم و تو نسبت دروغ به ما مى‌دهى. تو خيال مى‏‌كنى پيامبر سخن تو را مى‌پذيرد و گفته ما را تكذيب مى‏‌كند در حالى كه ما سه نفريم. حذيفه گفت: اما من برايم مهم نيست، وقتى حق دلسوزى را نسبت به خدا و رسولش ادا كنم. پس هر چه مى‏‌خواهيد بگوييد.


دقيقاً به همين دليل است كه شيعه از اين راه جهنمى فاصله مى‏ گيرد و همراه «قائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلينَ» تا «جَنّاتِ النَّعيمِ» مى‏ رود.
سپس حذيفه نزد پيامبر صلى الله عليه و آله رفت، در حالى كه امیرالمؤمنین ‏عليه السلام با شمشير حمايل كرده در كنار حضرت بودند. او گفتار منافقان را به حضرت خبر داد. پيامبر هم سراغ آنان فرستادند و آمدند. حضرت پرسيدند: شما چه گفته‌‏ايد؟ گفتند: به خدا قسم، ما چيزى نگفته‏‌ايم. اگر خبرى درباره ما به تو رسيده به ما دروغ بسته شده است. در اينجا جبرئيل با اين آيه ([[آيه ۷۴ توبه و غدیر|آیه ۷۴ سوره توبه]]) نازل شد: «قسم ياد مى‌‏كنند كه نگفته‌‏اند، در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان آورده‌اند». اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در اينجا فرمودند: بگذارید هر چه مى‏‌خواهند بگويند. به خدا قسم، قلب من در سينه‏‌ام مى‌تپد و شمشيرم بر دوشم است. اگر قصد سوئى كنند، من هم مقابله خواهم كرد.<ref>تفسير العياشى، ج۲، ص۹۷-۹۹، ح۸۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۵۱-۱۵۳، ح۳۷؛ عوالم العلوم، ج۲/۱۵، ص۵۲.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۱۴۳: خط ۸۳:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* * '''الاحتجاج'''؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
* '''الاحتجاج'''؛ احمد بن علی طبرسی، تحقیق: محمدباقر موسوی خرسان، مشهد: نشر المرتضی، ۱۴۰۳ق.
* '''بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار'''؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
* '''البرهان في تفسير القرآن'''؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، قم: مؤسسة البعثة (مرکز الطباعة و النشر)، ۱۴۱۵ق.
* '''تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة'''؛ شرف‌الدین علی حسینی استرآبادی، تحقیق: حسین استادولی، قم:مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۰۹ق.
* '''تفسير العياشى'''؛ محمد بن مسعود عیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران: مکتبة العلمية الاسلامیة، ۱۳۸۰ق.
* '''تفسير فرات الکوفی'''؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران: وزارة الثقافة و الإرشاد الإسلامی (مؤسسة الطبع و النشر)، ۱۴۱۰ق.
* '''عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال'''؛ عبدالله بن نورالله‏ بحرانى اصفهانى‏، تحقیق: محمدباقر موحد ابطحى اصفهانى‏، قم: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام، ۱۳۸۲ش.
* '''غدیر در قرآن، قرآن در غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
* '''غدیر در قرآن، قرآن در غدیر'''؛ محمدباقر انصاری، قم: انتشارات دلیل ما، ۱۳۸۷ش.
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


[[رده:قرآن و غدیر]]
[[رده:آیات تفسیرشده در غدیر به‌طور صریح]]