محتوای زیارت غدیریه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۴۶: خط ۷۴۶:


=== ج) زيارت معروف غدير<ref>بحار الانوار: ج ۱۰۰ ص ۳۵۰ ح ۶ ، ص ۳۵۹-۳۶۸. مزار (شهيد اول): ص ۱۰۸.</ref> ===
=== ج) زيارت معروف غدير<ref>بحار الانوار: ج ۱۰۰ ص ۳۵۰ ح ۶ ، ص ۳۵۹-۳۶۸. مزار (شهيد اول): ص ۱۰۸.</ref> ===
زيارتى است كه از امام حسن عسكرى‏ عليه السلام از پدرش امام هادى‏ عليه السلام -  زمانى كه معتصم آن حضرت را تبعيد كرده بود -  نقل شده است كه فرمود: هر گاه زيارت آن حضرت را اراده كردى، جلوى درب قبه شريفه آن حضرت بايست و اذن دخول<ref>مزار (شهيد): ص ۱۹: اذن دخول براى اين زيارت را اين گونه بيان كرده است: «اللهم انّى وقفت على باب بيت من بيوت نبيك...». اذن دخول كه به معناى درخواست فرمان براى شرفيابى است، يكى از آداب زيارت مى ‏باشد. علاوه بر خواص و آثارى كه دارد مصداق روشنى از اظهار ادب است، چون زائر ادب است، چون زائر محب و با معرفت مى‏داند حضور در محضر امام معصوم‏ عليه السلام بى اذن خدا و رسول و حجت خدا و فرشتگان پذيرفته نيست. اين اذن، نه تنها هنگام ورود به حرم مطهرشان، بلكه در زمان حيات ظاهريشان نيز متداول بوده است. تا آنجا كه اصحاب خاص، وقتى عزم ديدار امام‏عليه السلام را مى‏ كردند، بر در منزل آن امام مى‏ايستادند و اجازه ورود مى‏ گرفتند. خداى متعال با صراحت در قرآن مجيد، مؤمنان را از وارد شدن بى‏اذن به خانه پيامبرصلى الله عليه وآله منع كرده، و در سوره احزاب آيه ۵۳ مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يؤذن لكم»: اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد به خانه‏ هاى پيامبر وارد نشويد مگر اينكه به شما اذن داده شود. و خانه پيشوايان معصوم ‏عليه السلام به منزله خانه پيامبرصلى الله عليه وآله است. چنانكه امام ‏عليه السلام در همين زيارت در ابتداى اذن دخول مى‏ فرمايد: اللهم انى وقفت على باب بيت من بيوت نبيک ‏صلى الله عليه وآله: پروردگارا، من بر خانه‏اى از خانه ‏هاى پيامبرت ايستاده ‏ام.</ref> بگير و بگو:
زيارتى است كه از [[امام حسن عسکری‏ علیه السلام]] از پدرش امام هادى‏ عليه السلام -  زمانى كه معتصم آن حضرت را تبعيد كرده بود -  نقل شده است كه فرمود:


اللهم انّى وقفت على باب بيت من بيوت نبيک صلى الله عليه وآله، و قد منعت الناس الدخول الى بيوته الا باذن نبيک ‏صلى الله عليه وآله؛ فقلت: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ».<ref>احزاب /  ۵۳ .</ref> و انى اعتقد حرمة نبيک‏ صلى الله عليه و آله فى غيبته، كما اعتقد فى حضرته. و اعلم ان رسولك و خلفاءک احياء عندک يُرزقون. يرون مكانى فى وقتى هذا، و يسمعون كلامى، و أنک حجبت عن سمعى كلامهم، و فتحت باب فهمى بلذيذ مناجاتهم.
هر گاه زيارت آن حضرت را اراده كردى، جلوى درب قبه شريفه آن حضرت بايست و اذن دخول<ref>مزار (شهيد): ص ۱۹: اذن دخول براى اين زيارت را اين گونه بيان كرده است: «اللهم انّى وقفت على باب بيت من بيوت نبيك...». اذن دخول كه به معناى درخواست فرمان براى شرفيابى است، يكى از آداب زيارت مى ‏باشد. علاوه بر خواص و آثارى كه دارد مصداق روشنى از اظهار ادب است، چون زائر ادب است، چون زائر محب و با معرفت مى‏داند حضور در محضر امام معصوم‏ عليه السلام بى اذن خدا و رسول و حجت خدا و فرشتگان پذيرفته نيست. اين اذن، نه تنها هنگام ورود به حرم مطهرشان، بلكه در زمان حيات ظاهريشان نيز متداول بوده است. تا آنجا كه اصحاب خاص، وقتى عزم ديدار امام‏عليه السلام را مى‏ كردند، بر در منزل آن امام مى‏ايستادند و اجازه ورود مى‏ گرفتند. خداى متعال با صراحت در قرآن مجيد، مؤمنان را از وارد شدن بى‏اذن به خانه پيامبرصلى الله عليه وآله منع كرده، و در سوره احزاب آيه ۵۳ مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوت النبى الا ان يؤذن لكم»: اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد به خانه‏ هاى پيامبر وارد نشويد مگر اينكه به شما اذن داده شود. و خانه پيشوايان معصوم ‏عليه السلام به منزله خانه پيامبرصلى الله عليه وآله است. چنانكه امام ‏عليه السلام در همين زيارت در ابتداى اذن دخول مى‏ فرمايد: اللهم انى وقفت على باب بيت من بيوت نبيک ‏صلى الله عليه وآله: پروردگارا، من بر خانه‏اى از خانه ‏هاى پيامبرت ايستاده ‏ام.</ref> بگير و بگو:
 
اللهم انّى وقفت على باب بيت من بيوت نبيک صلى الله عليه وآله، و قد منعت الناس الدخول الى بيوته الا باذن نبيک ‏صلى الله عليه وآله؛ فقلت:
 
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ».<ref>احزاب /  ۵۳ .</ref> و انى اعتقد حرمة نبيک‏ صلى الله عليه و آله فى غيبته، كما اعتقد فى حضرته.
 
و اعلم ان رسولك و خلفاءک احياء عندک يُرزقون. يرون مكانى فى وقتى هذا، و يسمعون كلامى، و أنک حجبت عن سمعى كلامهم، و فتحت باب فهمى بلذيذ مناجاتهم.


فانى استأذنک يا رب اولاً، و استأذن رسولك ثانياً، و استأذن خليفتک الامام المفترض على طاعته فى الدخول فى ساعتى هذه، و استأذن ملائكتک الموكّلين بهذه البقعة المباركة المطيعة لک السامعة.
فانى استأذنک يا رب اولاً، و استأذن رسولك ثانياً، و استأذن خليفتک الامام المفترض على طاعته فى الدخول فى ساعتى هذه، و استأذن ملائكتک الموكّلين بهذه البقعة المباركة المطيعة لک السامعة.
خط ۸۷۳: خط ۸۷۹:
سلام بر محمد رسول ‏خدا، خاتم پيامبران، و سرور رسولان، و برگزيده پروردگار جهانيان، امين خدا بر وحى و دستورات قطعى الهى، و ختم كننده آن چه گذشته، و گشاينده آن چه خواهد آمد، و چيره بر همه اين ها، و رحمت و بركات و درودها و تحيّات خدا بر او باد. سلام بر پيامبران خدا و رسولانش، و فرشتگان مقرّب و بندگان شايسته ‏اش.
سلام بر محمد رسول ‏خدا، خاتم پيامبران، و سرور رسولان، و برگزيده پروردگار جهانيان، امين خدا بر وحى و دستورات قطعى الهى، و ختم كننده آن چه گذشته، و گشاينده آن چه خواهد آمد، و چيره بر همه اين ها، و رحمت و بركات و درودها و تحيّات خدا بر او باد. سلام بر پيامبران خدا و رسولانش، و فرشتگان مقرّب و بندگان شايسته ‏اش.


سلام بر تو اى اميرمؤمنان، و سرور جانشينان، و وارث دانش پيامبران، ولى پروردگار جهانيان و مولاى من و مولاى مؤمنان، و رحمت و بركات خدا بر او باد. سلام بر تو اى مولاى من اى اميرمؤمنان، اى امين خدا بر روى زمينش، و سفير او در خلقش، و حجّت رسايش بر بندگان.
سلام بر تو اى اميرمؤمنان، و سرور جانشينان، و وارث دانش پيامبران، ولى پروردگار جهانيان و مولاى من و مولاى مؤمنان، و رحمت و بركات خدا بر او باد.


سلام بر تو اى دين معتدل خدا، و راه راستش. سلام بر تو اى خبر بزرگى كه آن ها در آن اختلاف كردند، و از آن بازخواست شوند. سلام بر تو اى اميرمؤمنان، به خدا ايمان آوردى، در حالى كه همه شرک مى ‏ورزيدند، و حق را تصديق گفتى وقتى كه آنان را تكذيب مى‏ نمودند، و جهاد كردى و آنان از جهاد عقب ‏نشينى مى ‏كردند.
سلام بر تو اى مولاى من اى اميرمؤمنان، اى امين خدا بر روى زمينش، و سفير او در خلقش، و حجّت رسايش بر بندگان.
 
سلام بر تو اى دين معتدل خدا، و راه راستش. سلام بر تو اى خبر بزرگى كه آن ها در آن اختلاف كردند، و از آن بازخواست شوند.
 
سلام بر تو اى اميرمؤمنان، به خدا [[ایمان]] آوردى، در حالى كه همه شرک مى ‏ورزيدند، و حق را تصديق گفتى وقتى كه آنان را [[تکذیب]] مى‏ نمودند، و جهاد كردى و آنان از جهاد عقب ‏نشينى مى ‏كردند.


خدا را عبادت كردى در حالى كه خالص نمودى براى او دين را، صبر كردى و به حساب خدا گذاشتى تا مرگ تو را دررسيد. آگاه باشيد لعنت خدا بر ستمكاران.
خدا را عبادت كردى در حالى كه خالص نمودى براى او دين را، صبر كردى و به حساب خدا گذاشتى تا مرگ تو را دررسيد. آگاه باشيد لعنت خدا بر ستمكاران.


سلام بر تو اى آقاى مسلمانان و رئيس دين، و پيشواى اهل تقوا، و مقتداى سپيدرويان، و رحمت و بركات خدا بر تو باد. شهادت می‏ دهم كه تويى برادر رسول‏ خدا، جانشين و وارث علمش و امين او بر قانونش و جانشين او در امّتش، و اول كسى كه به خدا ايمان آورد، و آن چه را بر پيامبرش نازل شده بود تصديق كرد.
سلام بر تو اى آقاى مسلمانان و رئيس دين، و پيشواى اهل تقوا، و مقتداى سپيدرويان، و رحمت و بركات خدا بر تو باد.
 
شهادت می‏ دهم كه تويى برادر رسول‏ خدا، جانشين و وارث علمش و امين او بر قانونش و جانشين او در امّتش، و اول كسى كه به خدا [[ایمان]] آورد، و آن چه را بر پيامبرش نازل شده بود تصديق كرد.


و شهادت مى‏ دهم كه آن حضرت همه آنچه را خدا درباره تو نازل كرد به مردم رساند، و امر خدا را درباره تو با صداى بلند اعلام كرد، و بر امّتش حتمى بودن طاعت و ولايتت را واجب نمود، و بيعت تو را بر عهده آنان نهاد، و حضرتت را نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار داد، چنان كه خدا خود او را اين چنين قرار داد.
و شهادت مى‏ دهم كه آن حضرت همه آنچه را خدا درباره تو نازل كرد به مردم رساند، و امر خدا را درباره تو با صداى بلند اعلام كرد، و بر امّتش حتمى بودن طاعت و ولايتت را واجب نمود، و بيعت تو را بر عهده آنان نهاد، و حضرتت را نسبت به مؤمنان سزاوارتر از خودشان قرار داد، چنان كه خدا خود او را اين چنين قرار داد.


سپس پيامبر اسلام خدا را بر مردم شاهد گرفت و فرمود: آيا من آن نيستم كه رساندم. همه گفتند: به خدا آرى. پس فرمود: خدايا گواه باش، و تو براى گواهى و حاكميت بين بندگان بسى. پس خدا لعنت كند منكر ولايتت را بعد از اقرار، و شكننده پيمانت را پس از پيمان بستن.
سپس پيامبر اسلام خدا را بر مردم شاهد گرفت و فرمود: آيا من آن نيستم كه رساندم. همه گفتند: به خدا آرى. پس فرمود: خدايا گواه باش، و تو براى گواهى و حاكميت بين بندگان بسى.
 
پس خدا لعنت كند منكر ولايتت را بعد از اقرار، و شكننده پيمانت را پس از پيمان بستن.


و شهادت می دهم كه تو به عهد خداى تعالى وفا كردى، و خداى تعالى وفا كننده به عهد خويش براى توست، و هر كس به آن پيمانى كه با خدا بسته وفا كند خدا پاداش بزرگى به او خواهد داد.
و شهادت می دهم كه تو به عهد خداى تعالى وفا كردى، و خداى تعالى وفا كننده به عهد خويش براى توست، و هر كس به آن پيمانى كه با خدا بسته وفا كند خدا پاداش بزرگى به او خواهد داد.


و شهادت می ‏دهم كه تويى اميرمؤمنان هستى، و آن حقّى كه قرآن به ولايتت گويا شد، و رسول‏ خدا در اين زمينه براى تو از امّتت پيمان گرفت. و شهادت می دهم كه تو و عمو و برادرت كسانى هستيد كه با خدا با جان ‏هايتان معامله كرديد. پس خدا اين آيه را در حق شما نازل كرد:
و شهادت می ‏دهم كه تويى اميرمؤمنان هستى، و آن حقّى كه قرآن به ولايتت گويا شد، و رسول‏ خدا در اين زمينه براى تو از امّتت پيمان گرفت.
 
و شهادت می دهم كه تو و عمو و برادرت كسانى هستيد كه با خدا با جان ‏هايتان معامله كرديد. پس خدا اين آيه را در حق شما نازل كرد:


«به درستى كه خدا از مؤمنان خريد جان‏ ها و اموال شان را كه در عوض به آن ها بهشت براى آنان باشد و در راه خدا پيكار مى‏ كنند پس مى‏ كشند و كشته مى‏ شوند وعده ‏اى است بر او محقق شده در تورات و انجيل و قرآن و كيست كه به عهد خود وفادارتر از خدا باشد پس شادى كنيد به معامله‏ اى كه انجام داديد و اين است آن رستگارى بزرگ. آنان‏ اند توبه ‏كنندگان عبادت كنندگان روزه گيران ركوع كنندگان سجودكنندگان امركنندگان به معروف نهى كنندگان از منكر و نگهبانان حدود خدا و به مؤمنان بشارت ده».
«به درستى كه خدا از مؤمنان خريد جان‏ ها و اموال شان را كه در عوض به آن ها بهشت براى آنان باشد و در راه خدا پيكار مى‏ كنند پس مى‏ كشند و كشته مى‏ شوند وعده ‏اى است بر او محقق شده در تورات و انجيل و قرآن و كيست كه به عهد خود وفادارتر از خدا باشد پس شادى كنيد به معامله‏ اى كه انجام داديد و اين است آن رستگارى بزرگ.
 
آنان‏ اند توبه ‏كنندگان عبادت كنندگان روزه گيران ركوع كنندگان سجودكنندگان امركنندگان به معروف نهى كنندگان از منكر و نگهبانان حدود خدا و به مؤمنان بشارت ده».


شهادت می‏ دهم اى اميرمؤمنان، كه شک كننده درباره تو به رسول امين ايمان نياورده، و اينكه روى گرداننده از ولايت تو به ولايت غير، معاندانه روى گردان از دين است، دين ميانه ‏اى كه پروردگار جهانيان براى ما پسنديده، و آن را روز غدير به ولايت تو كامل نموده است.
شهادت می‏ دهم اى اميرمؤمنان، كه شک كننده درباره تو به رسول امين ايمان نياورده، و اينكه روى گرداننده از ولايت تو به ولايت غير، معاندانه روى گردان از دين است، دين ميانه ‏اى كه پروردگار جهانيان براى ما پسنديده، و آن را روز غدير به ولايت تو كامل نموده است.


و گواهى می ‏دهم كه در اين گفته خداى عزيز رحيم، مقصود تويى: به حقيقت اين است راه راست من، از آن پيروى كنيد و راه‏ هاى ديگر را پيروى ننماييد كه شما را از راه او پراكنده كند. به خدا سوگند گمراه شد، و گمراه كرد كسى كه از غير تو پيروى نمود، و كسى كه تو را دشمن داشت، ستيزه ورزان از حق روى گرداند.
و گواهى می ‏دهم كه در اين گفته خداى عزيز رحيم، مقصود تويى: به حقيقت اين است راه راست من، از آن پيروى كنيد و راه‏ هاى ديگر را پيروى ننماييد كه شما را از راه او پراكنده كند.


خدايا امرت را شنيديم و اطاعت كرديم و راه راست تو را پيروى نموديم. پروردگارا ما را هدايت كن، و بعد از اينكه ما را به طاعتت هدايت كردى دل‏ هاي مان را منحرف مساز و ما را از سپاس گزاران نعمت ‏هايت قرار ده.
به خدا سوگند گمراه شد، و گمراه كرد كسى كه از غير تو پيروى نمود، و كسى كه تو را دشمن داشت، ستيزه ورزان از حق روى گرداند.


و شهادت می ‏دهم كه تو پيوسته با هواى نفس مخالف، و با پرهيزكارى هم پيمان، و به فرو خوردن خشم توانا و گذشت كننده از مردم و آمرزنده آنان بودى، و زمانى كه خدا معصيت مى‏ شود خشمناک، و هنگامى كه اطاعت مى ‏شود خشنودى. به آنچه خدا با تو پيمان بسته بود عامل بودى، و آن چه نگهدارى‏اش از تو خواسته شده بود رعايت نمودى، و آن چه به تو سپرده شده بود حفظ كردى، و آنچه از حق بر عهده ‏ات نهاده شده بود رساندى، و آن چه را به آن وعده داده شدى به انتظار نشستى.
خدايا امرت را شنيديم و اطاعت كرديم و راه راست تو را پيروى نموديم.
 
پروردگارا ما را هدايت كن، و بعد از اينكه ما را به طاعتت هدايت كردى دل‏ هاي مان را منحرف مساز و ما را از سپاس گزاران نعمت ‏هايت قرار ده.
 
و شهادت می ‏دهم كه تو پيوسته با هواى نفس مخالف، و با پرهيزكارى هم پيمان، و به فرو خوردن خشم توانا و گذشت كننده از مردم و آمرزنده آنان بودى، و زمانى كه خدا معصيت مى‏ شود خشمناک، و هنگامى كه اطاعت مى ‏شود خشنودى.
 
به آنچه خدا با تو پيمان بسته بود عامل بودى، و آن چه نگهدارى‏اش از تو خواسته شده بود رعايت نمودى، و آن چه به تو سپرده شده بود حفظ كردى، و آنچه از حق بر عهده ‏ات نهاده شده بود رساندى، و آن چه را به آن وعده داده شدى به انتظار نشستى.


و شهادت می‏ دهم كه از روى زبونى محافظه كارى نكردى، و در اثر بى ‏تابى و عجز از گرفتن حقت باز نايستادى، و به خاطر ترس و وحشت، از پيكار با غاصبان ولايتت قدم به عقب نگذاشتى، و به علت سستى بر خلاف آن چه خدا را خشنود می ‏كند اظهار خشنودى ننموده، و براى آن چه در راه خدا به تو دررسيده سست نشدى، و به خاطر ترس و زبونى از خواستن حقّت ناتوان و درمانده نگشتى.
و شهادت می‏ دهم كه از روى زبونى محافظه كارى نكردى، و در اثر بى ‏تابى و عجز از گرفتن حقت باز نايستادى، و به خاطر ترس و وحشت، از پيكار با غاصبان ولايتت قدم به عقب نگذاشتى، و به علت سستى بر خلاف آن چه خدا را خشنود می ‏كند اظهار خشنودى ننموده، و براى آن چه در راه خدا به تو دررسيده سست نشدى، و به خاطر ترس و زبونى از خواستن حقّت ناتوان و درمانده نگشتى.


پناه به خدا از اين كه چنين باشى. بلكه زمانى كه مورد ستم واقع شدى، به حساب پروردگارت گذاشتى و كارت را به او واگذار كردى. و ستمكاران را پند دادى ولى نپذيرفتند، و اندرز دادى ولى قبول نكردند، و آنان را از خدا ترساندى ولى نترسيدند.
پناه به خدا از اين كه چنين باشى. بلكه زمانى كه مورد ستم واقع شدى، به حساب پروردگارت گذاشتى و كارت را به او واگذار كردى.
 
و ستمكاران را پند دادى ولى نپذيرفتند، و اندرز دادى ولى قبول نكردند، و آنان را از خدا ترساندى ولى نترسيدند.


و شهادت می‏ دهم كه تو اى اميرمؤمنان در راه خدا به حق جهاد كردى، تا اين كه خدا تو را به جوارش فرا خواند، و به اختيارش تو را به جانب خود قبض روح كرد، و حجتت را بر دشمنانت ختم كرد، با به قتل رساندن تو را، تا حجت به سود تو و زيان باشد، همراه با آن چه براى تو بود از حجت‏ هاى رسا بر همه خلق.
و شهادت می‏ دهم كه تو اى اميرمؤمنان در راه خدا به حق جهاد كردى، تا اين كه خدا تو را به جوارش فرا خواند، و به اختيارش تو را به جانب خود قبض روح كرد، و حجتت را بر دشمنانت ختم كرد، با به قتل رساندن تو را، تا حجت به سود تو و زيان باشد، همراه با آن چه براى تو بود از حجت‏ هاى رسا بر همه خلق.


سلام بر تو اى اميرمؤمنان. خدا را خالصانه عبادت كردى، و صابرانه در راه خدا جهاد نمودى، و به حساب خدا جانبازى كردى، و به كتابش عمل نمودى، و روش پيامبرش را پيروى كردى، و نماز را بپا داشتى، و زكات را پرداختى، و به معروف امر كردى، و تا توانستى از منكر نهى نمودى.
سلام بر تو اى اميرمؤمنان. خدا را خالصانه عبادت كردى، و صابرانه در راه خدا جهاد نمودى، و به حساب خدا جانبازى كردى، و به كتابش عمل نمودى، و روش پيامبرش را پيروى كردى، و [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز]] را بپا داشتى، و زكات را پرداختى، و به معروف امر كردى، و تا توانستى از منكر نهى نمودى.


طالب بودى آن چه را نزد خداست، راغب بودى در آن چه خدا وعده داد. كاسه صبرت از پيش‏ آمدها لبريز نشد، و هنگام سختى ‏ها سست نگشتى. از مقابل هيچ جنگ جويى بازنگشتى. آن كه غير اين امور را به تو نسبت داد تهمت زد، و به باطل دروغ بر تو بست، و مرگ بر كسى كه با اصرار بر مخالفت با تو از تو روى گرداند.
طالب بودى آن چه را نزد خداست، راغب بودى در آن چه خدا وعده داد. كاسه صبرت از پيش‏ آمدها لبريز نشد، و هنگام سختى ‏ها سست نگشتى. از مقابل هيچ جنگ جويى بازنگشتى. آن كه غير اين امور را به تو نسبت داد تهمت زد، و به باطل دروغ بر تو بست، و مرگ بر كسى كه با اصرار بر مخالفت با تو از تو روى گرداند.
خط ۹۱۱: خط ۹۳۷:
به راستى در راه خدا به حق جهاد كردى، و بر آزار مردم به نيكى صبر كردى؛ صبرى به حساب خدا. تويى اول كسى كه به خدا ايمان آوردى، و براى او نماز خواندى و جهاد كردى، و خود را در خانه شرک براى حق آشكار نمودى، در حالى كه زمين انباشته به گمراهى بود، و شيطان آشكارا عبادت می‏شد.
به راستى در راه خدا به حق جهاد كردى، و بر آزار مردم به نيكى صبر كردى؛ صبرى به حساب خدا. تويى اول كسى كه به خدا ايمان آوردى، و براى او نماز خواندى و جهاد كردى، و خود را در خانه شرک براى حق آشكار نمودى، در حالى كه زمين انباشته به گمراهى بود، و شيطان آشكارا عبادت می‏شد.


و تويى گوينده اين سخن: كثرت مردم در پيرامونم عزتى به من نيفزايد و پراكنده شدن شان ترسى به من اضافه نكند. اگر همه مردم از من دست بردارند نالان نشوم. پناهنده به خدا شدى و عزت يافتى. آخرت را بر دنيا برگزيدى و پارسا گشتى. خدا تأييدت نمود و راهنمايى فرمود، و در گردونه خلوص قرار داد، و تو را برگزيد.
و تويى گوينده اين سخن: كثرت مردم در پيرامونم عزتى به من نيفزايد و پراكنده شدن شان ترسى به من اضافه نكند. اگر همه مردم از من دست بردارند نالان نشوم. پناهنده به خدا شدى و عزت يافتى.
 
آخرت را بر دنيا برگزيدى و پارسا گشتى. خدا تأييدت نمود و راهنمايى فرمود، و در گردونه خلوص قرار داد، و تو را برگزيد.
 
كردارهايت ضد و نقيض نشد. گفتارهايت اختلاف نيافت. حالاتت زير و رو نگشت. ادعاى بيهوده نكردى، و بر خدا دروغ نبستى، و به متاع اندک دنيا طمع نورزيدى. گناهان تو را آلوده نساخت.
 
همواره امورت بر پايه برهانى از سوى پروردگارت بود. در كارت بر يقين بودى. به سوى حق و راه مستقيم هدايت مى‏ نمودى.


كردارهايت ضد و نقيض نشد. گفتارهايت اختلاف نيافت. حالاتت زير و رو نگشت. ادعاى بيهوده نكردى، و بر خدا دروغ نبستى، و به متاع اندک دنيا طمع نورزيدى. گناهان تو را آلوده نساخت. همواره امورت بر پايه برهانى از سوى پروردگارت بود. در كارت بر يقين بودى. به سوى حق و راه مستقيم هدايت مى‏ نمودى.
شهادت می ‏دهم شهادت حق و سوگند مى‏ خورم سوگند صدق، كه محمد و خاندانش درود خدا بر آنان باد سروران خلق ‏اند، و اين كه تو مولاى من و مولاى همه مؤمنانى.


شهادت می ‏دهم شهادت حق و سوگند مى‏ خورم سوگند صدق، كه محمد و خاندانش درود خدا بر آنان باد سروران خلق ‏اند، و اين كه تو مولاى من و مولاى همه مؤمنانى. تو بنده خدا و ولىّ او و برادر جانشين و وارث او هستى، و او گوينده اين سخن به حضرت توست: سوگند به كسى كه مرا به حق برانگيخت به من ايمان نياورد آن كه به تو كافر شد، و به خدا اقرار ننمود آن كه به انكار تو برخاست. گمراه شد كسى كه مردم را از تو بازداشت، و به سوى خدا و به جانب من راه نيافت. و اين گفتار پروردگار عزّ و جلّ من است: من آمرزنده‏ ام آن كس را كه توبه كرد و ايمان آورد و عمل شايسته انجام داد. سپس به سوى ولايت تو راه يابد.
تو بنده خدا و ولىّ او و برادر جانشين و وارث او هستى، و او گوينده اين سخن به حضرت توست:
 
سوگند به كسى كه مرا به حق برانگيخت به من ايمان نياورد آن كه به تو [[کفّار|کافر]] شد، و به خدا اقرار ننمود آن كه به انكار تو برخاست.
 
گمراه شد كسى كه مردم را از تو بازداشت، و به سوى خدا و به جانب من راه نيافت.
 
و اين گفتار پروردگار عزّ و جلّ من است: من آمرزنده‏ ام آن كس را كه توبه كرد و ايمان آورد و عمل شايسته انجام داد. سپس به سوى ولايت تو راه يابد.


مولاى من، فضل تو مخفى نمى‏ ماند، و نورت خاموش نگردد، و آن كه تو را انكار كند ستم كار و بدبخت است.
مولاى من، فضل تو مخفى نمى‏ ماند، و نورت خاموش نگردد، و آن كه تو را انكار كند ستم كار و بدبخت است.
خط ۹۲۷: خط ۹۶۵:
و شهادت می دهم كه اقدام نكردى، و قدم به عقب نگذاشتى، و سخن نگفتى و باز نايستادى مگر به فرمان خدا و رسولش.
و شهادت می دهم كه اقدام نكردى، و قدم به عقب نگذاشتى، و سخن نگفتى و باز نايستادى مگر به فرمان خدا و رسولش.


خود فرمودى: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، رسول خدا -  درود خدا بر او و خاندانش باد -  به من نظر كرد، در حالى كه پيش قدمانه شمشير مى ‏زدم، ايشان به من فرمود: اى على تو نسبت به من به منزله هارونى نسبت به موسى، جز اين كه بعد از من پيغمبرى نيست. و من تو را خبر مى ‏دهم كه مرگ و زندگى تو با من و بر اساس راه و رسم من است.
خود فرمودى: سوگند به آن كه جانم در دست اوست، رسول خدا -  درود خدا بر او و خاندانش باد -  به من نظر كرد، در حالى كه پيش قدمانه شمشير مى ‏زدم، ايشان به من فرمود:
 
اى على تو نسبت به من به منزله هارونى نسبت به موسى، جز اين كه بعد از من پيغمبرى نيست. و من تو را خبر مى ‏دهم كه [[مرگ]] و زندگى تو با من و بر اساس راه و رسم من است.
 
به خدا سوگند دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد، و گمراه نشدم و كسى به وسيله من گمراه نشده، و آن چه را پروردگارم با من عهد كرده فراموش نكردم.
 
من بر برهانى از سوى پروردگارم هستم كه براى پيامبرش بيان نموده و پيامبر نيز براى من بيان داشته است، و من به راستى بر راه روشن هستم كه آن را صريح مى ‏گويم با صراحت تمام:


به خدا سوگند دروغ نگفتم و به من دروغ گفته نشد، و گمراه نشدم و كسى به وسيله من گمراه نشده، و آن چه را پروردگارم با من عهد كرده فراموش نكردم. من بر برهانى از سوى پروردگارم هستم كه براى پيامبرش بيان نموده و پيامبر نيز براى من بيان داشته است، و من به راستى بر راه روشن هستم كه آن را صريح مى ‏گويم با صراحت تمام: اى اميرمؤمنان، به خدا سوگند راست گفتى و حق گفتى.
اى اميرمؤمنان، به خدا سوگند راست گفتى و حق گفتى.


پس خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه با تو دشمنى كرد برابر قرار داد، در حالى كه خدا مى‏ فرمايد: آيا كسانى كه مى ‏دانند با كسانى كه نمى دانند برابرند؟
پس خدا لعنت كند كسى را كه تو را با آن كه با تو دشمنى كرد برابر قرار داد، در حالى كه خدا مى‏ فرمايد: آيا كسانى كه مى ‏دانند با كسانى كه نمى دانند برابرند؟


پس خدا لعنت كند كسى را كه مساوى تو قرار داد آن كس را كه خدا ولايتت را بر او واجب كرد. و حال اين كه تو ولىّ خدايى، و برادر رسول خدايى و دفاع كننده از دين خدايى، و كسى هستى كه قرآن به برترى‏اش گوياست؛ خداى تعالى فرمود: خدا جهادكنندگان را بر نشستگان برترى داد به اجرى بزرگ درجات و مغفرت و رحمت از جانب او براى جهادگنندگان است و خدا همواره آمرزنده و مهربان است.
پس خدا لعنت كند كسى را كه مساوى تو قرار داد آن كس را كه خدا ولايتت را بر او واجب كرد.  
 
و حال اين كه تو ولىّ خدايى، و برادر رسول خدايى و دفاع كننده از دين خدايى، و كسى هستى كه قرآن به برترى ‏اش گوياست؛ خداى تعالى فرمود:
 
خدا جهادكنندگان را بر نشستگان برترى داد به اجرى بزرگ درجات و مغفرت و رحمت از جانب او براى جهادگنندگان است و خدا همواره آمرزنده و مهربان است.
 
و خداى تعالى فرمود: آيا آب دهى به حاجيان و آب دادن در [[مسجد الحرام|مسجدالحرام]] را قرار داده ‏ايد همانند آن كس كه به خدا و روز جزا ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است هرگز پيش خدا برابر نيستند خدا گروه ستمكاران را [[هدایت]] نمى كند.
 
آنان كه ايمان آورده‏ اند و هجرت كردند و در راه خدا با اموال و جان‏ هايشان جهاد كردند از جهت مقام به نزد خدا برتر اند و ايشان رستگاران اند نويدشان می دهد پروردگارشان به رحمتى از جانب خود و خشنودى و بهشت‏ هايى كه در آن ها نعمت پايدار براى آنان باشد در آن بهشت‏ ها جاودانند به راستى كه نزد خدا پاداشى بزرگ است.
 
شهادت می‏ دهم كه تو به ستايش خدا مخصوص گشته‏ اى، و مخلص در طاعت خدايى. براى هدايت جایگزينى نجستى، و در بندگى پروردگارت احدى را شريک نساختى.
 
خداى تعالى دعاى پيامبرش -  درود خدا بر او و خاندانش -  را در حق تو اجابت كرد.
 
سپس اظهار آن چه تو را سزاوار حكومت بر ملّتش كرده بود به او فرمان داد، براى بالا بردن شأنت، و علنى ساختن برهانت، و دفع باطل‏ ها، و بريدن بهانه‏ ها.
 
پس زمانى كه از آشوب اهل فسق بيمناک شد، و درباره تو در برابر منافقان محافظه كارى كرد، پروردگار جهانيان به او وحى كرد:


و خداى تعالى فرمود: آيا آب دهى به حاجيان و آب دادن در مسجدالحرام را قرار داده ‏ايد همانند آن كس كه به خدا و روز جزا ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است هرگز پيش خدا برابر نيستند خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند. آنان كه ايمان آورده‏اند و هجرت كردند و در راه خدا با اموال و جان‏ هايشان جهاد كردند از جهت مقام به نزد خدا برتر اند و ايشان رستگاران اند نويدشان می دهد پروردگارشان به رحمتى از جانب خود و خشنودى و بهشت‏ هايى كه در آن ها نعمت پايدار براى آنان باشد در آن بهشت‏ ها جاودانند به راستى كه نزد خدا پاداشى بزرگ است.
اى رسول آن چه از پروردگارت به تو نازل شده به مردم برسان اگر انجام ندهى پيام خدا را نرسانده ‏اى خدا تو را از مردم حفظ می ‏كند.


شهادت می‏ دهم كه تو به ستايش خدا مخصوص گشته‏ اى، و مخلص در طاعت خدايى. براى هدايت جاي گزينى نجستى، و در بندگى پروردگارت احدى را شريک نساختى. خداى تعالى دعاى پيامبرش -  درود خدا بر او و خاندانش -  را در حق تو اجابت كرد. سپس اظهار آن چه تو را سزاوار حكومت بر ملّتش كرده بود به او فرمان داد، براى بالا بردن شأنت، و علنى ساختن برهانت، و دفع باطل‏ ها، و بريدن بهانه‏ ها.
پس او بارهاى سنگين سفر را بر دوش جان نهاد، و در حرارت شديد نيمه روز برخاست. سخنرانى كرد و شنواند و فرياد زد. پس پيام حق را رساند، سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رساندم؟


پس زمانى كه از آشوب اهل فسق بيمناک شد، و درباره تو در برابر منافقان محافظه كارى كرد، پروردگار جهانيان به او وحى كرد: اى رسول آن چه از پروردگارت به تو نازل شده به مردم برسان اگر انجام ندهى پيام خدا را نرسانده ‏اى خدا تو را از مردم حفظ می ‏كند.
گفتند: به خدا قسم آرى. فرمود: خدايا شاهد باش.


پس او بارهاى سنگين سفر را بر دوش جان نهاد، و در حرارت شديد نيمه روز برخاست. سخنرانى كرد و شنواند و فرياد زد. پس پيام حق را رساند، سپس از همه آن ها پرسيد: آيا رساندم؟ گفتند: به خدا قسم آرى. فرمود: خدايا شاهد باش.
سپس به مردم خطاب كرد: آيا من آن نيستم كه به مؤمنان از خود آنان سزاوارترم؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: هر كس را كه من مولاى اويم، پس اين على مولاى او است.


سپس به مردم خطاب كرد: آيا من آن نيستم كه به مؤمنان از خود آنان سزاوارترم؟ گفتند: آرى. پس دست تو را گرفت و فرمود: هر كس را كه من مولاى اويم، پس اين على مولاى او است. خدايا دوست بدار هر كه او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد، و يارى كن كسى را كه يارى اش كند، و خوار كن هر كه خوارش سازد.
خدايا دوست بدار هر كه او را دوست دارد، و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد، و يارى كن كسى را كه يارى اش كند، و خوار كن هر كه خوارش سازد.


پس به آن چه خدا درباره تو بر پيامبرش نازل كرد ايمان نياورد جز عده ‏اى اندک، و اكثرشان را نيفزود جز زيان كارى. پيش از آن نيز خدا در حق تو اين آيه را ناز كرد در حالى كه آنان دوست نداشتند:
پس به آن چه خدا درباره تو بر پيامبرش نازل كرد ايمان نياورد جز عده ‏اى اندک، و اكثرشان را نيفزود جز زيان كارى. پيش از آن نيز خدا در حق تو اين آيه را ناز كرد در حالى كه آنان دوست نداشتند:
خط ۹۴۹: خط ۱٬۰۰۹:
«اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد هر كه از شما از دينش برگردد خدا به زودى قومى را بياورد كه آن ها را دوست دارد و آن ها هم خدا را دوست دارند بر مؤمنان نرمند و بر كافران سخت در راه خدا جهاد كنند از سرزنش سرزنش كنندگان نمى ترسند اين است فضل خدا به هر كه بخواهد عنايت مى‏ كند خدا گسترانده و داناست».
«اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد هر كه از شما از دينش برگردد خدا به زودى قومى را بياورد كه آن ها را دوست دارد و آن ها هم خدا را دوست دارند بر مؤمنان نرمند و بر كافران سخت در راه خدا جهاد كنند از سرزنش سرزنش كنندگان نمى ترسند اين است فضل خدا به هر كه بخواهد عنايت مى‏ كند خدا گسترانده و داناست».


جز اين نيست كه شما ولىّ خدا و رسول او و همه آنانى هستند كه ايمان آورند و آنانى كه نماز را بر پا مى‏ دارند و زكات می‏دهند در حالى كه ركوع كننده اند و هر كه با خدا و رسولش و كسانى كه ايمان آوردند دوستى كند پس حزب خدا حزب پيروز است.
جز اين نيست كه شما ولىّ خدا و رسول او و همه آنانى هستند كه [[ایمان]] آورند و آنانى كه نماز را بر پا مى‏ دارند و [[زکات]] می دهند در حالى كه ركوع كننده اند و هر كه با خدا و رسولش و كسانى كه ايمان آوردند دوستى كند پس حزب خدا حزب پيروز است.
 
پروردگارا، به آنچه نازل كردى ايمان آورديم، و از پيامبر پيروى نموديم، پس ما را با گواهان بنويس. پروردگارا، دل‏ هاى ما را پس از آن كه هدايتمان كردى منحرف مساز، و به ما از نزد خود رحمتى ببخش، كه تو بسيار بخشنده ‏اى.
 
خدايا ما مى‏ دانيم كه اين گفتار از نزد تو حق است، پس لعنت كن كسى را كه با آن معارضه كرد و به آن كبر ورزيد و آن را [[تکذیب]] كرد و كافر شد، و زود است بدانند كسانى كه ستم كردند به چه بازگشت گاهى برگردند.
 
سلام بر تو اى اميرمؤمنان و سرور جانشينان، و رأس عبادت كنندگان، و پارساترين پارسايان، و رحمت خدا و بركات و درودها و تحيّاتش بر تو باد.
 
تويى خوراننده طعام در حال دوست داشتن آن به درمانده و يتيم و اسير، تنها به خاطر خشنودى خدا. كه از آن ها پاداش و سپاسى نمى خواستى، و خداى تعالى در حق تو چنين گفت:


پروردگارا، به آنچه نازل كردى ايمان آورديم، و از پيامبر پيروى نموديم، پس ما را با گواهان بنويس. پروردگارا، دل‏ هاى ما را پس از آن كه هدايت مان كردى منحرف مساز، و به ما از نزد خود رحمتى ببخش، كه تو بسيار بخشنده ‏اى.
ديگران را بر خود ترجيح می دهند گر چه خود تهي دست باشند هر كه از بخل وجودش محفوظ ماند پس آنانند از رستگاران.


خدايا ما مى‏ دانيم كه اين گفتار از نزد تو حق است، پس لعنت كن كسى را كه با آن معارضه كرد و به آن كبر ورزيد و آن را تكذيب كرد و كافر شد، و زود است بدانند كسانى كه ستم كردند به چه بازگشت گاهى برگردند.
تويى فروبرنده خشم، و گذشت كننده از مردم، و خدا نيكوكاران را دوست دارد. تويى صبركننده در تنگدستى و پريشان حالى و به هنگام جنگ.


سلام بر تو اى اميرمؤمنان و سرور جانشينان، و رأس عبادت كنندگان، و پارساترين پارسايان، و رحمت خدا و بركات و درودها و تحيّاتش بر تو باد. تويى خوراننده طعام در حال دوست داشتن آن به درمانده و يتيم و اسير، تنها به خاطر خشنودى خدا. كه از آن ها پاداش و سپاسى نمى خواستى، و خداى تعالى در حق تو چنين گفت: ديگران را بر خود ترجيح می دهند گر چه خود تهي دست باشند هر كه از بخل وجودش محفوظ ماند پس آنانند از رستگاران.
تويى بخش كننده به برابرى، و دادگر در ميان ملّت، و آگاه به مقرّرات خدا از ميان همه انسان ‏ها. خداى تعالى خبر داد از آن چه سزاوار كرده تو را از فضلش به گفته اش:


تويى فروبرنده خشم، و گذشت كننده از مردم، و خدا نيكوكاران را دوست دارد. تويى صبركننده در تنگدستى و پريشان حالى و به هنگام جنگ. تويى بخش كننده به برابرى، و دادگر در ميان ملّت، و آگاه به مقرّرات خدا از ميان همه انسان ‏ها. خداى تعالى خبر داد از آن چه سزاوار كرده تو را از فضلش به گفته اش: آيا كسى كه مؤمن است همانند كسى است كه فاسق است؟ هرگز برابر نيستند. اما كسانى كه ايمان آورده ‏اند و كار شايسته كردند براى آن ها بهشت‏ هاى خويش جاي گاه جهت پذيرايى به پاداش آن چه انجام دادند.
آيا كسى كه مؤمن است همانند كسى است كه فاسق است؟ هرگز برابر نيستند.


و تويى اختصاص يافته به علم قرآن، و حكم تأويل، و صريح گفتار پيامبر، و توراست موقعيت‏ هاى گواهى شده، و مقامات مشهور، و روزهاى ياد شده؛ روز بدر، و روز احزاب آن زمان كه چشم ‏ها منحرف، و جان‏ ها به گلوها رسيد، و به خدا گمان مى ‏برديد، گمان‏ هاى گوناگون. در آن جا اهل ايمان آزمايش شدند و دچار تزلزل روحى گشتند تزلزل سخت.
اما كسانى كه ايمان آورده ‏اند و كار شايسته كردند براى آن ها [[بهشت‏]] هاى خويش جايگاه جهت پذيرايى به پاداش آن چه انجام دادند.


آن هنگام اهل نفاق و آنان كه در دل‏ هايشان بيمارى بود گفتند: خدا و رسولش جز فريب به ما وعده ندادند. و در آن زمان گروهى از آنان گفتند: اى اهل مدينه، جايى براى شما نيست، بازگرديد. و جمعى از آنان از پيامبر اجازه مى‏ خواستند؛ مى ‏گفتند: خانه‏ هاى ما باز و بى‏ حفاظ است و حال آن كه بى‏ حفاظ نبود. آنان جز فرار از جنگ قصدى نداشتند، و خداى تعالى فرمود: همين كه اهل ايمان دسته‏ هاى كفر و شرک را ديدند گفتند اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داد خدا و رسولش راست گفتند و آنان را نيفزود مگر ايمان و تسليم.
و تويى اختصاص يافته به علم قرآن، و حكم تأويل، و صريح گفتار پيامبر، و توراست موقعيت‏ هاى گواهى شده، و مقامات مشهور، و روزهاى ياد شده؛ روز [[بدر (جنگ)|بدر]]، و روز [[جنگ احزاب|احزاب]] آن زمان كه چشم ‏ها منحرف، و جان‏ ها به گلوها رسيد، و به خدا گمان مى ‏برديد، گمان‏ هاى گوناگون. در آن جا اهل [[ایمان]] آزمايش شدند و دچار تزلزل روحى گشتند تزلزل سخت.


پس عمرو قهرمان آن ها را كشتى، و جمع آنان را فرارى دادى، و خدا آنان را كه كافر بودد با خشم شان بازگرداند، در حالى كه به غنيمتى دست نيافتند، و خدا جنگ را از اهل ايمان كفايت كرد، و خدا نيرومند و عزيز است.
آن هنگام اهل نفاق و آنان كه در دل‏ هايشان بيمارى بود گفتند: خدا و رسولش جز فريب به ما وعده ندادند.
 
و در آن زمان گروهى از آنان گفتند: اى اهل مدينه، جايى براى شما نيست، بازگرديد. و جمعى از آنان از پيامبر اجازه مى‏ خواستند؛ مى ‏گفتند: خانه‏ هاى ما باز و بى‏ حفاظ است و حال آن كه بى‏ حفاظ نبود.
 
آنان جز فرار از جنگ قصدى نداشتند، و خداى تعالى فرمود: همين كه اهل ايمان دسته‏ هاى كفر و شرک را ديدند گفتند اين همان است كه خدا و رسولش به ما وعده داد خدا و رسولش راست گفتند و آنان را نيفزود مگر ايمان و تسليم.
 
پس عمرو قهرمان آن ها را كشتى، و جمع آنان را فرارى دادى، و خدا آنان را كه كافر بودند با خشم شان بازگرداند، در حالى كه به غنيمتى دست نيافتند، و خدا جنگ را از اهل ايمان كفايت كرد، و خدا نيرومند و عزيز است.


و روز احد هنگامى كه از اطراف پيامبر فرار مى‏ كردند، و به احدى اعتنا نمى ‏نمودند و پيامبر آنان را از پشت سرشان به كارزار دعوت می کرد، تو بودى كه مشركان را براى حفظ پيامبر به راست و چپ دفع مى ‏كردى، تا خدا گزند آنان را در حالى كه ترسان بودند از شما دو بزرگوار برگرداند، و شكست خوردگان را به وسيله تو يارى كرد.
و روز احد هنگامى كه از اطراف پيامبر فرار مى‏ كردند، و به احدى اعتنا نمى ‏نمودند و پيامبر آنان را از پشت سرشان به كارزار دعوت می کرد، تو بودى كه مشركان را براى حفظ پيامبر به راست و چپ دفع مى ‏كردى، تا خدا گزند آنان را در حالى كه ترسان بودند از شما دو بزرگوار برگرداند، و شكست خوردگان را به وسيله تو يارى كرد.


و روز حنين، بنا بر آن چه قرآن در اين آيه به آن گويا شد: زمانى كه نفرات زياد شما باعث شگفتى شما شد ولى شما را به هيچ وجه بى‏ نياز نكرد و زمين با آن فراخى‏ اش بر شما تنگ شد سپس روى گردانده فرار كرديد. آن گاه خدا آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل فرمود.
و روز حنين، بنا بر آن چه قرآن در اين آيه به آن گويا شد:


«مؤمنان» تو بودى و همراهانت، و عمويت عباس شكست خوردگان را صدا زد: اى اصحاب سوره بقره، اى اهل‏ بيت شجره، تا جماعتى به او پاسخ دادند. كه تو رنج آن ها را كفايت كردى، و به جاى آن ها كمک را عهده ‏دار شدى. پس نوميد از پاداش برگشتند، و اميدوار به وعده خداى تعالى به توبه، و اين است سخن خدا كه عظيم باد يادش: آن گاه خدا توبه مى‏ پذيرد پس از آن توبه كسى را كه بخواهد در حالى كه تو درجه صبر را به دست آوردى و به مزد بزرگ پيروز شدى.
زمانى كه نفرات زياد شما باعث شگفتى شما شد ولى شما را به هيچ وجه بى‏ نياز نكرد و زمين با آن فراخى‏ اش بر شما تنگ شد سپس روى گردانده فرار كرديد.


و روز خيبر كه خدا شكست منافقان را آشكار كرد، و دنباله كافران را بريد، و سپاس خداى را پروردگار جهانيان، در حالى كه آن ها از پيش با خدا پيمان بسته بودند كه فرار نكنند، و به يقين پيمان خدا مورد بازخواست است.
آن گاه خدا آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنان نازل فرمود.
 
«مؤمنان» تو بودى و همراهانت، و عمويت عباس شكست خوردگان را صدا زد: اى اصحاب سوره بقره، اى اهل‏ بيت شجره، تا جماعتى به او پاسخ دادند.
 
كه تو رنج آن ها را كفايت كردى، و به جاى آن ها كمک را عهده ‏دار شدى. پس نوميد از پاداش برگشتند، و اميدوار به وعده خداى تعالى به توبه، و اين است سخن خدا كه عظيم باد يادش:
 
آن گاه خدا [[توبه]] مى‏ پذيرد پس از آن توبه كسى را كه بخواهد در حالى كه تو درجه صبر را به دست آوردى و به مزد بزرگ پيروز شدى.
 
و روز خيبر كه خدا شكست [[منافقین|منافقان]] را آشكار كرد، و دنباله كافران را بريد، و سپاس خداى را پروردگار جهانيان، در حالى كه آن ها از پيش با خدا پيمان بسته بودند كه فرار نكنند، و به يقين پيمان خدا مورد بازخواست است.


مولاى من، تويى حجّت رسا، و راه روشن، و نعمت كامل، و برهان تابناک. پس گوارا باد تو را، آنچه خدا از برترى به تو داد، و نابود باد دشمن نادانت.
مولاى من، تويى حجّت رسا، و راه روشن، و نعمت كامل، و برهان تابناک. پس گوارا باد تو را، آنچه خدا از برترى به تو داد، و نابود باد دشمن نادانت.


با پيامبر -  درود خدا بر او و خاندانش -  در تمام جنگ ‏ها و لشگركشى‏ هايش حاضر بودى. پيشاپيش پرچم اسلام را به دوش می كشيدى، و در برابرش شمشير مى ‏زدى. سپس تنها براى تدبير و كاردانى مشهودت و بينايى ‏ات در امور، در تمام ميدان ‏ها تو را به فرماندهى گماشت، و اميرى بر تو نبود.
با پيامبر -  درود خدا بر او و خاندانش -  در تمام جنگ ‏ها و لشگركشى‏ هايش حاضر بودى. پيشاپيش پرچم اسلام را به دوش می كشيدى، و در برابرش شمشير مى ‏زدى.


چه بسيار كارهايى كه تقوا مانع اجراى تصميمت در آن ها شد، اما جز تو در مثل آن (تقوا پيشه نكرد و) از هواى نفس پيروى كرد. پس نادانان گمان كردند كه تو از آن چه او به آن رسيد عاجز شدى. به خدا قسم گمان كننده اين چنين گمراه شد و را نيافت. و تو واضح ساختى آن چه مشكل شده بود از اين امور، براى آن كه توهّم و ترديد كرد به گفتارت.
سپس تنها براى تدبير و كاردانى مشهودت و بينايى ‏ات در امور، در تمام ميدان ‏ها تو را به فرماندهى گماشت، و اميرى بر تو نبود.


درود خدا بر تو كه فرمودى: گاهى انسان زبردست و چيره روى چاره را مى ‏بيند، ولى در برابرش پرده ‏اى از تقواى خداست. در نتيجه روى چاره را آشكار رها مى‏ كند. ولى فرصت آن را غنيمت مى‏ داند كسى در امر باكى ندارد. به خدا سوگند راست گفتى، و ياوه‏ سرايان دچار زيان شدند.
چه بسيار كارهايى كه تقوا مانع اجراى تصميمت در آن ها شد، اما جز تو در مثل آن (تقوا پيشه نكرد و) از هواى نفس پيروى كرد. پس نادانان گمان كردند كه تو از آن چه او به آن رسيد عاجز شدى.


هنگامى كه آن دو عهدشكن [طلحه و زبير] با تو به فريب كارى برخاستند، و گفتند: قصد عمره داريم، به آنان گفتى: به جان خودتان قسم قصد عمره نداريد، بلکه قصد خيانت داريد. در نتيجه از آن دو نفر بيعت گرفتى، و پيمان را محكم كردى. پس در نفاق كوشيدند. زمانى كه بر كار نادرست شان آگاه شان كردى بى توجهى كردند و به كار خويش بازگشتند. ولى بهره‏ مند نشدند، و سرانجام كار هر دو خسران شد.
به خدا قسم گمان كننده اين چنين گمراه شد و را نيافت. و تو واضح ساختى آن چه مشكل شده بود از اين امور، براى آن كه توهّم و ترديد كرد به گفتارت.


سپس اهل شام خيانت آن دو را دنبال كردند. و تو پس از بستن راه غدر بر آنان به سوي شان حركت كردى، ولى آن ها به دين حق گردن ننهادند، و در قرآن تدبّر ننمودند. بى‏ خردان پست و گمراهان ناجوانمرد، به آن چه در حق تو بر محمد نازل شده بود كافر اند، و ياوران مخالف تو، در حالى كه خدا به پيروى از تو امر كرد، و مؤمنان را به يارى تو فرا خواند، و فرمود خداى عزّ و جلّ: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد خدا را پروا كنيد، و با راست گويان باشيد.
درود خدا بر تو كه فرمودى: گاهى انسان زبردست و چيره روى چاره را مى ‏بيند، ولى در برابرش پرده ‏اى از تقواى خداست.


مولاى من، حق بر تو نمايان شد، در حالى كه مردم آن را به يك سو انداختند، و تو روش ‏هاى دينى را پس از كهنگى و نابودى آشكار ساختى. تو راست پيشينه جهاد بر پايه تصديق به قرآن، و تو راست فضيلت جهاد بر پايه تحقّق تأويل. و دشمن تو دشمن خدا، و انكار كننده رسول خداست. دعوت مى‏ كند دعوت باطل، حكومت كند به ستم، فرمان مى‏ دهد غاصبانه، دار و دسته ‏اش را به دوزخ مى‏ خواند، در حالى كه عمّار جهاد مى‏ كرد و ميان دو لشگر فرياد مى‏ زد: كوچ كنيد، كوچ كنيد به سوى بهشت. و زمانى كه آب خواست، با شير سيراب شد، و تكبير زد و گفت: رسول‏ خدا -  درود خدا بر او و خاندانش -  به من فرمود: آخرين نوشيدنى ‏ات از دنيا مخلوطى است از شير، و تو را گروه متجاوز به قتل مى‏ رساند. پس ابو العاديه فزارى راه را بر عمّار گرفت و او را كشت. بر ابو العاديه لعنت خدا و لعنت فرشتگان خدا و همه پيامبران.
در نتيجه روى چاره را آشكار رها مى‏ كند. ولى فرصت آن را غنيمت مى‏ داند كسى در امر باكى ندارد. به خدا سوگند راست گفتى، و ياوه‏ سرايان دچار زيان شدند.


و لعنت بر كسى كه شمشير به روى تو كشيد، و تو به روى او شمشير كشيدى -  اى اميرمؤمنان -  از مشركان و منافقان تا روز قيامت، و بر آن كه خشنود شد به آن چه تو را غمگين ساخت، و غم تو را ناخوش نداشت و ديده بر هم نهاد و بى‏ تفاوت گذشت، و علت و عاملش را انكار نكرد، يا عليه تو به دست و زبان كمک كرد، يا از يارى‏ اش دست كشيد، يا از جهاد نمودن به همراه تو، كناره‏ گيرى كرد، يا فضل تو را كوچک شمرد، و حقّت را انكار كرد، يا با تو برابر نمود كسى را كه خدا قرار داد تو را سزاوارتر به او از خود او. و درودهاى خدا و رحمت و بركات و سلام و تحيّاتش بر تو و بر امامان از خاندان پاک تو.
هنگامى كه آن دو عهدشكن [طلحه و زبير] با تو به فريب كارى برخاستند، و گفتند: قصد عمره داريم، به آنان گفتى: به جان خودتان قسم قصد عمره نداريد، بلکه قصد خيانت داريد.


و امر عجیب تر و حادثه ناگوارتر بعد از غصب امامت تو غصب فدک صديقه طاهره زهرا سرور زنان، و نپذيرفتن گواهى تو و گواهى دو سرور از نژادت و عترت مصطفى ‏است، درود خدا بر شما باد. و حال آن كه خدا درجه شما را بر امت برتر گرداند، و منزلت شما را رفيع قرار داد، و فضل و شرف تان را بر جهانيان آشكار ساخت، و پليدى را از شما برد و پاك تان ساخت پاک ساختنى ويژه.
در نتيجه از آن دو نفر بيعت گرفتى، و پيمان را محكم كردى. پس در نفاق كوشيدند.


خداى عزّ و جلّ فرمود: انسان بسيار حريص آفريده شده چون گزندى به او در رسد بى ‏صبرى كند و چون خيرى به او در رسد دريغ ورزد جز نمازگزاران. پس خداى متعال پيامبر برگزيده ‏اش را و تو را -  اى سرور جانشينان -  از همه خلق استثنا كرد. پس آنان كه به تو ستم كردند چقدر از ديدن حق كور بودند.
زمانى كه بر كار نادرست شان آگاه شان كردى بى توجهى كردند و به كار خويش بازگشتند. ولى بهره‏ مند نشدند، و سرانجام كار هر دو خسران شد.


سپس سهم خويشان پيامبر را از باب فريب براى تو مقرّر داشتند، ولى به جور و ستم از اهلش برگرداندند. چون حكومت به تو برگشت با خويشان پيامبر در حالى كه از آن دو نفر روى‏ گردان بودى، به خاطر پاداشى كه نزد خدا براى تو بود به همان صورت عمل كردى كه آن دو نفر عمل كردند. پس گرفتارى تو به آن دو نفر به گرفتارى پيامبران -  درود خدا بر ايشان -  در هنگام تنهايى و بى‏ ياورى شبيه شد.
سپس اهل شام خيانت آن دو را دنبال كردند. و تو پس از بستن راه غدر بر آنان به سوي شان حركت كردى، ولى آن ها به دين حق گردن ننهادند، و در قرآن تدبّر ننمودند.


و در آرميدن در بستر پيامبر شبيه به اسماعيل ذبيح -  درود بر او -  شدى؛ چه آن كه تو نيز مانند او قبول كردى و اطاعت نمودى، به همان صورت كه اسماعيل صابرانه و پاداش خواهانه اطاعت كرد. وقتى كه ابراهيم به و او گفت: پسرم در خواب ديدم كه تو را ذبح مى‏ كنم بنگر كه رأى تو چيست ؟گفت پدر به آن چه دستور داده شده ‏اى اقدام كن اگر خدا بخواهد مرا از بردباران خواهيد يافت. و تو نيز زمانى كه پيامبر -  درود خدا بر او و خاندانش -  در بسترش خواباندت و به تو فرمان داد در خواب گاهش بيارامى و او را با جانت از شر دشمنانش حفظ كنى، فرمان بردارانه به پذيرش دعوتش شتافتى و خو را براى كشته شدن آماده كردى.
بى‏ خردان پست و گمراهان ناجوانمرد، به آن چه در حق تو بر محمد نازل شده بود كافر اند، و ياوران مخالف تو، در حالى كه خدا به پيروى از تو امر كرد، و مؤمنان را به يارى تو فرا خواند، و فرمود خداى عزّ و جلّ: اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد خدا را پروا كنيد، و با راست گويان باشيد.


در نتيجه خدا از فرمان برداريت قدردانى كرد، و از كار زيبايت به گفتارش جلّ ذكره در قرآن پرده برداشت؛ آن جا كه فرمود: «و از مردم كسى است كه جانش را براى به دست آوردن خوشنودى خدا مى‏ فروشد».
مولاى من، حق بر تو نمايان شد، در حالى كه مردم آن را به يك سو انداختند، و تو روش ‏هاى دينى را پس از كهنگى و نابودى آشكار ساختى.


سپس گرفتاريت در جنگ صفين -  كه قرآن‏ ها از روى حيله و فريب به نيزه ‏ها بالا رفته بود -  در نتيجه شک و ترديد پيدا شد، و حق به يک سو افتاد، و از گمان پيروى شد. اين گرفتاریت شبيه به گرفتارى هارون شد؛ زمانى كه موسى او را بر قوم خود امارت داد، آن ها از او پراكنده شدند. هارون بر سر آنان فرياد مى ‏زد و مى ‏گفت: اى مردم شما به گوساله آزمايش شده ‏ايد. به درستى كه پروردگار شما خداى بخشنده است. از من پيروى كنيد و از دستورم پيروى نماييد. گفتند: همچنان روى ‏آور به گوساله خواهيم بود تا موسى به سوى ما بازگردد!
تو راست پيشينه جهاد بر پايه تصديق به قرآن، و تو راست فضيلت جهاد بر پايه تحقّق تأويل. و دشمن تو دشمن خدا، و انكار كننده رسول خداست.


هم چنين تو اى اميرمومنان، همين كه قرآن‏ ها بالا رفت گفتى: اى ملت، شما به آن آزمايش شديد و گرفتار نيرنگ گشته ‏ايد، اما از خواسته تو سرپيچى كردند، و با تو به مخالفت برخاستند، و گماشتن دو داور را از تو تقاضا نمودند. تو از تقاضاى آنان سرباز زدى، و از عمل آنان به سوى خدا بيزارى جستى، و آن را به خودشان واگذاشتى.
دعوت مى‏ كند دعوت باطل، حكومت كند به ستم، فرمان مى‏ دهد غاصبانه، دار و دسته ‏اش را به دوزخ مى‏ خواند، در حالى كه عمّار جهاد مى‏ كرد و ميان دو لشگر فرياد مى‏ زد:


پس زمانى كه حق آشكار شد و خطاى منكر روشن گشت و به لغزش و انحراف از راه حق اعتراف كردند، پس از آن دچار اختلاف شدند و از روى بى‏ خردى تو را مجبور به پذيرفتن حكميّت كردند. حكميتى كه از آن سرباز زدى و آنان مى‏ خواستند و تو از آن باز داشتى، روا دانستند گناهان شان را كه مرتكب شدند.
كوچ كنيد، كوچ كنيد به سوى بهشت. و زمانى كه آب خواست، با شير سيراب شد، و تكبير زد و گفت: رسول‏ خدا -  درود خدا بر او و خاندانش -  به من فرمود:
 
آخرين نوشيدنى ‏ات از دنيا مخلوطى است از شير، و تو را گروه متجاوز به قتل مى‏ رساند. پس ابو العاديه فزارى راه را بر عمّار گرفت و او را كشت.
 
بر ابو العاديه لعنت خدا و لعنت فرشتگان خدا و همه پيامبران.
 
و لعنت بر كسى كه شمشير به روى تو كشيد، و تو به روى او شمشير كشيدى -  اى اميرمؤمنان -  از [[مشرکین|مشرکان]] و [[منافقین|منافقان]] تا روز قيامت، و بر آن كه خشنود شد به آن چه تو را غمگين ساخت، و غم تو را ناخوش نداشت و ديده بر هم نهاد و بى‏ تفاوت گذشت، و علت و عاملش را انكار نكرد، يا عليه تو به دست و زبان كمک كرد، يا از يارى‏ اش دست كشيد، يا از جهاد نمودن به همراه تو، كناره‏ گيرى كرد، يا فضل تو را كوچک شمرد، و حقّت را انكار كرد، يا با تو برابر نمود كسى را كه خدا قرار داد تو را سزاوارتر به او از خود او.
 
و درودهاى خدا و رحمت و بركات و سلام و تحيّاتش بر تو و بر امامان از خاندان پاک تو.
 
و امر عجیب تر و حادثه ناگوارتر بعد از غصب امامت تو غصب فدک صديقه طاهره زهرا سرور زنان، و نپذيرفتن گواهى تو و گواهى دو سرور از نژادت و عترت مصطفى ‏است، درود خدا بر شما باد.
 
و حال آن كه خدا درجه شما را بر امت برتر گرداند، و منزلت شما را رفيع قرار داد، و فضل و شرف تان را بر جهانيان آشكار ساخت، و پليدى را از شما برد و پاکتان ساخت پاک ساختنى ويژه.
 
خداى عزّ و جلّ فرمود: انسان بسيار حريص آفريده شده چون گزندى به او در رسد بى ‏صبرى كند و چون خيرى به او در رسد دريغ ورزد جز نمازگزاران.
 
پس خداى متعال پيامبر برگزيده ‏اش را و تو را -  اى سرور جانشينان -  از همه خلق استثنا كرد. پس آنان كه به تو ستم كردند چقدر از ديدن حق كور بودند.
 
سپس سهم خويشان پيامبر را از باب فريب براى تو مقرّر داشتند، ولى به جور و ستم از اهلش برگرداندند.
 
چون حكومت به تو برگشت با خويشان پيامبر در حالى كه از آن دو نفر روى‏ گردان بودى، به خاطر پاداشى كه نزد خدا براى تو بود به همان صورت عمل كردى كه آن دو نفر عمل كردند.
 
پس گرفتارى تو به آن دو نفر به گرفتارى پيامبران -  درود خدا بر ايشان -  در هنگام تنهايى و بى‏ ياورى شبيه شد.
 
و در آرميدن در بستر پيامبر شبيه به اسماعيل ذبيح -  درود بر او -  شدى؛ چه آن كه تو نيز مانند او قبول كردى و اطاعت نمودى، به همان صورت كه اسماعيل صابرانه و پاداش خواهانه اطاعت كرد.
 
وقتى كه ابراهيم به و او گفت: پسرم در خواب ديدم كه تو را ذبح مى‏ كنم بنگر كه رأى تو چيست؟ گفت پدر به آن چه دستور داده شده ‏اى اقدام كن اگر خدا بخواهد مرا از بردباران خواهيد يافت.
 
و تو نيز زمانى كه پيامبر -  درود خدا بر او و خاندانش -  در بسترش خواباندت و به تو فرمان داد در خواب گاهش بيارامى و او را با جانت از شر دشمنانش حفظ كنى، فرمان بردارانه به پذيرش دعوتش شتافتى و خو را براى كشته شدن آماده كردى.
 
در نتيجه خدا از فرمان برداريت قدردانى كرد، و از كار زيبايت به گفتارش جلّ ذكره در قرآن پرده برداشت؛ آن جا كه فرمود:
 
«و از مردم كسى است كه جانش را براى به دست آوردن خوشنودى خدا مى‏ فروشد».
 
سپس گرفتاريت در جنگ صفين -  كه قرآن‏ ها از روى حيله و فريب به نيزه ‏ها بالا رفته بود -  در نتيجه شک و ترديد پيدا شد، و حق به يک سو افتاد، و از گمان پيروى شد.
 
اين گرفتاریت شبيه به گرفتارى هارون شد؛ زمانى كه موسى او را بر قوم خود امارت داد، آن ها از او پراكنده شدند.
 
[[هارون علیه السلام|هارون]] بر سر آنان فرياد مى ‏زد و مى ‏گفت: اى مردم شما به گوساله آزمايش شده ‏ايد. به درستى كه پروردگار شما خداى بخشنده است. از من پيروى كنيد و از دستورم پيروى نماييد.
 
گفتند: همچنان روى ‏آور به گوساله خواهيم بود تا [[موسی علیه السلام|موسی]] به سوى ما بازگردد!
 
هم چنين تو اى اميرمومنان، همين كه قرآن‏ ها بالا رفت گفتى: اى ملت، شما به آن آزمايش شديد و گرفتار نيرنگ گشته ‏ايد، اما از خواسته تو سرپيچى كردند، و با تو به مخالفت برخاستند، و گماشتن دو داور را از تو تقاضا نمودند.
 
تو از تقاضاى آنان سرباز زدى، و از عمل آنان به سوى خدا بيزارى جستى، و آن را به خودشان واگذاشتى.
 
پس زمانى كه حق آشكار شد و خطاى منكر روشن گشت و به لغزش و انحراف از راه حق اعتراف كردند، پس از آن دچار اختلاف شدند و از روى بى‏ خردى تو را مجبور به پذيرفتن حكميّت كردند.
 
حكميتى كه از آن سرباز زدى و آنان مى‏ خواستند و تو از آن باز داشتى، روا دانستند گناهان شان را كه مرتكب شدند.


تو بر راه بينايى و هدايت بودى، و ايشان بر روش ‏هاى گمراهى و كورى. هم چنان بر نفاق اصرار داشتند و در گمراهى سرگردان بودند، تا خدا سنگينى كار ناپسندشان را به آنان چشاند، و كسى را كه با تو دشمنى كرد با شمشيرت به نابودى كشيد. پس بدبخت و نگون‏ سار شد و با حجّت تو زنده كرد كسى را كه سعادت يافت و راهنمايى شد.
تو بر راه بينايى و هدايت بودى، و ايشان بر روش ‏هاى گمراهى و كورى. هم چنان بر نفاق اصرار داشتند و در گمراهى سرگردان بودند، تا خدا سنگينى كار ناپسندشان را به آنان چشاند، و كسى را كه با تو دشمنى كرد با شمشيرت به نابودى كشيد. پس بدبخت و نگون‏ سار شد و با حجّت تو زنده كرد كسى را كه سعادت يافت و راهنمايى شد.


درود خدا بر تو باد بامداد و شامگاه، در حَضَر و در سفر. بر وصفت مدح كننده‏ اى احاطه نكند، و عيب‏ جويى برترى‏ ات را نابود ننمايد. تو در عبادت بهترين خلقى، و در پارسايى خالص‏ ترين آنانى، و در دفاع از دين سرسخت ‏ترين ايشان. با كوششت حدود خدا را به پا داشتى، و با شمشيرت اردوهاى خارج از دين را فرارى دادى. با سرانگشت ‏هايت شعله جنگ ‏ها را خاموش ساختى، و با بيانت پرده ‏هاى شبه را دريدى، و آميختگى باطل را از حق روشن بر طرف كردى. سرزنش هيچ سرزنش كننده ‏اى تو را در راه خدا نگرفت، مدح خداى تعالى تو را بى‏ نياز كرد از مدح مداحان و ستايش وصف كنندگان،
درود خدا بر تو باد بامداد و شامگاه، در حَضَر و در سفر. بر وصفت مدح كننده‏ اى احاطه نكند، و عيب‏ جويى برترى‏ ات را نابود ننمايد.
 
تو در عبادت بهترين خلقى، و در پارسايى خالص‏ ترين آنانى، و در دفاع از دين سرسخت ‏ترين ايشان. با كوششت حدود خدا را به پا داشتى، و با شمشيرت اردوهاى خارج از دين را فرارى دادى. با سرانگشت ‏هايت شعله جنگ ‏ها را خاموش ساختى، و با بيانت پرده ‏هاى شبه را دريدى، و آميختگى باطل را از حق روشن بر طرف كردى. سرزنش هيچ سرزنش كننده ‏اى تو را در راه خدا نگرفت، مدح خداى تعالى تو را بى‏ نياز كرد از مدح مداحان و ستايش وصف كنندگان،


خداى تعالى فرمود: «از مؤمنان مردانى هستند كه به آنچه با خدا بر آن پيمان بسته بودند صادقانه وفا كردند گروهى بر سر پيمان خود به شهادت رسيدند و جمعى از آنان انتظار می کشند و به هيچ روى تغيير نكردند.
خداى تعالى فرمود: «از مؤمنان مردانى هستند كه به آنچه با خدا بر آن پيمان بسته بودند صادقانه وفا كردند گروهى بر سر پيمان خود به شهادت رسيدند و جمعى از آنان انتظار می کشند و به هيچ روى تغيير نكردند.