رویکردی نو به حدیث غدیر (نقدی بر اندیشه‌های ابن حزم و ابن تیمیه): تفاوت میان نسخه‌ها

ابرابزار
(ابرابزار)
(ابرابزار)
خط ۱۶: خط ۱۶:
مقدمه:
مقدمه:


اهمیت حدیث غدیر، از اهتمام حضرت حق ـ جلّ و علا ـ به آن، سرچشمه میگیرد؛ این معنا از اندیشیدن در آیة شریفة (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ) (مائده: ۶۷)، قابل برداشت است.
اهمیت حدیث غدیر، از اهتمام حضرت حق ـ جلّ و علا ـ به آن، سرچشمه می‌گیرد؛ این معنا از اندیشیدن در آیة شریفة (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَالله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ) (مائده: ۶۷)، قابل برداشت است.


بسیاری از مفسران گواهی دادهاند که این آیه در شأن امام علی۷ نازل شده و آن حضرت مصداق بارز این آیه است.
بسیاری از مفسران گواهی دادهاند که این آیه در شأن امام علی۷ نازل شده و آن حضرت مصداق بارز این آیه است.


ابن ابی حاتم در تفسیر رازی، به سند خود از ابو سعید خدری اینگونه روایت میکند:
ابن ابی حاتم در تفسیر رازی، به سند خود از ابو سعید خدری اینگونه روایت می‌کند:


«نزلت هذه الآیة: (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ). فی علی بن أبی طالب»، (رازی، ابن ابی حاتم، تحقیق: اسعد محمد خطیب، ج۴، ص۱۱۲۷).
«نزلت هذه الآیة: (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ). فی علی بن أبی طالب»، (رازی، ابن ابی حاتم، تحقیق: اسعد محمد خطیب، ج۴، ص۱۱۲۷).
خط ۲۶: خط ۲۶:
ابن ابی حاتم در مقدمة تفسیر خود افزوده است: «من مقید بودم در تفسیر خود، تنها از روایاتی استفاده کنم که صحیحترین سندها را دارند.»
ابن ابی حاتم در مقدمة تفسیر خود افزوده است: «من مقید بودم در تفسیر خود، تنها از روایاتی استفاده کنم که صحیحترین سندها را دارند.»


وی مینویسد: «تلاش کردم تا این تفسیر را با روایاتی که صحیحترین سند و استوارترین و متقنترین متنها را دارند، تألیف کنم.»، (همان، ج۱، ص۱۴)
وی می‌نویسد: «تلاش کردم تا این تفسیر را با روایاتی که صحیحترین سند و استوارترین و متقنترین متنها را دارند، تألیف کنم.»، (همان، ج۱، ص۱۴)


ابن تیمیه نیز اذعان میکندکه تفسیر ابن ابی حاتم مشتمل بر نقل قولهای بسیار مطمئن و قابل اعتماد است. وی میگوید:
ابن تیمیه نیز اذعان میکندکه تفسیر ابن ابی حاتم مشتمل بر نقل قولهای بسیار مطمئن و قابل اعتماد است. وی می‌گوید:


«به اجماع اهل حدیث و بزرگان تفسیر که مطالب خود را با سندهای معروف نقل میکنند مانند تفسیر ابن جریج و سعید بن ابی عروبه و…، ابن ابی حاتم و علمای بزرگ دیگری، در اسلام به راستگویی شهره هستند و کتب تفسیری آنان مشتمل بر نقل قولهایی است که در علم تفسیر قابل اعتماد است.» (ابن تیمیه، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج۷، صص ۱۷۹–۱۷۸، چاپ اول ـ ۱۴۰۶ق)
«به اجماع اهل حدیث و بزرگان تفسیر که مطالب خود را با سندهای معروف نقل می‌کنند مانند تفسیر ابن جریج و سعید بن ابی عروبه و…، ابن ابی حاتم و علمای بزرگ دیگری، در اسلام به راستگویی شهره هستند و کتب تفسیری آنان مشتمل بر نقل قولهایی است که در علم تفسیر قابل اعتماد است.» (ابن تیمیه، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ج۷، صص ۱۷۹–۱۷۸، چاپ اول ـ ۱۴۰۶ق)


از دیگر دلایل اهمیت فراوان این حدیث، اهتمام و توجه ویژة پیامبرخدا۹، بزرگان صحابه و علما به این حدیث شریف است. این توجه به گونهای است که شمار راویان این حدیث در بین صحابه از مرز صد و بیست صحابی مرد و زن تجاور میکند. شاید بتوان گفت در مجموعة احادیث شریف نبوی هیچ حدیث دیگری وجود ندارد که این تعداد صحابی، آن را نقل کرده باشند. افزون بر این که پیامبر۹ این حدیث را در خانة خویش یا در مسجد ویا در جمع اندکی از صحابه به زبان نیاوردهاند؛ بلکه این بانگ بلند و رسا در جمع زیادی از مسلمانان بلند شد. تعداد آنها به حدی زیاد بود که در سرتاسر مدینه نمیگنجیدند؛ گویی صحرای مدینه، آکنده از این جمعیت بیشمار است! اجتماعی که بدون شک در طول تاریخ عصر نبوّت، گستردهترین اجتماع اسلامی قلمداد میشد.
از دیگر دلایل اهمیت فراوان این حدیث، اهتمام و توجه ویژة پیامبرخدا۹، بزرگان صحابه و علما به این حدیث شریف است. این توجه به گونهای است که شمار راویان این حدیث در بین صحابه از مرز صد و بیست صحابی مرد و زن تجاور می‌کند. شاید بتوان گفت در مجموعة احادیث شریف نبوی هیچ حدیث دیگری وجود ندارد که این تعداد صحابی، آن را نقل کرده باشند. افزون بر این که پیامبر۹ این حدیث را در خانة خویش یا در مسجد ویا در جمع اندکی از صحابه به زبان نیاوردهاند؛ بلکه این بانگ بلند و رسا در جمع زیادی از مسلمانان بلند شد. تعداد آنها به حدی زیاد بود که در سرتاسر مدینه نمی‌گنجیدند؛ گویی صحرای مدینه، آکنده از این جمعیت بیشمار است! اجتماعی که بدون شک در طول تاریخ عصر نبوّت، گستردهترین اجتماع اسلامی قلمداد می‌شد.


اما با وجود خیل عظیم این راویان و طرق مختلف نقل این حدیث، همچنان کسانی همچون ابن حزم ظاهری و ابن تیمیه هستند که در صحت آن تردید دارند و حتی آن را تضعیف میکنند؛ از این رو، رویکرد ما در بررسی این حدیث از رهگذر نکات زیر خواهد بود:
اما با وجود خیل عظیم این راویان و طرق مختلف نقل این حدیث، همچنان کسانی همچون ابن حزم ظاهری و ابن تیمیه هستند که در صحت آن تردید دارند و حتی آن را تضعیف می‌کنند؛ از این رو، رویکرد ما در بررسی این حدیث از رهگذر نکات زیر خواهد بود:


ـ نقل سخن ابن حزم و ابن تیمیه در تضعیف حدیث غدیر.
ـ نقل سخن ابن حزم و ابن تیمیه در تضعیف حدیث غدیر.
خط ۴۶: خط ۴۶:
ـ دلالتهای حدیث غدیر بر امامتِ مطلق حضرت علی۷
ـ دلالتهای حدیث غدیر بر امامتِ مطلق حضرت علی۷


ـ پاسخ به شبهة دهلوی و تفتازانی مبنی بر این که واژة «مولی» در معنای «أولی [= سزاوارتر]» به کار نمیرود.
ـ پاسخ به شبهة دهلوی و تفتازانی مبنی بر این که واژة «مولی» در معنای «أولی [= سزاوارتر]» به کار نمی‌رود.


ـ شواهد و قراینی بر ولایت علی۷
ـ شواهد و قراینی بر ولایت علی۷
خط ۵۲: خط ۵۲:
ـ خلاصه و نتیجهگیری پژوهش.
ـ خلاصه و نتیجهگیری پژوهش.


تضعیف حدیث غدیر از سوی ابن حزم و ابن تیمیه؛ ابن حزم مینویسد:
تضعیف حدیث غدیر از سوی ابن حزم و ابن تیمیه؛ ابن حزم می‌نویسد:


«اما این سخن پیامبر مَن کُنتُ مَولاَهُ فَعَلِیٌّ مَولاَهُ به هیچ روی از طریق راویانِ حدیثِ ثقه، صحیح نیست!»، (ابن تیمیه از ابن حزم، ج۷، ص۳۲۰، چاپ اول، ۱۴۰۶ق).
«اما این سخن پیامبر مَن کُنتُ مَولاَهُ فَعَلِیٌّ مَولاَهُ به هیچ روی از طریق راویانِ حدیثِ ثقه، صحیح نیست!»، (ابن تیمیه از ابن حزم، ج۷، ص۳۲۰، چاپ اول، ۱۴۰۶ق).


ابن تیمیه نیز میگوید:
ابن تیمیه نیز می‌گوید:


«اما حدیث «مَن کُنتُ مَولاَهُ فَعَلِیٌّ مَولاَهُ» در صحاح وجود ندارد؛ گرچه برخی از اهل علم آن را نقل کردهاند و مردم در صحت آن اختلاف دارند. اما این سخن پیامبرخدا۹ یعنی «اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»، به اتفاق نظر حدیث شناسان، کذب و دروغ است!» (همان، ج۷، ص ۳۱۹).
«اما حدیث «مَن کُنتُ مَولاَهُ فَعَلِیٌّ مَولاَهُ» در صحاح وجود ندارد؛ گرچه برخی از اهل علم آن را نقل کردهاند و مردم در صحت آن اختلاف دارند. اما این سخن پیامبرخدا۹ یعنی «اللهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»، به اتفاق نظر حدیث شناسان، کذب و دروغ است!» (همان، ج۷، ص ۳۱۹).


پیش از آنکه ببینیم حدیث شناسان در این باره چه گفتهاند، به ذکر دلیلی برای این حدیث میپردازیم که با نوع حوادث آن زمان تناسب دارد. در ادامه نیز به ذکر سندهایی برای تعداد حاضران در این واقعة بزرگ اقدام خواهیم کرد.
پیش از آنکه ببینیم حدیث شناسان در این باره چه گفتهاند، به ذکر دلیلی برای این حدیث می‌پردازیم که با نوع حوادث آن زمان تناسب دارد. در ادامه نیز به ذکر سندهایی برای تعداد حاضران در این واقعة بزرگ اقدام خواهیم کرد.


برخی از دلایل که برای این حدیث گفتهاند:
برخی از دلایل که برای این حدیث گفتهاند:
خط ۹۸: خط ۹۸:
«هنگامی که در حَجّة الوداع، همراه پیامبرخدا۹ در غدیر خم منزل گزیدیم، ایشان ندا دادند که نماز به جماعت خوانده می­شود. پیامبر۹ زیر دو درخت توقف کردند و دست علی۷ را گرفته، فرمودند: «آیا من به مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارتر نیستم؟ همه پاسخ دادند: چنین است ای فرستادة خدا۹ ! ایشان بار دوم فرمودند: آیا من به هر مؤمنی نسبت به خودش سزاوارتر نیستم؟ همه پاسخ دادند: اینگونه هستید ! فرمودند: این [علی بن ابی طالب] سرپرست و مولای هر کسی است که من مولا و سرپرست او بودهام. خداوندگارا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن شمار.
«هنگامی که در حَجّة الوداع، همراه پیامبرخدا۹ در غدیر خم منزل گزیدیم، ایشان ندا دادند که نماز به جماعت خوانده می­شود. پیامبر۹ زیر دو درخت توقف کردند و دست علی۷ را گرفته، فرمودند: «آیا من به مؤمنان نسبت به خودشان سزاوارتر نیستم؟ همه پاسخ دادند: چنین است ای فرستادة خدا۹ ! ایشان بار دوم فرمودند: آیا من به هر مؤمنی نسبت به خودش سزاوارتر نیستم؟ همه پاسخ دادند: اینگونه هستید ! فرمودند: این [علی بن ابی طالب] سرپرست و مولای هر کسی است که من مولا و سرپرست او بودهام. خداوندگارا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن شمار.


براء بن عازب میگوید: عمر با علی بن ابی طالب مواجه شد و گفت: گوارای تو باشد ای پسر ابو طالب! امروز مولی و سرپرست هر زن و مرد مؤمنی تو هستی!»
براء بن عازب می‌گوید: عمر با علی بن ابی طالب مواجه شد و گفت: گوارای تو باشد ای پسر ابو طالب! امروز مولی و سرپرست هر زن و مرد مؤمنی تو هستی!»


ابن مردویه از ابن مسعود اینگونه نقل میکند:
ابن مردویه از ابن مسعود اینگونه نقل می‌کند:


«کُنَّا نَقْرَأُ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ الله ـ صلی الله علیه ]وآله[ و سلّم ـ :‏ (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ‏) أَنَّ عَلِیّاً مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس‏»، (سیوطی، ج۲، ص ۲۹۸ ؛ شوکانی، ج۲، ص۶۰).
«کُنَّا نَقْرَأُ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ الله ـ صلی الله علیه ]وآله[ و سلّم ـ :‏ (یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ‏) أَنَّ عَلِیّاً مَوْلَی الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس‏»، (سیوطی، ج۲، ص ۲۹۸ ؛ شوکانی، ج۲، ص۶۰).
خط ۱۳۲: خط ۱۳۲:
این سخن برگرفته از حدیثی است که جابر به نقل از صحیح مسلم آورده است:
این سخن برگرفته از حدیثی است که جابر به نقل از صحیح مسلم آورده است:


«إِنَّ رَسُولَ اللِه ـ صَلَّی اللِه عَلَیْهِ ]وَآلِهِ[وَ سَلَّمَ ـ مَکَثَ تِسْعَ سِنِینَ ثُمَّ أُذِّنَ فِی النَّاسِ فِی العَاشِرَةِ أَنَّ رَسُولَ الله ـ صَلَّی اللِه عَلَیْهِ ]وَآلِهِ[ وَ سَلَّمَ ـ  حَاجٌّ فَقَدمَ الْمَدِینَةَ بَشَرٌ کَثِیرٌ... حَتَّی إِذَا اسْتَوَتْ بِهِ نَاقَتُهُ عَلَی الْبَیْدَاءِ ... فَنَظَرْتُ إِلَی مَدِّ بَصَرِی وَبَیْنَ یَدَیْهِ مِنْ رَاکِبٍ وَمَاشٍ وَعَنْ یَمِینِهِ مِثْلُ ذَلِکَ»، (مسلم نیشابوری، ج۴ ، ص۳۹).
«إِنَّ رَسُولَ اللِه ـ صَلَّی اللِه عَلَیْهِ ]وَآلِهِ[وَ سَلَّمَ ـ مَکَثَ تِسْعَ سِنِینَ ثُمَّ أُذِّنَ فِی النَّاسِ فِی العَاشِرَةِ أَنَّ رَسُولَ الله ـ صَلَّی اللِه عَلَیْهِ]وَآلِهِ[ وَ سَلَّمَ ـ  حَاجٌّ فَقَدمَ الْمَدِینَةَ بَشَرٌ کَثِیرٌ... حَتَّی إِذَا اسْتَوَتْ بِهِ نَاقَتُهُ عَلَی الْبَیْدَاءِ ... فَنَظَرْتُ إِلَی مَدِّ بَصَرِی وَبَیْنَ یَدَیْهِ مِنْ رَاکِبٍ وَمَاشٍ وَعَنْ یَمِینِهِ مِثْلُ ذَلِکَ»، (مسلم نیشابوری، ج۴ ، ص۳۹).


«پیامبرخدا۹  نُه سال به حج نرفتند، در سال دهم اعلام کردند که قصد حج دارند. مردم زیادی به مدینه آمدند ... جمعیت به­حدی بود. وقتی ناقة ایشان در صحرا توقف­کرد، تا آنجا که چشم من کار می­کرد، در پیش رو و  سمت راست، مردمِ پیاده و سواره دیده می­شدند.»
«پیامبرخدا۹  نُه سال به حج نرفتند، در سال دهم اعلام کردند که قصد حج دارند. مردم زیادی به مدینه آمدند ... جمعیت به­حدی بود. وقتی ناقة ایشان در صحرا توقف­کرد، تا آنجا که چشم من کار می­کرد، در پیش رو و  سمت راست، مردمِ پیاده و سواره دیده می­شدند.»
خط ۲۵۲: خط ۲۵۲:
ضمرة بن ربیعة فلسطینی؛ کنیهاش ابو عبدالله رملی است. ابو داود، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و همچنین بخاری در کتاب «الأدب المفرد» از وی روایت نقل کردهاند.
ضمرة بن ربیعة فلسطینی؛ کنیهاش ابو عبدالله رملی است. ابو داود، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و همچنین بخاری در کتاب «الأدب المفرد» از وی روایت نقل کردهاند.


احمد بن حنبل او را مورد وثوق میداند و دربارهاش میگوید:
احمد بن حنبل او را مورد وثوق می‌داند و دربارهاش می‌گوید:


«وی از جمله افراد مورد وثوق و امین است. مردی صالح که احادیث صحیح دارد. در شامات مردی شبیه او وجود ندارد.»، (احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۶۶، چاپ نخست، ۱۴۰۸ق).
«وی از جمله افراد مورد وثوق و امین است. مردی صالح که احادیث صحیح دارد. در شامات مردی شبیه او وجود ندارد.»، (احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۶۶، چاپ نخست، ۱۴۰۸ق).


عبدالله بن شوذب؛ ابن حجر عسقلانی او را مورد وثوق میداند و دراش میگوید:
عبدالله بن شوذب؛ ابن حجر عسقلانی او را مورد وثوق می‌داند و دراش می‌گوید:


«او در بصره و شام سکونت داشته و بسیار راستگو و عابد است.»، (ابن حجر، ج۱، ص۵۰۱، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق).
«او در بصره و شام سکونت داشته و بسیار راستگو و عابد است.»، (ابن حجر، ج۱، ص۵۰۱، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق).


مطر الوراق؛ ذهبی او را مورد وثوق میداند و دربارهاش میگوید:
مطر الوراق؛ ذهبی او را مورد وثوق می‌داند و دربارهاش می‌گوید:


«امام زاهد راستگو، ابو رجاء بن طهمان الخراسانی، ساکن بصره، دوست علباء بن احمر یشکری، از جمله عالمان عامل بود و قرآن را در نهایت اتقان کتابت میکرد»، (ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۴۵۲).
«امام زاهد راستگو، ابو رجاء بن طهمان الخراسانی، ساکن بصره، دوست علباء بن احمر یشکری، از جمله عالمان عامل بود و قرآن را در نهایت اتقان کتابت می‌کرد»، (ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۵، ص۴۵۲).


ذهبی همچنین میگوید: «مطر از رجال مسلم و احادیث وی حسن است.»، (ذهبی، ج۶، ص۴۴۵، چاپ نخست، ۱۹۹۵م).
ذهبی همچنین می‌گوید: «مطر از رجال مسلم و احادیث وی حسن است.»، (ذهبی، ج۶، ص۴۴۵، چاپ نخست، ۱۹۹۵م).


شهر بن حوشب؛ ابو داود، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و همچنین بخاری در کتاب «الأدب المفرد» از وی نقلِ حدیث کردهاند.
شهر بن حوشب؛ ابو داود، مسلم، ترمذی، نسائی، ابن ماجه و همچنین بخاری در کتاب «الأدب المفرد» از وی نقلِ حدیث کردهاند.


عجلی در کتاب «معرفة الثقات» مینویسد:
عجلی در کتاب «معرفة الثقات» می‌نویسد:


«شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان [کسی که اصحاب پیامبر۹ را درک و از آنان حدث نقل کرده] و مورد وثوق است.»، (عجلی، ص۴۶۲، چاپ نخست، ۱۴۰۵ق).
«شهر بن حوشب اهل شام و از تابعان [کسی که اصحاب پیامبر۹ را درک و از آنان حدث نقل کرده] و مورد وثوق است.»، (عجلی، ص۴۶۲، چاپ نخست، ۱۴۰۵ق).


ذهبی دربارة وی میگوید:
ذهبی دربارة وی می‌گوید:


«حرب کرمانی گفت: از احمد بن حنبل دربارة شهربن حوشب پرسیدم. احمد او را توثیق کرد و گفت: حدیث او بسیار حسن است. احمد همچنین میگوید: از ابا عبدالله شنیدم که میگفت: شهربن حوشب مشکلی ندارد. ترمذی نیز میگوید: بخاری دربارة او گفته: حدیث شهر بن حوشب حسن است.»، (ذهبی، ج۶، ص ۳۸۷، چاپ نخست، ۱۴۰۷ق).
«حرب کرمانی گفت: از احمد بن حنبل دربارة شهربن حوشب پرسیدم. احمد او را توثیق کرد و گفت: حدیث او بسیار حسن است. احمد همچنین می‌گوید: از ابا عبدالله شنیدم که می‌گفت: شهربن حوشب مشکلی ندارد. ترمذی نیز می‌گوید: بخاری دربارة او گفته: حدیث شهر بن حوشب حسن است.»، (ذهبی، ج۶، ص ۳۸۷، چاپ نخست، ۱۴۰۷ق).


بر اساس آنچه گفته شد، این حدیث، صحیح و معتبر است و در آن به وضوح تصریح شده که پیامبر۹ این سخن را فرمودند و پس از فرمایش ایشان، آیه شریفة (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا) (مائده: ۳) نازل شده است.
بر اساس آنچه گفته شد، این حدیث، صحیح و معتبر است و در آن به وضوح تصریح شده که پیامبر۹ این سخن را فرمودند و پس از فرمایش ایشان، آیه شریفة (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا) (مائده: ۳) نازل شده است.


بدین ترتیب با ولایت علی۷، دین کامل میشود و نص آیة فوق به آن تصریح دارد.
بدین ترتیب با ولایت علی۷، دین کامل می‌شود و نص آیة فوق به آن تصریح دارد.


تواتر حدیث غدیر و صحت آن:
تواتر حدیث غدیر و صحت آن:


اکنون به معرفی تنی چند از بزرگانی میپردازیم که اعتقاد به تواتر این حدث دارند:
اکنون به معرفی تنی چند از بزرگانی می‌پردازیم که اعتقاد به تواتر این حدث دارند:


ذهبی؛ علیرغم تندروی و تعصبی که دارد، دربارة حدیث غدیر اینگونه میگوید:
ذهبی؛ علیرغم تندروی و تعصبی که دارد، دربارة حدیث غدیر اینگونه می‌گوید:


«این حدیث در بالاترین درجة صحت و اعتبار قرار دارد و از احادیث متواتر است»، (ذهبی، سیر أعلام النبلاء ۸: ۳۳۵، ناشر ـ مؤسسة الرساله ـ بیروت).
«این حدیث در بالاترین درجة صحت و اعتبار قرار دارد و از احادیث متواتر است»، (ذهبی، سیر أعلام النبلاء ۸: ۳۳۵، ناشر ـ مؤسسة الرساله ـ بیروت).


ابن حجر المکی؛ در کتاب «الصواعق المحرقه» مینویسد:
ابن حجر المکی؛ در کتاب «الصواعق المحرقه» می‌نویسد:


«این حدیث صحیح است و هیچ شبههای در آن نیست. گروهی مانند ترمذی، نسائی و احمدبن حنبل نیز آن را با سند صحیح نقل کردهاند. طرق نقل این حدیث بسیار زیاد است؛ از جمله این که شانزده صحابی آن را نقل کردهاند. البته نباید به کسانی که در صحت این حدیث شبهه وارد میکنند، اعتنا کرد.»، (ابن حجر هیثمی، ج۱، ص ۱۰۷–۱۰۶).
«این حدیث صحیح است و هیچ شبه‌های در آن نیست. گروهی مانند ترمذی، نسائی و احمدبن حنبل نیز آن را با سند صحیح نقل کردهاند. طرق نقل این حدیث بسیار زیاد است؛ از جمله این که شانزده صحابی آن را نقل کردهاند. البته نباید به کسانی که در صحت این حدیث شبهه وارد می‌کنند، اعتنا کرد.»، (ابن حجر هیثمی، ج۱، ص ۱۰۷–۱۰۶).


ابن کثیر دمشقی میگوید:
ابن کثیر دمشقی می‌گوید:


«استاد ما، حافظ حدیث ابو عبدالله ذهبی گفت: حدیث غدیر متواتر است و من یقین دارم که پیامبر خدا آن را فرموده است.»، (ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۳).
«استاد ما، حافظ حدیث ابو عبدالله ذهبی گفت: حدیث غدیر متواتر است و من یقین دارم که پیامبر خدا آن را فرموده است.»، (ابن کثیر، ج۵، ص۲۳۳).


زین الدین مناوی شافعی به نقل از سیرفی میگوید: «حدیث غدیر متواتر است.»، (مناوی، ج۶، ص۲۸۲).
زین الدین مناوی شافعی به نقل از سیرفی می‌گوید: «حدیث غدیر متواتر است.»، (مناوی، ج۶، ص۲۸۲).


ابو عبدالله زرقانی مالکی میگوید:
ابو عبدالله زرقانی مالکی می‌گوید:


«این حدیث متواتر است و شانزده صحابی پیامبر خدا۹ آن را نقل کردهاند. در روایتی از احمد بن حنبل آمده است که سی نفر از صحابی، این حدیث را از پیامبر۹ شنیدهاند و در درگیریها و نزاعهای عصر خلافت حضرت علی۷ به نفع او شهادت دادهاند؛ به کسی که در صحت این حدیث شبهه وارد میکند، نباید اعتنا کرد.»، (زرقانی، ج۷، ص۱۳).
«این حدیث متواتر است و شانزده صحابی پیامبر خدا۹ آن را نقل کردهاند. در روایتی از احمد بن حنبل آمده است که سی نفر از صحابی، این حدیث را از پیامبر۹ شنیدهاند و در درگیریها و نزاعهای عصر خلافت حضرت علی۷ به نفع او شهادت دادهاند؛ به کسی که در صحت این حدیث شبهه وارد می‌کند، نباید اعتنا کرد.»، (زرقانی، ج۷، ص۱۳).


فقیه ضیاء الدین مقبلی میگوید:
فقیه ضیاء الدین مقبلی می‌گوید:


«اگر این حدیث صحیح و معلوم نباشد، دیگر هیچ‌یک از امور دین معلوم نیست.»، (علامه امینی، ج۱، ص ۳۱۴، چاپ ـ ۱۳۹۷ق).
«اگر این حدیث صحیح و معلوم نباشد، دیگر هیچ‌یک از امور دین معلوم نیست.»، (علامه امینی، ج۱، ص ۳۱۴، چاپ ـ ۱۳۹۷ق).


وی با این سخن میخواهد اوج صحت و وضوح این حدیث را بیان کند.
وی با این سخن می‌خواهد اوج صحت و وضوح این حدیث را بیان کند.


افزون بر آنچه که در بالا گفته شد، سخنان دیگری نیز وجود دارد که هریک، به تواتر این حدیث و قرار گرفتن آن در اوج صحت اشاره میکنند.
افزون بر آنچه که در بالا گفته شد، سخنان دیگری نیز وجود دارد که هریک، به تواتر این حدیث و قرار گرفتن آن در اوج صحت اشاره می‌کنند.


دلالت حدیث غدیر بر امامت علی۷
دلالت حدیث غدیر بر امامت علی۷
خط ۳۲۰: خط ۳۲۰:
پاسخ به شبهه دهلوی و تفتازانی
پاسخ به شبهه دهلوی و تفتازانی


عبد العزیز دهلوی، نویسندة کتاب «التحفه الاثنا عشریه» مینویسد:
عبد العزیز دهلوی، نویسندة کتاب «التحفه الاثنا عشریه» می‌نویسد:


«اولین اشکالی که به این استدلال وارد است این است که همة متخصصان علوم عربی استفادة «مولی» به معنای «أولی» را انکار میکنند.»، (تفتازانی، ج۲، ص۲۹۰).
«اولین اشکالی که به این استدلال وارد است این است که همة متخصصان علوم عربی استفادة «مولی» به معنای «أولی» را انکار می‌کنند.»، (تفتازانی، ج۲، ص۲۹۰).


تفتازانی نیز مینویسد:
تفتازانی نیز می‌نویسد:


«معنای المولی همان ناصر و محب [= یاری دهنده و دوستدار] است.»، (همان)
«معنای المولی همان ناصر و محب [= یاری دهنده و دوستدار] است.»، (همان)


زبان شناسان استعمال «مولی» به معنای «اولی» را انکار نمیکنند.
زبان شناسان استعمال «مولی» به معنای «اولی» را انکار نمی‌کنند.


زبان شناسانی که دهلوی همة آنها را نادیده گرفته و انکار کرده، نظری کاملاً متفاوت با ادعای وی دارند. تعدادی از این افراد را به عنوان مثال معرفی میکنیم:
زبان شناسانی که دهلوی همة آنها را نادیده گرفته و انکار کرده، نظری کاملاً متفاوت با ادعای وی دارند. تعدادی از این افراد را به عنوان مثال معرفی می‌کنیم:


ـ الزجاج، ابو اسحاق (ت۳۱۱ ق).
ـ الزجاج، ابو اسحاق (ت۳۱۱ ق).
خط ۳۴۰: خط ۳۴۰:
ـ الأخفش، أبو الحسن سعید بن مسعده النحوی (ت ۲۱۵ق).[۱]
ـ الأخفش، أبو الحسن سعید بن مسعده النحوی (ت ۲۱۵ق).[۱]


فخر رازی در تفسیر آیة: (هِیَ مَوْلاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ). (حدید: ۱۵) مینویسد:
فخر رازی در تفسیر آیة: (هِیَ مَوْلاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ). (حدید: ۱۵) می‌نویسد:


«دوم این که کلبی میگوید: مولی یعنی أولَی بِکُم که این نظرِ الزجاج و الفراء و ابو عبیده نیز هست.»، (فخر الرازی، ج۲۹، ص۱۹۸).
«دوم این که کلبی می‌گوید: مولی یعنی أولَی بِکُم که این نظرِ الزجاج و الفراء و ابو عبیده نیز هست.»، (فخر الرازی، ج۲۹، ص۱۹۸).


همچنین فخر رازی در جای دیگر مینویسد:
همچنین فخر رازی در جای دیگر می‌نویسد:


«در آیة شریفة (هِیَ مَوْلاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ) (حدید: ۱۵) معنای مولی همان «أولی بکم» است. این نظر اخفش نیز هست و به بیت لبید نیز استشهاد کردهاند.»، (الغدیر، ج۱، ص۳۵۹ به نقل از «نهایة العقول فی الکلام و درایة الأصول ـ نسخه خطی).
«در آیة شریفة (هِیَ مَوْلاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ) (حدید: ۱۵) معنای مولی همان «أولی بکم» است. این نظر اخفش نیز هست و به بیت لبید نیز استشهاد کردهاند.»، (الغدیر، ج۱، ص۳۵۹ به نقل از «نهایة العقول فی الکلام و درایة الأصول ـ نسخه خطی).


کلبی از مفسران قرآن کریم اعتراف میکند که زجاج و فراء و ابوعبیده به این معنا اعتقاد دارند. او برای تفسیر آیه از اطلاعات آنها استفاده کرده و بر اساس گفتههای این سه نفر آیه را تفسیر نموده است. اخفش نیز که از اساتید علوم عربی و بزرگان این رشته است، این آیه را به همین معنا تفسیر میکند. این افراد در تخصص و تجربه، بی بدیل و بی نظیر هستند و کسی با آنان برابری نمیکند، تا جایی که سخن ایشان را باید صحیح و راست بپنداریم.
کلبی از مفسران قرآن کریم اعتراف می‌کند که زجاج و فراء و ابوعبیده به این معنا اعتقاد دارند. او برای تفسیر آیه از اطلاعات آنها استفاده کرده و بر اساس گفته‌های این سه نفر آیه را تفسیر نموده است. اخفش نیز که از اساتید علوم عربی و بزرگان این رشته است، این آیه را به همین معنا تفسیر می‌کند. این افراد در تخصص و تجربه، بی بدیل و بی نظیر هستند و کسی با آنان برابری نمی‌کند، تا جایی که سخن ایشان را باید صحیح و راست بپنداریم.


زندگینامة زجاج:
زندگینامة زجاج:


ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء مینویسد:
ذهبی در کتاب سیر اعلام النبلاء می‌نویسد:


«استاد علوم عربی، ابو اسحاق ابراهیم بن السری الزجاج البغدادی.»، (ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۳۸۲).
«استاد علوم عربی، ابو اسحاق ابراهیم بن السری الزجاج البغدادی.»، (ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج۱۴، ص۳۸۲).
خط ۳۵۸: خط ۳۵۸:
خطیب بغدای نیز گفته است:
خطیب بغدای نیز گفته است:


«ابراهیم بن السری بن سهل، ابو اسحاق النحوی الزجاج، نویسندة کتاب معانی القرآن، از اهل فضل و دین به شمار میرفت. شخصی معتقد و مذهبی بود که نوشتههای خوبی در ادبیات از او به جای مانده است.»، (ذهبی، ج۱۴، ص۳۸۲)
«ابراهیم بن السری بن سهل، ابو اسحاق النحوی الزجاج، نویسندة کتاب معانی القرآن، از اهل فضل و دین به شمار می‌رفت. شخصی معتقد و مذهبی بود که نوشته‌های خوبی در ادبیات از او به جای مانده است.»، (ذهبی، ج۱۴، ص۳۸۲)


زندگینامة فراء:
زندگینامة فراء:
خط ۳۶۴: خط ۳۶۴:
خطیب بغدادی دربارة فراء اینگونه آورده است:
خطیب بغدادی دربارة فراء اینگونه آورده است:


«وی مورد وثوق و از بزرگان علوم عربی بود. از ابو العباس ثعلب چنین حکایت شده که: اگر فراء نبود، زبان عربی نیز نبود؛ زیرا او زبان عربی را از هر نوع ناخالصی پاک کرد و اشکالات آن را اصلاح نمود. اگر فراء نبود زبان عربی به ورطة نابودی سقوط میکرد؛ زیرا زبان عربی در معرض نزاع و اختلاف بود. هر کسی ادعای زباندانی میکرد و مردم دربارة آن به اندازة ذوق و اندیشة خود سخن میگفتند.»، (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۱۵۴).
«وی مورد وثوق و از بزرگان علوم عربی بود. از ابو العباس ثعلب چنین حکایت شده که: اگر فراء نبود، زبان عربی نیز نبود؛ زیرا او زبان عربی را از هر نوع ناخالصی پاک کرد و اشکالات آن را اصلاح نمود. اگر فراء نبود زبان عربی به ورطة نابودی سقوط می‌کرد؛ زیرا زبان عربی در معرض نزاع و اختلاف بود. هر کسی ادعای زباندانی می‌کرد و مردم دربارة آن به اندازة ذوق و اندیشة خود سخن می‌گفتند.»، (خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۱۵۴).


زندگینامه ابو عبیده:
زندگینامه ابو عبیده:
خط ۳۷۴: خط ۳۷۴:
جاحظگوید: در روی زمین، هیچ‌یک ازخوارج آگاهتر از ابوعبیده بههمة علوم نبودند.»
جاحظگوید: در روی زمین، هیچ‌یک ازخوارج آگاهتر از ابوعبیده بههمة علوم نبودند.»


ابن مبارک نیز از او یاد کرده و روایات وی را صحیح دانسته است. یعقوب بن شیبه نیز میگوید: «از علی بن مدینی شنیدم که از ابو عبیده به نیکی یاد میکرد و روایات او را صحیح میدانست. او میگفت: ابو عبیده تنها امور صحیح را از عرب نقل میکرد
ابن مبارک نیز از او یاد کرده و روایات وی را صحیح دانسته است. یعقوب بن شیبه نیز می‌گوید: «از علی بن مدینی شنیدم که از ابو عبیده به نیکی یاد می‌کرد و روایات او را صحیح می‌دانست. او می‌گفت: ابو عبیده تنها امور صحیح را از عرب نقل می‌کرد


زندگینامة أخفش:
زندگینامة أخفش:


ابن خلکان مینویسد:
ابن خلکان می‌نویسد:


«ابو الحسن سعید بن مسعده، منتسب به المجاشعی نحوی بلخی، معروف به اخفش اوسط، یکی از علمای نحو بصره و از بزرگان علوم عربی به شمار میرفت. وی نحو را از سیبویه آموخت و از استاد خود توانمندتر بود. اخفش میگفت: سیبویه همة موضوعات کتاب خود را با مشورت و هماهنگی من مینگاشت. او تصور میکرد که علمش نسبت به علوم عربی بیش از من است؛ اما امروز من، در علوم عربی از او آگاهترم.»، (ابن خلکان، ج۲، ص۳۸۰)
«ابو الحسن سعید بن مسعده، منتسب به المجاشعی نحوی بلخی، معروف به اخفش اوسط، یکی از علمای نحو بصره و از بزرگان علوم عربی به شمار می‌رفت. وی نحو را از سیبویه آموخت و از استاد خود توانمندتر بود. اخفش می‌گفت: سیبویه همة موضوعات کتاب خود را با مشورت و هماهنگی من می‌نگاشت. او تصور می‌کرد که علمش نسبت به علوم عربی بیش از من است؛ اما امروز من، در علوم عربی از او آگاهترم.»، (ابن خلکان، ج۲، ص۳۸۰)


یافعی در حوادث سال (۲۱۵ق) میگوید:
یافعی در حوادث سال (۲۱۵ق) می‌گوید:


«در این سال امام علوم عربی، اخفش اوسط وفات یافت…»، (یافعی، ج۲، ص۶۱ ۱۴۱۳ق)
«در این سال امام علوم عربی، اخفش اوسط وفات یافت…»، (یافعی، ج۲، ص۶۱ ۱۴۱۳ق)


بر اساس آنچه گفته شد، بزرگان علوم عربی و اساتید زبان، استعمال «مولی» در معنای «أولی» را انکار نمیکنند.
بر اساس آنچه گفته شد، بزرگان علوم عربی و اساتید زبان، استعمال «مولی» در معنای «أولی» را انکار نمی‌کنند.


تفسیر «مولی» به «أولی» در صحیح بخاری
تفسیر «مولی» به «أولی» در صحیح بخاری
خط ۳۹۶: خط ۳۹۶:
ابن حجر عسقلانی گوید:
ابن حجر عسقلانی گوید:


«نظر بخاری مبنی بر این که «مولاکم» به معنای «أولی بکم» است، همان نظر فراء و ابو عبیده در تفسیر آیة شریفة «مَأْوَاکُمُ النَّار هِیَ مَوْلاکُم‏» است. همچنین در برخی نسخههای صحیح بخاری همان أولی بکم آمده است.»، (ابن حجر عسقلانی، فتح الباری ۴: ۴۸۲).
«نظر بخاری مبنی بر این که «مولاکم» به معنای «أولی بکم» است، همان نظر فراء و ابو عبیده در تفسیر آیة شریفة «مَأْوَاکُمُ النَّار هِیَ مَوْلاکُم‏» است. همچنین در برخی نسخه‌های صحیح بخاری همان أولی بکم آمده است.»، (ابن حجر عسقلانی، فتح الباری ۴: ۴۸۲).


ابن حجر تأکید میکند که بخاری این کلمه را به «أولی [= سزاوارتر]» تفسیر کرده است و با این وجود، به پاسخ او که گفته بود: «این معنا در صورت ارادة مکان صحیح است» نیازی نیست؛ زیرا بخاری در تفسیر خود بر نظر زبانشناسان تکیه کرده و البته نظر آنها حجتی برای این معناست و دیگر نیازی به تأویل نیست.
ابن حجر تأکید می‌کند که بخاری این کلمه را به «أولی [= سزاوارتر]» تفسیر کرده است و با این وجود، به پاسخ او که گفته بود: «این معنا در صورت ارادة مکان صحیح است» نیازی نیست؛ زیرا بخاری در تفسیر خود بر نظر زبانشناسان تکیه کرده و البته نظر آنها حجتی برای این معناست و دیگر نیازی به تأویل نیست.


تفسیر «مولی» به «أولی» توسط مفسران، به تبعیت از زبانشناسان
تفسیر «مولی» به «أولی» توسط مفسران، به تبعیت از زبانشناسان


مفسران بر تفسیر کلمة «مولی» به «أولی» در تفسیر سورة حدید اتفاق نظر و اجماع دارند. در ادامه به نام برخی از این مفسران اشاره میکنیم:
مفسران بر تفسیر کلمة «مولی» به «أولی» در تفسیر سورة حدید اتفاق نظر و اجماع دارند. در ادامه به نام برخی از این مفسران اشاره می‌کنیم:


کلبی (ت ۱۴۶ق):
کلبی (ت ۱۴۶ق):


ابوحیان اندلسی مینویسد: کلبی چنین گفته است:
ابوحیان اندلسی می‌نویسد: کلبی چنین گفته است:


«سزاوارتر از خود ما نسبت به ما در مرگ و زندگی. همچنین در معنای آن گفته شده: مالک و سید ماست؛ از این رو، هرگونه که بخواهد تصرف میکند و رضایت به افعالی که از جانب او صادر میشود، واجب است. خداوند متعال میفرماید:
«سزاوارتر از خود ما نسبت به ما در مرگ و زندگی. همچنین در معنای آن گفته شده: مالک و سید ماست؛ از این رو، هرگونه که بخواهد تصرف می‌کند و رضایت به افعالی که از جانب او صادر می‌شود، واجب است. خداوند متعال می‌فرماید:


(ذلِکَ بِأَنَّ اللهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُم‏)، (محمد: ۱۱).
(ذلِکَ بِأَنَّ اللهَ مَوْلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْکافِرِینَ لا مَوْلی لَهُم‏)، (محمد: ۱۱).


«این برای آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ اما کافران مولایی ندارند! خداوند مولا و سرپرست ماست که ما را سرپرستی میکند و ما نیز او را به سرپرستی و ولایت میپذیریم.»، (ابو حیان أندلسی، ج۵، ص۵۳).
«این برای آن است که خداوند مولا و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ اما کافران مولایی ندارند! خداوند مولا و سرپرست ماست که ما را سرپرستی می‌کند و ما نیز او را به سرپرستی و ولایت می‌پذیریم.»، (ابو حیان أندلسی، ج۵، ص۵۳).


طبری (ت ۳۱۰ ق) مینویسد:
طبری (ت ۳۱۰ ق) می‌نویسد:


«هِیَ مَوْلاکُم‏» در آیة شریفه، یعنی «النار أَوْلَی بکم» [= آتش به شما سزاوارتر است]، (طبری، تفسیر طبری ۲۷: ۲۹۶).
«هِیَ مَوْلاکُم‏» در آیة شریفه، یعنی «النار أَوْلَی بکم» [= آتش به شما سزاوارتر است]، (طبری، تفسیر طبری ۲۷: ۲۹۶).


ابو لیث سمرقندی (ت ۳۸۳ ق) میگوید:
ابو لیث سمرقندی (ت ۳۸۳ ق) می‌گوید:


«هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی «أَوْلَی بِکُم» [= آتش به شما سزاوارتر است] به علت گناهانی که بر جای گذاشتید، (ابن کثیر دمشقی، ج۴، ص۳۳۲).
«هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی «أَوْلَی بِکُم» [= آتش به شما سزاوارتر است] به علت گناهانی که بر جای گذاشتید، (ابن کثیر دمشقی، ج۴، ص۳۳۲).


ابن زمین (ت ۳۹۹ ق) میگوید:
ابن زمین (ت ۳۹۹ ق) می‌گوید:


«گفته شده «هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی به سبب گناهانی که در گذشته مرتکب شدهاید، آتش جهنم به شما سزاوارتر است. البته این همان معنایی است که یحیی نیز در نظر داشته است.»، (ابن زمین، ص۵۱).
«گفته شده «هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی به سبب گناهانی که در گذشته مرتکب شدهاید، آتش جهنم به شما سزاوارتر است. البته این همان معنایی است که یحیی نیز در نظر داشته است.»، (ابن زمین، ص۵۱).


سمعانی (ت ۴۸۹ق) میگوید: «هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی آتش به شما سزاوارتر است. (سمعانی، ج۵، ص۳۷۱).
سمعانی (ت ۴۸۹ق) می‌گوید: «هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی آتش به شما سزاوارتر است. (سمعانی، ج۵، ص۳۷۱).


ابن جوزی (ت ۵۹۷ ق) میگوید:
ابن جوزی (ت ۵۹۷ ق) می‌گوید:


ابو عبیده دربارة کلام خدای ـ عزّ وجلّ ـ در آیة شریفة «هِیَ مَوْلاکُم‏» میگوید: به معنای أولی بکم (= به شماسزاوارتر) است. (ابن جوزی، ج۷، ص۳۰۴).
ابو عبیده دربارة کلام خدای ـ عزّ وجلّ ـ در آیة شریفة «هِیَ مَوْلاکُم‏» می‌گوید: به معنای أولی بکم (= به شماسزاوارتر) است. (ابن جوزی، ج۷، ص۳۰۴).


ابن کثیر دمشقی (ت ۷۷۴ق) میگوید:
ابن کثیر دمشقی (ت ۷۷۴ق) می‌گوید:


«هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی آتش جهنم به سبب کفر و تردیدتان، به شما سزاوارتر از هر بلای دیگری است. و چه سرنوشت بدی در انتظار شماست!» (ابو لیث سمرقندی، ج۳، ص۳۸۴)
«هِیَ مَوْلاکُم‏» یعنی آتش جهنم به سبب کفر و تردیدتان، به شما سزاوارتر از هر بلای دیگری است. و چه سرنوشت بدی در انتظار شماست!» (ابو لیث سمرقندی، ج۳، ص۳۸۴)


از مجموعة نظرات زبانشناسان و مفسران که پیشتر ذکر شد، نتیجه میگیریم که میتوان واژة مولی را به أولی معنا و تفسیر کرد. البته بخاری نیز از همین معنا استفاده کرده و آیة شریفه را طبق نظر زبانشناسان تفسیر نموده است.
از مجموعة نظرات زبانشناسان و مفسران که پیشتر ذکر شد، نتیجه می‌گیریم که می‌توان واژة مولی را به أولی معنا و تفسیر کرد. البته بخاری نیز از همین معنا استفاده کرده و آیة شریفه را طبق نظر زبانشناسان تفسیر نموده است.


عدم تعجب علاّمه امینی از جهل آنان به واژههای زبان
عدم تعجب علاّمه امینی از جهل آنان به واژه‌های زبان


مرحوم علاّمه امینی بعد از بررسی مفصل این موضوع ـ در کتاب مشهور خود؛ الغدیرـ به نتایجی رسیده که به شرح زیر است:
مرحوم علاّمه امینی بعد از بررسی مفصل این موضوع ـ در کتاب مشهور خود؛ الغدیرـ به نتایجی رسیده که به شرح زیر است:


افرادی چون رازی، ایجی، هندی، کابلی، دهلوی و… از فضای واژههای زبان عربی و معانی آنها کاملاً غریبه هستند. از این رو، تفسیر واژهها توسط این افراد در معنای غیر حقیقی و نادرست آنها جای تعجب ندارد.
افرادی چون رازی، ایجی، هندی، کابلی، دهلوی و… از فضای واژه‌های زبان عربی و معانی آنها کاملاً غریبه هستند. از این رو، تفسیر واژه‌ها توسط این افراد در معنای غیر حقیقی و نادرست آنها جای تعجب ندارد.


علاّمه میافزاید:
علاّمه می‌افزاید:


«من این افراد را، از رازی گرفته تا ایجی و از هندی گرفته تا کابلی و دهلوی و…، به سبب عدم آگاهی و تسلط بر واژگان اهل زبان و کاربرد واژههای عربی سرزنش نمیکنم؛ زیرا این افراد از هنر و از زبان عربی کاملاً بیگانه هستند. این افراد کجا و عرب زبانان اصیل کجا؟! این افراد با زبان عربی فاصلة زیادی دارند. آری ـ اینان کسانی هستند که هیچ پیوند و قرابتی با این زبان ندارند ـ اینگونه است که اگر اوضاع آشفته و نابسامان باشد، کسانی برای زبان عربی حکم میکنند که کوچکترین ارتباط و مسئولیتی در این زمینه ندارند.» (علامه امینی، ج۱، ص۳۵۷)
«من این افراد را، از رازی گرفته تا ایجی و از هندی گرفته تا کابلی و دهلوی و…، به سبب عدم آگاهی و تسلط بر واژگان اهل زبان و کاربرد واژه‌های عربی سرزنش نمی‌کنم؛ زیرا این افراد از هنر و از زبان عربی کاملاً بیگانه هستند. این افراد کجا و عرب زبانان اصیل کجا؟! این افراد با زبان عربی فاصلة زیادی دارند. آری ـ اینان کسانی هستند که هیچ پیوند و قرابتی با این زبان ندارند ـ اینگونه است که اگر اوضاع آشفته و نابسامان باشد، کسانی برای زبان عربی حکم می‌کنند که کوچکترین ارتباط و مسئولیتی در این زمینه ندارند.» (علامه امینی، ج۱، ص۳۵۷)


شواهدی برای دلالت واژه «مولی» بر «امامت»
شواهدی برای دلالت واژه «مولی» بر «امامت»


افزون بر آنچه تا کنون گفته شد، شواهد و قرینههایی پیرامون این حدیث وجود دارد که بر امامت حضرت علی۷ و خلافت ایشان تأکید میکند. اکنون به هفت قرینه از قرینههایی که به این واقعیت دلالت دارد، اشاره میکنیم:
افزون بر آنچه تا کنون گفته شد، شواهد و قرینه‌هایی پیرامون این حدیث وجود دارد که بر امامت حضرت علی۷ و خلافت ایشان تأکید می‌کند. اکنون به هفت قرینه از قرینه‌هایی که به این واقعیت دلالت دارد، اشاره می‌کنیم:


قرینة نخست: پیوستگی و توالی عبارات حدیث
قرینة نخست: پیوستگی و توالی عبارات حدیث


پیوستگی خاصی در واژهها و عبارات پیامبرخدا۹ وجود دارد که امکان تفکیک و دخل و تصرف در آن را منتفی میکند. حضرت هنگامی که میفرمایند: «أَ لَسْتُ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» و مردم پاسخ میدهند: «بَلَی»! و بعد از آن، بلا فاصله میفرمایند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ…»، از توالی این دو سخن، چه چیزی به ذهن متبادر میشود؟
پیوستگی خاصی در واژه‌ها و عبارات پیامبرخدا۹ وجود دارد که امکان تفکیک و دخل و تصرف در آن را منتفی می‌کند. حضرت هنگامی که می‌فرمایند: «أَ لَسْتُ أَوْلَی بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ» و مردم پاسخ می‌دهند: «بَلَی»! و بعد از آن، بلا فاصله می‌فرمایند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ…»، از توالی این دو سخن، چه چیزی به ذهن متبادر می‌شود؟


این همبستگی و توالی چه سودی دارد؟ آیا هدف، چیزی جز اعطای مقام الهی امامت به علی۷ بوده است؟
این همبستگی و توالی چه سودی دارد؟ آیا هدف، چیزی جز اعطای مقام الهی امامت به علی۷ بوده است؟
خط ۴۶۲: خط ۴۶۲:
قرینة دوم: تبریک عمر بن خطاب
قرینة دوم: تبریک عمر بن خطاب


در پی انتصاب امام علی۷ به مقام شامخ امامت، عمر بن خطاب مستقیماً و بدون واسطه به ایشان تبریک میگوید. این موضوع را در حدیث مشهور و صحیح غدیر به وضوح میتوان یافت.[۲] از ابو هریره نقل شده است:
در پی انتصاب امام علی۷ به مقام شامخ امامت، عمر بن خطاب مستقیماً و بدون واسطه به ایشان تبریک می‌گوید. این موضوع را در حدیث مشهور و صحیح غدیر به وضوح می‌توان یافت.[۲] از ابو هریره نقل شده است:


«من صام یوم ثمان عشر من ذی الحجة کتب له صیام ستین شهراً، وهو یوم غدیر خم، لما أخذ النبی ـ صلی الله علیه وسلم ـ بید علی بن أبی طالب فقال: أ لست أولی بالمؤمنین؟ قالوا: بلی یا رسول‌الله قال: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ…»، فقال عمربن الخطاب: «بَخْ بَخْ لَکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُسلِمٍ، فأنزل الله (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)»، (خطیب بغدادی، ج۸، ص۲۸۴–۲۸۵).
«من صام یوم ثمان عشر من ذی الحجة کتب له صیام ستین شهراً، وهو یوم غدیر خم، لما أخذ النبی ـ صلی الله علیه وسلم ـ بید علی بن أبی طالب فقال: أ لست أولی بالمؤمنین؟ قالوا: بلی یا رسول‌الله قال: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ…»، فقال عمربن الخطاب: «بَخْ بَخْ لَکَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ، أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُسلِمٍ، فأنزل الله (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)»، (خطیب بغدادی، ج۸، ص۲۸۴–۲۸۵).


«هر شخصی، روز هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد، ثواب روزة شصت ماه را برای او مینویسند. این روز، روز غدیر خم است که پیامبرخدا۹ دست علی بن ابن ابی طالب۷ را گرفت و فرمود: آیا من ولی و سرپرست مؤمنان نیستم؟ مردم گفتند: آری، ای فرستادة خدا۹، ایشان پرسیدند: هر که من مولا و سرپرست اویم، از این پس علی مولا و سرپرست او است. در این هنگام عمر بن خطاب به علی۷ گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابو طالب. اکنون تو مولا و سرپرست من و همة مسلمانان شدی! خداوند سبحان نیز این آیه را نازل کرد: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)».
«هر شخصی، روز هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد، ثواب روزة شصت ماه را برای او می‌نویسند. این روز، روز غدیر خم است که پیامبرخدا۹ دست علی بن ابن ابی طالب۷ را گرفت و فرمود: آیا من ولی و سرپرست مؤمنان نیستم؟ مردم گفتند: آری، ای فرستادة خدا۹، ایشان پرسیدند: هر که من مولا و سرپرست اویم، از این پس علی مولا و سرپرست او است. در این هنگام عمر بن خطاب به علی۷ گفت: مبارک باد بر تو ای پسر ابو طالب. اکنون تو مولا و سرپرست من و همة مسلمانان شدی! خداوند سبحان نیز این آیه را نازل کرد: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ)».


اقرار عمربن خطاب، مطلقاً با معنای یاری یا عدم دشمنی سازگار نیست؛ زیرا اگر به دقت در عبارت «أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُسلِمٍ»، بیندیشیم، خواهیم دانست که این عبارت؛ یعنی «ای علی، بر تو مبارک باشد!» تو ولی و سرپرست همة ما شدی. از مَنِ عمر بن خطاب گرفته تا همة مسلمانان به یک اندازه بر ما ولایت داری. اما اگر حدیث غدیر را به یاری و محبت تفسیر کنیم، موضوع تبریک کاملاً منتفی میشود؛ زیرا علی۷ از ابتدا هم یار و یاور پیامبر بود. با این وجود پیامبر گرامی۹ پرده از فضیلت جدیدی از مجموعة فضایل علی۷ برنداشته بود که شایستة تبریک باشد.
اقرار عمربن خطاب، مطلقاً با معنای یاری یا عدم دشمنی سازگار نیست؛ زیرا اگر به دقت در عبارت «أَصْبَحْتَ مَوْلَایَ وَ مَوْلَی کُلِّ مُسلِمٍ»، بیندیشیم، خواهیم دانست که این عبارت؛ یعنی «ای علی، بر تو مبارک باشد!» تو ولی و سرپرست همة ما شدی. از مَنِ عمر بن خطاب گرفته تا همة مسلمانان به یک اندازه بر ما ولایت داری. اما اگر حدیث غدیر را به یاری و محبت تفسیر کنیم، موضوع تبریک کاملاً منتفی می‌شود؛ زیرا علی۷ از ابتدا هم یار و یاور پیامبر بود. با این وجود پیامبر گرامی۹ پرده از فضیلت جدیدی از مجموعة فضایل علی۷ برنداشته بود که شایستة تبریک باشد.


قرینة سوم: عدم سازگاری آیة اکمال دین با معنای یاری و محبت
قرینة سوم: عدم سازگاری آیة اکمال دین با معنای یاری و محبت
خط ۴۷۶: خط ۴۷۶:
قرینة چهارم: تأیید این حقیقت توسط حسان بن ثابت
قرینة چهارم: تأیید این حقیقت توسط حسان بن ثابت


حسان بن ثابت، صحابی و شاعرِ پیامبر۹ که برای همگان شناخته شده و مشهور است، این حقیقت را به صراحت تأیید میکند. این تأیید حاکی از فهم وی از معنای حدیث غدیر است. از آنجاکه حسان بن ثابت شاعری فصیح و آگاه به واژگان زبان است، به خوبی فهمیده که معنای واژة مولی در حدیث غدیر، امامت و رهبری و حتی هدایت است؛ از این رو در اظهار این معنا سستی و کوتاهی نکرده، به صراحت آن را بیان میکند:
حسان بن ثابت، صحابی و شاعرِ پیامبر۹ که برای همگان شناخته شده و مشهور است، این حقیقت را به صراحت تأیید می‌کند. این تأیید حاکی از فهم وی از معنای حدیث غدیر است. از آنجاکه حسان بن ثابت شاعری فصیح و آگاه به واژگان زبان است، به خوبی فهمیده که معنای واژة مولی در حدیث غدیر، امامت و رهبری و حتی هدایت است؛ از این رو در اظهار این معنا سستی و کوتاهی نکرده، به صراحت آن را بیان می‌کند:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|فَقَالَ لَهُ قُمْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّنِی
|فَقَالَ لَهُ قُمْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّنِی
خط ۵۰۰: خط ۵۰۰:
قرینة پنجم: تأیید این حقیقت توسط صحابی قیس بن سعد بن عباده
قرینة پنجم: تأیید این حقیقت توسط صحابی قیس بن سعد بن عباده


قیس بن سعدبن عباده در قصیدة مشهور خود اینگونه میسراید:
قیس بن سعدبن عباده در قصیدة مشهور خود اینگونه می‌سراید:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|وَ عَلِیٌ إِمَامُنَا وَ إِمَام‏
|وَ عَلِیٌ إِمَامُنَا وَ إِمَام‏
خط ۵۱۸: خط ۵۱۸:
قرینة ششم: استشهاد اخطل به واژة «مولی» برای عبد الملک بن مروان
قرینة ششم: استشهاد اخطل به واژة «مولی» برای عبد الملک بن مروان


شیخ مفید میگوید:
شیخ مفید می‌گوید:


«یکی از دلایلی که اعتقاد ما را تأیید میکند، قصیدهای از اخطل است که در آن عبد الملک بن مروان را مدح میکند ـ اخطل مردی نصرانی است و هیچگونه وابستگی به هیچ‌یک از فرقههای اسلامی ندارد. وی متهم به تعصب نسبت به مذهب تشیع نیست و در علم و دانش او نسبت به زبان عربی هیچ خدشهای نمیتوان وارد کرد ـ در آن زمان همة مردم، عداوت عبدالملک بن مروان نسبت به امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب را میدانستند
«یکی از دلایلی که اعتقاد ما را تأیید می‌کند، قصیدهای از اخطل است که در آن عبد الملک بن مروان را مدح می‌کند ـ اخطل مردی نصرانی است و هیچگونه وابستگی به هیچ‌یک از فرقه‌های اسلامی ندارد. وی متهم به تعصب نسبت به مذهب تشیع نیست و در علم و دانش او نسبت به زبان عربی هیچ خدشهای نمی‌توان وارد کرد ـ در آن زمان همة مردم، عداوت عبدالملک بن مروان نسبت به امیر مؤمنان، علی بن ابی طالب را می‌دانستند


اخطل اینگونه میسراید:
اخطل اینگونه می‌سراید:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|فأصبحت‌مولاهامن‌الناس‌کلّهم
|فأصبحت‌مولاهامن‌الناس‌کلّهم
خط ۵۲۹: خط ۵۲۹:
«تو در میان همة مردم مولا و سرور قریش شدی و در میان اهل قریش تو از همه سزاوارتر به تقدیس و ستایش گردیدی.
«تو در میان همة مردم مولا و سرور قریش شدی و در میان اهل قریش تو از همه سزاوارتر به تقدیس و ستایش گردیدی.


اخطل در این قصیده امام علی۷ را به امامت و ریاست مسلمانان مدح میکند. وی تنها به عبارت «مولی» برای تعبیر از ولایت و سرپرستی امام علی۷ بر همة مردم اکتفا میکند؛ زیرا او اهل زبان است و به دلالت واژة «مولی» به این معنا آگاهی کامل دارد. هر انسان با انصافی این نکته را تأیید میکند و هیچ شکی به دل راه نمیدهد. (شیخ مفید، ص۴۰).
اخطل در این قصیده امام علی۷ را به امامت و ریاست مسلمانان مدح می‌کند. وی تنها به عبارت «مولی» برای تعبیر از ولایت و سرپرستی امام علی۷ بر همة مردم اکتفا می‌کند؛ زیرا او اهل زبان است و به دلالت واژة «مولی» به این معنا آگاهی کامل دارد. هر انسان با انصافی این نکته را تأیید می‌کند و هیچ شکی به دل راه نمی‌دهد. (شیخ مفید، ص۴۰).


قرینة هفتم: شهادت و گواهی امام علی۷ به ولایت خود
قرینة هفتم: شهادت و گواهی امام علی۷ به ولایت خود
خط ۵۳۵: خط ۵۳۵:
ابن طلحة شافعی نوشته است:
ابن طلحة شافعی نوشته است:


«امام علی۷ به ولایت خود شهادت میدهد و در ابیاتی که به معاویه مینویسد، به این نکته اشاره میکند. این ابیات را راویانی موثق از وی نقل میکنند
«امام علی۷ به ولایت خود شهادت می‌دهد و در ابیاتی که به معاویه می‌نویسد، به این نکته اشاره می‌کند. این ابیات را راویانی موثق از وی نقل می‌کنند


حضرت در این اشعار میفرمایند:
حضرت در این اشعار می‌فرمایند:
{| class="wikitable"
{| class="wikitable"
|وَأَوْجَبَ‌لِی‌وَلَایَتَهُ‌عَلَیْکُم‏
|وَأَوْجَبَ‌لِی‌وَلَایَتَهُ‌عَلَیْکُم‏
خط ۵۴۷: خط ۵۴۷:
«پیامبرخدا۹ در روز غدیر خم ولایت خود بر شما را به من تفویض و مرا به امامت منصوب کرد.»
«پیامبرخدا۹ در روز غدیر خم ولایت خود بر شما را به من تفویض و مرا به امامت منصوب کرد.»


منظور امام علی۷ در این بیت کاملاً واضح است. امام برای معاویه استدلال میکند و آن روزی را به خاطرش میآورد که پیامبر۹ ایشان را به ولایت و امامت بر همة مسلمانان برگزید. علی۷ امام راستگویان است؛ از این رو، باید معنا و مقصود سخن او کاملاً فهمیده شود و تأویل و تفسیر سخن او به معانی دیگر صحیح نیست.
منظور امام علی۷ در این بیت کاملاً واضح است. امام برای معاویه استدلال می‌کند و آن روزی را به خاطرش می‌آورد که پیامبر۹ ایشان را به ولایت و امامت بر همة مسلمانان برگزید. علی۷ امام راستگویان است؛ از این رو، باید معنا و مقصود سخن او کاملاً فهمیده شود و تأویل و تفسیر سخن او به معانی دیگر صحیح نیست.


حکمیت عقل بین سید شرف الدین و شیخ سلیم البشری
حکمیت عقل بین سید شرف الدین و شیخ سلیم البشری


سید شرف الدین در مناظرهای با شیخ سلیم البشری، وی را با حقیقت انکارناپذیر حدیث غدیر مواجه میکند. با توجه به شواهد و قرینههایی که ذکر شد، عکس العمل شیخ سلیم البشری به هیچ وجه جای تعجب ندارد. سید شرف الدین در این مناظره چنین میگوید:
سید شرف الدین در مناظرهای با شیخ سلیم البشری، وی را با حقیقت انکارناپذیر حدیث غدیر مواجه می‌کند. با توجه به شواهد و قرینه‌هایی که ذکر شد، عکس العمل شیخ سلیم البشری به هیچ وجه جای تعجب ندارد. سید شرف الدین در این مناظره چنین می‌گوید:


«اگر کسی دربارة جریان غدیر از شما سؤالی بپرسد، پاسخ شما چه خواهد بود؟ آیا در پاسخ میگویید منظور خداوند ـ عزّ وجلّ ـ و رسول گرامی او تبیین یاری و دوستی علی۷ با پیامبر۹ برای مسلمانان بوده است و بس؟! فکر نمیکنم چنین پاسخی در شأن دانش شما باشد! تصور نمیکنم شما، نسبت دادنِ چنین پاسخی را به خداوند رب الأرباب و رسول او که سرآمد حکیمان و خاتم انبیا و رسولان است، جایز بدانید! شأن شما بالاتر از آن است که معتقد باشید پیامبر خدا۹ تمام همّ و غمّ خود را مصروف تبیین موضوعی آشکار، بدیهی و واضح کرده که نیازی به شرح و توضیح ندارد.
«اگر کسی دربارة جریان غدیر از شما سؤالی بپرسد، پاسخ شما چه خواهد بود؟ آیا در پاسخ می‌گویید منظور خداوند ـ عزّ وجلّ ـ و رسول گرامی او تبیین یاری و دوستی علی۷ با پیامبر۹ برای مسلمانان بوده است و بس؟! فکر نمی‌کنم چنین پاسخی در شأن دانش شما باشد! تصور نمی‌کنم شما، نسبت دادنِ چنین پاسخی را به خداوند رب الأرباب و رسول او که سرآمد حکیمان و خاتم انبیا و رسولان است، جایز بدانید! شأن شما بالاتر از آن است که معتقد باشید پیامبر خدا۹ تمام همّ و غمّ خود را مصروف تبیین موضوعی آشکار، بدیهی و واضح کرده که نیازی به شرح و توضیح ندارد.


بدون شک شما پیامبر۹ را منزه از رفتار و گفتاری میدانید که باعث تحقیر و تمسخر ایشان توسط عاقلان شود و فیلسوفان و حکیمان آن را به بوتة نقد کشند؛ شما جایگاه حکمت و عصمت ایشان را در رفتار و گفتار به خوبی میشناسید. خداوند متعال میفرماید: (إنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریِمٍ ٭ ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مکیِنٍ ٭ مُطَاعٍ ثَمَّ أَمیِنٍ ٭ وَمَا صَاحِبکُم بِمَجْنُونٍ). (تکویر: ۲۲–۱۹).
بدون شک شما پیامبر۹ را منزه از رفتار و گفتاری می‌دانید که باعث تحقیر و تمسخر ایشان توسط عاقلان شود و فیلسوفان و حکیمان آن را به بوتة نقد کشند؛ شما جایگاه حکمت و عصمت ایشان را در رفتار و گفتار به خوبی می‌شناسید. خداوند متعال می‌فرماید: (إنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَریِمٍ ٭ ذِی قُوَّةٍ عِندَ ذِی الْعَرْشِ مکیِنٍ ٭ مُطَاعٍ ثَمَّ أَمیِنٍ ٭ وَمَا صَاحِبکُم بِمَجْنُونٍ). (تکویر: ۲۲–۱۹).


آیا ایشان به توضیح واضحات میپردازد؟ و بدیهیات را تبیین میکند؟ و برای توضیح این واضحات، مقدماتی میچیند که هیچ ارتباطی با هم ندارند؟! خداوند متعال و پیامبر۹ از این کار منزّه و مبرّا هستند». (عبد الحسین شرف الدین، ص۲۷۷).
آیا ایشان به توضیح واضحات می‌پردازد؟ و بدیهیات را تبیین می‌کند؟ و برای توضیح این واضحات، مقدماتی می‌چیند که هیچ ارتباطی با هم ندارند؟! خداوند متعال و پیامبر۹ از این کار منزّه و مبرّا هستند». (عبد الحسین شرف الدین، ص۲۷۷).


آشکار شدن حقیقتی که گریزی از آن نیست
آشکار شدن حقیقتی که گریزی از آن نیست


شیخ سلیم البشری، شیخ الأزهر پس از شنیدن سخنان ایشان بیدرنگ میگوید:
شیخ سلیم البشری، شیخ الأزهر پس از شنیدن سخنان ایشان بیدرنگ می‌گوید:


«حقیقت با قرینهها و شواهدی که شما بیان کردید کاملاً آشکار و نقاب تردید از چهرة یقین زدوده شد. کوچکترین شبههای برای ما باقی نماند که منظور از «ولی» و «مولی» در حدیث غدیر همان «أولی» است. اگر منظور حدیث از این واژه، یار و یاور رسول‌الله۹ یا هر معنای مشابهی بود، هیچ‌کس از عذاب حتمی خداوند سؤال نمیکرد. بنا بر این نظر شما دربارة معنای واژة «مولی» صحیح و قطعی است.» (همان، ص۲۸۰).
«حقیقت با قرینه‌ها و شواهدی که شما بیان کردید کاملاً آشکار و نقاب تردید از چهرة یقین زدوده شد. کوچکترین شبه‌های برای ما باقی نماند که منظور از «ولی» و «مولی» در حدیث غدیر همان «أولی» است. اگر منظور حدیث از این واژه، یار و یاور رسول‌الله۹ یا هر معنای مشابهی بود، هیچ‌کس از عذاب حتمی خداوند سؤال نمی‌کرد. بنا بر این نظر شما دربارة معنای واژة «مولی» صحیح و قطعی است.» (همان، ص۲۸۰).


بنابر شواهدی که پیشتر ذکر شد، بطلان نظریهای که واژة «مولی» را به معنای «همراه، یار و یاور» میداند، کاملاً ثابت میشود. همچنین ثابت میشود که معنای صحیح آن «أولی بکم [نسبت به شما سزاوارتر]» میباشد و طبق این معنا، اقرار به ولایت امام علی۷ و اطاعت از ایشان همانند اطاعت از پیامبرخدا۹ و بدون هیچ فرقی، بر همة مسلمانان واجب است.
بنابر شواهدی که پیشتر ذکر شد، بطلان نظریهای که واژة «مولی» را به معنای «همراه، یار و یاور» می‌داند، کاملاً ثابت می‌شود. همچنین ثابت می‌شود که معنای صحیح آن «أولی بکم [نسبت به شما سزاوارتر]» می‌باشد و طبق این معنا، اقرار به ولایت امام علی۷ و اطاعت از ایشان همانند اطاعت از پیامبرخدا۹ و بدون هیچ فرقی، بر همة مسلمانان واجب است.


نتیجه‌گیری:
نتیجه‌گیری:


نتیجه بحث فوق را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
نتیجه بحث فوق را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد:


دلیل خِرَدپسند برای ماجرای غدیر خم و حدیث غدیر، ابلاغ ولایت علی۷ بر همة مسلمانان است که در آیة (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبـِّکَ …) این دلیل به طور واضح ذکر شده است. منظور از ولایت نیز ولایتِ حاکمیتی و مطلق در همة امور سیاسی، دینی، اجتماعی و… است.
دلیل خِرَدپسند برای ماجرای غدیر خم و حدیث غدیر، ابلاغ ولایت علی۷ بر همة مسلمانان است که در آیة (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبـِّکَ …) این دلیل به طور واضح ذکر شده است. منظور از ولایت نیز ولایتِ حاکمیتی و مطلق در همة امور سیاسی، دینی، اجتماعی و… است.
خط ۵۷۹: خط ۵۷۹:
علمای بزرگ اهل سنت؛ مانند ذهبی، ابن حجر، ابن کثیر، مناوی و … اذعان دارند که حدیث غدیر متواتر و صحیح است.
علمای بزرگ اهل سنت؛ مانند ذهبی، ابن حجر، ابن کثیر، مناوی و … اذعان دارند که حدیث غدیر متواتر و صحیح است.


در بخشی از مقاله، به شبهة دهلوی و تفتازانی پاسخ دادیم. دهلوی ـ بر خلاف زبان شناسان ـ منکر این نکته است که مولی به معنای «أولی [= سزاوارتر]» میآید. تفتازانی نیز اعتقاد دارد که معنای مولی، ناصر و محبّ [= یار و دوستدار] است.
در بخشی از مقاله، به شبهة دهلوی و تفتازانی پاسخ دادیم. دهلوی ـ بر خلاف زبان شناسان ـ منکر این نکته است که مولی به معنای «أولی [= سزاوارتر]» می‌آید. تفتازانی نیز اعتقاد دارد که معنای مولی، ناصر و محبّ [= یار و دوستدار] است.


با استناد به آنچه در این پژوهش به دست آمد و اثباتِ تواترِ حدیث غدیر و وثاقتِ همة راویان آن، بطلان سخن ابن حزم و ابن تیمیه آشکار شد.
با استناد به آنچه در این پژوهش به دست آمد و اثباتِ تواترِ حدیث غدیر و وثاقتِ همة راویان آن، بطلان سخن ابن حزم و ابن تیمیه آشکار شد.