پژوهشی در اسباب نزول آیه اکمال (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۲۶: خط ۴۲۶:
اما محقق سنّى با مشکل مواجه است؛ زیرا سرگردان مى شود که با دو مجموعه روایات متعارض چگونه رفتار کند و کدام دسته را ترجیح دهد و کدام را رد کند.
اما محقق سنّى با مشکل مواجه است؛ زیرا سرگردان مى شود که با دو مجموعه روایات متعارض چگونه رفتار کند و کدام دسته را ترجیح دهد و کدام را رد کند.


موضعى که بیشتر عالمان سنى همچون سیوطى در پیش گرفته اند این است که روایات حاکى از نزول آیه اکمال دین در روز عرفه به طرق بیشترى نقل گردیده و از جهت سند، صحیح تر است، پس باید به این روایات توجه کرد و روایتهاى مخالف آن را رد کرد. اما این، نظرِ علمى درستى نیست. دلایل ادعاى ما مواردى است که در ذیل مى آید و ترجیح رأىِ اهل بیت علیهم السلام را ایجاب مى کند:
موضعى که بیشتر عالمان سنى همچون سیوطى در پیش گرفته اند این است که روایات حاکى از نزول آیه اکمال دین در روز عرفه به طرق بیشترى نقل گردیده و از جهت سند، صحیح تر است، پس باید به این روایات توجه کرد و روایتهاى مخالف آن را رد کرد. اما این، نظرِ علمى درستى نیست.
 
'''دلایل ادعاى ما مواردى است که در ذیل مى آید و ترجیح رأىِ اهل بیت علیهم السلام را ایجاب مى کند:'''


'''۱-'''نخست اینکه تعارض در اینجا، تعارض میان دو حدیث نیست که یکى طرقى بیشتر و سندى صحیحتر داشته باشد ـ چنان که توهم کرده اند ـ بلکه این تعارض، تعارضى میان حدیثى از پیامبرصلی الله علیه وآله و قول خلیفه عمر است. احادیثى که اینان ضعیف شمرده اند، احادیثى است که اسنادشان به پیامبر مى رسد(احادیث نبوى)، در حالى که احادیث بخارى و دیگران نقل سخن عمر است و به پیامبرصلی الله علیه وآله اسناد داده نشده است!
'''۱-'''نخست اینکه تعارض در اینجا، تعارض میان دو حدیث نیست که یکى طرقى بیشتر و سندى صحیحتر داشته باشد ـ چنان که توهم کرده اند ـ بلکه این تعارض، تعارضى میان حدیثى از پیامبرصلی الله علیه وآله و قول خلیفه عمر است. احادیثى که اینان ضعیف شمرده اند، احادیثى است که اسنادشان به پیامبر مى رسد(احادیث نبوى)، در حالى که احادیث بخارى و دیگران نقل سخن عمر است و به پیامبرصلی الله علیه وآله اسناد داده نشده است!
خط ۴۸۸: خط ۴۹۰:
از طریق محمد بن عبدالسلام الخشنى و او از محمد بن المثنى و وى از مسلم بن ابراهیم و ایشان از شبربن منصور و او از ابن جریج و وى از عطاءِ بن ابى رباح براى ما روایت کرده اند که گفت: هرگاه روز جمعه با روز عرفه مصادف گردید، امام نماز را به جهر مى خواند(حمد و سوره را بلند مى خواند). همچنین از عبدالرزاق به نقل از ابن جریج و او از عطاءِ همانند این، روایت شده است….
از طریق محمد بن عبدالسلام الخشنى و او از محمد بن المثنى و وى از مسلم بن ابراهیم و ایشان از شبربن منصور و او از ابن جریج و وى از عطاءِ بن ابى رباح براى ما روایت کرده اند که گفت: هرگاه روز جمعه با روز عرفه مصادف گردید، امام نماز را به جهر مى خواند(حمد و سوره را بلند مى خواند). همچنین از عبدالرزاق به نقل از ابن جریج و او از عطاءِ همانند این، روایت شده است….


پس خبرى که نقل شده است از طریق ابراهیم بن ابى یحیى و او از عبدالعزیز بن عمر و وى از حسن بن مسلم که گفت: روز ترویه با روز جمعه مصادف گردید و پیامبر ـ علیه السلام ـ در حج بود و فرمود: هر کس از شما مى تواند در منى نماز ظهر بگذارد چنین کند، و خود نیز در منى نماز ظهر به جا آوردند و خطبه نخواندند…. این خبرى جعلى است و در آن تمام اسباب فساد جمع است: ابراهیم بن ابى یحیى به کذب از او یاد شده و به طور کلى مطرود است. دیگر اینکه این خبر مرسل است و در آن از ابن زبیر همراه با ابن ابى یحیى حجاج بن أرطاة نقل شده و روایت او از اعتبار ساقط است وانگهى کذب این خبر آشکار است، زیرا روز ترویه(روز هشتم ذو الحجة)، در حجةالوداعِ پیامبر ـ علیه السلام ـ روز پنچ شنبه بوده است و روز عرفه، روز جمعه، این از طریق بخارى روایت شده است….
پس خبرى که نقل شده است از طریق ابراهیم بن ابى یحیى و او از عبدالعزیز بن عمر و وى از حسن بن مسلم که گفت: روز ترویه با روز جمعه مصادف گردید و پیامبر صلّی الله علیه وسلم در حج بود و فرمود: هر کس از شما مى تواند در منى نماز ظهر بگذارد چنین کند، و خود نیز در منى نماز ظهر به جا آوردند و خطبه نخواندند…. این خبرى جعلى است و در آن تمام اسباب فساد جمع است: ابراهیم بن ابى یحیى به کذب از او یاد شده و به طور کلى مطرود است. دیگر اینکه این خبر مرسل است و در آن از ابن زبیر همراه با ابن ابى یحیى حجاج بن أرطاة نقل شده و روایت او از اعتبار ساقط است وانگهى کذب این خبر آشکار است، زیرا روز ترویه(روز هشتم ذو الحجة)، در حجةالوداعِ پیامبر صلّی الله علیه وسلم روز پنچ شنبه بوده است و روز عرفه، روز جمعه، این از طریق بخارى روایت شده است….


اگر کسى بگوید: در همه اخبار تنها چنین آمده است که رسول خدا ـ علیه السلام ـ در عرفه بین نماز ظهر و عصر جمع کرد، مى گوییم: آرى، ولى نماز جمعه نیز خود نماز ظهر است و در هیچ یک از اخبار وارد نشده است که حضرت آن نماز را به جهر نخواند. جهر خواندن نیز واجب نیست و تنها تفاوت حکم در این است که نماز جماعتِ ظهر جمعه در سفر و حَضَر دو رکعت است.<ref>المحلّی؛ج۷،ص۲۷۲.</ref>
اگر کسى بگوید: در همه اخبار تنها چنین آمده است که رسول خدا صلّی الله علیه وآله در عرفه بین نماز ظهر و عصر جمع کرد، مى گوییم: آرى، ولى نماز جمعه نیز خود نماز ظهر است و در هیچ یک از اخبار وارد نشده است که حضرت آن نماز را به جهر نخواند. جهر خواندن نیز واجب نیست و تنها تفاوت حکم در این است که نماز جماعتِ ظهر جمعه در سفر و حَضَر دو رکعت است.<ref>المحلّی؛ج۷،ص۲۷۲.</ref>


پاسخ این سخن این است که اگر روز عرفه با روز جمعه مصادف بوده و پیامبرصلی الله علیه وآله نماز ظهر را به جهر خواند تا نماز جمعه باشد ـ چنانکه ابن حزم ادعا کرده است ـ بیقین راویان حجةالوداع این موضوع را نقل مى کردند.
پاسخ این سخن این است که اگر روز عرفه با روز جمعه مصادف بوده و پیامبرصلّی الله علیه وآله نماز ظهر را به جهر خواند تا نماز جمعه باشد ـ چنانکه ابن حزم ادعا کرده است ـ به یقین راویان حجةالوداع این موضوع را نقل مى کردند.


روایتى که ابن حزم آورده و آن را به دلیل مخالفت با روایت بخارى تکذیب کرده است، با حجةالوداع بیشتر سازگارى دارد؛ زیرا روز جمعه در آن حج با ایام تشریق در منى مصادف بوده است؛ یعنى پس از عرفه، نه پیش از آن. این ـ چنانکه خواهد آمد ـ سازگار است با حساب سفر حضرت از مدینه در روز پنج شنبه، چهار روز مانده به پایان ذو القعده و رسیدن ایشان به مکه در روز پنج شنبه(چهارم ذو الحجه) و اینکه روز اول ذو الحجه دوشنبه بوده است و روز عرفه.
روایتى که ابن حزم آورده و آن را به دلیل مخالفت با روایت بخارى تکذیب کرده است، با حجةالوداع بیشتر سازگارى دارد؛ زیرا روز جمعه در آن حج با ایام تشریق در منى مصادف بوده است؛ یعنى پس از عرفه، نه پیش از آن. این ـ چنانکه خواهد آمد ـ سازگار است با حساب سفر حضرت از مدینه در روز پنج شنبه، چهار روز مانده به پایان ذو القعده و رسیدن ایشان به مکه در روز پنج شنبه(چهارم ذو الحجه) و اینکه روز اول ذو الحجه دوشنبه بوده است و روز عرفه.


'''۱۱-'''قول آنان بر این که روز عرفه در سال حجةالوداع، روز جمعه بوده است، با این مضمون روایاتشان که پیامبرصلی الله علیه وآله پس از نزول آیه اکمال دین هشتاد و یک شب در قید حیات بود، در تعارض است.
'''۱۱-'''قول آنان بر این که روز عرفه در سال حجةالوداع، روز جمعه بوده است، با این مضمون روایاتشان که پیامبرصلّی الله علیه وآله پس از نزول آیه اکمال دین هشتاد و یک شب در قید حیات بود، در تعارض است.


نزد آنان ثابت است که وفات پیامبرصلی الله علیه وآله در روز دوازدهم ربیع بوده است. از نهم ذو الحجه تا دوازدهم ربیع الاول پیش از نود روز است، پس یا باید روایت حاکى از وفات حضرت پیش از این تاریخ را بپذیرند، یا با ما در اینکه آیه اکمال دین در روز غدیر یعنى هیجدهم ذو الحجه ناز ل شده، موافق گردند.
نزد آنان ثابت است که وفات پیامبرصلّی الله علیه وآله در روز دوازدهم ربیع بوده است. از نهم ذو الحجه تا دوازدهم ربیع الاول پیش از نود روز است، پس یا باید روایت حاکى از وفات حضرت پیش از این تاریخ را بپذیرند، یا با ما در اینکه آیه اکمال دین در روز غدیر یعنى هیجدهم ذو الحجه ناز ل شده، موافق گردند.


سیوطى در«درّالمنثور» مى گوید:
'''سیوطى در«درّالمنثور» مى گوید:'''


ابن جریر از ابن جریح نقل کرده که گفت: پیامبرصلى الله علیه و سلم پس از نزول این آیه، هشتاد و یک شب در این جهان باقى ماند. منظور آیه{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}.<ref>درّالمنثور؛ج۲،ص۵۹.همانند این نقل همچنین در؛ج۲،ص۲۵۷ به نقل ازبیهقیدر«شعب الایمان»آمده است.</ref>
ابن جریر از ابن جریح نقل کرده که گفت: پیامبرصلّى الله علیه و سلم پس از نزول این آیه، هشتاد و یک شب در این جهان باقى ماند. منظور آیه{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}.<ref>درّالمنثور؛ج۲،ص۵۹.همانند این نقل همچنین در؛ج۲،ص۲۵۷ به نقل ازبیهقیدر«شعب الایمان»آمده است.</ref>


ابن حجر در«تلخیص الحبیر» حاشیه«مجمع الغووى» مى گوید:
ابن حجر در«تلخیص الحبیر» حاشیه«مجمع الغووى» مى گوید:
خط ۵۱۰: خط ۵۱۲:
'''علامه امینى در«الغدیر» چنین آورده است:'''
'''علامه امینى در«الغدیر» چنین آورده است:'''


قولى که[نزد آنان] معتبر است و روایات وارد در تفسیر رازى(ج3،ص529) به نقل از صاحبان اخبار و آثار بر آن تأکید دارد این است که: هنگامى که این آیه بر پیامبر ـ صلى الله علیه و سلم ـ نازل گردید، عمر آن حضرت پس از آن زمان بیش از هشتاد و یک یا هشتاد و دو روز دوام نداشت. درست همین سخن را«ابوالسعود» در تفسیرش، در حاشیه تفسیر رازى(ج3، ص523) ثابت دانسته است، و مؤرخان آنان گفته اند: وفات پیامبر(ص) در دوازدهم ربیع الاول بوده است. گویا در قول مورخان مسامحه اى است به افزودن یک روز بر هشتادو دو روز پس از خارج کردن روز غدیر و روز وفاتِ پیامبر و محاسبه ما بین این دو روز.
قولى که[نزد آنان] معتبر است و روایات وارد در تفسیر رازى(ج۳،ص۵۲۹) به نقل از صاحبان اخبار و آثار بر آن تأکید دارد این است که: هنگامى که این آیه بر پیامبرصلّى الله علیه و سلم نازل گردید، عمر آن حضرت پس از آن زمان بیش از هشتاد و یک یا هشتاد و دو روز دوام نداشت. درست همین سخن را«ابوالسعود» در تفسیرش، در حاشیه تفسیر رازى(ج۳، ص۵۲۳) ثابت دانسته است، و مؤرخان آنان گفته اند: وفات پیامبرصلّی الله علیه وآله در دوازدهم ربیع الاول بوده است. گویا در قول مورخان مسامحه اى است به افزودن یک روز بر هشتادو دو روز پس از خارج کردن روز غدیر و روز وفاتِ پیامبر و محاسبه ما بین این دو روز.


به هر تقدیر این قول به حقیقت نزدیکتر است تا آنکه گفته شود نزول آیه اکمال دین در روز عرفه بود است، چنانکه در«صحیح بخارى» و «صحیح مسلم» و غیر آنها آمده است؛ زیرا در این صورت شمار روزها از هشتاد و یکى و دو روز بیشتر مى شود.<ref>الغدیر؛ج1،ص230.</ref>
به هر تقدیر این قول به حقیقت نزدیکتر است تا آنکه گفته شود نزول آیه اکمال دین در روز عرفه بود است، چنانکه در«صحیح بخارى» و «صحیح مسلم» و غیر آنها آمده است؛ زیرا در این صورت شمار روزها از هشتاد و یکى و دو روز بیشتر مى شود.<ref>الغدیر؛ج۱،ص۲۳۰.</ref>


ما برادرانمان را به آنچه خود ملتزم شده اند الزام مى کنیم، وگرنه این روایت را قبول نداریم؛زیرا آنچه در نظر ما مورد اعتماد است این است که آیه اکمال دین روز هیجدهم ذو الحجه نازل شده است و رحلت پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه وآله روز بیست و هشتم صفر واقع شده، پس فاصله میان زمان نزول آیه و وفات حضرت حدود هفتاد روز بوده است. چنانکه آن دسته از روایات اهل سنت نیز که نزول این آیه را در روز دوشنبه مى دانند، با این نظر، یعنى نزول آیه در روز عرفه و وفات پیامبرصلی الله علیه در دوازدهم ربیع، در تعارض هستند. بیهقى در«دلائل النبوة» از ابن عباس نقل مى کند که گفت:
ما برادرانمان را به آنچه خود ملتزم شده اند الزام مى کنیم، وگرنه این روایت را قبول نداریم؛زیرا آنچه در نظر ما مورد اعتماد است این است که آیه اکمال دین روز هیجدهم ذو الحجه نازل شده است و رحلت پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه وآله روز بیست و هشتم صفر واقع شده، پس فاصله میان زمان نزول آیه و وفات حضرت حدود هفتاد روز بوده است. چنانکه آن دسته از روایات اهل سنت نیز که نزول این آیه را در روز دوشنبه مى دانند، با این نظر، یعنى نزول آیه در روز عرفه و وفات پیامبرصلی الله علیه در دوازدهم ربیع، در تعارض هستند. بیهقى در«دلائل النبوة» از ابن عباس نقل مى کند که گفت:


پیامبر شماصلی الله علیه در روز دوشنبه زاده شد، و روز دوشنبه به نبوّت رسید و روز دوشنبه از مکه خارج شد و روز دوشنبه مکه را فتح کرد و روز دوشنبه سوره مائده {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ…}} بر او نازل شد و روز دوشنبه از دنیا رفت.<ref>دلائل النبوة؛ج7،ص233.</ref>
پیامبر شماصلی الله علیه در روز دوشنبه زاده شد، و روز دوشنبه به نبوّت رسید و روز دوشنبه از مکه خارج شد و روز دوشنبه مکه را فتح کرد و روز دوشنبه سوره مائده: {{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ…}} بر او نازل شد و روز دوشنبه از دنیا رفت.<ref>دلائل النبوة؛ج۷،ص۲۳۳.</ref>


هیثمى در«مجمع الزوائد» گفته است:
'''هیثمى در«مجمع الزوائد» گفته است:'''


این روایت را احمد و طبرانى در الکبیر نقل کرده اند و طبرانى به آن چنین افزوده است: و فتح بدر در روز دوشنبه بود و نزول سوره مائده{{قرآن| الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ…}} در روز دوشنبه بود. در این روایت«ابن لهیعه» وجود دارد که ضعیف است اما بقیه رجال آن ثقه هستند و روایاتشان صحیح است.<ref>مجمع الزوائد؛ج1،ص196.</ref>
این روایت را احمد و طبرانى در الکبیر نقل کرده اند و طبرانى به آن چنین افزوده است: و فتح بدر در روز دوشنبه بود و نزول سوره مائده:{{قرآن| الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ…}} در روز دوشنبه بود. در این روایت«ابن لهیعه» وجود دارد که ضعیف است اما بقیه رجال آن ثقه هستند و روایاتشان صحیح است.<ref>مجمع الزوائد؛ج۱،ص۱۹۶.</ref>


ضعف ابن لهیعه در این حدیث در نظر برادران سنى قابل حل است. وانگهى این حدیث به طرق دیگرى نیز روایت شده که این شخص در آن نیست، اما دلیل حقیقى ضعف این شخص مخالف او با قول خلیفه عمر است و از این رو در«درّالمنثور» چنین آمده است:
ضعف ابن لهیعه در این حدیث در نظر برادران سنى قابل حل است. وانگهى این حدیث به طرق دیگرى نیز روایت شده که این شخص در آن نیست، اما دلیل حقیقى ضعف این شخص مخالفت او با قول خلیفه عمر است و از این رو در«درّالمنثور» چنین آمده است:


و ابن جریر به سند ضعیف از ابن عباس نقل کرده که گفت: پیامبر شما روز دوشنبه به دنیا آمد و ….<ref>درّالمنثور؛ج2،ص259.</ref>
و ابن جریر به سند ضعیف از ابن عباس نقل کرده که گفت: پیامبر شما روز دوشنبه به دنیا آمد و ….<ref>درّالمنثور؛ج۲،ص۲۵۹.</ref>


ابن کثیر بشدت به این حدیث حمله کرد و گفته است این حدیث به صرف مخالفتش با قول عمر مردود است. او در«سیرةالنبویّة» مى گوید:
ابن کثیر بشدت به این حدیث حمله کرد و گفته است این حدیث به صرف مخالفتش با قول عمر مردود است. او در«سیرةالنبویّة» مى گوید:
خط ۵۳۰: خط ۵۳۲:
تنها احمد این حدیث را آورده و عمر و ابن بکیر آن را از ابن لهیعه روایت کرده و چنین افزوده: سوره مائده:{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ…}} روز دوشنبه نازل شده است، و به همین ترتیب برخى آن را از موسى بن داود روایت کرده اند و او نیز چنین افزوده است: واقعه بدر نیز روز دوشنبه بود. از جمله کسانى که گوینده این حدیث است یزیدبن حبیب است، و این حدیث بجّد مورد انکار است.
تنها احمد این حدیث را آورده و عمر و ابن بکیر آن را از ابن لهیعه روایت کرده و چنین افزوده: سوره مائده:{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ…}} روز دوشنبه نازل شده است، و به همین ترتیب برخى آن را از موسى بن داود روایت کرده اند و او نیز چنین افزوده است: واقعه بدر نیز روز دوشنبه بود. از جمله کسانى که گوینده این حدیث است یزیدبن حبیب است، و این حدیث بجّد مورد انکار است.


ابن عساکر مى گوید: آنچه محفوظ است این است که روز بدر و روز نزول{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}، روز جمعه بوده است، سخن ابن عساکر درست است.<ref>سیرةالنبویة؛ج1،ص198.</ref>
ابن عساکر مى گوید: آنچه محفوظ است این است که روز بدر و روز نزول{{قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ...}}، روز جمعه بوده است، سخن ابن عساکر درست است.<ref>سیرةالنبویة؛ج۱،ص۱۹۸.</ref>


ابن کثیر اسباب ضعف و علت انکار این حدیث را بیان نکرده است، از این رو گفتیم علتش مخالفت با قول عمر است، ولى سخن ابن عساکر پسندیده تر است، زیرا وى حدیث را به ضعف یا انکار متصف نکرده بلکه گفته است که این خبر با آنچه محفوظ است یعنى نزد آنان مشهور است(یعنى قول عمر) مخالف است.
ابن کثیر اسباب ضعف و علت انکار این حدیث را بیان نکرده است، از این رو گفتیم علتش مخالفت با قول عمر است، ولى سخن ابن عساکر پسندیده تر است، زیرا وى حدیث را به ضعف یا انکار متصف نکرده بلکه گفته است که این خبر با آنچه محفوظ است یعنى نزد آنان مشهور است(یعنى قول عمر) مخالف است.
خط ۵۳۶: خط ۵۳۸:
به هر تقدیر اعتراض بر آنان به احادیث«دوشنبه» نیز الزام آنان به چیزى است که خود ملتزم هستند، وگرنه در نظر ما ثابت است که آیه اکمال دین در روز پنج شنبه ـ و در روایتى روز جمعه ـ نازل گردیده است. گرچه در نظر ما بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله و وفات آن حضرت روز دوشنبه بوده است، و على علیه السلام روز سه شنبه(یک روز پس از بعثت) با پیامبرصلی الله علیه وآله نماز خوانده است، و سوره مائده در روز دوشنبه نازل گردیده است، البته نه تمام آن، بلکه بخشى ازآن، از جمله آیه تبلیغ و بعد آیه اکمال دین نازل شده است.
به هر تقدیر اعتراض بر آنان به احادیث«دوشنبه» نیز الزام آنان به چیزى است که خود ملتزم هستند، وگرنه در نظر ما ثابت است که آیه اکمال دین در روز پنج شنبه ـ و در روایتى روز جمعه ـ نازل گردیده است. گرچه در نظر ما بعثت پیامبرصلی الله علیه وآله و وفات آن حضرت روز دوشنبه بوده است، و على علیه السلام روز سه شنبه(یک روز پس از بعثت) با پیامبرصلی الله علیه وآله نماز خوانده است، و سوره مائده در روز دوشنبه نازل گردیده است، البته نه تمام آن، بلکه بخشى ازآن، از جمله آیه تبلیغ و بعد آیه اکمال دین نازل شده است.


'''۱۲-''' این قول که روز عرفه در آن سال روز جمعه بوده، با روایاتى که روز حرکت پیامبرصلی الله علیه وآله را از مدینه روز پنج شنبه(چهار روز مانده به پایان ذو القعده) ثبت کرده اند، تعارض دارد. روایت مشهور از اهل بیت علیهم السلام نیز چنین است، و این روایات با تاریخ نزول آیه در روز غدیر(هیجدهم ذوالحجه) هم سازگار هستند، زیرا سفر پیامبرصلی الله علیه وآله در روز پنج شنبه، بیست و هفتم ذو القعده، چهار روز مانده به پایان ذو القعده، یعنى روزهاى پنج شنبه، جمعه، شنبه و یک شنبه آغاز شده، و اوّل ذو الحجه روز دوشنبه بوده، و ورود حضرت صلی الله علیه وآله به مکه عصر روز پنج شنبه چهارم ذو الحجه، در آخر روز چهارم بوده است ـ چنانکه در «کافى» نیز روایت شده است<ref>کافی؛ج4،ص245.</ref> ، پس روز عرفه روز سه شنبه، و روز غدیر، پنج شنبه هجدهم ذو الحجه بوده است.
'''۱۲-''' این قول که روز عرفه در آن سال روز جمعه بوده، با روایاتى که روز حرکت پیامبرصلی الله علیه وآله را از مدینه روز پنج شنبه(چهار روز مانده به پایان ذو القعده) ثبت کرده اند، تعارض دارد. روایت مشهور از اهل بیت علیهم السلام نیز چنین است، و این روایات با تاریخ نزول آیه در روز غدیر(هیجدهم ذوالحجه) هم سازگار هستند، زیرا سفر پیامبرصلی الله علیه وآله در روز پنج شنبه، بیست و هفتم ذو القعده، چهار روز مانده به پایان ذو القعده، یعنى روزهاى پنج شنبه، جمعه، شنبه و یک شنبه آغاز شده، و اوّل ذو الحجه روز دوشنبه بوده، و ورود حضرت صلی الله علیه وآله به مکه عصر روز پنج شنبه چهارم ذو الحجه، در آخر روز چهارم بوده است ـ چنانکه در «کافى» نیز روایت شده است<ref>کافی؛ج۴،ص۲۴۵.</ref> ، پس روز عرفه روز سه شنبه، و روز غدیر، پنج شنبه هجدهم ذو الحجه بوده است.


نمونه هایى از روایات اهل بیت علیهم السلام را در این خصوص مى آوریم:
'''نمونه هایى از روایات اهل بیت علیهم السلام را در این خصوص مى آوریم:'''


'''۱-'''محمد بن ادریس در آخر«سرائر» به نقل از کتاب«مشیخه حسن بن محبوب» مى گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شد و چهار روز از ذو الحجه گذشته به مکه وارد شد، از بالاى مکه، از را ه اهل مدینه، به مکه وارد و از پایین آن خارج گردید.<ref>وسائل الشیعة؛ج9،ص318.</ref>
'''۱-'''محمد بن ادریس در آخر«سرائر» به نقل از کتاب«مشیخه حسن بن محبوب» مى گوید: رسول خداصلی الله علیه وآله چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شد و چهار روز از ذو الحجه گذشته به مکه وارد شد، از بالاى مکه، از را ه اهل مدینه، به مکه وارد و از پایین آن خارج گردید.<ref>وسائل الشیعة؛ج۹،ص۳۱۸.</ref>


'''۲-'''… از ابى عبدالله علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله بیست حج به جا آوردند… رسول خداصلی الله علیه وآله ده سال در مدینه ماندند و به حج نرفتند تا این آیه بر او نازل گردید: و أذّن فى الناس بالحج یأتوک رجالاً و على کل ضامر یأتین من کل فجّ عمیق، پس حضرت موذّنان را امر فرمود تا با صداى بلند ندا سردهند که رسول خدا(ص) امسال به حج خواهند رفت. به این ترتیب اهالى مدینه و عوالى و اعراب آگاه شدند و براى همراهى در حج با پیامبر(ص) گرد آمدند، و اینان پیروان حضرت(ص) بودند، گوش به فرامین او مى سپردند و هرچه پیامبر(ص) مى فرمود و هر آنچه او انجام مى داد، همان مى کردند. حضرت رسول(ص) چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شدند، وقتى به ذوالحلیفه رسیدند هنگام ظهر بود. حضرت غسل کردند، آنگاه به سوى مسجد شجره حرکت کردند، در آن مسجد نماز ظهر خواندند و قصد حج مفرده کرده و خارج شدند تا به«بیداء» رسیدند. در یک فرسخى، مردم در دوطرف راه او به صف ایستادند، براى حج افراد لبیک گفتند و شصت و شش یا شصت و چهار حیوان براى قربانى به همراه بردند تا آنکه در پایان روز چهارم ذو الحجه به مکه رسیدند، طواف خانه را به هفت شوط انجام دادند و دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم گذاردند، سپس به سوى حَجَر رفته آن را استلام فرمودند….<ref>کافی؛ج4،ص245.</ref>
'''۲-'''… از ابى عبدالله علیه السلام روایت شده که فرمود: رسول خداصلی الله علیه وآله بیست حج به جا آوردند… رسول خداصلی الله علیه وآله ده سال در مدینه ماندند و به حج نرفتند تا این آیه بر او نازل گردید: و أذّن فى الناس بالحج یأتوک رجالاً و على کل ضامر یأتین من کل فجّ عمیق، پس حضرت موذّنان را امر فرمود تا با صداى بلند ندا سردهند که رسول خدا(ص) امسال به حج خواهند رفت. به این ترتیب اهالى مدینه و عوالى و اعراب آگاه شدند و براى همراهى در حج با پیامبر(ص) گرد آمدند، و اینان پیروان حضرت(ص) بودند، گوش به فرامین او مى سپردند و هرچه پیامبر(ص) مى فرمود و هر آنچه او انجام مى داد، همان مى کردند. حضرت رسول(ص) چهار روز مانده به پایان ذو القعده از مدینه خارج شدند، وقتى به ذوالحلیفه رسیدند هنگام ظهر بود. حضرت غسل کردند، آنگاه به سوى مسجد شجره حرکت کردند، در آن مسجد نماز ظهر خواندند و قصد حج مفرده کرده و خارج شدند تا به«بیداء» رسیدند. در یک فرسخى، مردم در دوطرف راه او به صف ایستادند، براى حج افراد لبیک گفتند و شصت و شش یا شصت و چهار حیوان براى قربانى به همراه بردند تا آنکه در پایان روز چهارم ذو الحجه به مکه رسیدند، طواف خانه را به هفت شوط انجام دادند و دو رکعت نماز پشت مقام ابراهیم گذاردند، سپس به سوى حَجَر رفته آن را استلام فرمودند….<ref>کافی؛ج4،ص245.</ref>
۷۶۴

ویرایش