ابوهریره
ابوهریره، یکی از مشهورترین صحابه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است که شخصیت و روایات او همواره مورد بحث و بررسی بوده است. نام اصلی او عبدالله یا عبدالرحمن بن عامر (یا صخر) دوسی بود و در سال ۵۹ هجری قمری درگذشت.
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | عبدالله یا عبدالرحمن بن عامر (یا صخر) دوسی |
سرشناسی | صحابه پیامبر صلی الله علیه وآله |
تولد | ۲۰ سال قبل از هجرت |
وفات | ۵۹ هجری |
اطلاعات علمی | |
استادان | ابوبکر، عمر، ابی بن کعب، عایشه، سهل بن سعد ساعدی |
شاگردان | تعدادی از تابعین |
مذهب | اهل سنت |
اطلاعات فرهنگی | |
علت شهرت | کثرت نقل و جعل حدیث از پیامبر صلی الله علیه وآله |
زندگینامه
در منابع اسلامی، اختلافات زیادی در مورد نام و نسب ابوهریره وجود دارد، به طوری که گفته شده هیچ صحابه دیگری به اندازه او در این زمینه اختلاف نظر وجود ندارد. نامهای دوران جاهلی او عبدشمس و عبدغنم و نامهای دوران اسلامی او عبدالله و عبدالرحمن بود.[۱]
ابوهریره از قبیله «دوس» یکی از شاخههای قبیله بزرگ «ازد» در یمن بود. با توجه به سن او در هنگام مرگ، تخمین زده میشود که حدود ۲۰ سال قبل از هجرت به دنیا آمده باشد.
در سال ۷ هجری قمری (۶۲۸ میلادی) به همراه هیئتی از یمن به حضور پیامبر صلی الله علیه وآله رسید و اسلام آورد.[۲] در زمان ورود به مدینه، به دلیل فقر شدید، در زمره فقیرترین صحابه قرار داشت.[۳] در بسیاری از منابع، ابوهریره را در زمرهٔ «اصحاب صفّه» و کسانی که تکدی گری میکردند،[۴][۵] شمردهاند.
در مورد حضور او در جنگ خیبر، روایات مختلفی وجود دارد.[۶] از حضور ابوهریره در غزوهٔ مؤته سخن رفته است، اگرچه در این غزوه، نام او را در شمار گریختگان آوردهاند.
در سال پایانی عمر پیامبر صلی الله علیه وآله به همراه علاء بن حضرمی به بحرین فرستاده شد.[۷] پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه وآله، ابوبکر مجدداً او را به بحرین فرستاد.[۸]
در زمان خلافت عمر، به عنوان والی یا قاضی بحرین منصوب شد. به جهت گردآوری مال بسیار، از سوی خلیفه عمر مورد عتاب و سوء ظن قرار گرفت[۹] و به مدینه فراخوانده شد ومقداری از اموالش ضبط شد.[۱۰]
در برخی منابع، افزون بر بحرین، از ولایت او بر «عمان» و «یمامه» نیز سخن رفته است. در مورد حضور او در فتح برخی مناطق ایران نیز روایات مختلفی وجود دارد.[۱۱]
در زمان خلافت عثمان، از هواداران او بود. او به خاندان ابوالعاص و امویان علاقهمند شد و به آنها نزدیک گردید. در جریان محاصره خانه عثمان، او از جمله حامیان خلیفه بود و در خانهاش حضور داشت. وی با حمایت از عثمان، حملات مخالفین را دفع میکرد.[۱۲] همین موضعگیری او نسبت به عثمان باعث شد که پس از مرگش، فرزندان عثمان در مراسم تشییع جنازه وی با احترام خاصی شرکت کنند و معاویه نیز از بازماندگانش حمایت کند.[۱۳]
در جنگ صفین، روایاتی از او در مذمت معاویه و همچنین در حمایت از او نقل شده است. گفته شده که پس ازآنکه بُسر بن ابی ارطاه به دستور معاویه به مدینه آمد، به هنگام رفتن به سوی مکه، ابوهریره را بر مدینه گماشت.
در زمان خلافت معاویه،[۱۴] از یاران نزدیک مروان بن حکم، حاکم مدینه، بود. در موسم حج و در غیاب مروان، به عنوان جانشین او منصوب میشد.[۱۵] گفته شده که در زمره قاضیان بنی امیه در مدینه بوده است. به هنگام شهادت امام حسن علیه السلام در ۵۰ قمری، ابوهریره در زمرهٔ کسانی بود که از دفن آن حضرت در کنار مرقد پیامبر صلی الله علیه وآله، با استناد به حدیثی از حضرت رسول صلی الله علیه وآله، پشتیبانی کرد.[۱۶]
وفات: قول مشهور در مورد وفات او، سال ۵۹ هجری قمری است. برخی منابع، سالهای ۵۷ و ۵۸ هجری قمری را نیز ذکر کردهاند. گفته شده که قبر ابوهریره در طبریه شام است.[۱۷]
ابوهریره و حدیث
ابوهریره به دلیل نقل روایات فراوان از پیامبر صلی الله علیه وآله مشهور است. این کثرت روایات، در همان دهههای نخستین اسلام، حساسیتهایی را برانگیخت. احادیث ابوهریره، از حیث موضوع بسیار متنوع بوده، مسائلی از عقاید وفقه گرفته تا سیره و ملاحم و حتی طب را دربرمیگیرد.[۱۸]
برخی از صحابه و علمای بعدی، به دلیل کثرت روایات و برخی تناقضات در آنها، به نقد روایات ابوهریره پرداختند، برخی پرسیدهاند که چگونه او توانسته است به تنهایی این تعداد زیاد روایت را از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بشنود و چه کسی شاهد شنیدن این روایتها از پیامبر بوده است؟ به همین دلیل، عمر[۱۹] او را به دلیل نقل احادیث فراوان و متهم شدن به جعل و وضع حدیث، مورد توبیخ قرار داده و تازیانه زده است.[۲۰]
در دهههای اخیر نیز، شخصیت و روایات او مورد بازبینی و نقد قرار گرفته است.
اهل سنت، بهطور کلی، صحابه را عادل میدانند و به نقد آنها نمیپردازند؛ بنابراین، شخصیت ابوهریره نیز در میان آنها مورد احترام است.
شیعه امامیه و معتزله، امکان نقد آنها را برای خود محفوظ میدارند. در آثار این دو گروه، انتقاداتی به شخصیت و روایات ابوهریره وارد شده است.[۲۱]
در دهههای اخیر، نویسندگانی از شیعه و اهل سنت، به تألیف آثاری در نقد و بررسی شخصیت و روایات ابوهریره پرداختهاند.
ابو هریره و حدیث غدیر
ابوهریره که از بازوان قوی سقیفه است، داستان غدیر را در چندین موقعیت چنین توصیف میکند:
۱. ابوهریره میگوید: در روز غدیر خم پیامبر دست علی بن ابی طالب را گرفت و فرمود: آیا من صاحب اختیار مؤمنان نیستم؟ گفتند: آری یا رسولالله. فرمود:
«مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ…» و خداوند این آیه را نازل کرد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…».[۲۲]
۲. در جنگ صفین جناب اصبغ بن نباته نامه ای از جانب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برای معاویة بن ابی سفیان آورد. اصبغ بن نباته، ابوهریره را نزد معاویه دید.
اصبغ به ابوهریره گفت: تو را قسم میدهم …، آیا در روز غدیر خم حاضر بودی؟ گفت: آری.
پرسید: چه شنیدی که پیامبر صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام فرمود. گفت: شنیدم که فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاهُ، اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ».[۲۳]
۳. پس از صلح امام حسن علیه السلام معاویه وارد کوفه شد. هر شب ابوهریره همراه معاویه در مسجد کوفه مینشست. یک شب جوانی به او گفت: تو را به خدا قسم میدهم، آیا از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدی که درباره علی بن ابی طالب علیه السلام میفرمود: «اَللَّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ»؟
ابوهریره در حضور معاویه گفت: آری. آن جوان گفت: من هم خدا را شاهد میگیرم که تو ولایت دشمن او (معاویه) را پذیرفتهای و با دوست او دشمنی کردهای![۲۴]
پانویس
- ↑ قَدِ اخْتُلِفَ فِی اسْمِهِ فِی الْجَاهِلِیَّةِ وَالْإِسْلَامِ، وَاسْمِ أَبِیهِ عَلَی أقوال متعددة، وقد بَسَطْنَا أَکْثَرَهَا فِی کِتَابِنَا التَّکْمِیلِ، وَقَدْ بَسَطَ ذلک ابْنُ عَسَاکِرَ فِی تَارِیخِهِ، وَالْأَشْهُرُ أَنَّ اسْمَهُ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ صَخْرٍ وَهُوَ مِنَ الْأَزْدِ، ثُمَّ مِنْ دَوْسٍ. وَیُقَالُ: کَانَ اسْمُهُ فِی الْجَاهِلِیَّةِ عَبْدَ شَمْسٍ، وَقِیلَ عَبْدَ نِهْمٍ، وَقِیلَ عَبْدَ غَنْمٍ، وَیُکَنَّی بِأَبِی الْأُسُودِ، فَسَمَّاهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَبْدَ اللَّهِ، البدایه والنهایه - جلد: 8 صفحه: 103
- ↑ أَنَّ أَبَا هُرَیْرَةَ قَدِمَ الْمَدِینَةَ فِی نَفَرٍ مِنْ قَوْمِهِ وَافِدِینَ وَقَدْ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - إِلَی خَیْبَرَ وَاسْتُخْلِفَ عَلَی الْمَدِینَةِ رَجُلا مِنْ بَنِی غِفَارَ یُقَالُ لَهُ سِبَاعُ بْنُ عُرْفُطَةَ. الطبقات الکبری - جلد: 4 صفحه: 244
- ↑ وَکَانَ یَلْزَمُهُ (النبی صلی الله علیه وآله) عَلَی شِبَعِ بَطْنِهِ. البدایه والنهایه - جلد: 8 صفحه: 104
- ↑ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ أَنَّهُ وَجَدَ عُمَرَ فَقَالَ أَقْرِینِی فَظَنَّ أَنَّهُ مِنَ الْقِرَاءَةِ فَأَخَذَ یُقْرِئُهُ الْقُرْآنَ وَلَمْ یُطْعِمْهُ قَالَ وَإِنَّمَا أَرَدْتُ مِنْهُ الطَّعَامَ قَوْلُهُ کَیْ یَنْقَلِبَ بِی أَیْ یَرْجِعَ بِی إِلَی مَنْزِلِهِ. فتح الباری، العسقلانی، ابن حجر، جلد: 7 صفحه: 76
- ↑ حدیث شیخ المضریه ابوهریره، ص۴۹، مصر، دارالمعارف، ۱۹۶۵.
- ↑ الطبقات الکبری - جلد: 4 صفحه: 244
- ↑ وَکَانَ رَسُولُ اللَّهِ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ - بَعَثَ أَبَا هُرَیْرَةَ مَعَ الْعَلاءِ بْنِ الْحَضْرَمِیِّ وَأَوْصَاهُ بِهِ خَیْرًا. الطبقات الکبری - جلد: 1 صفحه: 202
- ↑ تاریخ الطبری جلد: 3 صفحه: 304
- ↑ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: اسْتَعْمَلَنِی عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ عَلَی الْبَحْرَیْنِ، فَاجْتَمَعَ لِی اثْنَا عَشَرَ أَلْفًا فَلَمَّا قَدِمْتُ عَلَیْهِ قَالَ: یَا عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّ الْمُسْلِمِینَ، أَوْ قَالَ: وَعَدُوَّ کِتَابِهِ، سَرَقْتَ مَالَ اللَّهِ؟ قَالَ: قلت:لَسْتُ بِعَدُوٍّ لِلَّهِ، وَلا لِلْمُسْلِمِینَ، أَوْ قَالَ: وَلا کِتَابِهِ، وَلَکِنِّی عَدُوُّ مَنْ عَادَاهُمَا، وَلَکِنْ خَیْلٌ تَنَاتَجَتْ وَسِهَامٌ اجْتَمَعَتْ، قَالَ: فَأَخَذَ مِنِّی اثْنَا عَشَرَ أَلْفًا فَلَمَّا صَلَّیْتُ الْغَدَاةَ قُلْتُ: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِعُمَرَ. أنساب الأشراف، البلاذری، جلد: 10 صفحه: 367
- ↑ ثم إن عمر ولی قدامة بن مظعون الجمحی جبایة البحرین وولی أبا هریرة الاحداث والصلاة، ثم عزل قدامة وحده علی شرب الخمر، وولی أبا هریرة الصلاة والاحداث، ثم عزله وقاسمه ماله، ثم ولی عثمان بن أبی العاصی البحرین وعمان. فتوح البلدان، البلاذری، جلد: 1 صفحه: 100
- ↑ وأخذ الرایة أخوه سلمان فخرج بالناس ومعه أبو هریرة الدوسیّ فسلکوا علی جیلان إلی جرجان. تاریخ ابن خلدون جلد: 2 صفحه: 562
- ↑ وکان معه فی الدار مئة رجل ینصرونه منهم عبدالله بن الزبیر، ومروان بن الحکم، والحسن بن علی، و عبدالله بن سلام، وأبو هریرة …، ثم دخل علیه أبو هریرة متقلدا سیفه، فقال: طاب الضراب یا أمیر المؤمنین، قد قتلوا منا رجلا، وقد ألهبوا النار، فقال عثمان: عزمت علیک یا أبا هریرة إلا ألقیت سیفک، قال أبو هریرة: فألقیته فلا أدری من أخذه. الإمامة والسیاسة - الدِّینَوری، ابن قتیبة جلد: 1 صفحه: 58
- ↑ قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ قَالَ: حَدَّثَنِی عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَنْبَسَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرِو بن عثمان بن عفان قَالَ: لَمَّا مَاتَ أَبُو هُرَیْرَةَ کَانَ وَلَدُ عُثْمَانَ یَحْمِلُونَ سَرِیرَهُ حَتَّی بَلَغُوا الْبَقِیعَ حِفْظًا بما کان من رأیه فی عُثْمَانَ. الطبقات الکبری - ابن سعد کاتب الواقدی، جلد: 4 صفحه: 254
- ↑ أن معاویة وضع قوما من الصحابة و قوما من التابعین علی روایة أخبار قبیحة فی علی علیه السّلام تقتضی الطعن فیه و البراءة منه، و جعل لهم علی ذلک جعلا یرغب فی مثله فاختلقوا ما أرضاه، منهم أبو هریرة و عمرو بن العاص و المغیرة- بن شعبة. الغارات - ط الحدیثة، الثقفی الکوفی، ابراهیم، جلد: 2 صفحه: 659
- ↑ قَالَ: أَخْبَرَنَا یَحْیَی بْنُ عَبَّادٍ قَالَ: حَدَّثَنَا فُلَیْحُ بْنُ سُلَیْمَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ الْحَارِثِ قَالَ: کَانَ مَرْوَانُ یَسْتَخْلِفُ أَبَا هُرَیْرَةَ إِذَا حج أو غاب. الطبقات الکبری -ابن سعد کاتب الواقدی، جلد: 4 صفحه: 250
- ↑ وروی المدائنی عن یحیی بن زکریا، عن هشام بن عروة، قال: قال الحسن عند وفاته: ادفنونی عند قبر رسولالله صلی الله علیه وآله إلا أن تخافوا أن یکون فی ذلک شر. فلما أرادوا دفنه قال مروان بن الحکم: لا یدفن عثمان فی حش کوکب ویدفن الحسن هاهنا!!! فاجتمع بنو هاشم وبنو أمیة، وأعان هؤلاء قوم وهؤلاء هوم وجاءوا بالسلاح!!! فقال أبو هریرة: أتمنع الحسن أن یدفن فی هذا الموضع؟ وقد سمعت رسولالله صلی الله علیه وآله یقول: الحسن والحسین سیدا شباب أهل الجنة. أنساب الأشراف، البلاذری، جلد: 3 صفحه: 61
- ↑ قَالَ خَلِیفَةُ بْنُ خَیَّاطٍ: تُوُفِّیَ أَبُو هُرَیْرَةَ سَنَةَ سَبْعٍ وَخَمْسِینَ. وَقَالَ الْهَیْثَمُ بْنُ عَدِیٍّ: تُوُفِّیَ أَبُو هُرَیْرَةَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَخَمْسِینَ: وَقَالَ الْوَاقِدِیُّ: تُوُفِّیَ سَنَةَ تِسْعٍ وَخَمْسِینَ، وَهُوَ ابْنُ ثَمَانٍ وَسَبْعِینَ، وَکَذَلِکَ قَالَ ابْنُ نُمَیْرٍ: إِنَّهُ تُوُفِّیَ سَنَةَ تِسْعٍ وَخَمْسِینَ وَقَالَ غَیْرُهُ: مَاتَ بِالْعَقِیقِ وَصَلَّی عَلَیْهِ الْوَلِیدُ بْنُ عُقْبَةَ بْنِ أَبِی سُفْیَانَ، وَکَانَ أَمِیرًا یَوْمَئِذٍ عَلَی الْمَدِینَةِ وَمَرْوَانُ بْنُ الْحَکَمِ مَعْزُولٌ. الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، جلد: 4 صفحه: 1772
- ↑ مُسْنَدُهُ: خَمْسَةُ آلاَفٍ وَثَلاَثُ مائَةٍ وَأَرْبَعَةٌ وَسَبْعُوْنَ حَدِیْثاً. المُتَّفَقُ فِی البُخَارِیِّ وَمُسْلِمٍ مِنْهَا: ثَلاَثُ مائَةٍ وَسِتَّةٌ وَعِشْرُوْنَ. وَانْفَرَدَ البُخَارِیُّ: بِثَلاَثَةٍ وَتِسْعِیْنَ حَدِیْثاً، وَمُسْلِمٌ: بِثَمَانِیَةٍ وَتِسْعِیْنَ حَدِیْثاً. سیر اعلام النبلاء -الذهبی، شمس الدین- جلد: 2 صفحه: 632
- ↑ قال أبو جعفر: و أبو هریرة مدخول عند شیوخنا غیر مرضی الروایة، ضربه عمر بالدرة و قال: قد أکثرت من الروایة، و أحری بک أن تکون کاذبا علی رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله، الغارات - ط الحدیثة، الثقفی الکوفی، ابراهیم، جلد: 2 صفحه: 660
- ↑ قال أبو جعفر و أبو هریرة مدخول عند شیوخنا غیر مرضی الروایة ضربه عمر شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، جلد: 4 صفحه: 67
- ↑ قال أبو جعفر و روی الأعمش قال لما قدم أبو هریرة العراق مع معاویة جاء إلی مسجد الکوفة فلما رأی کثرة من استقبله من الناس جثا علی رکبتیه ثم ضرب صلعته مرارا و قال یا أهل العراق أ تزعمون أنی أکذب علی الله و علی 14رسوله و أحرق نفسی بالنار و الله لقد سمعت 14رسولالله ص یقول إن لکل نبی حرما و إن حرمی بالمدینة ما بین عیر إلی ثور فمن أحدث فیها حدثا فعلیه لَعْنَةُ اَللَّهِ وَ اَلْمَلاَئِکَةِ وَ اَلنَّاسِ أَجْمَعِینَ و أشهد بالله أن 1علیا أحدث فیها!!! فلما بلغ معاویة قوله أجازه و أکرمه و ولاه أمارة المدینة. فأما قول أبی هریرة أن 1علیا ع أحدث فی المدینة فحاش لله کان 1علی ع أتقی لله من ذلک و الله لقد نصر عثمان نصرا لو کان المحصور جعفر بن أبی طالب لم یبذل له إلا مثله. شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، جلد: 4 صفحه: 67
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۰۸ ح ۱.
- ↑ الغدیر: ج ۱ ص ۲۰۳.
- ↑ بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۹۹. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۱۷۹ ح ۸۵۸.