آیه ۳۰ زمر و غدیر

نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۳۸ توسط S.m.h (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

«إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيِّتُونَ»

تو از دنيا رفتنى هستى و آنان از دنيا رفتنى هستند.

متن روايت‌

«انَّهُ قَدْ نَبَّأَنِىَ اللَّطيفُ الْخَبيرُ انّى مَيِّتٌ وَ انَّكُمْ مَيِّتُونَ، وَ كَأَنّى دُعيتُ فَأُجِبْتُ ... فَما انْتُمْ قائِلُونَ لِرَبِّكُمْ؟»

خداوند لطيف و خبير به من خبر داده است كه من از دنيا رفتنى هستم و شما هم از دنيا رفتنى هستيد، و مى‌بينم كه گويا مرا فراخوانده و من اجابت نموده‌ام .... در پاسخ پروردگار خود چه خواهيد گفت؟[۱]

موقعيت تاريخى‌

آغاز خطبه غدير است و پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله بيدار باشى براى فكر مردم به ميان مى‌آورد كه همه بايد در پيشگاه پروردگار حاضر شويم و پاسخگوى اعتقاد و عمل خود باشيم؛ و اين را مقدمه‌اى بر پيام بزرگ ولايت در غدير قرار مى‌دهد. براى اين منظور آيه   إِنَّكَ مَيِّتٌ ...   را ضمن تغيير ضماير با كلام خويش تركيب مى‌فرمايد.

موقعيت قرآنى‌

در قرآن دنباله اين آيه را به مخاصمه دو گروه مخالف يكديگر در دنيا مى‌كشاند و مى‌فرمايد: «در روز قيامت نزد پروردگارتان به مخاصمه مى‌پردازيد». آنگاه دو گروه را مطرح مى‌كند: يكى آنان كه هم بر خدا دروغ بستند و هم صدق و حق را انكار كردند در حالى كه با پاى خود به سراغشان آمده بود، و اينان را در جهنم جاى مى‌دهد؛ و گروه ديگر كسانى كه صدق و حق را تصديق نمودند، و اينان را با تقوى مى‌خواند و در جوار رحمت خداوند جاى مى‌دهد.

تحليل اعتقادى‌

با اين زمينه قرآنى و غديرى مى‌توان نتيجه گرفت كه تا روز قيامت دوستان و دشمنان على عليه السلام بايد مرگ را در برابر خويش مجسم كنند و اين مرگ را براى پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله هم بدانند و متوجه باشند كه پس از مرگ روز پاسخگويى به آن حضرت است؛ و مسئله بر سر چند روزه دنيا نيست كه پذيرفتن ولايت على عليه السلام و يا انكار آن مساوى باشد. از سوى ديگر منظور پيامبر صلَّى اللَّه عليه و آله آن است كه مسئله غدير را در آستانه مرگ خويش اعلام مى‌كنم. لذا در دنباله سخن مى‌فرمايد: «گويا من از سوى خداوند دعوت شده‌ام و اجابت مى‌نمايم». بدين گونه صريحاً از مرگ خود خبر مى‌دهد تا اهميت غدير به عنوان آخرين خطابه از آخرين پيامبر خطاب به همه نسل‌هاى بشر معلوم گردد.

پانویس

  1. خصال: ص ۶۵ ح ۹۸. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۲۱ ح ۱۵. عوالم العلوم: ج ۱۵/ ۳ ص ۴۳، ۱۹۷.