عدم نقل حديث غدير[۱]

فخر رازی در ردّ حدیث غدیر به عدم نقل آن توسط ابن‏ ابى‏ داوود سِجِستانى استدلال كرده، و اينكه چون او حديث غدير را نقل نكرده پس از اعتبار ساقط است.

مرحوم میرحامد حسین هفت پاسخ براى اين اشكال او گفته است.

پاسخ های علّامه میرحامد حسین به این ادعا

مرحوم میر حامد حسین در پاسخ به ادعای فخر رازی مبنی بر عدم نقل حدیث غدیر توسط ابن ابی داوود سجستانی گفته است: «امّا نسبت رازى قدح حديث غدير را به ابن ابى داوود، پس مخدوش و مردود است به چند وجه...»[۲] آنگاه پاسخ های خود را یکی پس از دیگری بیان میکند:

پاسخ اول

فخر رازی صرفاً ادعای بدون دلیل را مطرح کرده است.

پاسخ دوم

ابن ابی داوود حدیث غدیر را انکار نکرده است. حتی بعضی از علما گفته اند که محمد بن جریر طبری به ابن ابی داوود نسبت داده که او حدیث غدیر را انکار کرده ولی ابن ابی داوود خود را از این نسبت مبرا دانسته است. مرحوم میر حامد حسین در این مورد گفته است:

«وجه دوّم: آنكه از افادۀ سيّد اجلّ علم الهدى مرتضى(رضى اللّه عنه)-كه اكابر ائمه و اساطين سنيّه مادح آن جناب مى باشند- واضح است كه بعض علما گفته اند كه ابن ابى داوود، انكار نكرده اين حديث را. و ابن ابى داوود،از نسبت محمد بن جرير طبرى،اين انكار را به او، تبرىّ آغاز نهاده...»[۳]

آنگاه برای تایید مدعای خود کلامی از سید مرتضی آورده است؛ سید مرتضی علم الهدی در کتاب الشافی فرموده است:

«فان قيل: أ ليس قد حكي عن ابن ابي داوود السجستاني في دفع الخبر،و حكي عن الخوارج مثله،و طعن الجاحظ فى كتاب«العثمانيه» فيه قيل له:اوّل ما نقوله: ان لا معتبر فى باب الاجماع بشذوذ كلّ شاذ عنه، بل الواجب ان يعلم انّ الّذى خرج عنه ممّن يعتبر قوله فى الاجماع، ثمّ يعلم انّ الاجماع لم يتقدّم خلافه، فانّ ابن ابى داوود و الجاحظ لو صرّحا بالخلاف، لسقط خلافهما، بما ذكرناه من الاجماع خصوصا بالّذى لا شبهة فيه من تقدّم الاجماع و فقد الخلاف، و قد سبقهما ثم تأخّر عنهما، على انّه قد قيل: انّ ابن ابي داوود لم ينكر الخبر و انّما انكر كون المسجد الّذى بغدير خم متقدّما، و قد حكى عنه التنصّل من القدح فى الخبر و التبري ممّا قرفه به محمد بن جرير الطبرى...»[۴]

طبق این فرمایش سید مرتضی، اولاً ابن ابی داوود حدیث غدیر را انکار نکرده و حتی نسبت انکار به خودش را تکذیب کرده است و بر فرض که انکار کرده باشد، مخالفت یک یا دو نفر با اجماع ضرری به آن وارد نمی کند.

پاسخ سوم

پاسخ سوم علامه میر حامد حسین این است که بر فرض که ابن ابی داوود حدیث غدیر را منکر شده باشد، این انکار و قدح او وان مقابله با دلایل قوی اهل حق را ندارد: « وجه سيّم: آنكه اگر ابن ابى داوود، واقعا قدح در حديث كرده باشد، باز هم قول او را به مقابلۀ اهل حق نتوان ذكر نمود، چه قول اهل نحلۀ خود را، به مقابلۀ خصم ذكر كردن، و اقوال هم مذهبان خود بر خصم حجّت كردن، باعث فتح ابواب مؤاخذه، و ملام اعلام است، و از قانون مناظره دور و بعيد است.»[۵]

پاسخ چهارم

پاسخ چهارم آن است که فخر رازی به نظر ابن ابی داوود تمسک کرده و مدعی شده چون او حدیث غدیر را نقل نکرده پس این حدیث معتبر نیست. حال سؤال از فخر رازی این است که اگر نظر ابن ابی داوود به تنهایی آنقدر مهم است که میتوان با انکار او حدیث غدیر را انکار کرد، چرا دیدگاه بزرگان علما که ادعای تواتر و صحت حدیث غدیر را دارند، حجت نباشد؟!

ایشان در این مورد گفته اند: «وجه چهارم: آنكه اگر قول ابن ابى داوود،لائق تمسك باشد، چرا اقوال و تصريحات اكابر اعلام و اساطين اهل حق،حجّت نباشد.كه خلفا عن سلف، تصريحات صريحه به تواتر و صحت حديث غدير مى نمايند و اجماع و اتفاق بر آن دارند؟!»[۶]

پاسخ پنجم

پاسخ پنجم آن است که از کلمات بزرگان علمای اهل سنت بدست می آید که حدیث غدیر صحیح و متواتر است و کسی را یارای مقابله با سند این حدیث نیست: «وجه پنجم: آنكه تصريحات و افادات ائمۀ اكابر سنيّه كه اسماء بعضى از ايشان ذكر شد، بر ذكر تواتر و صحّت حديث شريف نيز،به كمال ظهور و وضوح، ابطال اين هفوۀ فظيعه،و قلع اساس اين خرافت شنيعه مى كند.»[۷]

پاسخ ششم

پاسخ ششم آن است که پدر ابن ابی داوود سجستانی، یعنی ابو داوود سجستانی حدیث غدیر را نقل کرده و منکرین این حدیث شریف را تقبیح نموده است. حال چطور فرزند ایشان منکر این حدیث باشد؟!:

«وجه ششم: آنكه از غرائب الطاف الهيّه آنكه، والد اين بزرگ-يعنى ابى داوود-اين حديث شريف را روايت كرده، و بر نواصى منكرين و جاحدين، نيل تفضيح و تقبيح گذاشته، پس هرگاه حديث شريف به روايت والد ماجد او ثابت باشد، اگر اين خلف رشيد،عقوق والد ماجد خود اختيار كرده،قدح در اين حديث نمايد،چگونه متدينى به آن اعتنا تواند نمايد؟

امّا روايت ابو داوود حديث را، پس به ملاحظۀ كتاب «خصائص» احمد بن على بن شعيب نسائى-كه از عمدۀ محدّثين اهل سنت است، و به جهت تحرير «رسالۀ مناقب امير» علیه السلام ،از دست اهل شام،شربت مرگ نوشيد-واضح است....»[۸]

در خصائص نسائی آمده است:

«أخبرنَا أَبُو دَاوُد قَالَ حَدثنَا أَبُو نعيم قَالَ حَدثنَا عبد الْملك بن أبي غنية قَالَ حَدثنَا الحكم عَن سعيد بن جُبَير عَن ابْن عَبَّاس عَن بُرَيْدَة قَالَ خرجت مَعَ عَليّ إِلَى الْيمن فَرَأَيْت مِنْهُ جفوة فَقدمت على النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فَذكرت عليا فتنقصته فَجعل رَسُول الله يتَغَيَّر وَجهه وَقَالَ يَا بُرَيْدَة أَلَسْت أولى بِالْمُؤْمِنِينَ من أنفسهم قلت بلَى يَا رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم قَالَ من كنت مَوْلَاهُ فعلي مَوْلَاهُ»[۹]

در ادامه مرحوم میر حامد حسین گفته است: «...و عجب!كه جمعى از مغفلين بلا تأمّل و بغير تحقيق و مراجعت،نسبت قدح اين حديث به ابو داوود، داده اند، و از حقيقت حال خبرى برنداشته، چون ابن حجر در«صواعق» و جهرمى در«براهين قاطعه»، و حلبى در«انسان العيون» و عبد الحق در «شرح مشكاة» و حسام الدين در «مرافض»[۱۰]

پاسخ هفتم

پاسخ هفتم آن که ابن ابی داوود همچون استاد خود جاحظ با امیرالمؤمنین دشمنی و عناد داشته است و اگر چنین شخصی حدیث غدیر را منکر هم شود، تعجبی از او نیست:

«وجه هفتم: آنكه علاوه بر اين همه،حال ابن ابى داوود هم،قريب به حال جاحظ عنود است، و چسان چنين نباشد، كه او تلميذ جاحظ و خوشه چين از خرمن او بوده، و قدح و جرح او از افادات والد ماجدش، يعنى، ابو داوود صاحب «سنن»مشهور، و يحيى بن صاعد، و ابراهيم اصبهانى، و بغوى و محمّد بن الضحاك، و ابن منده، و محمد بن العباس الاخرم، و احمد بن على الجارود، و ابن القطّان، و ابن جرير طبرى،و ابن الفرات و عيسى بن على الوزير،و غير ايشان ظاهر است.

و رأس قوادح و فضائح او،آن است كه او هم مثل جاحظ استاد، مبتلا بوده به بغض و عناد حضرت امير المؤمنين ابو الائمة الامجاد.(صلوات اللّه و سلامه عليه الى يوم التناد).»[۱۱]

آنگاه مرحوم حامد حسین برای اثبات مدعای خود کلامی از ذهبی میکند. ذهبی در سیر اعلام النبلاء گفته است:

«وكان رئيساً عزيز النفس مدلاً بنفسه سامحه الله. قال أبو حفص بن شاهين: أراد الوزير علي بن عيسى أن يصلح بين ابن أبي داود وابن صاعد فجمعهما وحضر أبو عمر القاضي فقال الوزير: يا أبا بكر أبو محمد أكبر منك فلو قمت إليه فقال: لا أفعل فقال الوزير: أنت شيخ زيف فقال: الشيخ الزيف: الكذاب على رسول الله صلي الله عليه و آله فقال الوزير: من الكذاب قال: هذا ثم قام وقال: تتوهم أني أذل لك لأجل رزقي وأنه يصل إلي على يدك والله لا آخذ من يدك شيئاً».[۱۲] و همچنین ذهبی در جلد۱۳، صفحه۲۲۷ از همان کتاب گفته است: «قال ابو عبد الرحمن السلمي: سألت الدارقطني عن ابن ابي داوود، فقال:ثقة كثير الخطاء فى الكلام علي الحديث.»





پانویس

  1. چکیدۀ عبقات الانوار (حدیث غدیر)، ص۸۲-۸۵.
  2. خلاصه عبقات الانوار میرحامد حسین: پیرامون حدیث غدیر، ص۱۳۰.
  3. همان، ص۱۳۰.
  4. الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۶۴-۲۶۵.
  5. خلاصه عبقات الانوار میرحامد حسین: پیرامون حدیث غدیر، ص۱۳۰.
  6. همان، ص131.
  7. همان، ص۱۳۱.
  8. همان، ص۱۳۱.
  9. خصائص نسائی، حدیث ۸۱، ص۹۹
  10. همان، ص۱۳۱.
  11. همان، ص۱۳۱.
  12. سیر اعلام انبلاء، ج۱۰، ص۳۴۵.