واکاوی مفهومی و مصداقی آیه تبلیغ بر اساس دلالت سیاق

چکیده

دانشمندان شیعه بر اسـاس سیاق درونی آیة تبلیغ‌ [۱]و با تأکید‌ بر‌ روایات صحیحی که ذیل ایـن آیه در کتب روایی فـریقین وجـود دارد، ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام را پس از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نتیجه گرفته‌اند.

در مقابل تفاسیر اهل سنت در تمام دوره‌ها‌ با تکیه بر دلایلی که در صدر آنها توجه به «سیاق آیات» قرار دارد، از پذیرش این استدلال سر بـاز زده‌اند. برخی دانشمندان شیعه در مقام پاسخ به این شبهه ادعا‌ می‏کنند‌ که میان آیه تبلیغ و آیات قبل و بعد آن ارتباط معنایی وجود ندارد و لذا این سیاق آیات، از حجیت ساقط است.

این پژوهش نـشان مـی‌دهد انسجام معنایی آیات قبل و بعد از‌ آیة‌ تبلیغ، نه تنها تضادی با ارتباط این آیه با ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام ندارد، بلکه خود دلیلی محکم بر وجود چنین ارتباطی است. هـمچنین بـا توجه به دلالت سیاق‌، می‌توان‌ به معنای ولایت نیز در همین آیات دست یافت.

در این آیات تعبیر   ما أُنْزِلَ  در ارتباط با مفهوم ولایت به کار رفته و از جاری شدن ولایت خدا بـر‌ رسـولش‌ و برخی‌ مؤمنان خاصّ صحبت شده است‌. در‌ تمام‌ این سیاق، قوم یهود و اعتقاد باطل آنان به عنوان اصلی‌ترین دشمنان ولایت معرفی می‌شوند.[۲]

طرح مسئله

آیه ۶۷سورة مائده که بـه «آیـه تـبلیغ‌» موسوم شده است، در تفاسیر شیعه و اهل سنت مـورد بـررسی و بحث‌های مفصّل قرار گرفته است:  يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ  . در مورد این آیـه در غالب‌ جزئیات‌ در‌ میان تمامی تفاسیر وحدت نظر به چشم می‏خورد. اما مهم‌ترین موضوع در‌ تفسیر‌ آیة‌ تبلیغ، مشخص کـردن مـصداق «  مـا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّک  ؛ آنچه از جانب ربّ تو‌ بر‌ تو‌ نـازل شـده» می‏باشد و در این مورد تفاسیر شیعه و سنّی در تقابل با یکدیگر قرار‌ دارند‌. مصداق «  ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مـِنْ رَبـِّک  از آن جـهت حائز اهمیت بسیار است‌ که‌ در‌ این آیه، ابلاغ آن هم‌سنگ با ابلاغ تـمام رسـالت رسـول خدا صلی الله علیه و آله شمرده شده است‌.

محققان‌ شیعه با ضمیمه کردن روایات متواتر موجود در منابع فـریقین در شـأن نـزول‌ این‌ آیه‌ به مضمون خود آیه، آنچه نازل شده است را مرتبط با ولایت امـیر مـؤمنان علی‌علیه السلام پس‌ از رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله می‌دانند. [۳] انديشمندان اماميه اتفاق نـظر دارنـد کـه اين آيه کـريمه، دربـاره جریان غدير نازل شده است‌.

در‌ مقابل‌ اهل سنّت اگر چه به روایـات مـربوط به نزول این آیه در‌ غدیر‌ خم اشاره می‌کنند[۴]، در تـعیین مـصداق  ما أُنْزِلَ‌ إِلَیْک‌ مِنْ رَبِّک   با شیعه مخالفند. ریشة این مخالفت‌ها و طرح احتمالات دیگر در‌ ایـن‌ مـورد را می‌توان در دو دسته خلاصه‌ کرد‌:

دسته اول: برخی روایات[۵]

دسـته دوم: سیاق آیات‌. فخر‌ رازی و به تبع وی آلوسی‌، وحدت‌ سیاق را‌ محکم‌ترین‌ دلیل‌ برای مخالفت با نظر شـیعه در‌ مـورد‌ آیـة تبلیغ می‏دانند[۶]

علامة‌ طباطبایی‌ به این تشکیک‌ها چنین پاسخ مـی‌دهد‌:

«در دسـته اول، روایات‌ نقل‌ شده در تفاسیر اهل سنت‌، ضعیف‌ السند هستند و به هر حال چه از حیث سند و چـه از جـهت دلالت‌، به‌ هیچ وجه یارای مقابله با‌ روایاتی‌ که‌ آیه تبلیغ را‌ مـربوط‌ بـه ماجرای غدیر خم‌ می‌دانند‌، ندارند»[۷][۸]

عـلاوه بـر ایـن علامة طباطبایی بر اساس شواهد تاریخی و سـیاق‌ خـود‌ آیه، دلایل بسیار ارزشمندی برای اثبات‌ بی‌اعتباری‌ این احتمالات‌ مطرح‌ می‌کند‌. نکاتی کـه ایـشان با‌ توجه به آنها تـنها مـصداق صحیح بـرای آیـة تـبلیغ را ولایت امیر المؤمنین معرفی می‌کند‌، بـه‌ اخـتصار عبارتند از:

۱ـ با توجه به‌ زمان‌ نزول‌ آیه‌ و شرایط‌ سیاسی اهل کتاب‌ در‌ آن زمـان، امـر مورد نظر مربوط به اهل کـتاب نیست.

۲ـ با توجه بـه ویـژگی‌های رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله بیم‌ ایشان‌ هـرگز نـمی‌تواند مربوط به مسأله‌ای شخصی باشد‌، بلکه‌ مربوط‌ به‌ دین‌ خداست‌.

۳ـ اين احتمال كه آيه در اوايل بعثت نـازل شـده و مراد از  مَا أُنْزِلَ   مجموع دين بـاشد مـردود اسـت.

۴ـ اینکه  مَا أُنْزِلَ   را تـمام دین تا آن زمان‌ بـدانیم، مـستلزم لغویت کلام است.

۵ـ روایات صحیح متعدد فریقین در شأن نزول آیه دلالت بر این دارد که   مَا أُنْزِلَ   مربوط به ولایت علی بن ابـی طـالب علیه السلام است.[۹]

امـا در پاسـخ به استدلال دوم یعنی سـیاق آیات، که مهم‌ترین استدلال اهل سنت است، مفسران شیعه از اساس در حجیت سیاق در چنین مواردی تـشکیک کـرده‌اند. ایشان‌ بر‌ این باورند که آیـة تـبلیغ بـاید مـستقل از آیـات قبل و بعد از خـود تـفسیر شود، چرا که نمی‏توان بین ظاهر آیه با مفاد‌ آیات‌ قبل و بعد آن ارتباط معنایی‌ برقرار‌ کـرد.[۱۰]

علامه طباطبایی با توجه به ایـنکه ایـن آیـه و بـلکه تـمامی آیـات سوره مائده جزو‌ آخرین‌ آیات نازل شده بر‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله هستند و در زمان نزول این آیه یهود و نصارا چندان قدرتی ندارند، پیش از آنکه وارد تفسیر آیه شود، تصریح مـی‌کند که این آیه نمی‌تواند از جهت معنایی با آیات‌ قبل‌ و بعد از خودش یکسان باشد. چرا که اگر آیه را متصل به دو آیه قبل و بعد از آن بدانیم، باید آنچه در آیه تبلیغ به رسول خـدا صلی الله علیه و آله امـر شده است‌ را‌ امری مرتبط‌ با اهل کتاب در نظر بگیریم و بگوییم ایشان امر به تبلیغ آیه بعدی شده‌اند که عبارت است‌ از:  قُلْ يا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلي شَيْ‏ءٍ حَتّي تُقيمُوا التـَّوْراةَ‌ وَ‌ اْلإِنـْجيلَ‌ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَيَزيدَنَّ کَثيرًا مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْيانًا وَ ‌‌کُفْرًا‌ فَلا تَأْسَ عَلَي الْقَوْمِ الْکافِرينَ  [۱۱]. در حالی کـه ایـن موضوع با‌ سیاق‌ خود‌ آیه تـبلیغ که بنا بر آن نگرانی حضرت از جانب «الناس» است، سازگاری ندارد. چون‌ در آن زمان شرایط اهل کتاب به گونه‌ای نیست که چنین خطری از‌ ناحیة آنها احـساس گـردد‌.[۱۲]

اگرچه استدلال صـاحب المـیزان در مورد مصداق  مَا أُنْزِلَ  در آیه تبلیغ کامل به نظر می‌رسد، دو سؤال اساسی در این مورد وجود دارد.[۱۳]

اول: اینکه چرا ظاهر‌ آیه مطلق و کلّی است، در حالی که موضوعی خاص مورد نظر است؟ آیا قـرآن بـه موضوعی که باید ابلاغ شود اشاره نمی‌کند و تنها از طریق قرائن خارج از متن می‌توان به آن‌ پی‌ برد؟

دوم: اینکه چرا این آیه باید در بین آیات مربوط به اهل کتاب قرار بگیرد؟ آیا ایـن چـینش را باید بـدون حکمت تلقی کنیم و از مواردی بدانیم که چینش آیات به‌ امر‌ رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام نشده است؟ این در حالی اسـت که غالب محققین به چینش آیات سور قرآن در زمان حیات رسـول خـدا صلی الله علیه و آله اعـتقاد دارند.[۱۴]

مقاله حاضر قصد دارد با تبیین سیاق آیات شامل آیه۶۷ سـوره مـائده، نـشان دهد با فرض پیوستگی و انسجام‌ معنایی‌ آیات‌، مصداق  ما أُنْزِلَ إِلَیْک مِنْ رَبِّک   در این‌ آیـه‌ همان است که در تفاسیر شیعه ذکر شده است. بلکه چه بسا بتوان سـیاق آیات را در کنار دلایل‌ مـتعدد‌ دیـگری‌ که پیش از این بیان شده، یکی از محکم‌ترین ادلّه‌ برای اثبات حقانیت تفاسیر شیعه در مورد این آیه دانست.

بنابراین، این نوشتار درصدد بررسی شواهد تاریخی یا‌ روایات‌ ذیل‌ آیات، چه از جهت سـند و چه از نظر دلالت، نیست؛ چرا‌ که‌ پیش از این در این موارد بحث‌های مفصلی انجام شده است. بلکه پس از بیان اقوال‌، سعی‌ شده‌ است با تکیه بر انسجام معنایی آیات، فضای کلّی کلام مشخص شـود‌ و بـر‌ این‌ اساس مفاهیم موجود در آیات تبیین گردد. پس از تبیین دقیق مفاهیم درون آیات‌ تطبیق‌ آن‌ بر مصادیق خارجی بسیار آسان خواهد بود.

سابقه استفاده از سیاق در تفاسیر و حجیّت‌ آن‌

نمونه‌هایی از توجه به بـافت مـعنایی آیات در فهم مراد، حتی در زمان‌ صحابه‌ و تابعین‌ نقل شده است [۱۵]. در میان دانشمندان مسلمان برای نخستین بار، ابن‌ ادریس‌ شافعی واژة «سیاق» را در معنایی نزدیک به معنای امروزی آن در کتاب‌ «الرساله‌» بـه‌ کـار برد [۱۶]. زرکشی دلالت سیاق را از راه گشاترین قرائن در تبیین مراد‌ متکلم‌ می‌داند و غفلت از آن را سبب اشتباه در فهم برمی‌شمارد[۱۷] فخر‌ رازی نیزمعتقد است بیشترین لطایف قرآن در ترتیبات و روابط بین آیات قـرار دارد [۱۸].[۱۹]

در معنای لفظی و اصطلاحی سیاق، اقـوال مـختلفی وجـود دارد. منظور‌ از‌ سیاق در این نوشتار نوعی خصوصیت و فضای معنایی است که از قرار گرفتن کلمات و جملات در‌ کنار‌ هم به دست آمده و در مفهوم عـبارت، اثـرگذار اسـت.[۲۰] به عبارتی سیاق، چینش خاصی‌ از‌ واژه ها‌ و جـملات است که زمینه‌ساز ظهور کلام در‌ یک‌ معنای خاص می‌شود. واضح است که سیاق در قرآن از نظر گستره می‌تواند‌ از‌ سیاق جـملات درون یـک آیـه‌ آغاز‌ شود و تا‌ حد‌ سیاق‌ آیات وسعت یابد.

محمد هـادی معرفت‌ ترتیب‌ کنونی آیات قرآن را جز در مواردی اندک مطابق با ترتیب نزول‌ آیات‌ می‌داند و لذا اعتقاد دارد که اصل‌ بـر وحـدت سـیاق آیات‌ است‌[۲۱]. پس جز در‌ مواردی‌ که دلیلی روشن بر عدم تـطابق تـرتیب نزول آیات با ترتیب چینش آن‌ در‌ دست باشد، می‌توان به اصالت‌ سیاق‌ استناد‌ کرد و قرینه سـیاق‌ را‌ بـه کـار گرفت. علامه‌ طباطبایی‌ چنانکه پیش‌تر نقل شد، وجود ارتباط معنایی آشکار بـین اجـزاء یـک سیاق را نیز‌ در‌ حجیت سیاق شرط می‌داند[۲۲]. از طرفی‌ از‌ آنجا‌ که حجیت دلالت سیاق‌ ریشه در حـجیت ظـواهر دارد، هـر زمان دلالت سیاق با دلالت نصّی معارض باشد، سیاق‌ از‌ حجیت ساقط می‌شود.[۲۳]

با‌ توجه‌ بـه‌ ایـن‌ چند ملاک، حجیت‌ سیاق‌ آیات تا حدی وابسته به فهم مفسر از آن است. چـه بـسا مـفسر به خاطر پوشیده‌ ماندن‌ برخی‌ موضوعات در فهم سیاق، به ارتباط مفهومی‌ بین‌ آیات‌ پیـ‌ نـبرد‌ و آن‌ سیاق را فاقد حجیت بداند.

دیدگاه مفسران اهل سنت در مورد مصداقRa bracket.png مَا أُنْزِلَ La bracket.png در آیـة تـبلیغ

پیش از بررسی سیاق آیات مشتمل بر آیة تبلیغ، به‌ اقوال مختلف فریقین ذیل این آیـه اشـاره می‌شود. در مورد مصداق   مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ  در آیة تبلیغ در تفاسیر اهـل سـنت اقـوال متفاوتی به چشم می‏خورد.

الف) تمام آنچه‌ بر‌ رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شده

بسیاری از محققان اهل سـنت اعـتقاد دارنـد ابلاغ تمام آنچه تا پیش از نزول آیه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شـده یـا تمام احکام الهی، در‌ این‌ آیه به ایشان امر شده است[۲۴]. بنا بر ایـن دیـدگاه، رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله پیش‌ از این آیه از ابلاغ‌ احکام‌ و معارف نازل شده بیم داشـتند و در ایـن آیه خداوند در مورد حفاظت ایشان از کفار ضـمانت مـی‌دهد. روایـات حاکی از نازل شدن این آیه‌ در‌ خلال سـوء قـصد کفار‌ به‌ جان ایشان که در تفاسیر اهل سنت ذکر شده، همچنین نقل‌هایی کـه شـأن نزول آيه را دربـاره حـراست پيامبر اکـرم صلی الله علیه و آله تـوسط عباس، عــموي حــضرت یـا برخی دیگر از مسلمانان می دانند‌، همین‌ دیـدگاه را تـأیید می‌کنند [۲۵][۲۶]

ب) حکم وجوب جهاد

یکی از احتمالاتی که فخر رازی در مورد ایـن آیـه ذکر می‌کند این است که آيه دربـاره منافقانی است کـه‌ نــسبت بـه جهاد كراهت نشان می داده‌اند و پيامـبر صلی الله علیه و آله از تـرغيب آنها به جهاد خودداری می فرمودند. این احتمال علاوه‌ بر اینکه با قرائن مـختلف پیـرامون آیه تناسبی ندارد، در هیچ‌ یـک‌ از‌ مـنابع مـتقدم نیز مشاهده نـشد.[۲۷]

ج) موضوعی در مورد اهل کـتاب و خـصوصا یهودیان‌

‌‌این‌ قول اهل سنت بر خلاف سه قول قبلی که بیشتر بر روایـاتی بـا‌ سندهای‌ ضعیف‌ تکیه داشتند، به اعـتقاد خـود اهل سـنت بـا سـیاق آیات تأیید می‌شود. فـخر رازی مصداق‌   مَا أُنْزِلَ   در این آیه را چنان که از مقاتل بن سلیمان نقل‌ شده، بر ملا کـردن‌ خـیانت‌ها‌ و مکرهای یهودیان بیان می‌کند. او می‌گوید در حـالی کـه بـسیاری از آیـات قـبل و بعد از این آیـه در ارتـباط با یهود و نصارا هستند، محال است که این یک آیه در‌ آن میان مربوط به ماجرایی متفاوت، از جـمله مـاجرای غـدیر، باشد. [۲۸]

ذیـل هـمین دیـدگاه مـی‌توان بـرخی احـتمالات دیگر مطرح‌ شده‌ در تفاسیر اهل سنت را نیز جای داد. طبق این احتمالات خدا در این آیه به پیامبرش دستور می‌دهد که آنچه در مورد حکم رجم یا قصاص بر ایـشان نازل‌ شده‌ است را ابلاغ کند. با این توضیح که یهودیان می‏خواستند از حکم رجم زنای محصنه که در تورات آمده بود، سر باز زنند و حکم به تازیانه را جایگزین آن‌ کنند‌ و با ایـن قـصد گروهی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادند تا از ایشان سؤال کنند و در چنین شرایطی این آیه نازل شد. مشابه این ماجرا را در مورد قصاص نیز‌ نقل‌ کرده‌اند‌[۲۹]. این احتمالات نـیز از آنـجا که به نوعی با اهل کتاب در ارتباطند، با آیات قبل و بعد سازگاری دارند. [۳۰]

د) موضوعی‌ در‌ راستای‌ فضیلت امیر مؤمنان علی علیه السلام

در تفاسیر اهل سنت‌، بـه‌ روایـات حاکی از نزول این آیه در شـأن امـام علی بن ابی‌طالب علیه السلام نیز اشاره می‌شود. در مصادر اهل سنت‌، احاديثي‌ متعدد‌ از صحابه و تابعين با این مضمون به چشم مي‌خورد[۳۱].

اکـثر مـفسران اهل سنت به ذکر این‌ قول‌ که همان قول مختار شیعه است، در کنار اقوال دیگر بسنده کرده‌اند و حتی فخر رازی، به‌ خلاف‌ شیوة‌ معمول خود به نقد آن نپرداخته است[۳۲].

بررسی سیاق آیاتِ آیة تبلیغ

در ادامه‌، این‌ بررسی‌ در سه گام انجام می‌شود. در گام اول سیاقِ درونی خود آیه تبلیغ بررسی‌ می‌شود‌. در گام دوم به این آیه در میان دو آیه قبل و بـعد از‌ خـودش‌ توجه‌ مـی‌شود و نهایتا در گام سوم آیات ۵۱ تا ۶۸ سوره مائده به صورت یک‌پارچه‌ مطالعه‌ خواهد شد.

گام اول: بررسی سیاق درونـی آیه ۶۷ سوره مائده

از توالی‌ جملات‌ درون‌ آیه ۶۷ سوره مائده، نکات زیـر بـه دسـت می‌آید:

۱ـ رسول خدا صلی الله علیه و آله مأمور به ابلاغ موضوعی‌ شده‌ است. عبارت   وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس  دلیل بر وجـود ‌ ‌خـطر جدّی‌ از‌ ناحیه مخالفان این ابلاغ است.

۲ـ مراد از جمله   وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسـَالَتَه  تـهدید‌ رسـول‌ خدا‌ صلی الله علیه و آله نیست؛ چرا که در مورد ایشان چنین شائبه‌ای وجود ندارد. این جمله‌ بیانگر‌ آن است کـه موضوع نازل شده به قدری اهمیت دارد که عدم ابلاغ آن معادل با‌ ابلاغ‌ نـکردن تمام رسالت رسول خـدا صلی الله علیه و آله یـا سبب بی‌ثمر ماندن آن همه است‌. البته‌ لازم به ذکر است اینکه مرجع ضمیر‌ در‌  رِسـَالَتَه   را   مَا أُنْزِلَ   بگیریم، مستلزم لغویت کلام‌ است‌؛ لذا مرجع ضمیر   رَبِّ  است[۳۳]

۳ـ منظور‌ از‌   مَا أُنْزِلَ   نمی‌تواند تمام دین باشد، چرا‌ که‌ در این صورت جمله   وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ  جمله‌ای‌ لغو‌ خواهد بود؛ مانند اینکه گفته شود‌: «اگـر تـمام آنچه بر‌ تو‌ نازل شده را ابلاغ نکنی‌، تمام‌ آنچه بر تو نازل شده را ابلاغ نکرده‌ای» [۳۴] [۳۵]

۴ـ گذشته از‌ شواهد‌ روایی بسیار، از ظاهر خود‌ آیه‌ نیز‌ به نظر می‌رسد‌ این‌ احتمال کـه آیـه در‌ اوایل‌ دوران بعثت نازل شده باشد، مردود است. بنا بر شواهد بسیار، رسول خدا صلی الله علیه و آله بر‌ جان‌ خود بیم نداشته‌اند، بلکه نگران از‌ بین‌ رفتن دین‌ خدا‌ بوده‌اند‌ و در آن دوران هنوز‌ دینی تبلیغ نـشده تـا نگرانی از بین رفتن آن مطرح باشد.[۳۶]

۵ـ خطری‌ که‌ در زمان قدرت یافتن اسلام در‌ راستای‌ نابودی‌ دین‌ احساس‌ می‌شده، فقط می‏توانسته‌ از‌ ناحیه درون خود مسلمانان بوده باشد. لذا مضمون آنچه باید ابلاغ شـود، چـیزی اسـت که بیم‌ آن‌ می‌رفته‌ کـه مـورد مـخالفت بسیاری از درون جامعه اسلامی‌ قرار‌ گیرد‌. ابلاغ‌ احکام‌ فرعی نمی‏توانند چنین خطری را در پی داشته باشد.

گام دوم: بررسی آیات ۶۶ تا ۶۸ سوره مائده

آیات ۶۶ تـا ۶۸ سـوره مـائده شامل آیه تبلیغ‌ و دو آیه قبل و بعد از آن هستند:

  وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ۚ مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ ۖ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا يَعْمَلُونَ يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ ۚ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لَسْتُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ حَتَّىٰ تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ۗ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۖ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ.  

در دو آیه ۶۶ و ۶۸ صحبت از این است کـه اهـل کـتاب لازم است دو موضوع را‌ اقامه‌ کنند: اول کتاب آسمانی‌ خود‌ را؛ دوم  ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبـِّهِم  را. از هـمین شـیوة بیان قرآن مشخص می‌شود که در این آیات، «  ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِم  موضوعی غـیر از کـتاب‌‌های آسـمانی ایشان‌ است‌. چرا که اگر تمام یا قسمتی از تورات یا انجیل مد نظر بـود، یـا نباید ذکر می‌شد و یا اگر با غرضی مانند تأکید بیان می‌شد، لازم بود بـه آن مـوضوع‌ تـصریح‌ شود؛ نه‌ اینکه به شکل مبهم طرح گردد.

این در حالی است که کلّیات تـمام احـکام و قوانین ثابت ادیان‌، در کتاب‌های آسمانی آنها آمده است. پس برای اهل کتاب، موضوعی‌ عـلاوه‌ بـر‌ کـتاب‌های آسمانی نازل شده بوده و آنها امر به اقامة آن موضوع شده بودند. لذا به دلالت سیاق ‌‌می‌توان‌ نـتیجه گـرفت آنچه در آیة میانی یعنی همان آیه تبلیغ، بر رسول گرامی‌ اسلام‌ صلی الله علیه و آله نـازل‌ شـده و ایـشان امر به ابلاغ آن شده‌اند، موضوعی خارج از کتاب آسمانی ایشان یعنی قرآن‌ است.

خداوند در فضایی از کـلام کـه بـین کتاب‌های آسمانی و موضوعی دیگر که‌ خارج از آنهاست تمایز‌ قائل‌ شده است، بـه رسـول الله صلی الله علیه و آله امر می‌کند که نزول موضوع دوم را ابلاغ کند. در نتیجه تمام احتمالاتی که محققین اهل سنت برای مـصداق  مـا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّک  مانند مذمّت‌ اهل کتاب، احکام کلی و جزئی دیـن، ... مـطرح کرده‌اند، دقیقا با استناد به سیاق آیـات مـردود اسـت. به اعتقاد شیعیان در غدیر بعد از این کـه تـمام قرآن و احکام و قوانین آن به‌ مردم‌ ابلاغ شده بود، رسول الله صلی الله علیه و آله مأموریت داشتند که مـقولة دیـگری را ابلاغ کنند که همان ابـلاغ ولایـت علی بـن ابـی‌طالب علیه السلام اسـت.[۳۷]

با این بیان، در این سه آیـه عـبارتی دیگر‌ از‌ تعبیر«کتاب الله و عترتی» که در روزهای پایانی عمر رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث مـتواتر ثـقلین[۳۸] از ایشان نـقل می‌شود را می‌یابیم. دو مقوله‌ای‌ کـه‌ اگـر چه هرگز از هم جدا نـمی‌شوند، ایـن احتمال وجود دارد که گروهی به یکی از آن دو اکتفا کنند و مسلمانان را به انحراف بکشانند. انـطباق تـقریبی زمان صدور‌ حدیث‌ ثقلین‌ بـا زمـان نـزول آیة تبلیغ‌، مـی‌تواند‌ نـشان‌دهندة‌ ارتباط بین آن دو باشد.

از سـویی ازآیـه ۶۸ برمی‌آید که اشکال بزرگ اهل کتاب، در ازای موضوع   ما أُنْزِلَ‌ إِلَيْکَ‌ مِنْ‌ رَبِّک   است، نـه کـتاب آسمانی‌شان. چون پس از‌ این‌ که به ایـشان مـی‌گوید اگر کـتاب آسـمانی و  مـا أُنْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبـِّکُمْ  را اقامه نکنید، هیچ ندارید، می‌فرماید که‌   ما‌ أُنْزِلَ‌ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ  بر طغیان و کفر آنـها افـزود. بنابراین، اولا‌ باید «  ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مـِنْ رَبـِّکَ  در امـتداد  مـا أُنـْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبـِّکُم  و در حـقیقت تکامل یافتة آن‌ باشد‌. ثانیا‌ مشکل اصلی اهل کتاب هم در قبال این موضوع باشد. گویا‌ آنـها‌ از ابـتدا در قـبال این مقوله طاغی و کافر بوده‌اند و پس از ابلاغ رسـول الله صلی الله علیه و آله بـه   مـا‌ أُنـْزِلَ‌ إِلَيْکـَ‌ مـِنْ رَبِّک  ، بر این طغیان و کفر اضافه کرده‌اند.

در واقع آنچه در‌ این‌ سه‌ آیه موضوع اصلی سخن خداست، این است که حتی اقامه کتاب‌های آسمانی برای رستگاری‌ کافی‌ نـیست‌؛ بلکه موضوع مهم‌تری نیز وجود دارد که نازل شده و باید اقامه شود. در این‌ جایگاه‌ به عنوان بدترین رفتار در قبال این موضوع، رفتار اهل کتاب معرفی می‌شود‌. رفتاری‌ که‌ قائلین به آن احـتمالا بـاید به کافی بودن کتاب آسمانی معتقد باشند. جالب اینکه‌ چنین‌ تفکری در صدر اسلام نیز با شعار «حسبنا کتاب الله» در زمان رحلت‌ رسول‌ بزرگوار‌ اسلام صلی الله علیه و آله بروز کرد.[۳۹]

مسألة دیگر در ایـن سـه آیه این است که از‌ کنار‌ هم قرار گرفتن آیات مشخص می‌شود مسلمانان نیز، علاوه بر اقامه قرآن‌، مأمور‌ به‌ اقامه  ما أُنْزِلَ إِلَيْکـَ مـِنْ رَبِّک  هستند و اصلا دلیل ایـن ابـلاغ به مسلمانان همین است‌. صرف‌ نظر‌ از مصداق آنچه مسمانان و اهل کتاب علاوه بر کتاب‌های آسمانی امر به‌ اقامه آن شده‌اند، در میان اهل سنت بر خـلاف شـیعه اساسا موضوعی که زیـرمجموعه آیـات قرآن نباشد‌ و با‌ وجود قرآن، مسلمانان از آن بی‌نیاز نشوند، مطرح نیست.[۴۰]

برای اینکه این‌ اعتقاد‌ باطل اهل کتاب بیشتر تبیین شود لازم‌ است‌ که‌ وارد گام سوم بررسی شویم. جمله   وَ‌ لَيَزيدَنَّ‌ کـَثيرًا مـِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ طُغْيانًا وَ کُفْرًا   که در آیه ۶۸‌ آمده، دقیقا به همین شکل‌ در‌ آیه ۶۴‌ نیز‌ در‌ مورد یهود آمده است. در ادامه‌ و در‌ بحث آیه۶۴، این اعتقاد یهود و نیز ماهیت  ما أُنـْزِلَ إِلَيْکـَ مِنْ‌ رَبـِّک‌  بیشتر روشن خواهد شد.

گام سوم‌: بررسی آیات ۵۱ تا‌ ۶۸‌ سوره مائده

در یک نگاه‌ کلان‌تر‌ به نظر مـی‌رسد آیات ۵۱ تا ۶۸این سوره، از جهت معنایی در‌ یک‌ راستا هستند و یک سـیاق را‌ تـشکیل‌ مـی‌دهند‌.

۱.«ولایت»؛ موضوع بحث‌ در‌ آغاز این سیاق

این‌ سیاق‌ با آیة ۵۱ آغاز می‌شود:  يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهـُودَ ‌ ‌وَ النـَّصاري‌ أَوْلِياءَ‌ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ‌ مِنْکُمْ‌ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ‌ إِنَّ‌ اللّهَ‌ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظّالِمينَ‌  . فـضای صـحبت حـاکی از این است که جماعتی از بین مسلمانان تمایل دارند که تحت‌ «ولایت‌» یهود و نصارا درآیند. یـکی از موضوعات‌ مهم‌ در‌ این‌ آیه‌ مشخص کردن معنای‌ ولایت‌ است. در این مورد در تفاسیر اقـوالی مختلف به چشم مـی‌خورد. بـعضی ولایت را در این‌ آیه‌ صرفا‌ به معنای محبت و دوستی یا به معنای‌ ولایتِ‌ نصرت‌ گرفته‌اند‌[۴۱]. در مقابل برخی نیز ولایت را به معنای مطلق نزدیکی، که می‏تواند شامل موارد پیش‌گفته نیز بـاشد، می‌دانند [۴۲].لازم به توضیح‌ است که ولايت نصرت، رسمى در بين اقوام عرب و بين يهود و نصارا بوده‏ که بر اساس آن دو قبیله هم‌پیمان می‌شدند که در شرایط نیاز یکدیگر را یاری کنند.[۴۳]

ملاک بسیاری از بـحث‌ها در ایـن مورد، قرائن خارجی است، که با توجه به تکیه این پژوهش بر دلالت سیاق آیات از ورود به آنها اجتناب شده است‌. اگر‌ سیاق درونی خود آیه ملاک قرار گیرد، ولایت باید مـعنایی داشـته باشد که با جملة  وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم  سازگار باشد‌. بنا‌ بر این جمله اگر کسی‌ از‌ مسلمانان تن به ولایت یهود و نصارا دهد از آنها خواهد بود. چنین ولایـتی نـمی‌تواند دوستی و محبت آنها باشد؛ اگر چه دوستی و محبت تا حدی‌ سبب‌ نزدیکی می‌شود[۴۴]. اما برای مشخص شدن معنای ولایت در این آیه باید ادامة آیاتِ سیاق مورد بررسی قـرار گـیرند. [۴۵]

خـداوند در ادامة این آیات و پس از نفی ولایـت یـهود و نـصارا، در آیة‌ ۵۵‌ طرف دیگر این نهی را بیان می‌کند:  إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ  .

در واقـع آیـات۵۱ و ۵۵ را‌ مـی‌توان‌ در ادامه هم دانست:  يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيَهـُودَ وَ النـَّصاري أَوْلِياءَ إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ‌ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ ...   خداوند در آیه ۵۱ از ولایت یهود‌ و نصارا‌ نهی‌ می‌کند و پس از آن در آیات ۵۲ تا ۵۴ سرانجام افرادی از بـین مـسلمانان را بـیان می‌کند ‌‌که‌ این نهی را نافرمانی کنند. سپس در آیه ۵۵ به ولایـت خدا و رسولش‌ و گروهی‌ که‌ اقامه نماز کنند و در حال رکوع زکات دهند، امر می‌فرماید؛ و در آیه ۵۶ سرانجام مؤمنینی‌ را بیان مـی‌کند کـه ایـن ولایت را بپذیرند.

با این توضیح، پیوستگی معنایی‌ این شش آیه روشـن‌ مـی‌شود‌.با توجه به این پیوستگی، ولایت باید در آیات ۵۱ و ۵۵ به یک معنا به کار رفته باشد. مـفسران شـیعه در مـورد این آیات نیز مانند آیه تبلیغ قائل به وحدت‌ سیاق نیستند. عـلامه طـباطبائي مـعتقد است که بین این آیات وحدت سیاق نیست. وی در اين باره مي‌نويسد:

«آيه قبل از آيه ولايت (آیه ۵۵)، تنها مـؤمنان را از ولايت كفـار‌ نـهى‌ مى كند و منافقان را كه در دل كافرند، به اين رذيله كه در كمك كفار و جانبدارى آنان سبقت مى جويند سـرزنش مـى كند، بدون اين كه روى سخن متوجه‌ كفار‌ گردد؛ به خلاف آيات بعد كه پس از نهى مسلمين از ولايت کفار دسـتور مـی‌دهد رسـول خدا مطلب را به گوش كفار برساند و اعمال زشت آنان را گوشزد کند‌»[۴۶].

آیت الله جـوادی آمـلی نیز اینکه در آيات قبل و بعد آية ولايت، كلمه «اولیاء» آمده كه جمع است، ولي در آيه ولايت لفظ «ولیّ» به صـورت مـفرد آمـده‌ را‌ نشان‌ از این می‌داند که اين‌ آيات‌ با‌ هم نازل نشده‌اند و در يك سياق نيستند [۴۷]. ایـن پژوهـش تلاش می‌کند بیانی از این آیات ارائه‌ کند‌ که‌ ارتباط معنایی بین آنـها را روشـن کـند.

ولایت‌ را‌ در آیه ۵۵ نمی‌توان به معانی محبت و دوستی، نصرت یا حتی به معنای مطلق هر گـونه نـزدیکی دانـست. چرا‌ که‌ در‌ این آیه ولایت منحصر به خدا و رسولش و گروهی از مؤمنان‌ مـی‌شود کـه خصوصیاتشان در آیه ذکر شده است و هیچ کس اجازة دوستی یا نصرت را منحصر به این‌ افراد‌ نـمی‌داند‌.

لذا بـاید وجهی از معانی ولایت در این سیاق آیات لحاظ‌ شود‌ که با این مـطلب سـازگار باشد. این ولایت باید ولایتی باشد از جـنس ولایـتی کـه تنها‌ خدا‌ و رسول‌ خدا صلی الله علیه و آله بر مؤمن دارنـد و پس از رسـول خدا تنها شایستة گروهی است‌ که‌ در‌ آیة ۵۵ توصیف شده ‏اند. ولایت در این آیات را مـی‌توان بـه معنای «راه‌بری» یا‌ «قافله‌سالاری‌» در‌ امـور اجـتماع دانست. خـدا از مـومنان مـی‌خواهد که افسار جامعه را به دست اهـل‌ کـتاب‌ نسپارند و تفکر آنها را حاکم بر خود نکنند؛ بلکه فقط تحت راه‌بری خـدا‌ و رسـولش‌ و افرادی‌ خاص از بین اهل ایمان بـاشند. [۴۸]

۲. ارتدادی به وسعت تـمام قـوم

پس به طور‌ خلاصه‌ در آیات ۵۱ تـا ۵۶ فـضایی ترسیم شد که در آن در یک‌ سو‌ ولایت‌ خدا و رسولش و مؤمنینی خاصّ قرار دارد و در سویی دیـگر ولایـت اهل کتاب؛ اما دقیقا مـشخص‌ نـیست‌ کـه این ولایت بـه چـه معناست. در این فضا مـسلمانان امـر به‌ پذیرش‌ ولایت‌ خدا شده‌اند.

در نتیجه وقتی در آیه۵۴ صحبت از ارتداد از دین به میان‌ مـی‌آید‌، مـنظور‌ اجتناب از پذیرش ولایتی است که خـدا بـه آن امر کـرده اسـت‌. ایـن‌ مطلب هم در نزدیک شـدن به معنای ولایت در این سیاق راه گشاست. چرا که اگر ولایت‌ را‌ دوستی یا ولایت نصرت مـعنا کـنیم، به این معناست که اگر مـسلمانی‌ بـا‌ اهـل کـتاب رابـطه دوستی برقرار کـند یـا‌ عقد‌ ولایت‌ نصرت منعقد نماید مرتدّ است.

نکتة دیگری‌ که‌ از آیة ۵۴ برداشت می‌شود، این است کـه خـداوند در ایـن آیه در‌ راستای‌ نهی از پذیرش ولایت یهود‌ و نـصارا‌ مـی‌فرماید:  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ ذَٰلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ  ؛ ای اهل ایمان، اگر هر کس‌ از‌ شما از دینش برگردد، خدا قومی‌ دیگر را خواهد آورد‌ که‌ دوستشان دارد و آنها نیز او‌ را‌ دوسـت دارند ...».

نکته اینجاست که وقتی خدا از آوردن یک «قوم» سخن می‌گوید‌، به‌ این معناست که گروهی که‌ احتمال‌ ارتدادشان‌ می‌رود نیز باید‌ در‌ حد کلّ قوم باشند‌؛ چرا‌ که معنا ندارد خـدا یـک قوم را جایگزین چند نفر معدود کند. حال مگر‌ چه‌ موضوعی در بین است که تمام‌ قوم‌ عرب که‌ مخاطب‌ آیه‌ هستند، به سبب نافرمانی‌ در قبال آن در معرض خطر ارتداد قرار دارند؟

ایـن مـسأله تنها با نظریه شیعه در‌ مورد‌ این آیات سازگار است. بنا بر‌ اینکه‌ آیات‌ مربوط‌ به‌ ولایت و جانشینی امیر‌ مؤمنان‌ علی علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله بـاشند، عـده کثیری از مسلمانان در این مورد بـه بـیراهه رفتند‌ و از‌ ولایت‌ امیر مؤمنان علیه السلام سر باز زدند.

۳. پیگیری موضوع‌ ولایت‌ در‌ آیات‌ ۵۷‌ به‌ بعد و ارتباط آن با   ما أُنْزِلَ  

این آیات با یک خطاب دیگر بـه اهـل ایمان در آیه۵۷ ادامه مـی‌یابد و هـمچنان موضوع همان ولایت است:  يا أَيُّهَا‌ الَّذينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَکُمْ هُزُوًا وَ لَعِبًا مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْقَبْلِکُمْ وَ الْکُفّارَ أَوْلِياءَ وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ  . در آیات۵۷ و ۵۸ باز‌ هم‌ مؤمنین از ایـنکه ولایـت اهل کتاب را بپذیرند، نهی می‌شوند. در این دو آیه رفتاری از اهل کتاب مورد نکوهش قرار گرفته است؛ آنها مؤمنان را مورد استهزاء قرار‌ می‌دهند‌ و دینشان را به بازی می‌گیرند. بسیار بعید به نظر مـی‌رسد بـا وجود ایـن مقدار قرابت معنایی بین آیات ۵۱ و ۵۷،آیات بین آنها‌ در‌ همان راستا نباشند.

از مضمون‌ آیات‌۵۷ و ۵۸ به نظر می‌رسد تـقابلی که بین مؤمنان و اهل کتاب وجود دارد، تقابلی سیاسی یا نظامی نـیست؛ بـلکه «فـرهنگی و علمی» است. لذا نباید‌ تصور‌ شود گروهی از مسلمانان‌ که‌ متمایل به پذیرفتن ولایت اهل کتاب شده‌اند، از بیم قـدرت ‌ ‌نـظامی یا سیاسی آنهاست. بلکه این آیات حاکی از قدرت علمی و فرهنگی اهل کتاب و نـفوذ آنـها در مـیان مسلمانان از‌ این‌ جهات است. توجه به این نکته، راه را برای فهم آیات بعدی و انطباق آنها بـر شرایط جامعه مسلمانان در سال‌های پایانی حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله ، هموارتر می‌سازد.

در آیة ۵۹مشخص‌ مـی‌شود‌ که اهل‌ کتاب بـه چـه علت مؤمنین را سرزنش می‌کنند:  قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ  .

اختلاف در آیات قبلی به صراحت بیان شده بـود: اهل کتاب مدّعی ولایت بودند و برخی ‌‌از‌ مسلمانان نیز به آنها متمایل شده بودند. اما در این آیه تعبیری جدید‌، برای‌ نخستین‌ بار در این سیاق آیات به کار می‌رود؛ صحبت از ایمان به  مـا أُنـْزِلَ إِلَيْنا‌   و  ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ  است. اما آنچه بر مؤمنان نازل شده چیست؟ آنچه بر‌ پیشینیان نازل شده بوده‌ چیست؟ بنا‌ بر آیات قرآن، مقولات بسیاری مانند ملائک [۴۹]، کتاب‌های آسـمانی [۵۰]، مائده آسمانی [۵۱]، آیات[۵۲] و... «نازل» می‌شوند. پس‌ در این سیاق باید با تکیه بر آیات قبلی، موضوعی که از نزول آن صحبت شده را دریافت. اما تمام آیات قبلی در ارتباط بـا پذیـرش ولایتی خاص از جانب خدا‌ بود‌، لذا «آنچه نازل شده» بی‌تردید مقوله‌ای در راستای موضوع ولایت است.

جالب اینکه این تعبیر در آیات ۵۹ تا ۶۸ با واژگانی بسیار مشابه، به صورت‌های  ما أُنْزِلَ إِلَيْنـا  ،   مـا‌ أُنـْزِلَ‌ مِنْ قَبْلُ  ،  مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ  ،  ما أُنْزِلَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَبِّهِم  ،   ما أُنْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُم  ، هـفت بـار‌ بـه‌ کار رفته است. همین مسأله این احتمال کـه مـراد از «آنچه از جانب ربّ نازل شده» موضوعی خاص باشد را تقویت می‌کند.

به این ترتیب روشن شد که   مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ   که موضوعی خارج‌ از‌ قرآن‌ است، باید موضوعی مربوط به ولایـت باشد و در تمام آیات ۵۱ تا ۶۸سوره مائده موضوع محوری ولایت است. اما هنوز‌ معنای‌ ولایت‌ در این آیات معلوم نـیست و ایـنکه چـه طور‌ ممکن‌ است اهل کتاب داعیه این ولایت را داشته باشند[۵۳]

۴.مـعنای ولایـت در ادامه این سیاق

به طور کلّی در‌ آیات‌۵۱‌ تا ۶۸سورة مائده خداوند از ولایت خود صحبت می‌کند‌ و مـؤمنان را بـه پذیـرش این ولایت دعوت می‌نماید و وعده می‌دهد که در این صورت بر دشمن غـلبه خـواهند‌ کـرد‌. در‌ مقابل اهل کتاب را معرفی می‌کند که بعضی از خودشان را‌ ولیّ‌ خود می‌دانند و تن به ولایـت خـدا نـمی‌دهند. گویا به ظاهر توانایی‌هایی هم دارند؛ تا آنجا که‌ حتی‌ برخی‌ از مسلمانان می‌خواهند تـحت ولایـت اهل کتاب درآیند.

در چنین فضایی از‌ بحث‌ و با‌ توجه به سیاق، مفهوم آیة۶۴ نـیز مـشخص مـی‌شود:  وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ ۚ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا ۘ بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا ۚ وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَةِ ۚ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ ۚ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا ۚ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ  [۵۴]

یـهود که منکر ولایت خدا هستند، می‌گویند  يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ  ؛ دست خدا بسته اسـت. پس مـضمون ایـن اعتقاد یهود باید انکار ولایت خدا باشد. با‌ توجه‌ به ارتباط بین ولایت و  مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ  ، شاهد دیگر بر‌ اینکه‌ این‌ اعتقاد فاسد یهود در مقابل پذیرش ولایـت خـداست، جملة  وَ لَيَزيدَنَّ کَثيرًا مِنْهُمْ طُغْيانًا وَ‌ کُفْرًا‌  در‌ ادامه آیه است.

در این شرایط خداوند اعتقاد یهود را با جـمله  يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ  توضیح می‏دهد و شدیداً با چنین باوری برخورد می‌کند و بـه سـبب آن‌ جزاهای‌ سختی برای یهود قرار مـی‏دهد. از ایـن آیـه می‌توان معنای ولایت در‌ این‌ سیاق را بهتر دریـافت. ولایـت خدا در‌ این‌ سیاق‌ باید مفهومی در راستای  بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ‌  باشد‌.

علامة طباطبایی ذیـل آیـه۶۴ پس از اینکه چهار احتمال مطرح شـده دربـاره این‌ قـول یـهود را مـطرح و در‌ همگی‌ آنها خدشه‌ می‌کند‌ [۵۵] چـند روایـت در‌ این‌ مورد نقل می‌کند [۵۶]که معنای طرح شده در آنها با‌ سـیاق‌ آیـات بسیار هماهنگ است:

۱ـ شيخ طوسی‌ در كتـاب مجالس به‌ اسناد‌ خـود از ابـن ابى عمير‌ از‌ هشام بن سـالم از امـام صادق علیه السلام نقل مى ‏كند كه آن جناب در ذيل‌ آيه   وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ   فرمودند‌: يهود‌ مى‏ گفتند خدا از‌ كارهاى‌ خـدايى خـود و تدبير عالم‌ فارغ‌ شده اسـت و نـسبت بـه امور عالم مـسلوب الاخـتيار و دست بسته است[۵۷]. سپس می‌نویسدکه همين معنا‌ را‌ عياشى در‌ تفسير‌ خود‌ از يعقوب بن شعيب‌ و از حماد از آن جناب نـقل كرده اسـت.[۵۸]

۲ـ در تفسير قمى است كه يهود مى‏ گفتند‌: خـداى‌ تـعالى عالم را آفـريد و آفـرينش آن را‌ بطور‌ خودكار‌ قرار‌ داده و ديگـر به‌ مدبرى‌ نيازمند نيست، خداوند متعال آنها را در اين عقيده تخطئه و رد كرده و می ‏فرمايد:   بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ  . يعـنى اين چنين كه شما خيال‌ كرده ‏ايد‌ نيست‌؛ دسـت‌ خـدا‌ در‌ پس و پيش كردن و كم و كاسـت نـمودن امـور عالم باز اسـت و او داراى مـشيت است. يعنى بعضى از تصرفات، زمانى مورد خواست او قرار می ‏گيرد و براى اوست بداء‌[۵۹]. سپس می‌گوید کـه هـمين مـعنا را شيخ صدوق در معانى الاخبار [۶۰] بـه اسـناد خـود از اسـحاق بـن عـمار از كسى كه اسحاق‌ از‌ او شنيده از امام صادق علیه السلام نقل مى‏ كند.

حال باید معنای این اعتقاد یهود که از روایات حاصل می‌شود، به نتیجه‌ای که از سیاق آیات گرفته شد ضمیمه شود و از‌ آنـجا‌ معنای ولایت مد نظر در این آیات کشف گردد. با توجه به سیاق آیات، این کلام یهود به معنای سلب ولایت از خداست‌؛ پس‌ منظور از ولایت خدا در‌ این‌ سیاق این است کـه خـدا عالم را پس از خلق، با مجموعه‌ای از احکام و قوانین ثابت (که چه بسا تمام آنها در کتاب‌های آسمانی‌ و خصوصا‌ قرآن آمده‌اند)، رها نکرده‌ است‌؛ بلکه پیوسته در ادارة امور تأثیرگذار است.

بنابراین آنچه در آیات۶۴ تـا ۶۸ بـا تعبیر   مَا أُنْزِلَ  به کار رفته است، درجه‌ای بالاتر از ولایت نسبت به آیات ۵۱‌ تا‌ ۵۷ است. در آیات ۵۱ تا ۵۷ ولایت، به معنای قافله‌سالاری و راه‌بری جـامعه بـود و لذا یهود و نصارا نیز که از عـلومی بـه ارث رسیده از پیشینیان خود تکیه داشتند، می‌توانستند‌ به‌ عنوان داعیه‌دار‌ ولایت سرکشی کنند. در این فضا خداوند، مؤمنان را از پذیرفتن ولایت ایشان نهی فرمود. اما در‌ آیات ۶۴ تـا ۶۸، ولایـت در درجه‌ای مطرح شده کـه دسـت‌ یهود‌ کاملا‌ در آن فضا بسته است:   غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ   در این درجه از ولایت، اداره امور عالم مطرح است‌.

‌‌جالب‌ اینکه در ادامه آیه۶۴ سخن از انفاق است:   يُنْفِقُ کَيْفَ يَشاءُ  . چه‌ بسا‌ بتوان‌ این جمله را بـه دلالت سـیاق چنین معنا کرد که خدا این حد از ولایت‌ را به هر کس از بندگان خود نیز که بخواهد می‌بخشد. این معنا‌ با ادامه آیه نیز‌ سازگار‌ است. خدا در راستای جریان دادن این ولایـت بـر افرادی در دنـیا، مقولاتی را با عنوان  مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ  نازل می‌کند. البته آنچه خدا نازل می‌کند، سبب بـیشتر شدن‌ طغیان و کفر یهود می‌شود. این معنای از ولایت که از سیاق بـه دسـت آمـد، با معنای «أولی بالتصرّف»که در کتب شیعه مطرح شده است[۶۱] سازگاری دارد. در آیـات‌ ‌۵۱ تـا ۵۷ تصرف در امور اداره اجتماع مسلمانان و اطاعت از ولیّ خدایی مطرح است و در آیات‌ ۶۴‌ تا ۶۸محدوده ایـن تـصرف تـا حد تصرف در امور تکوینی عالم توسعه یافته است. [۶۲]

نفوذ پنهان یهود در میان مسلمانان

همان طـور که ذکر شد، یکی از مسائلی‌ که‌ سبب شده برخی مفسران شیعه منکر ارتـباط معنایی بین آیات ایـن سـیاق شوند، این است که اگر ولایت را در کلّ این سیاق آیات به یک معنا بگیریم، باید‌ این‌ احتمال‌ وجود داشته باشد که اهل‌ کتاب‌ برای‌ خود ولایت به معنایی که گفته شـد قائل باشند و برخی از مسلمانان نیز متمایل باشند که تحت ولایت آنها درآیند. این‌ در‌ حالی‌ است که در سال‌های آخر دوران هجرت، یهودیان‌ قدرت‌ سیاسی چندانی ندارند و اینکه چشم طمع به جانشینی رسول خـدا صلی الله علیه و آله نـیز داشته باشند، بی‌معنا به نظر می‌رسد. پس چه‌ طور‌ می‌توان‌ آیات۵۱ تا ۶۹ را از یک سیاق و دارای انسجام‌ معنایی دانست؟ برای روشن شدن پاسخ باید شرایط یهود را در سرزمین حجاز در آن زمان تصویر کرد.

مرجعیت‌ فكری‌ و دیـنی‌ یـهود از چند قرن پیش از ظهور اسلام در جزیرة العرب‌ حضور‌ داشت. اينكه چگونه و از چه زماني يهوديان در عربستان حضور یافتند، دقیقا معلوم نیست. برخی احتمال‌ می‌دهد‌ ورود‌ یهودیان به عربستان در اثر تصرف فـلسطین و ویـرانی معبد در سال ۷۰‌میلادی‌ بوده‌ باشد [۶۳] هر چند نسل اول اين گروه درگذشتند، ولي به فرزندانشان‌ سفارش‌ مي‌كردند‌ اگر محمد صلی الله علیه و آله را درک نمودند، از او تبعيت کنند [۶۴].

یهود‌ در‌ عربستان‌، كنیسه و مدرسه و تمام آداب تلمودی را داشـتند‌. بـدین‌جهت خـودشان را از اعراب‌ امّی‌ بسیار‌ برتر مـی‌دانستند؛ خـود اعـراب نیز آنها را به همین سِمَت ملاحظه می‌كردند و به كاهنان‌ و علمای‌ آنها گوش می‌دادند [۶۵].

یکی از نشانه‌های سیطرة فکری و فرهنگی یهودیان‌ بـر‌ اعـراب‌ جـاهلی شواهدی است که نشان می‌دهد در سال‌های اولیه بـعثت پیـامبر صلی الله علیه و آله ، قریش نمایندگانی را به‌ یثرب‌ می‌فرستد تا درباره‌ی نبوت آن حضرت از یهودیان تحقیق كنند[۶۶].

از این مهم‌تر، نحوه اسـلام آوردن اهـل یـثرب است. زمینه‌ی ایمان آوردن آنان‌، همان اطمینان‌ و اعتمادی‌ است‌ كه اوس و خزرج بـه سخنان یهودیان به عنوان مراجع فكری خود داشتند‌. زمانی‌ كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله با گروهی از قبیله‌ی خزرج ملاقات كرد و آنان را دعوت بـه اسـلام نـمود‌، آنان‌ با توجه به آن‌چه از یهودیان درباره‌ی ظهور قریب‌الوقوع پیامبری در ایـن‌ سـرزمین‌ شنیده‌بودند، به یكدیگر گفتند: به خدا‌ قسم‌ این‌ همان پیامبری است كه یهود به آمدنش‌ مـا‌ را وعـده مـی‌داد، بیایید در ایمان بر آنها سبقت بگیریم (ابن اسحاق، 1383‌، ج2، ص292‌).

البته یهودیان هیچ‌گاه حـتی پیـش‌ از‌ اسـلام یا‌ اوایل‌ دوران‌ اسلام، داعیة حکومت‌داری و بسط قدرت نداشتند‌. آنها‌ در قلعه‌های خود زندگی مـی‌کردند و مـبالغی را سـالیانه به رؤوسای قبایل می‌پرداختند‌ تا‌ در مقابل دشمنانشان از آنها حمایت‌ کنند. پیمان‌های بین بزرگان‌ اعـراب‌ و یـهودیان در همین راستا بوده‌ است‌. اما آنچه سبب می‌شده اعراب یثرب به یهودیان مـراجعه کـنند، عـلومی از قبیل‌ سحر‌ و کهانت بوده که یهودیان یثرب‌ از‌ آن‌ بهره داشتند [۶۷]. اگرچه‌ یـهودیان‌ هـرگز کسی را به دین خود فرا نمی‌خوانده‌اند، برخی از اعراب در پاره‏ای از‌ احکام‌ از یهودیان پیروی مـی‌کرده‌اند[۶۸].((مطالعات قرآن و حدیث))[۶۹]

این‌ نفوذ‌ و اقتدار‌ فکری و فرهنگی یهود در‌ میان اعراب، بعد از اسلام و حتی بعد از شکست‌های قبایل یـهود از مـسلمانان ادامه یافت‌. تمایل‌ برخی از صحابه به یاد گرفتن‌ علوم‌ مختلف‌ از‌ یهودیان‌ یـکی از نـشانه‌های‌ ایـن‌ نفوذ فکری است. روایاتی كه به احادیث تهوّک مشهور است پرده از چنین حقایقی برمی‌دارد.

به‌ عنوان‌ نـمونه‌ روزی عـمر بـن خطّاب به پیامبر صلی الله علیه و آله گفت‌ اهل‌ كتاب‌ احادیثی‌ را‌ برای‌ ما می‌گویند كه برای مـا جـالب است؛ آیا آنها را بنویسیم؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: آیا همان‌گونه كه یهود و نصاری متحیّرند، شما نیز دچار سرگردانی و تردید شده‌اید؟ «فـقال النـبي‏ صلی الله علیه و آله : «أَ مُتَهَوِّكونَ‌ أنتم كما تَهَوَّكَتِ اليهودُ و النصارى؟ لقد جئتكم بها بيضاء نقِيَّة»[۷۰]

آیاتی از قرآن نـیز کـه مـسلمانان‌ را‌ از اتخاذ اهل كتاب به عنوان اولیاء نـهی نـموده [۷۱]، یا آیات دیگری كه مبنی بر تحذیر مسلمانان از یهود است [۷۲] همه نـشانگر خـطری‌ است‌ كه مسلمانان را در این زمینه تـهدید مـی‌نمود و از طرفی نـشان مـی‌دهد در مـیان مسلمانان در فراگیری بعضی مطالب از یهود، اقـبال عـمومی‌ وجود‌ داشته است‌.

احمد شلبی می‌گوید‌: یهود‌ می‌خواست كه پیامبر از میان آنها و بـرای آنـها باشد، و تسلط آنان را بر مردم تـقویت كند و جایگاه آنها را بـرتری بـخشد. لیكن اسلام بدست‌ مردی‌ از عـرب كه از‌ یـهود‌ نبود، آمد و میان مردم مساوات برقرار نمود، پس یهود را به عنوان قوم برتر بـاقی نـگذاشت‌.[۷۳]

یهودیان و به طور کـلّی اهـل کـتاب از علوم ارزشمندی بـهره داشـتند‌ که‌ به سبب آن عـلوم بـه سرکشی و طغیان در قبال ولایت خدا و رسولش کشیده شدند. آنها که ابتدا امیدوار بودند از آنـچه در راسـتای ولایت بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل مـی‌شود بـهره‌ای‌ داشته‌ بـاشند و بـه‌ قـدرت وعلوم خود بیفزایند؛ پس از ایـنکه ناامید شدند، به شدت در مقابل جریان ولایت الهی جبهه‌آرایی‌ کردند. واضح است که منافقین از بـین مـسلمانان به طور مستقل‌ از‌ یهود‌، علم و تـوان کـافی بـرای چـنین مـقابله‌ای را نداشتند و در واقع هـستة فـکری جبهة مقابل جریان ولایت خدا ‌‌را‌ یهود تشکیل می‌داد.((مطالعات قرآن و حدیث)) [۷۴]

چنان که در عمل نقش یهود در شکل دادن به‌ جـریان‌های‌ فـکری‌ در مـقابل ولایت امیر مؤمنان علی علیه السلام در بسیاری موارد روشـن اسـت. یـکی از جـریان‌هایی کـه‌ مـرجعیت اهل كتاب را در زمان خلیفة دوم هر چه بیشتر گسترش داد‌ و افكار و اعتقادات اهل كتاب‌ را‌ در میان مسلمانان شایع نمود، آمدن قصّاصین با اجازه رسمی از طرف حاكمیت است‌. آنان می‌توانستند مـساجدی چون مسجد الرسول صلی الله علیه و آله را اشغال و با حكایت‌های بنی‌اسرائیل و قصص دیگری كه در راستای اهداف‌ فكری و فرهنگی یهود بود، مردم را سرگرم نمایند[۷۵].

با این اوصاف مشخص شد که حتی در ماه‌های پایانی حـیات رسـول خدا صلی الله علیه و آله ، خطر بزرگی که دین اسلام را‌ تهدید‌ می‌کرده، از ناحیه اهل کتاب بوده است. یهود که خود را از آنچه نازل شده بی‌بهره می‌یابد، بنا دارد با تکیه بر علوم و توانایی‌هایی که از پیـشینیان خـود به ارث‌ برده‌ است در مقابل جریان ولایت خدا بایستد و خود دنیا را اداره کند. آنها که بر اساس متون دینی خود می‌دانند که دین اسـلام پیـروز نهایی است، تمام قدرت خـود‌ را‌ بـرای به انحراف کشاندن این دین به کار می‌بندند و به شکل‌های مختلف درون جبهه مسلمانان نفوذ می‌کنند. آیة۶۱ مائده درون این سیاق، خود یکی از دلایل برای رفـتارهای‌ مـنافقانة‌ اهل‌ کتاب است:  وَ إِذا جـاؤُکُمْ‌ قـالُوا‌ آمَنّا‌ وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْکُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللّهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا يَکْتُمُونَ  [۷۶]

بنابراین موضوع ضعف سیاسی‌ و نظامی‌ یهودیان‌ در مقابل مسلمانان در چند سال پایانی هجرت‌ خدشه‌ای‌ در پیوستگی معنایی آیـات ۵۱ تـا ۶۸ سوره مائده وارد نمی‌کند و بنا بر انسجام معنایی این آیات، موضوع صحبت‌ در‌ تمامی‌ آنها موضوع ولایت است. عجیب نیست که یهودیان، چنان که‌ داعیه امروزی صهیونیسم است، از زمان صدر اسلام و بـلکه از پیـش از آن، داعیه‌دار اداره عـالم بوده باشند‌ و در‌ این‌ راستا دست خدا را بسته می‌پنداشته و ولیّ خدا روی زمین را‌ انکار‌ می‌کرده‌اند. آنها که از قرن‌ها پیـش از ولادت رسول الله صلی الله علیه و آله بر اساس علومی که به ایشان‌ رسیده‌ بود‌، انتظار خـاتم پیـامبران را مـی‌کشیدند، طبیعی است که خود را بسیار لایق‌تر‌ از‌ هر‌ کسی برای جانشینی ایشان می‌پنداشتند. لذا پس از اینکه با تصریح‌های متعدد رسـول ‌ ‌خـدا‌ مبنی‌ بر‌ وصایت و خلافت امیر مؤمنان علی علیه السلام از این امر ناامید شدند، با تـرویج فـرهنگی کـه‌ خود‌ داشتند، در میان مسلمانان شکاف ایجاد کردند. آنها که سابقة نپذیرفتن ولی منصوب‌ از‌ جانب‌ خدا بـه بهانه‌های مختلف را از زمان گوساله‌پرستی به دنبال می‌کشیدند، نیک می‌دانستند که‌ چگونه‌ در دل‌های بـیمار، نسبت به پذیرش ولايت، مـقاومت ایـجاد کنند.((مطالعات قرآن و حدیث))[۷۷]

نتیجه‌گیری

اگر آیات‌۵۱‌ تا‌ ۶۸سوره مائده را با تکیه بر انسجام معنایی آیات و به صورت پیوسته معنا کنیم‌، «بدون‌ نیاز به ادلّة نقلی»، نتایج زیر حاصل می‌شود:

۱ـ موضوع صحبت در این‌ آیات‌ مـقولة‌ ولایت است.

۲ـ در راستای ولایت، موضوعی باید نازل شود که در این آیات از آن‌ به‌ «ما‌ اُنزل» تعبیر شده است.

۳ـ اهل کتاب از قبل از اسلام نیز با‌ موضوع‌ ولایت آشنا بوده‌اند، اما در قبال آن صـحیح رفـتار نکرده‌اند.

۴ـ ولایتی که در این آیات مطرح‌ است‌ به معنای باز بودن دست ولیّ در ادارة امور است، نه معانی‌ دیگر‌ مانند محبت یا نصرت. این توان تصرف‌ ولی‌ ابتدا‌ در حد امور جـامعه و سـپسدر حد‌ امور‌ تکوینی عالم مطرح شده است.

۵ـ طغیان و کفر یهود در قبال موضوع «ما اُنزل‌» بود‌ و در اعتقادات آنها به صورت‌ جملة‌  يَدُ اللّهِ‌ مَغْلُولَةٌ‌  ؛ دست‌ خدا بسته است»، نمود پیدا کـرد‌.

۶ـ مـوضوع‌   ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ  مقوله‌ای غیر از قرآن و خارج از آن‌ است‌. در واقع قرآن و کتاب‌های آسمانی دیگر‌ به این موضوع هدایت‌ می‌کنند‌، ولی مؤمنان با بهره داشتن‌ از‌ کتاب آسمانی، از   ما أُنـْزِلَ إِلَيْکـَ مـِنْ رَبِّکَ  بی‌نیاز نمی‌شوند.

۷ـ با در نـظر‌ گـرفتن‌ نـتایج قبلی، اگرچه رویدادهای خارجی‌ مخصّص‌ یا‌ مقیّد آیات قرآن‌ نباشند‌، با نگاهی اجمالی به‌ تاریخ‌ صدر اسلام روشن می‌شود که تـنها واقـعة غـدیر خم می‌تواند مصداق تامّ ابلاغِ  ما‌ أُنْزِلَ‌ إِلَيْکـَ مـِنْ رَبِّکَ  توسط رسول الله‌ صلی الله علیه و آله باشد‌.((مطالعات قرآن و حدیث))[۷۸]

منبع: دوفصلنامه مطالعات قرآن و حدیث، دوره: ۱۲، شماره: ۱

کتاب‌نامه

قرآن‌ کریم‌.

آلوسى‌، سيد محمود (۱۴۱۵ق)، روح‌ المعانى فى تفسير القرآن العظيم، بيروت:‏ دارالكتـب العـلميه‏‏.

ابـن بابویه، محمد بن علی (۱۳۷۷ش)، معانی‌ الاخبار‌، تهران: دار الکتب الاسلامیه.

ابـن اثیر‌، مبارک‌ بن‌ محمد‌ (۱۳۶۷‌ش)، النهایه فی غریب‌ الحدیث‌ و الاثر، تحقیق محمود محمد طناحی، قم: اسماعیلیان.

ابن اسحاق‌، مـحمد (۱۳۸۳ق)، سـیره ابـن هشام‌، بی‌جا: مكتبة‌ محمد‌ علی‌ صبیح و اولاده‌.

ابن سعد، محمد (بـی‌تا)، الطـبقات‌ الكبری‌‌، بیروت‌: دار‌ صادر‌.

ابن‌ عساكر، ابو القاسم علی بن حسن شافعی دمشقی (۱۴۱۵ق)، تاريخ مدينه دمشق، بـیروت: دارالفـکر للطـباعه و النشر.

ابن کثير دمشقي، أبوالفداء اسماعيل بن عمر (۱۹۸۷م)، تفسير القـرآن العـظيم‌، دوم، بـيروت: دار المـعرفه‌.

ابـن مردويه، احمد بن موسی (۱۴۲۴ق)، مناقب علي بن ابي طالب علیه السلام و ما نزل من القرآن فـی عـلی علیه السلام، قـم: موسسه دار الحدیث.

ابن منظور، محمد بن مکرم‌ (۱۴۰۸‌ق)، لسان العرب، تحقیق علی شیری، بیروت: دار احـیاء التـراث العربی.

احمد بن محمد، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل (۱۴۲۱ق)، مسند الإمـام أحـمد بـن حنبل، دمشق: مؤسسة‌ الرسالة‌.

اسعدی، محمد (۱۳۸۹ش)، آسیب‌شناسی جریان‌های تفسیری، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.اصـفهانی، ابـو نعیم (۱۹۰۵م)، مسند ابوحنیفه، ریاض: مکتبه الکوثر.

بحرانى، هاشم بن سليمان‌ (۱۴۱۶‌ق)‏، البرهان فى تـفسير القـرآن‏، تـهران‌: بنياد‌ بعثت‏.

بخاری‌، محمد (۱۴۰۱ق‌)، صحیح بخاری‌، بیروت: دارالفكر.

بغوی، حسین بن مسعود (۱۴۲۰ق)، معالم التـنزیل فـی تفسیر القرآن (تفسیر بغوی)، بيروت‏: داراحياء التراث‌ العربى‏‏‌.

ثعلبي، احمد بن مـحمد‌ (۱۴۲۲‌ق)، الكشـف و البـيان عن تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

جواد علی (۱۹۷۶م)، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، بـغداد: مـکتبه النـهضه لدار العلم.

((مطالعات قرآن و حدیث))پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۳ (صفحه ۳۱۷)جوادي آملي، عبدالله (۱۳۸۳ش)، ولايت علوي‌، قم‌: اسراء.

حتی، فیلیپ خلیل (۱۳۶۶ش)، تاریخ عـرب، تـرجمة ابوالقاسم پاینده، تهران: آگاه.

حسكاني، عبيد اللَّه بن عبدالله (۱۴۱۱ق)، شواهد التنزيل لقواعد التفضیل، تهران: موسسة الطبع و النـشر.

حـسيني ميلاني، علي (بي‌تا‌)، آيات‌ غدير از‌ ديدگاه اهل‌سنت، قم: مؤسسه تحقيقات و نشر مـعارف اهـل‌بيت علیه السلام.

حجتی، سید محمد باقر (۱۳۶۰ش)، پژوهشی در تاریخ قـرآن‌ کـریم، تـهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

خویی، سید ابـوالقاسم (۱۳۹۲ش)، بـیان‌ در‌ علوم‌ و مسائل کلی قرآن، ترجمه محمد صادق نجمی و هاشم هاشم‌زاده هریسی، تهران: سـازمان چـاپ و انتشارات سازمان اوقاف.

رامیار‌، ‌‌مـحمود‌ (۱۳۶۲ش)، تـاریخ قرآن، تـهران: امـیرکبیر.

زحـيلي‌، وهبه بن مصطفي (۱۴۱۸ق)، التفسير المنير فـي‌ العـقيده‌ و الشّريعه‌ و المنهج، بيروت: دار الفکر المـعاصر.

زرکشی، بدرالدین (۱۴۰۸ق)، البرهان فی علوم القرآن، تـحقیق مـحمد ابوالفضل‌ ابراهیم، بیروت: دارالفکر.

سلوی، مـحمد العواء (۱۴۱۹ق)، الوجوه و النظائر فـی القـرآن الکریم، بیروت‌: دار الشروق.

سیوطی، جـلال‌ الدیـن‌ عبدالرحمن بن ابى‏ بكر (۱۳۶۳ش)، الاتقان فی علوم القرآن، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، تـهران، امـیرکبیر.

سيوطى، جلال الدین عبدالرحمن بـن ابـى‏بكر (۱۴۰۴ق)، الدر المـنثور فى تفسير المـأثور، قـم: كتابخانه آية الله‌ مرعشى نـجفى‏.

شـافعی، محمد بن ادریس (بی‌تا)، الرساله، بیروت: مکتبه العالمیه.

شانظری، جعفر، طباطبایی پوده، مهران (۱۳۹۳ش)، «متن مـتواتر حـدیث ثقلین در کتب شیعی و منابع اهل سـنت»، فـصل نامه حدیث‏ پژوهی، سـال شـشم‌، شـمارة‌ دوازدهم.

شرف الدین، سـید عبدالحسین (۱۴۱۷ق)، الفصول المهمه فی تالیف الامّه، تحقیق عبدالجبار شراره، تهران: مجمع التقریب.

شلبی‌، احمد (۱۹۸۹مـ‌)، مـوسوعة التاریخ الاسلامی‌، سیزدهم، قاهرة‌: مكتبة المـصریة‌.

عـسقلانی، ابـن‌ حـجر‌ (بـی‌تا)، فتح الباری، بـیروت: دارالمـعرفه.

مطالعات قرآن و حدیث » پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۳ (صفحه ۳۱۸)طباطبايى، سيد محمد حسين‏ (۱۴۱۷ق)، الميزان فى تفسير القرآن‏، پنجم، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حـوزه عـلميه قـم‏.

طبرسى، فضل بن حسن (۱۳۷۲‌ش)، مجمع‌ البيان فـى تـفسير القـرآن‏، تـهران: انـتشارات نـاصر خسرو‏.

طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير (۱۴۱۲ق)، جامع البيان فى تفسير القرآن، بيروت‏‏: دار المعرفه‏.

طوسی، محمد بن حسن (بی‌تا)، التبیان‌ فی‌ تفسیر‌ القرآن، بیروت: دار احیاء التراث‌ العـربی‌.

طوسی‌، محمد بن حسن (۱۴۱۴ق)، الامالی، قم: دار الثقافه.

فخر رازي، فخرالدين محمد بن عمر (‌۱۴۲۱ق)، مفاتيح الغيب (التفسير الکبير)، بيروت: دار‌ الکتب‌ العلمية‌.

فیاض، علی‌اكبر (۱۳۹۵ش)، تاریخ اسلام، تهران: موسسه انتشارات‌ و چاپ‌ دانشگاه تهران.قـمى، عـلى بن ابراهيم (۱۳۶۳ش)‏، تفسير القمي‏، قم‏: دار الكتاب.

قندوزي، سليمان بن ابراهیم (۱۴۲۲ق)، ينابيع المودة‌ لذوی‌ القربی‌، قم: دار الاسوة.

مرتضی العاملی‌، جعفر (۱۴۱۵ق‌)، الصحیح من‌ سیرة النبی الاعظم صلی الله علیه و آله ، چهارم، بیروت: دارالهادی‌.

مـعرفت، مـحمد هادی (۱۳۸۷ش)، التمهید فی علوم القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی‌.

مغنيه‌، محمد‌ جواد (۱۴۲۴ق)، تفسیر الکاشف، تهران: دار الکتب الاسلامیه.مقاتل بن سليمان‌ (۱۴۲۰‌ق)، تفسير مقاتل بـن سـليمان، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

مـکارم شـیرازی، ناصر (۱۳۷۴ش)، تفسیر نمونه، تهران‌: دار‌ الکتب‌ الاسلامیه.

نجارزادگان، فتح الله (۱۳۸۳ش)، «بررسی دیدگاه‌های فریقین درباره آیة تبلیغ»، پژوهشنامه‌ حکمت‌ و فلسفه‌ اسلامی، شماره ۸ و ۹.

نجارزادگان، فتح الله (۱۳۸۸ش)، بررسي تطبيقي تـفسير آيات ولايت، قـم: پژوهشگاه حوزه‌ و دانشگاه‌.

پانویس

  1. مائده/ ۶۷
  2. عابدین مومنی و حامد ضیاء فر.
  3. مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۴ ؛ تفسیرالکاشف، ج۳، ص۹۷؛ المیزان، ج۶، ص۶۹‌.
  4. الدرالمنثور،ج‏۲، ص۲۹۸؛ آیات غدیر از دیدگاه اهل سنت،ج۱، ص۲۰۴
  5. به عنوان نمونه: جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹۸؛ مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۹۹؛ الدرالمنثور،ج۲، ص۲۹۸.
  6. مفاتیح الغیب،ج۱۲، ص۴۰۱؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۳۵.
  7. المیزان، ج۶، ص۵۷.
  8. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن، ص ۲۹۹
  9. المیزان، ج۶، ص۴۲‌-۶۴.
  10. مجمع البیان، ج۳، ص۳۴۴؛ تفسیر الکاشف، ج۳، ص۹۷؛ المیزان فی تفسیر القرآن ج۶، ص۶۹.
  11. مائده/۶۸
  12. المیزان، ج۶، ص۴۲ـ۴۳
  13. مطالعات قرآن و حدیث، پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۳، صفحه ۳۰۰.
  14. در منابع اهل سنت ر.ک: البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۳۸‌ و ۲۳۷‌ـ۲۳۹ و ۲۵۶؛ فتح الباری، صص۹ـ۱۰؛ الاتقان فی علوم القرآن، ج۱، صص۲۰۹‌ـ۲۱۳‌، و در منابع شـيعه ر.ک: مجمع البیان،ج۱، ص۱۱۰؛ الفصول المهمه فی تألیف الامة، ص۱۶۶؛ بیان در علوم و مسائل کلی قرآن،صـص‌ ‌۳۲۳ـ ۳۲۵‌؛ المیزان، ج۱، ص۲۷؛ تاریخ قرآن، ص۲۸۱؛ پژوهشی در تاریخ قرآن کریم، صص‌۲۳۱ـ۲۳۲.
  15. مسند ابوحنیفه، ص۲۶۰
  16. الرسالة،ص۶۲
  17. البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۰۰‌.
  18. مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۰
  19. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن،ص ۳۰۱
  20. الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم، ص۶۲‌، آسیب شناسی جریان های تفسیری، ص۶۴
  21. التمهید فی علوم القرآن، ج ۱، ص ۲۸۰.
  22. المیزان، ج۶، ص۴۲‌
  23. بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص۶۴‌
  24. تفسیر کبیر، ج۱۲‌، ص۳۹۹، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۳، ص۳۶۰؛ التفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة و المنهج، ج۶، ص۲۵۸.
  25. جامع البیان، ج۶، ص۱۹۹؛ الاتقان فی علوم القرآن، ج۳، ص۱۷
  26. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن،ص ۳۰۲
  27. تفسیر الکبیر، ج۱۲، ص۳۹۹.
  28. تفسیرمقاتل بن سليمان، ج۱، ص۴۹۱ـ۴۹۲؛ تفسیر الکبیر،ج‏۱۲، ص۴۰۱
  29. معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۵۱؛ تفسیر الکبیر، ج۱۲‌، ص۴۸
  30. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن،ص ۳۰۳
  31. مناقب علی بن ابی طالب و ما انزل من القرآن فی علی، ص۲۳۹؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج۴، ص۹۲؛ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۲۴۹-۲۵۵؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۲، ص۸۵؛ تفسیر الکبیر،ج۴، ص۱۷۳‌؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۱۱۷؛ ینابیع المودة، ج۱، ص۱۱۹
  32. بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص۲۱؛ و نـيز نـك‌: مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۹۹ـ۴۰۰؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم،ج۶، ص۲۸۷.
  33. برای تفصیل بیشتر و احتمال مطرح شده تـوسط فخر‌ رازی‌ و پاسخ آن ر.ک: المیزان، ج۶، صص‌۴۲‌-۴۴.
  34. المیزان، ج۶، ص۴۴.
  35. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن،ص ۳۰۴.
  36. المیزان، ج۶، ص۴۴
  37. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن، ص ۳۰۵
  38. الفصوال المهمه، ص۴۲.
  39. صحیح بخاری، ج۷، ص۹
  40. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن، ص ۳۰۶
  41. مفاتیح الغیب، ج۱۲، ص۳۸۴
  42. المیزان، ج۵، ص۳۶۹
  43. ر.ک: المیزان، ج۵، ص۳۶۹.
  44. المیزان، ج۵، ص۳۷۱‌
  45. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن، ص ۳۰۷.
  46. المیزان، ج۶، ص۶
  47. ولایت علوی، ص۲۸-۲۹
  48. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن،ص ۳۰۸.
  49. بقره/ ۹۷، آل عمران/ ۱۲۴.
  50. بـقره/ ۱۸۵ و ۲۱۳، آل عمران/ ۳
  51. مائده/ ۱۱۲ و ۱۱۴ و ۱۱۵
  52. انعام/ ۳۷
  53. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن،ص ۳۱۰
  54. مـائده/ ۶۴
  55. المیزان، ج۶، ص۳۲-۳۳
  56. همان، ج۶، ص۴۰
  57. طـوسی، ج۱، ص۶۶۱؛ بـحرانی‌، ۱۴۱۶‌، ص ۴۸۶
  58. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن، ص ۳۱۱
  59. تفسیرقمى، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۱
  60. ج۱، ص۱۸
  61. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص ۵۵۹-۵۶۴؛ تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۳-۴۳۲، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ۲۶-۳۰؛ المیزان، ج۶، ص۱۲
  62. بررسی دیدگاه اندیشمندان اسلامی درباره تغنی در قرائت قرآن، ص۳۱۲.
  63. حتی، ۱۳۶۶، ص۷۰
  64. ابن عساكر، ۱۴۱۵، ج۳، ص۴۱۶
  65. فیاض، ۱۳۹۵، ص۴۷
  66. ابن سعد‌، بی‌تا‌، ج۱، ص۱۶۵‌
  67. جواد‌ علی‌، ۱۹۷۶، ج۶، ص۵۵۸-۵۶۰
  68. جـواد عـلی‌، ۱۹۷۶‌، ج۶، ص۵۶۱
  69. پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۳ صفحه ۳۱۳
  70. احمد بـن مـحمد، ۱۴۲۱، ج۲۳، ص۳۵۰؛ ابن اثیر، ۱۳۶۷، ج۵، ص۲۸۲؛ ابن منظور، ۱۴۰۸، ج۱۰، ص۵۰۸
  71. مائده: ۵۱-۵۷
  72. بقره: ۱۰۹ و ۱۲۰
  73. شلبی، ۱۹۸۹، ص۴۴۴
  74. پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۳ صفحه ۳۱۴
  75. مرتضی العاملی، ۱۴۱۵، ج۱، ص۱۲۳
  76. مائده: ۶۱
  77. پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۳ صفحه ۳۱۵
  78. پاییز و زمستان ۱۳۹۷ - شماره ۲۳ صفحه ۳۱۶