ابلیس و غدیر

اندوه شيطان در غدير[۱]

  اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داد كه: ابليس و رؤساى اصحاب او هنگام منصوب شدن من در روز غدير حاضر بودند. در آن روز، اصحاب ابليس رو به او كردند و گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند، و ديگر نه ما را و نه تو را بر آنان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان را شناختند. ابليس با ناراحتى و اندوه از آنان جدا شد.

اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در ادامه كلامش فرمود: پيامبرصلى الله عليه وآله به من خبر داد: آن هنگام كه مردم بعد از وفات من بيعت تو را بشكنند، ابليس اصحابش را جمع مى‏ كند و آنان در مقابل او به سجده در مى‏ آيند و مى ‏گويند:‏آقاى ما، اى بزرگِ ما، تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى!

ابليس مى‏ گويد: كدام امت بعد از پيامبرشان گمراه نشدند؟! هرگز! شما گمان مى‏ كنيد من بر اينان سلطه و راهى ندارم؟! چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعتِ على بن ابى ‏طالب كنار گذاردند؟[۲]

تلاش شيطان براى اغواى شيعيان[۳]

  امام صادق‏ عليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله سخنانش را در غدير فرمود و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را براى مردم نصب كرد، ابليس فريادى كشيد كه بزرگانِ گروهش نزد او جمع شدند و گفتند: اى بزرگِ ما، اين چه فريادى بود؟! ابليس گفت: واى بر شما! امروز مانند روز عيسى است! بخدا قسم، مردم را در اين باره گمراه خواهم كرد... .

بار ديگر ابليس فريادى كشيد و بزرگان گروهش نزد او جمع شدند و گفتند: اى بزرگِ ما، اين فريادِ دوم چه بود؟! ابليس گفت: خداوند درباره  گفته من آيه‏ اى نازل كرد:‹‹وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ››:‹‹ابليس گمان خود را بر آنان به صدق رسانيد››.

سپس ابليس به سوى آسمان متوجه شد وگفت:خداوندا، به عزّت و جلالت قسم، گروه هاى هدايت يافته را هم به بقيه ملحق خواهم كرد!

در اينجا پيامبرصلى الله عليه وآله -  كه متوجه رفتار ابليس بود -  اين آيه را از جانب خداوند تلاوت فرمود:‹‹اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ››:‹‹تو را بر بندگانِ واقعيِ من تسلط و راهي نيست››.

بار ديگر ابليس فريادى كشيد و بزرگان گروهش بسوى او باز گشتند و پرسيدند: اين فرياد سوم چه بود؟ ابليس گفت: بخدا قسم، از اصحاب على(كه نمى‏ توانم بر آنهاتسلط داشته باشم)! ولى خداوندا، قسم به عزت و جلالت، گناهان را براى آنان(يعنى شيعيان على)زيبا جلوه خواهم داد تا با ارتكاب آن ايشان را به درگاه تو مبغوض نمايم.[۴]

حديث غدير در كلام ابليس[۵]

  سلمان كه چشم بصيرتش در پرتو نور ولايت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فراتر از ظاهر را مى‏ ديد نقل مى‏ كند: روزى ابليس(به صورت آدمى)عبورش به عده ‏اى افتاد كه به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ناسزا مى‏ گفتند. ابليس به آنان گفت: بدا به حال شما كه به مولاى خود على بن ابى‏ طالب ناسزا مى‏ گوييد! گفتند: تو از كجا مى‏ دانى كه او مولاى ماست؟ ابليس گفت: از گفته پيامبرتان كه گفت:‹‹مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...››.[۶]

حضور و ظهور ابليس در غدير[۷]

  صبح روز دوازدهم ذى‏ الحجة در سفر حجةالوداع، با طلوع فجر نماز صبح خوانده شد. پس از آن مردم همچنان منتظر بودند تا نزديكى ظهر شد و پيامبررمى جمرات سه گانه را آغاز كرد و به ترتيب با همراهى مردم سه جمره را رمى كردند.

زمينه‏ سازى براى غدير چنان حساب شده و منظم پيش مى‏رفت كه ابعاد گسترده آن هر لحظه جهت گيرى تازه ‏اى را نشان مى‏ داد. اكنون نوبت آن بود كه با جلوه‏ اى بى ‏سابقه مردم منظره ‏اى را كه احتمال نمى ‏دادند به چشم خود ببينند.

آن روز مردم در مِنا كنار پيامبرصلى الله عليه وآله بودند كه چشمشان به مردى افتاد كه به ركوع و سجود مى ‏رفت و تضرع مى‏ نمود. كسانى كه حاضر بودند گفتند: يا رسول اللَّه! چه نماز زيبايى مى‏ خواند! فرمود:‹‹اين همان شيطان است كه پدر شما را از بهشت بيرون كرد››.

در اينجا على‏ عليه السلام با بى‏ اعتنايى به سوى او رفت و او را محكم تكان داد به گونه ‏اى كه استخوان‏ هايش در هم فرو رفت. سپس فرمود: ‹‹انشاء اللَّه تو را خواهم كشت››.

شيطان پاسخ داد: تا هنگام وقت معلوم از طرف پروردگار بر قتل من قادر نخواهى بود. چرا قصد قتل مرا كرده‏ اى؟ به خدا قسم احدى تو را مبغوض نمى ‏دارد مگر آنكه نطفه من قبل از نطفه پدرش در رحم مادر او قرار مى‏ گيرد. من در اموال و اولاد دشمنان تو شريك هستم. آنگاه با اشاره به آيه ۶۴سوره اسراء گفت: اين همان كلام خداوند عز و جل در كتاب محكمش است كه مى‏ فرمايد:‹‹وَ شارِكْهُمْ فِى الاَمْوالِ وَ الاَوْلادِ››:‹‹در اموال و اولاد آنان شريك باش››. پيامبرصلى الله عليه وآله در حالى كه مردم مى ‏شنيدندفرمود:

‹‹يا على، راست مى ‏گويد. كسى از قريش تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر زنا زاده، و كسى از انصار تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر يهودى، و كسى از عرب تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر زنا زاده، و كسى از بقيه مردم تو را مبغوض نمى‏ دارد مگر اهل شقاوت››.

سپس لحظاتى سر مبارك را پايين انداخت، و بعد سر خود را بلند كرده فرمود:‹‹اى انصار، فرزندان خود را بر محبت على عرضه كنيد. اگر پاسخ مثبت دادند فرزند شما هستند، و اگر نپذيرفتند فرزند شما نيستند››.[۸]

دشمنى شيطان با غدير[۹]

  با برنامه ‏ريزى جامع براى سخنرانى استثنائى غدير و گام‏هاى سخن در اين خطابه جهانى، اين پيش‏ بينى‏ ها و آن تداركات با كيفيت و محتوايى كه خطابه غدير داشت و برنامه‏ هايى كه پس از سخنرانى انجام شد، در بهترين فرض ممكن به ثمر رسيد؛ به گونه‏ اى كه نتايج آن براى قرن‏ ها باقى ماند و نسل ‏هاى آينده بشريت آن را به همان عظمت تلقى كردند و نتيجه گرفتند.

جا دارد اين ثمره بزرگ غدير را از دشمن درجه يك آن بشنويم. شياطين و در رأس آنان ابليس، در ايام غدير خوب مى‏ فهميدند كه در آن موقعيت عظيم چه راه هدايت و نجاتى براى بنى ‏آدم تا آخرين روز دنيا پيش ‏بينى شده است.

همين كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر فرمود:‹‹مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ››، ابليس فريادى كشيد و همه لشكريانش را فراخواند و به آنان گفت:‹‹اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد››!

شياطين هم گفتند: امر وصايت را براى افراد معينى بعد از خود قرار داد. اين برنامه يك مسئله مستحكم شد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى به جاى او قرار مى‏ گيرد. در واقع امروز اين مرد پيمانى بست كه هيچ كس تا روز قيامت نمى ‏تواند آن را بشكند![۱۰]

شادى شيطان از ارتداد مسلمين[۱۱]

  امام باقرعليه السلام فرمود: هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير دست اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را گرفت، ابليس در بين گروهش فريادى كشيد و همه شياطينى كه در خشكى و دريا بودند نزد او گرد آمدند و گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، چه نگرانى برايت پيش آمده است؟ ما فريادى وحشتناك تر از اين از تو نشنيده بوديم!

ابليس گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصيت خداوند انجام نخواهد گرفت.

شياطين گفتند: اى آقاى ما، و اى مولاى ما، تو بودى گمراه كننده آدم!!

هنگامى كه منافقين در بين خود گفتند:‹‹پيامبر از روى هواى نفس سخن‏ مى‏گويد››و يكى از آن دو نفر(ابوبكر و عمر)به ديگرى گفت:‹‹نمى‏ بينى چگونه چشمانش در سرش مانند مجانين مى‏ گردد››، هنگامى كه اين سخنان را گفتند ابليس از خوشحالى فريادى كشيد و دوستانش را جمع كرد و گفت:‹‹شما مى‏ دانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بوده ‏ام››!؟ گفتند: آرى. ابليس گفت:‹‹آدم عهد و پيمان را شكست ولى به خداوند كافر نشد؛ اينان عهد و پيمان را شكستند و به پيامبر كافر شدند››!!

هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله از دنيا رفت و مردم غير على‏ عليه السلام را براى خلافت به پا داشتند، ابليس تاج پادشاهى بر سر گذاشت و منبرى نصب كرد و بر روى آن نشست و شياطينش را جمع كرد و به آنان گفت: شادى كنيد، چرا كه تا امام قيام نكند خداوند اطاعت نمى‏ شود جمله آخر اين حديث در متن عربى چنين است:‹‹لايُطاعُ اللَّهُ حَتّى يَقُومَ الإمامُ››. اين جمله احتمال دو معنى دارد:

الف. تا امام بر حقى امور را به دست نگيرد خدا اطاعت نمى ‏شود.

ب. تا امام‏ زمان عجل اللَّه فرجه قيام نكند خدا بطور كامل اطاعت نمى ‏شود.[۱۲]

شركت شيطان در عدم قبول ولايت[۱۳]

  يكى از آياتى كه در خطبه غدير به صورت ضمنى آمده و در مورد امتحان همه جانبه خداست، آيه۱۷۹سوره آل عمران است:

‹‹ما كانَ اللَّه لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللَّه يَجْتَبِى مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ، فَآمِنُوا بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ››:

‹‹خداوند مؤمنين را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى ‏كند، ولى خدا از پيامبرانش هر كس را بخواهد انتخاب مى‏ كند. پس به خدا و پيامبرانش ايمان آوريد، و اگر ايمان آوريد و تقوى پيشه كنيد براى شما اجر عظيمى خواهد بود››.

پيامبرصلى الله عليه وآله هم در خطبه غدير مى ‏فرمايد: مَعاشِرَ النّاسِ، انَّ اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَكُنْ لِيَذَرَكُمْ عَلى ما أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ، وَ ما كانَ اللَّه لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ:

اى مردم، خداوند عز و جل شما را به حال خود رها نخواهد كرد تا آنكه خبيث را از پاكيزه جدا كند، و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى‏ كند.[۱۴]

آنچه در اينجا و در حاشيه مسئله طيب و خبيث و طهارت مولد و خبث ولادت لازم به ذكر است شركت شيطان در مسئله نطفه است. شركت شيطان در عمل انسان كه به شريك بودن او در آن عمل باز مى‏ گردد از عوامل قطعى در خباثت است و در عدم پذيرش ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام اثر يقينى دارد.

خداوند در قرآن به صراحت مى‏ فرمايد:‹‹وَ شارِكْهُمْ فِى الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ››[۱۵]، و بايد ديد آثار اين شرك شيطان در كجا ظاهر مى‏ شود.

براى حذر از شركت شيطان از لسان خود او شنيدن بياد ماندنى‏ تر است، چرا كه او خوب از كار خود و تأثير آن آگاه است و سماجتى عجيب بر آن دارد. روزى ابليس در برابر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام ظاهر شد و گفت: من با دشمنان تو در اموال و اولاد شركت كرده ‏ام! [۱۶] و در مقابل گفت: به خدا قسم با احدى از محبينت در مادرشان شريك نشده ‏ام![۱۷]

و روزى ديگر به آن حضرت گفت: اى پسر ابى‏ طالب، كسى نيست كه تو را مبغوض بدارد مگر اينكه با پدرش در رحم مادرش و در فرزند و مالش شريك بوده ‏ام.

كتاب خدا را خوانده ‏اى كه مى‏ فرمايد:‹‹وَ شارِكْهُمْ فِى الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ ...››.[۱۸]از مسايل پيچيده خلقت كيفيت شركت شيطان در انعقاد نطفه است كه نتيجه ‏اش خبث ولادت مى‏ شود. در اين باره دو حديث در دو جهت مى‏ آوريم:

امام باقرعليه السلام درباره زنا مى‏ فرمايد: وقتى مردى زنا مى‏ كند شيطان هم شركت مى‏ كند و هر دو با هم عمل را انجام مى ‏دهند در حالى كه يك نطفه است و فرزند از آن به وجود مى ‏آيد و شركت شيطان مى‏ شود. [۱۹]

امام صادق‏ عليه السلام درباره موارد غير زنا نيز از حضور شيطان بر حذر مى ‏دارد و مى‏ فرمايد: هر گاه مردى به همسرش نزديك شود و براى عمل زناشويى كنار او قرار گيرد شيطان در آنجا حاضر مى‏ شود. اگر نام خدا را بر زبان آورد شيطان از او دور مى ‏شود، ولى اگر بدون ذكر نام خدا كار را انجام دهد شيطان شركت مى‏ كند، و عمل زناشويى از هر دو با هم واقع مى‏ شود در حالى كه نطفه يكى است.

از امام صادق‏ عليه السلام پرسيدند: اين از كجا معلوم مى‏ شود؟ فرمود: از حب و بغض ما.[۲۰]

نمونه ديگرى كه شركت شيطان در اموال و اولاد را با هم ترسيم مى‏كند و ثمره شوم آن را گوشزد مى‏ نمايد، كلام اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است كه مى‏ فرمايد: ابوبكر و عمر حق ما را غصب كردند و با آن كنيزانى خريدند و زن‏ها را به ازدواج در آوردند. بدانيد كه ما شيعيان مان را از جهت حقوق مان حلال قرار داديم تا ولادتشان طيب باشد. يعنى اموال اهل‏بيت‏ عليهم السلام كه غصب شده و قيمت كنيزان و مهريه زنان قرار داده شده اين ازدواج را مشوّه ساخته و ولادت آنان را از اين جهت هم ناپاك ساخته است. [۲۱]

شيطان در خطبه غدير[۲۲]

  پيامبرصلى الله عليه وآله در چند فراز از خطبه غدير نام شيطان را بردند:

۱-  در فرازى از بخش اول خطبه غدير نام شياطين را برده و خداوند را هلاك كننده آنان معرفى فرمود:قاصِمُ كُلِّ جَبّارٍ عَنيدٍ، وَ مُهْلِكُ كُلِّ شَيْطانٍ مَريدٍ.در هم شكننده هر زورگوى با عناد، و هلاك كننده هر شيطان سر پيچ و متمرّد.

۲-  در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير، با يادى از حضرت آدم ‏عليه السلام و ماجراى او با شيطان، مردم را متوجه دو نكته بزرگ نمود. از يك سو حسد شيطان را يادآور شد و هشدار داد كه مبادا درباره على‏ عليه السلام حسد ورزيد كه اعمالتان نابود شود. از سوى ديگر لغزش حضرت آدم ‏عليه السلام را با اين عنوان مطرح كرد كه او با يك خطا از بهشت رانده شد در حالى كه صفوة اللَّه بود، و متذكر شد كه شما هر لحظه در معرض لغزش و خطا قرار داريد در حالى كه مقام شما از حضرت آدم‏ عليه السلام بسيار پايين‏ تر است و در ميان شما دشمنان خدا وجود دارند.مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اِبْليسَ اَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ اَعْمالُكُمْ وَ تَزِلَّ اَقْدامُكُمْ، فَإِنَّ آدَمَ اُهْبِطَ إلَى الاَرْضِ بِخَطيئَةٍ واحِدَةٍ، وَ هُوَ صَفْوَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ كَيْفَ بِكُمْ وَ اَنْتُمْ اَنْتُمْ وَ مِنْكُمْ اَعْداءُ اللَّهِ:اى مردم، شيطان آدم را با حسد از بهشت بيرون كرد. مبادا به على حسد كنيد كه اعمالتان نابود شود و قدم‏ هايتان بلغزد. آدم به خاطر يك خطا به زمين فرستاده شد در حالى كه انتخاب شده خداوند عز و جل بود، پس شما چگونه خواهيد بود در حالى كه شماييد و در بين شما دشمنان خدا هستند.

۳-  پيامبرصلى الله عليه وآله در دنباله سخن خود در بخش پنجم خطبه غدير با يادى از حضرت آدم‏ عليه السلام و ماجراى او با شيطان، مردم را متوجه دو نكته بزرگ نمود. از يك سو حسد شيطان را يادآور شد و هشدار داد كه مبادا درباره على ‏عليه السلام حسد ورزيد كه اعمالتان سقوط كند.از سوى ديگر لغزش حضرت آدم‏ عليه السلام را با اين عنوان مطرح كرد كه او با يك خطا از بهشت رانده شد در حالى كه صفوة اللَّه بود، و متذكر شد كه شما هر لحظه در معرض لغزش و خطا قرار داريد در حالى كه مقام شما از حضرت آدم ‏عليه السلام بسيار پايين ‏تر است و در ميان شما دشمنان خدا وجود دارند.

به عنوان تكميل در مورد عذاب ابليس در قيامت و البته مقايسه عذاب او با عذاب عمر بن خطاب در حديث چنين آمده است:

روز قيامت ابليس را مى‏ آورند در حالى كه با يك افسار آتشين بر او لجام زده‏ اند، ولى دومى را مى ‏آورند در حالى كه با دو افسار آتشين بر او لجام زده ‏اند. ابليس نزد او مى ‏رود و فرياد مى ‏زند و مى‏ گويد: مادر به عزايت بنشيند، تو كيستى؟ من كسى هستم كه اولين و آخرين را گول زدم ولى با يك افسار بسته شده‏ ام در حالى كه تو با دو افسار بسته شده ‏اى؟!

دومى مى‏ گويد: من كسى هستم كه هر دستورى دادم اطاعت شدم در حالى كه خداوند دستور مى‏ داد و مورد عصيان و سرپيچى قرار مى‏ گرفت.[۲۳]

غدير روز شناخت شياطينِ انس و ياوران ابليس[۲۴]

  دشمنان غدير به طور جدى در آيات قرآن مطرح شده‏ اند، و پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت آياتى از قرآن را به آنان تفسير كرده است. در اين باره مى‏ توان۲۱ عنوان از آيات غدير استخراج نمود، كه از جمله آنها‹‹روز شناخت شياطينِ انس››و‹‹روز شناخت ياوران ابليس››است:

غدير آن روزى است كه شياطين در پوست انسان خود را نشان دادند، در حالى كه سعى در مخفى كارى حال خود داشتند و خود را به پيامبرصلى الله عليه وآله بسيار نزديك نشان مى ‏دادند.

آن روز با نزول آيه‹‹وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِى بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً››[۲۵] بر همه معلوم شد كه چه آتشى زير خاكستر براى اسلام تدارك فتنه مى ‏بيند.

همچنين غدير روز شناسايى كسانى بود كه ابليس چشم اميد بدانان داشت و در آرزوى يارى آنان لحظه‏ شمارى مى‏كرد، تا آنجا كه گمان خود را بر آنان عملى كرد و مصداق‹‹وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ إِبْلِيسُ ظَنَّهُ››[۲۶] شدند، در حالى كه گروه‹‹إِنَّ عِبادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ››[۲۷]همچنان ستبر و استوار راه خود را ادامه دادند.

فرياد شيطان در غدير[۲۸]

  امام باقرعليه السلام فرمود: ابليس چهار مرتبه فرياد بلند كشيده است: روزى كه مورد لعن خداوند قرار گرفت، روزى كه از آسمان‏ ها به زمين فرستاده شد، روزى كه پيامبرصلى الله عليه وآله مبعوث شد، روز غدير خم(كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام منصوب شد).[۲۹]

  فريب ابليس در خطبه غدير[۳۰]

  پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير و در حاشيه شناخت ائمه ضلال به عموم مردم متذكر شدند كه از خود مطمئن نباشيد و از هواى نفس و فريب شيطان در حذر باشيد، و بدانيد كه اگر من از دنيا رفتم يا كشته شدم اين احتمال وجود دارد كه نه تنها گمراه شويد بلكه عقب گرد كنيد و به جاهليت برگرديد.

نااميدى ابليس و شياطين در غدير[۳۱]

  از جمله آياتى كه در غدير بر پيامبرصلى الله عليه وآله نازل شده اين آيه است:

‹‹الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً››[۳۲]:

‹‹امروز كسانى كه كافر شدند از تخريب دين شما نااميد شدند، پس از آنان نترسيد و از خدا بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دين شما راضى شدم››.

آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه يأس و نااميدى دشمنان اسلام كه در آيه آمده تا آنجا پيش رفت كه ابليس و شياطين -  كه پايه گذاران كفرو نفاق در جهانند -  اهميت و ارزش اعلان چنين ولايتى در غدير را دريافتند، و در بين خود از اين شكست فرياد بر آوردند.

اصحاب ابليس به او گفتند: اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند و ديگر نه ما را و نه تو را بر آنان راهى نيست، چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان را شناختند.[۳۳]

ابليس هم به آنان گفت: اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز معصيت خداوند انجام نخواهد گرفت[۳۴]. اين گونه كه او سخن گفت برنامه مستحكمى را پيش‏بينى كرد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى جاى او را خواهد گرفت.[۳۵]

مى‏ بينيم كه ابليس و شياطين كه انواع راه‏ هاى گمراهى مردم را تجربه كرده ‏اند، چگونه از اهميت برنامه پيامبرصلى الله عليه وآله آگاهند و در صورت اجراى آن خود را شكست خورده مى ‏يابند.

و لذا ابليس به يارانش گفت: اصحاب پيامبر به من وعده داده ‏اند كه به هيچ يك از گفته ‏هاى او اقرار نكنند و آنان هرگز اين پيمان خود را نمى ‏شكنند.[۳۶]

در نگاهى ديگر آن قدر مردم را وسوسه مى‏ كند و به سوى ضلالت سوق مى‏ دهد كه بعد از غصب خلافت توسط سقيفه به يارانش مى‏ گويد: چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعت على بن ابى‏ طالب كنار گذاردند![۳۷]

اين گفته‏ هاى شيطان و اقدامات او حاكى از آن است كه شأنيت و اقتضاى آن برنامه الهى يأس همه دشمنان اسلام بوده است، ولى اگر مانعى بر سر راه آن ايجاد شود طبيعى است كه آن يأس‏هاى دشمنان به اميد تبديل خواهد شد.

وحشت شياطين در غدير[۳۸]

  ابليس و دار و دسته ‏اش -  اين دشمنان سخت‏كوش انسان -‹‹غدير››را هولناك‏ترين مقطع براى خود به حساب آوردند. آنان واهمه داشتند كه پس از غدير، راه گمراهىِ انسان‏ها بسته شود. به همين جهت در آن روز، بسيار محزون بودند و فريادشان بلند بود.

ولى شياطين انسى به فرياد ابليس و گروهش رسيدند و در همان غدير وعده‏ هايى به او دادند و نقشه‏ هايى كشيدند و توطئه‏ هايى نمودند كه آن حزن و اندوه و فريادهاى شيطان يكباره تبديل به خوشحالى و سرور گرديد.

هنگامى كه پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله اجراى دقيق آن نقشه‏ ها را در سقيفه ديدند سر از پا نمى‏ شناختند، و ابليس(بزرگِ شياطين)در آن روز تاجگذارى كرد و دستور شادى و سرور رسمى به گروهش داد.

از سوى ديگر افشاى عكس‏ العمل‏ ها و اقدامات شياطين ابليسى و شياطين انسى، از مهم‏ترين بخش‏هاى موضوع غدير به شمار مى‏ آيد، زيرا در سايه آن به آسانى مى‏ توان دريافت كه آنچه پس از رحلت پيامبرصلى الله عليه وآله به وقوع پيوست و آن طور كه مردم زحماتِ يك عمر آن حضرت و آن خطابه عظيم در غدير را ناديده گرفته و به فراموشى سپردند، هرگز بدون پايه ‏ريزى و برنامه‏ هاى قبلى انجام نگرفته بود و شياطين و منافقين آخرين تلاش‏ هاى خود را در اين زمينه انجام داده بودند.

در غدير، هم ابليس و گروهش عزا گرفته بودند، و هم منافقين در هاله ‏اى از يأس و نااميدى به سر مى‏ بردند، و توطئه‏ هاى خود را نقش بر آب مى ‏ديدند.

هم شيطان و شياطينش در فكر راهى تازه براى گمراهى امت و به جهنم كشاندن مسلمين بودند، و هم كافرانِ به ظاهر مسلمان چاره اى براى بازگشت و عقب گرد به دوران جاهليت واحياى دوباره كفر و شرك و الحاد جستجو مى‏ كردند.

آنچه در اين قسمت از تاريخ تكان دهنده است اينكه در غدير، شياطين دل به منافقين بسته بودند و چشم به دست آنان و نقشه‏ هايشان داشتند و خود را از هر جهت مستأصل مى‏ ديدند.

اين منافقانِ مشرك و كافر بودند كه روى شيطان و شيطانيان را سفيد كردند، و به فرزندان خَلَف خود كه دستِ كمى از آنها نداشتند درسِ مقابله با وحى و نبوت و دستگاه الهى را دادند، و چنان نقشه‏ اى پياده كردند كه نه فقط خود به مقاصد شوم شان رسيدند، بلكه تا آخر روزگار اكثريتى از مسلمين را از راه و صراط مستقيم دوازده جانشين بر حقِّ پيامبرشان منحرف كردند و چهره خلافت اسلامى  را هم نزد جهانيان مشوَّه ساختند.

پس از اتمام خطبه غدير و بيعت همگانى با اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و با شكست چندين توطئه منافقين، اكنون جا دارد سرى به پشت پرده غدير بزنيم و نيم نگاهى داشته باشيم به آنجا كه جز پيامبر و على‏ عليهما السلام نديدند. شياطين و در رأس آنان ابليس ايام غدير را در غوغايى به سر مى‏ بردند و خوب مى‏ فهميدند كه در آن موقعيت عظيم چه راه هدايت و نجاتى براى بنى‏ آدم تا آخرين روز دنيا پيش بينى شده است.

آنان پيش از همه در غدير حاضر شده بودند و نتايج اين مراسم عظيم را بررسى مى‏ كردند، و از سوى ديگر عكس ‏العمل گروه‏ هاى مردم را زير نظر داشتند؛ در واقع آينده بلند مدتى را مى ‏ديدند كه در آن زيباترين گونه هدايت انسان پيش ‏بينى شده بود.

اين بود كه آن روز را هولناك‏ ترين مقطع براى خود به حساب آوردند كه اگر فرامين آن روز به مرحله عمل م ى‏رسيد همه راه‏ هاى انحراف تا ابد بر انسان ‏ها بسته مى‏ شد. اين را بزرگ شياطين يعنى ابليس -  كه از روز اول كمر به گمراهى مردم بسته بود -  بهتر از اصحابش مى ‏فهميد.

همين كه پيامبرصلى الله عليه وآله بر فراز منبر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بر سر دست بلند كرد و فرمود:‹‹مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ ...››ابليس فريادى كشيد و همه لشكريانش را فراخواند. با اين فرياد، همه شياطين در هر جا كه بودند نزد او جمع شدند و گفتند: اى آقاى ما و اى مولاى ما! اين چه فريادى بود؟! چه چيزى تو را اين گونه به وحشت انداخته است؟! ما تاكنون فريادى وحشتناك ‏تر از اين از تو نشنيده بوديم.

ابليس گفت:‹‹اين پيامبر كارى كرد كه اگر به نتيجه برسد هرگز خدا معصيت نخواهد شد››! شياطين كه سابقه ماجراى حضرت آدم ‏عليه السلام را به خاطر داشتند گفتند: اى آقاى ما، تو همان كسى هستى كه آدم را گمراه كردى! ولى گويا از اين پس اين امت رحمت شده محفوظ از گناه خواهند بود، و ديگر تو و ما را بر اينان راهى نيست؛ چرا كه امام و پناه خود بعد از پيامبرشان به آنان شناسانده شد.

ابليس گفت:‹‹واى بر شما، امروز شما مانند روز عيسى است! به خدا قسم مردم را درباره على گمراه خواهم كرد››!

با اينكه ابليس پاسخ اصحابش را داد ولى آنان خاك بر سر ريختند و به جزع و فزع افتادند. ابليس به آنان گفت: شما را چه شده است؟ آنان گفتند: اين چه اتفاقى بود كه رخ داد؟! ما گمان مى‏ كرديم وقتى محمد از دنيا برود اصحاب او متفرق مى ‏شوند، ولى مى‏ بينيم كه امر وصايت را براى افراد معينى بعد از خود قرار داد. به خدا قسم، تو به ما اين گونه نگفته بودى. تو خبر داده بودى كه وقتى اين پيامبر از دنيا برود اصحاب او متفرق مى‏ شوند؛ ولى اين برنامه يك مسئله مستحكم شد كه هر كدام از جانشينانش از دنيا برود ديگرى به جاى او قرار مى گيرد. امروز اين مرد پيمانى را بست كه هيچ انسانى تا روز قيامت نمى ‏تواند آن را بشكند!

ابليس در پاسخ آنان گفت:‹‹هرگز چنين نيست! خيالتان راحت باشد! اصحاب او به پيمانى كه از آنان گرفت وفا نمى‏ كنند. آنان كه همراه او هستند در اين باره به من وعده‏ هايى داده ‏اند كه به چيزى از آنچه گفت اقرار نكنند، و مى‏دانم كه هرگز در وعده ‏اى كه به من داده ‏اند تخلف نمى‏ كنند››. با اعلام اين مطلب لشكر شيطان متفرق شدند.

اينجا بود كه آيه ۲۰ سوره سبأ نازل شد:‹‹وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ اِلاّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ››:‹‹ابليس گمان خود را به باور آنان رسانيد، و جز گروهى از مؤمنين پيرو او شدند››.

با نزول اين آيه بار ديگر ابليس فريادى زد، و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد دوم چه بود؟! او گفت: واى بر شما، به خدا قسم خداوند سخن مرا در آيه‏اى از قرآن نقل كرد و اين آيه را نازل كرد:‹‹وَ لَقَدْ صَدَّقَ عَلَيْهِمْ اِبْليسُ ظَنَّهُ ...››. بعد از اين خبر باز هم شياطين متفرق شدند.

ابليس به دقت ناظر حركات منافقين بود. وقتى با منصوب شدن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گروهى از آنان گفتند:‹‹از روى هواى نفس سخن مى‏گويد››، و نيز عمر به ابوبكر گفت:‹‹آيا چشمانش را نمى بينى كه در سرش مانند ديوانگان مى ‏چرخد››، ابليس از خوشحالى فرياد ديگرى زد و بار ديگر دار و دسته ‏اش را جمع كرد و به آنان گفت:‹‹مى ‏دانيد كه من قبلاً گمراه كننده آدم بوده ‏ام››؟ گفتند: آرى. گفت:‹‹آدم پيمان را شكست ولى به خدا كافر نشد، اما اينان هم پيمان را شكستند و هم به پيامبر كافر شدند››!

ابليس كه از نقل سخن خود در آيه ‏اى از قرآن كريم خرسند بود، با شنيدن‹‹اِلاّ فَريقاً مِنَ الْمُؤْمِنينَ››سخت برآشفت. پس سرش را به سوى آسمان بلند كرد و خطاب به خداوند گفت:‹‹قسم به عزت و جلالت، اين گروه مؤمن را هم به بقيه ملحق خواهم كرد››!

در اينجا آيه ۴۲سوره حجر نازل شد و پيامبرصلى الله عليه وآله كه شاهد گفتگوى ابليس با لشكريانش بود، اين آيه را خطاب به ابليس تلاوت فرمود: ‹‹اِنَّ عِبادى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ ...››:‹‹تو را بر بندگان واقعى من راهى نيست››.

پس از اين ماجراها دار و دسته ابليس متفرق شدند، اما او بار ديگر فريادى زد و آنان بازگشتند و گفتند: اى آقاى ما، اين فرياد سوم چه بود؟! او گفت: ‹‹به خدا قسم، به خاطر اصحاب على!››آنگاه ابليس در حضور شياطين خطاب به خداوند گفت:‹‹يا رب، قسم به عزت و جلالت، چنان معاصى و گناهان را براى آنان زيبا جلوه دهم كه مرتكب آن شوند، و اين گونه آنان را نزد تو مبغوض نمايم››.

ابليس كه همچنان در منظر پيامبرصلى الله عليه وآله قرار داشت، و رفتار او زير نگاه‏ هاى پيامبرصلى الله عليه وآله بود، براى آنكه مردم او را ديده و سخن او را شنيده باشند به صورت پيرمردى نزد پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و به طعنه گفت:‹‹اى محمد، چقدر كم هستند آنان كه با تو بر سر آنچه درباره پسر عمويت گفتى بيعت مى‏ كنند››! و اين اشاره ‏اى بود به آنچه بسيارى از آن جمعيت در دل داشتند و از اظهار آن خوددارى مى‏ كردند.[۳۹]

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۱۳،صفحه ۴۰۳.

پانویس

  1. اسرار غدير: ص ۷۲.
  2. كتاب سليم: ح ۵۷۹ . روضه كافى: ص ۳۴۳ ح ۵۴۱ .
  3. اسرار غدير: ص ۷۱.
  4. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۵ ۱۶۴.
  5. اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲.
  6. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۶۲ ح ۱.
  7. واقعه قرآنى غدير: ص ۳۱.
  8. علل الشرائع: ص ۱۴۲. بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۸۸ و ج ۲۷ ص ۱۵۱ و ج ۳۹ ص ۱۷۴ و ج ۶۰ ص ۲۳۶. مستدرك الوسائل: ج ۲ ص ۳۹.
  9. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۴۵.
  10. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۰۳ ۱۴۱ ۱۲۵. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۶ ح ۴۰ و ج ۳۱ ص ۶۳۷ ح ۱۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۶۸ ۱۶۴ ۱۳۵ ۱۱۹ و ج ۶۳ ص ۲۵۶.
  11. روضه كافى: ص ۳۴۴ ح ۵۴۲ .
  12. اسرار غدير: ص ۷۰. روضه كافى: ص ۳۴۴ ح ۵۴۲ .
  13. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۲۵۰ ۲۴۹ ۲۳۷ ۲۳۶.
  14. اسرار غدير: ص ۱۵۰ بخش ۶ .
  15. اسراء /  ۶۴ .
  16. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۲۵۱.
  17. بحار الانوار: ج ۱۸ ص ۸۸ .
  18. بحار الانوار: ج ۳۹ ص ۱۷۸ ح ۲۱.
  19. وسائل الشيعة: ج ۲۰ ص ۳۱۲.
  20. وسائل الشيعة: ج ۲۰ ص ۱۱۳.
  21. بحار الانوار: ج ۲۷ ص ۱۴۷ ح ۷.
  22. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۳۵ ۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۲.
  23. كتاب سليم: ص ۱۶۵ ۱۶۴.
  24. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۱ ۳۰۹.
  25. انعام /  ۱۱۲.
  26. سبأ /  ۲۰.
  27. حجر /  ۴۲.
  28. اسرار غدير: ص ۶۹ .
  29. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۲۱.
  30. اسرار غدير: ص ۲۱۶.
  31. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۳۴۷.
  32. مائده /  ۳.
  33. كتاب سليم: ص ۵۷۹ . الكافى(روضه) ج ۸ ص ۳۴۳ ح ۵۴۱ .
  34. الكافى (روضه): ج ۸ ص ۳۴۴ ح ۵۴۲.
  35. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۸ ۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۵ ۱۲۵.
  36. بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۶۸ ۱۲۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۱۳۵ ۱۲۵.
  37. الكافى(روضه): ج ۸ ص ۳۴۳ ح ۵۴۱ . كتاب سليم: ص ۵۷۹ .
  38. اسرار غدير: ص ۶۸ . واقعه قرآنى غدير: ص ۱۳۱. اسرار غدير: ص ۷۰.
  39. كتاب سليم: ص ۱۴۵. الكافى: ج ۸ ص ۳۴۵. تفسير القمى: ج ۲ ص ۲۰۱. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۴۷۴ ۴۷۳ ح ۶  ۵ . تفسير العياشى: ج ۲ ص ۳۰۱ ح ۱۱۱. الاقبال: ج ۲ ص ۲۴۹. شرح الاخبار: ج ۲ ص ۲۳۶. مدينة المعاجز: ج ۲ ص ۲۴۳. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۵۶ ح ۴۰ و ج ۳۱ ص ۶۳۷ ح ۱۴۷ و ج ۳۷ ص ۱۶۸ ۱۶۴ ۱۳۵ ۱۱۹ و ج ۶۳ ص ۲۵۶. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۳۰۳ ۱۴۱ ۱۳۵ ۱۲۵.