انسان =  سوره /  هل‏ اتى

انشراح[۱]

در حالى كه سفر حج در پيش بود و پيامبرصلى الله عليه وآله از پايان عمر خود خبر مى ‏داد و نشانه ‏هاى ختمِ نبوّتِ حضرت خاتم ظاهر شده بود، در يك آيه كوتاه دستورالعمل ادامه اين سفر داده شد كه پس از فراغت از حج -  كه ابلاغ همه احكام الهى كامل مى ‏شود -  نوبت اعلان آخرين دستور يعنى ولايت و منصوب كردن اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خلافت است:

«فَاِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» : «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن» .

البته اثبات نزول اين آيه درباره غدير باز مى‏ گردد به تفسير «فَرَغْتَ» و «فَانْصَبْ» در روايات اهل‏بيت‏ عليهم السلام كه در عنوان »قرآن« آمده است.

آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه:

سوره انشراح حاكى از گشايش اساسى در رسالت پيامبرصلى الله عليه وآله است و خداوند خبر از انشراح سينه و آسودگى قلب آن حضرت مى‏ دهد. در اين سوره از مسئوليت عظيمى ياد شده كه با انجام آن سنگينى از دوش پيامبرصلى الله عليه وآله برداشته شده و دوران عسر و سختى پشت سر گذاشته مى‏ شود و دوران يُسر و آسايش به استقبال مى‏ آيد.

كليد همه اين گشايش‏ ها اميرالمؤمنين على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است، كه آرامش نهايى و مطلق با منصوب كردن او به مقام امامت و ولايت و خلافت حاصل مى ‏شود. اين تسلسلِ مراحل اسلام و ارتباط نهايى آن با غدير در كلام امام باقر و امام صادق‏ عليهما السلام چنين ترسيم شده است:

كلام خداوند »أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ« ، يعنى: آيا به تو نفهمانيديم جانشينت كيست؟ آيا او را يار تو و خوار كننده دشمن تو قرار نداديم؟ همان دشمنى كه كمر تو را مى‏ شكست. آيا از نسل على‏ عليه السلام فرزندان پيامبران عليهم السلام را قرار نداده كه هدايت يافته ‏اند؟

»وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ« ، تا آنجا كه هر جا نام من )خدا( برده شود تو هم )اى پيامبر( همراه من نام برده مى‏ شوى؟ هرگاه از دنياى خود فارغ شدى على را براى ولايت منصوب كن تا به وسيله او از اختلاف هدايت يابند.[۲]

در حديث فوق فرازهاى سوره انشراح، انسجام مقام نبوت و ولايت را در مسير ۲۳ ساله رسالت نشان داده است. در حديثى ديگر به جزئيات بيشترى از اين ارتباط پرداخته شده است:

«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَكَ صَدْرَكَ» : «آيا سينه تو را فراخ قرار نداديم» ، فرمود: به وسيله على‏ عليه السلام كه او را جانشين تو قرار داديم. آنگاه كه مكه را فتح كرد و قريش به اسلام داخل شدند، خداوند سينه پيامبرصلى الله عليه وآله و باطن او را گشايش عنايت فرمود.

«وَ وَضَعْنا عَنْكَ وِزْرَكَ» : «مشكل تو را از دوشت برداشتيم» ، فرمود: به وسيله على، جنگى را كه كمرت را مى‏ شكست يعنى بار آن بر كمرت سنگينى مى‏كرد از دوشت برداشتيم.

«وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» : «و ياد تو را بلند آوازه قرار داديم» ، فرمود: هرگاه نام من (خدا)برده شود نام تو هم ذكر مى ‏شود، و اين همان كلام مردم است كه مى‏ گويند: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الاَّ اللَّه، وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» .

سپس مى‏ فرمايد: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» : «با هر سختى آسانى هست» ، فرمود: مادامى كه در سختى بودى آسانى برايت آمد.

«فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» : «آنگاه كه فراغت يافتى منصوب كن» ، فرمود: آنگاه كه از حجةالوداع فراغت يافتى اميرالمؤمنين را منصوب كن. «وَ إِلى رَبِّكَ فَارْغَبْ» : «و به سوى پروردگارت رغبت كن» .[۳]


  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: قرآن /  آيه «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ» .

تفسير سه سوره كامل در خطبه غدير[۴]

در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره‏ هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.

  براى توضيح بيشتر مراجعه شود به عنوان: سوره /  حمد، و عنوان: سوره /  عصر، و عنوان: سوره /  هل‏اتى.

توحيد[۵]

يكى از مسائل توحيدى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در اولين فراز از بخش اول خطبه غدير بيان فرمود اينكه همه بندگان در پناه خداوند هستند. آن حضرت در جملاتى با گنجانيدن سوره توحيد در كلام خود وحدانيت خدا را ياد كرد كه نه شبيهى دارد و نه ضدّى، و نه مى ‏زايد و نه زاييده شده است «وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ».

لَمْ يَكُنْ لَهُ ضِدٌّ وَ لا مَعَهُ نِدٌّ. اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ يَلِدْ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ‏يَكُنْ لَهُ كُفْواً اَحَدٌ: براى او ضدّى و همراه او معارضى نبوده است. يكتا و بى ‏نياز است. زاييده نشده و نمى‏ زايد، و براى او هيچ همتايى نيست.

حمد[۶]

   تمام همت يك پيامبر كشاندن مردم از بيراهه ‏ها به سوى صراط مستقيم است. معرفى اين راه و علامت‏گذارى محدوده‏ هاى آن وظايفى است كه انبياء و اوصيا به ثمر مى‏ رسانند. يك گونه متفاوت از بلاغ و ابلاغ در خطابه غدير، چنان نهيبى بر مردم در شناخت صراط مستقيم زد كه تا ابد كسى قادر به آوردن نظير آن نخواهد بود.

پيامبرصلى الله عليه وآله با يك جمله كوتاه اذهان مردم را متوجه سوره‏اى از قرآن نمود كه همه مردم روزانه حداقل ده بار آن را در نمازهاى خود مى‏ خوانند، و آن سوره حمد بود كه نماز بدون آن شكل نمى‏ گيرد. در اين سوره همه مردم از پروردگارشان درخواست هدايت به راه راست را مى‏ نمايند و مى‏ گويند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ».

اكنون سؤال اين است كه آيا درخواست كننده اين حاجت نبايد بداند كه اين صراط مستقيم كدام است؟ آيا «اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» كيانند، و منظور از «مَغْضُوب عَلَيْهِمْ» چه كسانى هستند و «ضالّين» كدامند؟بنابر اين سخنى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بايد با مقدمات بسيارى مردم را براى درك آن آماده مى ‏كرد، با يك اشاره به سوره حمد به هدف زد؛ و همه را متوجه كرد كه اگر روزانه ده بار از خداوند هدايت به راه راست را التماس مى ‏كنيد اين صراط مستقيم منم و پس از من امامان هستند.

حضرت پس از قرائت كامل سوره حمد فرمود: «فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّهِ نَزَلَتْ، وَ لَهُمْ عَمَّتْ، وَ اِيّاهُمْ خَصَّتْ» : اين سوره درباره من نازل شده، و به خدا قسم درباره امامان نازل شده است. به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.

اين سياق از كلام يكى از بليغ ‏ترين شكل‏ هاى ابلاغ در فصيح‏ترين و بديع‏ ترين گونه آن بود، كه در خطابه غدير به نمايش گذاشته شد.

يكى از جهاتى كه در خطبه غدير به عنوان نتيجه‏ گيرى از جمله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ...« تلقى مى ‏شود ائمه اثنى ‏عشرعليهم السلام به عنوان »صراط مستقيم« است. چنانچه در قرآن و احاديث نيز تأكيد شده كه صراط مستقيم فقط راه امامان‏ عليهم السلام است. در اين باره دو جمله جامع در خطبه فرموده است:

الف. «مَنَم صراط مستقيم خداوند كه به شما دستور پيروىِ آن را داده است و بعد از من على، و سپس فرزندانم از صلب او كه امامان هدايت كننده هستند» ب. »سوره حمد درباره امامان نازل شده است« ، يعنى مسلمانان كه هر روز لااقل ده مرتبه مى ‏گويند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ» ، در واقع از خدا مى ‏خواهند كه آنان را به راه ائمه معصومين‏ عليهم السلام هدايت كند، و كسانى كه به اين راه هدايت مى ‏شوند «اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ» هستند، و آنان كه از اين راه منحرف مى ‏شوند «مَغْضُوبٌ عَلَيْهِمْ»و «ضالّين» هستند.

به بيان ديگر:

پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش هفتم خطبه غدير -  كه خطبه از نيمه گذشته بودحضرت در يك نگاه تبيين كامل درباره ابعاد مسئله ولايت و برخى ناگفته ‏هاى ديگر را آغاز كرد.


از آنجا كه در فراز قبلى آيه «وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ» تفسير شده بود، اكنون «صراط مستقيم» در سوره حمد نشان داده مى‏ شد كه مسلمانان هر روز حداقل ده بار در نمازهاى واجب از خدا درخواست هدايت به آن را دارند و اين خواسته را با تفصيل تمام از خدا مى ‏خواهند و مى‏ گويند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضّالّينَ» .

در اين بخش سخن، حضرت با اشاره به آيه ۱۵۳ سوره انعام به صراحت اعلام كرد كه «صراط مستقيم» من و على و امامان بعد از او هستيم، و نيز به آيه ۱۸۶ سوره اعراف اشاره كرد كه «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا اُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ» .

سپس پيامبرصلى الله عليه وآله بدون هيچ مقدمه اى سوره حمد را به طور كامل قرائت كرد، و مخاطبين بى‏ اختيار متوجه مطلب جديدى شدند. از آنجا كه در فراز قبلى آيه »وَ اَنَّ هذا صِراطى مُسْتَقيماً فَاتَّبِعُوهُ» تفسير شده بود، اكنون «صراط مستقيم»در سوره حمد نشان داده مى‏ شد كه مسلمانان هر روز حد اقل ده بار در نمازهاى واجب از خدا درخواست هدايت به آن را دارند و اين خواسته را با تفصيل تمام از خدا مى‏ خواهند و مى‏ گويند: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ، صِراطَ الَّذينَ اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضّالّينَ».

حضرت پس از قرائت سوره حمد قسم ياد كرد كه اين سوره درباره من و امامان بعد از من نازل شده است، و راه راستى كه هر مسلمان در پى آن است جز پيروى از چهارده معصوم‏ عليهم السلام راه ديگرى نمى ‏تواند باشد.

در نظر گرفتن اين نكته بسيار مهم است كه در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است: حمد، عصر، هل‏ اتى. اين نشانه اهميت سوره‏ هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.

پيامبرصلى الله عليه وآله در چند مورد از خطبه غدير فرمود:

مَعاشِرَ النّاسِ، انَا صِراطُ اللَّه الْمُسْتَقيمُ الَّذى امَرَكُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِنْ بَعْدى ثُمَّ وُلْدى مِنْ صُلْبِهِ ائِمَّةُ الْهُدى ... -  ثُمَّ قَرَأَ: -  «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ للَّه رَبِّ الْعالَمِينَ، الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ، إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ، صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ» ، وَ قالَ: فِىَّ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ وَ اللَّه نَزَلَتْ وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ ايّاهُمْ خَصَّتْ:

اى مردم، من صراط مستقيم خدايم كه شما را به پيروىِ آن دستور داده، و بعد از من على و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايتند ... . سپس سوره حمد را تا آخر خواندند و فرمودند: اين سوره درباره من نازل شده و به خدا قسم درباره ايشان نازل شده و به طور عموم شامل آنان است و به طور خاص درباره آنان است.[۷]

... فيهِمْ نَزَلَتْ وَ فيهِمْ ذُكِرَتْ، لَهُمْ شَمَلَتْ، ايّاهُمْ خَصَّتْ وَ عَمَّتْ: سوره حمد درباره امامان نازل شده و درباره آنان در قرآن آمده است. هم شامل آنان است و هم به طور عموم آنان را در بر مى ‏گيرد و هم به خصوص درباره ايشان است.[۸]

فيمَنْ ذُكِرَتْ؟ ذُكِرَتْ فيهِمْ. وَ اللَّه فيهِمْ نَزَلَتْ وَ لَهُمْ وَ اللَّه شَمِلَتْ وَ ايّاهُمْ خَصَّتْ وَ عَمَّتْ: سوره حمد درباره چه كسى در قرآن آمده است؟ درباره امامان است. به خدا قسم درباره آنان نازل شده است. به خدا قسم شامل آنان است، و به طور خاص و عام مربوط به ايشان است.[۹]

در اينجا دو بُعد قابل بررسى است:

۱-  موقعيت تاريخى

تفسير سوره حمد در غدير حامل سنگين ‏ترين پيام آن است و موقعيت آن در خطبه هنگامى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله پس از معرفى على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام، به مسئله حضور جدى دشمنان آن حضرت در جامعه مسلمانان پرداخته؛ و اكنون مى‏ خواهد شاخص‏ ها و مميّزهاى قرآنى دوستان و دشمنان اهل‏بيت ‏عليهم السلام را به مردم معرفى كند.

آغاز سخن از تفسير سوره حمد است كه ضابطه اصلى را به دست مى ‏دهد، و بعد از آن به شناساندن اولياء و اعداء مى‏ پردازد.

۲-تحليل اعتقادى

با توجه به اينكه سوره حمد به عنوان مهم‏ترين درخواست‏ هاى بشر از خداوند، روزانه حداقل ده بار در نمازهاى واجب تكرار مى ‏شود، و اگر نمازهاى مستحبى و موارد غير نماز را هم به آن بيفزاييم مى ‏توان آن را خلاصه خواسته ‏هاى بشر از خداوند تلقى كرد كه ذات الهى به بشر آموخته است.

در غدير كه سخن از «ولايت» است، نام سوره حمد به ميان مى‏ آيد و ارتباطى عميق و ناگسستنى بين فاتحة الكتاب و خاتمة الغدير تثبيت مى ‏شود.

نماز را كه با اين سوره آغاز مى ‏كنيم از خدا يك خواسته بزرگ داريم كه همه امور دنيا و آخرتمان بدان بستگى دارد، و آن دست يافتن به راه راست و صراط مستقيم است.

»اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ« يعنى خدايا، يافتن راه راست كار آسانى نيست. ظلمات فتنه و حيله‏ هاى دشمنانت چه بسيار كه ما را به اشتباه مى ‏اندازد و راه راست را بر ما مخفى مى‏ نمايد. در اين ظلماتِ مكر و آشوب از تو مى‏ خواهيم كه فكر و عمل ما را به راه راست هدايت كنى. يعنى نه فقط آن را به ما نشان دهى بلكه ما را در مسير هدايت بيندازى.

«صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضَّالِّينَ»، خداوند به بشر خاطر نشان مى‏ كند كه راهِ پيش روى بشر از سه راه بيرون نيست:

يا راه كسانى است كه خداوند آنان را مورد لطف انعام خويش قرار داده و هدايت نموده است.

و يا راه كسانى است كه بر آنان غضب فرموده و به راه باطل رفته ‏اند.

و يا كسانى‏ اند كه حيران و گمراهند و با آنكه باطل را انتخاب نكرده ‏اند ولى راه حق را هم نيافته ‏اند.

در غدير پيامبرصلى الله عليه وآله انگشت اشارت را دقيقاً بر تنها راه راست و صراط مستقيم الهى مى ‏گذارد، كه نه راه ديگرى جز آن وجود دارد و نه مشابه و نمونه ‏اى مى ‏تواند جايگزينش شود.

براى شيوايى و صراحت اين بيان ابتدا خود و على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام و امامان بعد از او را صراط مستقيم مى‏ خواند و سپس بى‏ درنگ سوره حمد را مى‏ خواند كه قُطب پَرگارش صراط مستقيم است.

آنگاه تفسيرى به ظرافت الماس بر آن مى ‏فرمايد و آن را با قَسَم به ذات الهى مؤكد مى‏ كند و گويا مى ‏فرمايد: اين سوره درباره من و آنان است. صراط مستقيم را به طور عام هم در نظر بگيريم در تحقق خارجى بر ايشان منطبق است، و اگر منظور خاص خدا را هم بخواهيد مقصود فقط آنانند.

بنا بر اين ميلياردها مسلمان كه هر روز در نمازهاى خود از خدا راه راست را درخواست مى‏ كنند، در حقيقت از او مى ‏خواهند كه آنان را به راه «ولايت اهل‏بيت‏ عليهم السلام»هدايت كند كه با اعتقاد و عمل بر طبق آن هم از راه باطل و هم از گمراهى نجات يافته‏ اند، و در كنار آن از غضب الهى به لطف و انعام پروردگار قدم نهاده ‏اند.

خدايا تو را شكر كه ما را از كسانى قرار دادى كه اين دعاى هر روزه را به استجابت رساندى. اينك از تو مى‏ خواهيم ما را بر آن ثابت قدم فرمايى، و براى عمل در راه آن كوشاتر نمايى و بينش و بصيرت ما را در اعماق اين هدايت بيشتر فرمايى.


سوره ‏اى كامل درباره اميرالمؤمنين‏ عليه السلام[۱۰]

   از جمله احتجاجات اميرالمؤمنين ‏عليه السلام در غصب خلافت وقتى بود كه ابوبكر و عمر براى بيعت گرفتن از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام به خانه آن حضرت آمدند و پس از صحبت‏ هايى در اين باره بيرون آمدند. بلافاصله اميرالمؤمنين ‏عليه السلام به مسجد آمد و پس از حمد و ثنا مطالبى در پيشگيرى از توطئه ‏هاى پيش‏ ساخته سقيفه بيان داشت، و از جمله با اشاره به آيه »الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى« فرمود:

ابوبكر و عمر نزد من آمدند و از من طلب بيعت نمودند با كسى كه او بايد با من بيعت كند ...

. من صاحب روز غديرم و درباره من سوره‏ اى از قرآن نازل شده است. منم وصى بر رفتگان اهل‏بيتش، منم يادگار و باقيمانده او بر زندگان از امتش. تقوى پيشه كنيد تا شما را ثابت قدم بدارد و نعمتش را بر شما تمام كند.[۱۱]

عصر[۱۲]

از جمله نكاتى كه پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير در مورد فضائل اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بيان داشتند اينكه سوره «والعصر»درباره او نازل شده است. پيامبرصلى الله عليه وآله در فرازى از بخش چهارم خطبه غدير، تقوى و ايمان و اخلاص را مظهر ولاى على‏ عليه السلام و شقاوت را از آنِ مبغضين على‏ عليه السلام دانست. در فراز بعد با قرائت سوره عصر قسم ياد كرد كه مصداق »وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ« در آخر اين سوره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.

به بيان ديگر: در آن زمانِ محدود در خطبه بلندِ غدير، سه سوره قرآن به طور كامل مورد تفسير قرار گرفته است. اين نشانه اهميت سوره‏هاى مزبور در ارتباط با ولايت است، و از سوى ديگر گوياى حضور گسترده قرآن در غدير است.

يكى از آنها سوره عصر است. پيامبرصلى الله عليه وآله در دو مورد از خطبه غدير فرمود:

اَلا وَ اِنَّهُ لا يُبْغِضُ عَلِيّاً اِلاّ شَقِىٌّ، وَ لا يُوالى عَلِيّاً اِلاّ تَقِىٌّ، وَ لا يُؤمِنُ بِهِ اِلاّ مُؤمِنٌ مُخْلِصٌ. وَ فى عَلِىٍّ -  وَ اللَّه -  نَزَلَتْ سُورَةُ الْعَصْرِ: «بِسْمِ اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ» الاّ عَلِىٌّ الَّذى آمَنَ وَ رَضِىَ بِالْحَقِّ وَ الصَّبْرِ.

وَ فى عَلِىٍّ نَزَلَتْ وَ الْعَصْرِ، وَ تَفْسيرُها: وَ رَبِّ عَصْرِ الْقِيامَةِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِى خُسْرٍ: اعْداءُ آلِ مُحَمَّدٍ، إِلاّ الَّذِينَ آمَنُوا: بِوِلايَتِهِمْ، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِمُواساةِ اخْوانِهِمْ، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: فى غَيْبَةِ قائِمِهِمْ:

بدانيد كه با على دشمنى نمى‏ كند مگر شقى و با على دوستى نمى ‏كند مگر با تقوى، و به او ايمان نمى‏ آورد مگر مؤمن مخلص. به خدا قسم سوره عصر درباره على نازل شده است: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم، قسم به عصر، انسان در زيان است» ،مگر على كه ايمان آورد و به حق و صبر راضى شد.[۱۳]

سوره والعصر درباره على نازل شده است و تفسير آن چنين است: قسم به پروردگارِ روز قيامت، انسان در زيان است: يعنى دشمنان آل محمد، مگر آنان كه ايمان آوردند: يعنى با پذيرفتن ولايت، و عمل صالح انجام دادند: يعنى با هميارى و مواسات با برادران دينى‏شان و به صبر سفارش نمودند در غيبت غائبشان.[۱۴]

اين سوره از دو بُعد قابل بررسى است:

1-  موقعيت تاريخى

اندكى پس از آنكه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بر سر دست پيامبرصلى الله عليه وآله قرار گرفت و حضرت نزول آيه اكمال دين را با ولايت على‏ عليه السلام اعلام فرمود، عنان سخن را به سمت مدح على ‏عليه السلام كشانيد و نزول آيات و سور قرآنى در شأن او را به ميان آورد، و در حالى كه مى‏ فرمود: جز مؤمن مخلص به على ايمان نمى ‏آورد، بلافاصله فرمود: سوره عصر در شأن او نازل شده است، و سپس به تفسير آن پرداخت.


پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۶
  2. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۲ ص ۲۲۶.
  3. بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۱۳۳. تفسيرالقمى: ج ۲ ص ۴۲۸.
  4. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۴  - ۳۳.
  5. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۴۶  - ۱۳۷
  6. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱۲  - ۲۰۱ ۱۸۶ - ۱۷۹ ۱۴۶  - ۱۳۷  ۵۹. اسرار غدير: ص ۲۰۱. ژرفاى غدير: ص ۹۰. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۸  - ۳۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۹۸.
  7. اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷.
  8. اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷ پاورقى ۷ از نسخه «ب»
  9. اسرار غدير: ص ۱۵۱ بخش ۷ پاورقى ۷ از نسخه «ج» و «و» .
  10. ژرفاى غدير: ص ۲۰۰. غدير از زبان مولى: ص ۳۴. غدير در قرآن: ج ۳ ص ۳۱۹-۳۲۰.
  11. بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۴۸.
  12. اسرار غدير: ص ۲۰۶. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰ ۳۹. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۱۸۶  - ۱۷۹.
  13. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ .
  14. اسرار غدير: ص ۱۴۷ بخش ۵ پاورقى ۹ از كتاب اقبال.