اللهم وال من والاه... (حديث)
عبارت «اللهم وال من والاه...» در ادامه حديث غدير[۱]
يكى از شبهاتى كه در مورد حديث غدير مطرح شده اين است كه: عبارت «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» در ادامه حديث غدير نيامده و آن را علما يا برخى مردمان و يا دروغگويانى در كوفه افزوده اند و جعلى است!
در «الكامل فى ضعفاء الرجال» ابن عدى (م 365 ق) آمده است: شيخ گفته كه دروغگويشان از «شريک» راوى اين عبارت زيادى را افزودند: اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه.[۲]
الكامل فى ضعفاء الرجال: ج 3 ص 80 : به خدا نمى دانم انتساب به «شريک» چقدر درست است! چرا ابن عدى در كتاب «الكامل» نام دروغگويان را كه در حديث «شريک» عبارتى افزودند نياورده است.
شريک بن عبدالله كوفى (م 178 ق) به تعبير حافظ ذهبى در كتاب سير اعلام النبلاء: ج 8 ص 200: از فقهاى بزرگ بود. الميزان: ج 2 ص 270 درباره وى نوشته است: حافظ صادق و يكى از بزرگان است.
ذهبى از ابوداوود رهاوى نقل مى كند كه شنيد شريک گفت: على عليه السلام برترين بشر است. هر كس از پيروى و فرمان وى سرباز زند كافر گشته است. محمد بن عثمان بن ابى شيبه از على بن حكم آورده است: مى گويند تو شكّاكى! پاسخ داد: اى احمق ! چگونه شكّاكم در حالى كه دوست مى داشتم همراه على عليه السلام بودم و دستم را با شمشيرم از خون مخالفان رنگين مىكردم. به ابنعدى بايد گفت: نقل عبارت «اللهم وال من والاه...» مختص شريک نيست، بلكه ابوهريره نقل كرده است. در تاريخ مدينة دمشق: ج 45 ص 175 آمده است: ابوعبدالله خلال، از ابراهيم بن منصور، از ابوبكر بن مقرى، از ابويعلى، در تاريخ دمشق ابن عساكر (م 571 ق) از داوود اودى، از پدرش، از ابوهريره نقل كرده كه پيامبرخدا صلى الله عليه وآله فرمود: هر كس من مولاى اويم، اين على عليه السلام مولاى او است. گفت: دروغگويان در كوفه افزودند: دوست بدار كسى كه على عليه السلام را دوست دارد، و دشمن بدار هر كس كه او را دشمن دارد.[۳]
در اينجا به پاسخ اين شبهه مى پردازيم، تا مقدار صحت كلام منكران را بدانيم. كسانى كه مى دانيم براى چه مى خواهند ذيل روايات را تكذيب و انكار كنند. تنها هدف اين كار توجيه كارهاى بعضى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه و آله است؛ كه بر روى امام على عليه السلام در جمل و يا در صفين شمشير كشيدند. امامى كه جنگ با او جنگ با پيامبرصلى الله عليه وآله است:
نمونه هايى از حديث «اللهم وال من والاه...»
از تمامى مطالبى كه خواهيم گفت، براى پژوهندگان روشن خواهد شد كه قسمت دوم حديث غدير گفته كسى يا عبارت مردم يا عالمان و دروغگويان نيست. بلكه فرمايش رسول الله صلى الله عليه وآله است كه نزديک به چهارصد شخص - برحسب پژوهش ما - از بزرگان محدث و راوى و دارندگان سنن و صحاح و كتب معتبر نزد مسلمانان روايت كرده اند.
ابتدا نمونه هايى از حديث شريف كه در بر دارنده عبارت «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» است اشاره مى كنيم:
يک) زيد بن ارقم مى گويد: وقتى رسول الله صلى الله عليه وآله از حجة الوداع بر مى گشت، به غدير خم آمده و زير درختان بزرگ[۴]نشست، و آنجا را جارو كردند.[۵]
حضرت فرمود: گويا به سراى آخرت دعوت شده و بايد لبيک گويم. ميانتان دو چيز گرانبها به جا گذاشتم كه يكى از ديگرى بزرگتر است: كتاب خدا و عترتم (اهل بيتم عليهم السلام).
دقت كنيد در نبودم چگونه با آنها برخورد مى كنيد. آن دو از هم جدا نمى شوند تا كنار حوض كوثر نزدم آيند.
سپس افزود: خدا مولاى من و من ولىّ هر مؤمنى هستم. سپس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود: هر كس وليش هستم اين على عليه السلام ولى او است. خدايا، هر كس وى را دوست بدارد دوست بدار، و دشمن كسى باش كه دشمنش بدارد. به يزيد گفتم: از رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدى؟ گفت: هر كس زير درختان بود، به چشم ديد و به گوش شنيد.[۶]
- ↑ پاسخ به دو شبهه پيرامون غدير (طبسى - امينى پور): ص34-151.
- ↑ از ابوبكر بن ابى شيبه، از شريک، از ابى يزيد اودى، از پدرش نقل كرده است: ابوهريره وارد مسجد شد. مردم پيرامونش گرد آمدند. جوانى سويش رفت و گفت: تو را به خدا سوگند، آيا شنيدى رسول الله صلى الله عليه وآله بفرمايد: هر كس من مولايش هستم، اين على عليه السلام مولاى او است. خدايا، دوست بدار هر كس وى را دوست بدارد، و دشمن كسى باش كه دشمنش باشد. ابوهريره گفت: گواهى مى دهم شنيدم رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: هر كس مولايش هستم... . پژوهشگر و محقق مى يابد راوى اين عبارت زيادى ابوبكر بن ابىشيبه از شريك است. آيا مىتوانيم بگوييم ابن ابى شيبه كه از شريک نقل مى كند جزو دروغگويان است؟! در حالى كه بخارى و مسلم و ابوداوود و نسايى و ابن ماجه از ابوبكر بن ابى شيبه نقل احاديث مى كنند. ذهبى در سير اعلام النبلا: ج 11 ص 122 درباره وى مى نويسد: امام علم، سرور حفاظ و صاحب كتب بزرگ. وى از جمله اقران احمد بن حنبل، اسحاق بن راهويه و على بن مدينى است. بزرگترين استادش شريک بن عبدالله قاضى است. عجلى درباره اش مى نويسد: ابوبكر مورد اعتماد (ثقه) و حافظ حديث است. مرجانى مى گويد: از يحيى بن معين درباره نقل ابوبكر بن ابى شيبه از شريک پرسيدم، گفت: به نظر ما ابوبكر راستگو است. در اينجا بايد بايد بين سخن صريح بزرگان در مورد صداقت ابوبكر بن ابى شيبه و آنچه ابن عدى مى گويد قضاوت كنيم؛ كه آيا به راستى دروغگويان عبارت را به نام شريک بن عبدالله افزوده اند؟!
- ↑ تاريخ مدينة دمشق: ج 45 ص 176. مسند ابى يعلى: ج 5 ص 46. مجمع الزوائد: ج 9 ص 106. و در مرقاة المفاتيح: ج 10 ص 476 آمده است: آنگاه بعضى از ايشان گفته است: اضافه «خدايا، دوست بدار كسى كه او را دوست دارد» جعلى و مردود است. اما بسيارى از اينها را ذهبى صحيح دانسته است.
- ↑ در حديث «دوحه» است؛ يعنى درخت بزرگ و گسترده تر از درختان ديگر. لسان العرب: ج 4 ص 437.
- ↑ در حديث «فقممن» است؛ يعنى جارو كردن. لسان العرب: ج 11 ص 308.
- ↑ السنن الكبرى (نسائى): ج 5 ص 130 ح 8464 . المستدرك على الصحيحين: ج 3 ص 118. خصائص اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام (نسائى): ص 85 ش 76. انساب الاشراف (بلاذرى): ج 2 ص 357.المناقب (خوارزمى): ص 155، ذيل حديث شريف به عنوان دليل و شاهد زنده است بر اينكه امام در رخداد غدير در حجة الوداع حاضر بود.