آیه ۱۷۷ صافات و غدیر

نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۲ توسط Modir (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی ««فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ»<ref>صافّات /  ۱۷۷....» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

«فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ»[۱]

  از جمله آياتى كه پس از غدير و در ماجراى عقبه هرشى و ترور پيامبرصلى الله عليه وآله بر آن حضرت نازل شده اين آيات است:

«لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّه وَ هُمْ كارِهُونَ»[۲]

«آنان از قبل به دنبال فتنه بودند و امور را براى تو دگرگون كردند، تا آنكه حق آمد و امر الهى ظاهر شد در حالى كه آنان كراهت داشتند» .

«يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِما فِى قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّه مُخْرِجٌ ما كنتم تَحْذَرُونَ»[۳]

«منافقين حذر مى ‏كنند از اينكه سوره ‏اى بر آنان نازل شود كه به آنان از آنچه در قلوبشان است خبر دهد. بگو: مسخره كنيد كه خداوند ظاهر مى ‏كند همان چيزى را كه از آن حذر مى ‏كنيد».

«يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلاَّ أَنْ أَغْناهُمُ اللَّه مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّه عَذاباً أَلِيماً فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِى الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»[۴]

«آنان قسم ياد مى ‏كنند كه چنين نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان گفته ‏اند و قصد كرده‏ اند آنچه را كه بدان دست نيافته ‏اند، و ناراحت نشدند مگر آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خود مستغنى ساختند. اگر توبه كنند براى آنان بهتر است، و اگر روى گردان شوند خداوند آنان را در دنيا و آخرت عذاب دردناكى مى‏ نمايد، و آنان در زمين سرپرست و ياورى نخواهند يافت» .

«وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّه مِنْ قَبْلُ لا يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّه مَسْؤُلاً»[۵]

«آنان از قبل با خدا پيمان بستند كه به دشمن پشت نكنند، و پيمان خداوند هميشه مورد سؤال است»

«إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّه وَ رُسُلِهِ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّه وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً»[۶]

«كسانى كه به خدا و رسولش كفر مى‏ ورزند، و مى ‏خواهند بين خدا و رسولانش جدايى بيندازند، و مى‏ گويند به بعضى از آن ايمان مى‏ آوريم و به بعضى ديگر كفر مى‏ ورزيم، و مى‏خواهند راهى بين اينها در پيش بگيرند».

«فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ» :

«آنگاه كه بر در خانه آنان در آيد بَدا به حال انذار شدگان» .


اين آيات از دو بُعد قابل بررسى است:

  موقعيت تاريخى

در حالى كه چهارده نفر براى قتل پيامبرصلى الله عليه وآله نقشه كشيده بودند و بر فراز كوه هرشى مراحل اجراى توطئه را پيش مى‏بردند، خداوند شديدترين آيات را درباره آنان نازل فرمود.

در اين باره روايتى وارد شده كه مى‏ فرمايد[۷]: اين آيات درباره اصحاب عقبه نازل شده است كه عمار و حذيفه در آن حضور داشتند. منظور از عقبه همان «گردنه هَرشى» است كه عمار و حذيفه شتر پيامبرصلى الله عليه وآله را راهنمايى مى‏ كردند.[۸]، و اصحاب عقبه چهارده نفرى هستند كه در آن شب قصد به شهادت رساندن پيامبرصلى الله عليه وآله را داشتند كه عبارت بودند از:

ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابى‏ وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيده جراح، ابوموسى اشعرى، ابوهريره، مغيرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولى ابى‏ حذيفه.

و اما آيات عبارتند از:

الف.«لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ ...» : «آنان از قبل به دنبال فتنه بودند و امور را براى تو دگرگون كردند، تا آنكه حق آمد و امر الهى ظاهر شد در حالى كه آنان كراهت داشتند»

ب. «يَحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ ...» : «منافقين حذر مى‏ كنند از اينكه سوره ‏اى بر آنان نازل شود كه به آنان از آنچه در قلوبشان است خبر دهد بگو مسخره كنيد كه خداوند ظاهر مى ‏كند همان چيزى را كه از آن حذر مى ‏كنيد» .

ج. «يَحْلِفُونَ بِاللَّه ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ ...» : آنان به خدا قسم ياد مى‏ كنند كه چنين نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان گفته ‏اند و قصد كرده ‏اند آنچه را كه بدان دست نيافته ‏اند، و ناراحت نشدند مگر آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خود مستغنى ساختند. اگر توبه كنند براى آنان بهتر است، و اگر روى گردان شوند خداوند آنان را در دنيا و آخرت عذاب دردناكى مى ‏نمايد، و آنان در زمين سرپرست و ياورى نخواهند يافت.

د. »وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّه مِنْ قَبْلُ ...« : »آنان از قبل با خدا پيمان بستند كه به دشمن پشت نكنند، و پيمان خداوند هميشه مورد سؤال است« .

ه  . »إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّه وَ رُسُلِهِ ...« : »كسانى كه به خدا و رسولش كفر مى ‏ورزند، و مى‏ خواهند بين خدا و رسولانش جدايى بيندازند، و مى‏ گويند به بعضى از آن ايمان مى ‏آوريم و به بعضى ديگر كفر مى‏ ورزيم، و مى‏ خواهند راهى بين اينها در پيش بگيرند« .

و. »فَإِذا نَزَلَ بِساحَتِهِمْ فَساءَ صَباحُ الْمُنْذَرِينَ« : »آنگاه كه بر در خانه آنان در آيد بَدا به حال انذار شدگان« .

تحليل اعتقادى

از نزول اين آيات درباره اصحاب عقبه چند نتيجه مى ‏گيريم:

الف. قبول اسلام به خاطر توطئه

آنان كه در گردنه هرشى به فكر قتل پيامبرصلى الله عليه وآله بودند و بعدها گردانندگان اصلى سقيفه شدند، از همان اول در فكر توطئه و به هم ريختن برنامه‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله بودند، چنانكه مى ‏فرمايد:

«لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ» . همين گروه هرگز روزهاى پيروزمند اسلام را نمى‏ خواستند، و آنچه از عظمت اسلام به وقوع پيوست مورد كراهت آنان بود چنانكه مى‏ فرمايد: «حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّه وَ هُمْ كارِهُونَ» . بنابراين تعجبى از مسلمان شدن آنان نيست، همان گونه كه تعجبى از ايجاد سقيفه و به قهقرى برگرداندن مردم به دست آنان نيست.

ب. كفر بعد از اسلام

كسى كه قصد قتل پيامبرصلى الله عليه وآله را دارد در حالى كه ادعاى مسلمانى مى‏نمايد، اين در واقع كفر بعد از اسلام است چنانكه فرمود: »وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ إِسْلامِهِمْ« .

جالب است كه خداوند در قرآن حتى عقيم ماندن نقشه آنان را بيان داشته و با جمله »وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا« هم نشان كفر بر پيشانى آنان زده و هم عجز آنان را در برابر اراده الهى بيان فرموده است.

ج. دينى جديد غير از دين الهى

سلاح »نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ« ، و پذيرفتن برخى از حجج الهى و انكار بعضى ديگر از مسائلى بود كه سقيفه به شدت پيگيرى نمود و نتايج مهمى براى اهداف خود به دست آورد.

خداوند ابعاد گسترده اين توطئه اعتقادى را در يك آيه بيان فرموده و پرده از اسرار سقيفه برداشته است؛ از يك سو صاحبان چنين تفكرى را كافر معرفى كرده مى‏فرمايد: »إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّه وَ رُسُلِهِ« .

از سوى ديگر شعار »يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّه وَ رُسُلِهِ« را خاطر نشان فرموده، و فرضيه »نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ« را مطرح نموده است. نهايتاً هدف اصلى را نشانه رفته كه آنان در صدد ايجاد دينى جديد و اعتقادى خاص هستند كه ربطى به دين الهى ندارد، چنانكه مى‏فرمايد: »وَ يُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلاً« .

نزول اين آيات درباره اصحاب عقبه به معناى معرفى پيشاپيش توطئه‏گران سقيفه است كه از روز اولِ مسلمان شدنشان، تا روزگارى كه دسيسه كارى‏هاى آنان به اسلام ضربه زد، و تا هنگامى كه با نقشه‏اى اساسى غدير و ولايت را كنار زدند و دين جديدى تأسيس كردند، در واقع مسير يك نقشه بود كه گام به گام عملى گرديد.

با چنين اتمام حجت الهى بايد تعجب كرد كه چگونه مردم تن به سقيفه دادند و مقام ولايت غدير را تنها گذاشتند، و تا آنجا پيش رفتند كه او را به اجبار براى بيعت با اصحاب صحيفه و عقبه و سقيفه آوردند!!

پانویس

  1. صافّات /  ۱۷۷. غدير در قرآن: ج ۱ ص ۴۷۹  - ۴۷۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۶۷.
  2. توبه /  ۴۸
  3. توبه /  ۶۴ .
  4. توبه /  ۷۴.
  5. احزاب /  ۱۵.
  6. نساء /  ۱۵۰.
  7. مثالب النواصب (ابن شهرآشوب، نسخه خطى) : ص ۹۶.
  8. مراجعه شود به كتاب: غدير در قرآن: ج ۲ ص ۴۰۷.