شبهه دهلوی در سند حدیث غدیر
شبهه دهلوى در سند حديث غدير
دهلوى در مورد سند حديث غدير گفته است: همه احاديثى كه شيعيان براى اثبات مدّعايشان به آنها استدلال مىكنند دوازده حديث است. نخستينِ اين احاديث، حديث غدير است، كه آن را با هياهوى بسيار در كتابهايشان آوردهاند و نصّ قطعى بر مدّعايشان مىدانند. خلاصه اين حديث چنين است:
بُرَيدَة بن حُصَيب اَسلمى××× 2 بُرَيدَة بن حُصَيب اَسلمى: شيخ طوسى او را در شمار اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله و اصحاب اميرالمؤمنينعليه السلام آورده است. معجم رجال الحديث: ج 4 ص 202) . وى در سال 62 يا 63 هجرى در گذشته است. سير اعلام النبلاء: ج 2 ص 470 469 )مترجم( . ××× روايت مىكند كه پيامبرصلى الله عليه وآله در بازگشت از حجّةالوَداع، آنگاه كه به غدير خم - جايى ميان مكه و مدينه - رسيد، مسلمانانى را كه همراهش بودند، گرد آورد و به ايشان فرمود: يا مَعشَرَ المُسلِمينَ، أ لَستُ أولى بِكُم مِن أنفُسِكُم: اى گروه مسلمانان، آيا من از شما به خودتان سزاوارتر نيستم؟ مسلمانان در پاسخ گفتند: چرا هستى. حضرت فرمود: مَن كُنتُ مَولاهُ فَعَلىٌّ مَولاهُ. اللَّهُمَّ وَالِ مَن وَالاهُ وَ عَادِ مَن عَاداهُ: هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است. خدايا، با هر كس با او دوستى كند دوستى كن، و با هر كس با او دشمنى كند دشمنى كن.
شيعيان مىگويند: »مَولى« به معناى »اَولى بالتصرّف« است، و اَولى به تصرّف بودن عين امامت است.
و اما پاسخ سخنان دهلوى به طور مختصر:
نخستين اشكال در سخن دهلوى اين است كه احاديث شريف نبوى را - كه به جانشينى و ولايت مطلق اميرمؤمنانعليه السلام دلالت مىكنند - در دوازده حديث منحصر كرده است.
اين خود انكار حقيقتى آشكار است. ما نمىدانيم كه آيا اين حصرى عقلى است يا استقرايى؟ اما عقل، كه در مانند اين قضايا و مباحث راهى به حكم و داورى ندارد. و اما اگر اين حصر استقرايى است، واقعيت خلاف كلام دهلوى است، چرا كه نصوص وارد شده در اين موضوع چندين برابر عددى است كه دهلوى گفته است. اين حقيقت بر فرد آگاه و منصف روشن است.
اما احاديثى كه نشاندهنده برترى و افضليت سرورمان اميرالمؤمنينعليه السلام از ديگر صحابه است، فوق حدّ حصر و شمارش است. ما از دانشمندان شيعه و از مخالفانى كه از دروغ و خيانت پرهيز مىكنند، كسى را نيافتهايم كه به استقصاى اين گونه احاديث اقدام كند و بپردازد. مرورى اجمالى به كتابهاى آنان - كه در همه جا موجود است - به وضوح اين واقعيت را آشكار مىسازد. دانشمندان شيعه در بحث پيرامون اين موضوع و اثبات برترى اميرالمؤمنينعليه السلام به احاديث چندى بسنده كردهاند، كه آن احاديث اندكى از بسيار و دانهاى از خروار است.
با نگرش به اين حقيقتِ راستين است كه مىبينيم نصراللَّه كابلى، با وجود تعصّب شديدش، به صراحت ادعا نكرده كه احاديث مورد استدلال در باب امامت در عدد خاصى منحصر است. هر چند كه سخن او در اين باره به تصريح مىماند؛ آنجا كه در كتاب »الصواقع«××× 1 در مورد كتاب »الصواقع« ر.ك: الذريعة: ج 3 ص 177 )مترجم( . ××× مىنويسد: مطلب چهارم: در ابطال استدلال رافضه به اينكه امامِ پس از پيامبرصلى الله عليه وآله علىعليه السلام است، به احاديث اهلسنت كه شمارش دوازده حديث است. نخست: حديثى است كه بُرَيدة بن حُصَيب و ديگران روايت كردهاند... .
ولى دهلوى از شدت امانتدارىاش! اين احاديث را به تصريح در عددى كه ياد كرده منحصر كرده است. آرى، روش او در ديگر قضاياى روشن و مسائل آشكار چنين است.
افزون بر اين، در اين باره احاديثى هست كه شيعيان در اثبات مطلوبشان به آنها متمسّك مىشوند، و از حيث سند قوىتر، و در دلالت رساتر و روشنتر از احاديث دوازدهگانهاى است كه دهلوى به پيروى از كابلى ياد كرده است. پس علاوه بر اينكه ادعاى حصر اين احاديث در عدد ياد شده باطل است، ناديده گرفتن احاديث اقوى از حيث سند و دلالت - كه به امامت و خلافت عظمى دلالت مىكنند - جاى سؤال دارد.
اين آغاز ردّ گفتار دهلوى و ديگران، و بيان نادرستى سخنان آنان پيرامون حديث غدير است. و اما تفصيل مطلب و رسيدگى به جزئيات شبهات آنان در ادامه خواهد آمد.