تحلیل حدیث غدیر
تحليل جمله »من كنت مولاه فعلى مولاه«××× 1 ژرفاى غدير: ص 89 - 86 . ×××
چكيده و آينه تمام نماى غدير و عصاره خطابه مفصل آن، جمله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« است كه در يك مقطع حساس از خطبه و در حالى كه پيامبرصلى الله عليه وآله بازوان اميرالمؤمنينعليه السلام را گرفته و او را بلند كرده و به مردم معرفى مىكردند بيان شده است.
اگر اين جمله را خوب بشكافيم درخواهيم يافت كه جملهاى كوتاه ولى پر معنى است و مبتنى بر چندين پايه عقيدتى است، كه اگر كسى آنها را قبول نداشته باشد نمىتواند اين جمله را بپذيرد. اين پايهها و ريشهها در متن خطابه غدير به صراحت آمده، و با استناد به آنها جمله مذكور را تبيين خواهيم كرد:
1- توضيح كلمههاى جمله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ...«
جمله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ« كه به حديث غدير مشهور است، از پنج كلمه تشكيل شده است:
»مَنْ« ، يعنى »هر كَس« ؛ و اين كلمه شامل تمام مسلمانان - يعنى آنان كه پيامبرصلى الله عليه وآله را قبول دارند - مىشود.
»كُنْتُ« ، يعنى »من بودهام«؛ استفاده از فعل ماضى به معناى آن است كه اين منصب براى پيامبرصلى الله عليه وآله پايه نبوت عامه و خاتميت اوست، و خطاب سخن با كسانى است كه حضرتش را تا كنون به چنين منصبى قبول داشتهاند.
»مَوْلاهُ« ، يعنى »مولى و صاحب اختيار اويم« ؛ اين كلمه محور اصلى جمله است، و خودِ حضرت در همين خطبه و در مواردى ديگر معناى اين كلمه را بيان فرمودهاند. »مولى« يعنى كسى كه اختيار مردم به دست او است و نسبت به آنان از خودشان بيشتر اختيار دارد، و هر دستورى به آنان دهد بايد بدون چون و چرا اجرا كنند؛ و كوتاهى در آن اگر به عنوان اعتراض و شك در حقانيت او باشد مساوى با كفر و انكار نبوت است.
»فَعَلِىٌّ« يعنى »پس على ...« ؛ تعيين على بن ابىطالبعليه السلام براى منصب و مقامى كه در كلمه بعدى ذكر مىشود، مشت محكمى به دهان فتنهگران و دسيسهكاران است تا فكر تشكيك در شخص امام و يا احتمال تعدد آن را از مخيّله خود بيرون كنند. از طرف ديگر با معرفى اين »علىعليه السلام« ، يازده امام ديگر را هم كه بعد از او داراى مقام و منصب او خواهند بود مشخص مىكند به طورى كه راهِ تحريف و تشكيك بسته مىشود.
»مَوْلاهُ« ، يعنى »مولى و صاحب اختيار اوست« ؛ همان منصبى كه در كلمه سوم اين جمله براى شخص خاتم انبياءصلى الله عليه وآله ذكر شد عيناً براى على بن ابىطالب و يازده امامعليهم السلام معين از فرزندان او از جانب خداوند عطا شده است. آنان صاحب اختيار مردماند و هر چه بگويند بايد بدون چون و چرا قبول كرد، و هرگونه اعتراض و شك و ترديد درباره آنان مساوى با كفر است.
2- معناى دقيق جمله »مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...«
پس از تبيين كلماتِ اين جمله، صورت تركيبى آن با در نظر گرفتن آن پايههاى اعتقادى كه ذكر شد، چنين ترجمه مىشود:
هر مسلمانى كه پيامبرصلى الله عليه وآله را به عنوان صاحب اختيار خود قبول دارد، و در مورد فرمايشات و اوامر و افعال او اجازه هيچگونه شك و شبهه و اعتراض به خود نمىدهد، بايد نسبت به على بن ابىطالبعليه السلام نيز همين اعتقاد را داشته باشد و سخنان و افعال او و آنچه از او مىبيند و مىشنود را حق بداند. از آنجا كه هيچگونه جاى اعتراض و تشكيك درباره پيامبرصلى الله عليه وآله وجود ندارد، لذا هر كس به هر عنوان با علىعليه السلام مخالفت كند و يا رو در روى او بايستد بر باطل است و اعتقاد او مساوى با كفر است.
3- تصريح به نام »علىعليه السلام« به خاطر نام امامان
نام على بن ابىطالبعليه السلام به عنوان امام بلافصل بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله و اولين شخص در خط امامت به طور شاخص ذكر شده، تا پس از تثبيت امامتِ او اين رشته ادامه يابد و يازده امام بعد هم يكى پس از ديگرى آن را به سر منزل قيامت برسانند.
در مواضع مختلف خطبه پس از ذكر نام اميرالمؤمنينعليه السلام بلافاصله به امامان پس از او اشاره شده، و نكتهاش اين است كه خداوند به عنوان نايب خود، اين صاحب اختياران را تا روز قيامت - به طور متصل - براى مردم تعيين كرده است، و چنان حجتش را بر مردم تمام كرده كه به راحتى بتوان شاهراه مستقيم را از بيراهه تشخيص داد و براى كسى هم عذرى باقى نماند.
4- نكته مهم درباره كلمه »مولى«
طبيعى است كسى مىتواند صاحب اختيار مطلق مردم باشد كه نه تنها گناه نكند و شيطان و هواى نفس در او راه نداشته باشد، بلكه اشتباه هم نكند تا باعث هلاكت جمعيتى نشود.
خداوند كسانى را صاحب اختيار مردم قرار داده كه داراى عصمت مطلقاند، و از هرگونه بدى و پليدى به هر معنى كه باشد پاكاند. گذشته از آن عِلمشان را به منبع بىپايان علم خود متصل كرده است، تا جوابگوى انواع احتياجات مردم باشند.
تعيين و تخصيص چهارده معصومعليهم السلام به عنوان صاحب اختيار مردم و كسانى كه امرشان بر هر موجودى نافذ است فقط بايد از جانب حق تعالى باشد، زيرا اوست كه به وجود آورنده مخلوقات است و بهترينها را او خلق كرده، و فقط اوست كه مىتواند سپردن اختيار تام مردم به دست كسى را ضمانت كند؛ و اين پيامبرصلى الله عليه وآله است كه از جانب خداوند به عنوان پُشتوانه و ضامِن اين مقام درباره امامانعليهم السلام ايشان را به مردم معرفى كرده است.
پروردگارِ مهربان در نظامِ خلقت به اين هم اكتفا نكرده است، بلكه صاحبان اختيار مردم را كسانى قرار داده كه از نور خلق شدهاند و آنان را در قالب انسان قرار داده است. معصومينعليهم السلام كسانىاند كه قبل از خلقتِ عالم خلق شدهاند و همه جهان به بركت وجود آنان خلق شده است. اين نورانيت در خطابه غدير به صراحت ذكر شده است:
النُّورُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْلُوكٌ فِىَّ ثُمَّ في عَلِىِّ بْنِ أَبىطالِبٍ، ثُمَّ فِى النَّسْلِ مِنْهُ إِلَى الْقائِمِ الْمَهْدِىِّ.
نور از جانب خداوند عز و جل در من، و سپس در على و بعد در نسل او تا مهدى قائم قرار داده شده است.
خداوند مردم را به چنين وجودهاى نورانى سپرده و خواسته است كه مردم او را از اين طريق عبادت كنند و هدايت را از ايشان بگيرند، و لذا عبادت خداوند از هر طريق ديگرى باشد در پيشگاه خداوند مردود است.
5 - انتخاب بهترين مولى
چقدر بايد مسلمانان، بلكه همه انسانها از پروردگار خود تشكر كنند كه اينچنين درهاى رحمت بيكران خويش را به سوى مردم گشوده است، و انوار قدسيه چهارده معصومعليهم السلام را از آن عالم نورانى به صورت بشر آورده، و به عنوان نمايندگان خود معرفى كرده است؛ و با اين نعمت بزرگ منتى عظيم بر همه بشر گذارده است.
خدا را سپاس كه به ما اجازه نداد براى خودمان صاحب اختيارى تعيين كنيم تا دچار هزاران اشتباه شويم. در انتخاب خود هم انسانهاى عادى را به عنوان مولاى ما تعيين نكرد، بلكه كسانى را منصوب فرمود كه بهترينهاى تمام عالماند، چنان كه خود حضرت در متن خطبه مىفرمايد:
پيامبرتان بهترين پيامبران، و وصىّ شما بهترين اوصياء، و فرزندان او بهترين جانشيناناند.