ظهور تجلی غلبه حق غدیر بر باطلها (مقاله)
ظهور، تجلّى غلبه حقِّ غدير بر باطلها[۱]
چكيده
1 . اهداف غدير: تعيين سرنوشت مردم بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله با ولايت، تعيين تكليف رسالت با ولايت، اتحاد ملت اسلام با ولايت.
2 . موانع تحقق غدير: كينههاى بدر و احد، اخذ به آراء، پيروى از شهوات.
3 . عصر ظهور زمان تحقق غدير: غلبه حق بر باطل، بيدارى و آگاهى و تكامل عقلها، حاكميت حق و خاتمه دادن به حاكميت ظلم، تجلى ارزشهاى انسانى، استخلاف مؤمنين به وعده الهى.
عصر ظهور عصر غلبه حقّ بر باطل و از ميان رفتن باطل است؛ كه »جاءَ الحَقُّ وَ زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الباطِلَ كانَ زَهوقاً«.××× 1 اسراء: 81 . ×××
دگرگونىهاى عصر ظهور
عصر ظهور عصر بيدارى، آگاهى، تكامل خردها و عقول بشرى است. چنان كه عصر ظهور عصر حاكميت حق و خاتمه دادن به حاكميت ظلم و بيدادگرى است.
عصر ظهور عصر نويدِ عدل و داد، امن و امان و برچيده شدن بساط ظلم و جور و عدوان است. عصر ظهور عصرِ تجلّى ارزشهاى انسانى، پديدار شدن مدينه فاضله و سقوط استكبار و مستكبران است.
عصر ظهور عصر حكومت شايستگان و صالحين است. »وَ لَقَد كَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ اَنَّ الاَرضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحون«.××× 1 انبياء: 105 . ×××
عصر ظهور عصر به قدرت رسيدن مستضعفان خواهد بود. »وَ نُريدُ اَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِى الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثينَ«.××× 2 قصص: 5 . ×××
عصر ظهور عصر تحقق وعده الهى به مؤمنان خواهد بود. »وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنوا مِنكُم وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ لَيَستَخلِفَنَّهُم فِى الاَرضِ كَمَا استَخلَفَ الَّذينَ مِن قَبلِهِم«.××× 3 نور: 55 . ×××
غدير براى پاسدارى و حفاظت از دين
دين اسلام شريعتى هماهنگ با سرشت و فطرت آدمى است. قرآن كريم در اين رابطه مىفرمايد: »فِطرَةَ اللَّهِ الَّتى فَطَرَ النّاسَ عَلَيها لا تَبديلَ لِخَلقِ اللَّهِ ذلِكَ الدّينُ القَيِّمُ وَ لكِنَّ اَكثَرَ النّاسِ لا يَعلَمونَ«××× 4 روم: 30 . ×××: »فطرت خدايى كه انسانها را بر آن فطرت آفريد و در آفرينش تغييرى نيست، و اين است دين حق و درست و لكن بيشتر انسانها نمىدانند«.
هنگامى كه دين هماهنگ با فطرت باشد و فطرت آدمى تغيير ناپذير، آئين ديگرى نمىتواند جاى اسلام را بگيرد؛ مگر اينكه فطرت آدمى تغيير يابد و آيينِ مطابق با فطرتِ تغيير يافته جايگزين آن شود. بديهى است كه تغيير فطرت آدمى امرى محال و غير ممكن است؛ و دين هماهنگ با فطرت نيز تغيير نخواهد يافت، همان طور كه در روايات آمده كه امام صادقعليه السلام فرمودهاند: »حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ«.××× 1 الكافى: ج 1 ص 58 . ×××
بر اين اساس، حفاظت و پاسدارى از حريم دين و نگهدارى آن شؤونى مىطلبد. از جمله رهبر و پيشوايى مىخواهد كه اين رهبرى با رحلت پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله پايان پذيرفت و آن بزرگوار آنچه را لازم بود ابلاغ كرد. اما حراست و نگهدارى از آنچه حضرت آورده بود نيازمند به وجود پيشوايى داشت كه هم تبيين و توضيح دين و تفسير آن را به ديگران ارائه دهد، و هم حدود شريعت را از دستبرد زدن به آن پاسدارى نمايد. اين امر تنها در صلاحيت پيشوايى بود كه داراى مقام عصمت بوده و از نظر علم و ساير شرايط شايستگى لازم را دارا باشد.
بدون غدير رهبرى امكان ندارد
با توجه به اين ويژگىها كه لازمه پيشوايى و جانشينى پيامبرصلى الله عليه وآله است، امكان نداشت كه تعيين رهبر با انتخاب مردم صورت گيرد. لذا پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله در روز هجدهم ذى الحجه سال دهم هجرت در راه بازگشت از مكه معظمه××× 2 اين حج را »حَجة الاسلام«، »حَجة الوداع«، »حَجة العام«، »حَجة البلاغ« و »حَجة الكمال« مىنامند. ××× در جمعى بالغ بر هفتاد هزار تا يكصد و بيست و چهار هزار نفر، در مكانى به نام غدير خم اين رسالت عظمى را به انجام رساندند، كه به فرموده قرآن معادل با تمام رسالت و پيامبرى ايشان بود.××× 1 يا اَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ وَ اِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ«. مائدة: 67 . ×××
در آن روز حضرت دستور دادند كه رفتهها را بازگردانند و عقب ماندهها هم برسند. ظهر فرا رسيد و نماز ظهر را به جماعت خواندند، و به امر حضرت منبرى از سنگ و جهاز شتران درست شد.
حضرت بر فراز منبر رفتند و خطبه بسيار طويلى را با حمد و سپاس الهى شروع و با »معاشر الناس« خواندند، و قبل از آن خبر از نزديكى اجلشان دادند. بعد فرمودند: »يوشَكُ اَن اُدعى فَاُجيبُ«: »نزديك است كه فراخوانده شوم و اجابت نمايم«. بعد از آن فرمودند: »اَلَستُ اَولى مِنكُم بِاَنفُسِكُم«؟ مردم گفتند: بلى يا رسول اللَّه! بعد حضرت دست حضرت علىعليه السلام را گرفت و فرمود: »هر كس من امير و مولاى او هستم على امير و مولاى اوست«.
اين جريان غدير به طور مختصر مورد اتفاق شيعه و سنى است، و از اصحاب 110 نفر آن را نقل نمودهاند؛ كه هيچ خبرى مانند غدير اين طور قوى نيست كه از اصحاب رسول خداعليه السلام نقل كرده باشند.
سؤال اين است: با توجه به اينكه اسلام يك دين ابدى است، حكومت اسلامى كه تشكيل شده بود آيا بايستى بماند يا نماند؟ در پاسخ بايد گفت: گرچه طلوع اسلام با بعثت پيامبرصلى الله عليه وآله آغاز شد، اما اين دين هميشگى و فراگير و براى همه ملل است، و از نظر عمود زمان هم تا روز قيامت ادامه دارد، چنانكه امام صادقعليه السلام فرمودند: »حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ وَ حَرامُهُ حَرامٌ اَبَداً اِلى يَومِ القِيامَةِ لا يَكونُ غَيرُهُ وَ لا يَجىءُ غَيرُهُ«.××× 1 كافى: ج 1 ص 58 . ××× در آيه شريفه هم مىفرمايد: »وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الاِسلامِ ديناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ وَ هُوَ فِى الآخِرَةِ مِنَ الخاسِرينَ«.××× 2 آل عمران: 85 . ×××
ما حق داريم اين سؤال را از خودمان داشته باشيم كه آيا اين دينى كه پيامبرصلى الله عليه وآله آورده و خود او خاتم الانبياء است، و اين دين بايستى براى هميشه بماند و نسل ها بايستى از اين دين پيروى كنند، آيا حافظ و نگهدارنده مى خواهد يا نمىخواهد؟
با كمترين انديشه و اندكى فكر، پاسخ مثبت است؛ يعنى نمىشود پيامبر خداصلى الله عليه وآله اين حكومت بيست و سه ساله كه ده سال آن را در مدينه با شدائد و مشكلات پشت سر گذاشته، تا اين درخت تنومند اسلام را بارور كرده و اكنون موقع بازدهى اين درخت است، رها كند و بگويد: من رفتم خداحافظ، شما را هم به خدا سپردم و شما هم هر كارى مىخواهيد بكنيد!!
ما اگر سراغ غدير هم نرويم و به خرد و عقل خود مراجعه كنيم، انسان نمىتواند باور كند كه پيامبرصلى الله عليه وآله مردم را بلا تكليف گذاشته است.
اهداف غدير
1 . تعيين سرنوشت مردم بعد از رسول خداصلى الله عليه وآله
پيامبرصلى الله عليه وآله نور و هدايت است، و قرآن مجيد از ايشان تعبير به شمس و سراج منير مىكند. آيا ممكن است مردم را در ابهام و شك و اضطراب و بلا تكليفى بگذارد و برود؟!!!
2 . تعيين تكليف رسالت كه تا روز قيامت بايستى ادامه پيدا كند.
3 . تعيين تكليف با مسئله ولايت، به معناى اكمال دين و اتمام نعمت.
4 . دستيابى به اسلام راستين. حضرت صديقه طاهرهعليها السلام در خطبه فدكيه مىفرمايند: »اسلام را دگرگون كردند« به اين معنا كه اسلام راستين را از منبع اسلام كه صاحب ولايت بود نگرفتند.
4 . اتحاد امت. حضرت زهراعليها السلام مىفرمايند: »وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلفُرقَةِ«××× 1 خطبه فدكيه . ×××: »خداوند امامت ما را قرار داد تا امت نظم پيدا كنند و از تفرقه و تشتت در امان باشند«.
همچنين حضرت زهراعليها السلام در كلام ديگرى مىفرمايند: »وَ اللَّهِ لَو تَرَكوا الحَقَّ عَلى اَهلِهِ، وَ اتَّبَعوا عِترَةَ نَبِيِّهِ، لَمَا اختَلَفَ فِى اللَّهِ اثنانِ، وَ لَوَرِثَها سَلَفٌ عَن سَلَفٍ، وَ خَلَفٌ بَعدَ خَلَفٍ، حَتّى يَقومَ قائِمُنا، التّاسِعُ مِن وُلدِ الحُسَينِ«.××× 2 الانصاف فى النص على الأئمةعليهم السلام، با ترجمه رسولى محلاتى: ص 412 . ××× در اين حديث تصريح شده كه اگر حق به اهلش واگذار مىشد، هرگز اين تشتت و اختلاف در امت اسلامى به وجود نمىآمد.
موانع تحقق غدير
بايد بدانيم كه ائمه معصومينعليهم السلام چه نكات و مطالب دقيقى را فرمودهاند؟ چه چيزى باعث شد كه اهداف غدير تحقق پيدا نكند؟
در فرازى از دعاى ندبه كه از معصومعليه السلام رسيده مىفرمايند: »اَحقاداً بَدرِيَّةً وَ خَيبَرِيَّةً وَ حُنَينِيَّةً وَ غَيرَهُنَّ«××× 3 دعاى ندبه . ×××. مانع تحقق غدير حقد و كينه هايى بود كه در جنگ بدر و خيبر و حُنَين داشتند، و اينها بود كه نمىگذاشت غدير تحقق پيدا كند.
حضرت زهراعليها السلام مىفرمايد: »وَ اللَّهِ لَو تَرَكوا الحَقَّ عَلى اَهلِهِ، وَ اتَّبَعوا عِترَةَ نَبِيِّهِ، لَمَا اخْتَلَفَ فِى اللَّه اثْنانِ«××× 1 بحار الانوار: ج 36 ص 353 . ×××؛ و سپس در ذيل آن موانع تحقق اهداف غدير را بيان مىفرمايند كه با صراحت كامل بيان نمودهاند: »الَم يَسمَعُوا اللَّهَ يَقولُ: »وَ رَبُّكَ يَخلُقُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كانَ لَهُمُ الخِيَرَةُ، بَل سَمِعوا«.××× 2 الانصاف فى النص على الأئمةعليهم السلام، ترجمه رسولى محلاتى: ص 412 . ×××
اينها شنيده و آگاه بودند. پس چه موانعى را به وجود آوردند كه اهداف غدير پياده نشد؟ مىفرمايد: »وَ لكِن اَخَذوا بِآرائِهِم وَ اتَّبَعوا شَهَواتَهُم«.
اينها رأى خودشان برايشان ملاك بود. متابعت از اميال و جاهطلبى و قدرت و خود را مطرح كردن و علاقه به مقام بود. پس آنچه مانع تحقق اهداف غدير شد - با استناد به دعاى ندبه - حقد و كينه بود، آنجا كه مىفرمايد: »اَحقاداً بَدرِيَّةً وَ خَيبَرِيَّةً وَ حُنَينِيَّةً وَ غَيرَهُنَّ«، و با استناد به فرمايش حضرت صديقه طاهرهعليها السلام پيروى از شهوات بود.
پانوویس
- ↑ على نظرى منفرد