ظهور، تجلی اهداف خلقت با تحقق غدیر
ظهور، تجلی اهداف خلقت با تحقق غدیر[۱]
چكيده
۱ . هدف از خلقت، معرفت به مبدأ آفرينش و عبوديت و پرستش و شكر خدا و موفقيت در آزمايش الهى است.
۲ . رسيدن به اهداف مذكور جز با تعليم معصومين عليهم السلام ميسّر نيست.
۳ . طبع انسان گرايش به شهوت پرستى دارد. اكثر انسانها با تشكيل كلاسهايى كه تعاليم الهى دارد مخالفت مى كنند، چرا كه تحقق آن اهداف مقاصد شهوت پرستان را به خطر مى اندازد.
۴ . بعثت پيامبرصلى الله عليه وآله براى تحقق همه آن چيزى بود كه ظالمين در طول تاريخ مانع مى شدند، چرا كه مى فرمايد: «لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ ...».
۵ . عدم تحقق غلبه بر همه اديان در زمان پيامبر صلى الله عليه وآله لازمه اش اعلام غدير و مژده تحقق آن در آينده بود.
۶ . پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير وقتى به انتها مى رسد با كلماتى واضح و مفصل از منجى عالم ياد می كند كه همه خبر از فتح است.
۷ . حقيقت چيزى جز اين نبود كه رهبرى معصوم با اداره امور دين و دنياى مردم، آنان را به سعادت برساند.
۸ . اهدافى كه در عصر ظهور تحقق مى يابد بر اساس «اِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم» است، كه حيات مادى و معنوى بشر در گرو آن است.
۹ . حيات عصر ظهور در سايه چند چيز است:
- نشر علم حقيقى بين همه مردم.
- كمال عقول براى درك تربيت الهى.
- برچيدن افكار و عقايد و اديان باطل.
- به حاكميت رسيدن پاكان و نيكان.
- قدرت بر عمل صالح به بهترين وجه.
- قبولى در امتحان الهى به آسانى.
خلقت انسان داراى اهدافى بلند و عالى است، كه به اين اهداف در متن آيات قرآن اشاره شده است:
۱ . رسيدن به علم و معرفت، آشنا شدن با مبدأ آفرينش، آموختن رسم و رسوم عبوديت و فراگرفتن رمز و راز بندگى.[۲]
۲ . پرستش حقّ و كرنش در برابر خالق هستى، عبادت پروردگار و شكر نعمتهاى خداوند، سر ستودن به آستان مولاى حقيقى و عمل كردن به وظايف بندگى؛ و در نتيجه رسيدن به رحمت خاص خداوند و بهره مند شدن از الطاف خاصه او.[۳]
۳ . موفق گشتن در آزمون هاى خداوند، نمره قبولى آوردن در تمام امتحانات آفريدگار و پيروزى در ميدان عمل و بهترين عمل را تحويل خالق هستى دادن است.[۴]
رسيدن به اين اهداف بلند، بدون تعليم و تعلّم و شركت در كلاسهاى تربيتى خاص كه از سوى مربيان پاك و معصوم برگزار مىگردد، براى احدى ميسّر نيست.
رسالت انبياء و اهداف خلقت
علاوه بر هدف خلقت، يكى از مهمترين اهداف خداوند از نازل نمودن كتب آسمانى و فرستادن انبياء و رسولان الهى، دست يافتن انسان به چنين امور ارزشمندى است، اما با توجه به اين كه طبع بشر گرايش به تن پرورى، شهوت رانى، و جمع ثروت و طلب رياست دارد.
در طول تاريخ ظهور انبياء و اوصياء، اكثر انسانها با تشكيل چنين كلاسها و تحقق چنين تربيتهايى در جامعه بشريت مبارزه مى كردند و مانع از به ثمر نشستن زحمات طاقت فرساى انبيا و اوصيا مى شدند؛ چرا كه تحقق اين اهداف در آحاد مردم، منافع حكام جور و مطامع ثروت اندوزان بى درد و شهوت رانان حيوان صفت را به خطر مى انداخت. بدين خاطر با تمام وجود به جنگ خدا و رسولان پاك او برمىخاستند و از ظهور يافتن اهداف خلقت در جامعه و محقّق گشتن اغراض نبوت و امامت در آحاد مردم جلوگيرى مى كردند.
اين وعده قطعى خداوند در تمام كتب آسمانى است كه روزى بر بشر خواهد گذشت كه اين اهداف جامه عمل پوشيده و حكومت عادله واحده در كره زمين پياده شود، و در سايه آن حكومت و سلطنت اهداف خلقت يكى پس از ديگرى عملى گردد.
هدف از بعثت پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله
پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله برترين پيامبر مرسل و كامل ترين فرد بشر، و دين اسلام كاملترين دين الهى و قرآن كريم جامعترين كتاب آسمانى است.
اهداف ياد شده در اين كتاب آسمانى بيش از ساير كتب مورد تأكيد قرار گرفته و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله بهترين گزينه و آخرين فرستاده خداوند براى تحقق اين اهداف معرفى مى گردد؛ آنجا كه مى فرمايد:
«ما كانَ مُحَمَّدٌ اَبا اَحَدٍ مِن رِجالِكُم وَلكِن رَسولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبيّينَ» [۵]:
«محمدصلى الله عليه وآله پدر هيچيك از مردان شما نيست، ولى رسول خدا و خاتم همه پيامبران است».
هدف خداوند از فرستادن چنين پيامبرى پيروز گشتن و حاكم شدن دين اسلام بر تمام اديان شمرده شده، آنجا كه مى فرمايد:
«هُوَ الَّذى اَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدى وَ دينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَو كَرِهَ المُشرِكونَ: [۶]
«اوست خدايى كه رسول خود را با اسباب هدايت (كه در اختيارش قرار داده) و دينى كه حقّ است، به سوى مردم فرستاده تا او را بر همه اديان غالب و پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند».
در اين آيه، خداوند رسولش را با اين هدف به سوى مردم مى فرستد كه دين اسلام را بر تمام اديان غالب و پيروز گرداند و حكومت پيامبرش وسيلهاى باشد براى سركوب قدرتمندان و جباران و گردنكشان، تا بتواند اهداف خداوند از آفرينش انسان را جامه عمل بپوشاند و بشريت را به غرض غايى خلقت علم و معرفت و بندگى و عبادت و انجام بهترين عمل با موفقيت و دستيابى انسان به رحمت خداوند برساند.
از سويى با در نظر گرفتن موقعيت اجتماعى زمان بعثت پيامبرصلى الله عليه وآله كه بعد از طىشدن دوره فترت[۷] بود، دست يافتن به قدرت و حكومتى كه توان اجراى اهداف ياد شده را داشته باشد، غير ممكن مى ساخت.
على الخصوص كه بناى اوليه خداوند و سيره مستمره رسول او بر پيش برد طبيعى دين اسلام و بيان تدريجى احكام بود.
بر اين اساس، هدف دنبال شده از بعثت و رسالت كه غلبه دين خدا بر تمام اديان و تحقق حكومت عادله واحده بود، به خاطر نخواستن اكثريت مردم محقق نشد.
هر چند اين هدف به صورت جزئى و مقطعى در منطقه جزيرة العرب محقق شد، اما هدف اصلى غلبه دين اسلام در همه كره زمين بر تمام اديان بود كه عملى نگرديد.
هر چند پيامبر صلى الله عليه وآله از تمام اين وقايع باخبر بود، اما طبق وظيفه الهى خويش مى بايست تلاش خود را بكند تا هم عذرى در برابر خداوند از محقّق نشدن هدف ياد شده داشته باشد، و هم حجتى باشد در برابر مردمى كه زير بار نرفته بودند و با او به جنگ برخاسته بودند.
تعيين خليفه و اهداف خلقت
يكى از تلاش هاى پيامبر رحمت صلى الله عليه وآله براى تحقق اين هدف به طور كامل، تعيين خليفه و جانشين براى خود بود كه تمام توانمندى هاى علمى و عملى پيامبرصلى الله عليه وآله را دارا باشد.
به تعبير قرآن در آيه مباهله[۸] نفس پيامبرصلى الله عليه وآله بوده، و تمام صفات كماليه آن بزرگوار در وجودش به كمال رسيده باشد.
پس غرض اصلى خدا و رسول صلى الله عليه وآله از تعيين جانشين براى كاملترين پيامبرصلى الله عليه وآله، انتخاب شخصى است كه بتواند اهداف خلقت و اغراض نبوت و رسالت را در عالم محقق سازد؛ و اين مطلبى است كه از متن آيات قرآن و صريح كلام رسول خداصلى الله عليه وآله استفاده مى شود.
در صحراى غدير، آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين سال عمر خويش به معرفى رسمى جانشين خود مى پردازند، اولين مطلبى را كه بعد از بيان دستور و تأكيد خداوند نسبت به معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام گوشزد مردم مى كنند، مسئله ولايت كليه مطلقه آن حضرت است، كه بعد از ولايت خدا و رسول صلى الله عليه وآله در قرآن مطرح شده و او را ولى مطلق خدا بر بندگان و صاحب سلطنت و حكومت بر اموال و انفس خلائق مى شمارد آنجا كه مى فرمايد:
اى مردم! ... جبرئيل سه مرتبه بر من نازل شده و از طرف خداوند پس از ابلاغ سلام پروردگارم - كه او سلام است - مرا مأمور كرد كه در اين اجتماع بپاخيزم و به هر سفيد و سياه اعلام كنم كه على بن ابى طالب برادر و وصى و جانشين من در امتم و امام بعد از من است.
نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است، جز اين كه پيامبرى بعد از من نيست، و او صاحب اختيار شما بعد از خدا و رسول است.
و خداوند در اين مورد آيه اى از كتابش بر من نازل كرده است:
«اِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذينَ آمَنوا الَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتونَ الزَّكاةَ وَ هُم راكِعونَ»[۹]: «همانا ولىّ و سرپرست و صاحب اختيار شما خدا و رسول او و كسانى هستند كه ايمان به خدا آورده باشند، همانها كه نماز را بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند».
و على بن ابى طالب عليه السلام است كه نماز را بپا داشته، و در حال ركوع زكات داده و در هر حال خدا را قصد مى كند.[۱۰]
در چند فراز بعد از اين مى فرمايد:
«مَعاشِرَ النّاسِ لا تَضِلُّوا عَنهُ وَ لا تَنفِروا مِنهُ وَ لا تَستَنكِفوا عَن وَلايَتِهِ، فَهُوَ الَّذى يَهدى اِلَى الحَقِّ وَ يَعمَلُ بِهِ وَ يُزهِقُ الباطِلَ وَ يَنهى عَنهُ وَ لا تَأخُذُهُ فِى اللَّهِ لَومَةُ لائِمٍ»: «اى مردم! از على به سوى ديگرى گمراه نشويد، و از او روى برنگردانيد و از ولايت او سرباز نزنيد، اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مى كند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مى نمايد، و در راه خدا سرزنش هيچ ملامت كنندهاى مانع او نمى شود.»[۱۱]
اهداف خلقت در سايه ولايت و حكومت امام
در فرازهاى بعد از اين، آنگاه كه به معرفى فرزندان معصوم از نسل اميرالمؤمنين عليه السلام اشاره مى كند، در مقام معرفى مقام و شخصيت آنان چنين مى فرمايد:
مَعاشِرَ النّاسِ اِنَّ عَليّاً وَ الطَّيِّبينَ مِن وُلدى هُمُ الثَّقَلُ الاَصغَرُ وَ القُرآنُ الثَّقَلُ الاَكبَرُ، فَكُلُّ واحِدٍ مُنبِئٌ عَن صاحِبِهِ وَ مُوافِقٌ لَهُ، لَن يَفتَرِقا حَتّى يَرِدا عَلَىَّ الحَوضَ. هُم اُمَناءُ اللَّهِ فى خَلقِهِ وَ حُكَماؤُهُ فى اَرضِهِ.
اى مردم، على و پاكان از فرزندانم از نسل او ثقل اصغرند، و قرآن ثقل اكبر است. هر يك از اين دو از ديگرى خبر مى دهد و با آن موافق است. آنها از يكديگر جدا نمى شوند تا بر سر حوض كوثر بر من وارد شوند. آگاه باشيد كه آنان امين هاى خداوند بين مردم و حاكمان او در زمين هستند.[۱۲]
در اين فرازها پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله، توجه مردم را به اين نكته فرا مى خواند كه على بن ابى طالب و فرزندان پاك او امامانى هستند، كه ولايت و حكومت و سلطنت بر نفوس و اموال مردم بعد از او حقّ آنان است.
آرى، در سايه ولايت و حكومت ولىِّ معصوم است كه جامعه انسانى با رسوم عبوديت آشنا شده، از ظلمت جهل و نادانى نجات يافته و به نور علم و معرفت دست مى يابد.
از تاريكى كفران و دوگانه پرستى رهيده و به روشنايى يكتاپرستى و خداشناسى رو مى آورد. از جهنم گمراهى و منجلاب فسادهاى اخلاقى رها گشته و به راه روشن هدايت و سعادت و بهشت كرامتهاى اخلاقى راه مى يابد.
امام عصرعليه السلام وارث غدير و مجرى ولايت اميرعليه السلام
اما با توجه به اينكه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به تعليم خداوند مى داند كه منافقان سقيفه نشين و پيروان افكارشان، چنين فرصتى را به خلفاى او نمى دهند، تا با كمك حقّ خدادادى و مقام خلافت الهى خويش مردم را با اهداف خلقت آشنا سازند، و به عبوديّت خالص خداوند وادارند، و دنيا را تبديل به مدينه فاضله و بهشت برين سازند؛ بلكه اين كار تنها به دست آخرين بازمانده خداوند و دوازدهمين وصىّ و جانشين او انجام مى پذيرد.
به همين خاطر، به فرازهاى نهايى خطبه غدير كه مى رسد با بيانى روشنتر و توضيحى بيشتر به معرفى آخرين فرزند معصومش پرداخته و مناصب اصلى امامت را در وجود آخرين يادگار غدير منحصر مى سازد و او را تنها بازمانده خداوند براى محقق ساختن غرض خلقت خوانده، و در حضور قريب صد و بيست هزار جمعيت در صحراى غدير فرياد مى زند:
اَلا اِنَّ خاتَمَ الاَئِمَّةِ مِنَّا القائِمُ المَهدِىُّ.
بدانيد كه آخرين امامان، مهدى قائم از ماست.
اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ.
آگاه باشيد كه او غالب بر اديان است.
اَلا اِنَّهُ المُنتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ.
بدانيد كه او انتقام گيرنده از ظالمين است.
اَلا اِنَّهُ فاتِحُ الحُصونِ وَ هادِمُها.
آگاه باشيد كه او فاتح قلعهها و منهدم كننده آنهاست.
اَلا اِنَّه غالِبُ كُلِّ قَبيلَةٍ مِن اَهلِ الشِّركِ وَ هاديها.
آگاه باشيد كه او پيروز بر هر قبيلهاى از اهل شرك و هدايتكننده آنان است.
اَلا اِنَّهُ المُدرِكُ بِكُلِّ ثارٍ ِلاَولِياءِ اللَّهِ.
بدانيد كه او گيرنده انتقام همه خونهاى اولياى خداست.
اَلا اِنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ.
بدانيد كه او يارى دهنده دين خداست.
اَلا اِنَّهُ الغَرّافُ مِن بَحرٍ عَميقٍ.
بدانيد كه او استفاده كننده از درياى عميق است.
اَلا اِنَّهُ يَسِمُ كُلَّ ذى فَضلٍ بِفَضلِهِ وَ كُلَّ ذى جَهلٍ بِجَهلِهِ.
بدانيد اوست كه هر صاحب فضيلتى را به قدر فضلش و هر صاحب جهالتى را به قدر جهلش نشانه مىدهد
اَلا اِنَّهُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ مُختارُهُ.
آگاه باشيد كه او انتخاب شده و اختيار شده خداوند است.
اَلا اِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلمٍ وَ المُحيطُ بِكُلِّ فَهمٍ.
آگاه باشيد كه او وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى است.
اَلا اِنَّهُ المُخبِرُ عَن رَبِّهِ تَعالى وَ المُشَيِّدُ ِلاَمرِ آياتِهِ.
بدانيد كه اوست خبر دهنده از پروردگارش، و بالا برنده آيات الهى.
اَلا اِنَّهُ الرَّشيد السَّديد.
آگاه باشيد كه او هدايت يافته محكم بنيان است.
اَلا اِنَّهُ المُفَوَّضُ اِلَيهِ.
بدانيد كه اوست كه كارها به او سپرده شده است.
اَلا اِنَّهُ قَد بَشَّرَ بِهِ مَن سَلَفَ مِنَ القُرونِ بَينَ يَدَيهِ.
آگاه باشيد اوست كه پيشينيان به او بشارت داده اند.
اَلا اِنَّهُ الباقى حُجَّةً وَ لا حُجَّةَ بَعدَهُ وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ وَ لا نورَ اِلاّ عِندَهُ.
آگاه باشيد كه او به عنوان حجّت باقى مىماند و بعد از او حجتى نيست. اوست كه هيچ حقّى نيست مگر همراه او و هيچ نورى نيست مگر نزد او.
اَلا اِنَّهُ لا غالِبَ لَهُ وَ لا مَنصورَ عَلَيهِ.
بدانيد او كسى است كه غالبى بر او نيست و كسى بر ضد او يارى نمىشود.
الا انَّهُ وَلِىُّ اللَّهِ فى اَرضِهِ وَ حَكَمُهُ فى خَلقِهِ وَ اَمينُهُ فى سِرِّهِ وَ عَلانِيَتِهِ.
آگاه باشيد كه اوست ولىّ خدا در زمينش و حاكم او در ميان خلقش و امين او در نهان و آشكارش.[۱۳]
پيامبرصلى الله عليه وآله بعد از آنكه آخرين معصوم را كاملاً معرفى مى كند، براى اتمام حجت و تأكيد بر مطلب مى فرمايد:
مَعاشِرَ النّاسِ، اِنّى قَد بَيَّنتُ لَكُم وَ اَفهَمتُكُم، وَ هذا عَلِىٌّ يُفهِمُكُم بَعدى.
اى مردم، من برايتان روشنكردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مى فهماند.[۱۴]
آنگاه مردم را براى بيعت با خود و سپس با على عليه السلام نسبت به آنچه براى آنها بيان فرمود، فرا مى خواند و از آنها با دست و زبان و قلب بيعت مى گيرد.
نتيجه
از مجموع آنچه بيان گرديد چنين نتيجه مى گيريم:
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله با اين بيان در صحراى غدير كه روز تعيين جانشين و خليفه بلافصل رسول خداست، اشاره به اين نكته دارد كه حقيقت غدير از منظر پيامبر خاتم صلى الله عليه وآله، در عصر ظهور آخرين امير عالم تبلور مى يابد.
زيرا غرض اصلى خلقت و هدف نهايى بعثت و رسالت و مقصود حقيقى از تعيين خليفه براى منصب امامت عبارت است از «گسترش علم و معرفت، تحقق بندگى و عبادت، انجام بهترين عمل با موفقيت، و در نهايت غلبه دين خدا بر تمام اديان و گسترش عدل و داد و رحمت خداوند در سرتاسر گيتى».
همه اين اهداف تنها در عصر ظهور امام عصرعليه السلام تحقق پيدا مى كند.
حقيقت غدير چيزى جز اين نبود كه رهبر و پيشوايى معصوم و الهى، براى اداره امور دين و دنياى مردم، از طرف پروردگار تعيين گردد؛ و مردم هم با او بيعت كنند و فرمانش را گردن نهند تا بتواند سعادت دنيا و آخرت آنان را تأمين كرده، تمام آحاد جامعه را با رسوم عبوديت آشنا سازد؛ و عدالت و صداقت را در زندگى فردى و اجتماعى انسانها برقرار سازد؛ تا ابر رحمت پروردگار بر سر و رويشان ببارد.
اين حقيقت با توجه به آنچه گذشت، بذرش در صحراى غدير توسط بزرگترين باغبان هستى رسول گرامى صلى الله عليه وآله افشانده شد، و برداشت محصول و نمود و ظهورش در عصر شكوهمند ظهور امام عصر ارواحنا فداه آشكار خواهد گشت.
اهداف خلقت و تحولات عصر ظهور!
توجه كوتاه به مدارك بيانگر تحولات عصر ظهور روشن كننده تبلور اهداف غدير در ظهور آخرين امير است.
خداوند اجابت دعوت رسولش در صحراى غدير را مايه رسيدن به حيات و زندگى جاودانه در دنيا و آخرت مى شمارد و مى فرمايد:
«يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا استَجيبوا للَّهِ وَ لِلرَّسولِ اِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم» :[۱۵]
«اى مؤمنان، زمانى كه رسول خداصلى الله عليه وآله شما را فرا مى خواند به سوى چيزى كه شما را زنده و جاويد مى سازد، دعوت خدا و رسول را اجابت كنيد.»
سپس تحقق اين حيات جاودانه را در عصر ظهور آخرين وليّش شمرده مى فرمايد:
«اِعلَموا اَنَّ اللَّهَ يُحيِى الاَرضَ بَعدَ مَوتِها قَد بَيَّنّا لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُم تَعقِلونَ»: [۱۶]
«بدانيد كه خداوند زمين را بعد از مردنش زنده مى كند. ما نشانه ها و آيات (قدرت خود) را بيان مى كنيم، شايد شما (اشارات) آنها را بفهميد».
حيات زمين و اهلش به حضور امام و يارانش
ابن عباس حيات زمين را در عصر ظهور و به واسطه امام عصر ارواحنا فداه تفسير كرده، و مرگ زمين را جور و ستم اهل آن شمرده، و آيات را تفسير به علائم و نشانه هايى مى كند كه به واسطه امام قائم عليه السلام در سطح كره زمين محقق مى شود.××× 3 الغيبة، شيخ طوسى: ص 142 . ×××
در جايى كه خداوند زمين مرده را در عصر ظهور وليّش زنده مىكند، پر واضح است كه سرزمين دلهاى بندگانش را با ايمان و معرفت و محبت خود و وليش به مراتبى برتر و والاتر احياء و زنده مىسازد. امام حسينعليه السلام در سخن پربارى مىفرمايند:
از ما اهل بيت دوازده مهدى )هدايت يافته( خواهد بود. اولين آنها اميرالمؤمنين على بن ابىطالب و آخرين آنها نهمين از فرزندان من است. و او امام قيام كننده به حقى است كه خداوند به واسطه او زمين را بعد از مرگش زنده مىكند و به واسطه او دين حق )اسلام( را بر تمام اديان غالب و پيروز مىگرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.
براى او غيبتى است كه گروههايى در زمان غيبت او مرتد شده و گروههاى ديگر بر دين حق ثابت مىمانند. آنگاه ثابت قدمان مورد ايذاء و آزار مرتدان قرار گرفته، به آنها گفته مىشود: »كجاست اين وعدهاى كه مىگفتيد، اگر شما از راستگويانيد؟ آگاه باشيد، به راستى، صبر كننده در غيبت او بر آزار و تكذيب منكران، به منزله كسى است كه با شمشير پيش روى رسول خداصلى الله عليه وآله جهاد كرده باشد.××× 1 كمال الدين، شيخ صدوق: ص 317 . ×××
امام باقرعليه السلام نيز در سخن گهربارى در تفسير آيه »اِعلَموا اَنَّ اللَّهَ يُحيِى الاَرضَ بَعدَ مَوتِها«××× 2 حديد: 17 . ××× مىفرمايند: »خداوند زمين را بعد از كفر اهلش زنده مىكند و كافر )در واقع( مرده است. خدا زمين را به وسيله امام قائمعليه السلام زنده مىكند. پس در زمين به عدالت رفتار كرده، هم زمين را زنده مىكند و هم اهل زمين را، بعد از آنكه به كفر مرده باشند«.××× 3 تأويل الآيات الظاهرة: ج 2 ص 638 . ×××
عوامل پديد آورنده حيات جاودانه در عصر ظهور
دست يافتن به اين حيات در عصر ظهور، بر سه پايه استوار است كه خلقت انسان بر اساس آن پىريزى شده است و فرستادن انبياء و اوصياء نيز براى اجرا و تحقق آن بوده است:
1 . علم و معرفت.
2 . بندگى و عبادت و رسيدن به رحمت.
3 . انجام بهترين عمل با موفقيت.
علم و معرفت
يكى از مهمترين تحولات در عصر ظهور آخرين سفير الهى، اين است كه علم و دانش در سطح گستردهاى، سر تا سر گيتى را فراگرفته، مردم با انواع علوم آشنا شده و بهترين معرفت را در حقّ خداوند و احكام و دستورات او پيدا كرده و با ولىّ حق و مقامات علمى و معنوى او آشنا مىشوند. امام صادقعليه السلام در سخن گهربارى مىفرمايند:
العِلمُ سَبعَةٌ وَ عِشرونَ حَرفاً فَجَميعُ ما جَاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ فَلَم يَعرِفِ النّاسُ حَتَّى اليَومِ غَيرَ الحَرفَينِ فَاِذا قامَ قائِمُنا اَخرَجَ الخَمسَةَ وَ العِشرينَ حَرفاً فَبَثَّها فِى النّاسِ وَ ضَمَّ اِلَيهَا الحَرفَينِ حَتّى يَبُثَّها سَبعَةً وَ عِشرينَ حَرفاً.××× 1 بحار الانوار: ج 52 ص 336 ؛ نوادر الاخبار: ص 278 . ×××
علم بيست و هفت حرف است. آنچه را كه هر يك از پيامبران آوردند دو حرف است و تا امروز مردم غير از آن دو حرف را نشناختهاند. آنگاه كه قائم ما قيام مىنمايد بيست و پنج حرف ديگر را خارج ساخته و در ميان مردم منتشر مىسازد و دو حرف ديگر را به آنها مىافزايد تا تمام بيست و هفت حرف علم را در ميان مردم منتشر نمايد.
از اين سخن حكيمانه امام صادقعليه السلام استفاده مىشود: علم و دانش در ميان همه افراد جامعه منتشر مى شود و تمام آحاد مردم به مدارج علمى دست مىيابند، در حالى كه تا قبل از قيام آن حضرت علم و دانش اختصاص به گروهى اندك داشت، علاوه كه آنان نيز به هر علمى راه نيافته بودند. اما در عصر شكوهمند ظهور، تمام علوم )بيست و هفت حرف علم( در ميان مردم منتشر مىشود.
از اين گذشته، نكته ديگرِ كلام گهربار امام اين است كه حقيقت هر علمى در عصر ظهور در ميان مردم آشكار مىشود نه علوم ظاهر فريب و بىپايهاى كه بر اساس فرضيه و تئورى به خورد دانش آموزان داده مىشود، و پس از گذشت زمان بطلان و نادرستى تمام يا بخشى از آن آشكار مىشود. بلكه حقيقت هر علمى و واقعيت هر دانشى به صورت يك فرهنگ عظيم و تكامل يافته در ميان همه افراد جامعه منتشر مىشود، علومى كه باعث تكامل عقلها و رشد باورها مىگردد. و اين يكى از جهاتى است كه باعث فهم رواياتى مىگردد كه چگونه خداوند با نهادن دست وليّش بر سر بندگانش خردهاى آنان را به كمال رسانده و عقول آنها را بارور مىسازد. اگر امام باقرعليه السلام مىفرمايند:
اِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ يَدَهُ عَلى رُؤُوسِ العِبادِ، فَجَمَعَ بِها عُقولَهُم، وَ اَكمَلَ بِهِ اَخلاقَهُم.××× 1 بحار الانوار: ج 52 ص 336. ×××
هرگاه قائم ما قيام كند دست خود را بر سر بندگان خدا مىگذارد و به اين وسيله خردهاى آنان را جمع و متمركز مىسازد و اخلاق آنها را كامل مىكند.
بىشك يكى از عوامل تكميل عقل انسان و بالا رفتن خرد و فهم او، افزايش علم و دانش و بالا رفتن سطح آگاهىهاى اوست.
ترديدى نيست با علومى كه ولىّ خدا در عصر ظهور بين مردم منتشر مىسازد و كلاسهاى تربيتى كه آن بزرگوار با هميارى اصحاب و ياورانش در سطح كره زمين دائر مىكند، سطح فكر و فهم مردم بالا رفته، خردهاى آنان كامل گشته و از شعور بىنظيرى در تاريخ بشريت برخوردار مىگردند.
اين يكى از اهدافى است كه خداوند در خلقت انسان از ابتداى آفرينش مدّ نظر داشته و با همين هدف انبياء و كتب آسمانى را به سوى آنان فرو فرستاده است، اما جاهلان شهوت پرست و دنيا دوستان رياست طلب با اخلال در كار آنان مانع از به ثمر رسيدن زحمات آنان گرديدند.
بىجهت نيست كه پيامبر گرامى اسلامصلى الله عليه وآله در صحراى غدير يكى از امتيازات اميرالمؤمنينعليه السلام خليفه بلافصلش را علم و دانش بىنظير او در ميان همه اصحاب شمرده فرمايند:
مَعاشِرَ النّاسِ ، فَضِّلوهُ . ما مِن عِلمٍ اِلّا وَ قَد اَحصاهُ اللَّهُ فِىَّ ، وَ كُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَد اَحصَيتُهُ فى اِمامِ المُتَّقينَ، وَ ما مِن عِلمٍ اِلاّ وَ قَد عَلَّمتُهُ عَلِيّاً.××× 1 روضة الواعظين: ج 1 ص 89 ؛ الاحتجاج: ج 1 ص 66 ؛ اليقين: ص 343 باب 127. ×××
اى مردم، على را برتر از ديگران بدانيد. هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است، و هر علمى را كه آموختهام در امام المتقين جمع نمودهام، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموختهام.
سپس امام عصر ارواحنا فداه را وارث تمام آن علوم معرفى كرده و مىفرمايد: »اَلا اِنَّهُ وارِثُ كُلُّ عِلمٍ وَ المُحيطُ بِكُلِّ فَهمٍ«××× 2 همان. ×××: »آگاه باشيد، فرزندم مهدى وارث هر علمى و در برگيرنده هر فهمى است«.
بندگى و عبادت
دسته دوم از مداركى كه بيانگر تحولات عصر ظهور است نظر به تحقق هدف دوم خلقت، يعنى تحقق عبوديت خداوند در سطح كره زمين دارد. در بعضى از روايات چنين آمده است:
امام عصرعليه السلام تمام صاحبان مذاهب مختلف، از يهود و نصارى و مجوس و آتش پرستان و هندو و بودائيان و بتپرستان و ديگر ملتهاى غير مسلمان را جمع كرده و از آنها مىخواهد كه خداشناس و يكتاپرست گردند و همگى خداى يگانه يكتاى بىنياز و بدون شريك را بپرستند. هر كس پذيرفت در امان است و هر كس نپذيرفت از دم شمشير حضرت و يارانش مىگذرد.
اوضاع مردم از نظر اعتقادى به گونهاى مىگردد كه جز خداپرستِ موحّد كسى باقى نمىماند، و همگى با معرفتى كه از كلاسهاى درس امام و ياورانش دريافت مىكنند خدا را خالص مىپرستند و به عبادت خداى يكتا مشغول مىشوند.
ابن بُكَير مىگويد: از حضرت اباالحسن از تفسير اين آيه پرسيدم كه خدا مىفرمايد: »وَ لَهُ اَسلَمَ مَن فِى السَّماواتِ وَ الاَرضِ طَوعاً وَ كَرهاً وَ اِلَيهِ يُرجَعونَ«××× 1 آل عمران: 83 . ×××: »تمام موجودات زمين و آسمان به ميل و رغبت يا اكراه و اجبار تسليم او خواهند شد و به سوى او بازگردانده خواهند گشت«. فرمود: »درباره قائمعليه السلام نازل شده، آنگاه كه يهوديان و مسيحيان و آتش پرستان و زنديقان و مرتدّان و تمامى كافران در شرق و غرب عالم را محاكمه كرده و اسلام را بر آنها عرضه مىكند، هر كس با ميل و رغبت اسلام را برگزيند او را به نماز و زكات و آنچه كه هر مسلمانى به آن امر مىشود و به آنچه كه خدا دوست دارد امر مىكند؛ و هر كس اسلام نياورد گردنش را مىزند، به گونهاى كه در شرق و غرب عالم كسى باقى نمىماند مگر اين كه موحد گشته و خداپرست مىشود«.
ابن بُكَير گويد: گفتم: "مولاى من! فدايت شوم، به راستى، مردم بيش از آنند )كه امام فرصت دعوت همه آنها را پيداكند(! فرمود: »خدا وقتى اراده كند كارى را انجام دهد زياد را كم و كم را زياد مىكند«.××× 1 منتخب الاثر: ص 587 ح 1. ×××
در حديث زيباى ديگرى كه از على بن اسباط روايت شده مىگويد: اصحاب ما در تفسير اين آيه كه خداوند مىفرمايد: »المُلكُ يَومَئِذٍ الحَقُّ لِلرَّحمنِ«××× 2 فرقان: 26 . ×××: »پادشاهى و سلطنت امروز حق و از آنِ خداوند رحمان است«. مىگويند: »ملك و سلطنت امروز و ديروز و فردا در همه دوران از آنِ خداوند رحمان بوده و هست و خواهد بود. ولى هنگامى كه امام قائمعليه السلام قيام كند شرايطى پيش مىآيد كه جز خدا پرستيده و عبادت نمىشود«.××× 3 منتخب الاثر: ص 587 ح 2. ×××
از امثال اين روايات روشن مىگردد كه سطح دانش و معرفت مردم به حدّى بالا مىرود و عقلها تا آنجا اوج مىگيرد كه خود به خود از هر گونه بتپرستى و كجانديشى و انحراف فكرى درباره خدا پرهيز كرده و همگى يكدل و يك زبان به توحيد و يگانه پرستى و عبادت و بندگى خدا روى مىآورند. و اين همان هدف خلقتى است كه خدا انسان را براى رسيدن به آن آفريده، و انبياء و اوصياء را براى آشنا ساختن مردم و سوق دادن آنان به سوى آن فرستاده است. ولى اين هدف تنها، به دست آخرين وصى پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله در كره زمين عملى مىگردد. پس نتيجه غدير در روز روشن ظهور آشكار گشته و به ثمر مىنشيند. بىجهت نيست كه اميرالمؤمنينعليه السلام در سخنى پربار و جامع در مقام ترسيم خيرات و بركات صادر شده از فرزندش مهدىعليه السلام در عصر ظهور چنين مىفرمايد:
آنگاه مهدىعليه السلام اميران و فرماندهانش را به ساير شهرها مىفرستد، تا به عدالت بين مردم رفتار كنند، عدالتى كه آثارش در ميان حيوانات هم آشكار شده، گوسفند و گرگ در كنار هم در يك مكان مىچرند. بچهها با مارها و عقربها بازى مىكنند و حيوانات متعرض آنها نگشته و ضررى به آنها نمىرسانند. هر نوع بدى و شرّى از ميان مردم كوچ كرده و مىرود، و هر نوع خير و خوبى در ميان آنان باقى مىماند. رباخوارى از جامعه رخت مىبندد و مردم به عبادات و شرع و ديانت و خواندن نمازهايشان در جماعتها روى مىآورند.××× 1 منتخب الاثر: ص 592 ح 4. ×××
انجام بهترين عمل با موفقيت
از مهمترين بركات وجودى امام عصر ارواحنا فداه تحقق سومين هدف خلقت در كره زمين است. چه آنكه خدا بندگانش را آفريده تا آنها را بيازمايد و بنگرد كدامين بنده بهترين عمل را تحويل مولايش داده و برترين تقوا را در زندگى خويش پياده مىكند.
بىشك يكى از آثار و فوائد وجودى امامعليه السلام در دوران غيبت و عصر ظهورش، تربيت شيعيان و ياران مخلصى است كه تحت اشراف تربيتهاى آن حضرت قرار گرفته، در آزمونهاى گوناگون ولىّ خدا شركت كرده و موفق به انجام بهترين عمل و دريافت برترين مدال افتخار از دست حجت خدا گشتهاند. اينها همه از بركت معرفتى است كه به آن ذات مقدس پيدا كرده و در سايه آن معرفت به محبّت و اطاعت آن بزرگوار دست يافته و از اين طريق به مقام عبادت و انس با خدا و معرفت و طاعت پروردگار رسيدهاند؛ معرفت و طاعتى كه منشأ تمام خوبىها و سررشته همه كمالات و مقامات معنوى است.
اميرالمؤمنينعليه السلام در سخنى تكان دهنده به گوشهاى از كمالات ياران فرزندش مهدىعليه السلام اشاره كرده و مىفرمايند:
وَيحاً لِطالِقان! فَاِنَّ ِللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِها كُنوزاً لَيسَت مِن ذَهَبٍ وَ لا فِضّةٍ وَ لكِن بِها رِجالٌ مُؤمِنونَ عَرَفوا اللَّهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَ هُم اَنصارُ المَهدِىّعليه السلام فى آخِرِ الزَّمانِ«.
خوشا بر احوال طالقان و رحمت خدا بر آن باد! چه آنكه براى خداى عزّ و جلّ در آنجا گنجهايى است كه از طلا و نقره نيست، لكن در آن سرزمين مردان با ايمانى هستند كه خدا را به حق معرفت شناختهاند و آنها ياوران مهدىعليه السلام در آخر الزمان هستند.××× 1 ينابيع المودة: ج 3 ص 298 393 ؛ كشف الغمة، اربلى: ج 3 ص 279 ؛ كتاب الفتوح، احمد بن اعثم كوفى: ج 2 ص 320 . ×××
امام باقرعليه السلام در تفسير آيه »وَ لَقَد كَتَبنا فِى الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّكرِ اَنَّ الاَرضَ يَرِثُها عِبادِىَ الصّالِحونَ«××× 2 الانبياء: 105 . ×××: »به راستى ما بعد از ذكر )تورات( در زبور داود نوشتيم كه )روزى خواهد آمد كه( بندگان صالح من زمين را به ارث خواهند برد«. مىفرمايند: »صالحان اصحاب مهدىعليه السلام در آخرالزّمان هستند«.××× 3 بحار الانوار: ج 15 ص 178 . ×××
بىشك ياران امام زمانعليه السلام در بُعد اعتقادى، بهترين معرفت را به حقّ داشته و در بُعد عملى به برترين صلاح و درستكارى دست يافته، و مُهر قبولى را از امام خويش دريافت كردهاند، كه اين گونه در لسان خدا و اوليائش مدح و تعريف مىشوند!
واضح است كه تا كسى در ميدان امتحانهاى غيبت موفق و پيروز نگشته باشد، پرونده اعتقاد و عملش اين گونه بىقيد و شرط مورد امضاى خدا و ولىّ او قرار نمىگيرد، كه هم مدال پر افتخار معرفت به پروردگار - آن هم به حقّ معرفت - و هم نشان بىمثال صلاح در عمل را از خداى خويش دريافت نمايد.
با اين بيان، به خوبى روشن مىگردد كه چگونه حقيقتِ غدير در عصرِ ظهورِ آخرين امير يعنى امام عصرعليه السلام تجلّى پيدا مىكند؛ و تمام اهداف خلقت و اغراض بعثت و رسالت و مقصود خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله از تعيين امام براى منصب امامت به دست تواناىِ آخرين وصىّ پيامبر خاتمصلى الله عليه وآله عملى مىگردد.
به اميد آن روز، دست به دعا برداشته و با اشك و آه هر روز و هر شب تكرار مىكنيم: »اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِيِّكَ الفَرَجَ«.
پانویس
- ↑ محمد حسین یوسفی
- ↑ در اين باره خداوند مى فرمايد: «اللَّهُ الَّذى خَلَقَ سَبعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الاَرضِ مِثلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الامرُ بَينَهُنَّ لِتَعلَموا اَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَىءٍ قَديرٌ وَ اَنَّ اللَّهَ قَد اَحاطَ بِكُلِّ شَىءٍ عِلماً». طلاق: ۱۲ .
- ↑ خداوند در اين زمينه مى فرمايد: «وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الاِنسَ اِلاّ لِيَعبُدونِ». الذاريات: ۵۶ ؛ و نيز مى فرمايد: «وَ لَو شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّةً واحِدَةً وَ لا يَزالونَ مُختَلِفينَ ، اِلاّ مَن رَحِمَ رَبُّكَ وَ لِذلِكَ خَلَقَهُم». هود: ۱۱۹ - ۱۱۸ .
- ↑ در اين باره خداوند می فرمايد: «الَّذى خَلَقَ المَوتَ وَ الحَياةَ لِيَبلُوَكُم اَيُّكُم اَحسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ العَزيزُ الغَفورُ» ملك: ۲
- ↑ احزاب: ۴۰
- ↑ توبه: ۳۳ .
- ↑ «فترت» چند سال بعد از حضرت عيسى عليه السلام كه وحيى بر مردم نازل نشد و پيامبرى در ميان مردم نبود و مردم به افكار جاهليّت و اوهام بربريت برگشته بودند
- ↑ خداوند در قصه مباهله پيامبرصلى الله عليه وآله با نصاراى نجران، در آيه ۶۱ سوره آل عمران، اميرالمؤمنين عليه السلام را نفس پيامبرصلى الله عليه وآله شمرده و مى فرمايد: «فَمَن حَاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ اَبناءَنا وَ اَبناءَكُم وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَةَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ»
- ↑ مائده: ۵۵ .
- ↑ روضة الواعظين: ج ۱ ص ۸۹ ؛ الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ ؛ اليقين: ص ۳۴۳ باب ۱۲۷.
- ↑ الاحتجاج، طبرسى: ج ۱ ص ۶۰ .
- ↑ الاحتجاج، طبرسى: ج ۱ ص ۶۰ .
- ↑ روضة الواعظين: ج ۱ ص ۸۹ ؛ الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ ؛ اليقين: ص ۳۴۳ باب ۱۲۷ .
- ↑ روضة الواعظين: ج ۱ ص ۸۹ ؛ الاحتجاج: ج ۱ ص ۶۶ ؛ اليقين: ص ۳۴۳ باب ۱۲۷ .
- ↑ انفال: ۲۴ .
- ↑ حديد: ۱۷ .