انگیزه های مهندسی تبلیغ غدیر
انگيزه ها و اهداف مهندسى تبليغ غدير[۱]
پس از روشن شدن منظور از »مهندسى تبليغ غدير«، نوبت آن است كه بدانيم چه انگيزههايى احساس نياز به اين مهم را در ما زنده مىكند و ما را به سوى طراحى و اجراى آن سوق مىدهد. در مرحله بعد نوبت آن است كه بدانيم وقتى »تبليغ غدير« را »مهندسى« مىكنيم بايد چه اهداف دور و نزديكى را پيش بينى كنيم و در نظر بگيريم.
بايد توجه داشت كه هميشه انگيزه تعيين كننده هدف نيست، بلكه ممكن است انگيزههاى متعددى براى تبليغ غدير وجود داشته باشد، اما رسيدن به همه آنها هدف مُبلِّغ نباشد يا نتواند به همه آنها دست پيدا كند. از سوى ديگر هر كس با انگيزهاى به صورت ابتدائى به سوى كارى تحريك مىشود و كشانده مىشود، اما بعد از ورود به آن نوبت سنجش جوانب آن و قدرت شخص است، تا محاسبه كند چه اندازه از انگيزههايش دست يافتنى است، تا همان را هدف قرار دهد و عاقلانه به سويش حركت كند.
انگيزه هاى مهندسى تبليغ غدير
انگيزهاى كه ما را مىكشاند به سمت برنامه ريزى و مديريت دقيقتر براى رساندن غدير به آنان كه خبر ندارند، در 3 رتبه قابل ارزيابى است:
درجه اول : اهميت خود »غدير« در اعتقادات ما .
درجه دوم : تأكيدات صاحبان غدير بر »تبليغ« آن .
درجه سوم : حسن سليقه خدا و رسول و امامان در پيام رسانى غدير .
با در نظر گرفتن اين سه جهت، انگيزههاى ما براى »مهندسى تبليغ غدير« بر اساس ديدگاههايى است كه اهميت و لزوم اقدام به آن را براى ما روشن مىكند. در اينجا 10 انگيزه بسيار مهم براى »مهندسى تبليغ غدير« كه بر گرفته از مبانى اعتقادى و از متون احاديث است ذكر مىكنيم:
انگيزه اول: امر مستقيمِ واجب، نه مستحب
يكى از اسباب حركت به سوى تبليغ غدير آن است كه ما با دستورى واجب و حتمى از طرف خدا و رسول رو به رو هستيم، كه مانند نماز و ساير واجبات كه سستى و انكار و عصيان و كوتاهى در آن پذيرفته نيست. در اثبات واجب بودن تبليغ غدير 3 مرحله بايد طى شود: يكى امر واجب بودن آن و ديگرى وجوب مهندسى آن و سومى جزئيات مسائلى كه زير مجموعه اين واجب كلى هستند؛ كه هر سه موضوع بايد از متونى كه دلالت بر اين دستور دارد استخراج گردد.
مرحله اول : امر واجب به تبليغ غدير
فرمان اصلى براى »تبليغ غدير« جمله »فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلى يَومِ القِيامَةِ« است. كه با چينش خاصى در خطابه پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير آمده است:
قَد بَلَّغتُ ما اُمِرتُ بِتَبليغِهِ حُجَّةً عَلى كُلِّ حاضِرٍ وَ غائِبٍ ، وَ عَلى كُلِّ اَحَدٍ مِمَّن شَهِدَ اَو لَميَشهَد، وُلِدَ اَو لَم يُولَد ، فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ وَ الوالِدُ الوَلَدَ اِلى يَومِ القِيامَةِ .
من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمدهاند يا نيامدهاند. پس حاضران به غايبان و پدران به فرزندان تا روز قيامت برسانند.××× 1 خطبه غدير: بخش 6 . ×××
مفهوم امر در اين جمله صريح است و تأويلى نيست، زيرا كلمه »فَليُبَلِّغ« صيغه امر مفرد مذكر غايب است، و فاعل و مفعول آن بلافاصله ذكر شده، كه فاعل آن »الحاضر« و مفعول آن »الغائب« است.
اين پايه اساسى در تبليغ غدير را پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه آن بنيان نهاد، آنگاه كه امر را بدون قيد و شرط فرمود: »حاضر به غايب و پدر به فرزند تا روز قيامت پيام غدير را برساند«؛ يعنى هر كس كه به هر صورتى در صحنه غدير حضور پيدا مىكند و از آن اطلاع مىيابد، به همه كسانى كه با جسم يا فكرشان از غدير غايباند و از آن اطلاع ندارند به انواع روشهاى تبليغى آن خبر دهد؛ و اين روند تا روز قيامت در هيچ موقعيتى تعطيل نشود.
پس از روشن شدن اصل »امر واجب« در اين دستور پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، به اين 6 قرينه كه وجوب امر تبليغ غدير را مؤكدتر مىنمايد، توجه كنيد:
قرينه اول : بر انواع مؤمنين حجت تمام شد
اين اطلاق و عموميت و استمرار تبليغ غدير در جمله قبلىِ »فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ ...« كاملاً بيان شده است. ابتدا پيامبرصلى الله عليه وآله ابلاغ خود را و مخاطبينش را تثبيت مىنمايد و سپس از همه آنها مشاركت در تبليغ را درخواست مىنمايد، آنجا كه مىفرمايد: »من رسانيدم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجت باشد بر حاضر و غايب و بر همه كسانى كه حضور دارند يا ندارند، به دنيا آمدهاند يا نيامدهاند«.
گويا حضرت در اين جمله مىفرمايد: »ابلاغ من به غايبين و به دنيا نيامدهها از طريق معجزه نخواهد بود، بلكه هر كس خبر غدير را شنيد به ديگرى مىرساند و در اين تبليغ مرا يارى مىكند«.
قرينه دوم : امام بر انواع مخاطبين نصب شد
فرمايشات پيامبرصلى الله عليه وآله در اوايل خطبه در شمارش كسانى است كه بايد ولايت را بپذيرند، كه مىفرمايد:
اى مردم، اين مطلب را درباره او بدانيد و بفهميد، و بدانيد كه خداوند او را براى شما صاحب اختيار و امامى قرار داده كه اطاعتش را واجب نموده است بر مهاجرين و انصار و بر تابعين آنان به نيكى، و بر روستايى و شهرى، و بر عجمى و عربى، و بر آزاد و بنده، و بر بزرگ و كوچك، و بر سفيد و سياه. بر هر يكتا پرستى حكم او اجرا شونده و كلام او مورد عمل و امر او نافذ است.××× 1 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
در جمله »وَ اعْلَموا اَنَّ اللَّهَ قَد نَصَبَهُ لَكُم وَليّاً وَ اِماماً« ضمير »كُم« به معناى »شما« است و شامل همه »يكتا پرستان« به تصريح پيامبرصلى الله عليه وآله در آخرين اين فراز است كه مىفرمايد: »وَ عَلى كُلِّ مُوَحِّدٍ ماضٍ حُكمُهُ«. اين فراز نشان مىدهد كه بايد به هر وسيلهاى شده خبر غدير به اين »شماها« برسد كه جز از راه اطلاع رسانى انسانها به يكديگر ممكن نيست. وقتى در جملات بعدى »روستايى« و »شهرى« و »عجمى« »عربى« و »آزاد« و »بنده« و »بزرگ« و »كوچك« و »سفيد« و »سياه« را نام مىبرد، كاملاً روشن مىشود كه بايد در هر محيطى و بين هر قوم و ملتى و اهل هر زبانى، همه خود را موظف به اطلاع رسانى درباره غدير بدانند تا همه از »نَصَبَهُ لَكُم« با خبر شوند و سپس بپذيرند.
قرينه سوم : چگونه به همه ابلاغ كرد؟!
وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله با صداى بلند اعلام مىكند وظيفه خود در ابلاغ را به خوبى انجام داده و مخاطبينش را هم تا آخر دنيا نشان مىدهد، تنها نقطه وصل اين ابلاغ به آيندگان آن است كه هر نسلى موظف به ابلاغ غدير به نسل بعد باشد، وگرنه بايد گفت: پيامبرصلى الله عليه وآله فقط توانسته به مخاطبين حاضر خودش ابلاغ نمايد! آن حضرت در 4 مورد از خطبه غدير به ابلاغِ كامل خود تصريح كرده مىفرمايد:
1 . اَلا وَ قَد اَدَّيتُ ، اَلا وَ قَد بَلَّغتُ ، اَلا وَ قَد اَسمَعتُ ، اَلا وَ قَد اَوضَحتُ . اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ ، وَ اَنَا قُلتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مىگويم.××× 1 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
2 . اللّهُمَّ اِنّى اُشهِدُكَ اَنّى قَد بَلَّغتُ.
خدايا، تو را شاهد مىگيرم كه من ابلاغ نمودم.××× 1 خطبه غدير: بخش 4 . ×××
3 . قَدِ اسْتَشهَدتُ اللَّهَ وَ بَلَّغتُكُم رِسالَتى وَ ما عَلَى الرَّسولِ اِلاَّ البَلاغُ المُبينُ .
من خدا را شاهد گرفتم و رسالتم را به شما ابلاغ نمودم، و بر عهده رسول جز ابلاغ روشن چيزى نيست.××× 2 خطبه غدير: بخش 5 . ×××
4 . اِنّى قَد بَيَّنتُ لَكُم وَ اَفهَمتُكُم.
من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم.××× 3 خطبه غدير: بخش 9 . ×××
قرينه چهارم : براى تبليغ قول دادند
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از مردم قول گرفت كه پيام غدير را به نسلهاى بعد برسانند و خدا را در اين وعده شاهد بگيرند؛ آنجا كه فرمود:
نَحنُ نُؤَدّى ذلِكَ عَنكَ الدّانِىَ وَ القاصِىَ مِن اَولادِنا وَ اَهالينا.
ما اين مطالب را از قول تو به نزديك و دور از فرزندانمان و فاميلمان مىرسانيم.××× 4 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
وَ نُشهِدُ اللَّهَ بِذلِكَ وَ كَفى بِاللَّهِ شَهيداً وَ اَنتَ عَلَينا بِهِ شَهيدٌ« .
و خدا را بر آن شاهد مىگيريم. خداوند در شاهد بودن كفايت مىكند و تو نيز بر اين اقرار ما شاهد هستى«.××× 5 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
بايد گفت: وعده و قول تبليغ به نوعى ابلاغ عملى و شاهد گرفتن خدا نوعى اعتراف به ابلاغ است؛ و اين همان وسيلهاى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله براى رسيدن پيام غدير به نسلهاى بعد از خود انتخاب كرده است.
البته در اعتقاد ما اين يك تأكيد و قرينه است، زيرا در اوامر معصومينعليهم السلام كه از طرف خداست قول دادن لازم نيست، بلكه همين كه امر كنند كافى است و بر ما لازم مىشود مانند نماز و ساير واجبات. بنابراين اگرچه مخاطبين خطبه غدير قولِ تبليغ آن را دادند، اما نسلهاى بعدى كه در آنجا حاضر نبودند تا قول بدهند، باز هم بايد اين امر را اطاعت كنند و نمىتوانند به دليل قول ندادن از انجام آن شانه خالى كنند!
قرينه پنجم : به انجام تبليغ اقرار كردند
وقتى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير از همه مخاطبينش - كه همه مؤمنين هستند - درباره پيام غدير - كه امامت است - اقرار مىگيرد، اين نوعى ابلاغ عملى به حساب مىآيد و مخاطب اعتراف مىكند كه خبر به من ابلاغ شد. در مرحله بعد بايد اين اعتراف و قبول و پذيرش در نسلهاى بعد هم محقق شود، و اين جز با ابلاغ پيام غدير توسط هر نسلى به نسلهاى ديگر ممكن نيست. حضرت طى 8 فقره در اين باره مىفرمايد:
1 . قَد اَمَرَنِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اَن آخُذَ مِن اَلسِنَتِكُمُ الاِقرارَ بِما عَقَّدتُ لِعَلِىٍّ اَميرِالمُؤمِنينَ ، وَ لِمَن جاءَ بَعدَهُ مِنَ الاَئِمَّةِ مِنّى وَ مِنهُ ، عَلى ما اَعلَمتُكُم اَنَّ ذُرِّيَّتى مِن صُلبِهِ .
پروردگارم مرا مأمور كرده است كه از زبان شما اقرار بگيرم درباره آنچه منعقد نمودم براى على اميرالمؤمنين وامامانى كه بعد از او مىآيند و از نسل من و اويند، چنانكه به شما فهماندم كه فرزندان من از صلب اويند.××× 1 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
2 . قولوا بِاَجمَعِكُم : »اِنّا سامِعونَ مُطيعونَ ...
همگى چنين بگوييد: »ما شنيديم و اطاعت مىكنيم ...××× 1 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
3 . وَعَظتَنا بِوَعظِ اللَّهِ فى عَلِىٍّ اَميرِالمُؤمِنينَ وَ الاَئِمَّةِ الَّذينَ ذَكَرتَ مِن ذُرِّيَّتِكَ مِن وُلدِهِ بَعدَهُ ، الحَسَنِ وَ الحُسَينِ وَ مَن نَصَبَهُ اللَّهُ بَعدَهُما.
تو ما را به موعظه الهى نصيحت نمودى درباره على اميرالمؤمنين و امامانى كه گفتى بعد از او از نسل تو و فرزندان اويند، يعنى حسن و حسين و آنان كه خداوند بعد از آن دو منصوب نموده است.××× 2 خطبه غدير: بخش 10 . ×××
4 . مَعاشِرَ النّاسِ ، ما تَقولونَ؟
اى مردم، چه مىگوييد؟××× 3 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
5 . قولوا الَّذى قُلتُ لَكُم وَ سَلِّموا عَلى عَلِىٍّ بِاِمرَةِ المُؤمِنينَ.
آنچه به شما گفتم بگوييد )تكرار كنيد(، و به على به عنوان »اميرالمؤمنين« سلام كنيد.××× 4 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
6 . قولوا : »سَمِعنا وَ اَطَعنا«.
بگوييد: »شنيديم و اطاعت كرديم«.××× 5 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
7 . قولوا : »الحَمدُ ِللَّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهتَدِىَ لَو لا اَن هَدانَا اللَّهُ«.
بگوييد: »حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمىكرد ما هدايت نمىشديم«.××× 6 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
8 . قولوا ما يَرضَى اللَّهُ بِهِ عَنكُم مِنَ القَولِ، فَاِن تَكفُروا اَنتُم وَ مَن فِى الاَرضِ جَميعاً فَلَن يَضُرَّ اللَّهَ شَيئاً .
سخنى بگوييد كه به خاطر آن خداوند از شما راضى شود، و اگر شما و همه كسانى كه در زمين هستند كافر شوند به خدا ضررى نمىرسانند.××× 1 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
قرينه ششم : بر سر ابلاغ بيعت نمودند
پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير - گذشته از اقرار لسانى - بر سر آنچه در غدير فرموده از همه مخاطبينش بيعت مىگيرد، كه اين هم نوع ديگرى از ابلاغ عملى است. بايد اين بيعت در نسلهاى بعد هم عملى شود، و اين جز با ابلاغ پيام غدير توسط هر نسلى به نسلهاى ديگر ممكن نيست، زيرا آنان نمىتوانند از دوردست زمانها با پيامبر و اميرالمؤمنينعليهما السلام دست دهند. حضرت طى 2 فقره در اين باره مىفرمايد:
1 . اُمِرتُ اَن آخُذَ البَيعَةَ مِنكُم وَ الصَّفقَةَ لَكُم بِقَبولِ ما جِئتُ بِهِ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فى عَلِىٍّ اَميرِالمُؤمِنينَ وَ الاَوصِياءِ مِن بَعدِهِ.
من مأمورم كه از شما بيعت بگيرم و با شما دست بدهم بر اينكه قبول كنيد آنچه از طرف خداوند عز و جل درباره امير المؤمنين على و جانشينان بعد از او آوردهام.××× 2 خطبه غدير: بخش 10 . ×××
2 . مَعاشِرَ النّاسِ ، فَبايِعوا اللَّهَ وَ بايِعونى وَ بايِعوا عَلِيّاً اَميرَالمُؤمِنينَ وَ الحَسَنَ وَ الحُسَينَ وَ الاَئِمَّةَ مِنهُم فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ.
اى مردم، با خدا بيعت كنيد و با من بيعت نماييد و با على اميرالمؤمنين و حسن و حسين و امامان از ايشان در دنيا و آخرت دست بيعت دهيد.××× 3 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
مرحله دوم : وجوب مهندسى تبليغ غدير
اكنون كه اصل »امرِ واجب« بودن »تبليغ غدير« ثابت شد، نوبت اثبات »وجوب مهندسىِ آن« است. در تبليغ غدير بدون مهندسى نمىتوان كار مؤثرى انجام داد، و در واقع حركت نسنجيدهاى مىشود كه گاهى موجب پشيمانى است.
بنابراين طراحى و مهندسى براى تبليغ غدير شرعاً يك تكليف و عقلاً يك لزوم به حساب مىآيد كه نمىتوان از آن شانه خالى كرد، چرا كه ما حق تضييع نيروهاى فكرى و جسمى و مالى خود را نداريم. كسانى كه مشتاقانه به »مُبلّغين غدير« مىپيوندند، تصورشان اين است كه طلايه داران اين مسير فكرهاى لازم را در اين باره كردهاند و به وقت و امكانات آنان ارزش قائلند. اين وجوب و لزوم مهندسى تبليغ غدير را از 2 مستند مىتوان مورد بررسى قرار داد:
وجوب نَقلىِ مهندسى در فرمان تبليغ
وقتى دستور آمده كه »فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ ...«، اين فقط فرمان تبليغ غدير نيست بلكه به معناى مهندسى اين تبليغ است، به خصوص اگر قطعههاى ديگر مربوط به اين تبليغ را - كه ذكر شد - كنار آن بياوريم. اگر مىفرمود: »بَلِّغوا الغَديرَ« اشارهاى به مهندسى آن نبود، اما وقتى مىفرمايد: »الحاضر الغائب و الوالد الولد«، و بر سر اين ابلاغ پيمان مىگيرد و مخاطبين ابلاغ را تعيين مىكند )چنانكه گذشت(، همه اينها مراحلى از مهندسى و طراحى براى تبليغ غدير را از ما مىطلبد.
لزوم عقلى مهندسى در فرمان تبليغ
اكنون مىگوييم: حتى اگر فرموده بود: »بَلِّغوا الغَديرَ« و هيچ چيز ديگرى نفرموده بود باز هم مهندسىِ آن لازم بود، زيرا مثل اين است كه به كسى مصالح ساختمان و ابزار ساخت را بدهيم و بگوييم: »بساز«؛ قطعاً و طبعاً اين دو براى ساختن كافى نيست و تا مهندسى آن صورت نگيرد هيچكس اقدام نمىكند، چون بدون فكر و طراحى اقدام كردن هم ضايع كردن مصالح و هم تلف كردن نيرو و اموال است. اما اگر قبل از هر اقدامى كيفيت و شرايط و حدود كار تا ريزترين قسمت آن محاسبه و طراحى شود و حتى ماكت آن ساخته شود، آنجاست كه هر عاقلى با خيال راحت و با اطمينان از نتيجه و با تعيين هدف حركت مىكند، و اگر مانعى پيش نيايد معمولاً به بهترين نتيجه هم مىرسد.
درباره غدير هم اگر ما فقط يك دستور كوتاه به تبليغ آن داشتيم و هيچ دستورى درباره كيفيت آن به ما نداده بودند، باز هم طبيعىترين راه در اطاعت اين امر آن بود كه با هر مخاطبى رو به رو مىشديم به فكر فرو مىرفتيم كه بايد از كجا شروع كنيم و تا كجا پيش برويم و با چه برخورد و چه لسانى با او سخن بگوييم! بعد از پردازش موقعيت و تصميم گيرى لازم لب به سخن باز مىكرديم و غدير را تقديم مخاطب مىنموديم.
از نگاه ديگر وقتى دستور تبليغ غدير جهانى و ابدى شد، اين دو خصلت لازمهاش تبليغى به گستره همه انسانهاست. كمترين درجه مهندسى براى چنين تبليغى آموزش زبان اقوام مختلف و تبليغ بر اساس ادبيات آنهاست، كه خود اين مهم نياز به مهندسى حساب شده و پيچيدهاى ار نظر انتقال صحيح معانى از طريق الفاظ ترجمه شده دارد. البته اين اولين و ضرورىترين گام مهندسى در تبليغ غدير است و در كنار آن نياز به طراحى ابعاد ديگر آن جاى خود را دارد.
مرحله سوم : مسائل فرعى مهندسى تبليغ غدير
پس از اثبات اصل امر وجوبى درباره تبليغ غدير و مهندسىِ آن، مسائل فرعى بسيارى مطرح مىشود كه براى طراحى و برنامه ريزى اين مهندسى بايد حكم آنها مشخص گردد. طبق ادلهاى كه در دو قسمت قبل مطرح شد پاسخ اين مسائل فرعى هم روشن مىشود؛ كه ذيلاً 26 نمونه از آنها را ذكر مىكنيم و مسائل مشابه از همين موارد قابل استفاده است:
1 . اصل تبليغ غدير بر اساس »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ«××× 1 خطبه غدير: بخش 6 . ××× واجب است، اما قطعاً با تغيير شرايط محكوم به احكام خمسه است. اگر در موقعيتى تبليغ آن براى مُبلّغ يا ديگرى خطر جانى يا خطر سنگينى غير قابل تحملى داشته باشد، حرام مىشود؛ و اگر خطر يا مشكلات قابل تحمل و سختى داشته باشد مكروه مىشود. اگر تأثير آن قطعى نباشد ولى نسبى باشد مستحب مىشود؛ و اگر تأثير و عدم تأثير آن يكسان باشد و خطرى هم نباشد مباح مىشود.
2 . در هر مورد خاص تبليغ غدير واجب كفائى است، يعنى اگر كسى در آن مورد پيام غدير را تبليغ كند و ابلاغ حاضر به غايب تحقق پيدا كند ديگر جايى بر تكليف نمىماند و از ديگران ساقط مىشود. اما اگر دو يا چند مورد از تبليغ غدير مطرح باشد ممكن است با كثرت افراد و تبليغ هر كدام از آنان در يكى از آن موارد تكليف از بقيه ساقط شود، و يا در صورت كمبود افراد تبليغ در چند مورد براى يك نفر واجب عينى شود.
3 . اگر كسى در مورد غدير تبليغ كند، تكليف از ديگران ساقط مىشود، اما اگر كسى مقدارى از مطالب غدير را بداند و ديگرى مطالب بيشترى بداند و گفتن آن مطالب در آن مورد لازم باشد، بر هر دو نفر واجب مىشود تا با ابلاغ خود تبليغ غدير را كامل كنند.
4 . اگر فقط در صورت جمع شدن عدهاى غدير تبليغ مىشود، براى تحقق »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« اگر اجتماع همه آنها ممكن باشد همگى مسئولند؛ كه البته اين امكان با در نظر گرفتن همه امور عادى زندگى بايد در نظر گرفته شود.
5 . اگر افراد لازم براى تبليغ غدير كم باشند، اگر به اين معنى باشد كه با افراد كم امكان »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« نيست پس تكليفى نيست تا رها شود؛ ولى اگر با افراد كمتر تبليغ كمترى صورت مىگيرد همان مقدار واجب مىشود.
6 . اگر با حضور يك يا چند نفر مقدارى از تبليغ غدير پيش مىرود اما نيمه كاره مىماند، تا عده بعدى ادامه دهند اگر مقدارى كه پيش مىرود در حد عقلايى در كارهاى مشابه آن قابل اقدام است، در اين مورد هم بايد مسير تبليغ را پيش برد تا زمينه براى ادامه راه آماده باشد. اما اگر تشخيص آن است كه نيمه كاره خواهد ماند و به نتيجهاى نخواهد رسيد، وجوب برداشته مىشود؛ ولى انجام آن به اميد زمينه سازى ترجيح دارد.
7 . با توجه به دستور بىقيد و شرط »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« هر كس به هر صورتى بتواند بايد تبليغ غدير را انجام دهد، اگرچه با آموزش و علم بهتر است ولى واجب نيست. اما اگر در اثر نداشتن آموزش يا علم احتمال دهد كه مطلبى را به صورت نادرست به مخاطب منتقل مىكند در آن صورت به اندازهاى كه هر كس امكان عرفى اين دو را دارد بايد اقدام كند و بدون آن تبليغ بر او واجب نخواهد بود.
8 . هر مقدمه تبليغى موافق با شرع را مىتوان براى ابلاغ غدير مطرح كرد و به مقدار امكانِ آن واجب هم مىشود. اما اگر التماس و خواهش به عنوان مقدمه تبليغ مطرح شود، بايد با مراعات عظمت غدير و صاحب آن و نيز در نظر گرفتن موقعيت مُبلّغ باشد، كه مبادا با تبليغ اين چنينى از جانب ديگر شكست غدير يا ضد تبليغ آن محقق شود.
9 . منظور از »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« در درجه اول رساندن پيام اصلى غدير يعنى »مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ« است. طبعاً مطالب ديگرِ غدير از نظر لزوم تبليغ در درجههاى بعدى قرار مىگيرند كه با در نظر گرفتن ظرفيت مخاطب درجه لزوم آن تغيير مىكند.
10 . تبليغ بقيه مطالب غدير كمك براى دقيقتر فهميدن اصل »مَن كُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَولاهُ« است. بنابراين اگر تبليغ قسمتى از غدير ممكن باشد كه ارتباط آن با اين اصل روشن باشد واجب مىشود، اما اگر صرفاً به عنوان داستانى تلقى شود كه ارتباط آن با نكته اصلى غدير روشن نيست، در اين صورت نمىتوان به وجوب ابلاغ آن حكم كرد، اگرچه ترجيح آن باقى است.
11 . اگر مطرح كردن ناقص قسمتى از غدير باعث فهم غير صحيح از آن براى مخاطب شود مسلماً جايز نيست، چرا كه حركتى بر ضد مسير غدير است.
12 . اگر يك بار غدير را به كسى يا جمعى ابلاغ كرديم تكرار آن لازم نيست، چرا كه »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« محقق شده است، مگر آنكه احتمال فراموشى دهيم يا احتمال تأثير بيشترى دهيم.
13 . امر به تبليغ غدير واجب است، چرا كه از استمرار »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« اين فهميده مىشود؛ و اين تأكيد جزئى از تبليغ حساب مىشود. گذشته از اينكه پيامبرصلى الله عليه وآله صريحاً در خطبه غدير به اين مطلب امر كرده و فرموده است: »وَ تُبَلِّغوهُ مَن لَم يَحضُر وَ تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّى وَ تَنهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ«: »آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد«.××× 1 خطبه غدير: بخش 10 . ××× كما اينكه به شدت از مخالفت با غدير منع كرده و فرموده است: »مَلعونٌ مَلعونٌ ، مَغضوبٌ مَغضوبٌ مَن رَدَّ عَلَىَّ قَولى هذا وَ لَميُوافِقهُ«: »ملعون است ملعون است، مورد غضب است مورد غضب است كسى كه اين گفتار مرا ردّ كند و با آن موافق نباشد«.××× 2 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
14 . مىتوانيم از ديگرى كه مؤثرتر است بخواهيم غدير را تبليغ كند، و بر اساس آنچه در سؤال قبلى گفته شد لازم است. اما عمل كردن يا نكردن او و يا سنجش شرايط خاص او ربطى به تذكر دهنده ندارد.
15 . درباره فرد معينى اگر مطمئن باشيم كه ما هم نگوييم از طريق ديگرى غدير را خواهد فهميد و به او ابلاغ مىشود، وجوب برداشته مىشود؛ اگرچه ترجيح آن باقى است.
16 . مىتوان به جاى تبليغ غدير، شخص را ارجاع داد كه فلان كتاب يا مطالب فلان سى دى يا فلان سايت را مطالعه كند يا فلان برنامه ماهواره يا تلويزيون را ببيند. تفاوتى بين انواع تبليغ وجود ندارد، مگر آنكه تشخيص دهيم در يك فرض بهتر از فرض ديگر مطالب غدير را مىفهمد.
17 . اگر تبليغ غدير هزينه داشته باشد، حد واجب از خرج كردن بايد به تناسب دارايى و امكانات كسى كه مىخواهد اين واجب را انجام دهد محاسبه شود. حد اقل هزينه كردن براى تبليغ غدير مقدارى است كه هيچ تأثيرى در زندگى شخص نمىگذارد، و پرداخت آن براى حد ضرورى و واجب از تبليغ غدير است. وجوب يا استحباب بعد از اين درجه، نسبى حساب مىشود.
18 . به حكم »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« در تبليغ غدير، هيچ فرقى بين عالمان دينى و ساير مردم نيست، مگر از اين جهت كه عالمى كه بيشتر مىداند يا بيان بهترى دارد در واقع قدرت بيشترى براى تبليغ دارد. اين كلى بين همه مردم نيز جارى است كه هر كس به هر دليلى بتواند غدير را بهتر تبليغ كند تكليف سنگينترى دارد.
19 . اگر كسى خودش هم از غدير اطلاع ندارد، وقتى »فَليُبَلِّغ ...« را شنيد، لازم است برود ياد بگيرد تا به ديگران ابلاغ كند. اصلاً معناى »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« اين است كه هر غايبى با اطلاع يافتن از غدير تبديل به حاضر مىشود، و سپس براى حاضر نمودن بقيه غايبين راه را ادامه دهد.
20 . در مراجعه به حكومتها در كشورهاى مختلف براى تبليغ غدير، بايد محدودههاى شرعى و لوازمى كه با مراجعه به آنها پيش مىآيد در نظر گرفته شود، كه اين مطلب نسبت به حكومتها و موقعيتها و نيز مراجعه كنندگان كاملاً متفاوت است.
21 . اگر براى تبليغ غدير بايد از يك يا چند نفر كمك بگيرد، گفتن به آنان لازم است و بر اساس »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« هر اقدام شرعى كه در راه اين هدف باشد واجب است و بايد به كسانى كه مىتوانند كمك كنند اعلام كند. اما مسئله التماس و تحقير نسبت به درخواست كننده و اهميت مورد تبليغ بايد ارزيابى شود.
22. عموم و اطلاق »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« شامل زنان و كودكان هم مىشود، يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله هيچ گونه قيد و شرط و تخصيصى براى تبليغ غدير قائل نشده است. به خصوص درباره زنان كه مانند همه تكاليف شرعى - جز موارد خاص - فرقى بين زن و مرد نيست. اما درباره تكليف نداشتن كودكان، مىتوانيم از اين نكته كمك بگيريم كه حضرت در خطبه غدير فرمود: »فَرَضَ طاعَتَهُ عَلَى المُهاجِرينَ وَ الاَنصارِ . . . والصَّغيرِ وَ الكَبيرِ . . .«.××× 1 خطبه غدير: بخش 3 . ××× در ساير واجبات تكليفى بر صغير نيست اما در مورد ولايت آن را بر صغير هم واجب دانسته است. پس لا اقل بايد بگوييم: تبليغ غدير اگر بر غير بالغين واجب هم نباشد اما اطلاع رسانى به آنان به دليل بالغ نبودن ساقط نمىشود، زيرا بايد بدانند پيامبرصلى الله عليه وآله ولايت را بر آنان هم واجب كرده تا بپذيرند. جا دارد دستور »وَ الوالِدُ الوَلَدَ« كه در ادامه »فَليُبَلِّغ الحاضِرُ الغائِبَ« آمده را به اين قرينه اضافه كنيم، كه شامل اولاد و فرزندان در همه سنين مىشود.
23 . اگر در اثر ابلاغ غدير مشقّتى پيش آيد مثلاً بايد يك نوبت گرسنگى بكشيم يا مسيرى را پياده برويم، بايد گفت: مجرد گرسنگى و پيمودن راه نسبت به هر كسى مشقت نيست، بلكه بهتر است عنوان را »حَرَج« و مشقتى قرار دهيم كه عرفاً براى مُبَلِّغ معيّن قابل تحمل نيست، كه در آن صورت وجوب ساقط مىشود ولى ترجيح آن باقى است.
24 . اگر براى تبليغ غدير فقط امكان اظهار علاقه و يا چراغانى و يا جشن گرفتن يا اطعام باشد، به طورى كه اصلاً محتوا ابلاغ نشود و فقط همين اظهار علاقه باشد، اگر مخاطبين از مجموع اين مراسم - و لو اجمالاً - منظور را بفهمند نوعى تبليغ غدير حساب مىشود و واجب است.
25 . اگر تبليغ غدير باعث اهانت به شخص يا اشخاصى و اجتماعى باشد، بايد گفت: اگر منظور شخص يا اجتماعى است كه بايد تقيه را نسبت به آن مراعات كرد، در اين صورت واجب نيست، اما اگر افرادى تبليغ غدير را نمىپسندند يا مخالفينى در اقليت هستند كه تقيه نسبت به آنان مطرح نيست، در اين صورت تبليغ غدير واجب است. در غير اين صُوَر قطعاً لازمه تبليغ غدير اهانت به كسى نيست.
26 . اگر تبليغ غدير باعث اهانت به غدير يا به شخص تبليغ كننده از طرف تبليغ شونده يا شخص ديگرى كه مىبيند بشود، در چنين مواردى مهم درجه اهانت و مقدار تأثير منفى آن به تبليغ غدير است، وگرنه اگر منظور مجرد اهانت شنيدن باشد همه انبياعليهم السلام و شخص خاتم الانبياصلى الله عليه وآله به خاطر تبليغشان اين همه اهانت شنيدند.
امر به معروفِ واجب
از مسائلى كه ما را به تبليغ غدير مىكشاند و ريشه اعتقادى و فقهى دارد، آن است كه پيام غدير از بزرگترين مصاديق امر به معروف است. در خطابه غدير مىخوانيم:
1 . اَلا وَ اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعروفِ اَن تَنتَهوا اِلى قَولى وَ تُبَلِّغوهُ مَن لَم يَحضُر وَ تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّى وَ تَنهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ ، فَاِنَّهُ اَمرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّى ؛ وَ لا اَمرَ بِمَعروفٍ وَ لا نَهىَ عَن مُنكَرٍ اِلاّ مَعَ اِمامٍ مَعصومٍ.
بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد و آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد، چرا كه اين دستورى از جانب خداوند عز و جل و از طرف من است، و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمىشود مگر با امام معصوم.××× 1 خطبه غدير: بخش 10 . ×××
2 . اَلا وَ اِنَّ رَأسَ اَعمالِكُمُ الاَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهىَ عَنِ المُنكَرِ، فَعَرِّفوا مَن لَم يَحضُر مَقامى وَ يَسمَع مَقالى هذا فَاِنَّهُ بِاَمرِ اللَّهِ.××× 2 خطبه غدير طبق نسخه كتاب »اليقين«. به كتاب اسرار غدير: ص 156 مراجعه شود. ×××
بدانيد كه بالاترين اعمال شما امر به معروف و نهى از منكر است. پس هر كس را كه در اين مجلس من حاضر نبوده و اين گفتار مرا نشنيده با خبر كنيد، چرا كه به امر خدا بوده است.
با توجه به اين بيانات مُبلّغ اعظم غدير، اصل مسئله وجوب تبليغ غدير و فروع آن را در 3 قسمت بررسى مىكنيم:
الف . بيان وجوب امر به معروفِ غدير
اين فراز از خطبه توضيحى بر »فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ« و حدود وجوب آن و شكل عملى اين واجب است كه از آن 6 نكته استفاده مىشود:
1 . ولايت معصومينعليهم السلام آن معروفى است كه وقتى بر جامعه حاكم شود هيچ معروفى ترك نمىشود. همان گونه كه در زيارات مىخوانيم:
اَمَرتُم بِالمَعروفِ وَ نَهَيتُم عَنِ المُنكَرِ.××× 1 بحار الانوار: ج 99 ص 129 . ×××
شما امامان به معروف امر مىكنيد و از منكر نهى مىنماييد.
2 . ضابطه و ملاك در شناخت معروف و منكر فقط مقام عصمت است. يعنى او بايد بگويد معروف و منكر كدام است و هيچ كس ديگرى چنين حقى ندارد، چرا كه بيانگر حكم خداست و حكم خدا را جز مقام عصمت نمىداند، چنان كه فرمود:
1 . لا اَمرَ بِمَعروفٍ وَ لا نَهىَ عَن مُنكَرٍ اِلاّ مَعَ اِمامٍ مَعصومٍ.××× 2 خطبه غدير: بخش 10 . ×××
هيچ امر به معروف و نهى از منكرى نمىشود مگر با امام معصوم.
2 . المَعروفُ ما اَمَرتُم بِهِ.××× 3 بحار الانوار : ج 53 ص 172 . ×××
معروف آن است كه شما به آن امر كنيد.
بنابراين براى آنكه بدانيم معروف چيست و منكر كدام است فقط يك راه وجود دارد و آن بيان امام معصومعليه السلام است. اگر مطلبى از غير طريق ايشان به عنوان معروف يا منكر معرفى شود نه تنها اعتبار ندارد بلكه بدعت و انحراف است. حضرت با اين جمله به اين مطلب اشاره دارند كه بالاترين امر به معروف و نهى از منكر آن است كه ولايت و امامت ائمهعليهم السلام را به مردم برسانيد، تا بدين وسيله مصدر و مرجع براى شناخت معروفها و منكرها را به آنان معرفى نموده باشيد.
3 . وقتى مهمترين امر به معروف را تبليغ ولايت و مهمترين نهى از منكر را نهى از مخالفت امام بدانيم، معنايش اين اعتقاد است كه ادعاى ديندارى بدون ولايت علىعليه السلام نه اينكه مستوجب ثواب و سپاس نيست، كه موجب عقاب هم هست، چرا كه نقطه دقيق مخالفت با خداوند است.
4 . پيامبرصلى الله عليه وآله فرموده: »َلاَن يَهدِىَ اللَّهُ بِكَ رَجُلاً واحِداً خَيرٌ لَكَ مِمّا طَلَعَت عَلَيهِ الشَّمسُ«: »اگر خدا يك نفر را به وسيله تو هدايت كند برايت از آنچه خورشيد بر آن مىتابد بهتر است«.××× 1 بحار الانوار: ج 32 ص 448 . ××× بر اين اساس و با تصريح حضرت در خطبه غدير كه بالاترين امر به معروف تبليغ غدير است، معلوم مىشود بهترين و بالاترين مصداق هدايتى كه بهتر از آن چيزى است كه آفتاب بر آن مىتابد، هدايت به غدير است.
5 . پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، مسئله امر به معروف و نهى از منكر را با موضوع ابلاغ و تبليغ به صورت آميخته فرمودهاند. به عبارت ديگر يك مسلمان هنگام امر به معروف و نهى از منكر وظيفه بازگويى از جانب خدا و رسول و امامانعليهم السلام را انجام مىدهد، و به عنوان مأمورِ خداوند و خدمتگزار پيامبر و ائمهعليهم السلام عمل مىكند.
6 . پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير، آموختن و درست فهميدن پيام غدير را شرط امر به معروف قرار داده است. اين يعنى بايد امر به معروف كننده غدير اول خودش آن را خوب فهميده باشد. در اين باره فرموده:
اَلا وَ اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعروفِ اَن تَنتَهوا اِلى قَولى.××× 1 خطبه غدير: بخش 10 . ×××
بدانيد كه بالاترين امر به معروف آن است كه سخن مرا بفهميد.
ب . مسائل فرعى امر به معروفِ غدير
با بيان امر به معروف درباره پيام غدير، مسائلى مطرح مىشود كه در طراحى و مهندسى تبليغ غدير از اين ديدگاه مؤثر است. از دلايلى كه درباره امر به معروف غدير مطرح شد پاسخ اين مسائل فرعى روشن مىشود؛ كه ذيلاً 10 نمونه از آنها را ذكر مىكنيم و مسائل مشابه از همين موارد قابل استفاده است:
1 . از آنجا كه سه مرحله قلبى و لسانى و عملى در هر امر به معروفى گنجانده شده، در غدير هم چنين است يعنى اگر در عمل و زبان نتوانست، لااقل با قلبش نيت آن را داشته باشد. در خطبه غدير مىخوانيم: »نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلوبِنا وَ اَنفُسِنا وَ اَلسِنَتِنا وَ اَيدينا«: »بر اين مطلب با قلب و با جان و با زبان و دستانمان با تو بيعت مىكنيم«.××× 2 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
2 . قصد قربت و خلوص نيت در ابلاغ غدير لازم است و شكى نيست كه اگر به خاطر خدا نباشد هيچ انگيزهاى براى امر به معروف وجود ندارد، به خصوص آنكه در اين مورد مسئله اخلاقى هم نيست تا جهات انسان دوستانه در آن مطرح باشد؛ بلكه مانند نماز فقط به عنوان تبليغ آنچه خدا دوست دارد قدم در ميدان امر به معروف مىگذاريم.
3 . درباره غدير امر به قبول و نهى از مخالفت لازم است، و ابلاغ كافى نيست. اين صريح كلام پيامبرصلى الله عليه وآله است كه فرموده: »تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّى وَ تَنهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ«××× 1 خطبه غدير: بخش 10 . ×××: »او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد«.
4 . در تبليغ غدير احتمال تأثير لازم نيست و مجرد ابلاغ لو براى اتمام حجت واجب است. دستور پيامبرصلى الله عليه وآله »تُبَلِّغوهُ مَن لَم يَحضُر«××× 2 خطبه غدير: بخش 10 . ××× است و اطلاق آن نشان مىدهد كه منظور اصلى رساندن خبر غدير به عنوان اتمام حجت است، اگرچه تأثير نداشته باشد. گذشته از اينكه احتمال تأثير در مسائل عملى تغييرى است كه در رفتار و عمل مشاهده مىشود، اما در مسائل فكرى چيزى در ظاهر ديده نمىشود و فقط يك انتخاب فكرى و درونى است. بنابراين احتمال تأثير درباره چنين مسائلى به آسانى براى امر به معروف كننده قابل تشخيص نخواهد بود.
5 . اگر براى ابلاغ غدير، نياز به برخورد تند باشد، و مسائل جانبى ممنوعى پيش نيايد، شكى نيست كه از ابزار امر به معروف حساب مىشود و واجب است.
6 . اگر بدانيم تبليغ غدير فعلاً هيچ اثرى ندارد، اما در آينده اثر مىگذارد، باز هم واجب است، زيرا درباره تأثير امر به معروف تأثير فورى شرط نيست، بلكه به هر شكلى تأثير داشته باشد - اگرچه در آينده - لازم است.
7 . اگر بدانيم تبليغ غدير به مخاطب اثر نمىگذارد، اما به واسطه او خبر به ديگرى مىرسد و بر او اثر مىگذارد، در اين صورت باز هم واجب است، و بر اساس دستور پيامبرصلى الله عليه وآله كه »تُبَلِّغوهُ مَن لَم يَحضُر«××× 3 خطبه غدير: بخش 10 . ××× است، اين هم يكى از راههاى ابلاغ غدير است.
8 . اگر بدانيم با تبليغ غدير نتيجه معكوس مىگيريم و مخاطب لج مىكند و يا توهين مىكند يا اقدام نامناسبى انجام مىدهد يا مفسدهاى پيش مىآيد، وظيفه امر به معروف آن برداشته مىشود و در چنين مواردى لازم نيست، مگر آنكه در مقايسه مصالح و مفاسد مقدار مفسده كمتر از مصلحت باشد.
9 . اگر كسى قدرت بيان نرم و مناسب نداشته باشد و خلقتاً تندخو باشد و بداند تبليغ غدير با كيفيت تند اثر معكوس مىگذارد، در اين موارد لازم نيست، مگر آنكه از باب دفع اَفسَد و فاسِد رساندن خبر غدير لزوم خاصى داشته باشد.
10 . اگر ابلاغ غدير با ابلاغ واجب ديگرى - اعم از عقايد يا احكام يا اخلاق - تعارض پيدا كرد، طبق فرمايش پيامبرصلى الله عليه وآله كه »اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعروفِ ...« ولايت از همه واجبات بالاتر و ابلاغ آن هم از بقيه دستورات اسلام واجبتر است. اما اگر لازمه امر به معروفِ ولايت ترك واجب يا انجام عمل حرامى شود لازم نيست و ساقط مىشود.
ج . مسائل فرعى نهى از منكر غدير
در كنار مسائل فرعى امر به معروف درباره پيام غدير، مسائلى هم از بُعد از منكر آن مطرح مىشود كه بايد براى مهندسى تبليغ غدير پاسخ اين مسائل فرعى روشن شود. ذيلاً 12 نمونه از آنها را ذكر مىكنيم و پاسخ مسائل مشابه از همين موارد قابل استفاده است:
1 . درباره غدير هم تبليغ و امر به قبول، و هم دفاع و مقابله و نهى از مخالفت واجب است. در اين باره پيامبرصلى الله عليه وآله به صراحت در خطبه فرموده: »وَ تُبَلِّغوهُ مَن لَم يَحضُر وَ تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّى وَ تَنهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ« : »آن را به كسانى كه حاضر نيستند برسانيد و او را از طرف من به قبولش امر كنيد و از مخالفتش نهى نماييد«.××× 1 خطبه غدير: بخش 10 . ×××
2 . اگر ببينيم كسى اقداماتى را آغاز كرده كه نتيجهاش در آينده بر ضد غدير تمام خواهد شد، مقابله با او و دفاع از غدير لازم است. نهى از منكر مقيد به شكل خاصى نيست، و هر منكرى را به هر صورتى كه ممكن باشد بايد پيشگيرى نمود.
3 . اگر كسى تصميم دارد بر ضد غدير كارى انجام دهد ولى هنوز انجام نداده، بايد اقدامات متقابل را آغاز كنيم حتى اگر احتمال دهيم؛ البته نه به معناى قصاص قبل از جنايت، بلكه اقدامات پسشگيرانهاى كه مسائل ممنوعه ديگرى ايجاد نكند.
4 . اگر ورود به اعماق غدير براى افرادى خطر انحراف و شبهات داشته باشد، بايد گفت: پس از ابلاغ پيام اصلى غدير، مراعات ظرفيت و كشش مخاطب در امر به معروف و نهى از منكر بايد در نظر گرفته شود.
5 . اگر در قسمتى از غدير اختلاف نقل يا اختلاف نظر وجود دارد، در مواردى مطرح نكردن موارد اختلاف بهتر است، اما اگر بنا بر گفتن شد مقدارى كه بايد مطرح شود بستگى به مخاطب تغيير مىكند، و در نهايت هر كس موظف است آنچه را درست تشخيص مىدهد تبليغ كند.
6 . اگر كسى غدير را قبول دارد، اما در نتايجى كه از غدير گرفته اشتباه رفته، روشن كردن او لازم است، همه اينها گام برداشتن در راه رساندن پيام واقعى غدير بوده و لازم است.
7 . اگر كسى در جايى كه نبايد غدير را تبليغ كند، اين كار را انجام دهد؛ براى صيانت غدير از ضربههاى منفى، نهى او در چنين مواردى لازم است.
8 . اگر براى تبليغ غدير لازم است گناه يا اشتباه يا خلاف كسى را ناديده بگيريم، يا با او رفيق شويم تا بتوانيم غدير را ابلاغ كنيم، اين موارد از مصاديق تعارض دو واجب يا تعارض اَفسَد و فاسد مىشود و در هر موردى بايد جداگانه تشخيص داده شود. اما به طور كلى براى تبليغ هيچ واجبى ما نبايد كارى به اشتباهات و گناهان كسى داشته باشيم و بايد موضوع مورد نظر خود را تبليغ كنيم، مگر آنكه نوع برخورد مثبت ما او را بر گناهش جرئت دهد.
9 . بر هم زدن جمع و اسباب كسانى كه بر ضد غدير كار مىكنند، در صورت عدم خطر و مسائل جنبى واجب است، و تا حد امكان بايد از آنچه مظهر منكرات است جلوگيرى شود، كه اين هم يكى از مصاديق آن است.
10 . اگر قهر يا قطع كردن ارتباط با مخالفان غدير تأثيرى داشته باشد، اين كار واجب است؟ با مخالفان غيرمستقيم يعنى كسانى كه مستقيماً با غدير مخالف نيستند، اما مجموعاً با اعتقادات صحيح غدير و ولايت مخالفند يا موردى از موارد غدير را چه تاريخى و چه سندى و چه حديثى نمىپذيرند، نيز فاصله گرفتن لازم است. در هر دو صورت قطع ارتباط به عنوان تبرّى لازم است، و به عنوان نهى از منكر اگر تأثيرى داشته باشد واجب مىشود.
11 . اظهار تمايل به دشمنان يا مخالفان غدير يا سكوت در جايى كه مىتوان اظهار مخالفت كرد، حرام است. اين برخورد از مظاهر واضح ضديت با امر به معروف و نهى از منكر است و چنين اظهار تمايل يا سكوتى حرام است.
12 . برائت و بيزارى و تبرّى قلبى - بدون هيچ گونه اظهار - نسبت به دشمنان و منكران و مخالفان غدير با توجه به آنچه در خطبه غدير آمده واجب است آنجا كه مىفرمايد: »نُبايِعُكَ عَلى ذلِكَ بِقُلوبِنا وَ اَنفُسِنا وَ اَلسِنَتِنا وَ اَيدينا«: »بر اين مطلب با قلب و جان و زبان و دستانمان با تو بيعت مىكنيم«.××× 1 خطبه غدير: بخش 10 . ××× اضافه بر اينكه تبرى از قلبى شروع مىشود تا به زبانى و عملى مىرسد.
انگيزه سوم:حاكم بودن غدير بر همه مسائل دين
يكى از مسائلى كه ما را به سوى تبليغ غدير مىكشاند آن است كه غدير يك مسئله فرعى نيست، بلكه پايهاى است كه بر اساس آن همه مسائل دين و آنچه خدا از ما مىخواهد بنا شده است؛ چرا كه دستورات الهى فقط از طريق صاحبان غدير يعنى امامان معصومعليهم السلام بايد به دست ما برسد. جا دارد بگوييم: غدير با هدف بيمه كردن ابدى اسلام به صورت مجموعهاى واحد، اقدام به معرفى بيمه كنندگان اسلام تا روز قيامت كرده است.
اگر مىخواهيم تبليغ غدير را مهندسى كنيم، بايد يدانيم كه ابلاغ و رساندن يك داستان تاريخى و يا يكى از ابعاد اعتقادى نيست، بلكه ركن اصلى اسلام است كه اولاً مسير توحيد و نبوت بدان منتهى مىشود، و آنچه از اعتقادات و احكام و اخلاق مىپذيريم بايد از كسانى كه خدا توسط پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير معرفى كرده گرفته باشيم.
به عبارت ديگر آنچه در احاديث اهل بيتعليهم السلام درباره امامت و معجزات ائمهعليهم السلام داريم و رواياتى كه در احكام وارد شده، بلكه آنچه در همه اعتقادات و احكام و اخلاق داريم بيان تفصيلى غدير و نتيجه غدير است.
انگيزه چهارم:بزرگترين كليد مصلحت همه انسانها
از وجوه اهميت غدير آن است كه برنامهاى جامع براى همه بشريت تا آخر دنياست، كه خير دنيا و آخرت همه مردم جهان در آن است، و از اين جهت در ميان موارد تبليغى جهان يك استثنا به شمار مىرود.
بيان اين مصلحت جهانى چنين است كه اصل واقعه غدير بر خدا محورى بنا شده است. يعنى خدايى كه انسان را آفريده خودش در همه امور دنيا و آخرت او مصلحت قطعىِ او را تعيين مىكند و در واقع زحمت پيدا كردن مصلحت را هم از دوش انسان برداشته است. البته قبول اين مصلحتها اختيارى نيست كه هر كس نپسنديد قبول نكند، بلكه خدا توسط انبيا از همه انسانها خواسته طبق مسيرى كه او برايشان تعيين كرده حركت كنند و حق جدا شدن و حركت در غير آن مسير را ندارند. اين مسير كه در طول بيش از پنج هزار سال توسط انبيا به بشر انتقال يافته، بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله تا آخر دنيا به دوازده امامعليهم السلام سپرده شده تا بشر نتواند ذرهاى از راه خدا تخطى كند.
بنابراين وقتى حضرت مىفرمايد: »اَلا وَ اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعروفِ ...« يعنى اين اصلِ همه برنامههاى بشريت است، و بالاتر از اين مطلبى براى تبليغ نيست! پس اول و بيشتر از همه بايد به تبليغ آن پرداخت. چون غدير اصل مطلب و مثل دعوت به اصل اسلام است، مخاطب آن همه بشريتاند و براى مهندسىِ تبليغ آن بايد همه انسانها را حتى ملحدين و بت پرستان را در نظر گرفت و اين خبر را به همه آنها رساند.
انگيزه پنجم:غدير براى همه اهل عالم
بالاتر از آنكه غدير مصلحت همه انسانها و برنامه جامع بشريت است، بايد بدانيم كه غدير و ولايت - بعد از توحيد - تنها مسئلهاى است كه مختص انسانها نيست، و خداوند آن را به همه موجودات - بدون استثنا - ابلاغ فرموده و بر آنها عرضه كرده و از آنها پاسخ مثبت خواسته است.
اينجاست كه عظمت ابلاغ آن براى ما روشن مىشود و انگيزه ما براى اين تبليغ بالا مىرود. در واقع ما گوشه كوچكى از مخلوقات خدا هستيم كه غدير براى ما تبليغ شده، و ما موظف به تبليغ مطلبى شدهايم كه به همه موجودات ابلاغ شده است.
در اينجا آنچه دلالت بر عرضه ولايت در غدير بر همه موجودات دارد، در 2 قسمت ذكر مىكنيم:
1 . غدير براى اهل آسمانها
ابلاغ ولايت فراتر از اهل زمين است و شامل اهل آسمان هم مىشود. پيامبرصلى الله عليه وآله به يك چادر نشين اطراف مدينه كه درباره غدير سؤال كرد چنين فرمود:
خداوند ولايت على را هم بر اهل آسمان و هم بر اهل زمين واجب كرده است.××× 1 بحار الانوار: ج 54 ص 89 . ×××
همچنين پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود:
من على را در زمين منصوب ننمودم تا خداوند او را در آسمانها معرفى كرد و ولايت او را بر ملائكه واجب نمود.××× 2 بحار الانوار: ج 37 ص 109 ح 2 . ×××
امام رضاعليه السلام در اين باره مىفرمايد:
روز غدير در آسمانها مشهورتر از زمين است ... در روز غدير خداوند ولايت را بر اهل آسمانهاى هفتگانه و زمينها عرضه كرد.××× 3 عوالم العلوم: ج 3/15 ص 221 . ×××
همچنين امام رضاعليه السلام در كيفيت عرضه غدير و ولايت بر اهل آسمانها فرمود:
خداوند در روز عيد غدير ولايت را بر اهل آسمانها عرضه كرد، و اهل آسمان هفتم در قبول آن از ديگران سبقت گرفتند. به همين جهت خداوند آسمان هفتم را به عرش خود مزين فرمود. سپس اهل آسمان چهارم بر ديگران سبقت گرفتند، و خداوند آن را به بيت المعمور مزين فرمود. سپس اهل آسمان اول سبقت گرفتند، و خداوند آن را به ستارگان مزين فرمود.××× 4 عوالم العلوم: ج 3/15 ص 224 . ×××
2 . غدير براى حيوانات و گياهان و جمادات
امام رضاعليه السلام كيفيت عرضه غدير و ولايت بر موجودات زمين را بيان فرمود، كه خلاصهاش چنين است:××× 1 عوالم العلوم: ج 3/15 ص 224 . ×××
1 . عرضه ولايت بر بقعههاى زمين، و سبقت مكه در قبول آن و زينت آن به كعبه.
2 . قبول مدينه ولايت را بعد از مكه، و زينت آن به پيامبرصلى الله عليه وآله.
3 . قبول كوفه ولايت را بعد از مدينه، و زينت آن به اميرالمؤمنينعليه السلام.
4 . عرضه ولايت بر كوهها، و قبول سه كوه پيش از سايرين: عقيق، فيروزه، ياقوت؛ و به همين جهت بر ساير جواهرات فضيلت دارند.
5 . قبول معادن طلا و نقره ولايت را بعد از عقيق و فيروزه و ياقوت.
6 . هر كدام از كوهها كه ولايت را قبول نكرد چيزى بر آن نمىرويد.
7 . عرضه ولايت بر آبها، آن كه قبول كرد گوارا و آن كه قبول نكرد تلخ و شور شد.
8 . عرضه ولايت بر نباتات، هر كدام قبول كرد شيرين و خوش طعم، و هر كدام قبول نكرد تلخ شد.
9 . عرضه ولايت بر پرندگان، هر كدام قبول كرد با صداى زيبا و فصيح مىخواند، و هر كدام قبول نكرد اَلكَن شد.
انگيزه ششم
حساسترين فراز براى مقابله با دشمن
قوىترين و مقبولترين و متواترترين خبرى كه در مقابل دشمنان شيعه داريم خبر غدير است، كه راويان و مؤلفين بسيارى از اهل سنت آن را نقل كرده و به تواتر آن اعتراف كردهاند.××× 1 به عبقات الانوار )ميرحامد حسين( و الغدير )علامه امينى(، و خلاصههاى اين دو كتاب مراجعه شود. ××× از اين نگاه بايد عنايت خاصى به تبليغ آن داشته باشيم به گونهاى كه اگر هيچ دليل و خبر ديگرى هم براى تشيع نداشتيم همين يك سند كافى بود.
با مرورى بر تاريخچه تبليغ غدير در دوران غصب خلافت، قدر امروز آن را مىشناسيم، كه از نظر آزادى بيان و از نظر امكانات تبليغى و آسانىِ تبليغ براى همه انسانها و منحصر نبودن ابزار تبليغ در دست گروه يا گروههاى خاص، وجوب دستور »فَليُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ« چه اندازه تكليف بر عهده ما مىآورد و امروزه چه آسان از عهده دفاع از غدير برمىآييم و چگونه مىتوانيم تجربه اقرار دشمن به غدير در گذشته و امروز آن را در تابلوهاى جهانى به همه نشان دهيم.
انگيزه هفتم
مقابله با همه راههاى ضد خدا
بالاترين و تنها راه خدامحورى براى همه مردم جهان غدير است و با تثبيت آن به جنگ همه راههاى ضد خدا رفتهايم. اين حقيقت از آنجاست كه مسئله پذيرفتن غدير مستقيماً به قبول توحيد باز مىگردد، زيرا خداوند براى رساندن دستوراتش به بشر فقط يك راه گذاشته و آن فرستادن انبيا و اوصيا به عنوان نمايندگان خاص خود است. آخرين مرحله نمايندگان خدا دوازده جانشين پيامبرند كه در غدير منصوب شدند. از آنجا كه همه آنچه بشر تا قيامت نياز دارد فقط بايد از طرف خدا باشد و هيچ راهى جز امامانعليهم السلام براى رسيدن به اوامر خدا نيست، نتيجه مىگيريم كه هر راه ديگرى براى به دست آوردن دستور خدا باطل و ضد خداست، و تبليغ غدير معنايى جز مقابله با تمام راههاى ضد خدا ندارد.
امام رضاعليه السلام درباره اين جهت كه خلاصه غدير تسليم محض در مقابل پروردگار است، چنين مىفرمايد:
مَثَل مؤمنين در قبول ولايت اميرالمؤمنين در روز غدير مَثَل ملائكه در سجودشان بر آدم است، و مثل آنان كه ولايت آن حضرت در روز غدير را نپذيرفتند مثل ابليس است.××× 1 عوالم العلوم: ج 3/15 ص 221. ×××
پس جا دارد بگوييم: تبليغ غدير به يك معنا تشكر از خداوند است، و اعلان به همه مردم كه امورشان به دست خودشان سپرده نشده است. يعنى با ابلاغ پيام غدير راههاى ضد خدا را زير سؤال مىبريم و همه آنها را خلع سلاح مىنماييم.
انگيزه هشتم
دفاع از حق غدير
يكى از انگيزههاى تبليغ غدير آن است كه ما بايد هميشه پشتيبان حقيقت و مدافع مظلوميت سخن حق باشيم، و غدير بالاترين حقى است كه هم دشمنان بسيارى دارد و هم در طول تاريخ مظلوميتهاى بسيارى كشيده است. اكنون ما به دفاع از اين حقى كه خدا حق بودن آن را اعلام كرده برخاستهايم و در صدد جبران مظلوميت هزار و چهارصد ساله آن هستيم. پيامبرصلى الله عليه وآله مدافعين غدير را در خطبه ياد كرده و فرموده است:
اللّهُمَّ ... انْصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ الْعَن مَن اَنكَرَهُ.
خدايا ... يارى كن هر كس على را يارى كند و خوار كن هر كس على را خوار كند، و لعنت نما بر هر كس كه على را انكار كند«.××× 2 خطبه غدير: بخش 4 . ×××
همان گونه كه در كلامى قاطع حجت بودن خاندانش را در مقابل انواع اهل باطل چنين اعلام فرموده است:
اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَد جَعَلَنا حُجَّةً عَلَى المُقَصِّرينَ وَ المُعانِدينَ وَ المُخالِفينَ وَ الخائِنينَ وَ الآثِمينَ وَ الظّالِمينَ وَ الغاصِبينَ مِن جَميعِ العالَمينَ.××× 1 خطبه غدير: بخش 6 . ×××
خداوند عز و جل ما را بر كوتاهى كنندگان و بر معاندان و مخالفان و خائنان و گناهكاران و ظالمان و غاصبان از همه عالميان حجت قرار داده است.
اكنون نوبت آن است كه حقانيت غدير و لزوم و كيفيت دفاع از آن را در 2 مرحله بيان كنيم:
مرحله اول : اثبات حق غدير
پيامبرصلى الله عليه وآله حقانيت غدير را در مواضعى از خطبه رسماً مطرح كرده و گوشزد كرده كه در مقابل آنچه خدا و رسولش حق بدانند هيچ حقى وجود ندارد. در اين باره فرموده است:
1 . فَهُوَ الَّذى يَهدى اِلَى الحَقِّ وَ يَعمَلُ بِهِ ، وَ يُزهِقُ الباطِلَ وَ يَنهى عَنهُ××× 2 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
اوست كه به حق هدايت نموده و به آن عمل مىكند، و باطل را ابطال نموده و از آن نهى مىنمايد.
2 . وَ اتَّقوا اللَّهَ اَن تُخالِفوهُ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعدَ ثُبوتِها××× 3 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
از خدا بترسيد كه با على مخالفت كنيد و در نتيجه قدمى بعد از ثابت بودن آن بلغزد.
3 . وَ صيروا اِلى مُرادِهِ وَ لا تَتَفَرَّقْ بِكُمُ السُّبُلُ عَن سَبيلِهِ .××× 1 خطبه غدير: بخش 6 . ×××
به سوى مقصد و مراد او برويد، و راههاى بيگانه شما را از راه او منحرف نكند.
4 . اَنَا صِراطُ اللَّهِ المُستَقيمُ الَّذى اَمَرَكُم بِاتِّباعِهِ ، ثُمَّ عَلِىٌّ مِن بَعدى ، ثُمَّ وُلدى مِن صُلبِهِ اَئِمَّةُ الهُدى ، يَهدونَ اِلَى الحَقِّ وَ بِهِ يَعدِلونَ .××× 2 خطبه غدير: بخش 7 . ×××
من راه مستقيم خداوند هستم كه شما را به پيروى آن امر نموده، و سپس على بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او كه امامان هدايتاند، به حق هدايت مىكنند و به يارى حق به عدالت رفتار مىكنند.
5 . اَلا اِنَّهُ الظّاهِرُ عَلَى الدّينِ . اَلا اِنَّهُ المُنتَقِمُ مِنَ الظّالِمينَ ... اَلا اِنَّهُ النّاصِرُ لِدينِ اللَّهِ ... وَ لا حَقَّ اِلاّ مَعَهُ ... ××× 3 خطبه غدير: بخش 8 . ×××
اوست غالب بر اديان، اوست انتقام گيرنده از ظالمين ... اوست يارى دهنده دين خدا ... هيچ حقى نيست مگر همراه او.
6 . قولوا : »الحَمدُ ِللَّهِ الَّذى هَدانا لِهذا وَ ما كُنّا لِنَهتَدِىَ لَو لا اَن هَدانَا اللَّهُ لَقَد جاءَت رُسُلُ رَبِّنا بِالحَقِّ«.××× 4 خطبه غدير: بخش 11 . ×××
و بگوييد: »حمد و سپاس خداى را كه ما را به اين راه هدايت كرد، و اگر خداوند هدايت نمىكرد ما هدايت نمىشديم. فرستادگان پروردگارمان به حق آمدهاند«.
7 . وَ اغضِب عَلى مَن جَحَدَ حَقَّهُ.××× 5 خطبه غدير: بخش 4 . ×××
غضب نما بر هر كس كه حق على را انكار نمايد
اكنون ما اثبات حق غدير را با تبليغ علمى آن و اثبات اسناد آن و تحقيق متون مربوط به آن و نشر آن محقق مىنماييم.
مرحله دوم : دفاع از مظلوميت غدير
دفاع از مظلوميت غدير با ابطال آنچه سقيفه و بنىاميه و بنىعباس و ساير غاصبين حق ايشان ساختهاند و نشان دادن جنايات و بدعتهاى آنان محقق مىشود. پيامبرصلى الله عليه وآله از آن همه مظلوميت غدير و صاحبانش خبر داشته كه در خطبه غدير مطالب متعددى درباره آن فرموده است:
1 . اِنَّهُ سَيَكونُ مِن بَعدى اَئِمَّةٌ يَدعونَ اِلَى النّارِ وَ يَومَ القِيامَةِ لا يُنصَرونَ .××× 1 خطبه غدير: بخش 6 . ×××
بعد از من امامانى خواهند بود كه به آتش دعوت مىكنند و روز قيامت كمك نمىشوند.
2 . وَ سَيَجعَلونَ الاِمامَةَ بَعدى مُلكاً وَ اغتِصاباً ، اَلا لَعَنَ اللَّهُ الغاصِبينَ المُغتَصِبينَ××× 2 خطبه غدير: بخش 6 . ×××
به زودى امامت را بعد از من به عنوان پادشاهى و با ظلم و زور مىگيرند. خداوند غاصبين و تعدى كنندگان را لعنت كند.
انگيزه نهم
معدن علم براى همه بشريت
يكى از نيازهاى همه بشريت علم و دانش است و هيچ اجتماعى و انسانى پيدا نمىشود كه خود را در امور مادى و معنوى از آن بىنياز بداند. از سوى ديگر همه در جستجوى منبعى از علم هستند كه خطاى آن كمتر و يافتههاى آن دقيقتر باشد، تا سريعتر و با اطمينانتر به اهداف دنيوى يا اخروى خود برسند. پيامبرصلى الله عليه وآله در غدير اعلام كرده كه تمام علوم - از هر موضوعى كه باشد - با ضمانت عصمت امامان، آن هم متصل به منبع بىپايان علم الهى در دسترس ايشان است. در اين باره 6 فراز بسيار مهم در خطبه غدير آمده، كه در آنها بر همه علوم و موظف بودن مردم به مراجعه به ايشان تصريح شده است:
1 . ما مِن عِلمٍ اِلاّ وَ قَد اَحصاهُ اللَّهُ فىَّ ، وَ كُلُّ عِلمٍ عُلِّمتُ فَقَد اَحصَيتُهُ فى اِمامِ المُتَّقينَ، وَ ما مِن عِلمٍ اِلاّ وَ قَد عَلَّمتُهُ عَليّاً، وَ هُوَ الاِمامُ المُبينُ الَّذى ذَكَرَهُ اللَّهُ فى سورَةِ يس : »وَ كُلَّ شَىءٍ اَحصَيناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ«.
هيچ علمى نيست مگر آنكه خداوند آن را در من جمع كرده است، و هر علمى را كه آموختهام در امام المتقين جمع نمودهام، و هيچ علمى نيست مگر آنكه آن را به على آموختهام. اوست »امام مبين« كه خداوند در سوره يس ذكر كرده است: »و هر چيزى را در امام مبين جمع كرديم«.××× 1 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
2 . وَ هُوَ وَ مَن يَخلُفُ مِن ذُرِّيَّتى يُخبِرونَكُم بِما تَسأَلونَ عَنهُ وَ يُبَيِّنونَ لَكُم ما لا تَعلَمونَ.
او و آنان كه از نسل مناند از آنچه سؤال كنيد به شما خبر مىدهند و آنچه را نمىدانيد براى شما بيان مىكنند.××× 2 خطبه غدير: بخش 10 . ×××
3 . اِنّى قَد بَيَّنتُ لَكُم وَ اَفهَمتُكُم ، وَ هذا عَلِىٌّ يُفهِمُكُم بَعدى .
من برايتان روشن كردم و به شما فهمانيدم، و اين على است كه بعد از من به شما مىفهماند.××× 3 خطبه غدير: بخش 9 . ×××
4 . وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَرَّفَنِىَ الحَلالَ وَ الحَرامَ وَ اَنَا اَفضَيتُ بِما عَلَّمَنى رَبّى مِن كِتابِهِ وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ اِلَيهِ .
خداوند عز و جل حلال و حرام را به من شناسانده است، و آنچه پروردگارم از كتابش و حلال و حرامش به من آموخته به او سپردهام.××× 1 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
5 . اِنَّ اللَّهَ قَد اَمَرَنى وَ نَهانى ، وَ قَد اَمَرتُ عَلِيّاً وَ نَهَيتُهُ بِاَمرِهِ . فَعِلمُ الاَمرِ وَ النَّهىِ لَدَيهِ.
خداوند مرا امر و نهى نموده است، و من هم به امر الهى على را امر و نهى نمودهام، و علم امر و نهى نزد اوست.××× 2 خطبه غدير: بخش 6 . ×××
6 . اَلا اِنَّهُ وارِثُ كُلِّ عِلمٍ وَ المُحيطُ بِكُلِّ فَهمٍ.
اوست وارث هر علمى و احاطه دارنده به هر فهمى.××× 3 خطبه غدير: بخش 8 . ×××
اكنون جا دارد بگوييم: يكى از انگيزههاى ما در تبليغ غدير آوردن مردم بر سر معدن علمى است كه در همه امور دنيا و آخرتشان بدان نياز دارند، در حالى كه خودشان هم خبر ندارند، و بايد اين سرچشمههاى علم را به آنان نشان داد و درباره آنان آگاهشان نمود.
انگيزه دهم
خدا و رسول و امامانعليهم السلام در اين ابلاغ پيشگاماند
بايد توجه داشته باشيم كه اولين مُبلّغ غدير و اولين مؤكِّد بر تبليغ غدير خداى متعال است كه كلمه تبليغ را به كار برده و صريحاً فرموده: »يا اَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَيكَ مِن رَبِّكَ«××× 4 سوره مائده: آيه 67 . ×××؛ و هيچ حكمى را با اين تأكيد به بشريت بلكه به همه موجودات ابلاغ نكرده است××× 1 چنان كه در انگيزه پنجم گذشت. ×××؛ و در درجه دوم پيامبرصلى الله عليه وآله و همه انبياى قبل مُبلّغ غدير و ولايت بودهاند؛ و در درجه سوم همه معصومينعليهم السلام - گذشته از اينكه مظهر غديرند - خود اهتمام خاصى بر تبليغ غدير داشتهاند.××× 2 تفصيل اين مطالب در فصل سوم كتاب حاضر با عنوان »سابقه مهندسى تبليغ غدير« خواهد آمد. ××× گويا هنوز صداى پيامبرصلى الله عليه وآله در خطبه غدير در گوشمان است كه فرمود:
اَلا وَ قَد اَدَّيتُ ، اَلا وَ قَد بَلَّغتُ ، اَلا وَ قَد اَسمَعتُ ، اَلا وَ قَد اَوضَحتُ . اَلا وَ اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قالَ ، وَ اَنَا قُلتُ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
بدانيد كه من ادا نمودم، بدانيد كه من ابلاغ كردم، بدانيد كه من شنوانيدم، بدانيد كه من روشن نمودم، بدانيد كه خداوند فرموده است و من از جانب خداوند عز و جل مىگويم.××× 3 خطبه غدير: بخش 3 . ×××
با اين سابقه از خالق غدير و اولين شخصيتهاى مخلوقين، خود را در انتهاى صفى مىيابيم كه در راه رساندن مهمترين پديده خلقت يعنى غدير كمر همت بستهاند. اين افتخار ما را بس كه از مُبلّغين غدير در چنين صفى طولانى و آبرومند باشيم، و اين خدمتگزارى انگيزهاى حركت دهنده براى تلاش هر چه بيشتر براى مشاركت در اين ابلاغ عظيم خواهد بود.
- ↑ محمد رضا شریفی.