امر به معروف و نهی از منکر

امر به معروف و نهی از منکر، جزء با امام معصوم علیه السلام تحقق پیدا نمی‌کند بدین معنی که:

الف: محور، امام معصوم علیهم السلام است و معروف و منکرها با امام معصوم علیهم السلام مشخص می‌شود. همان‌طور که در حکم حج این اصل ثابت شد که «تمام الحج لقاء الامام» بنابراین در معروف نیز اینگونه است و حقیقت معروف بدون حجت خدا آشکار نمی‌شود و در کل از لحاظ وجودی نیز معروفیت همهٔ معروفها با امام معصوم علیه السلام مُهر می‌خورد و منکر نیز اینگونه است.

ب: بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله، امیرالمؤمنین علیه السلام هستند که محوریت معروف و منکر بوده و به واسطه ایشان است که معروف‌ها و منکرها شناخته می‌شود، بنابر این تبیین احکام در معروف و منکر فقط در عهده معصوم بوده و به عهده اوصیاء پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله می‌باشد.

ج: ما وقتی کسی را به عنوان وظیفه، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنیم یعنی او را به نماز، روزه، زکات و … امر کرده و از حرامهای الهی یا ترک واجبات او را نهی می‌نماییم. اما در رأس معروفها امر به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام می‌باشد که دیگر معروف‌ها بدون قبول آن اعتباری ندارد و در مورد منکر نیز این گونه است وقتی ما نهی از مخالفت با ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام نکرده باشیم نهی از دیگر نواهی الهی معنا نخواهد داشت؛ زیرا مهمترین آنها را انجام نداده‌ایم.

شاهد بر این موضوع روایت ذیل قابل توجه است که: شیخ مفید از طریق اهل تسنن به اسناد خویش از محمد بن سائب کلبی نسایه نقل نموده که گفت:

هنگامی که امام صادق علیه السلام به عراق آمده و در منزل حیره[۱] اقامت گزیدند، ابوحنیفه به محضر آن حضرت شرفیاب شده و در مورد مسائلی از حضرت سؤال نمود که از جمله آنها این بود: فدایت شوم امر به معروف چیست؟ فرمود: ای اباحنیفه! معروف نزد آسمان و زمین، امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.

عرض کرد: فدایت گردم، منکر چیست؟ فرمود: منکر آن دو نفر هستند که در حق او ظلم کردند و خلافتش را غصب و مردم را بر او مسلط نمودند.[۲]

عرض کرد: پس این که می‌بینیم مردم معصیت می‌کنند و آنها را نهی از معاصی می‌نماییم، چیست؟ فرمود: آن امر به معروف و نهی از منکر نیست، بلکه (آنچه که گفتم) خیری است مقدم بر آنچه تو می‌گویی.[۳]

ممکن است گفته شود امر به معروف و نهی از منکر چه ربطی به وجود امام معصوم دارد؟ با توجه به اینکه معروف و منکر در اسلام مشخص است و خواستهٔ حق جز به وجود آمدن معروف در سطح جامعه و نابودی منکر چیزی نیست. پس وجود امام معصوم و عدم آن در این مورد یکسان است.

در جواب می‌گوییم:

اولاً: در زمان تشکیل سقیفه حکومتی که در رأس آن امام معصوم نبود اصولاً منکر است. حال چگونه معقول است در چنان حکومتی انتظار داشته باشیم معروف پیاده شود. و آیا وجود معروف با وجود منکر سازش دارد؟ آیا حاکم ظالم با پیاده شدن معروف که قطعاً بر خلاف میل و حکومت او است موافق است؟

ثانیاً: تشخیص مصادیق در این مقام با کیست؟ آیا شرعاً می‌توان در تمام موارد امر به معروف و نهی از منکر نمود، یا موارد خاصی برای انجام این امر شایسته است؟ قطعاً قسمت دوم صحیح است؛ زیرا گاهی از اوقات ممکن است امر به معروف و نهی از منکر به جان انسان و بلکه جان انسانها تمام شود، آیا در چنین مواردی باز هم وظیفه است یا وظیفه سکوت است؟ قطعاً وظیفه سکوت است؛ بنابراین، نمی‌توان گفت: امر به معروف و نهی از منکر بی قید و شرط واجب است؛ بلکه در بعضی از موارد حرام است و تشخیص این حقیقت با امام معصوم علیه السلام است که از هر لغزش و خطایی مصون و نسبت به امام امور آگاه است.

ثالثاً: ممکن است مقصود پیامبر صلی الله علیه وآله از این فراز اعتقاد به امام معصوم باشد، نه حکومت معصوم به این معنی که امر به معروف و نهی از منکر باید از طریق معصوم مشخص گردد، اگر چه حکومت در دست دیگری باشد و این امری است معقول و جمع آن هم ممکن است؛ زیرا چه اشکالی – عقلاً و شرعاً- به وجود می‌آید که شخص مسلمان معتقد به مقام ولایت با راهنمایی امام امر به معروف و نهی از منکر کند که در این صورت فساد و تباهی هم پیش نخواهد آمد؛ زیرا عمل او به اشارهٔ امام معصوم بوده است. در نتیجه، محصل کلام چنین خواهد شد که اگر امام معصوم در رأس دین نباشد و مردم از او برای اجرای احکام الهی دستور نگیرند فاجعه به وجود می‌آید. به عبارت دیگر، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله از عمل کردن به احکام اسلام در صورتی که خودسرانه باشد نهی فرموده است و معلوم است که وجود معصوم در جامعه مطلوب است، نه ظاهر بودن معصوم. پس در زمان غیبت معصوم هم با توجه به اخبار و روایاتی که در دست است و از معصومین به ما رسیده است می‌توانیم امر به معروف و نهی از منکر بنماییم.

رابعاً: کلمه «لا» نافیه است؛ بنابراین، مفاد کلام حضرت آن است که امر به معروف و نهی از منکر بدون امام معصوم وجود واقعی ندارد، اگر چه ظاهرش به صورت امر به معروف و نهی از منکر باشد یا اینکه کاملاً تحقق پیدا نمی‌کند، مانند «لاصلوة لجار المسجد الا فی المسجد» که نفی کمال است، نه نفی اصل وجود نماز. پس کمال آن بسته به وجود امام است، چنان‌که در سایر واجبات مانند نماز و روزه و حج و جهاد و امثال آن قضیه بدین قرار است؛ زیرا عملِ بودن ولایت ناقص است و ارزش دیگری ندارد.[۴]

امر به معروف واجب

از مسائلی که ما را به تبلیغ غدیر می‌کشاند و ریشه اعتقادی و فقهی دارد، آن است که پیام غدیر از بزرگترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است و طبق فرمان «فلیبلغ الحاضر الغائب الوالد الولد الی یوم القیامه» ما موظف هستیم تبلیغ غدیر نمائیم. از طرفی طبق فرمایش «تبلغوه من لم یحضر» و خصوصاً فراز «تأمروه بقبوله عنّی» تأکیدی بیشتر ار این مطلب شده که ما از جانب رسول خدا صلی الله علیه وآله مأموریت داده شدهایم و رسالت داریم به دعوت به قبول ولایت و دوری ازدشمنی با امیرالمؤمنین علیه السلام همانگونه که در خطابه غدیر پیامبر صلی الله علیه وآله می‌فرمایند: اَلا وَ اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعروفِ اَن تَنتَهوا اِلی قَولی وَ تُبَلِّغوهُ مَن لَم یَحضُر وَ تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّی وَ تَنهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ، فَاِنَّهُ اَمرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مِنّی؛ وَ لا اَمرَ بِمَعروفٍ وَ لا نَهیَ عَن مُنکَرٍ اِلاّ مَعَ اِمامٍ مَعصومٍ.[۵]

بدانید که بالاترین امر به معروف آن است که سخن مرا بفهمید و آن را به کسانی که حاضر نیستند برسانید و او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی نمایید، چرا که این دستوری از جانب خداوند عز و جل و از طرف من است، و هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمی‌شود مگر با امام معصوم.

با توجه به این بیانات مُبلّغ اعظم غدیر، اصل مسئله وجوب تبلیغ غدیر و فروع آن را در ۳ قسمت بررسی می‌کنیم:

الف. بیان وجوب امر به معروفِ غدیر

این فراز از خطبه توضیحی بر  فَلیُبَلِّغِ الحاضِرُ الغائِبَ  و حدود وجوب آن و شکل عملی این واجب است که از آن ۶ نکته استفاده می‌شود:

۱. ولایت معصومین علیهم السلام آن معروفی است که وقتی بر جامعه حاکم شود هیچ معروفی ترک نمی‌شود. همان گونه که در زیارات می‌خوانیم: اَمَرتُم بِالمَعروفِ وَ نَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ؛[۶] شما امامان به معروف امر می‌کنید و از منکر نهی می‌نمایید.

۲. ضابطه و ملاک در شناخت معروف و منکر فقط مقام عصمت است؛ یعنی او باید بگوید معروف و منکر کدام است و هیچ‌کس دیگری چنین حقی ندارد، چرا که بیانگر حکم خداست و حکم خدا را جز مقام عصمت نمی‌داند، چنان‌که فرمود:

۱. لا اَمرَ بِمَعروفٍ وَ لا نَهیَ عَن مُنکَرٍ اِلاّ مَعَ اِمامٍ مَعصومٍ؛[۷] هیچ امر به معروف و نهی از منکری نمی‌شود مگر با امام معصوم.

۲. المَعروفُ ما اَمَرتُم بِهِ؛[۸]معروف آن است که شما به آن امر کنید.

بنابراین برای آنکه بدانیم معروف چیست و منکر کدام است فقط یک راه وجود دارد و آن بیان امام معصوم علیه السلام است. اگر مطلبی از غیر طریق ایشان به عنوان معروف یا منکر معرفی شود نه تنها اعتبار ندارد بلکه بدعت و انحراف است. حضرت با این جمله به این مطلب اشاره دارند که بالاترین امر به معروف و نهی از منکر آن است که ولایت و امامت ائمه علیهم السلام را به مردم برسانید، تا بدین وسیله مصدر و مرجع برای شناخت معروف‌ها و منکرها را به آنان معرفی نموده باشید.

۳. وقتی مهمترین امر به معروف را تبلیغ ولایت و مهمترین نهی از منکر را نهی از مخالفت امام بدانیم، معنایش این اعتقاد است که ادعای دینداری بدون ولایت علی علیه السلام نه اینکه مستوجب ثواب و سپاس نیست، که موجب عقاب هم هست، چرا که نقطه دقیق مخالفت با خداوند است.

۴. پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: لاَن یَهدِیَ اللَّهُ بِکَ رَجُلاً واحِداً خَیرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ؛ اگر خدا یک نفر را به وسیله تو هدایت کند برایت از آنچه خورشید بر آن می‌تابد بهتر است.[۹]

بر این اساس و با تصریح حضرت در خطبه غدیر که بالاترین امر به معروف تبلیغ غدیر است، معلوم می‌شود بهترین و بالاترین مصداق هدایتی که بهتر از آن چیزی است که آفتاب بر آن می‌تابد، هدایت به غدیر است.

۵. پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر، مسئله امر به معروف و نهی از منکر را با موضوع ابلاغ و تبلیغ به صورت آمیخته فرموده‌اند. به عبارت دیگر یک مسلمان هنگام امر به معروف و نهی از منکر وظیفه بازگویی از جانب خدا و رسول و امامان علیهم السلام را انجام می‌دهد، و به عنوان مأمورِ خداوند و خدمتگزار پیامبر و ائمه علیهم السلام عمل می‌کند.

۶. پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبه غدیر، آموختن و درست فهمیدن پیام غدیر را شرط امر به معروف قرار داده است. این یعنی اول باید امر به معروف کننده به غدیر، خودش آن را خوب فهمیده باشد که در این باره فرمودند: اَلا وَ اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعروفِ اَن تَنتَهوا اِلی قَولی؛[۱۰] بدانید که بالاترین امر به معروف آن است که سخن مرا بفهمید.

ب. مسائل فرعی امر به معروفِ غدیر

با بیان امر به معروف درباره پیام غدیر، مسائلی مطرح می‌شود که در طراحی و مهندسی تبلیغ غدیر از این دیدگاه مؤثر است. از دلایلی که درباره امر به معروف غدیر مطرح شد پاسخ این مسائل فرعی روشن می‌شود؛ که ذیلاً ۱۰ نمونه از آنها را ذکر می‌کنیم و مسائل مشابه از همین موارد قابل استفاده است:

۱. از آنجا که سه مرحله قلبی و لسانی و عملی در هر امر به معروفی گنجانده شده، در غدیر هم چنین است یعنی اگر در عمل و زبان نتوانست، لااقل با قلبش نیت آن را داشته باشد. در خطبه غدیر می‌خوانیم: نُبایِعُکَ عَلی ذلِکَ بِقُلوبِنا وَ اَنفُسِنا وَ اَلسِنَتِنا وَ اَیدینا؛ بر این مطلب با قلب و با جان و با زبان و دستانمان با تو بیعت می‌کنیم.[۱۱]

  1. قصد قربت و خلوص نیت در ابلاغ غدیر لازم است و شکی نیست که اگر به خاطر خدا نباشد هیچ انگیزه‌ای برای امر به معروف وجود ندارد، به خصوص آنکه در این مورد مسئله اخلاقی هم نیست تا جهات انسان دوستانه در آن مطرح باشد؛ بلکه مانند نماز فقط به عنوان تبلیغ آنچه خدا دوست دارد قدم در میدان امر به معروف می‌گذاریم.
  2. درباره غدیر، امر به قبول و نهی از مخالفت لازم است، و ابلاغ کافی نیست. این صریح کلام پیامبر صلی الله علیه وآله است که فرمودند: تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّی وَ تَنهَوهُ عَن مُخالَفَتِهِ؛ او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی نمایید.[۱۲]
  3. در تبلیغ غدیر احتمال تأثیر لازم نیست و مجرد ابلاغ و لو برای اتمام حجت واجب است. دستور پیامبر صلی الله علیه وآله تُبَلِّغوهُ مَن لَم یَحضُر[۱۳]است و اطلاق آن نشان می‌دهد که منظور اصلی رساندن خبر غدیر به عنوان اتمام حجت است، اگرچه تأثیر نداشته باشد. گذشته از اینکه احتمال تأثیر در مسائل عملی تغییری است که در رفتار و عمل مشاهده می‌شود، اما در مسائل فکری چیزی در ظاهر دیده نمی‌شود و فقط یک انتخاب فکری و درونی است؛ بنابراین احتمال تأثیر درباره چنین مسائلی به آسانی برای امر به معروف کننده قابل تشخیص نخواهد بود.
  4. اگر برای ابلاغ غدیر، نیاز به برخورد تند باشد، و مسائل جانبی ممنوعی پیش نیاید، شکی نیست که از ابزار امر به معروف حساب می‌شود و واجب است.
  5. اگر بدانیم تبلیغ غدیر فعلاً هیچ اثری ندارد، اما در آینده اثر می‌گذارد، باز هم واجب است، زیرا درباره تأثیر امر به معروف تأثیر فوری شرط نیست، بلکه به هر شکلی تأثیر داشته باشد - اگرچه در آینده - لازم است.
  6. اگر بدانیم تبلیغ غدیر به مخاطب اثر نمی‌گذارد، اما به واسطه او خبر به دیگری می‌رسد و بر او اثر می‌گذارد، در این صورت باز هم واجب است، و بر اساس دستور پیامبر صلی الله علیه وآله که فرمودند: تُبَلِّغوهُ مَن لَم یَحضُر[۱۴] است، این هم یکی از راه‌های ابلاغ غدیر است.
  7. اگر بدانیم با تبلیغ غدیر نتیجه معکوس می‌گیریم و مخاطب لجاجت می‌کند یا توهین می‌کند یا اقدام نامناسبی انجام می‌دهد یا مفسده‌ای پیش می‌آید، وظیفه امر به معروف آن برداشته می‌شود و در چنین مواردی لازم نیست، مگر آنکه در مقایسه مصالح و مفاسد مقدار مفسده کمتر از مصلحت باشد.
  8. اگر کسی قدرت بیان نرم و مناسب نداشته باشد و خُلقتاً تندخو باشد و بداند تبلیغ غدیر با کیفیت تند اثر معکوس می‌گذارد، در این موارد لازم نیست، مگر آنکه از باب دفع اَفسَد و فاسِد رساندن خبر غدیر لزوم خاصی داشته باشد.
  9. اگر ابلاغ غدیر با ابلاغ واجب دیگری - اعم از عقاید یا احکام یا اخلاق - تعارض پیدا کرد، طبق فرمایش پیامبر صلی الله علیه وآله که «اِنَّ رَأسَ الاَمرِ بِالمَعروفِ …» ولایت از همه واجبات بالاتر و ابلاغ آن هم از بقیه دستورات اسلام واجب‌تر است. اما اگر لازمه امر به معروفِ ولایت ترک واجب یا انجام عمل حرامی شود لازم نیست و ساقط می‌شود.

ج. مسائل فرعی نهی از منکر غدیر

در کنار مسائل فرعی امر به معروف درباره پیام غدیر، مسائلی هم از بُعد منکر آن مطرح می‌شود که باید برای مهندسی تبلیغ غدیر پاسخ این مسائل فرعی روشن شود. ذیلاً ۱۲ نمونه از آنها را ذکر می‌کنیم و پاسخ مسائل مشابه از همین موارد قابل استفاده است:

۱. درباره غدیر هم تبلیغ و امر به قبول، و هم دفاع و مقابله و نهی از مخالفت واجب است. در این باره پیامبر صلی الله علیه وآله به صراحت در خطبه فرموده: وَ تُبَلِّغوهُ مَن لَم یَحضُر وَ تَأمُروهُ بِقَبولِهِ عَنّی وَ تَنهَوهُ عَن مُخالَفَتِه؛ آن را به کسانی که حاضر نیستند برسانید و او را از طرف من به قبولش امر کنید و از مخالفتش نهی نمایید».[۱۵]

  1. اگر ببینیم کسی اقداماتی را آغاز کرده که نتیجه‌اش در آینده بر ضد غدیر تمام خواهد شد، مقابله با او و دفاع از غدیر لازم است. نهی از منکر مقید به شکل خاصی نیست، و هر منکری را به هر صورتی که ممکن باشد باید پیشگیری نمود.
  2. اگر کسی تصمیم دارد بر ضد غدیر کاری انجام دهد ولی هنوز انجام نداده، باید اقدامات متقابل را آغاز کنیم حتی اگر احتمال دهیم؛ البته نه به معنای قصاص قبل از جنایت، بلکه اقدامات پیشگیرانه‌ای که مسائل ممنوعه دیگری ایجاد نکند.
  3. اگر ورود به اعماق غدیر برای افرادی خطر انحراف و شبهات داشته باشد، باید گفت: پس از ابلاغ پیام اصلی غدیر، مراعات ظرفیت و کشش مخاطب در امر به معروف و نهی از منکر باید در نظر گرفته شود.
  4. اگر در قسمتی از غدیر اختلاف نقل یا اختلاف نظر وجود دارد، در مواردی مطرح نکردن موارد اختلاف بهتر است، اما اگر بنا بر گفتن شد مقداری که باید مطرح شود بستگی به مخاطب تغییر می‌کند، و در نهایت هر کس موظف است آنچه را درست تشخیص می‌دهد تبلیغ کند.
  5. اگر کسی غدیر را قبول دارد، اما در نتایجی که از غدیر گرفته اشتباه رفته، روشن کردن او لازم است، همه اینها گام برداشتن در راه رساندن پیام واقعی غدیر بوده و لازم است.
  6. اگر کسی در جایی که نباید غدیر را تبلیغ کند، این کار را انجام دهد؛ برای صیانت غدیر از ضربه‌های منفی، نهی او در چنین مواردی لازم است.
  7. اگر برای تبلیغ غدیر لازم است گناه یا اشتباه یا خلاف کسی را نادیده بگیریم، یا با او رفیق شویم تا بتوانیم غدیر را ابلاغ کنیم، این موارد از مصادیق تعارض دو واجب یا تعارض اَفسَد و فاسد می‌شود و در هر موردی باید جداگانه تشخیص داده شود. اما به‌طور کلی برای تبلیغ هیچ واجبی ما نباید کاری به اشتباهات و گناهان کسی داشته باشیم و باید موضوع مورد نظر خود را تبلیغ کنیم، مگر آنکه نوع برخورد مثبت ما او را بر گناهش جرئت دهد.
  8. برهم زدن جمع و اسباب کسانی که بر ضد غدیر کار می‌کنند، در صورت عدم خطر و مسائل جنبی واجب است، و تا حد امکان باید از آنچه مظهر منکرات است جلوگیری شود، که این هم یکی از مصادیق آن است.
  9. اگر قهر یا قطع کردن ارتباط با مخالفان غدیر تأثیری داشته باشد، این کار واجب است یادر رابطه با مخالفان غیرمستقیم یعنی کسانی که مستقیماً با غدیر مخالف نیستند، اما مجموعاً با اعتقادات صحیح غدیر و ولایت مخالفند یا موردی از موارد غدیر را چه تاریخی و چه سندی و چه حدیثی نمی‌پذیرند، نیز فاصله گرفتن لازم است. در هر دو صورت قطع ارتباط به عنوان تبرّی لازم است، و به عنوان نهی از منکر اگر تأثیری داشته باشد واجب می‌شود.
  10. اظهار تمایل به دشمنان یا مخالفان غدیر یا سکوت در جایی که می‌توان اظهار مخالفت کرد، حرام است. این برخورد از مظاهر واضح ضدیت با امر به معروف و نهی از منکر است و چنین اظهار تمایل یا سکوتی حرام است.

۱۲. برائت و بیزاری و تبرّی قلبی - بدون هیچ گونه اظهار - نسبت به دشمنان و منکران و مخالفان غدیر با توجه به آنچه در خطبه غدیر آمده واجب است آنجا که می‌فرماید:؛ نُبایِعُکَ عَلی ذلِکَ بِقُلوبِنا وَ اَنفُسِنا وَ اَلسِنَتِنا وَ اَیدینا؛ بر این مطلب با قلب و جان و زبان و دستانمان با تو بیعت می‌کنیم.[۱۶] اضافه بر اینکه تبریّ از قلبی شروع می‌شود تا به زبانی و عملی می‌رسد.[۱۷]

مصداق اتم و اکمل معروف و منکر

{عرب|الا وَ انَّ رَأْسَ الْامْرِ بِالْمَعْرُوفِ انْ تَنْتَهُوا الی قَوْلی وَ تُبَلِّغُوهُ مَنْ لَمْ یَحْضُرْ وَ تَأْمُرُوهُ بِقَبُولِهِ عَنّی وَ تَنْهَوْهُ عَنْ مُخالَفَتِهِ، فَإِنَّهُ امْرٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ مِنّی}}؛ بدانید بالاترین امر به معروف این است که کلام مرا خوب درک کنید و به کسانی که حضور ندارند برسانید. آن‌ها را به پذیرش آن از طرف من امر کنید و از مخالفت با آن بازدارید، که این فرمان خدا و من است.

در این کلمات تصریح شده است به اینکه هیچ معروفی بهتر و برتر از اطاعت رسول – که همان اطاعت خدا است- نیست. دلیل بر این مدعا واضح است؛ زیرا ثمره و نتیجه امر به معروف و بلکه هر واجبی از واجبات الهی تقرب جستن به خدا است. همچنین شکی نیست در اینکه تقرب به حق در پرتو عمل کردن به دستورات خدا است که از طریق دین به وسیله رسول خدا صلی الله علیه وآله اعلام می‌شود. مضافاً بر اینکه اصولاً شناختن معروف فرع بر شناخت دین و شناخت دین فرع بر شناخت رسول است و اطاعت از رسول که در حقیقت اطاعت از خدا است اصل و ریشهٔ امر به معروف است، همچنانکه مخالفت رسول اساس تمام منکرات است. روی همین اصل است که می‌فرماید: به دستورات من عمل کنید و دیگران را هم که در این مجلس حاضر نیستند آگاه سازید و بگویید گفته رسول را به کار بسته از مخالفت او بپرهیزید؛ زیرا دستورات رسول، الهی است، که مراد و مقصود اصلی از این کلام در این مقام، مسئله ولایت است.[۱۸]

پانویس

  1. فراز «الامر بالمعروف أن تأمروا بقبول الولایة عنی» در منابع عامه: فرائد السمطین ۱۳۳/۲ باب۳۱ ح ۴۳۰، و ص ۳۱۳ باب۶۱، ح۵۶۳؛ مودة القربی مودت هفتم؛ ینابیع المودة ۳۰۳ باب ۵۶ ح ۸۶۸.
  2. کانُوا لا یَتَناهَوْنَ عَنْ مُنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ ما کانُوا یَفْعَلُونَ* تَری کَثیراً مِنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذینَ کَفَرُوا لَبِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ فِی الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ. آیات فوق بیان می‌کند که یهود به خاطر اینکه نهی از منکر نکردند یعنی ولایت کافران را پذیرفتند مورد لعن و نفرین خدا قرار گرفتند. (مائده/ ۸۰–۷۹)
  3. بحارالانوار، ج ۲۴، ص ۵۸ و ج ۳۱، ص ۶۱۱؛ تاویل الآیات الظهره، ص ۸۱۷؛ البرهان، ج ۵، ص ۷۴۹ذیل آیات ۱ تا ۸ سوره تکاثر؛ تفسیر کنزالدقائق، ج۴، ص ۴۲۶؛ عوالم العلوم، ج ۲۰، ص ۴۹۹؛ غایة المرام، ص ۲۵۷.
  4. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیرخم، ص ۴۶۲.
  5. اَلا وَ اِنَّ رَأسَ اَعمالِکُمُ الاَمرُ بِالمَعروفِ وَ النَّهیَ عَنِ المُنکَرِ، فَعَرِّفوا مَن لَم یَحضُر مَقامی وَ یَسمَع مَقالی هذا فَاِنَّهُ بِاَمرِ اللَّهِ. خطبه غدیر طبق نسخه کتاب «الیقین». اسرار غدیر، ص ۱۵۶. بدانید که بالاترین اعمال شما امر به معروف و نهی از منکر است. پس هر کس را که در این مجلس من حاضر نبوده و این گفتار مرا نشنیده با خبر کنید، چرا که به امر خدا بوده است.
  6. بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۱۲۹.
  7. خطبه غدیر، بخش ۱۰.
  8. بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۲.
  9. همان، ج ۳۲، ص ۴۴۸.
  10. خطبه غدیر، بخش ۱۰.
  11. همان، بخش ۱۱.
  12. خطبه غدیر، بخش ۱۰.
  13. همان.
  14. همان.
  15. خطبه غدیر، بخش ۱۰.
  16. خطبه غدیر، بخش ۱۰.
  17. مهندسی تبلیغ غدیر، ص ۵۳–۴۶.
  18. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیرخم، ص ۴۶۱.