آيه «فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»[۱]

با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه يكى از اين آيات، آيه ۲۹ سوره نحل است:

«فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»:«از درهاى جهنم وارد شويد در حالى كه در آن دائمى خواهيد بود، و بد جايى براى متكبران است».

اين آيه از چهار بُعد قابل بررسى است:

متن خطبه غدير

مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:

اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، و ياران و تابعين و پيروانشان در پايين‏ ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه‏ اند.[۲]

موقعيت تاريخى

خطابه غدير وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينك نوبت آن است كه شدت عذاب خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند. در چنين موقعيتى با اقتباس از آيه قرآن و تركيب در يک جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است.

موقعيت قرآنى

اين آيه در چهار جاى قرآن با عبارات مشابه درباره اهل جهنم آمده است، ولى در سوره نحل با «لام» آمده كه در خطبه نيز «لَبِئْسَ» است و لذا بايد مورد خطبه را اشاره به آيه مزبور دانست.

آيه در ذيل آياتى درباره گمراه كنندگان مردم است كه روز قيامت گناهان گمراه شدگان توسط خود را نيز بر دوش خواهند كشيد، و در توصيفشان حيله ‏گرى و رويارويى با خداوند ذكر شده تا آنجا كه مى‏ فرمايد:«از ابواب جهنم وارد شويد و در آن دائمى باشيد، و چه بد جايى است محل اقامت متكبران».

تحليل اعتقادى

نكته فابل ذكر در اينجا جمله «انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ ... وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ» ، در كلمه «مُتَكَبِّرين» نهفته است. خداوند تعالى پس از آنكه تابوتى در چاه قعر جهنم را جايگاه ابدى آنان معرفى مى‏ كند مى‏فرمايد:«چه بد جاى اقامتى دارند متكبران» . بايد بدانيم كه چرا خداوند اين صفت را شاخص‏ ترين حالت براى متكبرين ذكر مى‏ كند؟

الف.اصحاب صحيفه متكبران در برابر ذات الهى

مى‏دانيم كه خداوند صفت جبار متكبر را به خود اختصاص داده، و احدى حق تكبر ورزيدن حتى نسبت به ساير همنوعان خود را ندارد. با اين سابقه اعتقادى، اگر كسى در برابر ذات الهى تكبر ورزد و با صداى بلند بگويد:«خدا چنين گفته ولى من چنين مى‏گويم»، و«حكم خدا چنين است و من آن را تغيير مى‏ دهم»، و«هر كس به حكم خدا عمل كند او را مجازات مى ‏كنم»، و امثال اينها كه بارها از اولى و دومى صادر شده است، چنين فردى را بايد بالاترين نمونه متكبّر دانست، و كمترين معناى چنين تكبرى كافر شدن به خداى متعال است.

معروف ‏ترين نمونه چنين متكبرانى ابلیس است كه خداوند در آيات متعددى از قرآن تكبر او را با عبارات مختلف بيان مى‏ فرمايد. در مواردى مى‏ فرمايد:«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ»[۳]«آنگاه كه به ملائكه گفتيم در برابر آدم سجده كنيد. آنان سجده كردند مگر ابليس كه ابا كرد و تكبر نمود (و خود را بالا گرفت) و از كافرين بوددر آيه‏اى مى‏ فرمايد«قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ، أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ»[۴]»خداوند فرمود: اى ابليس، چه چيز تو را مانع شد كه در برابر آنچه با يَدِ قدرت خويش خلق نموده ‏ام سجده كنى؟ آيا خود را بالا گرفتى يا از بلند مرتبه گان بودى؟!در آيه‏اى ديگر مى ‏فرمايد:«قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيها ...»[۵]»خداوند فرمود: از آن مقام پايين رو، كه در آنجا حق ندارى تكبّر نمايى«اكنون پيامبرصلى الله عليه وآله اصحاب صحيفه را متكبّر در برابر ذات الهى مى‏ خواند كه نمى‏ خواهند در برابر فرامين آسمانى سر تسليم فرود آورند، و به اين درجه از تكبر اكتفا نكرده در برابر احكام الهى از پيش خود احكامى را جعل كردند و بدعت گذاردند.

و باز در اين درجه متوقف نشدند و احكام الهى را تغيير دادند و آن را كم يا زياد نمودند. و بالاتر از آن تكبر را بدانجا رساندند كه عمل كنندگان به احكام خداوند را زدند و كشتند و تبعيد نمودند

با اذعان كامل مى‏ توان گفت: حتى ابليس و فرعون هم به چنين تكبّرى راه نيافتند و تا اين حد پيش نرفتند.

خدايا، تو را شكر كه ما را از انصار و اتباع و اشياع سقيفه قرار ندادى، و بار ديگر تو را شكر كه با نجات از اين امامان دعوت كننده به آتش در درك اسفل جهنم قرار نگرفتيم، و سپاسگزاريم كه از متكبرين نيستيم؛ بلكه از پيروان آل محمديم كه به امر خدا هدايت مى‏ كنند و تسليم‏ ترين بندگان در برابر تواند و ما را به اعلا درجه بهشت رهنمون‏ اند.

تكبّر ابوبكر و عمر در برابر ولايت[۶]

ابان از سليم نقل مى ‏كند: اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بين عده اى در مسجد پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود:

... همچنين در حالى كه من منصوب شده بودم به رفيقش(ابوبكر) گفت: اين واقعاً كرامت و بزرگى است. رفيقش با تندى به او نگاه كرد و گفت: نه به خدا قسم، ابداً اين سخن او را گوش نمى‏ دهم و از او اطاعت نمى ‏كنم.

سپس به او تكيه داد و با تكبر به راه افتادند و رفتند. خداوند هم به عنوان وعيد و منع او درباره‏ اش چنين نازل كرد:«فَلا صَدَّقَ وَ لا صَلّى، وَ لكِنْ كَذَّبَ وَ تَوَلّى، ثُمَّ ذَهَبَ اِلى اَهْلِهِ يَتَمَطّى، اَوْلى لَكَ فَاَوْلى، ثُمَّ اَوْلى لَكَ فَاَوْلى»[۷]«نه تصديق كرد و نه نماز خواند بلكه تكذيب كرد و پشت نمود. سپس با حال تبختر نزد اهل خود رفت. دورى از خير دنيا براى تو باد! دورى از خير آخرت براى تو باد».[۸]

منبع

دانشنامه غدیر،جلد ۶،صفحه ۱۸۱.

پانویس

  1. نحل /  ۲۹. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۴۶،۱۴۵.
  2. اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .
  3. بقره /  ۳۴.
  4. ص /  ۷۵.
  5. اعراف /  ۱۳.
  6. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۵.  
  7. قيامت /  ۳۱ - ۳۵.  
  8. كتاب سليم: ح ۱۴.