حدیث غدیر در خطبه غدیر

با بیان مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ همهٔ مناصب نبی به غیر از منصب نبوت به امام انتقال مییابد. در فرازهای قبل در بیان این عبارت سیزده معنا که برای «مولی» ذکر شده بود را مورد بررسی قرار دادیم. در این‌جا از ذکر این معانی برای اختصار پرهیز نموده و فقط به یکی از معانی که قبلاً مورد قبول واقع شد، توضیحاتی را به اختصار بیان میکنیم.

در این فراز، منصبی بزرگ از «نبی» به «امام» انتقال پیدا می‌کند و آن هم به امر الهی، لذا لازم است در مورد کلمه «مولی» دقت نظر گردد در طول این چهارده قرن بعد از واقعهٔ غدیر مباحث زیادی در این زمینه طرح شده که ریشه در اختلافِ فهمِ معنای مولاست.

شیعه از بیان پیامبر صلی الله علیه وآله در خطبهٔ غدیر به قرائن مقالیه و حالیهٔ موجود در خطبه و سه روز غدیر معنایی غیر از دوستی و محبت را اثبات مینماید. یکی از نکات مهم در هنگام استدلال، در مقابل مخالفین که باید لحاظ گردد این است که ما نباید برای «مولی» معنایی غیر از مالکیت را قرار بدهیم، صاحب اختیاری و حاکمیت نتیجهٔ مولی و مالک بودن است و معنای مولی نیست.

برای تبیین این موضوع مهم باید به این نکته در ادبیات عرب دقت کرد که آنچه الآن از زبان مخالفین گفته میشود این است که «مولی» از ریشهٔ «ولی» است و «ولی» مثلاً در کلام ابن اثیر تا حدود ۱۸ معنا دارد یا در گفته فخررازی، «ولی» به معنای «ناصر» است یا معنای «دوستی» یا دهها معانی دیگر که فعلاً بحث ما رسیدگی به این معانی نیست، سخن ما این است که اگر ریشهٔ کلمهای مثلاً ده معنا داشت آیا در ادبیات عرب، آن کلمهای که از این ریشه مشتق میشود باید حتماً یک یا چند معنا از معانی ریشه در آن صدق کند یا اینکه آن مشتق شده از ریشه میتواند معنای مستقل خود را طبق عرف آن زمان داشته و ربطی به معنای ریشه نداشته باشد، بلکه «سماعی» است یعنی آنچه عرب در آن زمان از این واژه، این معنا را میفهمیده است.

حال با این مطلب باید برویم به زمانی که پیامبر صلی الله علیه وآله این واژه «مولی» را به کار بردهاند ببینیم عرب در آن زمان و آن منطقه از این واژه چه معنایی استخراج مینموده است، آنچه که در آن زمان از واژهٔ مولی فهمیده میشود چیزی نبوده مگر در مقابل «عبد»، یعنی مولی در مقابل عبد بدین معنا که کسی که عبد یک مولاست، مولای او بر تمام این عبد مالکیت دارد، طبق قرینهٔ مقالیه در خطبهٔ غدیر، با بیان؛ ايُّهَا النّاسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ و پاسخ مردم؛ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ واضح میگردد سخن از مالکیت است حال اگر کسی مالک کسی شد قطعاً صاحب اختیار و حاکم آن نیز خواهد شد؛ لذا پیامبر صلی الله علیه وآله با بیان مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ چون مالکیت اعم از صاحب اختیاری و حاکمیت است لفظی را استفاده میفرمایند که فقط معنای مالکیت بدهد، بنابراین خویش را مولای مردم یعنی مالک مردم معرفی کرده و از بعد خود نیز امیرالمؤمنین علیه السلام را مالک مردم به امر الهی معرفی مینمایند، بدین معنا که تا به حال همهٔ شما عبد من بودید و من اولی به جان و مال و همه چیز شما و از من اطاعت میکردید حال باید عبد آن کسی باشید که نام او علی علیه السلام است و دستش در دستان من است؛ بنابراین صاحب اختیاری و حاکمیت، شئونی از شئونات «مولی» است نه معنایی برای «مولی».

هر مولائی حاکم و صاحب اختیار است، لکن هر حاکم و صاحب اختیار، مولی نیست، اهل سقیفه گرچه با ظلم و ستم خود را حاکم و صاحب اختیار مردم قرار دادند و حکومت نمودند لکن مولی نبودند، بعدِ پیامبر صلی الله علیه وآله مولی، وصی، خلیفه فقط یک نفر به نام امیرالمؤمنین علیه السلام است که از طرف خداوند همان منصبی را داراست که پیامبر صلی الله علیه وآله داشتند، بنابراین همهٔ انسانها در باطن عبد و تحت مالکیت اهل بیت علیهم السلام بوده و خروج ندارد اما در ظاهر با عدم قبول مالکیت و همان ولایت، خود را آزاد معرفی میکنند، آنان که طبق روایات اسامی آنها در لیست شیعیان اهل بیت علیهم السلام است در باطن و ظاهر عبد آن بزرگواران هستند و آنانی که در لیست قبول کنندگان این مالکیت و ولایت نیستند در باطن عبد آنها و در ظاهر آزادند.

در ادامه باید به این نکته توجه داشت که وقتی سخن از مالکیت میشود عبد باید مطیع مولای خودش باشد و فرمانبرداری نماید؛ بنابراین عبد الزاماً باید از مولای خود اطاعت کرده و پیرو او باشد. امام علیه السلام در مقام مالکیت با خصوصیت مفترض الطاعة بودن از طرف خداوند جایگاهی دارد که همه مردم در جایگاه عبد بودن، موظف به اطاعت هستند و بر اساس میزان اطاعت از امام علیه السلام، شیعیان رتبه‌بندی شده و درجه ایمان آنها مشخص میشود.

یک‌وقت عبد در مقابل مولائی است که خالق اوست، و چون خالق اوست مالک اوست و چون مالک اوست نتیجتاً صاحب اختیار او نیز هست و طبق آنچه در بحث مالکیت بیان شد الزاماً باید مطیع او بوده و اطاعت کند، اینجا چون مولی «اللّه جل جلاله» است و بحث خالقیت است مسئله پرستش نیز هست یعنی عبد هم از مالک خود اطاعت کرده و هم او را عبادت مینماید که این عبادت و بندگی از طرف عبد مختص پروردگار عالمیان است. لکن در مورد اهل بیت علیهم السلام، عبد در مقابل مولائی است که این مولا خالق نبوده و عبادتش شرک محض خواهد بود، اما در تملک این مولی بودن و اطاعت او را انجام دادن عین فرمانبرداری از خداوند متعال است همان گونه که امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره فرمودهاند:مَنْ اَطاعَکُمْ فَقَدْ اَطاعَ اللّه.

دعا و نفرین پیامبر صلی الله علیه وآله در مورد دوستان و دشمنان غدیر

پیامبر صلی الله علیه وآله پس از اعلان ولایت و معرفی وصیّ خویش با یک اتمام حجت تمام عیار بار دیگر با یک بشارت و انذار همزمان در یک عبارت دوستان غدیر را امیدوار به دعای مستجاب و دشمنان غدیر را به نفرینی سخت نوید می‌دهند. در ذیل به چند نکته اشاره کرده و تبیین می‌نماییم:

۱. غدیر پرونده ای باز تا قیامت

از روز غدیر پروندهای باز شده است تا در آن نام و عملکرد دوستان و دشمنان غدیر ثبت و ضبط گردد، دوستان در رتبه‌های مختلف، دوستی و ارادت به صاحبِ غدیر، امیرالمؤمنین علیه السلام دسته‌بندی شده و دشمنان در جایگاههای رذالت و پستی در مخالفت با آن حضرت اسامی خود را ثبت نمودهاند. لحظه به لحظه، گروه دوستان مشمول دعای مستجاب پیامبر صلی الله علیه وآله و جماعت دشمنان مورد نفرین آن حضرت قرار میگیرند و این پرونده از روز غدیر باز بوده و تا قیامت تکمیل میشود، آنگاه در روز میزان الاعمال این دوستی و دشمنی دقیق سنجش شده و ثواب و عقاب اعمال داده خواهد شد.

۲. قرینهٔ مقالیه برای معنای لفظ «مولی»

یکی از قرائن در خطبهٔ غدیر که بلافاصله پس از بیان لفظ «مولی» در عبارت مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ آمده است همین دعای پیامبر صلی الله علیه وآله برای دوستان و یاری کنندگان امیرالمؤمنین علیه السلام و نفرین به دشمنان آن حضرت است که نشان میدهد کسی که به عنوان مولی به شما معرفی شده و مالک شماست باید او را یاری کرده و به او محبت نمائید و بترسید از اینکه با او مخالفت کرده و نسبت به او کینه‌ورزی نمائید چون نفرین پیامبرتان نصیب شما خواهد شد حتی در ادامه در همین فراز از خطبه با بیانی شدیدتر عبارت ذیل را بیان می‌فرمایند که در جای خودش به بررسی آن میپردازیم: مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ اَنْكَرَهُ وَ اغْضِبْ عَلى مَنْ جَحَدَ حَقَّهُ؛ هر که او را رها کند خوار گردان، هر که امامت او را انکار کند از رحمت خود دور بدار و هر که حق او را نپذیرد به خشم و غضب خود گرفتار فرما.

۳. نصرت خداوند برای یاری کنندگان امیرالمؤمنین علیه السلام

عبارت وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ دعائی خاص و مستجاب برای مبلغین و یاری کنندگان غدیر است؛ زیرا این دعا در دنیا و آخرت باعث یاری و امداد خاص خواهد شد. خدمت به غدیر و امیرالمؤمنین علیه السلام برای همه لازم و ضروری است؛ زیرا در فرازهای بعدی پیامبر صلی الله علیه وآله فرمان فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ را صادر کرده و چون همراه با اطلاق بوده و قیدی نزدند کسی از تبلیغ غدیر و یاری امیرالمؤمنین علیه السلام معاف و استثنا نشده است، البته این دعای خاص و مستجاب قطعاً به عنوان یک بشارت انگیزه نورانی همهٔ محبین و شیعیان آن حضرت را برای خدمت نورانی تشویق مینماید.