فراز هذا عَلِیٌّ اَخی وَ وَصِیّی،[۱] اشاره به بحث اخوت و وصایت دارد که در فرازهای قبل در بخش دوم خطبه در عبارت پیامبر صلی الله علیه وآله که فرمودند: اَنَّ عَلِیَّ بْنَ اَبی طالِبٍ اَخی وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتی فی اُمَّتی وَ الْاِمامَ مِنْ بَعْدی؛ علی بن ابیطالب علیه السلام برادر من، وصی و جانشین من بر امتم و پیشوای بعد از من است» که به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت. عبارت واعی علمی نیز اشاره به علم امیرالمؤمنین علیه السلام دارد که در بخش سوم خطبه در فراز ذیل شرح داده شد: مَعاشِرَ النّاسِ، فَضِّلُوهُ. ما مِنْ عِلْمٍ اِلّا وَ قَدْ اَحْصاهُ اللَّهُ فِیَّ، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ اَحْصَیْتُهُ فی اِمامِ الْمُتَّقینَ، وَ ما مِنْ عِلْمٍ اِلّا وَ قَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الاِمامُ الْمُبینُ الَّذی ذَکَرَهُ اللَّهُ فی سُورَةِ یسوَ کُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْناهُ فِی إِمامٍ مُبِینٍ؛ مردم! او را برتری دهید، علم و دانشی نیست مگر آنکه خداوند در سینه من گردآوری فرموده، و هر علمی که آموخته‌ام آن را در وجود پیشوای پرهیزکاران علی علیه السلام گردآوری نمودهام، و علمی نیست مگر آنکه به علی علیه السلام آموخته‌ام، و او امام مبین و پیشوای روشنگری است که خداوند در سورهٔ «یس» از او یاد کرده و فرموده: «و هر چیزی را ما در امام مبین جمع‌آوری نموده و برشمردهایم». لکن در این‌جا به چند روایت در کتب فریقین اشاره کرده و به فضیلت خاص برای امیرالمؤمنین علیه السلام در اثبات علم آن حضرت به نام اذن واعیه که در قرآن آمده می‌پردازیم و مخاطبین را در بحث علم به فراز ما قبل ارجاع می‌دهیم.

درباره علم حضرت علی علیه السلام روایات فراوانی در کتب فریقین ذکر شده است که مهمترین آنها روایت متواتر مدینة العلم است، چنانچه طبرانی در معجم کبیر خود ذکر کرده است:

عن مجاهد عن بن عباس قال: قال رسول‌الله صلی الله علیه و سلم انا مدینه العلم و علی بابها فمن آراد العلم فلیأته من بابه؛ از مجاهد از ابن‌عباس نقل شده است که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمودند: من شهر علم هستم و علی علیه السلام درِ آن است و هر کس که بخواهد وارد شهر علم شود باید از در آن وارد شود.»[۲]

آری از این روست که هیچ‌کس جز امیرالمؤمنین علیه السلام نتوانست به مردم بگوید هر سؤالی که دارید قبل از اینکه مرا از دست بدهید بپرسید. چنان‌که حاکم نیشابوری نیز این روایت را ذکر کرده است:حدثنا ابوالطفیل عامربن واثلة قال سمعت علیاً رضی الله عنه قام فقال سلونی قبل ان تفقدونی و لن تسألوا بعدی مثلی …؛ ابوالطفیل از صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌گوید: از حضرت علی علیه السلام شنیدم که ایستاد و فرمود: قبل از آن که مرا از دست بدهید از من سؤال کنید که هرگز بعد از من از کسی مثل من سؤال نخواهید پرسید.[۳]

ثعالبی چنین نقل می‌کند: ایها الناس سلونی قبل ان تفقدونی. فلاَنا بطریق السماء اعلم منی بطریق الارض؛ ای مردم! از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست دهید، من به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آگاه ترم.[۴]

سیوطی می‌نویسد:

سلونی قبل ان تفقدونی فانی لا اسأل الله عن شیء دون العرش الا اخبرت عنه؛ قبل از اینکه مرا از دست بدهید، هر چه می‌خواهید از من بپرسید، در زیر عرش الهی هیچ را از من نخواهید پرسید مگر اینکه به شما پاسخ می‌دهم.

همچنین سعید بن مسیب می‌گوید: لم یکن احد من الصحابهٔ یقول: سلونی الا علی؛ جز علی بن ابیطالب علیه السلام هیچ‌یک از صحابه نگفت: (هر چه می‌خواهید) از من بپرسید.[۵]

همچنین ابن شبرمه می‌گوید: ابن شبرمهٔ یقول: ما کان احد یصعد علی المنبر فیقول: سلونی عما بین اللوحین الا علی بن ابی طالب؛ ابن شبرمه می‌گوید: هیچ‌کسی جز علی بن ابیطالب علیه السلام بالای منبر این گونه نفرمود: که از من دربارهٔ هر آنچه در قرآن وجود دارد سؤال کنید.[۶]

این روایات نشانگر عظمت علمی حضرت علی علیه السلام است که حتی خلفا خود را بی‌نیاز از استفاده از علم امیرالمؤمینن علیه السلام نمی‌دانستند و در موارد متعدد در مقابل عظمت علمی حضرت علیه السلام ابراز عجز کردند.[۷]

اذن واعیه

«اذن واعیه» دلیل خاص در فضیلت علم برای امیرالمؤمنین علیه السلام است که این لقب حضرت برگرفته از آیهٔ کریمه است که فرمود:  لِنَجْعَلَها لَکُمْ تَذْکِرَةً وَ تَعِیَها أذُنٌ واعِیَة ؛ تا آن را برای شما تذکّری قرار دهیم و آن را گوشی گیرا (و شنوا) در خود جای می‌دهد.[۸]

امام باقر علیه السلام فرمودند: رسول خدا صلی الله علیه وآله به سوی علی علیه السلام روانه شد، در حالی که او در خانهٔ خود بود. پس به او فرمود: ای علی! بر من امشب این آیه نازل شد: «و آن را گوشی شنوا در خود جای می‌دهد». و من از پروردگارم خواستم که آن گوش را گوش تو قرار دهد. خدایا آن «اُذن واعیه» را گوش علی علیه السلام قرار بده![۹]

بعد از این دعا بود که امیرالمؤمنین علی علیه السلام دائم می‌فرمودند: مَا سَمِعْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَلَاماً إِلَّا أوْعَیْتُهُ وَ حَفِظْتُهُ از رسول خدا صلی الله علیه وآله کلامی را نشنیدم مگر این که آن را در دل سپردم و حفظ نمودم‏.[۱۰]

در جای دیگر فرمودند: فَمَا نَسِیتُ شَیْئاً بَعْدَ ذَلِکَ وَ مَا کَانَ لِی أَنْ أَنْسَی پس چیزی را بعد از آن دیگر فراموش نکردم و سزاوار هم نبود برای من که فراموش کنم.[۱۱]

در روایتی امام صادق علیه السلام در ذیل آیهٔ کریمه فرمودند: وَعَتْ اُذُنُ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَا کَانَ وَ مَا یَکُونُ گوشه ای أمیرالمؤمنین علی علیه السلام آن علم گذشته و علم حال (و آینده) را در خود جای داد.[۱۲]

پانویس

  1. فراز «علی علیه السلام واعی علمی» در منابع عامه: فرائد السمطین، ج۱، ص ۱۵۰، باب ۲۹، ح ۱۱۳؛ ج۱، ص ۲۶۸، باب ۵۲، ح۲۱۰؛ ج۱، ص۳۴۰، باب ۶۳، ح ۲۶۳؛ المعجم الکبیر، ج۱۲، ص ۱۴، ح ۱۲۳۴۱؛ مجمع الزوائد، ج۹، ص ۱۱۱؛ المناقب، خوارزمی، ص ۱۴۲، ح ۱۶۳، فصل ۱۴؛ کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۶۰۳، ح ۳۲۹۱۱، و ج۱۳، ص ۱۷۷، ح ۳۶۵۲۵؛ حلیة الاولیاء، ج۱، ص ۶۷، شماره ۴؛ کفایة الطالب، ص ۱۱۰، باب ۱۷، و ص ۱۶۸، باب ۳۷، و ص ۲۳۶، باب ۶۲؛ الجامع الصغیر، ج۲، ص ۱۷۷، ح ۵۵۹۳؛ فیض القدیر، ج۴، ص ۳۵۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص۳۸۵ (ج۲، ص ۴۸۲، ح۱۰۱۰)؛ اسنی المطالب، وصابی، ص ۴۷، باب ۹، ح ۱۰؛ البدایة و النهایة، ج۷، ص ۳۷۳، حوادث سال ۴۰ هـ؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص ۳۸۶ (ج۲، ص ۴۸۶، ح۱۰۱۳)؛ الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، ج۵، ۶۳۷، ح ۳۷۲۲، کتاب مناقب؛ کفایة الطالب، ص۱۹۹، باب ۴۸؛ توضیح الدلائل، ورقه ۲۳۹، قسم دوم، باب ۲۴؛ المعیار و الموازنة، ص۳۰۰؛ شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳، ۳۵–۳۳ و ص ۴۸، ح ۴۱، و ص۴۰۰، ح ۴۲۲، و ص ۴۰۵، ح ۴۲۷؛ ج۲، ص ۳۵۷، ح ۱۰۰۳؛ زین الفتی، ج۱، ص ۵۰۰، ح ۳۰۴، فصل ۵؛ ج۲، ص ۶۴، ح ۳۳۴، فصل ۵، و ص ۹۳؛ مناقب علی بن ابی‌طالبc، ۵۰، ح ۷۳؛ ینابیع المودة، ص ۷۹، باب ۱۴، ح ۲۱؛ کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۱۴، ح ۳۶۳۷۲؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۴۲، ص ۳۸۵ (ج۲، ص۴۵۸، ح ۱۰۱۲)؛ سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص ۲۵–۲۴، شماره ۴؛ توضیح الدلائل، ورقه ۲۱۳–۲۱۰، قسم دوم، باب ۱۵؛ المناقب، خوارزمی، ص ۹۱، ح ۸۵، فصل ۷.
  2. معجم کبیر، طبرانی، ج۱۱، ص ۵۵؛ جامع العضیر، سیوطی، ج۱، ص ۴۱۶؛ الفایق فی غریب الحدیث، زمخشری، ج۲، ص ۱۶؛ کنزالعمال، متقی هندی، ج۱۳، ص ۱۴۸.
  3. مستدرک، حاکم نیشابوری، ج۲، ص ۳۵۲.
  4. الاعجاز و الایجاز، الثعالبی، (م ۴۲۹ق)، ج۱، ص ۳۲.
  5. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۳، ص ۶۳۸؛ ینابیع الموده، قندوزی، ج۱، ص ۲۲۴؛ استیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص ۱۱۰۳.
  6. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، ج، ص ۵۰؛ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص ۳۹۸.
  7. مروارید فضائل در صدف غدیر، ص ۱۱۰.
  8. حاقه / ۱۲.
  9. مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص ۳۳۰.
  10. تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۰۱.
  11. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۵، ص ۳۲۸.
  12. بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏۳۵، ص ۳۲۶.