خبر جبرئیل از طرف خداوند در مورد دشمنان امیرالمؤمنین

پیامبر صلی الله علیه وآله قبل از بلند کردن امیرالمؤمنین علیه السلام و معرفی آن حضرت برای آمادگی کامل مردم در اعلام مقام عظیم حضرت علی علیه السلام شمه‌ای از فضایل آن حضرت را بیان کرده و ناگهان سخن از غضب الهی به میان می‌آورد. ابتدا هشدار می‌دهند، کسانی را که کلام او را درباره علی علیه السلام رد کنند لعنت شده و مورد غضب الهی اعلام می‌فرماید. سپس به نقل از جبرئیل از خداوند تعالی لعنت و غضب را نثار کسی می‌داند که ولایت را نپذیرد و با علی علیه السلام دشمنی کند. سپس جلوهای دیگر از غضبِ پروردگار دربارهٔ دشمنان علی علیه السلام، در قیامت را به عنوان بیدار باشی دیگر متذکر می‌شوند. آنگاه منظور خود را با اقتباس از دو آیه قرآن و ادغام مضمون آنها بیان می‌فرماید.

ابتدا قسمتی از وسط آیه ۱۸ سوره حشر را می‌آورد: وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ؛ و آنگاه برای ارتباط آیه به موضوعِ سخن کلمه اَنْ تُخالِفُوهُ را اضافه می‌کند. سپس جمله‌ای از وسط آیه ۹۴ سوره نحل را می‌آورد: فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها، و آنگاه جمله «إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ را می‌آورد که دنباله آیه ۱۸ سوره حشر است.

لازم به یادآوری است که در ادامهٔ خطبهٔ غدیر در فرازی دیگر بعد از بلند کردن و معرفی امیرالمؤمنین علیه السلام، اشاره‌ای به جمله فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها با عبارت فَتَزِلَّ اَقْدامَکُمْ دیده می‌شود؛ آنجا که می‌فرماید: مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّ اِبْلیسَ اَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ اَعْمالَکُمْ وَ تَزِلَّ اقْدامَکُمْ؛ ای مردم! همانا ابلیس آدم را به خاطر حسد از بهشت بیرون کرد، پس نسبت به علی علیه السلام حسد نورزید که اعمال شما باطل و قدمهایتان دچار لغزش شود.[۱]

از نظر موقعیت قرآنی، آیهٔ ۱۸ سوره حشر درباره به یاد داشتن روز قیامت است. در آیهٔ قبل شیطان را ذکر می‌کند که پس از فریب دادن انسان از او بیزاری می‌جوید و تنهایش می‌گذارد، و در روز قیامت شیطان و انسانِ فریب خورده هر دو به جهنم می‌روند. در اینجا خداوند سفارش می‌کند که ببینید برای فردای قیامت چه می‌فرستید، و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کرده‌اند، و خدا هم آنان را فراموش کرده است.

موضوع آیه سوره نحل از آیه ۹۰ آغاز می‌شود که می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ، تا آنجا که در آیه ۹۲ می‌فرماید: «مانند کسی نباشید که تافته خود را باز می‌کند». تا در آیه ۹۴ که می‌فرماید: «قسم‌های خود را برای فریب مردم به کار نبرید که در نتیجه قومی که ثابت قدم است بلغزد»، و در آیه بعد می‌فرماید: «پیمان خود را به بهای اندک نفروشید.»

آنچه اقتباس از این دو آیه در چنین موقعیتی از خطبه به ما می‌فهماند- به ضمیمه جملات قبل آن- دو امر مهم است: یکی انتخاب ولایت یا عداوت برای قیامت، و دیگری لغزشِ ثابت قدمان با مخالفت علی علیه السلام.

الف. انتخاب ولایت یا عداوت برای توشهٔ قیامت

در آیه می‌فرماید: «هرکس ببیند برای فردای قیامت چه پیش فرستاده است». این جمله بعد از دو فراز مهم درباره علی علیه السلامآمده، و بدین معناست که درباره این دو مطلب مهم چه انتخابی برای قیامت دارید.

مطلب اول عبارت است از: افضلیت علی علیه السلام بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله تا آخر روزگار، و مطلب دوم: پذیرفتن ولایت علی علیه السلام و دشمنی نکردن با آن حضرت است، و در هر دو مورد کسی که نپذیرد مورد لعن و غضب الهی است؛ یعنی هرکس نپذیرد که علی علیه السلام افضل از همه مردم است و نیز اگر ولایت او را نپذیرد و با او دشمنی کند ملعون و مغضوب است.

با ذکر این دو مطلب مردم را بر سر دو راهی قرار می‌دهد و فردای قیامت را یادآوری می‌کند که آیا ولایت افضل الناس بعد رسول اللَّه صلی الله علیه وآله را می‌پذیرید که لازمه‌اش دوستی و محبت اوست، یا ولایت او را نمی‌پذیرید که لازمه‌اش دشمنی و عداوت با اوست.

ب. لغزش ثابت قدمان با مخالفت علی علیه السلام

پیرو مطلب قبلی که دو راهی ولایت و عداوت بود، عنوان مخالفت با علی علیه السلام مطرح شده است. اگر دو جبههٔ موافق و مخالف با علی علیه السلام را در نظر بگیریم، هرکس باید یکی از دو مسیر را انتخاب کند و طبعاً در آن گام بردارد. پس از موافقت قلبی اعلام موافقت زبانی و کمک با همه وجود به راه آن حضرت و احقاق حق او نشانه انتخاب جبهه موافق است.

در نقطه مقابل، مخالفت زبانی و کمک به آنچه بر خلاف راه آن حضرت است حتی اگر با سکوت و یاری نکردن به موقع باشد نشانه انتخاب جبهه مخالف علی علیه السلام است، همان گونه که در ماجرای سقیفه و کربلا بسیاری از مردم با سکوت خود جبهه مخالف امیرالمؤمنین و امام حسینc را تقویت کردند و از موافقت خود دست کشیدند.

با این دقت در مسئله مخالفت با علی علیه السلام معنای این فراز خطابهٔ غدیر که با اقتباس از آیه قرآن ادا شده به خوبی روشن می‌شود. این جمله خطبه، مخالفت با علی علیه السلام را مستلزم لغزش قدم‌های ثابت اعلام می‌کند؛ یعنی بسیاری از آنان که در ایمان خود ثابت قدم بودند با مخالفت علی علیه السلام - اگرچه در حد سکوت و یاری نکردنشان- از راه حق لغزیدند، و آن ایمان پایدار و ریشه‌دار را- و لو برای چند روزی- از دست دادند، اگرچه بعداً به فکر بازسازی آن افتادند، توبه کردند، بازگشتند و عده‌ای از آنان جانانه علی علیه السلام را یاری کردند.

امام باقر علیه السلام شدت و ادامهٔ ارتداد و تحیّر مردم بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله را تا یک سال پس از شهادت آن حضرت بیان کرده می‌فرماید: مردم تا یک سال بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله در ارتداد بودند به جز سه نفر. پرسیدند: آن سه کیانند؟ فرمود: مقداد، ابوذر و سلمان، و سپس فرمود: «زمان زیادی نگذشت که مردم معرفت پیدا کردند.[۲]

همچنین امام صادق علیه السلام اولین توبه کنندگان از تزلزل سقیفه را چنین معرفی می‌نماید: به خدا قسم! همه- به جز آن سه نفر- هلاک شدند. البته بعد از زمانی چهار نفر دیگر ملحق شدند و روی هم هفت نفر شدند: ابوساسان، عمار، شتیره، ابوعمره![۳]

در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام در بیان نمونه‌ای از لغزش ثابت قدمان در اثر فتنه سقیفه فرمود: اِرْتَدَّ النّاسُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله اِلّا ثَلاثَةَ نَفَرٍ: سَلْمانَ وَ اَباذَرٍ وَ الْمِقْدادَ. پرسیدند: پس عمار چه شد؟! فرمود: او از راه راست تمایلی به راست و چپ پیدا کرد، ولی سپس بازگشت![۴]

از ابوذر پرسیدند: چگونه عمار و حذیفه وقتی ابوبکر و عمر را دیدند، در کار خود بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله به تردید افتادند؟ ابوذر پاسخ داد: آنان توبه و پشیمانی خود را بعداً اعلام کردند، ولی اولی برای خود مقامی ادعا کرد و دومی با سه نفر دیگر برایش شهادت دادند که همان مطلب را از پیامبر صلی الله علیه وآله شنیده‌اند. عمار و حذیفه هم با خود گفتند: «لابد این مطلبی است که بعد از مطلب اول (یعنی خلافت علی علیه السلام) اتفاق افتاده» و لذا این دو نفر هم با سایر شک کنندگان به تردید افتادند. ولی بعداً توبه کردند و معرفت پیدا کردند و تسلیم شدند.[۵]

وقتی همین سؤال را از خود حذیفه پرسیدند چنین گفت: به خدا قسم! گوش و چشم ما گرفته شد و مرگ و شهادت را خوش نداشتیم و دنیا در قلبمان زینت یافت؛ و ما از خدا می‌خواهیم که از گناهانمان چشم پوشی کند، و در آنچه از عمرمان مانده ما را از لغزش حفظ نماید.[۶]

از جهتی دیگر می‌توان از کلمه «تَزِلَّ» - که به معنای لغزش است- این استفاده را کرد که راه راست یکی بیشتر نیست و آن گام برداشتن در راه علی علیه السلام و موافقت تمام عیار با آن حضرت است. در نتیجه هرگونه لغزش و کوتاهی در آن راه به معنای انحراف از حق و مخالفت با آن است، ولی درجه آن از کوچکترین لغزش آغاز می‌شود تا به لغزش‌هایی می‌رسد که صاحب آن را به قعر جهنم پرتاب می‌کند؛ لذا از همین دیدگاه مخالفین اهل بیت علیهم السلام قابل درجه‌بندی هستند.[۷]

همچنین در جمله «فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِها» اشاره است به اینکه شما ایمانتان را حفظ کنید و به واسطه مخالفت با خدا و رسولش در امر ولایت علی علیه السلام اجر و پاداش اخروی و سعادت دنیوی خود را بر باد ندهید – چه به دست آوردن نعمت آسانتر از حفظ آن است – تا مصداق این آیه شریفه قرار نگیرید که می‌فرماید: وَلا تَکُونُوا کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أنْکاثاً …[۸] متأسفانه اکثریت مردم دچار این بیماری شده و بعد از شهادت رسول خداk تمام وصایا و سفارشات آن حضرت را در امر ولایت و امامت – که در حقیقت، اصل و پایه دین و باعث قبولی اعمال است- نادیده انگاشتند و ندانسته بر خود ستم کردند.[۱۰] شاهد بر این مطلب می‌توان به آیات ذیل اشاره نمود:

۱. ... ثُمَّ ذَرْهُمْ فی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُون[۹]

سپس آنان را رها کن تا در باطل گویی و خرافاتشان بازی کنند.

۲. ... وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُون‏[۱۰]

و کسانی که ستم کرده‌اند، به زودی خواهند دانست که به چه بازگشت گاهی باز خواهند گشت؟

۳. ... إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون[۱۱]

ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی‌گردیم.

پانویس

  1. اسرار غدیر، ص ۱۴۷، بخش ۵.
  2. بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۳۵۱، ح ۷۶.
  3. همان، ص ۳۵۲، ح ۷۸.
  4. همان، ج ۲۲، ص ۴۴۰، ح ۹، ج ۲۸، ص ۲۳۹، ح ۲۶، ج ۶۴، ص ۱۶۵.
  5. کتاب سلیم، ص ۲۷۲.
  6. بحار الانوار، ج ۲۸، ص ۹۴، ج ۳۷، ص ۳۲۷.
  7. غدیر در قرآن، ج۲، ص ۳۷۳–۳۶۹.
  8. نحل / ۹۲. و مانند آن [زنی‏] که پشم‌های تابیده خود را پس از استحکام و استواری وا می‌تابانید، نباشید. امام باقر علیه السلام میفرمانید: کَالَّتی نَقَضَتْ غَزْلَها؛ داستان زنی از بنیتمیمبنمرّه است به نام رابطةً بنت کعب بن سعد بن تیم بن کعب بن لؤیّ بنغالب که زنی کم عقل و نادان بود، نخ می‌ریسید و سپس دوباره آن را باز می‌کرد و دوباره می‌ریسید. پس خداوند فرمود:  کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثًا تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلًا بَیْنَکُمْ . بحارالأنوار، ج۹، ص۲۲۱؛ تفسیر القمی، ج۱، ص۳۸۹.
  9. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم k در غدیرخم، ص ۱۹۵.
  10. انعام/ ۹۱.
  11. شعراء / ۲۲۷.