پرش به محتوا

عظمت مراسم حج در خطبه غدیر

از ویکی غدیر

«حِجّوا» - به کسر حا و ضم جیم مشدده – جمع است از فعل امر حاجَّ و مفرد آن «حج» - به کسر حاء است از باب «حجَّ، یَحِجُّ»، مانند «فرَّ، یَفِرُّ» که فعل امر حاضر آن «فرَّ» می‌شود.

«تَفَقُّه» به معنای بصیرت در دین است و «اقلاع» - به کسر الف- مصدر است از باب «اَقلَعَ، یَقلِعُ، اقلاعاً» و ثلاثی مجرد آن «قَلَعَ، یَقلعُ» است، که «قلع» در لغت به معنای از جا کندن است.[۱]

مراسم حج و عظمت آن

رسول اکرم صلی الله علیه وآله در این کلمات اشاره به عظمت حج و فضیلت آن فرموده است و مسلمانان را به انجام این فریضه الهی مأمور ساخته است که تا آنجا که ممکن است زیارت خانه خدا را ترک نکنند؛ زیرا آثار گرانبهایی در دنیا و آخرت بر این عمل مترتب است که به اختصار به قسمتی از آثار و فضایل مترتب بر آن و همچنین حکمت وجوب آن اشاره می‌نماییم.

۱. خانهٔ کعبه

بنابر آنچه از آیات و روایات به دست می‌آید «بیت الله» یعنی خانه کعبه اول بقعهای است که در زمین بنا شد. قرآن می‌فرماید:

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدیً لِلْعالَمین؛ نخستین خانه‌ای که برای مردم بنا شده همان است که در بکّه است. خانه‌ای که جهانیان را سبب برکت و هدایت است. ‏»[۲]

و زمین از زیر آن گسترش یافت.[۳] در حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که آن حضرت فرمودند: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی دَحَا الْأَرْضَ مِنْ تَحْتِ الْکَعْبَةِ إِلَی مِنًی ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ مِنًی إِلَی عَرَفَاتٍ ثُمَّ دَحَاهَا مِنْ عَرَفَاتٍ إِلَی مِنًی فَالْأَرْضُ مِنْ عَرَفَاتٍ وَ عَرَفَاتٌ مِنْ مِنًی وَ مِنًی مِنَ الْکَعْبَةِ؛ خداوند زمین را از تحت کعبه بیرون کشید در مرحله اول تا منی، و سپس از منی تا عرفات، پس از عرفات تا منی، پس زمین از عرفات و عرفات از منی و منی از کعبه کشیده شده است.[۴]

در حدیث دیگر می‌فرماید: وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَ الْبَیْتَ مِنَ السَّمَاءِ وَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَبْوَابٍ عَلَی کُلِّ بَابٍ قِنْدِیلٌ مِنْ ذَهَبٍ مُعَلَّق‏؛ خداوند خانهٔ کعبه را از آسمان نازل فرمود که دارای چهار در بود و بر هر در آن قندیلی از طلا آویزان بود.[۵]

احادیث به این مضمون بسیار است که از مجموع آنها چنین استفاده می‌شود که اول بقعه ای که در زمین آفریده شد مکه می‌باشد و سایر بقاع از آن گسترش یافته‌اند.

در روایات آمده است که دو هزار سال بعد از آفرینش کعبه، در روز بیست و پنجم ذی القعده زمین از زیر کعبه گسترش یافت،[۶]که به آن روز، روزِ دحوالارض گویند. البته در بعضی از روایات، دحوالارض در روز بیست و نهم ذی القعده ذکر شده است.[۷]

۲. مکه

می‌گویند «بکه» موضعی است که خانه در آنجا قرار گرفته؛ ولی «مکه» بر تمام شهر اطلاق می‌گردد برخی بر آنند که «مکه» و «بکه» هر دو، اسم برای شهر مکه هستند، که باء در بکه به میم تبدیل شده است.[۸]

کلمه «بکّ» در لغت به معنای تزاحم و دفع آمده است.[۹]به سبب آنکه مردم هنگام طواف یکدیگر را دفع می‌کنند. در حدیثی آمده است که این سرزمین را به سبب اینکه سرشک از دیدگان جاری کند «بک» نامیده‌اند.[۱۰]

ولی بعضی از روایات استفاده می‌شود که وقتی آدم و حوا به زمین آمدند خانه کعبه بنا شد. اجمال قضیه آن است که: خداوند متعال به جبرئیل وحی فرمود که من رحمان و رحیم هستم و آدم و حوا را آمرزیدم و از تقصیر آنان گذشتم خیمه ای از خیمه‌های بهشتی در زمین نصب کن و آدم و حوا را در آن خیمه گرد هم آور و مراتب لطف و عنایتم را به آنان ابلاغ نما و بگو شما مورد رحمت حق قرار گرفته‌اید. آن خیمه را بر روی «تُرعه» کیان کوه‌های مکه بگذار. پس جیرئیل نازل و خیمه را در مکان فعلی کعبه بر پا ساخت و آدم را از کوه صفا و حوا را از کوه مروه در آن خمیه جمع نمود. چون مدتی بر این منوال گذشت جبرئیل از طرف خدا مأمور گشت تا خیمه را بردارد و در محل خیمه خانهای از سنگ بسازد. پس سنگ‌های پایه را از چهار کوه جمع نمود، کوه‌های صفا، مروه، طور سینا و جبل السلام و باقیماندهٔ بنای کعبه را از سنگ‌های کوه ابوقبیس به اتمام رسانید و برای آن دو در شرقی و غربی قرار داد. آنگاه ملائکه اطراف آن به طواف پرداختند. چون آدم و حوا طواف ملائکه را دیدند به سوی خانه رفتند و هفت بار اطراف آن طواف کردند و از آن روز برای اولاد آدم طواف خانه معمول گردید.

در کتاب علل الشرایع از حضرت رضا علیه السلام روایت شده است که آن حضرت فرمودند:

علت طواف خانه آن است که چون خداوند متعال خطاب به ملائکه فرمود: می‌خواهم در زمین جانشینی از برای خود قرار بدهم. گفتند: که فساد کند و خون بریزد؟ حال آنکه ما به تسبیح و تقدیس تو مشغولیم. خدا گفت: من چیزی را می‌دانم که شما از آن خبر ندارید.[۱۱]پس ملائکه متوجه شدند که مرتکب گناه شدند؛ زیرا شایسته نبود در جواب خدا بگویند آنچه را که گفتند؛ لذا از گفتهٔ خود پشیمان شدند و به عرش پروردگار پناه آوردند و طلب توبه نمودند. خداوند متعال خواست تا بندگانش در زمین هم مانند ملائکه برای استغفار و ریختن گناهان پناهی داشته باشند، پس ذات اقدس الهی در آسمان چهارم خانهای مقابل عرشش قرار داد که «ضُراح» نامیده می‌شد. آنگاه در آسمان دنیا مقابل آن، خانه ای قرار داد به نام «بیت المعمور». پس از آن در زمین هم خانهای مشابه با بیت المعمور قرار داد که کعبه نامیده می‌شد. آنگاه آدم را مأمور به طواف نمودنش کرد و این سنت در اولاد آدم تا روز قیامت باقی خواهد ماند.[۱۲]

از این حدیث شریف مستفاد می‌گردد که علت اساسی و تشریعی حجِ خانه خدا پاک شدن از گناه است. به عبارت دیگر، چون خداوند به بندگانش لطف دارد می‌خواهد بندگانش به سبب حج از گناه پاک شوند. البته علت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی هم بر حج مترتب است؛ ولی اینها به منزله فرع بوده و پاک شدن از گناه به منزله اصل می‌باشد.

چون حج یکی از ارکان اسلام است و لذا از ضروریات دین شمرده شده است معنای ضروری دین آن است که تمام فرق مسلمین بر وجوب آن اتفاق دارند و از این جهت است که منکر آن کافر و مرتد و در نتیجه واجب القتل است.[۱۳]

۳. فضیلت به جای آوردن اعمال حج

حدیث اول:

از سعد اسکاف روایت شده است که گفت: شنیدم از حضرت باقر علیه السلام که می‌فرمود: کسی که برای سفر حج مشغول تهیه مقدمات سفر می‌شود هر قدمی که برمی‌دارد خداوند ده حسنه در نامه عمل او ثبت و ده سیئه را از نامه عمل او برمی‌دارد و ده درجه بر مقام او می‌افزاید تا وقتی از تجهیز سفر فارغ شود، حال هر چه می‌خواهد این کار به درازا بینجامد. هنگامی که حرکت می‌کند و به سوی حج می‌رود تا وقتی که از اعمالش فارغ شود همان ثواب برای او مقرر است. مضافاً بر اینکه گناهان او هم آمرزیده می‌شود و در مدت چهار ماه از ذی الحجه، محرم، صفر و ربیعالاول برای او حسنات ثبت و سیئات محو می‌شود؛ مگر آنکه در چهارماه مرتکب گناه شود.[۱۴]

حدیث دوم:

امام صادق علیه السلام فرمودند:

هنگامی که حج کنندگان در مِنی نیستند، منادی از طرف خداوند متعال ندا می‌دهد که اگر مقصود شما از حج رضایت من بود پس من راضی شدم.[۱۵]

حدیث سوم:

امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرماید:

کسانی که حج و عمره به جا می‌آورند میهمانان حق‌اند. اگر از او چیزی بخواهند به آنان عطا می‌فرماید و دعایشان مستجاب است و شفاعت آنان دربارهٔ دیگران پذیرفته است. و اگر هم سکوت کنند و درخواست ننمایند خداوند به آنان ثواب عطا می‌فرماید و در عوض یک درهم که خرج کردهاند هزار درهم پاداش خواهد گرفت.[۱۶]

حدیث چهارم:

امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

به جا آورندگان حج و عمره در ضمان حق هستند. پس اگر با توجه بمیرند خداوند گناهانشان را می‌آمرزد و اگر در حال احرام بمیرند لبیک گویان سر از خاک برمی‌دارند. و اگر در یکی از دو حرم «مکه و مدینه» بمیرند وقتی سر از خاک بردارند در امان حق خواهند بود. و اگر در حال برگشتن از حج بمیرند خداوند تمام گناهانشان را می‌آمرزد.[۱۷]

حدیث پنجم:

امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

وقتی آدم ابوالبشر از منی برگشت ملائکه او را ملاقات نموده و گفتند: خدا حج تو را قبول کند ما دو هزار سال قبل از تو اطراف این خانه طواف نموده‌ایم.[۱۸]

حدیث ششم:

امام جعفر صادق علیه السلام می‌فرماید:

کسی که در راه رفتن به مکه یا در راه بازگشت از دنیا برود از فزع روز قیامت در امان خواهد بود.[۱۹]

حدیث هفتم:

رسول اکرم صلی الله علیه وآله می‌فرماید:

هر کس از خانهٔ خود به قصد حج یا عمره خارج شود پس برای هر قدمی که برمی‌دارد تا وقتی به خانه‌اش بر گردد هزار هزار حسنه در نامه عملش نوشته می‌شود و هزار هزار گناه از نامه عملش محو می‌گردد و خداوند به او هزار درجه مقام عنایت می‌کند و برای هر درهمی که خرج کرده است هزار هزار درهم و برای هر دیناری هزار هزار دینار عوض می‌دهد و برای هر حسنه ای که در این سفر به جا آورد هزار هزار حسنه در نامه عمل او نوشته می‌شود تا وقتی مراجعه کند. او در ضمان حق است. پس اگر در این سفر از دینا برود داخل بهشت می‌شود و اگر زنده برگردد آمرزیده شده است. او مستجاب الدعوة خواهد بود. پس دعوت حق را غنیمت بشمارید؛ زیرا خداوند دعای حاجی را رد نمی‌کند و او را در روز قیامت برای صد هزار نفر شفیع قرار می‌دهد و کسی که بعد از خود، حج کننده و عمره به جا آورندهای باقی بگذارد همان ثواب را خواهد برد، بدون آنکه از ثواب به جا آورنده حج و عمره چیزی کاسته شود.[۲۰]

۴. آداب حج

ناگفته نماند که تمام ثواب‌هایی که در این روایات به آنها اشاره شده است شروط است. به این معنا که حج باید با شرایط انجام شود و یکی از مهمترین شرایط آن – مانند سایر عبادات- مسألهٔ ولایت اهل بیت عصمت علیهم السلام است.

آنچه که در این مقام شایان ذکر است بحث در پیاده کرده حج است که زحمات انسان هدر نرود. و این موضوع وقتی تحقق می‌یابد که به صورت اعمال قناعت نکند و شرایطی را که برای او در انجام عمل مقرر کردهاند مراعات نماید و بداند که اگر شرایط مراعات نشود جز زحمت چیزی عاید او نخواهد شد، چنان‌که در سایر احکام چنین است.

اما آنچه را که باید شخص حج کننده مراعات نماید اموری است که اجمالاً به آنها اشاره می‌شود:

  1. نیت کند؛ زیرا حج از عبادات است و امور عبادی محتاج به نیت است و مقصود از نیت آن است که عمل را برای خدا انجام دهد و ریا و هوی و هوس و امثال آنها در میان نباشد و این واضح است.
  2. آنکه سعی کند نفقه ای را که در حج به مصرف می‌رساند از مال حلال باشد و از تصرف در اموال حرام در این سفر بپرهیزد.
  3. آنکه اگر حق یا حقوقی از دیگران بر ذمهٔ او باشد، چه حق از قبیل مال باشد و چه غیر مال ذمهٔ خود را مبرّا سازد. به عبارت سادهتر، اگر حقوق از نوع مالی است به صاحبانش بپردازد، یا لااقل رضایت آنان را جلب کند و اگر غیر از مال باشد، مانند: غیبت، اذیت و آزار رساندن به دیگران- چه همسایه و چه غیر همسایه- و به‌طور خلاصه هر چیزی که موجب تضییع حق دیگران شده باشد شایسته است رضایت آنان را به هر طوری که ممکن است جلب نماید.
  4. سعی کند در این سفر از غیبت و تهمت و ظلم و دروغ و امثال آنها در زمرهٔ محرمات هستند اجتناب کند؛ زیرا گناه در این سفر علاوه بر اینکه آتش به جان عمل می‌زند مسئولیت آن را نزد پروردگار سنگینتر می‌کند؛ یعنی همچنانکه حسنات ثوابش بیشتر است سیئات هم پر مسئولیتتر می‌باشد.
  5. از تمام علایق مادی چشم بپوشد و دل بَرکند؛ زیرا این سفر الی الله است و به سفر آخرت شباهت کامل دارد. در حقیقت یکی از مصادیق این حدیث است که فرمودند: «موتوا قبل ان تموتوا» یعنی بمیرید به مرگ ارادی قبل از آنکه بمیرید به مرگ طبیعی. و معلوم است که حج یکی از مصادیق بارز مرگ ارادی است و روی همین اصل است که در سفر حج مانند سفر آخرت وصیت لازم است.
  6. مداومت بر اذکار و اوراد و ادعیه و تلاوت قرآن و اجتناب از بحثهای عبث و کلمات بیهوده و اعمال و حرکات ناپسند و زشت و بالاخره اقبال بر آنچه موجب پاک شدن روح و دوری از هر ناپاکی و پلیدی است؛ زیرا اوقات عمر در این سفرِ پر فیض مغتنم است و تضییع آن باعث ندامت ابدی است.
  7. در اعمال دقت لازم را مبذول دارد تا خدای نخواسته زحمت انسان هدر نرود.
  8. سعی کند آزار به کسی نرساند و دل کسی را نشکند؛ بلکه موجب تألیف قلوب دیگران و جذب آنان به این فریضه بزرگ الهی گردد و تا می‌تواند در برآوردن حوائج مردم بگوشد. از پرخوری و شکم پرستی و شهوت رانی و استفاده از تجملات و اقبال این گونه از اموری که از زخارف به حساب می‌آیند حتی الامکان پرهیز نماید؛ چه این سفر نمونه سفر آخرت است که شرط اساسی آن قطع علایق از دنیا و زخارف آن است. به عبارت دیگر، این سفر برای خودسازی است، نه برای دنیا سازی.
  9. سعی کند نماز را در اوقات مقرره با شرایط انجام دهد. به این معنا که در ادای آن بدون عذر تأخیر نورزد و حضور در قلب را حفظ کند و تا ممکن است قلب را از کینه و بخل وحسد و هر چه مرتع شیطان است پاک نماید و آن را آیینهٔ حق نما سازد.
  10. محبت زن و فرزند و اقوام و خویشان و بالاخره هر چه غیر از خداست از قلب خود دور سازد. چنین پندارد که مرده است، البته غرض از دور کردن محبت آن نیست که زن و فرزند و سایر اقوام را دوست نداشته باشد؛ زیرا محبت از اموری است که با فطرت غریزه بشری سر و کار دارد و یک بشر نمی‌تواند قلبش را از محبتها خالی کند؛ بلکه مقصود آن است که این محبت مانع رسیدن به مقام قرب نباشد. به عبارت دیگر، محبت او به دیگران در طول محبت به حق تعالی باشد، نه در عرض آن. پس چنین تصور کند که دیگر برنخواهد گشت، هم چنان‌که اگر بمیرد بر نمی‌گردد؛ بنابراین، متوجه خود و اعمال و اذکار وارده در این سفر باشد که عمل را به نحو احسن انجام دهد.
  11. سعی کند عمل حج را بر طبق مقررات شرعی انجام دهد و توجه داشته باشد که صورت عمل مطلوب نیست؛ بلکه خلوص در عمل خواسته شده است و چون زیربنای حج؛ بلکه تمامی واجبات و مستحبات در اسلام اعتقاد به ولایت است و عملی که بر اساس ولایت نباشد مطلوب شارع نیست، پس شخص مکلف باید هر امری را بر این پایه استوار سازد و تصور نکند عمل به هر کیفیتی که واقع شد مورد رضایت خدا و رسول است. و سر مطلب آن است که ولایت در اعمال به منزله جان و روح در کالبد است. همچنانکه تن بی‌روح خاصیتی ندارد عمل بدون ولایت هم فاقد ارزش است.

پیش از این از آن صحبت به میان آمد و ما فقط در اینجا به روایتی اشاره می‌کنیم تا مدعای ما در مورد رعایت شرایط حج مدللتر گردد.

امام سجاد، علی بن الحسین علیه السلام با زُهری- که یکی از علمای آن زمان است – در عرفات بودند. امام علیه السلام به زهری فرمودند:

این جمعیت که در عرفات جمع شده‌اند به نظر تو چقدر تقدیر می‌شوند؟ زهری عرض کرد: به باور من چهارصد یا پانصد هزار نفر هستند که برای انجام اعمال حج در این صحرا گرد آمده یا سرگرم راز و نیاز با خدا هستند.

امام علیه السلام فرمودند: ای زهری! چقدر ناله و فریاد در این بیابان زیاد؛ ولی حج کنندگان کمند! امام علیه السلام فرمودند: نزدیک من بیا. زهری چون نزدیک شد امام دستی به صورت زهری کشیدند و فرمودند: حال نگاه کن. زهری می‌گوید: چون نگاه کردم تمام آن جمعیت را به صورت خران دیدم و انسان در میان جمعیت مشاهده ننمودم؛ مگر در هر ده هزار نفر یک نفر. مرتبه دیگر امام فرمودند: نزدیک بیا. چون نزدیک شدم دست مبارک به صورت من کشید فرمود: نظر کن. چون نظر کردم تمام جمعیت را به صورت خوکهایی دیدم. مرتبه سوم فرمود: جلو بیا. چون نزدیک شدم دست به صورت من کشیده فرمود: نگاه کن. چون نگاه کردم جمعیت را به صورت گرگ دیدم، با همان استثنا که از ده هزار نفر یک نفر. پس عرض کردم: یابن رسول‌الله! پدر و مادرم فدایت باد. این چه منظرهای است که مشاهده نمودم که مرا به حیرت انداخت و به نظرم عجیب آمد و این از برکات کرامات شما بود. امام علیه السلام فرمودند: یا زهری! حاجیان واقعی همان چند نفر هستند که دیدی به صورت انسان بودند. سپس خطاب به زهری فرمودند: دست بر صورت بکش و من چنان کردم آنگاه مردم را به صورت اول که بودند یعنی در شکل و شمایل انسان دیدم. آنگاه امام علیه السلام فرمودند: کسی که حج کند و دوست بدارد دوستان ما را و دشمن بدارد دشمنان ما را و مطیع امام زمان خود باشد و قدم با من موافقت بگذارد و استلام حجر نماید با اعتقاد به آنچه خداوند در حجرالاسود راجع به امامت ما قرار داده است و به این عهد الهی وفا کند پس او حاجی واقعی است و سایر مردم همانند آن چیزی هستند که پیش از این مشاهده کردی. آنگاه فرمود: زهری! پدر بزرگوارم مرا حدیث کرد از جدم رسول خدا صلی الله علیه وآله که آن حضرت فرمودند: منافقین و دشمنان محمد و علی و دوستان آنان حاجی واقعی نیستند؛ بلکه حجاج واقعی کسانی هستند که دارای ایمان و خلوص باشند و محمد صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام و دوستان آنان را دوست بدارند. به درستی که این گروه از مؤمنین واقعی که دوست ما و دشمن دشمن ما می‌باشند روز قیامت که شود نور آنان در عرصات قیامت بر اساس محبت و ولایتی که دارند جلوهگر خواهد شد. پس یعنی نورشان به قدر هزار سال مسافت و بعضی مسیر صد هزار سال مسافت ساطع خواهد بود، که جمیع مسافت عرصات قیامت است.[۲۱]

و یا در حدیثی دیگر آمده است:

شخصی حضور امام چهارم رسیده عرض کرد: یابن رسول‌الله! ما وقتی در عرفات و منی وقوف می‌کنیم ذکر خدا بر زبان جاری می‌کنیم و از ذاتش با تمجید یاد می‌کنیم. آنگاه درود بر محمد و آل پاک او می‌فرستیم و پدران خود را به سبب مناقب و مأثر و افعالی که انجام داده‌اند به یاد می‌آوردیم؛ چرا که قصد ما ادای حقوق پدر و مادر است.

امام علیه السلام فرمودند:

آیا شما را آگاه کنم به چیزی که رساتر و بهتر باشد در قضای حقوق پدر و مادر از آنچه که شما به جا می‌آورید. عرض کردند: بلی، بفرمایید. امام فرمودند: بهتر آن است که تجدید عهد نمایید بر نفوس خود توحید پروردگار و شهادت به وحدانیت او را، و هم چنین نسبت به رسول و شهادت به رسالت آن حضرت و اینکه سید انبیاء است، و یاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام و شهادت به ولایت آن حضرت و اینکه سید اوصیا است و خاطرهٔ ائمه معصومین از آل محمد به اینکه آنان بندگان مخلص خدا هستند. اگر شب عرفه و ظهر روز وقوف در منی صرف این کار گردد خداوند متعال بر فرشتگان خود مباهات کرده می‌فرماید: ای ملائکه من! اینان بندگان و کنیزان مناند که در این سرزمین حضور به هم رسانیدهاند. آنان از راه‌های دور و با رنگهای گوناگون و چهره‌های مختلف آمده‌اند و از خانه و کاشانه خود دور شده شهوات نفسانی را زیر پا گذاشته‌اند و رضایت مرا می‌طلبند. پس نظر نمایید آنان و آنچه در آنها است. خود بصیرت شما را در اطلاع بر دل‌های آنان قوی و کامل گردانیده تا ببینید و آگاه شوید.

پس ملائکه نظری بر قلوب آنان می‌افکنند و عرضه می‌دارند: خدایا! ما قلوب آنان را مشاهده نمودیم. بعضی از قلوب سیاه بود و دودی مانند دخان جهنم در آنان دیده می‌شد. خطاب رسید آنان اشقیا هستند که سعی و کوششان در دنیا هدر رفته و تصور می‌کنند خوب عمل کرده و می‌کنند در صورتی که قلوب آنان از خیرات و طاعات بر کنار است و به راه باطل می‌روند و مرتکب خلاف می‌شوند و آنان کسانی را بزرگ و واجب الاطاعه می‌دانند که ما ذلیلشان ساخته‌ایم و بر عکس کسانی را تحقیر می‌نمایند که ما به عظمت شناخته‌ایم. اگر با این عقیده زشت و پلید بر ما وارد شوند و از راهی که رفته‌اند دردنیا توبه نکنند و حق را نشناسند عذاب سختی در انتظار آنها است و حسابی بس طولانی در پیش دارند. چگونه چنین نباشد در صورتی که آنان عقیده دارند که حضرت محمد صلی الله علیه وآله دروغ بر خدا بسته، یا به غلط پسر عم خود را به عنوان وصی بعد از خود معرفی نموده است و بر این اساس از کسانی اطاعت نموده‌اند که شایستگی نداشته‌اند. باید معلوم باشد که بد راهی انتخاب نموده و بر مرکبی سوار شده‌اند که سرانجام به جهنم منتهی می‌گردد. آنگاه خداوند متعال خطاب به ملائکه می‌فرماید: ای ملائکه! مرتبه دیگر نگاه کنید. آنان چون نظر بر قلوب می‌افکندند عرض می‌کنند: بار خدایا! توجه به قلوب دیگران نمودیم قلوبی روشن و نورانی مشاهده کردیم که نور از آن قلوب به آسمان‌ها می‌رفت و حُجُب را می‌شکافت تا به ساق عرش می‌رسد و آنجا استقرار پیدا می‌نماید. خطاب رسید آنان با سعادت و خوشبخت‌اند. خداوند اعمال آنان را مورد قبول قرار داده و زحمات و سعیشان را در دنیا می‌ستاید؛ چه اعمالشان خوب و درخور ستایش است و قلوبشان بر طریق خیرات و طاعات و جلب رضایت حق کوشا است. آنان کسی را که ما بزرگ دانسته‌ایم بزرگ می‌دانند و کسی را که ذلیل و زبون دانسته‌ایم ذلیل می‌دانند و اگر با این روش پاک بر ما وارد شوند میزان عمل آنان را از حسنات سنگین و از سیئات سبک خواهیم ساخت و آنان را در دار کرامت و رحمت خود قرار می‌دهیم چه آنان دارای قلوب نورانی و پاک‌اند. محمد صلی الله علیه وآله را در تمام احوال و اقوال صادق می‌دانند و او را از نظر فضیلت بر دیگران برتری می‌دهند و معتقدند که نصب امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان وصایت و امامت بعد از رسول به حق بوده و دیگری لیاقت این مقام را نداشته است. پس علی علیه السلام را بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله به عنوان امام و پیشوا برای دین و دنیای خود پذیرفتهاند و عقیده دارند آنچه را که علی علیه السلام گفته و راهنمایی نموده است حق و حقیقت است و خوشبخت کسی است که ریسمان خود را بر ریسمان علی علیه السلام بسته باشد و شقی و بدبخت کسی است که از زمرهٔ مؤمنین خارج گشته و از آن حضرت اطاعت ننموده باشد.

برای رسیدن به بهشت مرکب زیبایی را یافتهاند. زود است که آنان را سالماً و غانماً به سر منزل مقصود برساند. آنان را در غرفه‌های بهشت جای می‌دهیم و از آب گوارای بهشت سیرابشان خواهیم ساخت و در دارالسلام رفیق محمد صلی الله علیه وآله خواهند بود و این پاداش اعمال صالح آنان در دنیا است که بر اساس ولایت علی علیه السلام و اولاد طاهرین او انجام پذیرفته است.[۲۲]

قبولی انجام حج با دین کامل

پیامبر صلی الله علیه وآله با بیان حِجُّوا الْبَیْتَ بِکَمَالِ الدِّینِ،[۲۳] فروع دین را با اکمال دین گره زده و بین حج و ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام اتصال ایجاد نمودند، بدین معنا که امور عبادی از جمله حج شرط قبولی آن با قبول ولایت است.

امام باقر علیه السلام می‌فرمایند:

تَمَامُ الْحَجِ لِقَاءُ الْإِمَامِ تمام بودن حج به زیارت امام است.[۲۴]

بی شک، کعبه و حرمتش، زمزم و شرافتش، صفا و مروه و صفایش، قربانگاه و تقوای قربانیاش، رمی جمرات و طرد شیطانش عرفات و نیایش خالصانه اش، سرزمین حرم با تمام برکاتش، در پرتو ولایت و امامت رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام است. اگر کعبه به همه این شرافتها مزیّن است، روح عمل و مناسکش ولایت و امامت و شناخت امام و خضوع در برابر امام است.

چنان‌که امام صادق علیه السلام در این زمینه می‌فرمایند: إِذَا حَجَّ أَحَدُکُمْ فَلْیَخْتِمْ حَجَّهُ بِزِیَارَتِنَا لِأَنَّ ذَلِکَ مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ؛ هرگاه از شما کسی به حج می‌رود و مناسک خود را به جای می‌آورد به مدینه آید و ما اهل بیت را زیارت کند زیرا این کار از تمامیت حج است، یعنی جزء آخر حج و مناسک آن است.»[۲۵]

ذریح محاربی می‌گوید:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم خداوند در قرآن دستوری داده که مایلم معنی آن را بفهمم. فرمود: چه دستور؟ عرض کردم: این آیه: ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ فرمود: لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ‏ به معنی دیدار امام است و وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ انجام دادن همین مناسک و دستورات حج است.[۲۶]

عبدالله به سنان گفت: خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: آقا فدایت شوم معنی این آیه چیست؟ ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ‏ فرمود:

منظور گرفتن موهای شارب و چیدن ناخن و کارهای شبیه آن است. عرض کردم: فدایت شوم و ذریح محاربی مرا حدیث نمود که شما فرموده‌اید: لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ‏ به معنی دیدار امام است و وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ انجام دادن همین مناسک.

فرمود: ذریح راست گفته است تو نیز راست می‌گویی قرآن دارای ظاهر و باطنی است کیست که مانند ذریح قدرت تحمل (تفسیر باطن قرآن) را داشته باشد.

اصلاً وجود امام به حج معنا و مفهوم می‌بخشد و اصلاً شهر مکه به عنوان اُم قرای اسلامی با وجود حجت خدا شرافت پیدا می‌کند. چنان‌که خداوند متعال به مکه‌ای سوگند یاد می‌کند که پیغمبر در آن باشد مکهای که پیامبر صلی الله علیه وآله در آن نباشد، جز سنگ و گل نیست، لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ[۲۷]

آری! اگر خداوند به مکه سوگند یاد می‌کند به پاس احترام معصوم است. اگر کعبه و مسجد الحرام را به عظمت ستوده و فرموده: وَ مَنْ یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذابٍ أَلِیمٍ[۲۸] هر کس نسبت به کعبه و حرم اراده و قصد سوء و الحاد کند ما او را به عذاب دردناک گرفتار می‌کنیم.

و اگر می‌فرماید: أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیل أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی تَضْلیل وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابِیلَ تَرْمِیهِمْ بِحِجارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ[۲۹]مگر ندیدی پروردگارت با پیلداران چه کرد؟ آیا نیرنگشان را باد نداد؟ و بر سر آنها، دسته دسته پرندگانی «ابابیل» فرستاد (که) بر آنان سنگ‌هایی از گِل (سخت) می‌افکندند و (سرانجام، خدا) آنان را مانندکاه جویده شده گردانید».

اگر ابرهه با همه فیل‌هایش، به وسیله طیر ابابیل ذلیل می‌شود و فرار می‌کند، این همان خشم خدا است، اما افرادی چون ابن زبیر که حسین بن علی و علی بن الحسین علیهم السلام را تنها گذاشتند و به یاری نشتافت اگر به درون کعبه هم پناه ببرد، کعبه با همه قداستی که دارد حرم امن خداوند نیست و با منجنیق حجاج بن یوسف ویران می‌شود. آری حرمت کعبه به احترام امامتِ امام است. روح و جان کعبه ولایت و امامت است.

اگر کسی امام را نشناخت مصداق «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً» خواهد بود و او اگر حتی به درون کعبه پناه ببرد از امن الله برخوردار نیست. چنانچه امام صادق علیه السلام فرمودند: أَمَّ هَذَا الْبَیْتَ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ الْبَیْتُ الَّذِی أَمَرَ اللَّهُ بِهِ وَ عَرَفَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ حَقَّ مَعْرِفَتِنَا کَانَ آمِناً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ؛ که آن همان خانه‌هایی است که خدا به زیارت آن فرمان داده و ما اهل بیت را چنان‌که شایسته شناخت است بشناسد، در دنیا و آخرت ایمن خواهد بود.»

نکته

رسول خدا صلی الله علیه وآله در باب عظمت امام و تشبیه آن کعبه این مطلب را به ما می‌فهمانند که شمایی که به طواف کعبه می‌روید متذکر امام باشید.

عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها: لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله مَثَلُ الْإِمَامِ مَثَلُ الْکَعْبَةِ إِذْ تُؤْتَی وَ لَا تَأْتِی؛ حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: «همانا رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند: مَثَل امام، چون کعبه است که بر گردش می‌چرخند و او بر گرد چیزی نمی‌چرخد».[۳۰]

پانویس

  1. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیرخم، ص ۴۳۵.
  2. آل عمران / ۹۶.
  3. اخبار مکه، ترجمه دامغانی، ص ۲۵.
  4. روضة المتقین، ج۴، ص ۱۲۷؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص ۲.
  5. من لا یحضر الفقیه، ج ۲، ص۲۴۱؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص ۲.
  6. الفروع من الکافی، ج۴، ص ۱۹۸، ح۱؛ بحارالانوار، ج۳، ص ۳۳، ح۷ و ج ۱۰، ص ۲۱۰، ح۱۱ و ج۹۹، ص ۲۸، ح۱؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص ۵.
  7. من لا یحضرالفقیه، ج۲، ص ۲۴۹، ح ۲۳۲۵.
  8. تاج العروس، ج۷، ص ۱۱۱؛ المصنف، ج۴، ص ۳۵۷.
  9. علل الشرایع، ج۲، ص ۳۹۷؛ لسان العرب، ج۱۰، ص ۴۰۲؛ شفاء الغرام باخبار بلد الحرام، ص ۷۷؛ المصنف، ج۴، ص ۳۳۷۵.
  10. مجمع البحرین، مادهٔ «یک» و «مک».
  11. بقره / ۳۰.
  12. علل الشرایع، ج۲، ص ۱۱۰، ح۱؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱۰، ص ۱۵.
  13. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم، ص ۴۳۸–۴۳۵.
  14. الفروع من الکافی، ج۴، ص ۲۵۴، ح۹؛ من لا یحضرالفقیه، ج۵، ص ۱۹، ح۵۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص ۹۶، ح ۱۴۳۳۴.
  15. الفروع من الکافی، ج۴، ص ۲۶۲، ح۴۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص ۹۸، ح ۱۴۳۳۸.
  16. الفروع من الکافی، ج۴، ص ۲۵۵، ح۱۴؛ من لا یحضرالفقیه، ج۵، ص ۲۴، ح۷۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص ۹۹، ح ۱۴۳۴۰. بنابر روایت شیخ طوسی (ره) یک میلیون درهم عوض خواهند گرفت.
  17. الفروع من الکافی، ج۴، ص ۲۵۶، ح۱۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص ۹۹، ح ۱۴۳۴۱.
  18. الفروع من الکافی، ج۴، ص ۱۹۴، ح۴؛ من لا یحضرالفقیه، ج۲، ص ۱۴۸، ح۶۵۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص ۱۰۰، ح ۱۴۳۴۵.
  19. الفروع من الکافی، ج۴، ص ۲۶۳، ح۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص ۱۰۰، ح ۱۴۳۳۶.
  20. عقاب الاعمال، ص ۳۴۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص ۱۰۴، ح ۱۴۳۶۱.
  21. جامع احادیث الشیعه، ج۱۰، ص ۱۹۰.
  22. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم، ص ۴۴۶–۴۴۱؛ جامع احادیث الشیعه ج ۱۰ ص ۱۹۳.
  23. [۲۳]. فرازی از خطبه پیامبر صلی الله علیه وآله در غدیر.
  24. عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص ۲۶۲.
  25. همان، ص ۲۶۲.
  26. الکافی، ج۴، ص ۵۴۹.
  27. بلد / ۹ و ۱۰.
  28. حج / ۲۵.
  29. فیل / ۵–۱.
  30. بحارالانوار، ج۳۶، ص ۳۵۳.