عمرو بن میمون اودی(ابوعبدالله)

اتمام حجت با حديث غدير[۱]

   از نمونه‏ هاى بارز اتمام حجت و استدلال و يادآوری ‏هاى غدير، مواردى است كه توسط خود خداوند و معصومين‏ عليهم السلام و اصحابشان صورت گرفته است. تمام راويانى كه در طول هزار و چهارصد سال حديث غدير را روايت كرده ‏اند نيز به گونه ‏اى جهاد خود را در مقابله با اهل سقیفه به نمايش گذاشته ‏اند.

از سوى ديگر، درباره «اولى به نفس بودن» پيامبرصلى الله عليه وآله و ارتباط آن با اولى به نفس بودن اميرالمؤمنين عليه السلام و نيز اتمام حجت به حديث غدير براى اين مفهوم چند فراز بسيار مهم در حديث و تاريخ آمده است.يكى از اصحاب معصومين‏ عليهم السلام كه با غدير اتمام حجت نموده عمرو بن میمون اودى است. عمرو بن ميمون اودى گفت: عده‏ اى از مردم نسبت به على بن ابى‏ طالب ‏عليه السلام بدگويى مى ‏كنند. اينان هيزم آتش‏ اند. من از عده‏ اى از اصحاب پيامبرصلى الله عليه وآله شنيده‏ ام كه مى گفتند: به على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام خصوصياتى داده شده كه به احدى از بشر داده نشده است.

سپس در ادامه چنين آمده است:

قالَ عَمْرُو بْنُ مَيْمُونِ الاوْدى: وَ هُوَ صاحِبُ يَوْمِ غَديرِ خُمٍّ اذْ نَوَّهَ رَسُولُ ‏اللَّه ‏صلى الله عليه وآله بِاسْمِهِ وَ الْزَمَ امَّتَهُ وِلايَتَهُ وَ عَرَّفَهُمْ بِخَطَرِهِ وَ بَيَّنَ لَهُمْ مَكانَهُ فَقالَ: ايُّهَا الناسُ، مَنْ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ؟ قالُوا: اللَّه وَ رَسُولُهُ. قالَ: فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ.

عمرو بن ميمون اودى مى‏ گويد: على ‏عليه السلام صاحب روز غدير خم است، آنگاه كه پيامبرصلى الله عليه وآله او را با نام صدا زد و ولايت او را بر امتش واجب نمود و عظمت او را به آنان شناساند و مقام او را برايشان بيان داشت و فرمود: چه كسى نسبت به شما از خودتان صاحب اختيارتر است؟ گفتند: خدا و پيامبرش. فرمود:«مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلاهُ» : پس هر كس كه من صاحب اختيار اويم اين على صاحب اختيار اوست.[۲]

در اين حديث اقتباس آيه به صورت سؤالى است كه پاسخ آن آيه را مجسم مى‏ كند؛ حضرت مى‏ پرسد: اولى به نفس شما كيست؟ وقتى مى ‏گويند:«اللَّه و رسول»، مجموع اين پرسش و پاسخ تداعی آيه«النَّبِىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ»را مى‏ نمايد كه بدين صورت در كلام حضرت تضمین شده است.

نكته بسيار جالبى كه در اين حديث به چشم مى‏ خورد«فاء»نتيجه در«فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ ...»است، كه براى استحكام بخشيدن به ارتباط ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام با ولايت خدا و پيامبرصلى الله عليه وآله است، يعنى: اكنون كه قبول داريد خدا و رسول صاحب اختيار شمايند پس دنباله اين اعتقاد را قطع نكنيد كه على پس از من صاحب اختيار شماست.

روايت حديث غدير[۳]

   يكى از تابعين كه حديث غدير را از صحابه نقل كرده عمرو بن ميمون(ميمونه) اودى، ابوعبداللَّه(م ۷۴ ق يا بعد از آن) است. عمرو بن ميمون از راويان حديث غدير و نيز ماجراى احتجاج ابن ‏عباس به حديث غدير است. نسائی در «الخصائص» ماجرايى مفصل از ابن‏ عباس نقل كرده كه در آن ابن‏ عباس حديث غدير را نقل كرده است. همچنين اين ماجرا را در مدارك زير نقل كرده ‏اند: احمد در مسند خود، حاكم در «المستدرك»، خوارزمی در «المناقب»، حافظ بيهقی، محب ‏الدين طبری «الریاض» ،«ذخائر العقبی»، حموینی در «فرائد السمطین» ، ابن‏ كثیر شامی در«البدایة و النهایة»، هيثمی در«مجمع الزوائد» ، گنجی در«الكفایة» ، ابن‏ عساكر در«الاربعين الطوال»، ابن‏ حجر در«الاصابة».[۴]

ذهبى و ابن ‏حجر[۵]او را توثيق كرده ‏اند.

پانویس

  1. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۰۹. چهارده قرن با غدير: ص ۱۰۵. اسرار غدير: ص ۲۹۲.
  2. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۷۸ ح ۳۹۲. بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۶۹  ۶۸ ح ۱۰۴. امالى الطوسى: ج ۲ ص ۱۷۰. اثبات الهداة: ج ۲ ص ۸۷ ح ۳۵۸.
  3. چكيده عبقات الانوار(حديث غدير): ص ۱۷۶.
  4. الخصائص (نسائى) : ص ۷۰. مسند احمد: ج ۱ ص ۳۳۱. المستدرك (حاكم) : ج ۳ ص ۱۳۲. المناقب(خوارزمى): ص ۷۵. رياض(محب‏ الدين طبرى): ج ۲ ص ۲۰۳. البداية و النهاية(ابن‏ كثير): ج ۷ ص ۳۳۷. مجمع الزوائد(هيثمى): ج ۹ ص ۱۰۸. الكفايه(گنجى): ص ۱۱۵. الاصابة (ابن‏ حجر): ج ۲ ص ۵۰۹ .
  5. التذكرة (ذهبى): ج ۱ ص ۵۶ . التقريب(ابن ‏حجر): ص ۲۸۸.