قیس بن ربیع اسدی کوفی(ابومحمد)
قیس بن ربیع اسدی کوفی (درگذشته ۱۶۹ق)، از محدثان و فقهای اهل کوفه و از راویان مورد اعتماد سه صاحب صحاح سته (ابوداوود، ترمذی و ابنماجه) بود که بسیاری از بزرگان حدیث از او نقل روایت کردهاند و در منابع رجالی، با وجود ضعف حافظه در اواخر عمر، به صداقت و وثاقت او تصریح شده است
| اطلاعات فردی | |
|---|---|
| نام کامل | أبومحمد قیس بن ربیع بن سُبَیح اسدی کوفی |
| سرشناسی | محدث و راوی حدیث |
| تولد | حدود ۹۶ ق، کوفه |
| وفات | ۱۶۹ ق، کوفه |
| محل دفن | مدینه |
| اطلاعات علمی | |
| استادان | سفیان ثوری، شعبه بن حجاج، عبدالرزاق بن همام و دیگران |
| شاگردان | ابوداوود طیالسی، معاذ بن معاذ، ابونعیم فضل بن دکین و دیگران |
| مذهب | اختلافی |
| اطلاعات فرهنگی | |
| زمینه فعالیت | راوی حدیث |
| علت شهرت | وثاقت نزد بسیاری از عالمان حدیث |
روایت حدیث غدیر[۱]
ابونعیم در کتاب «ما نزل من القرآن فی علی علیه السلام» و ابوسعید سِجستانی در «کتاب الولایة» و ابوالقاسم حَسکانی در «شواهد التنزیل» و ابوالفتح نطنزی در «الخصائص العلویة» نزول آیه اکمال در غدیر رااز قیس بن ربیع روایت کردهاند.
حافظ ابو الفتح محمّد بن علی نطنزی در الخصایص العلویة از حسن بن احمد مهری، از احمد بن عبد اللّه بن احمد از محمّد بن احمد بن علی، از محمّد بن عثمان بن ابی شیبه، از یحیی حمّانی، از قیس بن ربیع ابو هارون عبدی، از ابو سعید خدری روایت کرده که گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله مردم را در غدیر خم به سوی علی علیه السلام دعوت کرد و امر فرمود تا خار و خاشاک زیر درختان را روفتند، و آن روز پنجشنبه بود. پس علی علیه السلام را طلبید و بازوی او را گرفت و بالا برد چندان که مردم زیر بغل رسول خدا صلی الله علیه وآله را دیدند و هنوز پراکنده نشده بودند که این آیه نازل شد: امروز دین شما را به کمال رسانیدم و نعمت خود بر شما تمام کردم و اسلام را دین شما برگزیدم. پس رسول خدا صلی الله علیه وآله که از فرط سرور و شادی بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی پروردگار به رسالت خود و ولایت علی علیه السلام پس از خود، تکبیر گفت فرمود: هرکس که من مولای اویم، علی مولای او خواهد بود. بار خدایا دوست دار آنکس را که او را دوست دارد و دشمن دار آنکس که او را دشمن دارد، و یاری فرما آن را که او را یاری نماید و خوار گردان آن را که او را خوار گرداند. در این هنگام حسّان بن ثابت عرض کرد: یا رسول اللّه، به من اجازت فرما تا درباره علی علیه السلام ابیاتی بگویم و شما آنها را بشنوید. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: بگو به میمنت و مبارکی که از طرف خداوند شامل حال شده است. پس حسان به پا خاست و گفت: ای گروه قریش، گفتار مرا با حضور رسول خدا در مورد ولایت. ثابت و قطعی بشنوید.
آیه طهارت
قیس بن ربیع عن الاعمش عن عبایة بن ربعی عن ابن عبّاس قال قال رسول اللَّه صلی اللَّه علیه وآله انّ اللَّه تعالی قسم الخلق قسمین فجعلنی فی خیرهما قسما ثم جعل القسمین اثلاثا فجعلنی فی خیرها ثلثا ثم جعل الا ثلاث قبائل فجعلنی فی خیرها قبیلة ثم جعل القبائل بیوتا فجعلنی فی خیرها بیتا فذلک قوله إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ الآیة
قیس بن ربیع از اعمش، از عُبایه بن رِبعی، از ابنعباس نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
«همانا خداوند متعال مردم را دو دسته قرار داد و مرا در بهترین آن دو دسته قرار داد. سپس آن دو دسته را سه بخش کرد و مرا در بهترین آن سه بخش قرار داد. سپس آن سه بخش را قبایلی قرار داد و مرا در بهترین قبیله قرار داد. سپس قبایل را به خانوادههایی تقسیم کرد و مرا در بهترین خانواده قرار داد. پس این است معنای سخن خداوند که فرمود: "همانا خداوند میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند…" (آیه تطهیر).»
جایگاه راوی[۲]
ابومحمد قیس بن ربیع اسدی کوفی از راویان معتبر نزد ابوداوود، ترمذی و ابنماجه بهشمار میآید.[۳]بسیاری از بزرگان علم حدیث همچون سفیان ثوری، شعبه بن حجاج، عبدالرزاق بن همام، ابونعیم فضل بن دکین، ابوداوود طیالسی، معاذ بن معاذ و دیگران از او روایت نقل کردهاند.[۴]
در میان این راویان، شخصیتهایی چون سفیان ثوری، شعبه و ابوولید طیالسی، قیس بن ربیع را توثیق کردهاند.[۵] ابوداوود طیالسی به نقل از شعبه میگوید: «از ابوحصین شنیدم که قیس بن ربیع را مدح و ستایش میکرد»[۶] همچنین نقل شده است که شعبه به او توصیه کرده: «پیش از آنکه قیس بمیرد، از او بهره ببرید».[۷] عفان درباره قیس میگوید: «از یحیی بن سعید پرسیدم: آیا شنیدهای سفیان ثوری درباره قیس ایرادی گرفته باشد؟ گفت: نه. پرسیدم: آیا او را به دروغگویی متهم میکنی؟ گفت: نه»[۸] حاتم بن لیث جوهری نیز از عفان نقل میکند: «قیس ثقه بود و ثوری و شعبه او را توثیق کردهاند».[۹]همچنین به نقل از ابوولید طیالسی آمده است: «قیس بن ربیع ثقه و احادیثش نیکو است».[۱۰]
بر این اساس، هیچ دلیلی برای رد احادیث قیس بن ربیع وجود ندارد و او نزد عالمان رجال، فردی ثقه و صدوق شمرده میشود.[۱۱]در شرح حال او، هیچ اتهامی به جهل، دروغگویی، تحریف یا تصحیف روایات وجود ندارد که موجب تضعیف او شود. تنها ایرادی که به او وارد شده، ضعف در حافظه است، اما همگان بر صداقت او تأکید دارند.[۱۲] یعنی او عمداً تحریفی در روایات انجام نمیداده، ولی در اواخر عمر به جهت ضعف حافظه، ممکن است برخی روایات را اشتباه نقل کرده باشد. از دیگر نکات منفی درباره قیس، این است که او مدتی فرماندار مدائن بود و در آن دوران، فردی را کشت و مردم از او رویگردان شدند.[۱۳]
همچنین اتهام به تشیع نیز به او وارد شده است. ذهبی به نقل از احمد بن حنبل میگوید که قیس شیعه بوده، اما ذهبی خود به راستگویی او اذعان دارد.[۱۴] همچنین گفته شده که قیس احادیث منکر نقل کرده است. حرب بن اسماعیل از احمد بن حنبل نقل میکند که علت ضعف قیس، نقل احادیث منکر است.[۱۵]ابوداوود نیز درباره این احادیث منکر توضیح داده است که: «جرح قیس از جانب فرزندش است؛ زیرا پسرش احادیثی را که از دیگران میگرفت، در میان کتاب قیس قرار میداد و قیس از این موضوع آگاه نبود»[۱۶]ابن حجر عسقلانی نیز مینویسد: «قیس راستگو بود، اما در پیری دچار اختلال حافظه شد و پسرش احادیثی را که از او نبود، به نام او نقل کرد»[۱۷]
با توجه به تأکید ذهبی و ابنحجر عسقلانی بر صداقت قیس، اشتباهات او در چند حدیث به دلیل ضعف حافظه در پیری یا دخالت پسرش، دلیل کافی برای رد احادیث او نیست. افزون بر این، سه نفر از صاحبان صحاح سته نیز از او روایت نقل کردهاند. در نتیجه، روایاتی که در سند آنها قیس بن ربیع، حسین اشقر و حرب بن حسن طحان قرار دارند، صحیح و غیرقابل خدشهاند و جرح و طعن بر این روایات، دلیلی جز تعصب و عناد ندارد.
اما درباره روایتی که طبری در تفسیر خود نقل کرده و در سند آن یزید بن ابی زیاد وجود دارد، تضعیف یزید نیز همچون سه راوی پیشین، تنها از سر تعصب و عناد است و طبق مبانی رجالی، دلیلی برای تضعیف او وجود ندارد.[۱۸]
پانویس
- ↑ چکیده عبقات الانوار (حدیث غدیر): صفحه ۲۰۹.
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۲۰۰
- ↑ تهذیب التهذیب، جلد۸، صفحه۳۵۰، ح۶۹۸
- ↑ تهذیب الکمال، جلد۲۴، صفحه۲۷، ح۴۹۰۳؛ تاریخ بغداد، جلد۱۲، صفحه۴۵۲، ح۶۹۳۸
- ↑ تهذیب الکمال، جلد۲۴، صفحه۲۸، ح۴۹۰۳؛ تهذیب التهذیب، جلد۸، صفحه۳۵۰، ح۶۹۸
- ↑ (مسند ابن الجعد، صفحه۳۰۹؛ الجرح والتعدیل، جلد۱، صفحه۱۵۱، ح۶۳
- ↑ مسند ابن الجعد، صفحه۳۰۹؛ تاریخ بغداد، جلد۱۲، صفحه۴۵۲، ح۶۹۳۸
- ↑ تهذیب الکمال، جلد۲۴، صفحه۲۸، ح۴۹۰۳
- ↑ تهذیب الکمال، جلد۲۴، صفحه۲۸، ح۴۹۰۳
- ↑ تهذیب الکمال، جلد۲۴، صفحه۳۱، ح۴۹۰۳
- ↑ معرفة الثقات، جلد۲، صفحه۲۲۰، ح۱۵۳۰
- ↑ میزان الاعتدال، جلد۳، صفحه۳۹۳، ح۶۹۱۱
- ↑ تاریخ بغداد، جلد۱۲، صفحه۴۵۵؛ تهذیب الکمال، جلد۲۴، صفحه۳۳
- ↑ میزان الاعتدال، جلد۳، صفحه۳۹۳
- ↑ الجرح والتعدیل، جلد۷، صفحه۹۸، ح۵۵۳؛ تهذیب الکمال، جلد۲۴، صفحه۳۱، ح۴۹۰۳
- ↑ التاریخ الصغیر، جلد۲، صفحه۱۵۸؛ تاریخ بغداد، جلد۱۲، صفحه۴۵۶، ح۶۹۳۸
- ↑ تقریب التهذیب، جلد۲، صفحه۳۳، ح۵۵۹۰
- ↑ تهذیب التهذیب، جلد۸، صفحه۳۵۰، ح۶۹۸