خدای لطیف و خبیر

(تغییرمسیر از مفهوم لطیف و خبیر)

خدای لطیف و خبیر وصفی است در خطبه غدیر برای خداوند از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله. از نظر برخی محققان، این عبارت از خطبه غدیر اشاره به آیه ۱۰۳ سوره انعام است.

از سوی محققان دلیل اینکه خداوند چشم را درک می‌کند چنین تبیین شده است: چون او علت است و غیر او معلول هستند؛ علت محیط است بر معلول و معلول محاط است. از سوی دیگر، چون لازمه ادراک احاطه مدرَک (درک‌کننده) است، پس خداوند مدرک ابصار است؛ ولی مخلوق مدرک حق نیست.

در ذیل این جمله در خطبه غدیر درباره کیفیت ادراک خداوند از سوی محققان سخن گفته شده است: ادراک خداوندْ ادراک با حواس نیست؛ بلکه درک الهی علم اوست.

دلیل عقلی بر احاطه ادراکی خداوند

از نظر برخی محققان، این عبارت از خطبه غدیر اشاره به آیه‌ای از سوره انعام دارد:  لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِک الْأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیر؛ چشم‌ها او را در نمی‌یابند، ولی او چشم‌ها را درمی‌یابد، و او لطیف و آگاه است (انعام:۱۰۳).

از سوی محققان دلیل اینکه خداوند چشم را درک می‌کند چنین تبیین شده است: چون او علت است و غیر او معلول هستند؛ علت محیط است بر معلول و معلول محاط است. از سوی دیگر، چون لازمه ادراک احاطه مدرَک (درک‌کننده) است، پس خداوند مدرک ابصار است؛ ولی مخلوق مدرک حق نیست. همچنین، خداوند در جهت نیست تا درک‌شدن محقق شود؛ چون معنای درک‌شدن خروج شعاع از چشم است برای دیدن شیء. پس اگر شیء در جهت نباشد دیدن تحقق پیدا نمی‌کند و این موضوع در جای خود ثابت است.[۱]

قوه «ادراکیه» یا همان «درک» صورت اشیاء را توسط حواس پنجگانه (شنوایی، لامسه، بویایی، بینایی و چشایی) در ذهن به تصور می‌کشد یا مطالب علمی را توسط قوای باطنی ثبت می‌کند. خداوند به چشم ظاهری قابل رؤیت نیست؛ زیرا چشم فقط شکل‌ها و رنگ‌ها، که از عوارض چشم است، مشاهده می‌کند و خداوند منزه از جسم و جسمانیت است و مبرای از عوارض شکل، رنگ و هیئت است.

همچنین به چشم باطنی نیز قابل ادراک نیست؛ زیرا درک نمودن اشیاء در باطن منوط به این است که آن شیء وجود خارجی داشته باشد و این وجود خارجی به ذهن ماهیت بدهد تا در ذهن بیاید؛ چون خداوند ماهیت ندارد معقول نیست در ذهن تصور گردد. امیرالمؤمنین علیه السلام در این مورد می‌فرمایند: کُلَّمَا مَیَّزْتُمُوهُ بِأَوْهَامِکُمْ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَصْنُوعٌ مِثْلُکُمْ مَرْدُودٌ إِلَیْکُمْ؛ هر آنچه را با عقل‌هایتان تعقل و تصور کنید، پس آن ساخته‌ای مثل خود شماست و به‌شما بر می‌گردد.[۲]

کیفیت ادراک خداوند

در ذیل این جمله در خطبه غدیر درباره کیفیت ادراک خداوند از سوی محققان سخن گفته شده است: ادراک خداوندْ ادراک با حواس نیست؛ بلکه درک الهی علم اوست. در مورد عبارت  وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأبْصار ، این ادراک که با علم صورت می‌گیرد و صفات خداوند این‌گونه معنا می‌گردد؛ مثل اینکه وقتی گفته می‌شود خداوند حکیم است، حکیم یعنی عالم به حُکم و مصالح و اینکه بگوییم بصیر یعنی عالم به دیدنی‌ها، سمیع، عالم به مسموعات و مُرید، عالم به صلاح و فساد اشیاء و بالاخره مدرک یعنی عالم به جزئیات؛ بنابراین حواس ظاهری و باطنی در او غلط و کفر است و موجب ترکیب می‌شود و نیاز از لوازم امکان است. صفات خداوند عین ذات اوست و عارض بر او نیست.[۳]

امیرالمؤمنین علیه السلام در این باره می‌فرماید: وَ کَمَالُ التَّوْحِیدِ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أنَّهَا غَیْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ الْمَوْصُوفِ أنَّهُ غَیْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأهُ وَ مَنْ جَزَّأهُ فَقَدْ جَهِلَه؛ کمال توحید خداوند آن است که صفات را از او نفی کنی، چون هر صفتی گواهی می‌دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی می‌دهد که غیر از صفت است. پس هر کس او را وصف کند او را قرین چیزی قرار داده و هر که او را قرین چیزی گرداند او را تجزیه کرده و هر که تجزیه کند او را نشناخته است‏.[۴]

بنابراین اگر صفات برای خدا بیان می‌شود با این بیان امام بدین معناست که این صفات از ذات انتزاع شده و عین ذات است.  وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیر ؛ «لطیف» را حکما به «ریزه کار» معنی کرده و ریزه کاری‌ها و دقت‌ها که در هر یک از مخلوقات به‌کار برده عقول تمام عقلا را مات و حیران نموده است.

بعضی به تلطف و مهربانی نسبت به بندگان تفسیر کرده‌اند: کثرت نعمت را قلیل شمرده بر طاعت قلیل ثواب کثیر عنایت فرموده. دعوت آنها را اجابت به جواب لبیک نموده و اگر بنده اجابت دعوت او کند او را به مقام قرب نزدیک نموده، اگر معصیت کند عفو فرموده. اگر اعراض کند او را دعوت نموده، اگر اقبال کند او را هدایت فرموده. بعضی گفتند: اگر بنده به او افتخار کند، او را عزیز می‌گرداند و اگر اظهار فقر کند، او را غنی می‌نماید. بعضی گفتند: عطای او خیرهٔ [=نیکی] است و منع او ذُخره [=ذخیره] است. و بعضی به اسباغ و فراوانی نعمت تفسیر کرده‌اند. و بالجمله، به جمیع معانی خداوند لطیف است.

«خبیر»، یعنی از جزئیات امور گذشته، آینده، ظاهریه، باطنیه، مطلع و با خبر است:

  •  وَ ما یَخْفی عَلَی اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ فِی الْأرْضِ وَ لا فِی السَّماء؛ می‌دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست (ابراهیم:۳۸).
  •  لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأرْضِ؛ در آسمان‌ها و زمین هم وزن ذرّه‌ای از او پوشیده نیست (سبأ:۳).[۵]

پانویس

  1. شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در غدیر خم، ص۱۰۹.
  2. بحارالانوار، ج۶۶، ص۲۹۳.
  3. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۲۳.
  4. الکافی، ج۱، ص۱۴۰، ح۶؛ نهج البلاغه، خطبه ۱، ص۷.
  5. اطیب البیان، ج۵، ص۱۵۹.

منابع

  • أطیب البیان فی تفسیر القرآن؛ عبدالحسین طیب، تهران: انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
  • شرح و تفسیر خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در غدیر خم؛ محمدتقی نقوی، تهران: انتشارات منیر، ۱۳۷۴ش.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • نهج البلاغه؛ محمد بن حسین شریف رضی، تحقیق: عزیزالله عطاردی، تهران: بنیاد نهج البلاغه، ۱۴۱۳ق.