پرش به محتوا

عزیز و حکیم بودن خداوند

از ویکی غدیر

عزیز و حکیم بودن خداوند از جمله صفاتی است برای خداوند که پیامبر صلی الله علیه و آله ضمن خطبه غدیر به آنها اشاره کرده است.

معنی عزیز در قرآن دو چیز دانسته شده است: به‌ معنای قدرت، قوت و غلبه و به‌ معنای عزت وجود که صاحب آن مثل، مانند و عدیل و شبیه ندارد. صفت حکیم برای خداوند در قرآن به‌ معنای عالم بودن به حکم و مصالح دانسته شده است. حکیم از صفات ذات و حکمت از شئون علم به‌ شمار رفته و به‌ معنی علم به مصالح و مفاسد امور دانسته شده است.

دو واژهٔ «العزیز» و «الحکیم» در بسیاری از آیات قرآن در کنار هم قرار گرفته‌اند. این موضوع غالباً در آیاتی است که از تشریع و احکام و بعثت انبیا و نزول قرآن سخن می‌گوید و اشاره به این است که خداوند در تشریع قوانین و نزول آیات قرآن تمام آنچه را مورد نیاز انسان‌ها بوده با نهایت ظرافت و با تمام جزئیات تشریع نموده است؛ چرا که او، علاوه بر اینکه حکیم و آگاه است، قدرت بر این کار را نیز دارد.

از نظر برخی شارحان خطبه غدیر، عزت فقط در سایهٔ اطاعت خداوند به دست می‌آید؛ با این توضیح که تنها ذات پاک خداوند است که شکست‌ناپذیر بوده و همه مخلوقات به حکم محدودیتشان در مقابل او قابل شکستند. هر کس هر عزتی که کسب می‌کند از برکت دریای بی‌انتهای اوست.

در روایات اسلامی روی این مسئله تأکید شده که مؤمن نباید وسائل ذلت خود را فراهم سازد؛ خدا خواسته او عزیز باشد او هم برای حفظ این عزت باید بکوشد.

عزیز در لغت و اصطلاح

واژه عزیز مشتق از «عزّة» دانسته شده و عزت حالتی است که مانع شکست کسی می‌شود. به زمین سخت و گرفته‌شده نیز عزیز می‌گویند. عزیز کسی است که در اثر نیرومندی امرش غالب و جاری است و مقهور نمی‌شود.[۱]

در منابع، برای عزیز چند معنی ذکر شده است: به‌معنای قدرت، قوت و غلبه

  • «قلّتِ وجود»، چنانچه گفته می‌شود هذا الشیء عزیز الوجود؛ این چیز کمیاب است؛
  • شریف و محترم، چنانچه می‌گویند فلانی عزیز است به‌معنای محترم و شریف؛
  • قهر و غلبه، مقابل زبونی و خفت؛
  • قدرت و قوت و دقت در کار (= ریزه کار) نیز آمده است.[۲]

از نظر صاحب کتاب اطیب البیان، به جمیع این معانی اطلاق آن بر خدا رواست.[۳]

عزیز در قرآن

معنای عزیز که در قرآن آمده است به دو دانسته شده است:

  • به‌معنای قدرت، قوت و غلبه: عَزِيزٌ به‌معنی قدرت، قوّت و غلبه است؛ چنانچه در قرآن در بسیاری از موارد بر این معنی اطلاق شده است؛ مثل: فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ؛ قدرت و عزت دادیم به سومی(یس:۱۴)؛ یعنی قَوَّینا؛ قوی ساختیم. نیز مثل: وَ عَزَّنِی فِی الْخِطابِ؛ در سخن بر من غلبه کرده است(ص:۲۳)؛ یعنی غَلِّبنى؛ بر من غلبه کرده است. همچنین، مثل: أعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ؛ برای کفار صعب و شدید و غلیظ هستند(مائده:۵۴)؛ یعنی يغلب عليهم؛ علیه آنان شدید و غلیظ است.
  • به‌معنای عزت وجود: به این معنی که مثل، مانند و عدیل و شبیه ندارد.[۴] صفت عزیز، خداوند کریم را بر قادر بودنش نسبت به همه موجودات توصیف می‌کند که هیچ موجودی را نشاید با او مقایسه نمود و پیوسته اوست که بر جهان و جهانیان غالب و چیره است و باید او را بر عزت و عظمت یاد کرد.[۵]

حکیم و حکمت در لغت و اصطلاح

حکیم مشتق از «ح ک م» دانسته شده که در اصل به‌معنای منع و بازداشتن برای اصلاح است.[۶] حَکَم به معنای کسی است که سوار بر اسبش بوده و آن را کنترل می‌کند؛ در ضمن حکمت یعنی، جلوگیری از رفتن چیزی به سوی تباهی و فساد، و هدایتش به‌سمت صلاح.[۷] حکیم کسی است که از کارهای زشت و قبیح پیراسته باشد و کار لغو و عبث و مخالف با اهداف واقعی خویش انجام ندهد.[۸]

تعریف حکمت: حکمت یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که شخص به‌وسیله آن می‌تواند حق و واقعیت را درک کند و مانع از فساد شود و کار را متقن و محکم انجام دهد.[۹]

حکیم و حکمت در قرآن

صفت حکیم برای خداوند در قرآن به‌معنای عالم بودن به حکم و مصالح دانسته شده است. حکیم از صفات ذات و حکمت از شئون علم به‌شمار رفته و به‌معنی علم به مصالح و مفاسد امور دانسته شده است.[۱۰]

گفته شده که «حکیم»، صفت مشبّهه است. خداوند حکیم است، یعنی همیشه و در هر حال مشغول جلوگیری از رفتن مخلوقات به‌سوی فساد می‌باشد و هدایت آن‌ها را به‌سمت صلاح بر عهده دارد.[۱۱]

مفهوم ترکیب عزیز حکیم در قرآن

از نظر برخی شارحان خطبه غدیر، خداوند با عظمتی که دارد، در عین قادر بودن و غلبه بر اشیا، احکام او مطابق حکمت و مصلحت می‌باشد. او هم قادر است که هر چه اراده کند همان می‌شود و هم دانا و حکیم است که تمام کارهای او از روی حکمت و مصلحت و به جا و به موقع است: إِنَّما أمْرُهُ إِذا أرادَ شَیْئاً أنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون؛ چون بخواهد چیزی را بیافریند، فرمانش این است که می‌گوید: موجود شو، پس موجود می‌شود(یس:۸۲).

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلی أمْرِهِ؛ و خدا بر کار خویش غالب است(یوسف:۲۱)؛ این همان معنای «عزیز» دانسته شده که خداوند بر هر آنچه اراده می‌کند قادر و غالب است و حکیم است یعنی احکام، تشریعات و تکوین او موافق حکمت و صلاح فرد و اجتماع است.

مجموعهٔ آیات در قرآن که با صفت عزیز حکیم یا العزیز الحکیم آمده ۴۲ مورد برشمرده شده است. دو واژهٔ «العزیز» و «الحکیم» در بسیاری از آیات قرآن در کنار هم قرار گرفته‌اند. این موضوع غالباً در آیاتی است که از تشریع و احکام و بعثت انبیا و نزول قرآن سخن می‌گوید و اشاره به این است که خداوند در تشریع قوانین و نزول آیات قرآن تمام آنچه را مورد نیاز انسان‌ها بوده با نهایت ظرافت و با تمام جزئیات تشریع نموده است؛ چرا که او، علاوه بر اینکه حکیم و آگاه است، قدرت بر این کار را نیز دارد. بهترین قانون را کسی می‌تواند تعیین کند که از همه آگاه‌تر و تواناتر باشد و او کسی جز خداوند نیست. البته در قسمتی از این آیات که با عزیز حکیم ختم می‌شود، سخن از آفرینش آسمان و زمین و تسبیح موجودات برای خداوند یا تنظیم خلقت جنین و مانند آن است؛ مانند آیه ۱ سوره حدید، آیه ۲۴ سوره حشر و آیه ۶ سوره آل عمران.

پیامبر صلی الله علیه و آله با بیان عبارت «لا اله الا هو العزیز الحکیم» در بحث توحید و معرفی خداوند یکتا در همان ابتدای خطبه غدیر، عزیز و حکیم بودن خداوند متعال را به مردم متذکر می‌شوند. این بدین معناست که آن حضرت در مورد اعلان ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و اوصیاء ایشان علیهم السلام در فرمان آیه تبلیغ این‌گونه توحید را بیان می‌کند که این فرمان از خداوندی صادر شده که حکیم بوده و در حکمت خویش در مورد این انتخاب و انتصاب تمام مصالح به‌صورت تمام و کمال در نظر گرفته و نسبت به این اراده و امر قاهر و غالب می‌باشد.

پیامبر صلی الله علیه و آله در مقام بیان برای اثبات این مطلب می‌فرماید: اَسْمَعُ لِاَمْرِهِ وَاُطيعُ وَاُبادِرُ إِلى كُلِّ مايَرْضاهُ وَأسْتَسْلِمُ لِماقَضاهُ، رَغْبَةً فى طاعَتِهِ وَ خَوْفاً مِنْ عُقُوبَتِهِ، لاِنَّهُ اللَّهُ الَّذى لايُؤْمَنُ مَكْرُهُ وَلايُخافُ جَورُهُ؛ گوش به فرمان او و فرمانبردار هستم، به آنچه مایه خشنودی اوست مبادرت می‌ورزم و تسلیم قضای او می‌باشم و این به‌خاطر رغبتی است که در اطاعت او و هراسی است که از کیفر او دارم؛ زیرا او خداوندی است که نباید از مکرش ایمن و از ستمش بیمناک بود.[۱۲]

عزت در سایهٔ اطاعت خداوند

از نظر برخی شارحان خطبه غدیر، عزت فقط در سایهٔ اطاعت خداوند به دست می‌آید؛ با این توضیح که تنها ذات پاک خداوند است که شکست‌ناپذیر بوده و همه مخلوقات به حکم محدودیتشان در مقابل او قابل شکستند. هر کس هر عزتی که کسب می‌کند از برکت دریای بی‌انتهای اوست. رسول خدا صلی الله علیه و آله می‌فرماید: به درستی که پروردگار شما هر روز می‌گوید: من عزیز هستم پس هر کس عزت دنیا و آخرت را می‌خواهد، پس اطاعت کند عزیز را.[۱۳]

در حالات امام حسن علیه السلام آمده است: در ساعات آخر عمرش هنگامی که یکی از یارانش درخواست اندرز کرد، در ضمن نصایحی ارزنده، فرمود: «هرگاه بخواهی بدون داشتن قبیله عزیز باشی و بدون قدرت حکومت هیبت داشته باشی، از سایه ذلت معصیت خدا به در آی و در پناه عزت اطاعت او قرار گیر».[۱۴]

مؤیّد این مطلب در قرآن این‌گونه بیان شده است: مَنْ کاَنَ یرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعًا؛ کسی که خواهان عزت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزت برای خداست(فاطر:۱۰).

چرایی عزت برخی انسان‌ها و ذلت برخی دیگر

در ذیل بحث عزت در خطبه غدیر از سوی شارحان سؤالی مطرح شده که اگر در قرآن آمده: وَ تُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشَاءُ؛ هر کس را بخواهی عزت می‌دهی و هر که را بخواهی خوار می‌کنی(آل عمران:۲۶) چرا خداوند به برخی عزت می‌دهد و به برخی دیگر نه تنها عزت نمی‌دهد، بلکه بعضاً ذلیل شان می‌سازد؟

در جواب گفته شده که هیچ‌یک از کارهای خداوند بدون علت نیست و همه از روی حکمت است و باید علت ذلت و عزت را در خود شخص جست وجو کرد. بر این اساس است که قرآن پیوسته ذلت را از آن کفار و بدکاران می‌داند که در اثر کفر و کارهای زشت نصیب آنها گردیده است: وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکنَةُ وَ بَاءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ ذَالِک بِأنَّهُمْ کاَنُواْ یکفُرُونَ بآیاتِ اللَّهِ…؛ و (مهر) ذلت دنیا بر پیشانی آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدای شدند، چرا که آنان نسبت به آیات الهی کفر ورزیدند(آل عمران:۱۱۲).[۱۵]

عزت مؤمن

در روایات اسلامی روی این مسئله تأکید شده که مؤمن نباید وسائل ذلت خود را فراهم سازد؛ خدا خواسته او عزیز باشد او هم برای حفظ این عزت باید بکوشد.

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: خدا همه امور مؤمن را به خودش تفویض کرده است؛ لیکن اجازه نداده که خوار و ذلیل باشد. آیا نشنیدی که خداوند می‌فرماید: وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ عزت مخصوص خدا و پیامبر و مؤمنان است(منافقون:۸). این است که مؤمن عزیز است و ذلیل نخواهد بود. آنگاه فرمود: مؤمن عزیزتر و نیرومندتر از کوه است: از کوه با کلنگ می‌توان چیزی کند، ولی از دین مؤمن هیچ چیز نمی‌توان کاست. مؤمن از کوه محکم‌تر و پر صلابت‌تر است چرا که کوه را با کلنگ‌ها ممکن است سوراخ کرد، ولی چیزی از دین مؤمن هرگز کنده نمی‌شود.[۱۶]

پانویس

  1. مفردات ألفاظ القرآن، ص۵۶۳.
  2. اطیب البیان، ج۲، ص۲۱.
  3. اطیب البیان، ج۲، ص۲۱.
  4. اطیب البیان، ج۳، ص۱۰۴–۱۰۵.
  5. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۱۲.
  6. مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۸.
  7. مفردات ألفاظ القرآن، ص۲۴۸.
  8. الهیات و معارف اسلامی، ص۱۴۱.
  9. قاموس قرآن، ج۲، ص۱۶۳.
  10. اطیب البیان، ج۲، ص۲۰۱.
  11. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۱۳.
  12. شرح خطبه غدیر، ج۱، ص۲۱۳–۲۱۴.
  13. مجمع البیان، ج۸، ص۶۲۸.
  14. بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۳۹.
  15. قاموس قرآن، ج۴، ص۳۳۹.
  16. الکافی، ج‏۵، ص۶۳؛ تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۷۹.

منابع

  • أطیب البیان فی تفسیر القرآن؛ عبدالحسین طیب، تهران: انتشارات اسلام، ۱۳۷۸ش.
  • الهیات و معارف اسلامی ؛ جعفر سبحانی، قم: مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۲ش.
  • بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار؛ محمدباقر بن محمدتقی مجلسی، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • تهذیب الاحکام؛ محمد بن حسن طوسی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، ۱۴۱۷ق.
  • شرح خطبه غدیر؛ محمدرضا شریفی، اصفهان: انتشارات نورالحیات، ۱۴۴۶ق.
  • قاموس قرآن؛ سید علی‌اکبر قرشی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
  • الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • مفردات ألفاظ القرآن؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، تحقیق: صفوان عدنان داوودی، بیروت: دار الشامیة، ۱۴۱۲ق.