پرش به محتوا

ابوبکر بن ابی قحافه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۸۰: خط ۸۸۰:
لذا به جبرئيل فرمود: «خدايم مى ‏داند كه من از قريش چه كشيده ‏ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد»؟
لذا به جبرئيل فرمود: «خدايم مى ‏داند كه من از قريش چه كشيده ‏ام، آن هنگام كه نبوت مرا نپذيرفتند تا به من دستور جهاد با آنان را داد، و لشكريانى از آسمان به كمک من فرستاد كه مرا يارى كردند. پس چگونه بعد از من اقرار خواهند كرد»؟


اينجا بود كه آيات ۱۲ تا ۲۴ سوره هود نازل شد. اين آيات از يک سو دلگرمى براى پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه به خاطر حركات منافقين رنجيده خاطر نشود و مسئله اعلان ولايت ترک نشود، و از سوى ديگر عين گفتار مسخره آميز ابوبكر و عمر در آيه آمده بود.
اينجا بود كه آيات ۱۲ تا ۲۴ سوره هود نازل شد. اين آيات از يک سو دلگرمى براى پيامبر صلى الله عليه و آله بود كه به خاطر حركات [[منافقین]] رنجيده خاطر نشود و مسئله اعلان ولايت ترک نشود، و از سوى ديگر عين گفتار مسخره آميز ابوبكر و عمر در آيه آمده بود.


اين گونه بود كه يک منزل قبل از غدير، سيل آيات الهى جارى شد و بيدار باش عظيم را براى مردم اعلام كرد، تا فرداى آن روز با چشم و گوش باز به استقبال غدير بروند، همان گونه كه تسلاى قلب پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر حركات فتنه انگيز منافقين بود، و عزم راسخ آن حضرت را براى اعلان ولايت در آينده ‏اى به فاصله كمتر از ۲۴ ساعت به همه نشان مى ‏داد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۳۹-۵۱. بحارالانوار: ج۹ ص۱۰۴ و ج۳۵ ص۳۵۳-۳۵۸ و ج۳۶ ص۱۴۷ و ج۳۷ ص۱۵۱ و ج۳۹ ص۲۸۹، و ج۴۰ ص۷۲.</ref>
اين گونه بود كه يک منزل قبل از غدير، سيل آيات الهى جارى شد و بيدار باش عظيم را براى مردم اعلام كرد، تا فرداى آن روز با چشم و گوش باز به استقبال غدير بروند، همان گونه كه تسلاى قلب پيامبر صلى الله عليه و آله در برابر حركات فتنه انگيز منافقين بود، و عزم راسخ آن حضرت را براى اعلان ولايت در آينده ‏اى به فاصله كمتر از ۲۴ ساعت به همه نشان مى ‏داد.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص۳۹-۵۱. بحارالانوار: ج۹ ص۱۰۴ و ج۳۵ ص۳۵۳-۳۵۸ و ج۳۶ ص۱۴۷ و ج۳۷ ص۱۵۱ و ج۳۹ ص۲۸۹، و ج۴۰ ص۷۲.</ref>


== برخورد ابوبكر با اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام پس از غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص۱۷۶-۱۸۲.</ref>==
== برخورد ابوبكر با اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام پس از غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص۱۷۶-۱۸۲.</ref>==
يكى از برنامه ‏هاى منافقين اين بود كه وقتى با سلمان و مقداد و ابوذر و عمار ملاقات مى‏ كردند به آنان مى ‏گفتند:
يكى از برنامه ‏هاى منافقين اين بود كه وقتى با [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] ملاقات مى‏ كردند به آنان مى ‏گفتند:


«ما به محمد ايمان آورده ‏ايم و در برابر بيعت على و فضيلت او سر تسليم فرود آورده ‏ايم و مانند شما اوامر او را اجرا مى ‏كنيم».
«ما به محمد ايمان آورده ‏ايم و در برابر بيعت على و فضيلت او سر تسليم فرود آورده ‏ايم و مانند شما اوامر او را اجرا مى ‏كنيم».
خط ۹۸۵: خط ۹۸۵:
نقطه مقابل اين ارتباط، تلازم بين بى‏ تقوايى و ردّ ولايت امامان‏ عليهم السلام است.  
نقطه مقابل اين ارتباط، تلازم بين بى‏ تقوايى و ردّ ولايت امامان‏ عليهم السلام است.  


اگر مخالفين و دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام تقوی داشتند و از خدا مى‏ ترسيدند و اطاعت او را مى‏ نمودند در رأس همه اطاعت‏ ها قبول ولايت ائمه ‏عليهم السلام بود كه با دستور مستقيم و مؤكد خداوند توسط همان پيامبرى نازل شد كه نماز و روزه و حج و حرمت دروغ و غيبت و تهمت و ربا و غير اين ها نازل شد.  
اگر مخالفين و دشمنان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام تقوی داشتند و از خدا مى‏ ترسيدند و اطاعت او را مى‏ نمودند در رأس همه اطاعت‏ ها قبول ولايت ائمه ‏عليهم السلام بود كه با دستور مستقيم و مؤكد خداوند توسط همان پيامبرى نازل شد كه [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز]] و [[روزه]] و حج و حرمت دروغ و غيبت و تهمت و ربا و غير اين ها نازل شد.  


اين سرپيچى از امر الهى به معناى بى‏ تقوايى و نترسيدن از خدا و عذابى است كه براى نافرمانان مقرّر فرموده است.  
اين سرپيچى از امر الهى به معناى بى‏ تقوايى و نترسيدن از خدا و عذابى است كه براى نافرمانان مقرّر فرموده است.  


جا دارد در اينجا به سخنان چند نفر از معترضين بر ابوبكر در روزهاى اول غصب خلافت اشاره مى ‏شود كه وقتى او را در چنين اقدام عظيمى بر ضد ولايت توبيخ مى‏ كردند از واژه «تقوى» استفاده كردند و او را در حضور مردم بى ‏تقوى معرفى مى ‏نمودند.
جا دارد در اينجا به سخنان چند نفر از معترضين بر ابوبكر در روزهاى اول غصب [[جانشین|خلافت]] اشاره مى ‏شود كه وقتى او را در چنين اقدام عظيمى بر ضد ولايت توبيخ مى‏ كردند از واژه «[[تقوی]]» استفاده كردند و او را در حضور مردم بى ‏تقوى معرفى مى ‏نمودند.


سلمان در مسجد بپاخاست و در حالى كه ابوبكر بر فراز منبر بود خطاب به او گفت:
سلمان در مسجد بپاخاست و در حالى كه ابوبكر بر فراز منبر بود خطاب به او گفت:
خط ۱٬۰۶۰: خط ۱٬۰۶۰:
عمر گفت: پدر و مادرم به قربان تو يا رسول اللَّه، من به دخول بهشت و نجات از آتش اطمينان خاطر نيافتم مگر با اين بيعت! به خدا قسم بعد از اين عهد و پيمانى كه بر آن تعهد بستم، هرگز شكستن اين پيمان و مخالفت با آن مورد رضاى من نخواهد بود اگر چه از زمين تا عرش مرواريدهاى تازه و جواهرات گرانقيمت پر باشد و براى نقض اين بيعت به من بدهند!!
عمر گفت: پدر و مادرم به قربان تو يا رسول اللَّه، من به دخول بهشت و نجات از آتش اطمينان خاطر نيافتم مگر با اين بيعت! به خدا قسم بعد از اين عهد و پيمانى كه بر آن تعهد بستم، هرگز شكستن اين پيمان و مخالفت با آن مورد رضاى من نخواهد بود اگر چه از زمين تا عرش مرواريدهاى تازه و جواهرات گرانقيمت پر باشد و براى نقض اين بيعت به من بدهند!!


بعد از اين دو نفر، عده‏ اى ديگر از همان سركشان متمرّد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوى عزوجل با آياتى نفاقشان را بر ملا ساخت و پيامبر صلى الله عليه و آله هم كلماتى در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود و معجزه بزرگى از حضرت به همگان نشان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص۲۳۳-۲۶۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱.</ref>
بعد از اين دو نفر، عده‏ اى ديگر از همان سركشان متمرّد نظير اين عذرها را آوردند، ولى خداوى عزوجل با آياتى نفاقشان را بر ملا ساخت و پيامبر صلى الله عليه و آله هم كلماتى در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود و [[معجزه]] بزرگى از حضرت به همگان نشان داد.<ref>بحار الانوار: ج ۶ ص ۳۰ و ج ۳۰ ص۲۳۳-۲۶۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱.</ref>


== ترور پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>ژرفای غدیر: ص۱۵۵.</ref> ==
== ترور پيامبر صلى الله عليه و آله<ref>ژرفای غدیر: ص۱۵۵.</ref> ==
يكى از چهارده نفرى كه براى ترور پيامبر صلى الله عليه و آله پس از غدير و در عقبه هرشى اقدام كردند ابوبكر است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص۱۱۵، ۱۳۵.</ref>
يكى از چهارده نفرى كه براى ترور پيامبر صلى الله عليه و آله پس از غدير و در [[عقبه هَرشی]] اقدام كردند ابوبكر است.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۱۰۰ و ج ۳۷ ص۱۱۵، ۱۳۵.</ref>


== تشبيه ابوبكر در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۷۳، ۴۷۴.</ref> ==
== تشبيه ابوبكر در قرآن<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۷۳، ۴۷۴.</ref> ==
پس از معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام توسط پيامبرصلى الله عليه وآله در روز غدير و بيعت همگانى، همگان شاهد معجزه ‏اى بزرگ از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بودند.
پس از معرفى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام توسط پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير و بيعت همگانى، همگان شاهد معجزه ‏اى بزرگ از اميرالمؤمنين‏ عليه السلام بودند.


ابوبكر همراه ديگر سران منافقين -كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند- رسماً دست به كار شدند و به فكر عملى كردن نقشه‏ هايشان افتادند. خداوند هم در حديثى طولانى پيامبر صلى الله عليه و آله را از اين اقدامات آنان با خبر نمود.<ref>تفسير الامام العسكرى‏عليه السلام: ص۱۱۱-۱۲۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱. بحارالانوار: ج۳۰ ص۲۲۳-۲۲۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. مدینة المعاجز: ج۱ ص۴۳۸. تأویل الآیات: ج۱ ص۴۰ ح۱۱. تفسیر البرهان: ج۱ ص۵۹ ح۱. اثبات الهداة: ج۳ ص۵۷۳.</ref>
ابوبكر همراه ديگر سران منافقين -كه از اين همه بزرگى و فضيلت به غيظ آمده بودند- رسماً دست به كار شدند و به فكر عملى كردن نقشه‏ هايشان افتادند. خداوند هم در حديثى طولانى پيامبر صلى الله عليه و آله را از اين اقدامات آنان با خبر نمود.<ref>تفسير الامام العسكرى‏عليه السلام: ص۱۱۱-۱۲۳. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۵۴-۱۶۱. بحارالانوار: ج۳۰ ص۲۲۳-۲۲۶ و ج۳۷ ص۱۴۲-۱۴۸. مدینة المعاجز: ج۱ ص۴۳۸. تأویل الآیات: ج۱ ص۴۰ ح۱۱. تفسیر البرهان: ج۱ ص۵۹ ح۱. اثبات الهداة: ج۳ ص۵۷۳.</ref>


آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه: در روزگار بلندى كه بر خلقت گذشته، سقيفه اولين سركشى در برابر خداوند نيست. آغاز خلقت انسان با سرپيچى ابليس از فرمان الهى مقارن شد، و بعد از او متمردانى همچون فرعون و نمرود در اين جهان در حد ادعاى خدايى اظهار وجود كردند.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اينكه: در روزگار بلندى كه بر خلقت گذشته، سقيفه اولين سركشى در برابر خداوند نيست.
 
آغاز خلقت انسان با سرپيچى ابليس از فرمان الهى مقارن شد، و بعد از او متمردانى همچون فرعون و نمرود در اين جهان در حد ادعاى خدايى اظهار وجود كردند.


همان خدايى كه به ابليس و فرعون و نمرود و ساير طاغيان عالم مهلت داد، به ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و بقيه هم دستانشان مهلت داد، در برابر ذات بى‏نياز او عرض وجود كنند و در مقابل فرمانش اوامر صادر كنند و نماينده تام الاختيار او را مظلوم نمايند. عبارتى كه اين مطلب را در اين داستان بلند بيان مى‏ كند چنين است:
همان خدايى كه به ابليس و فرعون و نمرود و ساير طاغيان عالم مهلت داد، به ابوبكر و عمر و عثمان و معاويه و يزيد و بقيه هم دستانشان مهلت داد، در برابر ذات بى‏نياز او عرض وجود كنند و در مقابل فرمانش اوامر صادر كنند و نماينده تام الاختيار او را مظلوم نمايند. عبارتى كه اين مطلب را در اين داستان بلند بيان مى‏ كند چنين است:
خط ۱٬۱۰۴: خط ۱٬۱۰۶:
اينجا بود كه اغفال شدگان به گريه درآمدند و از اين كار خود شرمنده شدند. ابوبكر كه نقشه را بر آب مى‏ ديد خود را جلو انداخت و گفت: «كسى كه از اين پس از تو اجازه بگيرد سفيه است»!!
اينجا بود كه اغفال شدگان به گريه درآمدند و از اين كار خود شرمنده شدند. ابوبكر كه نقشه را بر آب مى‏ ديد خود را جلو انداخت و گفت: «كسى كه از اين پس از تو اجازه بگيرد سفيه است»!!


با شكست اين توطئه، كاروان حجةالوداع بارها را براى غدير بستند و روز هفدهم را تا شب به سمت غدير پيش آمدند، بدون آنكه احدى جرئت جدا شدن از كاروان را داشته باشد.<ref>مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۱۶. مسند الطيالسى: ص ۱۸۲. مجمع الزوائد: ج ۱۰ ص ۴۰۸.</ref>
با شكست اين توطئه، كاروان [[حجةالوداع]] بارها را براى غدير بستند و روز هفدهم را تا شب به سمت غدير پيش آمدند، بدون آنكه احدى جرئت جدا شدن از كاروان را داشته باشد.<ref>مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۱۶. مسند الطيالسى: ص ۱۸۲. مجمع الزوائد: ج ۱۰ ص ۴۰۸.</ref>


== حَشرِ ابوبكر و پيروانش<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص۱۷۶-۱۷۸.</ref> ==
== حَشرِ ابوبكر و پيروانش<ref>غدير در قرآن: ج ۳ ص۱۷۶-۱۷۸.</ref> ==
خط ۱٬۱۲۱: خط ۱٬۱۲۳:
== خبرچينى عايشه براى ابوبكر پيش از غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷. </ref> ==
== خبرچينى عايشه براى ابوبكر پيش از غدير<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۷. </ref> ==


پس از اتمام اعمال [[حجةالوداع]] و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عایشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى‏ ماند. اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.
پس از اتمام اعمال [[حجةالوداع]] و در راه بازگشت از مكه به سوى غدير خم در روز چهاردهم ذى ‏الحجة، از بين همسران پيامبر صلى الله عليه و آله نوبت عایشه بود كه حضرت طبق قاعده نزد او مى‏ ماند.
 
اما حضور على‏ عليه السلام براى تحويل ودايع مانع از اين مسئله شد.
 
عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت:
 
اى پسر ابى ‏طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!


عايشه گفت: بايد نزد على بروم و به او چيزى بگويم كه نمى‏ گذارد من نزد پيامبر باشم! او آمد و خطاب به اميرالمؤمنين‏ عليه السلام گفت: اى پسر ابى ‏طالب، امروز پيامبر را از اينكه نزد من باشد محبوس كرده ‏اى!!
پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ او فرمود: اى عایشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچ كس نمى‏ ترسد.


پيامبر صلى الله عليه و آله در پاسخ او فرمود: اى عایشه، بين من و على فاصله مشو، كه او در راه من از هيچ كس نمى‏ ترسد. قسم به آنكه جانم به دست اوست او را هيچ مؤمنى دشمن نمى ‏دارد و هيچ كافرى دوست نمى ‏دارد.
قسم به آنكه جانم به دست اوست او را هيچ مؤمنى دشمن نمى ‏دارد و هيچ كافرى دوست نمى ‏دارد.


بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى ‏رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.
بدان كه حق بعد از من با على است و به همان سو مى ‏رود كه على برود. از يكديگر جدا نمى‏ شوند تا بر سر حوض كوثر نزد من وارد شوند.
خط ۱٬۱۳۵: خط ۱٬۱۴۳:
عايشه گفت: يا رسول اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!!
عايشه گفت: يا رسول اللَّه، چرا الآن آن را به من خبر نمى‏ دهى تا جلوتر عمل به آن را آغاز كنم و آنچه صلاح است شروع نمايم!!


فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم. اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى ‏شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته‏ اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.  
فرمود: به زودى به تو خبر خواهم داد، ولى آن را پنهان كن تا به من دستور داده شود كه آن را به صورت عمومى اعلام كنم.  
 
اگر آن را پنهان نمايى خداوند در دنيا و آخرت به تو اجر خواهد داد، و براى تو فضيلتى خواهد بود كه در ايمان به خدا و رسولش سبقت گرفته و سرعت نموده ‏اى، ولى اگر اين راز را فاش كنى و مراعات حفظ آنچه به تو سپرده مى ‏شود را ترک كنى به پروردگارت كافر شده ‏اى و اجر تو از بين مى ‏رود، و دست امن خدا و رسول را از خود برداشته‏ اى، و از زيانكاران خواهى بود؛ و اين به خدا و رسول ضررى نخواهد زد و لعنت خدا و ملائكه و همه مردم بر تو خواهد بود.  
 
عايشه قول داد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم آن راز را به او چنين خبر داد:


عايشه قول داد كه آن سِرّ را پنهان كند و بدان ايمان آورد، و آن را مراعات نمايد. پيامبر صلى الله عليه و آله هم آن راز را به او چنين خبر داد: خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‏ اند. من به سوى خدا مى‏روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.
خداوند تعالى به من خبر داده كه عمر من پايان يافته، و به من دستور داده كه على را به عنوان علامتى در بين مردم منصوب نمايم، و او را امام آنان قرار دهم و جانشين خود نمايم همان گونه كه پيامبران قبل از من جانشينان خود را تعيين كرده‏ اند. من به سوى خدا مى‏روم و خلافت او را اعلام خواهم كرد. اين مسئله را پشت پرده قلبت حفظ كن تا خدا اجازه اعلام آن را دهد.


عايشه بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش حفصه و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.
[[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] بار ديگر قول داد اين راز را به كسى نگويد؛ اما خداوند به پيامبرش خبر داد كه او و رفيقش [[حفصه بنت عمر|حفصه]] و پدرانشان در اين باره چه خواهند كرد.


جالب اينكه عايشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يك از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقين فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند.  
جالب اينكه عايشه در همان روز به حفصه خبر داد و هر يك از آن دو به پدرانشان خبر دادند. ابوبكر و عمر جلسه تشكيل دادند و سراغ منافقين فرستادند و مسئله را به آنان هم خبر دادند.  


آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند: «محمد مى‏ خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد. نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى‏ طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى‏ كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى‏ كند. پس درباره خود و چنين مسئله ‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد».  
آنان با يكديگر به مشورت پرداختند و گفتند:  
 
«محمد مى‏ خواهد امر خلافت را مانند كسرى و قيصر تا آخر روزگار در خاندان خود قرار دهد.  
 
نه به خدا قسم! اگر خلافت به على بن ابى‏ طالب برسد براى شما از زندگى نصيبى نخواهد بود، چرا كه محمد طبق ظاهرتان با شما رفتار مى‏ كند، اما على طبق آنچه در دل نسبت به شما دارد عمل مى‏ كند.  
 
پس درباره خود و چنين مسئله ‏اى نيک نظر كنيد و هر چه در نظر داريد اعلام كنيد».  
 
اين گونه بود كه سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و به دنباله آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى ‏داد، آنجا كه فرمود:


اين گونه بود كه سرّ پيامبر صلى الله عليه و آله به دست عايشه و حفصه افشا شد، و به دنباله آن خداوند آيات اول تا سوم سوره تحريم را نازل كرد كه خبر از كار آن دو زن مى‏داد، آنجا كه فرمود: «وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ اَلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حِديثاً، فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ».  
«وَ اِذْ اَسَرَّ النَّبِىُّ اَلى بَعْضِ اَزْواجِهِ حِديثاً، فَلَمّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ اَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ اَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ. فَلَمّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ اَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِىَ الْعَليمُ الْخَبيرُ».  


هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد، و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود. آن زن (عايشه) از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد.
هنگامى كه پيامبرصلى الله عليه وآله گفتارى پنهانى به بعضى از همسرانش سپرد. آنگاه كه آن زن راز پيامبر صلى الله عليه و آله را افشا كرد، و خدا پيامبرش را از اين مسئله باخبر نمود، آن حضرت قسمتى از كارشان را براى آنان بازگو كرد و از گفتن قسمتى ديگر اعراض نمود.


سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و جبرئيل و ملائكه و اميرالمؤمنين‏ عليه السلام هستند.
آن زن (عايشه) از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيد: چه كسى افشا كردن مرا به تو خبر داد؟ حضرت فرمود: خداى عليم آگاه به من خبر داد.
 
سپس خداوند با آيه چهارم سوره تحريم به پيامبرش خبر داد كه اگر اظهار توبه هم نمايند قلوبشان منحرف است، و اگر بخواهند بر ضد پيامبر صلى الله عليه و آله اقدامى كنند ياور آن حضرت خدا و [[جبرئیل]] و ملائكه و [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|امیرالمؤمنین‏ علیه السلام]] هستند.


آيه چنين است: «اِنْ تَتُوبا اِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ»:
آيه چنين است: «اِنْ تَتُوبا اِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ اِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَاِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ»:
خط ۱٬۱۵۷: خط ۱٬۱۷۹:
وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش داد حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سِرّ خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقين اشاره ‏اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده ‏اند و راز حضرت را فاش ننموده‏ اند.
وقتى خداوند اين خبر را به پيامبرش داد حضرت آنان را احضار كرد و مسئله افشاى سِرّ خود را از آنان پرسيد و به توطئه منافقين اشاره ‏اى نكرد. آنان قسم ياد كردند كه چنين كارى نكرده ‏اند و راز حضرت را فاش ننموده‏ اند.


اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در تكذيب آنان نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»: «اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى ‏شويد».<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص۱۱۲-۱۳۵. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص۲۳۲، ۲۳۹ ح۴، ص۲۴۳ ح۹، ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۷ ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۸ ص۹۵-۹۷، ۱۰۶-۱۰۷ و ج۳۰ ص۳۸۳ و ج۳۱ ص۶۴۰ ح۱۵۷. صحیح البخاری: ج۷ ص۱۷ و ج۸ ص۴۴۹. صحیح مسلم: ج۷ ص۲۴. السیرة النبویة (ابن کثیر): ج۴ ص۴۴۹. فتح القدیر شوکانی: ج۵ ص۲۵۰. مجمع الزوائد (هیثمی): ج۷ ص۱۲۶. تفسیر قرطبی: ج۱۸ ص۱۸۷. زاد المسیر (ابن جوزی): ج۸ ص۵۱. مسند احمد: ج۱ ص۳۳ و ج۶ ص۵۲. اينجا</ref>
اينجا بود كه آيه هفتم سوره تحريم در [[تکذیب]] آنان نازل شد: «يا اَيُّهَا الَّذينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ اِنَّما تُجْزَوْنَ ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»:
 
«اى كسانى كه كافر شديد، امروز عذر نياوريد كه طبق آنچه عمل كرديد جزا داده مى ‏شويد».<ref>ارشاد القلوب: ج ۲ ص۱۱۲-۱۳۵. تفسير فرات: ص ۱۸۵. مجمع البيان: ج ۱ ص ۵۶ . نور الثقلين: ج ۵ ص ۳۷۰ ح ۸ . مناقب اميرالمؤمنين‏ عليه السلام: ج ۲ ص ۳۴۶. تأويل الآيات: ج ۲ ص ۶۹۷ . الصراط المستقيم: ج ۳ ص ۱۶۸. تفسير القمى: ج ۲ ص ۳۷۶. امالى الطوسى: ص ۳۰۲. بحار الانوار: ج ۲۲ ص۲۳۲، ۲۳۹ ح۴، ص۲۴۳ ح۹، ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۷ ص۲۴۶ ح۱۷ و ج۲۸ ص۹۵-۹۷، ۱۰۶-۱۰۷ و ج۳۰ ص۳۸۳ و ج۳۱ ص۶۴۰ ح۱۵۷. صحیح البخاری: ج۷ ص۱۷ و ج۸ ص۴۴۹. صحیح مسلم: ج۷ ص۲۴. السیرة النبویة (ابن کثیر): ج۴ ص۴۴۹. فتح القدیر شوکانی: ج۵ ص۲۵۰. مجمع الزوائد (هیثمی): ج۷ ص۱۲۶. تفسیر قرطبی: ج۱۸ ص۱۸۷. زاد المسیر (ابن جوزی): ج۸ ص۵۱. مسند احمد: ج۱ ص۳۳ و ج۶ ص۵۲. اينجا</ref>


== ابوبکر و حدیث غدیر<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۳۷. اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲.</ref> ==
== ابوبکر و حدیث غدیر<ref>چكيده عبقات الانوار (حديث غدير): ص ۱۳۷. اسرار غدير: ص ۲۹۸. چهارده قرن با غدير: ص ۱۱۲.</ref> ==
خط ۱٬۱۶۴: خط ۱٬۱۸۸:
ابن‏ عقده در «حديث الولاية» و ابوبكر جعابى «نخب المناقب» و منصور رازى در كتابى كه در موضوع غدير نوشته، حديث غدير را از ابوبكر روايت كرده‏ اند. همچنين شمس ‏الدين جزرى در «اسنى المطالب» او را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر نموده است.<ref>اسنى المطالب (شمس ‏الدين جزرى): ص ۳. </ref>
ابن‏ عقده در «حديث الولاية» و ابوبكر جعابى «نخب المناقب» و منصور رازى در كتابى كه در موضوع غدير نوشته، حديث غدير را از ابوبكر روايت كرده‏ اند. همچنين شمس ‏الدين جزرى در «اسنى المطالب» او را در شمار راويان حديث غدير از صحابه ذكر نموده است.<ref>اسنى المطالب (شمس ‏الدين جزرى): ص ۳. </ref>


همچنين روزى ابوبكر براى توجيه غصب خلافت نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى ‏دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان اميرالمؤمنين بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref>
همچنين روزى ابوبكر براى توجيه [[غصب خلافت]] نزد اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آمد و گفت: پيامبر درباره مسئله ولايت تو بعد از ايام ولايت در غدير چيزى را تغيير نداده، و من شهادت مى ‏دهم كه تو مولاى من هستى و بدين مطالب اقرار مى‏ نمايم، و در زمان پيامبر هم به عنوان [[امیرالمؤمنین (لقب)|امیرالمؤمنین]] بر تو سلام كردم ... .<ref>بحار الانوار: ج ۴۱ ص ۲۲۸. </ref>


== سخنان ابوبكر و عمر پس از بيعت در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۴۲، ۴۴۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۱.</ref> ==
== سخنان ابوبكر و عمر پس از بيعت در غدير<ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۴۴۲، ۴۴۵. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۲۱.</ref> ==
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ . يُخادِعُونَ اللَّه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ . فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّه مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ . وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ . أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ . وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ . وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ . اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<ref>بقره/۸-۱۵.</ref>:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّه وَ بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ . يُخادِعُونَ اللَّه وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ ما يَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ.
 
فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّه مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ. وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِى الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ. أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ.
 
وَ إِذا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ كَما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لكِنْ لا يَعْلَمُونَ. وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ.
 
اللَّه يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ يَمُدُّهُمْ فِى طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ»<ref>بقره/۸-۱۵.</ref>:
 
«از مردم كسانى هستند كه مى‏ گويند: ما ايمان آورديم به خداوند، ولى آنان ايمان ندارند. با خدا مكر و حيله مى‏ كنند و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى ‏كنند، ولى جز خودشان كسى را گول نمى ‏زنند اما خودشان درک نمى‏ كنند.
 
در قلوب آنان مرض است، خداوند هم اين مرض را بيشتر كرده و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى‏ گويند. آنگاه كه به آنان گفته مى‏ شود در زمين فساد نكنيد مى‏ گويند: ما اصلاح كنندگانيم.
 
بدانيد كه آنان فساد كننده هستند ولى خودشان نمى ‏فهمند. هنگامى كه به آنان گفته مى ‏شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى‏ گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟
 
بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى ‏دانند. هنگامى كه [[ایمان]] آورندگان را ملاقات كنند مى‏ گويند:


«از مردم كسانى هستند كه مى‏ گويند: ما ايمان آورديم به خداوند، ولى آنان ايمان ندارند. با خدا مكر و حيله مى‏ كنند و با آنان كه ايمان آوردند حيله مى ‏كنند، ولى جز خودشان كسى را گول نمى ‏زنند اما خودشان درک نمى‏ كنند. در قلوب آنان مرض است، خداوند هم اين مرض را بيشتر كرده و براى آنان عذاب دردناكى است به خاطر آنچه دروغ مى‏ گويند. آنگاه كه به آنان گفته مى‏شود در زمين فساد نكنيد مى‏ گويند: ما اصلاح كنندگانيم.
ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى‏ گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را [[استهزاء]] مى‏ كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى‏ گيرد و به آنان مهلت مى‏ دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».


بدانيد كه آنان فساد كننده هستند ولى خودشان نمى ‏فهمند. هنگامى كه به آنان گفته مى ‏شود شما هم مانند بقيه مردم ايمان آوريد، مى‏ گويند: آيا مانند سفيهان ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنان سفيهانند ولى خودشان نمى ‏دانند. هنگامى كه ايمان آورندگان را ملاقات كنند مى‏ گويند: ايمان آورديم، ولى وقتى با شياطينشان خلوت كنند مى‏ گويند: ما با شماييم و ما مؤمنين را استهزاء مى‏ كرديم. خداوند آنان را به مسخره مى‏ گيرد و به آنان مهلت مى‏ دهد كه در طغيان خود متحير بمانند».
ابوبكر گفت: يا رسول ‏اللَّه! به خدا قسم به هيچ چيز اهميت نداده ‏ام به اندازه ‏اى كه به اين بيعت اهميت مى‏ دهم.


ابوبكر گفت: يا رسول ‏اللَّه! به خدا قسم به هيچ چيز اهميت نداده ‏ام به اندازه ‏اى كه به اين بيعت اهميت مى‏ دهم. من اميدوار شدم كه خداوند با اين بيعت در قصرهاى بهشت براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!!
من اميدوار شدم كه خداوند با اين [[بیعت]] در قصرهاى [[بهشت]] براى من جاى وسيعى در نظر بگيرد، و مرا از بهترين وارد شوندگان و ساكنين آن قرار دهد!!


پس از اتمام خطبه غدير و مراسم بيعت همگانى به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله، وقتى ابوبكر و عمر از خيمه بيعت فاصله گرفتند شعله ‏هاى كينه زبانه كشيد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص۱۲۶، ۱۶۹، ۲۴۸ و ج۳۷ ص۱۲۰، ۳۱۱. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۳۶.</ref>
پس از اتمام خطبه غدير و مراسم بيعت همگانى به دستور پيامبر صلى الله عليه و آله، وقتى ابوبكر و عمر از خيمه بيعت فاصله گرفتند شعله ‏هاى كينه زبانه كشيد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۶ ص۱۲۶، ۱۶۹، ۲۴۸ و ج۳۷ ص۱۲۰، ۳۱۱. عوالم العلوم: ج۳/۱۵ ص۱۳۶.</ref>
خط ۱٬۱۸۱: خط ۱٬۲۱۹:
سپس دوشادوش يكديگر به راه افتادند در حالى كه مى‏ گفتند: «هرگز درباره آنچه گفت تسليم او نخواهيم شد».
سپس دوشادوش يكديگر به راه افتادند در حالى كه مى‏ گفتند: «هرگز درباره آنچه گفت تسليم او نخواهيم شد».


آنان در حالى كه دست در دست يكديگر داشتند مى ‏گفتند: «هرگز چيزى از آنچه گفت برايش با سلامتى به نتيجه نخواهد رسيد. اين قدر كه مقام پسر عمويش را بالا مى ‏برد هنوز به آرزوى خود نرسيده. اگر مى ‏توانست او را پيامبر قرار مى داد.
آنان در حالى كه دست در دست يكديگر داشتند مى ‏گفتند: «هرگز چيزى از آنچه گفت برايش با سلامتى به نتيجه نخواهد رسيد. اين قدر كه مقام پسر عمويش را بالا مى ‏برد هنوز به آرزوى خود نرسيده.
 
اگر مى ‏توانست او را پيامبر قرار مى داد.


اگر هلاک شود بين او و اهدافش فاصله مى ‏اندازيم».  
اگر هلاک شود بين او و اهدافش فاصله مى ‏اندازيم».  
خط ۱٬۱۸۹: خط ۱٬۲۲۹:
«وَ اَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ اِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الاَيْمانَ بَعْدَ تَوْكيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفيلاً اِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ. وَ لا تَكُونُوا كَالَّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ اَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ»:
«وَ اَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ اِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الاَيْمانَ بَعْدَ تَوْكيدِها وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفيلاً اِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ. وَ لا تَكُونُوا كَالَّتى نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ اَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ اَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ»:


«به پيمان خدا وفا كنيد هر گاه عهد كرديد و قسم ‏ها را بعد از مؤكد كردن آن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود ضامن و شاهد قرار داده‏ ايد. خدا مى‏داند شما چه مى‏ كنيد. مانند آن زنى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى ‏كند، كه عهد و قسم ‏ها را براى فريب يكديگر به كار بريد».
«به پيمان خدا وفا كنيد هر گاه عهد كرديد و قسم ‏ها را بعد از مؤكد كردن آن نشكنيد در حالى كه خدا را بر خود ضامن و شاهد قرار داده‏ ايد. خدا مى‏ داند شما چه مى‏ كنيد. مانند آن زنى نباشيد كه رشته‏ هاى خود را بعد از تابيدنِ محكم باز مى ‏كند، كه عهد و قسم ‏ها را براى فريب يكديگر به كار بريد».
 
در همان حال جوانى از انصار به نام «بُريده اَسلَمى» سخنان ابوبكر و عمر را مى‏ شنيد. او به آنان گفت:
 
مگر پيامبر صلى الله عليه و آله چه فرموده كه شما گفتيد: «به سلامتى انجام نمى‏ شود»؟! ابوبكر و عمر به او گفتند: «تو را چه به اين سخنان؟! سراغ كارت برو»!


در همان حال جوانى از انصار به نام «بُريده اَسلَمى» سخنان ابوبكر و عمر را مى‏ شنيد. او به آنان گفت: مگر پيامبر صلى الله عليه و آله چه فرموده كه شما گفتيد: «به سلامتى انجام نمى‏ شود»؟! ابوبكر و عمر به او گفتند: «تو را چه به اين سخنان؟! سراغ كارت برو»! بريده گفت: «به خدا قسم براى خدا و رسولش دلسوزانه رفتار نكرده ‏ام اگر از كنار اين مطلب بگذرم! به خدا قسم سخن شما را شنيدم و آنچه را گفتيد به اطلاع پيامبر صلى الله عليه و آله خواهم رساند».<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۳۷ . الاصول الستةعشر، كتاب سلام بن ابى‏ عمرة: ص ۱۱۸. </ref>
بريده گفت: «به خدا قسم براى خدا و رسولش دلسوزانه رفتار نكرده ‏ام اگر از كنار اين مطلب بگذرم! به خدا قسم سخن شما را شنيدم و آنچه را گفتيد به اطلاع پيامبر صلى الله عليه و آله خواهم رساند».<ref>التحصين (ابن طاووس): ص ۵۳۷ . الاصول الستةعشر، كتاب سلام بن ابى‏ عمرة: ص ۱۱۸. </ref>


آن دو او را قسم دادند كه به حضرت خبر ندهد، ولى او نپذيرفت. گفتند: هر كارى مى‏ خواهى انجام بده! به خدا قسم در اين صورت براى پيامبر قسم ياد خواهيم كرد و او ما را تصديق مى‏ كند و تو را تكذيب مى ‏نمايد.
آن دو او را قسم دادند كه به حضرت خبر ندهد، ولى او نپذيرفت. گفتند: هر كارى مى‏ خواهى انجام بده! به خدا قسم در اين صورت براى پيامبر قسم ياد خواهيم كرد و او ما را تصديق مى‏ كند و تو را تكذيب مى ‏نمايد.
خط ۱٬۱۹۷: خط ۱٬۲۴۱:
بريده گفت: به خدا قسم من از كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله حركت نخواهم كرد تا آنكه يا آن حضرت بيرون آيد و يا به من اجازه ورود داده شود.
بريده گفت: به خدا قسم من از كنار خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله حركت نخواهم كرد تا آنكه يا آن حضرت بيرون آيد و يا به من اجازه ورود داده شود.


سپس به خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اجازه گرفت و داخل شد و گفت: «پدر و مادرم به قربانت يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر از نزد شما خارج شدند در حالى كه مى‏ گفتند: به خدا قسم هرگز چيزى از آنچه گفت برايش به سلامتى به نتيجه نخواهد رسيد».
سپس به خيمه پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اجازه گرفت و داخل شد و گفت:
 
«پدر و مادرم به قربانت يا رسول اللَّه، ابوبكر و عمر از نزد شما خارج شدند در حالى كه مى‏ گفتند: به خدا قسم هرگز چيزى از آنچه گفت برايش به سلامتى به نتيجه نخواهد رسيد».


پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «تو را به خداى كعبه اين را گفتند؟! خداوند آنچه آنان گفتند -  و سزاوارشان بود كه بگويند -  به من خبر داده بود. آنان را نزد من آوريد».
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: «تو را به خداى كعبه اين را گفتند؟! خداوند آنچه آنان گفتند -  و سزاوارشان بود كه بگويند -  به من خبر داده بود. آنان را نزد من آوريد».
خط ۱٬۲۰۵: خط ۱٬۲۵۱:
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم، اين جوان از شما راستگوتر است، و خدا هم گفته شما را به من خبر داده و درباره اين انكار شما آيه‏ اى از قرآن بر من فرستاده است.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم، اين جوان از شما راستگوتر است، و خدا هم گفته شما را به من خبر داده و درباره اين انكار شما آيه‏ اى از قرآن بر من فرستاده است.


آنگاه آيه ۷۴ سوره توبه را تلاوت فرمود: «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ اِسْلامِهِمْ ...»: «به خدا قسم ياد مى‏ كنند كه نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساختند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به عذاب دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى ‏نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت».
آنگاه آيه ۷۴ سوره توبه را تلاوت فرمود: «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ بَعْدَ اِسْلامِهِمْ ...»:
 
«به خدا قسم ياد مى‏ كنند كه نگفته ‏اند در حالى كه سخن كفر را بعد از اسلامشان بر زبان جارى ساختند و تصميم بر كارى گرفتند كه به آن نرسيدند، و از چيزى ناراحت نبودند جز آنكه خدا و رسولش آنان را از فضل خويش مستغنى سازند. پس اگر توبه كنند براى آنان بهتر خواهد بود و اگر اعراض كنند خداوند آنان را به [[عذاب اصحاب صحیفه ملعونه|عذاب]] دردناكى در دنيا و آخرت معذب مى ‏نمايد، و آنان در زمين دوست و ياورى نخواهند داشت».


== سلام ابوبكر و عمر به عنوان «اميرالمؤمنين»<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۶. </ref> ==
== سلام ابوبكر و عمر به عنوان «اميرالمؤمنين»<ref>واقعه قرآنى غدير: ص ۴۵. اولين ميراث مكتوب درباره غدير: ص ۲۶. </ref> ==