زنان راوی غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
پرونده علمى [[غدیر]] تا كنون دوران بى‏ وقفه هزار و چهارصد ساله‏ اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبر صلى الله عليه و آله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.
پرونده علمى [[غدیر]] تا كنون دوران بى‏ وقفه هزار و چهارصد ساله‏ اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبر صلى الله عليه و آله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.


واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته‏ اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب‏ ها، و ابرمردانى همچون مقداد و سلمان و ابوذر به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمت گزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده‏ اند.
واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته‏ اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب‏ ها، و ابرمردانى همچون [[مقداد بن عمرو کندی|مقداد]] و [[سلمان فارسی(محمّدی)|سلمان]] و [[ابوذر غفاری|ابوذر]] به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمت گزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده‏ اند.


اگر غدير در عينيّت جامعه تحقق مى‏ يافت، اختلاف و تفرقه‏ اى نبود تا نياز به احتجاج‏ ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد.
اگر غدير در عينيّت جامعه تحقق مى‏ يافت، اختلاف و تفرقه‏ اى نبود تا نياز به احتجاج‏ ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى [[ولایت]] باشد.


حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدیر بودند.  
حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدیر بودند.  


زنان نيز به عنوان نيمى از مخاطبان «من كنت مولاه فعلى مولاه» در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند. همان گونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است.  
زنان نيز به عنوان نيمى از مخاطبان «من كنت مولاه فعلى مولاه» در اعتقاد به غدير و دفاع از آن وظيفه دارند.  
 
همان گونه كه ولايت صاحب غدير بر مردان و زنان يكسان است وظيفه اين دو گروه نيز در برابر او يكسان است.  


در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بانوان تشكيل داده‏ اند و در اعتقاد به آن حضور داشته‏ اند.  
در طول تاريخ نيمى از عدد ميلياردى شيعيان و دوستان اميرالمؤمنين‏ عليه السلام را بانوان تشكيل داده‏ اند و در اعتقاد به آن حضور داشته‏ اند.  
خط ۱۴: خط ۱۶:
در موقعيت‏ هاى دفاعى غدير، بنا بر شرايط مختلف زمان‏ ها، به موارد شاخصى بر مى‏ خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده‏ اند و در برابر دشمنانى همچون معاویه اتمام حجت كرده‏ اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است.
در موقعيت‏ هاى دفاعى غدير، بنا بر شرايط مختلف زمان‏ ها، به موارد شاخصى بر مى‏ خوريم كه زنان از غدير دفاع كرده‏ اند و در برابر دشمنانى همچون معاویه اتمام حجت كرده‏ اند، و اين حاكى از آن است كه دفاع از ولايت در هر شرايطى بر مرد و زن واجب است.


به غير از حضرت زهرا عليها السلام و اتمام حجت حضرت با غدير -  كه در عنوان نام حضرت آمده -   در اينجا نمونه‏ هايى از اين احتجاجات و اتمام حجت‏ هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى‏ شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن -  كه نام شخص احتجاج كننده است -  مراجعه شود:
به غير از [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا علیها السلام]] و [[اتمام حجت]] حضرت با غدير -  كه در عنوان نام حضرت آمده -   در اينجا نمونه‏ هايى از اين احتجاجات و اتمام حجت‏ هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى‏ شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن -  كه نام شخص احتجاج كننده است -  مراجعه شود:


'''اتمام حجت حضرت ام‏ سلمه با غدير: ۱ مورد.'''
'''اتمام حجت حضرت ام‏ سلمه با غدير: ۱ مورد.'''
خط ۲۴: خط ۲۶:
احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى‏ توان اين گونه نيز بيان كرد:  
احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى‏ توان اين گونه نيز بيان كرد:  


از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل [[حدیث غدیر]] است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل‏ سنت]]. اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در تاريخ و كتب حديث مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل ماجرای غدیر خم و يا استدلال به آن حضور چشمگير است.   
از زواياى جالب غدير نقش بانوان در احتجاج به غدير يا نقل [[حدیث غدیر]] است، كه در كمتر ماجرا و حديثى اين اتفاق افتاده است، آن هم به نقل شيعه و [[اهل‏ سنت]].
 
اگر تعداد بانوانى كه نام آنان به عنوان راوىِ داستان غدير در تاريخ و كتب حديث مانده است، با آنچه در موارد ديگر كه توسط آنان گزارش شده مقايسه گردد، خواهيم ديد كه حضور زنان در نقل ماجرای غدیر خم و يا استدلال به آن حضور چشمگير است.   


حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته ‏اند.  
حتى بيش از موضوعات ديگرى است كه آنان در طريق نقل آن قرار گرفته ‏اند.  
خط ۳۰: خط ۳۴:
از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در خصوص [[حدیث غدیر]] وجود دارد:
از نكات قابل توجه در همين زمينه، سلسله سندى است كه در ميان بانوان اهل‏ بيت‏ عليهم السلام در خصوص [[حدیث غدیر]] وجود دارد:


به ترتيب پنج «فاطمه» كه هر یک عمه ديگرى است در طريق روايت قرار گرفته‏ اند؛ آغاز آنان ظاهراً حضرت فاطمه معصومه‏ عليها السلام، و در نهايت فاطمه زهرا عليها السلام هستند، كه ششمين «فاطمه» در طريق روايت اند، كه ذيلاً خواهد آمد.
به ترتيب پنج «فاطمه» كه هر یک عمه ديگرى است در طريق روايت قرار گرفته‏ اند؛ آغاز آنان ظاهراً حضرت فاطمه معصومه‏ عليها السلام، و در نهايت فاطمه زهرا عليها السلام هستند، كه ششمين «فاطمه» در طريق [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] اند، كه ذيلاً خواهد آمد.


با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خود و نيز شيوه ‏اى كه آن حضرت‏ صلى الله عليه و آله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد حضرت امیر‏ عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند.
با توجه به عنايت ويژه پيامبر صلى الله عليه و آله به حضور مسلمانان در اين رخداد، به همراه آوردن همه همسران و اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خود و نيز شيوه ‏اى كه آن حضرت‏ صلى الله عليه و آله در ابلاغ مأموريت الهى در معرفى مجدّد حضرت امیر‏ عليه السلام در روز غدير اتخاذ كرد، طبيعى بود كه زنان بسيارى نيز مستقيماً شاهد ماجرا باشند.
خط ۳۹: خط ۴۳:


===حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref>===
===حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref>===
روايت غدیر به نقل از حضرت فاطمه‏ علیها السلام را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن‏ عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه حديث غدير نگاشته آورده است.
روايت غدیر به نقل از حضرت فاطمه‏ علیها السلام را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن‏ عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه [[حدیث غدیر]] نگاشته آورده است.


اين كتاب همان است كه مرحوم [[سید بن طاووس]] به نسخه‏ اى از آن اشاره مى‏ كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف -  يعنى سال ۳۳۰ ق -  است، و خط [[شیخ طوسی]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن‏ طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref>
اين كتاب همان است كه مرحوم [[سید بن طاووس]] به نسخه‏ اى از آن اشاره مى‏ كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف -  يعنى سال ۳۳۰ ق -  است، و خط [[شیخ طوسی]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن‏ طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref>
خط ۴۵: خط ۴۹:
او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى‏ كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>
او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى‏ كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>


شمس ‏الدين محمد بن محمد شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م ۸۳۳ ق) كتاب «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» را درباره اثبات تواتر حديث غدير نگاشته، و حديث را از هشتاد طريق نقل كرده است. وى همچنين روايت غدير را از طريق آن حضرت‏ عليها السلام نقل كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸، ۱۵۶.</ref>و نيز شيخ منصور رازى مؤلف كتاب «حديث غدير» آن را از حضرت‏ عليها السلام روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>
شمس ‏الدين محمد بن محمد شافعى معروف به [[ابن جَزَری|ابن‏ الجزرى]] (م ۸۳۳ ق) كتاب «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» را درباره اثبات تواتر حديث غدير نگاشته، و حديث را از هشتاد طريق نقل كرده است. وى همچنين روايت غدير را از طريق آن حضرت‏ عليها السلام نقل كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸، ۱۵۶.</ref>و نيز شيخ منصور رازى مؤلف كتاب «حديث غدير» آن را از حضرت‏ عليها السلام روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>


شهاب‏ الدين سيد على بن شهاب بن محمد همدانى (م ۷۸۶ ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نيز اين روايت را از حضرت فاطمه‏ عليها السلام نقل مى‏ كند:  
شهاب‏ الدين سيد على بن شهاب بن محمد همدانى (م ۷۸۶ ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نيز اين روايت را از حضرت فاطمه‏ عليها السلام نقل مى‏ كند:  


قالت: قال رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه و آله: من كنت وليه فعلى وليه، و من كنت امامه فعلى امامه.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>
قالت: قال رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله: من كنت وليه فعلى وليه، و من كنت امامه فعلى امامه.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref>


=== حضرت ام‏ّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله ===
=== حضرت ام‏ّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله ===
[[ابن عقده کوفی|ابن‏ عقده]] به سند متصل از ام‏ سلمه اين روايت را بازگو مى‏ كند:
[[ابن عقده کوفی|ابن‏ عقده]] به سند متصل از ام‏ سلمه اين روايت را بازگو مى‏ كند:


اخذ رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه، فقال: من كنت مولاه فعلى مولاه. ثم قال: ايها الناس! انى مخلّف فيكم الثقلين؛ كتاب اللَّه و عترتى، و لن يتفرقا حتى يردا علىّ الحوض.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref>
اخذ رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه، فقال: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلَاهُ. ثم قال: أيُّهَا النَّاس! إنِّي مُخَلِّفُ فِيكُمُ الثَّقَلَيْن؛ كِتَابَ اللهِ وَ عِتْرَتِي، وَ لَنْ يَتَفَرّقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضِ.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref>


اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل‏ عليهم السلام» خويش به نقل از ابن‏ عقده آورده است.
اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل‏ عليهم السلام» خويش به نقل از [[ابن‏ عقده]] آورده است.


نيز همين روايت را نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى (م ۹۱۱ ق) در كتاب «جواهر العقدين» به نقل از «ینابیع الموده» از ام ‏سلمه روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>
نيز همين روايت را [[علی بن عبدالله سَمهودی (نورالدین)|نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى]] (م ۹۱۱ ق) در كتاب «[[جواهر العقدین]]» به نقل از «[[ینابیع الموده (کتاب)|ینابیع الموده]]» از ام ‏سلمه [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>


===حضرت امّ‏ هانى، خواهر حضرت امیر‏ عليه السلام===
===حضرت امّ‏ هانى، خواهر حضرت امیر‏ عليه السلام===
[[احمد بن عمرو بصرى (ابوبكر، بَزّار)|حافظ احمد بن عمرو بصرى]] معروف به بزاز (م ۲۹۲ ق) در مسند خويش به نقل از امّ‏ هانى چنين روايت كرده است: رجع رسول‏ الله صلى الله عليه و آله من حجّته، حتى نزل بغدير خم. ثم قام خطيباً بالهاجرة فقال: ايها الناس! ... .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref>
[[احمد بن عمرو بصرى (ابوبكر، بَزّار)|حافظ احمد بن عمرو بصرى]] معروف به بزاز (م ۲۹۲ ق) در مسند خويش به نقل از امّ‏ هانى چنين روايت كرده است: رجع رسول‏ الله صلى الله عليه و آله من حجّته، حتى نزل بغدير خم. ثم قام خطيباً بالهاجرة فقال: ايها الناس! ... .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref>


همين روايت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از قندوزى حنفى در «ينابيع الموده» آورده است.
همين روايت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از [[سلیمان بن ابراهیم قُندوزی|قندوزی حنفی]] در «ينابيع الموده» آورده است.


ابن‏ عقده نيز به سند خويش همان را از حضرت امّ‏ هانى نقل مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref>
[[ابن‏ عقده]] نيز به سند خويش همان را از حضرت امّ‏ هانى نقل مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref>


===حضرت فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب===
===حضرت فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب===
خط ۷۱: خط ۷۵:


===حضرت اسماء بنت عميس===
===حضرت اسماء بنت عميس===
حضرت اسماء بنت عميس، همسر حضرت جعفر بن ابى‏ طالب است كه به همراه شوهرش از مهاجران به حبشه بود و پس از شهادت حضرت جعفر به همسرى [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد و سپس با وجود نازنین حضرت امیر سلام الله علیه ازدواج کرد.
حضرت اسماء بنت عميس، همسر حضرت جعفر بن ابى‏ طالب است كه به همراه شوهرش از مهاجران به [[حبشه]] بود و پس از شهادت حضرت جعفر به همسرى [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد و سپس با وجود نازنین حضرت امیر سلام الله علیه [[عروسی|ازدواج]] کرد.


حضرت عبداللَّه بن جعفر علیه السلام -  همسر حضرت زينب‏ عليها السلام -  فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى‏ بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.
حضرت عبدالله بن جعفر علیه السلام -  همسر حضرت زينب‏ عليها السلام -  فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى‏ بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.


حديث حضرت اسماء درباره ى غدير را ابن عقده به سندى متصل روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref>
حديث حضرت اسماء درباره ى غدير را ابن عقده به سندى متصل روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref>


===عايشه بنت ابى‏ بكر===
===عايشه بنت ابى‏ بكر===
يكى ديگر از راويان حديث غدير عايشه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله است، كه روايت او را ابن ‏عقده در همان كتاب ويژه ‏اى كه درباره اين حديث نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref>
يكى ديگر از راويان [[حدیث غدیر]] [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] همسر [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] است، كه روايت او را ابن ‏عقده در همان كتاب ويژه ‏اى كه درباره اين [[احاديث مرتبط با غدير|حدیث]] نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref>


جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى‏ بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه عمر بن خطاب نيز حديث غدير را نقل كرده است.
جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى‏ بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه عمر بن خطاب نيز حديث غدير را نقل كرده است.
===حضرت ام ‏كلثوم بنت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام===
===حضرت ام ‏كلثوم بنت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام===
از بانوانى كه حديث غدير را به واسطه نقل مى‏ كند حضرت ام ‏كلثوم دختر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها است. حضرت ام‏ كلثوم -  كه در زمان شهادت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله طفل كوچكى بود -  ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ‏عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.
از بانوانى كه حديث غدير را به واسطه نقل مى‏ كند حضرت ام ‏كلثوم دختر حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها است. حضرت ام‏ کلثوم -  كه در زمان شهادت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله طفل كوچكى بود -  ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ‏عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.


===حضرات فاطمه و سكينه دختران سيدالشهداء عليه السلام===
===حضرات فاطمه و سكينه دختران سيدالشهداء عليه السلام===
خط ۹۰: خط ۹۴:
او [[حدیث غدیر]] را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است.  
او [[حدیث غدیر]] را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است.  


روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده ‏اند كه يكى از آنان دخترش عايشه (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref>
روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده ‏اند كه يكى از آنان دخترش [[عایشه بنت سعد|عایشه]] (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref>


روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است.  
روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است.  


مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانی|ابن‏ حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درک كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref> در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده‏ اند.  
مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانی|ابن‏ حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏ داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درک كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref>  
 
در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده‏ اند.  


چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده‏ اند.
چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده‏ اند.
خط ۱۰۰: خط ۱۰۶:
به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على‏ عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:
به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على‏ عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:


مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يوم الجحفة. فأخذ بيد على‏ عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول‏ الله، ثم اخذ بيد على ‏عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref>
مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول:
 
سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يوم الجحفة. فأخذ بيد على‏ عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم.
 
قالوا: صدقت يا رسول‏ الله، ثم اخذ بيد على ‏عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref>


اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى ‏دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل زمخشری بازگو مى‏ كنيم:
اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى ‏دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل زمخشری بازگو مى‏ كنيم:


سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از شيعيان '''حضرت امیر'''‏ عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل.
سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از شيعيان حضرت امیر‏ عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل.


معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى. آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من [[غیب]] نمى‏ دانم.
معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى. آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من غیب نمى‏ دانم.


گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتی و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟  
گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتی و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟  
خط ۱۱۲: خط ۱۲۲:
گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.
گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.


گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من على‏ عليه السلام را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم. و على‏ عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دين داران. و با تو دشمنى كردم به دليل خونريزى‏ ها و تفرقه اندازيت، و به علت متفرق ساختن صفوف يكپارچه مسلمانان و ستم پيشگى‏ ات در قضاوت و داورى‏ ات بر اساس هواى نفس.
گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من على‏ عليه السلام را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حكومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم.
 
و على‏ عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه پيامبر صلى الله عليه وآله در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دين داران.
 
و با تو دشمنى كردم به دليل خونريزى‏ ها و تفرقه اندازيت، و به علت متفرق ساختن صفوف يكپارچه مسلمانان و ستم پيشگى‏ ات در قضاوت و داورى‏ ات بر اساس هواى نفس.


معاويه گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد).  
معاويه گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد).  
خط ۱۳۰: خط ۱۴۴:
گفت: او را چگونه يافتى؟  
گفت: او را چگونه يافتى؟  


گفت: به خدا سوگند او را ديدم در حالتى كه حكومتى كه تو را مفتون ساخته او را مفتون نكرده بود، و نعمتى كه تو را مشغول ساخته او را به خود مشغول نكرده بود. گفت: آيا سخن او را نيز شنيدى؟ گفت: آرى به خدا سوگند. كورى را از قلب‏ ها مى ‏زدود، همان گونه كه روغن زنگار ظرف را مى‏ برد.
گفت: به خدا سوگند او را ديدم در حالتى كه حكومتى كه تو را مفتون ساخته او را مفتون نكرده بود، و نعمتى كه تو را مشغول ساخته او را به خود مشغول نكرده بود.
 
گفت: آيا سخن او را نيز شنيدى؟ گفت: آرى به خدا سوگند. كورى را از قلب‏ ها مى ‏زدود، همان گونه كه روغن زنگار ظرف را مى‏ برد.


گفت: راست گفتى. آيا نيازى نيز دارى؟
گفت: راست گفتى. آيا نيازى نيز دارى؟
خط ۱۴۲: خط ۱۵۸:
گفت: اگر اين ها را به تو بدهم، آيا پيش تو جايگاه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را خواهم يافت؟
گفت: اگر اين ها را به تو بدهم، آيا پيش تو جايگاه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را خواهم يافت؟


دارميه (يادآور چند ضرب‏ المثل گويا و دندان‏ شكن شد) و گفت: آب اما نه چون «صداه» (كه گواراترين چشمه است)، چراگاه اما نه چون «سعدان» (كه از بهترين گياهان چراگاهى براى شتر است)، و جوان اما نه چون مالک (كه الگوى جوانمردى در ميان ضرب المثل‏ هاى عرب بوده است). اى عجب! بلكه حتى پائين‏ تر از اين ها. (با اين پاسخ كوبنده دارميه، معاويه دو بيت شعر گفت با اين مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى بايد اميد بردبارى داشت؟
دارميه (يادآور چند ضرب‏ المثل گويا و دندان‏ شكن شد) و گفت: آب اما نه چون «صداه» (كه گواراترين چشمه است)، چراگاه اما نه چون «سعدان» (كه از بهترين گياهان چراگاهى براى شتر است)، و جوان اما نه چون مالک (كه الگوى جوانمردى در ميان ضرب المثل‏ هاى عرب بوده است). اى عجب! بلكه حتى پائين‏ تر از اين ها.  


اينها را به گوارايى بگير، و رفتار فرد بزرگوارى را ياد كن كه در مقابل عداوت و دشمنى به تو پاداش آشتى و سلامتى مى ‏دهد) .
(با اين پاسخ كوبنده دارميه، معاويه دو بيت شعر گفت با اين مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى بايد اميد بردبارى داشت؟


سپس اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اينها هيچ چيزى به تو نمى‏ داد. دارميه گفت: نه به خدا نمى ‏داد، و حتى يک موى از مال مسلمانان را ! (يعنى اينها حق مسلمان است، و تو از مال خودت چيزى ندارى كه به اين و آن بدهى) . <ref>ربيع الابرار: باب ۴۱. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴ (به نقل از العقد الفريد) .</ref>
اينها را به گوارايى بگير، و رفتار فرد بزرگوارى را ياد كن كه در مقابل عداوت و دشمنى به تو پاداش آشتى و سلامتى مى ‏دهد).
 
سپس اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اينها هيچ چيزى به تو نمى‏ داد. دارميه گفت: نه به خدا نمى ‏داد، و حتى يک موى از مال مسلمانان را! (يعنى اينها حق مسلمان است، و تو از مال خودت چيزى ندارى كه به اين و آن بدهى).<ref>ربيع الابرار: باب ۴۱. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴ (به نقل از العقد الفريد) .</ref>


===روايت فواطم (فاطمه ‏ها)===
===روايت فواطم (فاطمه ‏ها)===
چنان كه اشاره شد يكى از نكات بسيار جالب توجه در نقل حديث غدير، روايت آن از طريق سندى است كه ويژگى آن در نقل حديث غدير منحصر به فرد است، و نشان دهنده عنايت خاصى است كه در خانواده امامان شيعه ‏عليه السلام به نقل اين حديث با حفظ سلسله سند وجود داشته است.
چنان كه اشاره شد يكى از نكات بسيار جالب توجه در نقل [[حدیث غدیر]]، [[فرهنگ غدیر در تاریخ|روایت]] آن از طريق سندى است كه ويژگى آن در نقل حديث غدير منحصر به فرد است، و نشان دهنده عنايت خاصى است كه در خانواده [[معصومین علیهم السلام|امامان شیعه ‏علیهم السلام]] به نقل اين حديث با حفظ سلسله سند وجود داشته است.


يک ويژگى اين روايت اين است كه راويان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام هستند.
يک ويژگى اين روايت اين است كه راويان آن همه از بانوان ارجمند و از خاندان اهل ‏بيت‏ عليهم السلام هستند.
خط ۱۶۳: خط ۱۸۱:
و اما متن روايت:
و اما متن روايت:


شمس ‏الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:
شمس ‏الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به [[ابن جَزَری|ابن‏ الجزرى]] (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنی المطالب فی مناقب علی بن ابی‏ طالب‏ علیه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را.
 
مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:


و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref>
و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref>