زنان راوی غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۳۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونیه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از شيعيان حضرت امیر‏ عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل.
سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونیه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از شيعيان حضرت امیر‏ عليه السلام بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل.


معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام<ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref>؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى. آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من غیب نمى‏ دانم.
معاویه پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام<ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref>؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى.
 
آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من غیب نمى‏ دانم.


گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتی و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟  
گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتی و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟  
خط ۱۲۴: خط ۱۲۶:
گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.
گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.


گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی‏ علیه السلام]] را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حکومت سزاوارتر بود و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم.
گفت: حالا كه نپذيرفتى پس بگويم كه من [[امیرالمؤمنین علی علیه السلام|علی‏ علیه السلام]] را به دليل عدالتش در مردم و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با توجه به دليل درگيرى و مخالفتت با كسى كه از تو براى حکومت سزاوارتر بود  
 
و درخواستت نسبت به چيزى كه براى تو نيست، با تو دشمنى و عداوت ورزيدم.


و على‏ عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دين داران.
و على‏ عليه السلام را دوست دارم به خاطر آنچه [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] در غدير خم براى او قرار داد كه تو نيز شاهد بودى، و براى محبتش نسبت به بيچارگان و بزرگ داشتن دين داران.
خط ۱۳۲: خط ۱۳۶:
[[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد).  
[[معاویة بن ابی سفیان|معاویه]] گفت: فلذلک انتفخ بطنک و عظم ثدياک و ربت عجيزتک (و بدين گونه مرتكب اهانت به اين بانوى بزرگوار شد).  


دارميه گفت: به خدا سوگند اين مطلب ضرب‏ المثلى بود كه درباره [[هند]] (مادر معاويه) در نزد پدرم زده مى‏ شد! (يعنى آنچه گفتى به روشنى شايسته مادرت هند است).
دارميه گفت: به خدا سوگند اين مطلب ضرب‏ المثلى بود كه درباره [[هند]] (مادر معاویه) در نزد پدرم زده مى‏ شد! (يعنى آنچه گفتى به روشنى شايسته مادرت هند است).


معاويه گفت: به خودت ارفاق كن و خوددارى كن.  
معاويه گفت: به خودت ارفاق كن و خوددارى كن.  
خط ۱۹۱: خط ۱۹۵:
مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:
مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:


و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى<ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمة عليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه و آله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref>
و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا:
 
حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى<ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن:
 
حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمة عليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت:
 
انسيتم قول رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه و آله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref>


همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است:
همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است:
خط ۲۰۱: خط ۲۱۱:
آن فاطمه نيز دختر [[امام رضا علیه السلام|امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام]] است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام‏ كلثوم‏ عليهم السلام نقل مى‏ كند. اين حديث را مرحوم [[علامه مجلسی]] از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:
آن فاطمه نيز دختر [[امام رضا علیه السلام|امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام]] است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام‏ كلثوم‏ عليهم السلام نقل مى‏ كند. اين حديث را مرحوم [[علامه مجلسی]] از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:


حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال: حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref>، قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى‏ رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام‏ كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على‏ عليه السلام، عن ام‏ كلثوم بنت على‏ عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول‏ اللَّه‏ عليها السلام، قالت: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يقول:
حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال:


لمّا اُسرى بى الى السماء دخلت الجنة، فاذاً انا بقصر من درة بيضاء مجوّفة، و عليها باب مكلّل بالدرّ و الياقوت، و على الباب ستر. فرفعت راسى فاذاً مكتوب على الباب: لا اله الا الله، محمد رسول ‏الله، على ولى القوم. و اذاً مكتوب على الستر: بخٍّ بخٍّ، من مثل شيعة على؟ فدخلته، فاذاً انا بقصر من عقيق احمر مجوّف، و عليه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الاخضر. و اذاً على الباب ستر، فرفعت رأسى، فاذاً مكتوب على الباب: محمد رسول‏ الله، على وصى المصطفى. و اذاً على الستر مكتوب: بشِّر شيعة على بطيب المولد.
حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref>، قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى‏ رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام‏ كلثوم بنات موسى بن جعفر عليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت:


فدخلته فاذاً انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف، لم أر احسن منه. و عليه باب من ياقوتة حمراء، مكلّلة بالولؤ، و على الباب ستر. فرفعت رأسى فاذاً مكتوب على الستر: شيعة على هم الفائزون. فقلت: حبيبى جبرئيل، لمن هذا؟ فقال: يا محمد، لابن‏ عمّك و وصيك على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام. يُحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على، و يُدعى الناس باسماء امهاتهم ماخلا شيعة على؛ فانهم يُدعون باسماء آبائهم. فقلت: حبيبى جبرئيل، و كيف ذاک؟ قال: لانهم احبّوا علياً، فطاب مولدهم.<ref>در اينكه آيا اساساً حضرت رضا عليه السلام فرزندى به جز امام محمد تقى‏ عليه السلام داشته است يا نه، ميان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و يک دختر به نام عايشه) براى حضرت ذكر كرده‏ اند، و برخى نيز چون شيخ مفيد در الارشاد، به جز حضرت جواد عليه السلام فرزند ديگرى را براى حضرتش ثابت نمى‏ دانند. ابن شهرآشوب فقط يک فرزند براى حضرت قائل است كه همان حضرت جواد عليه السلام باشد. برخى نيز علاوه بر امام جواد عليه السلام از فرزند ديگرى به نام موسى نام برده‏ اند، و برخى نيز پنج فرزند بر شمرده‏ اند (چهار پسر به نام‏هاى محمد، جعفر، حسن، ابراهيم، و يک دختر) . اعيان الشيعه: ج ۲ ص ۱۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۷.    از روايت در متن و نيز روايت ديگرى كه مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام آورده و به آن اشاره دارد، به صراحت استفاده مى‏ شود كه حضرت رضا عليه السلام دخترى به نام «فاطمه» داشته باشد. متن روايت صدوق چنين است: محمد بن احمد بن الحسين، عن على بن محمد بن عنبسه، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمه بنت الرضا، عن ابيها، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه و عمّه زيد، عن ابيهما على بن الحسين، عن ابيه و عمّه، عن على بن ابى‏ طالب‏ عليهم السلام عن النبى ‏صلى الله عليه وآله، قال: من كفّ غضبه كفّ اللَّه عنه عذابه، و من حسن خلقه بلّغه اللَّه درجه الصائم القائم. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. از اين رو با توجه به مجموع گفته‏ هاى ياد شده و با عنايت به نام‏ هايى كه براى فرزندان حضرت بر شمرده‏ اند، مى‏ توان گفت امام رضا عليه السلام را داراى حداقل يک فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته‏ اند. </ref>
حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على‏ عليه السلام، عن ام‏ كلثوم بنت على‏ عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول‏ اللَّه‏ عليها السلام، قالت: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله يقول:
 
لمّا اُسرى بى الى السماء دخلت الجنة، فاذاً انا بقصر من درة بيضاء مجوّفة، و عليها باب مكلّل بالدرّ و الياقوت، و على الباب ستر.
 
فرفعت راسى فاذاً مكتوب على الباب: لا اله الا الله، محمد رسول ‏الله، على ولى القوم. و اذاً مكتوب على الستر: بخٍّ بخٍّ، من مثل شيعة على؟
 
فدخلته، فاذاً انا بقصر من عقيق احمر مجوّف، و عليه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الاخضر. و اذاً على الباب ستر، فرفعت رأسى، فاذاً مكتوب على الباب: محمد رسول‏ الله، على وصى المصطفى. و اذاً على الستر مكتوب: بشِّر شيعة على بطيب المولد.
 
فدخلته فاذاً انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف، لم أر احسن منه. و عليه باب من ياقوتة حمراء، مكلّلة بالولؤ، و على الباب ستر. فرفعت رأسى فاذاً مكتوب على الستر: شيعة على هم الفائزون.
 
فقلت: حبيبى جبرئيل، لمن هذا؟ فقال: يا محمد، لابن‏ عمّك و وصيك على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام. يُحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على، و يُدعى الناس باسماء امهاتهم ماخلا شيعة على؛ فانهم يُدعون باسماء آبائهم. فقلت: حبيبى جبرئيل، و كيف ذاک؟ قال: لانهم احبّوا علياً، فطاب مولدهم.<ref>در اينكه آيا اساساً حضرت رضا عليه السلام فرزندى به جز امام محمد تقى‏ عليه السلام داشته است يا نه، ميان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و يک دختر به نام عايشه) براى حضرت ذكر كرده‏ اند، و برخى نيز چون شيخ مفيد در الارشاد، به جز حضرت جواد عليه السلام فرزند ديگرى را براى حضرتش ثابت نمى‏ دانند. ابن شهرآشوب فقط يک فرزند براى حضرت قائل است كه همان حضرت جواد عليه السلام باشد. برخى نيز علاوه بر امام جواد عليه السلام از فرزند ديگرى به نام موسى نام برده‏ اند، و برخى نيز پنج فرزند بر شمرده‏ اند (چهار پسر به نام‏هاى محمد، جعفر، حسن، ابراهيم، و يک دختر) . اعيان الشيعه: ج ۲ ص ۱۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۷.    از روايت در متن و نيز روايت ديگرى كه مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام آورده و به آن اشاره دارد، به صراحت استفاده مى‏ شود كه حضرت رضا عليه السلام دخترى به نام «فاطمه» داشته باشد. متن روايت صدوق چنين است: محمد بن احمد بن الحسين، عن على بن محمد بن عنبسه، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمه بنت الرضا، عن ابيها، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه و عمّه زيد، عن ابيهما على بن الحسين، عن ابيه و عمّه، عن على بن ابى‏ طالب‏ عليهم السلام عن النبى ‏صلى الله عليه وآله، قال: من كفّ غضبه كفّ اللَّه عنه عذابه، و من حسن خلقه بلّغه اللَّه درجه الصائم القائم. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. از اين رو با توجه به مجموع گفته‏ هاى ياد شده و با عنايت به نام‏ هايى كه براى فرزندان حضرت بر شمرده‏ اند، مى‏ توان گفت امام رضا عليه السلام را داراى حداقل يک فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته‏ اند. </ref>


== اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.</ref>==
== اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.</ref>==
خط ۲۲۰: خط ۲۴۰:
زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى‏ كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى‏ گفتند و به حضرتش [[تبریک|تبریک و تهنیت]] مى‏ گفتند.
زنان نيز در سوى ديگر پرده با قرار دادن دست خود در آب بيعت مى‏ كردند و همزمان «السلام عليک يا اميرالمؤمنين» مى‏ گفتند و به حضرتش [[تبریک|تبریک و تهنیت]] مى‏ گفتند.


[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] دستور بيعت را درباره همسران خود مؤكد داشتند به خصوص آن كه همه همسران حضرت -  از جمله عايشه و حفصه -  در اين سفر حضور داشتند.
[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] دستور بيعت را درباره همسران خود مؤكد داشتند به خصوص آن كه همه همسران حضرت -  از جمله [[عایشه بنت ابی بکر|عایشه]] و [[حفصه بنت عمر|حفصه]] -  در اين سفر حضور داشتند.


بانوى بزرگ اسلام [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه زهرا علیها السلام]]، ام هانى خواهر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، فاطمه دختر حمزه و اسماء بنت عميس از بانوانى بودند كه در اين بيعت حاضر شدند.
بانوى بزرگ اسلام [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت فاطمه زهرا علیها السلام]]، ام هانى خواهر اميرالمؤمنين‏ عليه السلام، فاطمه دختر حمزه و اسماء بنت عميس از بانوانى بودند كه در اين بيعت حاضر شدند.
خط ۲۳۰: خط ۲۵۰:
زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده‏ اى از سرشناسان [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]] به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند:
زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده‏ اى از سرشناسان [[مهاجرین|مهاجر]] و [[انصار]] به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند:


اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى‏ گفت قبل از آنكه پيمان با اهل سقيفه را محكم كنيم و با آنان [[بیعت]] كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى‏ كرديم! حضرت فرمود:
اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى‏ گفت قبل از آنكه پيمان با اهل [[سقیفه]] را محكم كنيم و با آنان [[بیعت]] كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى‏ كرديم! حضرت فرمود:


از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است.
از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است.
خط ۲۴۵: خط ۲۶۵:
در كنار اين نكته، يكى از نكات مورد توجه در [[خطبه غدیر]]، حضور بانوان در جمع مستمعين خطبه است.
در كنار اين نكته، يكى از نكات مورد توجه در [[خطبه غدیر]]، حضور بانوان در جمع مستمعين خطبه است.


در روز غدير و پس اقامه [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز جماعت]] و آماده ‏سازى منبر غدير، مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.
در روز غدير و پس اقامه [[نماز جماعت در صحرای غدیر|نماز جماعت]] و آماده ‏سازى [[سخنرانی|منبر]] غدير، مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه و آله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.


سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به خوبى مى‏ ديدند.
سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه و آله را به خوبى مى‏ ديدند.
خط ۲۵۸: خط ۲۷۸:
شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقيقت است كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله از آغاز [[رسالت]] با رويكرد عمده زنان به آئين توحيدى روبرو شد.
شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقيقت است كه پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله از آغاز [[رسالت]] با رويكرد عمده زنان به آئين توحيدى روبرو شد.


اولين پذيرنده اسلام [[حضرت خدیجه سلام الله علیها|حضرت خدیجه‏ علیها السلام]] و اولين شهيده جناب سميه مادر عمّار و نيز بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى ‏شدند، نمونه روشنى از ارزش زنان در دين اسلام را به نمايش مى‏ گذارند. همچنين حضور زنان در [[حجةالوداع|حجة الوداع]] بارزترين و ماندگارترين نوع ارزش والاى بانوان است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى‏ شود:
اولين پذيرنده اسلام [[حضرت خدیجه سلام الله علیها|حضرت خدیجه‏ علیها السلام]] و اولين شهيده جناب سميه مادر عمّار و نيز بانوانى كه از سابقين و [[مهاجرین|مهاجران]] شمرده مى ‏شدند، نمونه روشنى از ارزش زنان در دين اسلام را به نمايش مى‏ گذارند.
 
همچنين حضور زنان در [[حجةالوداع|حجة الوداع]] بارزترين و ماندگارترين نوع ارزش والاى بانوان است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى‏ شود:


===اخبار زنان صحابى===
===اخبار زنان صحابى===
خط ۲۸۶: خط ۳۰۸:
روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مى‏ دارد كه فاطمه‏ عليها السلام حديث غدير را چنين بيان فرمود:
روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مى‏ دارد كه فاطمه‏ عليها السلام حديث غدير را چنين بيان فرمود:


قال رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله: من كنت وليه فعلى‏ عليه السلام وليه، و من كنت امامه فعلى‏ عليه السلام امامه<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. و در فيض القدير: ص ۳۹۱، چنين آمده است: من كنت وليه فعلى وليه و امامه. </ref>هر كس من سرپرست اويم على‏ عليه السلام سرپرست او است، و هر كس من امام او هستم على‏ عليه السلام امام او است.
قال رسول‏ الله‏ صلى الله عليه و آله: مَنْ كُنْتُ وَلِيَّهُ فَعَلِىٌّ‏ عليه السلام وَلِيُّهُ، وَ مَنْ كُنْتُ إمَامَهُ فَعَلِىٌّ‏ عليه السلام إمَامهُ<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. و در فيض القدير: ص ۳۹۱، چنين آمده است: من كنت وليه فعلى وليه و امامه. </ref>هر كس من سرپرست اويم على‏ عليه السلام سرپرست او است، و هر كس من امام او هستم على‏ عليه السلام امام او است.


ج) احتجاجى از فاطمه زهرا عليها السلام به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است: قالت: انسيتم قول رسول ‏الله صلى الله عليه و آله يوم غدير خم:
ج) احتجاجى از فاطمه زهرا عليها السلام به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است: قالت: أنَسِيتُمْ قَوْل رَسُول ‏اللهِ صلى الله عليه و آله يَوْمَ غَدِير خُمّ:


من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. احقاق الحق: ج ۶ ص ۲۸۲. ارجح المطالب: ص ۵۷۱ . فيض القدير: ص ۳۹۰. </ref>آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را فراموش كرده‏ ايد كه فرمود:
مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِىٌّ‏ عليه السلام مَوْلَاهُ، وَ قَوْلُهُ: أنْتَ مِنِّى بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‏ عليهما السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. احقاق الحق: ج ۶ ص ۲۸۲. ارجح المطالب: ص ۵۷۱ . فيض القدير: ص ۳۹۰. </ref>آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير خم را فراموش كرده‏ ايد كه فرمود:


هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است. و آيا سخنش را فراموش كرده ‏ايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى‏ عليهما السلام هستى.
هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است. و آيا سخنش را فراموش كرده ‏ايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند [[هارون علیه السلام|هارون]] نسبت به [[موسی علیه السلام|موسی‏ علیهما السلام]] هستى.


د) اضافه بر اين ها و مهم ‏تر اينكه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام به انصار و مهاجرين صرف نمود.
د) اضافه بر اين ها و مهم ‏تر اينكه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام به انصار و مهاجرين صرف نمود.
خط ۳۰۵: خط ۳۲۷:
سپس از [[سخنرانی|منبر]] فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به [[تبریک|تهنیت]] على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.</ref>
سپس از [[سخنرانی|منبر]] فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به [[تبریک|تهنیت]] على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.</ref>


ام‏ سلمه يكى از دو زن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى‏ گويد: اخذ رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم، فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه. فقال: من كنت مولاه فعلى ‏عليه السلام مولاه. ثم قال: ايها الناس، انى مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى، و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.</ref>:
ام‏ سلمه يكى از دو زن پيامبر صلى الله عليه و آله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى‏ گويد:
 
اخذ رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم، فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه. فقال: من كنت مولاه فعلى ‏عليه السلام مولاه. ثم قال: ايها الناس، انى مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى، و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.</ref>:


در غدير خم رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم.
در غدير خم رسول ‏خدا صلى الله عليه و آله دست على‏ عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم.
خط ۳۲۴: خط ۳۴۸:
او به دليل تقرب به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام روايات فراوانى نقل كرده است. تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله دارد، كه بسيارى از آنها در منزلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۰۸. جامع الرواة: ج ۲ ص ۴۵۵. الخلاف (طوسى): ج ۱ ص ۵. </ref>
او به دليل تقرب به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام روايات فراوانى نقل كرده است. تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه و آله دارد، كه بسيارى از آنها در منزلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۰۸. جامع الرواة: ج ۲ ص ۴۵۵. الخلاف (طوسى): ج ۱ ص ۵. </ref>


اسماء از سابقين در اسلام است؛ او از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم ايمان بياورند، به همراه همسرش جناب جعفر به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و اسلام اختيار نمود، و نيز به همراه جعفر به [[حبشه]] مهاجرت كرد.
اسماء از سابقين در اسلام است؛ او از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم [[ایمان]] بياورند، به همراه همسرش جناب جعفر به خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اسلام اختيار نمود، و نيز به همراه جعفر به [[حبشه]] مهاجرت كرد.
 
بعد از شهادت جعفر طیار به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبر صلى الله عليه و آله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود.


بعد از شهادت جعفر طیار به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبر صلى الله عليه و آله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا عليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام از جمله همسران حضرت على‏ عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شد.
وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا عليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام از جمله همسران حضرت على‏ عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شد.


زمانى كه اسماء در [[حجةالوداع|حجة الوداع]] شركت جست همسر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بود، و محمد بن ابى‏ بكر نيز در مسير [[حجةالوداع]] متولد شد. [[ابن‏ عقده]] در «كتاب الولاية» حديث غدير را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>
زمانى كه اسماء در [[حجةالوداع|حجة الوداع]] شركت جست همسر [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] بود، و محمد بن ابى‏ بكر نيز در مسير [[حجةالوداع]] متولد شد. [[ابن‏ عقده]] در «كتاب الولاية» حديث غدير را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>


اسماء همچنين از راويان حديث ردّ الشمس به شمار مى‏ رود.<ref>الامالى (صدوق): ص۵۵، ۵۶. الارشاد: ص۱۶۳، ۱۶۴.</ref>
اسماء همچنين از راويان حدیث ردّ الشمس به شمار مى‏ رود.<ref>الامالى (صدوق): ص۵۵، ۵۶. الارشاد: ص۱۶۳، ۱۶۴.</ref>


==== چهار) امّ ‏هانى بنت ابى ‏طالب ====
==== چهار) امّ ‏هانى بنت ابى ‏طالب ====
خط ۳۷۴: خط ۴۰۰:
اين گروه از فاطمه زهرا عليها السلام نقل كرده ‏اند كه حضرت فرمود:
اين گروه از فاطمه زهرا عليها السلام نقل كرده ‏اند كه حضرت فرمود:


انسيتم قول رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام<ref>اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام (جزرى) : ص ۳۲. احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۲۶، ۲۷ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۴۴. اثبات الهدى: ج ۲ ص ۵۵۳ و ج ۳ ص ۱۲۷. اعلام النساء المؤمنات: ص ۵۷۸. </ref>:
انسيتم قول رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه و آله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: أنْتَ مِنِّي بِمَنْزَلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى‏ عليهما السلام<ref>اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام (جزرى) : ص ۳۲. احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۲۶، ۲۷ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۴۴. اثبات الهدى: ج ۲ ص ۵۵۳ و ج ۳ ص ۱۲۷. اعلام النساء المؤمنات: ص ۵۷۸. </ref>:


آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است؟ و آيا گفتارش را فراموش كرديد كه فرمود:
آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه و آله در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است؟ و آيا گفتارش را فراموش كرديد كه فرمود:
خط ۳۸۳: خط ۴۰۹:
الف) [[عایشه بنت سعد]] بيشتر روايت ‏هايش را از پدرش [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]]<ref>الخصائص (نسائى) : ص ۴۷۳.</ref> نقل مى‏ كند، و نزد [[ابن حجر عسقلانی|ابن‏ حجر]] از راويان موثق به شمار مى‏ رود.<ref>التقريب (ابن‏ حجر) : ص ۴۷۳.</ref>
الف) [[عایشه بنت سعد]] بيشتر روايت ‏هايش را از پدرش [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]]<ref>الخصائص (نسائى) : ص ۴۷۳.</ref> نقل مى‏ كند، و نزد [[ابن حجر عسقلانی|ابن‏ حجر]] از راويان موثق به شمار مى‏ رود.<ref>التقريب (ابن‏ حجر) : ص ۴۷۳.</ref>


او روايت غدير را از زبان پدرش چنين بازگو مى‏ كند: كنّا مع رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح: و هو متوجه الى المدينة).
او روايت غدير را از زبان پدرش چنين بازگو مى‏ كند: كُنَّا مَعَ رسول ‏الله‏ صلى الله عليه و آله بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح: و هو متوجه الى المدينة).


فلما بلغ غدير خم، وقف للناس، ثم ردّ من تبعه و لحقه من تخلّف. فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس، من وليكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله، ثلاثاً. ثم اخذ بيد على‏ عليه السلام فأقامه، ثم قال:
فلما بلغ غدير خم، وقف للناس، ثم ردّ من تبعه و لحقه من تخلّف. فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس، من وليكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله، ثلاثاً. ثم اخذ بيد على‏ عليه السلام فأقامه، ثم قال:
خط ۳۸۹: خط ۴۱۵:
من كان الله و رسوله وليه فهذا وليه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه <ref>الغدير: ج ۱ ص ۳۸- ۴۱ . براى روايات ديگر او در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مراجعه شود به: اسنى المطالب: ص ۵۲ . ملحقات احقاق الحق: ص ۱۹۰،۱۸۹.</ref>:
من كان الله و رسوله وليه فهذا وليه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه <ref>الغدير: ج ۱ ص ۳۸- ۴۱ . براى روايات ديگر او در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مراجعه شود به: اسنى المطالب: ص ۵۲ . ملحقات احقاق الحق: ص ۱۹۰،۱۸۹.</ref>:


با [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله]] در راه مكه بوديم و او به سوى مكه توجه داشت (در نسخه‏ هاى صحيح مى‏ خوانيم كه به مدينه توجه داشت).
با [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|رسول‏ خدا صلی الله علیه و آله]] در راه مكه بوديم و او به سوى [[مکّه]] توجه داشت (در نسخه‏ هاى صحيح مى‏ خوانيم كه به مدينه توجه داشت).


وقتى به غدير خم رسيد ايستاد، تا آنان كه جلو بودند رسيدند. مردم پيرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود: اى مردم، سرپرست شما كيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش.
وقتى به غدير خم رسيد ايستاد، تا آنان كه جلو بودند رسيدند. مردم پيرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود: اى مردم، سرپرست شما كيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش.