زنان راوی غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۸۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <big>اتمام حجت بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص107-110 .اسرار غدير: ص 259-298.علوم حديث (مجله، سال سوم، ش بهار 1377، پياپى 7) : ص 162-179 : حضور بانوان در نقل حديث غدير (مرتضوى)</ref></big> ==
== <big>اتمام حجت بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص۱۰۷-۱۱۰ .اسرار غدير: ص ۲۵۹-۲۹۸.علوم حديث (مجله، سال سوم، ش ۱، بهار ۱۳۷۷، پياپى ۷) : ص ۱۶۲-۱۷۹ : حضور بانوان در نقل حديث غدير (مرتضوى)</ref></big> ==
<big>پرونده علمى غدير تا كنون دوران بى‏ وقفه هزار و چهارصد ساله‏ اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبرصلى الله عليه وآله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.</big>
<big>پرونده علمى غدير تا كنون دوران بى‏ وقفه هزار و چهارصد ساله‏ اى را پشت سر گذاشته كه طى آن امر پيامبرصلى الله عليه وآله بر پشتيبانى دائمى از غدير به اجرا در آمده است.</big>


<big>واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته‏ اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب‏ ها، و ابرمردانى همچون [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمتگزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده‏ اند.</big>
<big>واعظان بسيارى بر فراز منبرها، و علماى وارسته‏ اى در مجالس بحث و مناظره، و مؤلفان زبردستى در كتاب‏ ها، و ابرمردانى همچون [[سلمان]] و [[ابوذر]] و [[مقداد]] به عنوان شاهدان صدق غدير، و نيز خدمتگزارانى در آحاد جامعه، وظيفه حراست و دفاع از اين آرمان بزرگ اسلام را بر دوش كشيده‏ اند.</big>


<big>اگر غدير در عينيت جامعه تحقق مى‏ يافت، اختلاف و تفرقه‏ اى نبود تا نياز به احتجاج‏ ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد.</big>
<big>اگر غدير در عينيت جامعه تحقق مى‏ يافت، اختلاف و تفرقه‏ اى نبود تا نياز به [[احتجاج]]‏ ها و مناظرات براى اثبات بنيادهاى ولايت باشد.</big>


<big>حضرت [[فاطمه زهرا عليها السلام]] در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدير بودند.</big>  
<big>حضرت [[فاطمه زهرا عليها السلام]] در مقام [[عصمت]] و مرتبه سيدة نساء العالمين، اولين مدافع غدير بودند.</big>  
خط ۱۴: خط ۱۴:
<big>به غير از حضرت زهرا عليها السلام و اتمام حجت حضرت با غدير -  كه در عنوان نام حضرت آمده -  ، در اينجا نمونه‏ هايى از اين احتجاجات و اتمام حجت‏ هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى‏ شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن -  كه نام شخص احتجاج كننده است -  مراجعه شود:</big>
<big>به غير از حضرت زهرا عليها السلام و اتمام حجت حضرت با غدير -  كه در عنوان نام حضرت آمده -  ، در اينجا نمونه‏ هايى از اين احتجاجات و اتمام حجت‏ هاى بانوان به طور فهرست وار تقديم مى‏ شود، و براى توضيح بيشترِ هر مورد به عنوان آن -  كه نام شخص احتجاج كننده است -  مراجعه شود:</big>


<big>اتمام حجت ام‏ سلمه با غدير: 1 مورد.</big>
<big>اتمام حجت ام‏ سلمه با غدير: ۱ مورد.</big>


<big>اتمام حجت خوله حنفيه با غدير: 1 مورد.</big>
<big>اتمام حجت خوله حنفيه با غدير: ۱ مورد.</big>


<big>اتمام حجت دارميّه حجونيّه با غدير: 1 مورد.</big>  
<big>اتمام حجت دارميّه حجونيّه با غدير: ۱ مورد.</big>  


<big>احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى‏ توان اين گونه نيز بيان كرد:</big>  
<big>احتجاج و اتمام حجت بانوان به غدير را مى‏ توان اين گونه نيز بيان كرد:</big>  
خط ۳۴: خط ۳۴:
<big>آنگاه نام چند نفر از تابعين را بازگو مى‏ كنيم، و سپس از دو تن از زنانى كه در مقام [[احتجاج]] و استدلال به اين حديث شريف استناد جسته‏ اند ياد مى‏ كنيم.</big>
<big>آنگاه نام چند نفر از تابعين را بازگو مى‏ كنيم، و سپس از دو تن از زنانى كه در مقام [[احتجاج]] و استدلال به اين حديث شريف استناد جسته‏ اند ياد مى‏ كنيم.</big>


=== <big>حضرت فاطمه زهراعليها السلام</big><ref>الغدير: ج 1 ص 196. </ref> ===
=== <big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶. </ref></big>===
<big>روايت غدير به نقل از حضرت فاطمه‏ عليها السلام را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن‏ عقده]] (م 133 ق) در كتابى كه ويژه حديث غدير نگاشته آورده است.</big>
<big>روايت غدیر به نقل از [[حضرت فاطمه‏ علیها السلام]] را ابوالعباس احمد بن محمد بن سعيد همدانى معروف به [[ابن‏ عقده]] (م ۱۳۳ ق) در كتابى كه ويژه حديث غدير نگاشته آورده است.</big>


<big>اين كتاب همان است كه مرحوم [[سيد بن طاووس]] به نسخه‏ اى از آن اشاره مى‏ كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف -  يعنى سال ۳۳۰ ق -  است، و خط [[شيخ طوسى]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن‏ طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج 2 ص 239. </ref></big>
<big>اين كتاب همان است كه مرحوم [[سيد بن طاووس]] به نسخه‏ اى از آن اشاره مى‏ كند كه تاريخ كتابت آن سه سال پيش از درگذشت مصنف -  يعنى سال ۳۳۰ ق -  است، و خط [[شيخ طوسى]] و بزرگانى از علماى اسلام بر آن نقش بسته و نزد ابن‏ طاووس بوده است.<ref>اقبال الاعمال (سيد بن طاووس) : ج ۲ ص ۲۳۹. </ref></big>


<big>او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى‏ كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است .<ref>الغدير: ج 1 ص 58 . </ref></big>
<big>او حديث غدير را در اين كتاب از صد و پنج طريق نقل مى‏ كند، كه از جمله از صديقه كبرى عليها السلام است .<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>


<big>شمس ‏الدين محمد بن محمد شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م 833 ق) كتاب «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» را درباره اثبات تواتر حديث غدير نگاشته، و حديث را از هشتاد طريق نقل كرده است. وى همچنين روايت غدير را از طريق آن حضرت‏ عليها السلام نقل كرده است.<ref>الغدير: ج 1 ص 58، 156.</ref>و نيز شيخ منصور رازى مؤلف كتاب «حديث غدير» آن را از حضرت‏ عليها السلام روايت كرده است.<ref>الغدير: ج 1 ص 58 . </ref></big>
<big>شمس ‏الدين محمد بن محمد شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م ۸۳۳ ق) كتاب «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» را درباره اثبات تواتر حديث غدير نگاشته، و حديث را از هشتاد طريق نقل كرده است. وى همچنين روايت غدير را از طريق آن حضرت‏ عليها السلام نقل كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸، ۱۵۶.</ref>و نيز شيخ منصور رازى مؤلف كتاب «حديث غدير» آن را از حضرت‏ عليها السلام روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>


<big>شهاب‏ الدين سيد على بن شهاب بن محمد همدانى (م ۷۸۶ ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نيز اين روايت را از حضرت فاطمه‏ عليها السلام نقل مى‏ كند:</big>  
<big>شهاب‏ الدين سيد على بن شهاب بن محمد همدانى (م ۷۸۶ ق) صاحب كتاب «مودة القربى» نيز اين روايت را از حضرت فاطمه‏ عليها السلام نقل مى‏ كند:</big>  


<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span></span> <big>قالت: قال رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى وليه، و من كنت امامه فعلى امامه.<ref>الغدير: ج 1 ص 58 . </ref></big>
<span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"><span dir="RTL"></span><span dir="RTL"></span></span> <big>قالت: قال رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى وليه، و من كنت امامه فعلى امامه.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸. </ref></big>


=== <big>ام‏ّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه وآله</big> ===
=== <big>ام‏ّ سلمه، همسر پيامبر صلى الله عليه و آله</big> ===
<big>ابن‏ عقده به سند متصل از ام‏ سلمه اين روايت را بازگو مى‏ كند:</big>
<big>ابن‏ عقده به سند متصل از ام‏ سلمه اين روايت را بازگو مى‏ كند:</big>


<big>اخذ رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه، فقال: من كنت مولاه فعلى مولاه. ثم قال: ايها الناس! انى مخلّف فيكم الثقلين؛ كتاب اللَّه و عترتى، و لن يتفرقا حتى يردا علىّ الحوض.<ref>الغدير: ج 1 ص 17.</ref></big>
<big>اخذ رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه، فقال: من كنت مولاه فعلى مولاه. ثم قال: ايها الناس! انى مخلّف فيكم الثقلين؛ كتاب اللَّه و عترتى، و لن يتفرقا حتى يردا علىّ الحوض.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref></big>


<big>اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل‏ عليهم السلام» خويش به نقل از ابن‏ عقده آورده است.</big>
<big>اين روايت را همچنين شيخ احمد بن فضل بن محمد باكثير شافعى (م ۱۰۴۷ ق) در كتاب «حسن المآل فى مناقب الآل‏ عليهم السلام» خويش به نقل از ابن‏ عقده آورده است.</big>


<big>نيز همين روايت را نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى (م ۹۱۱ ق) در كتاب «جواهر العقدين» به نقل از «[[ينابيع الموده]]» از ام ‏سلمه روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج 1 ص 17. </ref></big>
<big>نيز همين روايت را نورالدين على بن عبداللَّه بن احمد سمهودى شافعى (م ۹۱۱ ق) در كتاب «جواهر العقدين» به نقل از «[[ينابيع الموده]]» از ام ‏سلمه روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref></big>


=== <big>امّ‏ هانى، خواهر حضرت على‏ عليه السلام</big> ===
=== <big>امّ‏ هانى، خواهر حضرت على‏ عليه السلام</big> ===
<big>[[احمد بن عمرو بصرى (ابوبكر، بَزّار)|حافظ احمد بن عمرو بصرى]] معروف به بزاز (م 292 ق) در مسند خويش به نقل از امّ‏ هانى چنين روايت كرده است: رجع رسول‏ الله صلى الله عليه وآله من حجّته، حتى نزل بغدير خم. ثم قام خطيباً بالهاجرة فقال: ايها الناس! ...</big> .<big><ref>الغدير: ج 1 ص 18. </ref></big>
<big>[[احمد بن عمرو بصرى (ابوبكر، بَزّار)|حافظ احمد بن عمرو بصرى]] معروف به بزاز (م ۲۹۲ ق) در مسند خويش به نقل از امّ‏ هانى چنين روايت كرده است: رجع رسول‏ الله صلى الله عليه وآله من حجّته، حتى نزل بغدير خم. ثم قام خطيباً بالهاجرة فقال: ايها الناس! ...</big> .<big><ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref></big>


<big>همين روايت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از قندوزى حنفى در «ينابيع الموده» آورده است. ابن‏ عقده نيز به سند خويش همان را از امّ‏ هانى نقل مى‏ كند.<ref>الغدير: ج 1 ص 18. </ref></big>
<big>همين روايت را سمهودى شافعى به نقل از بزّاز، به نقل از قندوزى حنفى در «ينابيع الموده» آورده است. ابن‏ عقده نيز به سند خويش همان را از امّ‏ هانى نقل مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۸. </ref></big>


=== <big>فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب</big> ===
=== <big>فاطمه بنت حمزة بن عبدالمطلب</big> ===
<big>فاطمه دختر حمزه سيد الشهداء نيز از [[راويان حديث غدير]] است و روايت او را ابن‏ عقده در كتابش در غدير و نيز شيخ منصور رازى در كتاب «الغدير» خود آورده ‏اند.<ref>الغدير: ج 1 ص 58 .</ref></big>
<big>فاطمه دختر حمزه سيد الشهداء نيز از [[راويان حديث غدير]] است و روايت او را ابن‏ عقده در كتابش در غدير و نيز شيخ منصور رازى در كتاب «الغدير» خود آورده ‏اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref></big>


=== <big>اسماء بنت عميس</big> ===
=== <big>اسماء بنت عميس</big> ===
خط ۶۹: خط ۶۹:
<big>عبداللَّه بن جعفر -  همسر زينب‏ عليها السلام -  فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى‏ بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.</big>
<big>عبداللَّه بن جعفر -  همسر زينب‏ عليها السلام -  فرزند او از جعفر است، و محمد بن ابى‏ بكر فرزند ديگر او از ابوبكر است. او بانويى بزرگوار و مورد احترام بود.</big>


<big>حديث اسماء درباره ى غدير را ابن عقده به سندى متصل روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج 1 ص 17.</ref></big>
<big>حديث اسماء درباره ى غدير را ابن عقده به سندى متصل روايت مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷.</ref></big>


=== <big>عايشه بنت ابى‏ بكر</big> ===
=== <big>عايشه بنت ابى‏ بكر</big> ===
<big>يكى ديگر از راويان حديث غدير [[عايشه]] همسر پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه روايت او را ابن ‏عقده در همان كتاب ويژه ‏اى كه درباره اين حديث نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج 1 ص 48. </ref></big>
<big>يكى ديگر از راويان حديث غدير [[عايشه]] همسر پيامبر صلى الله عليه وآله است، كه روايت او را ابن ‏عقده در همان كتاب ويژه ‏اى كه درباره اين حديث نگاشته آورده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. </ref></big>


<big>جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى‏</big> <big>بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج 1 ص 16. </ref>چنانكه [[عمر بن خطاب]] نيز [[حديث غدير]] را نقل كرده است.</big>
<big>جاى شگفتى نيست كه عايشه نيز اين حديث مبارک را نقل كرده باشد، چرا كه پدرش ابى‏</big> <big>بكر نيز از راويان غدير است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۶. </ref>چنانكه [[عمر بن خطاب]] نيز [[حديث غدير]] را نقل كرده است.</big>
=== <big>ام ‏كلثوم بنت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big> ===
=== <big>ام ‏كلثوم بنت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام</big> ===
<big>از بانوانى كه [[حديث غدير]] را به واسطه نقل مى‏ كند ام ‏كلثوم دختر اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام است. ام‏ كلثوم -  كه در زمان رحلت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله طفل كوچكى بود -  ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ‏عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.</big>
<big>از بانوانى كه [[حديث غدير]] را به واسطه نقل مى‏ كند ام ‏كلثوم دختر اميرالمؤمنين على‏ عليه السلام است. ام‏ كلثوم -  كه در زمان رحلت پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله طفل كوچكى بود -  ماجراى احتجاج مادر بزرگوارش حضرت فاطمه ‏عليها السلام به حديث غدير را نقل كرده است.</big>
خط ۸۲: خط ۸۲:


===  <big>عايشه بنت سعد بن ابى ‏وقّاص</big> ===
===  <big>عايشه بنت سعد بن ابى ‏وقّاص</big> ===
<big>او حديث غدير را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است. روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده ‏اند كه يكى از آنان دخترش عايشه (م 117 ق ) است.<ref>الغدير: ج 1 ص 28 - 42 .</ref></big>
<big>او حديث غدير را از پدرش سعد شنيده و براى مهاجر بن مسمار نقل كرده است. روايت سعد را بيش از ده نفر از راويان روايت كرده ‏اند كه يكى از آنان دخترش عايشه (م ۱۱۷ ق ) است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۲۸ - ۴۲.</ref></big>


<big>روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است. مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابى‏ وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانى|ابن‏ حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م 93 ق) نيز او را درك كرده است.<ref><big>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج 8 ص 141</big></ref> در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده‏ اند. چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده‏ اند.</big>
<big>روايت عايشه را سفيان بن عيينه نيز نقل كرده است. ولى ظاهراً به واسطه همان مهاجر بن مسمار، زيرا سفيان در زمان در گذشت عايشه ده ساله بوده است. مگر اينكه بپذيريم [[سعد بن ابى‏ وقاص]] دو دختر به نام عايشه داشته است؛ عايشه بزرگ و عايشه كوچک. چنانكه [[ابن حجر عسقلانى|ابن‏ حجر]] بر آن تأكيد دارد، و عايشه بزرگ را متولد زمان پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏ داند و معتقد است عايشه كوچک پس از آن متولد شده، و عايشه كوچک همان است كه مالک بن انس (م ۹۳ ق) نيز او را درك كرده است.<ref>الاصابة فى معرفة الصحابة: ج ۸ ص ۱۴۱.</ref> در اين صورت بايد گفت: حديث غدير را هر دو دختر سعد روايت كرده‏ اند. چنانكه عامر و مصعب، پسران او نيز آن را از پدر خويش روايت نموده‏ اند.</big>


<big>به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م 303 ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على‏ عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:</big>
<big>به هر حال، روايت مهاجر بن مسمار را احمد بن على نسائى صاحب سنن معروف نسائى (م ۳۰۳ ق) در دو مورد از كتاب «خصائص على‏ عليه السلام» آورده است؛ نقل نخست آن با سندى كه به مهاجر بن مسمار دارد چنين است:</big>


<big>مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله يوم الجحفة. فأخذ بيد على‏ عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول‏ الله، ثم اخذ بيد على ‏عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص 72. العقد الفريد: ج 1 ص 352. صبح الاعشى: ج 1 ص 259. اعيان الشيعة: ج 6 ص 364. اعلام النساء المؤمنات: ص 333.</ref></big>
<big>مهاجر بن مسمار بن مسلمه عن عايشه بنت سعد، قالت: سمعت ابى يقول: سمعت رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله يوم الجحفة. فأخذ بيد على‏ عليه السلام، فخطب فحمد الله و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول‏ الله، ثم اخذ بيد على ‏عليه السلام فرفعهاست.<ref>بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۳۵۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳.</ref></big>


<big>اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى ‏دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل [[زمخشرى]] بازگو مى‏ كنيم:</big>
<big>اين جريان بر شهرت، صلابت، شجاعت و توانايى حضرت گواهى مى ‏دهد و ما مشروح آن را به همين انگيزه و بر اساس نقل [[زمخشرى]] بازگو مى‏ كنيم:</big>


<big>سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از [[شيعيان على‏ عليه السلام]] بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل. [[معاويه]] پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref><big>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</big></ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى. آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من غيب نمى‏ دانم.</big>
<big>سالى معاويه به حج رفت و در پى زنى كه به نام دارميه حجونيه خوانده مى‏ شود فرستاد. اين زن از [[شيعيان على‏ عليه السلام]] بود. زنى سياه چهره و قوى هيكل. [[معاويه]] پرسيد: حالت چطور است اى فرزند حام <ref>احتمالاً با توجه به شهرت اين زن به عنوان «دارميه» معروف به انتساب به قبيله «بنى‏ حام» شده است، و يا معاويه تنها به انگيزه عيب‏ جويى و بيان اينكه تو از عرب نيستى اين گونه او را مخاطب ساخته است. لذا در نقل «العقد الفريد» در پاسخ او به معاويه آمده است: اگر مرادت عيب جويى از من است، من از حام نيستم. من زنى از بنى‏ كنانه هستم.</ref> ؟ گفت: به خيرم، و «حام» نيستم. من زنى از قبيله بنى‏ كنانه‏ ام. گفت: درست گفتى. آيا مى‏ دانى براى چه تو را فراخواندم؟ گفت: سبحان الله! من غيب نمى‏ دانم.</big>


<big>گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتنى و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟ گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.</big>
<big>گفت: تا از تو بپرسم چرا على را دوست داشتنى و مرا دشمن، و با او دوستى كردى و با من دشمنى؟ گفت: آيا مرا از پاسخ معاف مى‏ دارى؟ گفت: نه.</big>
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
<big>گفت: راست گفتى. آيا نيازى نيز دارى؟ گفت: آيا اگر از تو درخواست بكنم انجام مى‏ دهى؟ گفت: آرى. گفت: يكصد شتر سرخ موى نر به همراه چوپانشان. گفت: با اين ها چه مى ‏كنى؟ گفت: با شير آن ها كودكان را تغذيه مى‏ كنم و با خود آن ها بزرگسالان را زندگى مى‏ بخشم و كسب كرامت مى ‏كنم و ميان خويشان صلح و صفا برقرار مى‏ كنم.</big>
<big>گفت: راست گفتى. آيا نيازى نيز دارى؟ گفت: آيا اگر از تو درخواست بكنم انجام مى‏ دهى؟ گفت: آرى. گفت: يكصد شتر سرخ موى نر به همراه چوپانشان. گفت: با اين ها چه مى ‏كنى؟ گفت: با شير آن ها كودكان را تغذيه مى‏ كنم و با خود آن ها بزرگسالان را زندگى مى‏ بخشم و كسب كرامت مى ‏كنم و ميان خويشان صلح و صفا برقرار مى‏ كنم.</big>


<big>گفت: اگر اين ها را به تو بدهم، آيا پيش تو جايگاه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را خواهم يافت؟ دارميه (يادآور چند ضرب‏ المثل گويا و دندان‏ شكن شد) و گفت: آب اما نه چون «صداه» (كه گواراترين چشمه است)، چراگاه اما نه چون «سعدان» (كه از بهترين گياهان چراگاهى براى شتر است)، و جوان اما نه چون مالک (كه الگوى جوانمردى در ميان ضرب المثل‏ هاى عرب بوده است). اى عجب! بلكه حتى پائين‏ تر از اين ها. (با اين پاسخ كوبنده دارميه، معاويه دو بيت شعر گفت با اين مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى بايد اميد بردبارى داشت؟ اينها را به گوارايى بگير، و رفتار فرد بزرگوارى را ياد كن كه در مقابل عداوت و دشمنى به تو پاداش آشتى و سلامتى مى ‏دهد) . سپس اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اينها هيچ چيزى به تو نمى‏ داد. دارميه گفت: نه به خدا نمى ‏داد، و حتى يک موى از مال مسلمانان را ! (يعنى اينها حق مسلمان است، و تو از مال خودت چيزى ندارى كه به اين و آن بدهى) . <ref><big>ربيع الابرار: باب 41. اعلام النساء المؤمنات: ص 333. اعيان الشيعة: ج 6 ص 364 (به نقل از العقد الفريد) .</big></ref></big>
<big>گفت: اگر اين ها را به تو بدهم، آيا پيش تو جايگاه على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را خواهم يافت؟ دارميه (يادآور چند ضرب‏ المثل گويا و دندان‏ شكن شد) و گفت: آب اما نه چون «صداه» (كه گواراترين چشمه است)، چراگاه اما نه چون «سعدان» (كه از بهترين گياهان چراگاهى براى شتر است)، و جوان اما نه چون مالک (كه الگوى جوانمردى در ميان ضرب المثل‏ هاى عرب بوده است). اى عجب! بلكه حتى پائين‏ تر از اين ها. (با اين پاسخ كوبنده دارميه، معاويه دو بيت شعر گفت با اين مضمون كه: اگر من بر شما بردبارى نكنم، پس از من از چه كسى بايد اميد بردبارى داشت؟ اينها را به گوارايى بگير، و رفتار فرد بزرگوارى را ياد كن كه در مقابل عداوت و دشمنى به تو پاداش آشتى و سلامتى مى ‏دهد) . سپس اضافه كرد: به خدا سوگند اگر على زنده بود از اينها هيچ چيزى به تو نمى‏ داد. دارميه گفت: نه به خدا نمى ‏داد، و حتى يک موى از مال مسلمانان را ! (يعنى اينها حق مسلمان است، و تو از مال خودت چيزى ندارى كه به اين و آن بدهى) . <ref>ربيع الابرار: باب ۴۱. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴ (به نقل از العقد الفريد) .</ref></big>


=== <big>روايت فواطم (فاطمه ‏ها)</big> ===
=== <big>روايت فواطم (فاطمه ‏ها)</big> ===
خط ۱۲۳: خط ۱۲۳:
<big>و اما متن روايت:</big>
<big>و اما متن روايت:</big>


<big>شمس ‏الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م 833 ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:</big>
<big>شمس ‏الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:</big>


<big>و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref><big>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</big></ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref><big>الغدير: ج 1 ص 196-197.</big></ref></big>
<big>و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref><big>الغدير: ج 1 ص 196-197.</big></ref></big>


<big>همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref><big>الغدير: ج 1 ص 197.</big></ref></big>
<big>همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref><big>الغدير: ج 1 ص 197.</big></ref></big>