زنان راوی غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
<big>ديگر اينكه اين روايت در يكى از كتاب‏ هاى اهل‏ سنت آمده است، و با بيست واسطه به پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله مى ‏رسد، و در سلسله مشايخ صاحب كتاب نيز يكى از بانوان اهل فضل به نام «زينب» و با كنيه «ام ‏محمد» دختر احمد بن عبدالرحيم، اهل بيت‏ المقدس قرار گرفته است. در برخى منابع شيعى روايتى در فضل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيان حضرت با همين سند و البته با افزايش يک «فاطمه» ديگر آمده است، كه متن آن را نيز در پايان خواهيم آورد.</big>
<big>ديگر اينكه اين روايت در يكى از كتاب‏ هاى اهل‏ سنت آمده است، و با بيست واسطه به پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله مى ‏رسد، و در سلسله مشايخ صاحب كتاب نيز يكى از بانوان اهل فضل به نام «زينب» و با كنيه «ام ‏محمد» دختر احمد بن عبدالرحيم، اهل بيت‏ المقدس قرار گرفته است. در برخى منابع شيعى روايتى در فضل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيان حضرت با همين سند و البته با افزايش يک «فاطمه» ديگر آمده است، كه متن آن را نيز در پايان خواهيم آورد.</big>


<big>نكته ديگر در سند اين حديث اين است كه آخرين راوى اين حديث از خاندان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام -  كه روايت را براى شخصى به نام بكر بن احمد نقل كرده است -  سه نفر از دختران امام موسى بن جعفرعليه السلام از جمله «فاطمه» هستند، كه ظاهراً همان فاطمه معصومه‏ عليها السلام است، و اين از معدود رواياتى است كه حضرت معصومه ‏عليها السلام آن را روايت كرده است.</big>
<big>نكته ديگر در سند اين حديث اين است كه آخرين راوى اين حديث از خاندان اهل‏ بيت ‏عليهم السلام -  كه روايت را براى شخصى به نام بكر بن احمد نقل كرده است -  سه نفر از دختران امام موسى بن جعفر عليه السلام از جمله «فاطمه» هستند، كه ظاهراً همان فاطمه معصومه‏ عليها السلام است، و اين از معدود رواياتى است كه حضرت معصومه ‏عليها السلام آن را روايت كرده است.</big>


<big>و اما متن روايت:</big>
<big>و اما متن روايت:</big>
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
<big>شمس ‏الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:</big>
<big>شمس ‏الدين محمد بن محمد دمشقى شافعى معروف به ابن‏ الجزرى (م ۸۳۳ ق) روايت غدير را به طرق مختلف در كتاب خود «اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام» آورده است، از جمله طريق مورد بحث را. مناسب است رشته كلام را به خود ابن‏ الجزرى واگذار كنيم:</big>


<big>و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref><big>الغدير: ج 1 ص 196-197.</big></ref></big>
<big>و الطف طريق وقع لهذا الحديث و أغربه ما حدثنا به شيخنا خاتمة الحفاظ ابوبكر محمد بن عبداللَّه بن المحبّ المقدسى مشافهة، اخبرتنا الشيخه امّ‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسية، عن ابى‏ المظفر محمد بن فتيان بن المثنى، اخبرنا ابوموسى محمد بن ابى ‏بكر الحافظ، اخبرنا ابن‏عمّه والدى القاضى ابوالقاسم عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد المدنى بقرائتى عليه، اخبرنا ظفر بن داعى العلوى باسترآباد، اخبرنا والدى و ابواحمد بن مطرف المطرفى، قالا: حدثنا ابوسعيد الادريسى اجازه فيما اخرجه فى تاريخ استرآباد، حدثنى محمد بن محمد بن الحسن ابوالعباس الرشيدى من ولد هارون الرشيد بسمرقند و ما كتبناه الا عنه، حدثنا ابوالحسن محمد بن جعفر الحلوانى، حدثنا على بن محمد بن جعفر الاهوازى مولى الرشيد، حدثنا بكر بن احمد القصرى <ref>بكر بن احمد كه در اينجا با عنوان «قصرى» آمده است، ظاهرا همان «بكر بن احمد العصرى» است، كه در كتب رجال از او نام برده شده و داراى كتاب مناقب بوده است. او از «عصر» شاخه‏ اى از «عبدالقيس» است، و گفته شده است كه نياى او «اشج» بر پيامبر صلى الله عليه وآله وارد شد و حضرت نخستين بار او را با عنوان «اشجّ» مخاطب ساخت.</ref>، حدثتنا فاطمة و زينب و امّ ‏كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد الصادق‏ عليه السلام: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين‏ عليه السلام، حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على، عن امّ‏ كلثوم بنت فاطمة بنت النبى‏ عليها السلام، عن فاطمةعليها السلام بنت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله، قالت: انسيتم قول رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم غدير خمّ: من كنت مولاه فعلى مولاه؟ و قوله‏ صلى الله عليه وآله: انت منّى بمنزلة هارون من موسى؟ <ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۶-۱۹۷.</ref></big>


<big>همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref><big>الغدير: ج 1 ص 197.</big></ref></big>
<big>همين حديث را با اين سند، يكى ديگر از علماى اهل‏ سنت به نام ابوموسى مدينى در كتاب خويش كه ويژه چنين رواياتى است آورده و آنگاه افزوده است: هذا الحديث مسلسل من وجه؛ و هو ان كل واحدة من الفواطم تروى عن عمّة لها. فهو رواية خمس بنات: اخ كل واحدة منهنّ عن عمتّها.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷.</ref></big>


<big>چنانكه اشاره شد، حديث ديگرى نيز با همين سند ولى با اضافه يک فاطمه ديگر درباره فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيانش وارد شده است. آن فاطمه نيز دختر امام على بن موسى الرضاعليه السلام است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام‏ كلثوم‏ عليهم السلام نقل مى‏كند. اين حديث را مرحوم [[علامه مجلسى]] از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:</big>
<big>چنانكه اشاره شد، حديث ديگرى نيز با همين سند ولى با اضافه يک فاطمه ديگر درباره فضيلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام و شيعيانش وارد شده است. آن فاطمه نيز دختر امام على بن موسى الرضاعليه السلام است كه روايت را از سه عمه بزرگوارش فاطمه معصومه و زينب و ام‏ كلثوم‏ عليهم السلام نقل مى‏كند. اين حديث را مرحوم [[علامه مجلسى]] از كتاب «مسلسلات» جعفر بن على بن احمد قمى اين گونه نقل كرده است:</big>


<big>حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال: حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref><big>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد.</big> </ref></big>، <big>قال: حدثنى بكر بن احنف<ref><big>به نظر مى‏ رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج 2 ص 71. بحار الانوار: ج 71 ص 388. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</big></ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام‏ كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على‏ عليه السلام، عن ام‏ كلثوم بنت على‏ عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول‏ اللَّه‏ عليها السلام، قالت: سمعت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يقول:</big>
<big>حدثنا محمد بن على بن الحسين، قال: حدثنى احمد بن زياد بن جعفر، قال: حدثنى ابوالقاسم جعفر بن محمد العلوى العريضى، قال: قال ابوعبداللَّه احمد بن محمد بن خليل، قال: اخبرنى على بن محمد بن جعفر الاهوازى <ref>همان «على بن محمد بن جعفر الاهوازى» است كه در سند «ابن الجزرى» با عنوان «مولى الرشيد» نام برده شد. </ref></big>، <big>قال: حدثنى بكر بن احنف<ref>به نظر مى‏ رسد «بكر بن احنف» همان «بكر بن احمد» است كه در سند «ابن الجزرى» واقع شده بود و كلمه «احنف» تصحيف همان «احمد» است. چنانكه راوى از «بكر» نيز در هر دو روايت يكى است و در كتب رجال نيز نامى از «بكر بن احنف» برده نشده است. شاهد ديگر اينكه مرحوم شيخ صدوق روايتى را از بكر بن احمد بن محمد از فاطمه بنت الرضا عليه السلام نقل مى ‏كند كه كسى جز همين بكر بن احمد نيست. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. در پاورقى بعد، متن حديث خواهد آمد. چنانكه گفتيم كلمه «القصرى» نيز در روايت «ابن الجزرى» مصحف همان «المصرى» است.</ref>، قال: حدثتنا فاطمة بنت على بن موسى الرضا عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و زينب و ام‏ كلثوم بنات موسى بن جعفرعليه السلام، قلن: حدثتنا فاطمة بنت جعفر بن محمد عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت محمد بن على ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة بنت على بن الحسين ‏عليه السلام، قالت: حدثتنى فاطمة و سكينة ابنتا الحسين بن على‏ عليه السلام، عن ام‏ كلثوم بنت على‏ عليه السلام، عن فاطمة بنت رسول‏ اللَّه‏ عليها السلام، قالت: سمعت رسول‏ اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يقول:</big>


<big>لمّا اُسرى بى الى السماء دخلت الجنة، فاذاً انا بقصر من درة بيضاء مجوّفة، و عليها باب مكلّل بالدرّ و الياقوت، و على الباب ستر. فرفعت راسى فاذاً مكتوب على الباب: لا اله الا اللَّه، محمد رسول ‏اللَّه، على ولى القوم. و اذاً مكتوب على الستر: بخٍّ بخٍّ، من مثل شيعة على؟ فدخلته، فاذاً انا بقصر من عقيق احمر مجوّف، و عليه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الاخضر. و اذاً على الباب ستر، فرفعت رأسى، فاذاً مكتوب على الباب: محمد رسول‏ اللَّه، على وصى المصطفى. و اذاً على الستر مكتوب: بشِّر شيعة على بطيب المولد.</big>
<big>لمّا اُسرى بى الى السماء دخلت الجنة، فاذاً انا بقصر من درة بيضاء مجوّفة، و عليها باب مكلّل بالدرّ و الياقوت، و على الباب ستر. فرفعت راسى فاذاً مكتوب على الباب: لا اله الا اللَّه، محمد رسول ‏اللَّه، على ولى القوم. و اذاً مكتوب على الستر: بخٍّ بخٍّ، من مثل شيعة على؟ فدخلته، فاذاً انا بقصر من عقيق احمر مجوّف، و عليه باب من فضة مكلّل بالزبرجد الاخضر. و اذاً على الباب ستر، فرفعت رأسى، فاذاً مكتوب على الباب: محمد رسول‏ اللَّه، على وصى المصطفى. و اذاً على الستر مكتوب: بشِّر شيعة على بطيب المولد.</big>


<big>فدخلته فاذاً انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف، لم أر احسن منه. و عليه باب من ياقوتة حمراء، مكلّلة بالولؤ، و على الباب ستر. فرفعت رأسى فاذاً مكتوب على الستر: شيعة على هم الفائزون. فقلت: حبيبى جبرئيل، لمن هذا؟ فقال: يا محمد، لابن‏ عمّك و وصيك على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام. يُحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على، و يُدعى الناس باسماء امهاتهم ماخلا شيعة على؛ فانهم يُدعون باسماء آبائهم. فقلت: حبيبى جبرئيل، و كيف ذاک؟ قال: لانهم احبّوا علياً، فطاب مولدهم .<ref>در اينكه آيا اساساً حضرت رضاعليه السلام فرزندى به جز امام محمد تقى‏ عليه السلام داشته است يا نه، ميان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و يک دختر به نام عايشه) براى حضرت ذكر كرده‏ اند، و برخى نيز چون شيخ مفيد در الارشاد، به جز حضرت جواد عليه السلام فرزند ديگرى را براى حضرتش ثابت نمى‏ دانند. ابن شهرآشوب فقط يک فرزند براى حضرت قائل است كه همان حضرت جواد عليه السلام باشد. برخى نيز علاوه بر امام جواد عليه السلام از فرزند ديگرى به نام موسى نام برده‏ اند، و برخى نيز پنج فرزند بر شمرده‏ اند (چهار پسر به نام‏هاى محمد، جعفر، حسن، ابراهيم، و يک دختر) . اعيان الشيعه: ج 2 ص 13. مناقب ابن شهرآشوب: ج 4 ص 367.
<big>فدخلته فاذاً انا بقصر من زمرّد اخضر مجوّف، لم أر احسن منه. و عليه باب من ياقوتة حمراء، مكلّلة بالولؤ، و على الباب ستر. فرفعت رأسى فاذاً مكتوب على الستر: شيعة على هم الفائزون. فقلت: حبيبى جبرئيل، لمن هذا؟ فقال: يا محمد، لابن‏ عمّك و وصيك على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام. يُحشر الناس كلهم يوم القيامة حفاة عراة الا شيعة على، و يُدعى الناس باسماء امهاتهم ماخلا شيعة على؛ فانهم يُدعون باسماء آبائهم. فقلت: حبيبى جبرئيل، و كيف ذاک؟ قال: لانهم احبّوا علياً، فطاب مولدهم .<ref>در اينكه آيا اساساً حضرت رضاعليه السلام فرزندى به جز امام محمد تقى‏ عليه السلام داشته است يا نه، ميان مورخان و ارباب تراجم اختلاف است. برخى تا شش فرزند (پنج پسر و يک دختر به نام عايشه) براى حضرت ذكر كرده‏ اند، و برخى نيز چون شيخ مفيد در الارشاد، به جز حضرت جواد عليه السلام فرزند ديگرى را براى حضرتش ثابت نمى‏ دانند. ابن شهرآشوب فقط يک فرزند براى حضرت قائل است كه همان حضرت جواد عليه السلام باشد. برخى نيز علاوه بر امام جواد عليه السلام از فرزند ديگرى به نام موسى نام برده‏ اند، و برخى نيز پنج فرزند بر شمرده‏ اند (چهار پسر به نام‏هاى محمد، جعفر، حسن، ابراهيم، و يک دختر) . اعيان الشيعه: ج ۲ ص ۱۳. مناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۳۶۷.    از روايت در متن و نيز روايت ديگرى كه مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام آورده و به آن اشاره دارد، به صراحت استفاده مى‏ شود كه حضرت رضا عليه السلام دخترى به نام «فاطمه» داشته باشد. متن روايت صدوق چنين است: محمد بن احمد بن الحسين، عن على بن محمد بن عنبسه، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمه بنت الرضا، عن ابيها، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه و عمّه زيد، عن ابيهما على بن الحسين، عن ابيه و عمّه، عن على بن ابى‏ طالب‏ عليهم السلام عن النبى ‏صلى الله عليه وآله، قال: من كفّ غضبه كفّ اللَّه عنه عذابه، و من حسن خلقه بلّغه اللَّه درجه الصائم القائم. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج ۲ ص ۷۱. بحار الانوار: ج ۷۱ ص ۳۸۸. از اين رو با توجه به مجموع گفته‏ هاى ياد شده و با عنايت به نام‏ هايى كه براى فرزندان حضرت بر شمرده‏ اند، مى‏ توان گفت امام رضا عليه السلام را داراى حداقل يک فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته‏ اند. </ref></big>


   از روايت در متن و نيز روايت ديگرى كه مرحوم شيخ صدوق در عيون اخبار الرضا عليه السلام آورده و به آن اشاره دارد، به صراحت استفاده مى‏ شود كه حضرت رضا عليه السلام دخترى به نام «فاطمه» داشته باشد. متن روايت صدوق چنين است: محمد بن احمد بن الحسين، عن على بن محمد بن عنبسه، عن بكر بن احمد بن محمد، عن فاطمه بنت الرضا، عن ابيها، عن ابيه، عن جعفر بن محمد، عن ابيه و عمّه زيد، عن ابيهما على بن الحسين، عن ابيه و عمّه، عن على بن ابى‏ طالب‏ عليهم السلام عن النبى ‏صلى الله عليه وآله، قال: من كفّ غضبه كفّ اللَّه عنه عذابه، و من حسن خلقه بلّغه اللَّه درجه الصائم القائم. عيون اخبار الرضا عليه السلام: ج 2 ص 71. بحار الانوار: ج 71 ص 388.
== <big>اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص ۳۷. اسرار غدير: ص ۲۷۲. واقعه قرآنى غدير: ص ۱۱۸.</ref></big> ==
 
از اين رو با توجه به مجموع گفته‏ هاى ياد شده و با عنايت به نام‏ هايى كه براى فرزندان حضرت بر شمرده‏ اند، مى‏ توان گفت امام رضا عليه السلام را داراى حداقل يک فرزند و حداكثر هشت فرزند دانسته‏ اند. </ref></big>
 
== <big>اتمام حجت بر بانوان با غدير<ref>چهارده قرن با غدير: ص 37. اسرار غدير: ص 272. واقعه قرآنى غدير: ص 118.</ref></big> ==
<big>يكى از اتمام حجت‏ ها بر بانوان، بيعت گرفتن از بانوان در غدير بود. توضيح اينكه برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى‏ ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى‏ كردند و سه روز به طول مى‏ انجاميد.</big>
<big>يكى از اتمام حجت‏ ها بر بانوان، بيعت گرفتن از بانوان در غدير بود. توضيح اينكه برنامه دوم پس از اتمام خطبه غدير بيعت همگانى بود كه بايد آن را اصلى‏ ترين قسمت مراسم بعد از خطابه دانست. در اين مراسم صد و بيست هزار نفر يكى يكى شركت مى‏ كردند و سه روز به طول مى‏ انجاميد.</big>


خط ۱۶۱: خط ۱۵۷:
<big>زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده‏ اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى‏ گفت قبل از آنكه پيمان با [[اهل سقيفه]] را محكم كنيم و با آنان بيعت كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى‏ كرديم! حضرت فرمود:</big>
<big>زنان سخنان حضرت را براى مردان خود نقل كردند، و در پى آن عده‏ اى از سرشناسان مهاجر و انصار به عنوان عذرخواهى نزد حضرت آمدند و عرض كردند: اى سيدة النساء، اگر ابوالحسن اين مطالب را براى ما مى‏ گفت قبل از آنكه پيمان با [[اهل سقيفه]] را محكم كنيم و با آنان بيعت كنيم، ما هرگز به جاى او با ديگرى بيعت نمى‏ كرديم! حضرت فرمود:</big>


<big>از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است. (و در روايتى فرمود:) بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. (و به روايتى فرمود:) آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!<ref>بحار الانوار: ج 43 ص 161. دلائل الامامة: ص 38. خصال: ص 173. </ref></big>
<big>از من دور شويد، كه عذرى از شما پذيرفته نيست بعد از آنكه عذرهايتان خواسته شده است. بعد از كوتاهى شما جايى براى امر و نهى باقى نمانده است. (و در روايتى فرمود:) بعد از روز غدير خم خداوند هيچ دليل و عذرى (در برابر ولايت) براى احدى باقى نگذاشته است. (و به روايتى فرمود:) آيا پدرم در روز غدير خم براى احدى عذرى باقى گذاشت؟!<ref>بحار الانوار: ج ۴۳ ص ۱۶۱. دلائل الامامة: ص ۳۸. خصال: ص ۱۷۳. </ref></big>


== <big>حضور بانوان در غدير و در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص 49. واقعه قرآنى غدير: ص 74. سخنرانى استثنائى غدير: ص 21.</ref></big> ==
== <big>حضور بانوان در غدير و در خطبه غدير<ref>اسرار غدير: ص ۴۹. واقعه قرآنى غدير: ص ۷۴. سخنرانى استثنائى غدير: ص ۲۱.</ref></big> ==
<big>يكى از نكات ماجراى غدير همگانى بودن و گستردگى مخاطبان آن است. آن روز كه صد و بيست هزار نفر در برابر منبر غدير گوش به سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله سپرده بودند، تركيب خانوادگى جالبى تشكيل دهنده آن مخاطبين بود.</big>
<big>يكى از نكات ماجراى غدير همگانى بودن و گستردگى مخاطبان آن است. آن روز كه صد و بيست هزار نفر در برابر منبر غدير گوش به سخنان پيامبرصلى الله عليه وآله سپرده بودند، تركيب خانوادگى جالبى تشكيل دهنده آن مخاطبين بود.</big>


خط ۱۷۲: خط ۱۶۸:
<big>در كنار اين نكته، يكى از نكات مورد توجه در [[خطبه غدير]]، حضور بانوان در جمع مستمعين خطبه است. در روز غدير و پس اقامه نماز جماعت و آماده ‏سازى منبر غدير، مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.</big>
<big>در كنار اين نكته، يكى از نكات مورد توجه در [[خطبه غدير]]، حضور بانوان در جمع مستمعين خطبه است. در روز غدير و پس اقامه نماز جماعت و آماده ‏سازى منبر غدير، مردم ناظر بودند كه پيامبر صلى الله عليه وآله بر فراز آن منبر ايستادند و اميرالمؤمنين ‏عليه السلام را فرا خواندند و به او دستور دادند بالاى منبر بيايد و در سمت راستش بايستد.</big>


<big>سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه وآله را به خوبى مى‏ ديدند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله سخنرانيِ تاريخي و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.<ref>بحار الانوار: ج 21 ص 387 و ج 37 ص 209. عوالم العلوم: ج 3/15  ص 44، 97 ، 301 ، 302 . اثبات الهداة: ج 2 ص 267 ح 387 ، 391 . احقاق الحق: ج 21 ص 53 ، 57 .</ref></big>
<big>سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شوند. زنان نيز در قسمتى از مجلس نشستند كه پيامبر صلى الله عليه وآله را به خوبى مى‏ ديدند. پس از آماده شدن مردم، پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله سخنرانی تاريخی و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۱ ص ۳۸۷ و ج ۳۷ ص ۲۰۹. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۴۴، ۹۷ ، ۳۰۱ ، ۳۰۲ . اثبات الهداة: ج ۲ ص ۲۶۷ ح ۳۸۷ ، ۳۹۱ . احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۵۳ ، ۵۷ .</ref></big>


== <big>روايت غدير توسط بانوان<ref>اسرار غدير: ص 107. چهارده قرن با غدير: ص 121. ماهنامه كوثر (ويژه ‏نامه غدير، ش سال اول، ارديبهشت 1376) : ص 80-85 .</ref></big> ==
== <big>روايت غدير توسط بانوان<ref>اسرار غدير: ص ۱۰۷. چهارده قرن با غدير: ص ۱۲۱. ماهنامه كوثر (ويژه ‏نامه غدير، ش ۲، سال اول، ارديبهشت ۱۳۷۶) : ص ۸۰-۸۵ .</ref></big> ==
<big>كتب مفصلى در زمينه بحث‏ هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به [[سند حديث غدير]] تأليف شده است.</big>
<big>كتب مفصلى در زمينه بحث‏ هاى رجالى و تاريخىِ مربوط به [[سند حديث غدير]] تأليف شده است.</big>


خط ۱۸۳: خط ۱۷۹:
<big>اولين پذيرنده اسلام حضرت [[خديجه‏ عليها السلام]] و اولين شهيده جناب سميه مادر [[عمّار]] و نيز بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى ‏شدند، نمونه روشنى از ارزش زنان در دين اسلام را به نمايش مى‏ گذارند. همچنين حضور زنان در [[حجة الوداع]] بارزترين و ماندگارترين نوع ارزش والاى بانوان است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى‏ شود:</big>
<big>اولين پذيرنده اسلام حضرت [[خديجه‏ عليها السلام]] و اولين شهيده جناب سميه مادر [[عمّار]] و نيز بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى ‏شدند، نمونه روشنى از ارزش زنان در دين اسلام را به نمايش مى‏ گذارند. همچنين حضور زنان در [[حجة الوداع]] بارزترين و ماندگارترين نوع ارزش والاى بانوان است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى‏ شود:</big>


=== <big>1- اخبار زنان صحابى</big> ===
=== <big>اخبار زنان صحابى</big> ===
<big>يكى از نكات سفر [[حجة الوداع]]، حضور بانوان در اين سفر است. در اين سفر، همه زنان و اهل‏ بيت پيامبرعليهم السلام با وى همراه بودند.<ref><big>الغدير: ج 1 ص 9.</big></ref></big>  
<big>يكى از نكات سفر [[حجة الوداع]]، حضور بانوان در اين سفر است. در اين سفر، همه زنان و اهل‏ بيت پيامبرعليهم السلام با وى همراه بودند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۹.</ref></big>  


<big>گروهى از اين بانوان حديث غدير را نقل كرده ‏اند، كه نام و روايتشان چنين است:</big>
<big>گروهى از اين بانوان حديث غدير را نقل كرده ‏اند، كه نام و روايتشان چنين است:</big>


==== <big>يک) حضرت زهرا عليها السلام</big> ====
<big>'''يک) حضرت زهرا عليها السلام'''</big>
 
<big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام يگانه يادگار رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله است، كه همچون ديگر اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بارها به يادآورى واقعه غدير پرداخت.</big>
<big>حضرت فاطمه زهرا عليها السلام يگانه يادگار رسول اكرم ‏صلى الله عليه وآله است، كه همچون ديگر اهل ‏بيت ‏عليهم السلام بارها به يادآورى واقعه غدير پرداخت.</big>


<big>نگاهى به سخنان آن بزرگوار جايگاه وى در عرصه اخبار غدير را آشكار مى‏ سازد:</big>
<big>نگاهى به سخنان آن بزرگوار جايگاه وى در عرصه اخبار غدير را آشكار مى‏ سازد:</big>


<big>الف) گروهى از انصار براى توجيه خطاى خويش در غصب خلافت به حضرت زهرا عليها السلام گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعت با ديگران مى‏ شنيديم با غير على‏ عليه السلام بيعت نمى ‏كرديم. حضرت فرمود: آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟!<ref>الخصال: ج 1 ص 173. عوالم العلوم: ج 11 ص 467.</ref></big>
<big>الف) گروهى از انصار براى توجيه خطاى خويش در غصب خلافت به حضرت زهرا عليها السلام گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعت با ديگران مى‏ شنيديم با غير على‏ عليه السلام بيعت نمى ‏كرديم. حضرت فرمود: آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟!<ref>الخصال: ج ۱ ص ۱۷۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۶۷.</ref></big>
 
 


<big>ب) حضرت در جواب محمود بن لبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله دليلى بر امامت على‏ عليه السلام داريد؟ فرمود: شگفتا! آيا روز غدير را فراموش كرديد؟ محمود بن لبيد گفت: آن روز چنان بود، ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده بگوييد. حضرت فرمود: خدا را شاهد مى‏ گيرم شنيدم پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: على‏ عليه السلام بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مى دهم. على ‏عليه السلام امام و جانشين بعد از من است، و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين‏ عليهم السلام امامان نيک هستند.</big>
<big>ب) حضرت در جواب محمود بن لبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر صلى الله عليه وآله دليلى بر امامت على‏ عليه السلام داريد؟ فرمود: شگفتا! آيا روز غدير را فراموش كرديد؟ محمود بن لبيد گفت: آن روز چنان بود، ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده بگوييد. حضرت فرمود: خدا را شاهد مى‏ گيرم شنيدم پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: على‏ عليه السلام بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مى دهم. على ‏عليه السلام امام و جانشين بعد از من است، و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين‏ عليهم السلام امامان نيک هستند.</big>


<big>اگر از آنان اطاعت كنيد شما را هدايت خواهند كرد، و اگر با آنان مخالفت ورزيد تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود.<ref>الخصال: ج 1 ص 173. عوالم العلوم: ج 11 ص 467. </ref></big>
<big>اگر از آنان اطاعت كنيد شما را هدايت خواهند كرد، و اگر با آنان مخالفت ورزيد تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود.<ref>الخصال: ج ۱ ص ۱۷۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۶۷. </ref></big>
 
<big>روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مى‏دارد كه فاطمه‏ عليها السلام حديث غدير را چنين بيان فرمود: قال رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى‏ عليه السلام وليه، و من كنت امامه فعلى‏ عليه السلام امامه<ref>احقاق الحق: ج 2 ص 460. و در فيض القدير: ص 391، چنين آمده است: من كنت وليه فعلى وليه و امامه. </ref>هر كس من سرپرست اويم على‏ عليه السلام سرپرست او است، و هر كس من امام او هستم على‏ عليه السلام امام او است.</big>
 


<big>روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مى‏دارد كه فاطمه‏ عليها السلام حديث غدير را چنين بيان فرمود: قال رسول‏ الله‏ صلى الله عليه وآله: من كنت وليه فعلى‏ عليه السلام وليه، و من كنت امامه فعلى‏ عليه السلام امامه<ref>احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. و در فيض القدير: ص ۳۹۱، چنين آمده است: من كنت وليه فعلى وليه و امامه. </ref>هر كس من سرپرست اويم على‏ عليه السلام سرپرست او است، و هر كس من امام او هستم على‏ عليه السلام امام او است.</big>


<big>ج) احتجاجى از فاطمه زهرا عليها السلام به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است: قالت: انسيتم قول رسول ‏الله صلى الله عليه وآله يوم غدير خم:</big>
<big>ج) احتجاجى از فاطمه زهرا عليها السلام به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت شده است: قالت: انسيتم قول رسول ‏الله صلى الله عليه وآله يوم غدير خم:</big>


<big>من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام<ref>الغدير: ج 1 ص 197. احقاق الحق: ج 6 ص 282. ارجح المطالب: ص 571 . فيض القدير: ص 390. </ref>آيا سخن رسول‏ خداصلى الله عليه وآله در روز غدير خم را فراموش كرده‏ ايد كه فرمود:</big>
<big>من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۹۷. احقاق الحق: ج ۶ ص ۲۸۲. ارجح المطالب: ص ۵۷۱ . فيض القدير: ص ۳۹۰. </ref>آيا سخن رسول‏ خداصلى الله عليه وآله در روز غدير خم را فراموش كرده‏ ايد كه فرمود:</big>


<big>هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است. و آيا سخنش را فراموش كرده ‏ايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى‏ عليهما السلام هستى.</big>
<big>هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است. و آيا سخنش را فراموش كرده ‏ايد كه فرمود: تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسى‏ عليهما السلام هستى.</big>


<big>د) اضافه بر اين ها و مهم ‏تر اينكه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام به انصار و مهاجرين صرف نمود.</big>
<big>د) اضافه بر اين ها و مهم ‏تر اينكه حضرت فاطمه زهرا عليها السلام عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرالمومنين‏ عليه السلام به انصار و مهاجرين صرف نمود.</big>
خط ۲۱۷: خط ۲۰۸:
<big>تا آنجا كه سرانجام در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت شد.</big>
<big>تا آنجا كه سرانجام در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت شد.</big>


==== <big>دو. ام ‏سلمه</big> ====
<big>'''دو) ام ‏سلمه'''</big>
<big>حضور همسران پيامبرصلى الله عليه وآله از جمله ام ‏سلمه در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.<ref>معارج النبوة: ج 2 ص 318. </ref></big>
 
<big>حضور همسران پيامبرصلى الله عليه وآله از جمله ام ‏سلمه در مراسم غدير در كتب مختلف مورد تأكيد قرار گرفته است.<ref>معارج النبوة: ج ۲ ص ۳۱۸. </ref></big>


<big>صاحب «روضة الصفا» مى‏ گويد: چون حضرت رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود.</big>
<big>صاحب «روضة الصفا» مى‏ گويد: چون حضرت رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه» در شأن اميرالمؤمنين ‏عليه السلام فرمود.</big>


<big>سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به تهنيت على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص388، 389.</ref></big>
<big>سپس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در خيمه ديگر بنشيند. بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على‏ عليه السلام رفتند و زبان به تهنيت على‏ عليه السلام گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند، امّهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على‏ عليه السلام رفتند و او را تهنيت دادند.<ref>فيض القدير: ص۳۸۸، ۳۸۹.</ref></big>


<big>ام‏ سلمه يكى از دو زن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى‏ گويد: اخذ رسول ‏الله‏ صلى الله عليه وآله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم، فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه. فقال: من كنت مولاه فعلى ‏عليه السلام مولاه. ثم قال: ايها الناس، انى مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى، و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض<ref>الغدير: ج 1 ص17، 18. ملحقات احقاق الحق: ص 53 . معجم رجال الحديث: ج 23 ص 177.</ref></big>:
<big>ام‏ سلمه يكى از دو زن پيامبرصلى الله عليه وآله است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى‏ گويد: اخذ رسول ‏الله‏ صلى الله عليه وآله بيد على‏ عليه السلام بغدير خم، فرفعها حتى رأينا بياض ابطيه. فقال: من كنت مولاه فعلى ‏عليه السلام مولاه. ثم قال: ايها الناس، انى مخلف فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتى، و لن يفترقا حتى يردا علىّ الحوض<ref>الغدير: ج ۱ ص۱۷، ۱۸. ملحقات احقاق الحق: ص ۵۳ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۷۷.</ref></big>:


<big>در غدير خم رسول ‏خداصلى الله عليه وآله دست على‏ عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم.</big>
<big>در غدير خم رسول ‏خداصلى الله عليه وآله دست على‏ عليه السلام را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم.</big>
خط ۲۳۴: خط ۲۲۶:
<big>او به فرزندش چنين وصيت كرد: يا بنىّ، الزمه. فلا و اللَّه ما رأيت بعد نبيك ‏صلى الله عليه وآله اماماً غيره: پسركم، همراهش (على‏ عليه السلام) باش.</big>
<big>او به فرزندش چنين وصيت كرد: يا بنىّ، الزمه. فلا و اللَّه ما رأيت بعد نبيك ‏صلى الله عليه وآله اماماً غيره: پسركم، همراهش (على‏ عليه السلام) باش.</big>


<big>به خدا قسم بعد از پيامبرت‏ صلى الله عليه وآله امامى غير او نديدم.<ref>اعلام النساء: ص 651 . بصائر الدرجات: ص 183 ح 4. </ref></big>
<big>به خدا قسم بعد از پيامبرت‏ صلى الله عليه وآله امامى غير او نديدم.<ref>اعلام النساء: ص ۶۵۱ . بصائر الدرجات: ص ۱۸۳ ح ۴. </ref></big>


<big>همچنين ام ‏سلمه روايات ديگرى نيز درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نقل كرده است.</big>
<big>همچنين ام ‏سلمه روايات ديگرى نيز درباره اميرالمؤمنين ‏عليه السلام از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله نقل كرده است.</big>


==== <big>سه. اسماء بنت عميس</big> ====
<big>'''سه) اسماء بنت عميس'''</big>
<big>او به دليل تقرب به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام روايات فراوانى نقل كرده است. تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله دارد، كه بسيارى از آنها در منزلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.<ref>اعيان الشيعة: ج 3 ص 408. جامع الرواة: ج 2 ص 455. الخلاف (طوسى): ج 1 ص 5. </ref></big>
 
<big>او به دليل تقرب به اهل ‏بيت ‏عليهم السلام روايات فراوانى نقل كرده است. تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله دارد، كه بسيارى از آنها در منزلت اميرالمؤمنين‏ عليه السلام است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۰۸. جامع الرواة: ج ۲ ص ۴۵۵. الخلاف (طوسى): ج ۱ ص ۵. </ref></big>


<big>اسماء از سابقين در اسلام است؛ او از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم ايمان بياورند، به همراه همسرش جناب جعفر به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و اسلام اختيار نمود، و نيز به همراه جعفر به [[حبشه]] مهاجرت كرد.</big>
<big>اسماء از سابقين در اسلام است؛ او از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم ايمان بياورند، به همراه همسرش جناب جعفر به خدمت پيامبرصلى الله عليه وآله آمد و اسلام اختيار نمود، و نيز به همراه جعفر به [[حبشه]] مهاجرت كرد.</big>
خط ۲۴۵: خط ۲۳۸:
<big>بعد از شهادت [[جعفر طيار]] به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبرصلى الله عليه وآله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهراعليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام از جمله همسران حضرت على‏ عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شد.</big>
<big>بعد از شهادت [[جعفر طيار]] به عقد [[ابوبكر بن ابى قحافه|ابوبكر]] در آمد، و از وى صاحب محمد شد. در آن زمان كه همسر ابوبكر بود، توطئه قتل وصى پيامبرصلى الله عليه وآله را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهراعليها السلام بود. او بعد از شهادت حضرت فاطمه ‏عليها السلام از جمله همسران حضرت على‏ عليه السلام شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرالمؤمنين ‏عليه السلام شد.</big>


<big>زمانى كه اسماء در [[حجة الوداع]] شركت جست همسر ابوبكر بود، و [[محمد بن ابى‏ بكر]] نيز در مسير حجة الوداع متولد شد. [[ابن‏ عقده]] در «كتاب الولاية» [[حديث غدير]] را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج 1 ص 17. </ref>اسماء همچنين از راويان حديث [[ردّ الشمس]] به شمار مى‏ رود.<ref>الامالى (صدوق): ص55، 56. الارشاد: ص163، 164.</ref></big>
<big>زمانى كه اسماء در [[حجة الوداع]] شركت جست همسر ابوبكر بود، و [[محمد بن ابى‏ بكر]] نيز در مسير حجة الوداع متولد شد. [[ابن‏ عقده]] در «كتاب الولاية» [[حديث غدير]] را از او روايت كرده است.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۱۷. </ref>اسماء همچنين از راويان حديث [[ردّ الشمس]] به شمار مى‏ رود.<ref>الامالى (صدوق): ص۵۵، ۵۶. الارشاد: ص۱۶۳، ۱۶۴.</ref></big>
 
<big>'''چهار) امّ ‏هانى بنت ابى ‏طالب'''</big>
 
<big>او خواهر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است و نامش «فاخته» است.<ref>اعيان الشيعة: ج ۳ ص ۴۸۸. </ref>ام‏ هانى از روايان<ref>رجال البرقى: ص ۶۰. </ref>و اصحاب<ref>رجال الشيخ الطوسى: ص ۳۳. </ref>پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بود.</big>


==== <big>چهار. امّ ‏هانى بنت ابى ‏طالب</big> ====
<big>پيامبرصلى الله عليه وآله ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند.<ref>تنقيح المقال: ج ۳ ص ۷۳. معجم رجال الحديث: ج ۳۳ ص ۸۸۱. </ref></big>
<big>او خواهر اميرالمؤمنين ‏عليه السلام است و نامش «فاخته» است.<ref>اعيان الشيعة: ج 3 ص 488. </ref>ام‏ هانى از روايان<ref>رجال البرقى: ص 60 . </ref>و اصحاب<ref>رجال الشيخ الطوسى: ص 33. </ref>پيامبر اكرم‏ صلى الله عليه وآله بود.</big>


<big>پيامبرصلى الله عليه وآله ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم» خواند.<ref>تنقيح المقال: ج 3 ص 73. معجم رجال الحديث: ج 33 ص 881 . </ref></big>
<big>اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين<ref>اعلام النساء: ص ۴۸۸. ارجح المطالب: ص ۳۳۷. </ref>و غدير را از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله روايت كرده است. او درباره واقعه غدير مى‏ گويد:</big>


<big>اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين<ref>اعلام النساء: ص 488. ارجح المطالب: ص 337. </ref>و غدير را از پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله روايت كرده است. او درباره واقعه غدير مى‏ گويد:</big>
<big>رسول‏ خداصلى الله عليه وآله از حج بازگشت تا در غدير خم فرود آمد. سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين فرمود: اى مردم، هر كس من مولاى او هستم پس على‏ عليه السلام مولاى او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار. هر كس او را زبون سازد زبون گردان، و هر كس او را يارى كند يارى كن.<ref>ينابيع المودة: ص ۴۰. اعلام النساء: ص ۴۸۹. الغدير: ج ۱ ص ۱۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۳. </ref></big>


<big>رسول‏ خداصلى الله عليه وآله از حج بازگشت تا در غدير خم فرود آمد. سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين فرمود: اى مردم، هر كس من مولاى او هستم پس على‏ عليه السلام مولاى او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و هر كس با او دشمنى كند دشمن بدار. هر كس او را زبون سازد زبون گردان، و هر كس او را يارى كند يارى كن.<ref>ينابيع المودة: ص 40. اعلام النساء: ص 489. الغدير: ج 1 ص 18. احقاق الحق: ج 2 ص 463. </ref></big>
<big>'''پنج) عايشه دختر ابى‏ بكر'''</big>


==== <big>پنج. عايشه دختر ابى‏ بكر</big> ====
<big>او در شمار همسران پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله و حاضران در [[حجة الوداع]] جاى داشت. در كتب مختلف [[اهل‏ سنت]] [[روايت غدير]] از وى نقل شده است.</big>
<big>او در شمار همسران پيامبر اكرم ‏صلى الله عليه وآله و حاضران در [[حجة الوداع]] جاى داشت. در كتب مختلف [[اهل‏ سنت]] [[روايت غدير]] از وى نقل شده است.</big>


<big>ابن‏ عقده در «حديث الولاية» روايت او را نيز ذكر مى‏ كند.<ref>الغدير: ج 1 ص 48. احقاق الحق: ج 2 ص 460. </ref></big>
<big>ابن‏ عقده در «حديث الولاية» روايت او را نيز ذكر مى‏ كند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۴۸. احقاق الحق: ج ۲ ص ۴۶۰. </ref></big>


<big>بررسى موضع‏ گيرى‏ هاى وى و تطبيق آن با عملكرد ام‏سلمه همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله كه در تاريخ از خود بر جاى نهاده، تحقيق در انگيزه‏ ها، تعيين جهت‏ گيرى‏ ها و موقعيت‏ هاى آن دو، مى ‏تواند براى تمام بانوان نمونه‏ هايى تجربه شده و تاريخى و الگويى عملى و آكنده از راهكار باشد.</big>
<big>بررسى موضع‏ گيرى‏ هاى وى و تطبيق آن با عملكرد ام‏سلمه همسر ديگر پيامبرصلى الله عليه وآله كه در تاريخ از خود بر جاى نهاده، تحقيق در انگيزه‏ ها، تعيين جهت‏ گيرى‏ ها و موقعيت‏ هاى آن دو، مى ‏تواند براى تمام بانوان نمونه‏ هايى تجربه شده و تاريخى و الگويى عملى و آكنده از راهكار باشد.</big>


==== <big>شش. فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب</big> ====
<big>'''شش) فاطمه دختر حمزة بن عبدالمطلب'''</big>
<big>وى از صحابيات مشهور پيامبرصلى الله عليه وآله است. ابن‏ عقده و منصور رازى حديث غدير را از وى نقل كرده ‏اند.<ref>الغدير: ج 1 ص 58 .</ref></big>


==== <big>هفت. همسر زيد بن ارقم</big> ====
<big>وى از صحابيات مشهور پيامبرصلى الله عليه وآله است. ابن‏ عقده و منصور رازى حديث غدير را از وى نقل كرده ‏اند.<ref>الغدير: ج ۱ ص ۵۸.</ref></big>
<big>از جمله كسانى كه [[حديث غدير]] را روايت كرده ‏اند زيد بن ارقم و نيز همسر وى مى‏ باشد.<ref>الميزان: ص 59 . </ref></big>


=== <big>2- روايات زنان تابعى و...</big> ===
<big>'''هفت) همسر زيد بن ارقم'''</big>
<big>يك تا ده. در ميان روايات غدير، روايتى با ده سند به چشم مى‏ خورد كه همه راويانش بانوان هستند. نام اين بانوان چنين است:</big>


==== <big>الشيخة ام‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسيه</big> ====
<big>از جمله كسانى كه [[حديث غدير]] را روايت كرده ‏اند زيد بن ارقم و نيز همسر وى مى‏ باشد.<ref>الميزان: ص ۵۹. </ref></big>


==== <big>فاطمه معصومه دختر امام موسى بن جعفرعليه السلام</big> ====
===<big>روايات زنان تابعى و...</big>===
<big>يک تا ده. در ميان روايات غدير، روايتى با ده سند به چشم مى‏ خورد كه همه راويانش بانوان هستند. نام اين بانوان چنين است:</big>


==== <big>زينب دختر امام موسى بن جعفرعليه السلام</big> ====
# <big>الشيخة ام‏ محمد زينب ابنة احمد بن عبدالرحيم المقدسيه</big>
# <big>فاطمه معصومه دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام</big>
# <big>زينب دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام</big>
# <big>ام‏ كلثوم دختر امام موسى بن جعفر عليه السلام</big>
# <big>فاطمه دختر امام جعفر بن محمد صادق‏ عليه السلام</big>
# <big>فاطمه دختر امام محمد بن على باقر عليه السلام</big>
# <big>فاطمه دختر امام على بن حسين سجاد عليه السلام</big>
# <big>فاطمه دختر امام حسين بن على‏ عليه السلام</big>
# <big>سكينه دختر امام حسين بن على ‏عليه السلام</big>
# <big>ام‏ كلثوم دختر فاطمه زهرا عليها السلام</big>


==== <big>ام‏ كلثوم دختر امام موسى بن جعفرعليه السلام</big> ====
<big>اين گروه از فاطمه زهرا عليها السلام نقل كرده ‏اند كه حضرت فرمود: انسيتم قول رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام<ref>اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام (جزرى) : ص ۳۲. احقاق الحق: ج ۲۱ ص ۲۶، ۲۷ . بحار الانوار: ج ۳۶ ص ۳۵۳. عوالم العلوم: ج ۱۱ ص ۴۴۴. اثبات الهدى: ج ۲ ص ۵۵۳ و ج ۳ ص ۱۲۷. اعلام النساء المؤمنات: ص ۵۷۸. </ref>: آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است؟ و آيا گفتارش را فراموش كرديد كه فرمود: اى على، جايگاه تو در برابر من مانند جايگاه هارون در برابر موسى‏ عليهما السلام است؟</big>


==== <big>فاطمه دختر امام جعفر بن محمد صادق‏ عليه السلام</big> ====
<big>'''يازده) عايشه بنت سعد'''</big>


==== <big>فاطمه دختر امام محمد بن على باقرعليه السلام</big> ====
<big>الف) عايشه بنت سعد بيشتر روايت ‏هايش را از پدرش سعد بن ابى‏ وقاص <ref>الخصائص (نسائى) : ص ۴۷۳.</ref> نقل مى‏ كند، و نزد ابن‏ حجر از راويان موثق به شمار مى‏ رود. <ref>التقريب (ابن‏ حجر) : ص ۴۷۳.</ref> او روايت غدير را از زبان پدرش چنين بازگو مى‏ كند: كنّا مع رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح: و هو متوجه الى المدينة) . فلما بلغ غدير خم، وقف للناس، ثم ردّ من تبعه و لحقه من تخلّف. فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس، من وليكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله، ثلاثاً. ثم اخذ بيد على‏ عليه السلام فأقامه، ثم قال: من كان اللَّه و رسوله وليه فهذا وليه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه <ref>الغدير: ج ۱ ص ۳۸- ۴۱ . براى روايات ديگر او در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مراجعه شود به: اسنى المطالب: ص ۵۲ . ملحقات احقاق الحق: ص ۱۹۰،۱۸۹.</ref>:</big>


==== <big>فاطمه دختر امام على بن حسين سجادعليه السلام</big> ====
<big>با رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در راه مكه بوديم و او به سوى مكه توجه داشت (در نسخه‏ هاى صحيح مى‏ خوانيم كه به مدينه توجه داشت) . وقتى به غدير خم رسيد ايستاد، تا آنان كه جلو بودند رسيدند. مردم پيرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود: اى مردم، سرپرست شما كيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش. آنگاه دست على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: هر كس خدا و رسول او سرپرستش هستند اين سرپرست او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و آن كس كه با او دشمنى مى‏ ورزد دشمن بدار.</big>
 
==== <big>فاطمه دختر امام حسين بن على‏ عليه السلام</big> ====
 
==== <big>سكينه دختر امام حسين بن على ‏عليه السلام</big> ====
 
==== <big>ام‏ كلثوم دختر فاطمه زهرا عليها السلام</big> ====
<big>اين گروه از فاطمه زهرا عليها السلام نقل كرده ‏اند كه حضرت فرمود: انسيتم قول رسول‏ اللَّه ‏صلى الله عليه وآله يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلى‏ عليه السلام مولاه، و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى‏ عليهما السلام<ref>اسنى المطالب فى مناقب على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام (جزرى) : ص 32. احقاق الحق: ج 21 ص 26، 27 . بحار الانوار: ج 36 ص 353. عوالم العلوم: ج 11 ص 444. اثبات الهدى: ج 2 ص 553 و ج 3 ص 127. اعلام النساء المؤمنات: ص 578 </ref>: آيا سخن رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در روز غدير را فراموش كرديد كه فرمود: هر كس من مولاى او هستم على‏ عليه السلام مولاى او است؟ و آيا گفتارش را فراموش كرديد كه فرمود: اى على، جايگاه تو در برابر من مانند جايگاه هارون در برابر موسى‏ عليهما السلام است؟</big>
 
==== <big>يازده. عايشه بنت سعد</big> ====
<big>الف) عايشه بنت سعد بيشتر روايت ‏هايش را از پدرش سعد بن ابى‏ وقاص <ref><big>الخصائص (نسائى) : ص 473.</big></ref> نقل مى‏ كند، و نزد ابن‏ حجر از راويان موثق به شمار مى‏ رود. <ref><big>التقريب (ابن‏حجر) : ص 473.</big></ref> او روايت غدير را از زبان پدرش چنين بازگو مى‏ كند: كنّا مع رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح: و هو متوجه الى المدينة) . فلما بلغ غدير خم، وقف للناس، ثم ردّ من تبعه و لحقه من تخلّف. فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس، من وليكم؟ قالوا: اللَّه و رسوله، ثلاثاً. ثم اخذ بيد على‏ عليه السلام فأقامه، ثم قال: من كان اللَّه و رسوله وليه فهذا وليه. اللهم وال من والاه، و عاد من عاداه <ref><big>الغدير: ج 1 ص 38- 41 . براى روايات ديگر او در فضائل اميرالمؤمنين‏ عليه السلام مراجعه شود به: اسنى المطالب: ص 52 . ملحقات احقاق الحق: ص 190،189.</big></ref>:</big>


<big>با رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در راه مكه بوديم و او به سوى مكه توجه داشت (در نسخه‏ هاى صحيح مى‏ خوانيم كه به مدينه توجه داشت) . وقتى به غدير خم رسيد ايستاد، تا آنان كه جلو بودند رسيدند. مردم پيرامونش گرد آمدند و حضرت فرمود: اى مردم، سرپرست شما كيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش. آنگاه دست على‏ عليه السلام را بلند كرد و فرمود: هر كس خدا و رسول او سرپرستش هستند اين سرپرست او است. خدايا، هر كس او را دوست دارد دوست بدار، و آن كس كه با او دشمنى مى‏ ورزد دشمن بدار.</big>




<big>دوازده. عايشه بنت سعد حديث ديگرى نيز از پدرش روايت كرده كه ولايت حضرت على‏ عليه السلام را آشكار مى ‏سازد:</big>
<big>دوازده. عايشه بنت سعد حديث ديگرى نيز از پدرش روايت كرده كه ولايت حضرت على‏ عليه السلام را آشكار مى ‏سازد:</big>


<big>سمعت ابى يقول: سمعت رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم الجحفة؛ فاخذ بيد على‏ عليه السلام فخطب فحمد للَّه و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول‏ اللَّه. ثم اخذ بيد على‏ عليه السلام فرفعها، فقال: هذا وليى و يؤدّى عنّى دَينى، و انا موالى من والاه، و معادى من عاداه <ref><big>الغدير: ج 1 ص 38- 41 .</big></ref> :</big>
<big>سمعت ابى يقول: سمعت رسول ‏اللَّه‏ صلى الله عليه وآله يوم الجحفة؛ فاخذ بيد على‏ عليه السلام فخطب فحمد للَّه و اثنى عليه، ثم قال: ايها الناس، انى وليكم. قالوا: صدقت يا رسول‏ اللَّه. ثم اخذ بيد على‏ عليه السلام فرفعها، فقال: هذا وليى و يؤدّى عنّى دَينى، و انا موالى من والاه، و معادى من عاداه <ref>الغدير: ج ۱ ص ۳۸- ۴۱.</ref>:</big>


<big>شنيدم پدرم گفت كه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در روز جحفه دست على ‏عليه السلام را گرفت؛ خطبه خواند، و خداى را سپاس گفت و ستايش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى اى رسول‏ خدا. سپس دست على‏ عليه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود: اين جانشين من است و دِين مرا ادا مى‏ كند. من دوست دار كسى هستم كه او را دوست دارد، و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى بورزد.</big>
<big>شنيدم پدرم گفت كه رسول‏ خدا صلى الله عليه وآله در روز جحفه دست على ‏عليه السلام را گرفت؛ خطبه خواند، و خداى را سپاس گفت و ستايش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى اى رسول‏ خدا. سپس دست على‏ عليه السلام را گرفت و بالا برد و فرمود: اين جانشين من است و دِين مرا ادا مى‏ كند. من دوست دار كسى هستم كه او را دوست دارد، و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى بورزد.</big>


==== <big>سيزده. دارميه حجونيه كنانيه</big> ====
<big>'''سيزده) دارميه حجونيه كنانيه'''</big>
<big>او از شيعيان معروف و بسيار مشهور حضرت اميرمؤمنان ‏عليه السلام بوده است. به نحوى كه آوازه ‏اش تا بدان حد پيچيده بود كه معاويه موقع ورود به مكه از وى سراغ گرفت. اين موضوع خود به خوبى مى‏ تواند نمايانگر شدت ارادت اين بانوى شيعه و محب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام باشد . <ref><big>بلاغات النساء: ص 72.</big></ref>  در اينجا تنها به آن بخش از سخنان وى كه مربوط به غدير مى ‏شود مى‏ پردازيم. آنچه از گفتگوى او و معاويه بر جاى مانده را زمخشرى در كتاب «ربيع الابرار» چنين باز مى‏ گويد:</big>
 
<big>او از شيعيان معروف و بسيار مشهور حضرت اميرمؤمنان ‏عليه السلام بوده است. به نحوى كه آوازه ‏اش تا بدان حد پيچيده بود كه معاويه موقع ورود به مكه از وى سراغ گرفت. اين موضوع خود به خوبى مى‏ تواند نمايانگر شدت ارادت اين بانوى شيعه و محب اهل‏ بيت ‏عليهم السلام باشد . <ref>بلاغات النساء: ص ۷۲.</ref>  در اينجا تنها به آن بخش از سخنان وى كه مربوط به غدير مى ‏شود مى‏ پردازيم. آنچه از گفتگوى او و معاويه بر جاى مانده را زمخشرى در كتاب «ربيع الابرار» چنين باز مى‏ گويد:</big>


<big>سالى معاويه به حج رفت و از زنى كه به نام دارميه حجونيه - كه سياه چهره و تنومند بود -  سراغ گرفت. وقتى او را نزد معاويه آوردند، پرسيد: اى دختر حام، چگونه‏ اى؟ گفت: خوبم. حام نيستم ، از قبيله بنى‏ كنانم. گفت: راست گفتى. آيا مى‏ دانى چرا تو را فرا خواندم؟ گفت: سبحان‏ اللَّه! من غيب نمى دانم.</big>
<big>سالى معاويه به حج رفت و از زنى كه به نام دارميه حجونيه - كه سياه چهره و تنومند بود -  سراغ گرفت. وقتى او را نزد معاويه آوردند، پرسيد: اى دختر حام، چگونه‏ اى؟ گفت: خوبم. حام نيستم ، از قبيله بنى‏ كنانم. گفت: راست گفتى. آيا مى‏ دانى چرا تو را فرا خواندم؟ گفت: سبحان‏ اللَّه! من غيب نمى دانم.</big>


<big>معاويه گفت: خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مى‏ ورزى؟ گفت: آيا از پاسخ معافم مى‏ دارى؟ گفت: نه. دارميه گفت: حال كه نمى ‏پذيرى مى‏ گويم. من على‏ عليه السلام را به خاطر عدالتش و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با تو دشمنى مى‏ ورزم چون با آنكه براى حكومت از تو سزاوارتر بود جنگيدى و در پى چيزى بر آمدى كه براى تو نيست. با على‏ عليه السلام دوستى ورزيدم به خاطر ولايتى كه رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در روز غدير خم در مقابل چشم تو براى او اقرار گرفت. به خاطر آنكه به بيچارگان محبت مى‏ ورزيد و دينداران را بزرگ مى‏ داشت و... . <ref><big>براى متن كامل مباحثه دارميه حجونيه مراجعه شود به: بلاغات النساء: ص 72. العقد الفريد: ج 1 ص 2. صبح الاعشى: ج 1 ص 259. الغدير: ج 1 ص 209. اعلام النساء المؤمنات: ص 333. اعيان الشيعة: ج 6 ص 364.</big></ref></big>
<big>معاويه گفت: خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مى‏ ورزى؟ گفت: آيا از پاسخ معافم مى‏ دارى؟ گفت: نه. دارميه گفت: حال كه نمى ‏پذيرى مى‏ گويم. من على‏ عليه السلام را به خاطر عدالتش و تقسيم يكسانش دوست داشتم، و با تو دشمنى مى‏ ورزم چون با آنكه براى حكومت از تو سزاوارتر بود جنگيدى و در پى چيزى بر آمدى كه براى تو نيست. با على‏ عليه السلام دوستى ورزيدم به خاطر ولايتى كه رسول ‏خدا صلى الله عليه وآله در روز غدير خم در مقابل چشم تو براى او اقرار گرفت. به خاطر آنكه به بيچارگان محبت مى‏ ورزيد و دينداران را بزرگ مى‏ داشت و... . <ref>براى متن كامل مباحثه دارميه حجونيه مراجعه شود به: بلاغات النساء: ص ۷۲. العقد الفريد: ج ۱ ص ۲. صبح الاعشى: ج ۱ ص ۲۵۹. الغدير: ج ۱ ص ۲۰۹. اعلام النساء المؤمنات: ص ۳۳۳. اعيان الشيعة: ج ۶ ص ۳۶۴.</ref></big>
 
<big>'''چهارده) حُسنيه'''</big>


==== <big>چهارده. حُسنيه</big> ====
<big>او در خانه امام صادق‏ عليه السلام پرورش يافته بود و از شاگردان مكتب وى شمرده شد.<ref>رياض العلماء: ج ۵ ص ۷۰۴. </ref> حسنيه، با استعداد سرشارش در مناظرات مختلف -  كه توسط هارون الرشيد ترتيب داده مى‏ شد -  شركت جسته، و از مقام ولايت دفاع مى ‏كرد.</big>
<big>او در خانه امام صادق‏ عليه السلام پرورش يافته بود و از شاگردان مكتب وى شمرده شد.<ref><big>رياض العلماء: ج 5 ص 704.</big> </ref> حسنيه، با استعداد سرشارش در مناظرات مختلف -  كه توسط هارون الرشيد ترتيب داده مى‏ شد -  شركت جسته، و از مقام ولايت دفاع مى ‏كرد.</big>


<big>در يكى از اين مناظره‏ ها از فردى -  كه ابراهيم خوانده مى‏ شد -  پرسيد:</big>
<big>در يكى از اين مناظره‏ ها از فردى -  كه ابراهيم خوانده مى‏ شد -  پرسيد:</big>
خط ۳۲۷: خط ۳۲۰:
<big>حسنيه پرسيد: درباره «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» چه مى‏ گوييد؟ ابويوسف گفت: به اجماع امت درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.</big>
<big>حسنيه پرسيد: درباره «انما وليكم اللَّه و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» چه مى‏ گوييد؟ ابويوسف گفت: به اجماع امت درباره على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است.</big>


<big>آنگاه حسنيه با شگفتى پرسيد: ...احكام و نصوص الهى را وا مى‏ نهيد و بيعت روز غدير را ناديده مى‏ گيريد<ref><big>الذريعة: ج 7 ص 200 ش 89 . اعلام النساء: ص 301،300. در مورد حسنيه مراجعه شود به: تنقيح المقال: ج 3 ص 247. رياض العلماء: ج 5 ص 407. روضات الجنات: ج 1 ص 153. الذريعة: ج 7 ص 300 و ج 4 ص 97 و ج 5 ص 161،145،105 و ج 25 ص 296. من لا يحضره الفقيه: ج 4 ص 75. معجم رجال الحديث: ج 23 ص 187. اعلام النساء: ص 301،300.</big></ref>؟</big>
<big>آنگاه حسنيه با شگفتى پرسيد: ...احكام و نصوص الهى را وا مى‏ نهيد و بيعت روز غدير را ناديده مى‏ گيريد<ref>الذريعة: ج ۷ ص ۲۰۰ ش ۸۹ . اعلام النساء: ص ۳۰۱،۳۰۰. در مورد حسنيه مراجعه شود به: تنقيح المقال: ج ۳ ص ۲۴۷. رياض العلماء: ج ۵ ص ۴۰۷. روضات الجنات: ج ۱ ص ۱۵۳. الذريعة: ج ۷ ص ۳۰۰ و ج ۴ ص ۹۷ و ج ۵ ص ۱۶۱،۱۴۵،۱۰۵ و ج ۲۵ ص ۲۹۶. من لا يحضره الفقيه: ج ۴ ص ۷۵. معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۸۷. اعلام النساء: ص ۳۰۱،۳۰۰.</ref>؟</big>
 
<big>'''پانزده) عميرة بنت سعد بن مالک'''</big>


=== <big>پانزده. عميرة بنت سعد بن مالک</big> ===
<big>او نيز از تابعين شمرده مى ‏شود. عميره اهل مدينه و خواهر سهل ام ‏رفاعه ابن‏ مبشر بود. او از راويان حديث غدير است، و در سلسله سند حديث مناشده اميرمؤمنان‏ عليه السلام قرار دارد.</big>
<big>او نيز از تابعين شمرده مى ‏شود. عميره اهل مدينه و خواهر سهل ام ‏رفاعه ابن‏ مبشر بود. او از راويان حديث غدير است، و در سلسله سند حديث مناشده اميرمؤمنان‏ عليه السلام قرار دارد.</big>


==== <big>شانزده. ام‏ المجتبى علويه</big> ====
<big>'''شانزده) ام‏ المجتبى علويه'''</big>
<big>او حديث غدير را از عدى بن ثابت نقل كرده است، و ابن ‏عساكر در تاريخ خود از حديث وى ياد مى‏ كند.<ref> <big>الغدير: ج 1 ص 70.</big> </ref></big>
 
<big>او حديث غدير را از عدى بن ثابت نقل كرده است، و ابن ‏عساكر در تاريخ خود از حديث وى ياد مى‏ كند.<ref> الغدير: ج ۱ ص ۷۰. </ref></big>
 
<big>'''هفده) فاطمه بنت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام'''</big>


==== <big>هفده. فاطمه بنت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام</big> ====
<big>او دختر حضرت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است، و مادرش ام‏ ولد مى‏ باشد. برقى در رجال خود وى را از راويان امام حسن‏ عليه السلام مى‏ داند.<ref> پيام غدير (انصارى) : ص ۵۱ ، به نقل از: تاريخ مدينة دمشق.</ref> در «تهذيب الاحكام» از راويان اميرمؤمنان‏ عليه السلام، ابوحنيفه و اسماء بنت عميس<ref> رجال البرقى: ص ۶۰ . معجم رجال الحديث: ج ۲۳ ص ۱۹۷ ش ۱۵۶۵۹.</ref></big> <big>شمرده شده است. [[حديث منزلت]]<ref> تهذيب التهذيب: ج ۱۲ ص ۴۷۰.</ref>  و ردّ الشمس</big><ref> <big>اعيان الشيعة: ج 8 ص 39.</big></ref> <big>از جمله روايات او است. وى حديث غدير را از ام ‏سلمه نقل نموده است.<ref> <big>ملحقات احقاق الحق: ص 262.</big></ref></big>
<big>او دختر حضرت على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام است، و مادرش ام‏ ولد مى‏ باشد. برقى در رجال خود وى را از راويان امام حسن‏ عليه السلام مى‏ داند.<ref> <big>پيام غدير (انصارى) : ص 51 ، به نقل از: تاريخ مدينة دمشق.</big></ref> در «تهذيب الاحكام» از راويان اميرمؤمنان‏ عليه السلام، ابوحنيفه و اسماء بنت عميس</big><ref> <big>رجال البرقى: ص 60 . معجم رجال الحديث: ج 23 ص 197 ش 15659.</big></ref> <big>شمرده شده است. [[حديث منزلت]]<ref> <big>تهذيب التهذيب: ج 12 ص 470.</big></ref>  و ردّ الشمس</big><ref> <big>اعيان الشيعة: ج 8 ص 39.</big></ref> <big>از جمله روايات او است. وى حديث غدير را از ام ‏سلمه نقل نموده است.<ref> <big>ملحقات احقاق الحق: ص 262.</big></ref></big>


<big>اشهد اللَّه تعالى لقد سمعته يقول: على‏ عليه السلام خير من اخلفه فيكم. و هو الامام و الخليفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار. لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة.</big>
<big>اشهد اللَّه تعالى لقد سمعته يقول: على‏ عليه السلام خير من اخلفه فيكم. و هو الامام و الخليفة بعدى، و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار. لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين، و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة.</big>