جاهلیت و نفاق صحابه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
== <small>جاهليت و نفاق صحابه</small><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۹۴ - ۹۶ ، ۱۱۰،۱۰۷.</ref>  ==
== <small>جاهليت و نفاق صحابه</small><ref>غدير در قرآن: ج ۱ ص۹۴ - ۹۶ ، ۱۱۰،۱۰۷.</ref>  ==
از جمله مشهورترين آيات غدير آيه اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير مكه به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:
از جمله مشهورترين [[آیات غدیر]] آيه اى است كه پس از اتمام مراسم حج و در مسير [[مکّه]] به سوى غدير بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد:


آیه ۶۷ سوره مائده است: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»:
آیه ۶۷ سوره مائده است: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ، إِنَّ اللَّه لا يَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرِينَ»:
خط ۶: خط ۶:
«اى پيامبر آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».
«اى پيامبر آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ كن و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند خداوند قوم كافر را هدايت نمى‏ كند».


آنچه در اين جا قابل ذكر است اين كه: دستور اعلان ولايت على‏ عليه السلام از مدينه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و كاروان عظيم با دو هدف حج و ولايت حركت كرد. همزمان با شروع حج مراحل جدى معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آغاز شد. هنگام عشاى روزه عرفه، خداوند بار ديگر دستور و برنامه منصوب كردن اميرالمؤمنين على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد.
آنچه در اين جا قابل ذكر است اين كه: دستور اعلان ولايت على‏ عليه السلام از مدينه بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و كاروان عظيم با دو هدف حج و ولايت حركت كرد.
 
همزمان با شروع حج مراحل جدى معرفى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام آغاز شد. هنگام عشاى روز [[عرفه]]، خداوند بار ديگر دستور و برنامه منصوب كردن اميرالمؤمنين على بن ابى ‏طالب‏ عليه السلام را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد.


اين مسئله از مهم‏ترين خطراتى بود كه جامعه مسلمين را تهديد مى‏ كرد و اين به دو علت بود:
اين مسئله از مهم‏ترين خطراتى بود كه جامعه مسلمين را تهديد مى‏ كرد و اين به دو علت بود:


يكى آنكه فاصله چندانى با جاهليت گذشته نداشتند و بازگشت به آن مشكل نبود، و ديگر اينكه از ورودشان به اسلام هم دير زمانى نمى‏ گذشت و هنوز پايه ‏هاى اسلام در دل مردم آن چنان كه بايد مستحكم نشده بود.با اين اعلام كه خبر از نزديكى برنامه مى ‏داد پيامبر صلى الله عليه و آله تكذيب مردم و تحريكات منافقين را به ياد آورد و خود را در شرايطى سخت احساس كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۱ - ۵۲. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .</ref>
يكى آنكه فاصله چندانى با [[جاهلیت]] گذشته نداشتند و بازگشت به آن مشكل نبود، و ديگر اينكه از ورودشان به [[اسلام]] هم دير زمانى نمى‏ گذشت و هنوز پايه ‏هاى اسلام در دل مردم آن چنان كه بايد مستحكم نشده بود.
 
با اين اعلام كه خبر از نزديكى برنامه مى ‏داد پيامبر صلى الله عليه و آله [[تکذیب]] مردم و تحريكات [[منافقین]] را به ياد آورد و خود را در شرايطى سخت احساس كرد.<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۵۱ ح ۳۷. عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۵۱ - ۵۲. تفسير العياشى: ج ۲ ص ۹۷ ح ۸۹ .</ref>


و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشک شد و فرمود: «إِنَّ قَوْمى حَديثُو عَهْدٍ بِالْجاهِلَيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ إِذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى؟»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۴۰.</ref>:
و آن قدر گريست كه محاسن شريفش پر از اشک شد و فرمود: «إِنَّ قَوْمى حَديثُو عَهْدٍ بِالْجاهِلَيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ إِذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى؟»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷،۴۰.</ref>:
خط ۱۶: خط ۲۰:
اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته‏ اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمک جنگ‏ ها به انقياد خود درآورده‏ ام.  
اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه قوم من از جاهليت فاصله گرفته‏ اند. من اينان را به اختيار خودشان يا به كمک جنگ‏ ها به انقياد خود درآورده‏ ام.  


اكنون اگر بخواهم ديگرى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد؟<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. الاقبال: ج ص ۴۵۹  - ۴۵۳</ref>اين جهت را پيامبر صلى الله عليه و آله به چند تعبير ياد كردند: «قوم من به جاهليت قريب العهد هستند.  
اكنون اگر بخواهم ديگرى را بر آنان حاكم كنم چه خواهد شد؟<ref>عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۲۹۷. الاقبال: ج ص ۴۵۳ - ۴۵۹.</ref> اين جهت را پيامبر صلى الله عليه و آله به چند تعبير ياد كردند: «قوم من به جاهليت قريب العهد هستند.  


من با آنان براى قبول دين جنگيده‏ ام و با اختيار يا اكراه در برابرم تسليم شده ‏اند. پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم»؟ و يا فرمود: «انَّ النّاسَ حَديثُو عَهْدٍ بِالاسْلامِ».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>
من با آنان براى قبول دين جنگيده‏ ام و با اختيار يا اكراه در برابرم تسليم شده ‏اند. پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم»؟ و يا فرمود: «انَّ النّاسَ حَديثُو عَهْدٍ بِالاسْلامِ».<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>
خط ۳۲: خط ۳۶:
درباره چنين جمعيتى كه هنوز با افكار و تعصبات جاهلى دست و پنجه نرم مى‏ كردند و هنوز ريشه ‏هاى اعتقادى اسلام را به خوبى درنيافته بودند، راه بازگشت به جاهليت چندان دشوار نبود، به خصوص آن كه يادآورى خاطره ‏هاى جنگ‏ هاى بدر و احد و خندق و خيبر و فتح مكه نيز عوامل آماده ‏اى براى تحريک آنان بود.
درباره چنين جمعيتى كه هنوز با افكار و تعصبات جاهلى دست و پنجه نرم مى‏ كردند و هنوز ريشه ‏هاى اعتقادى اسلام را به خوبى درنيافته بودند، راه بازگشت به جاهليت چندان دشوار نبود، به خصوص آن كه يادآورى خاطره ‏هاى جنگ‏ هاى بدر و احد و خندق و خيبر و فتح مكه نيز عوامل آماده ‏اى براى تحريک آنان بود.


اين نكته جدى نيز در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان يكى از علل ترس از فتنه مردم مطرح شد و حضرت چنين تعبير فرمود: «إِنَّ قَوْمى حَديثُو عَهْدٍ بِالْجاهِلِيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ إِذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى؟»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷.</ref>:
اين نكته جدى نيز در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله به عنوان يكى از علل ترس از فتنه مردم مطرح شد و حضرت چنين تعبير فرمود:


«سابقه قوم من با جاهليت نزديک است من با آنان براى قبول دين به اختيار يا با كراهت جنگيده ‏ام تا آن كه در برابر من تسليم شده‏ اند پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم؟».
«إِنَّ قَوْمى حَديثُو عَهْدٍ بِالْجاهِلِيَّةِ، ضَرَبْتُهُمْ عَلَى الدّينِ طَوْعاً وَ كَرْهاً حَتَّى انْقادُوا لى، فَكَيْفَ إِذا حَمَلْتُ عَلى رِقابِهِمْ غَيْرى؟»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۲۹۷.</ref>:
 
«سابقه قوم من با [[جاهلیت]] نزديک است من با آنان براى قبول دين به اختيار يا با كراهت جنگيده ‏ام تا آن كه در برابر من تسليم شده‏ اند پس چگونه خواهد بود اگر بر آنان ديگرى را حاكم كنم؟».


در حديث ديگرى تازه مسلمان بودن آنان را مطرح مى ‏كند و مى‏ فرمايد: «إِنَّ النّاسَ حَديثُو عَهْدٍ بالاسْلامِ فَأَخْشى أَنْ يَضْطَرِبُوا»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>:
در حديث ديگرى تازه مسلمان بودن آنان را مطرح مى ‏كند و مى‏ فرمايد: «إِنَّ النّاسَ حَديثُو عَهْدٍ بالاسْلامِ فَأَخْشى أَنْ يَضْطَرِبُوا»<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>:


«سابقه مردم با اسلام نزديک است، مى ‏ترسم به اضطراب بيفتند».
«سابقه مردم با [[اسلام]] نزديک است، مى ‏ترسم به اضطراب بيفتند».


در حديث ديگر از اين احساس چنين تعبير شده است: «فَكَرِهَ أَنْ يُحَدِّثَ النَّاسَ بِشَيْ‏ءٍ كَرَاهِيَةَ أَنْ يَتَّهِمُوهُ لِأَنَّهُمْ كَانُوا حَدِيثِي عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّة»<ref>امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰</ref>:
در حديث ديگر از اين احساس چنين تعبير شده است: «فَكَرِهَ أَنْ يُحَدِّثَ النَّاسَ بِشَيْ‏ءٍ كَرَاهِيَةَ أَنْ يَتَّهِمُوهُ لِأَنَّهُمْ كَانُوا حَدِيثِي عَهْدٍ بِالْجَاهِلِيَّة»<ref>امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰. عوالم العلوم: ج ۳  / ۱۵ ص ۴۰</ref>:
خط ۴۴: خط ۵۰:
«پيامبر صلى الله عليه و آله ترسيد او را متهم كنند چرا كه به جاهليت نزديک بودند»، و يا چنين آمده است:
«پيامبر صلى الله عليه و آله ترسيد او را متهم كنند چرا كه به جاهليت نزديک بودند»، و يا چنين آمده است:


«فَخَشِيَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَوْمَهُ وَ أَهْلَ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ أَنْ يَتَفَرَّقُوا وَ يَرْجِعُوا إِلَى جَاهِلِيَّة».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱.</ref> «پيامبر صلى الله عليه و آله ترسيد مردم به اعتقاد جاهليت بازگردند».
«فَخَشِيَ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَوْمَهُ وَ أَهْلَ النِّفَاقِ وَ الشِّقَاقِ أَنْ يَتَفَرَّقُوا وَ يَرْجِعُوا إِلَى جَاهِلِيَّة».<ref>بحار الانوار: ج ۳۷ ص ۱۷۱ ح ۵۱.</ref> «[[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] ترسيد مردم به اعتقاد جاهليت بازگردند».


اين بود كه فعلاً چيزى در اين باره به مردم نگفت و صلاح دانست كه اطلاعى نداشته باشند تا مبادا او را متهم كنند. با پايان حجةالوداع و حركت از مكه به سوى غدير، در سه مرحله اين فرمان تكرار شد و نزول آيه در اين سه مرحله انجام گرفت.  
اين بود كه فعلاً چيزى در اين باره به مردم نگفت و صلاح دانست كه اطلاعى نداشته باشند تا مبادا او را متهم كنند. با پايان [[حجةالوداع]] و حركت از مكه به سوى غدير، در سه مرحله اين فرمان تكرار شد و نزول آيه در اين سه مرحله انجام گرفت.  


جبرئيل در بين راه آمد و از طرف خداوند سلام رساند و چنين خواند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»:
[[جبرئیل]] در بين راه آمد و از طرف خداوند سلام رساند و چنين خواند: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ»:


«اى رسول خدا، برسان آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است».  
«اى رسول خدا، برسان آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است».  


در مرحله اول همين مقدار از آيه نازل شد و در پى آن پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه مردم مسلمان شده ‏اند. مى‏ ترسم با اعلان ولايت على علیه السلام مردم مضطرب شوند و اطاعت نكنند و اهل نفاق تفرقه ايجاد كنند، و به جاهليت باز گردند، چرا كه دشمنى آنان و عداوتشان با على علیه السلام روشن است. اگر ممكن است از خدا بخواه تا مرا از اين مأموريت معاف فرمايد.
در مرحله اول همين مقدار از آيه نازل شد و در پى آن پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
 
اى جبرئيل، دير زمانى نيست كه مردم مسلمان شده ‏اند. مى‏ ترسم با اعلان ولايت على علیه السلام مردم مضطرب شوند و اطاعت نكنند و اهل نفاق تفرقه ايجاد كنند، و به جاهليت باز گردند، چرا كه دشمنى آنان و عداوتشان با على علیه السلام روشن است. اگر ممكن است از خدا بخواه تا مرا از اين مأموريت معاف فرمايد.


جبرئيل بازگشت و روز بعد دوباره نازل شد و اين هنگامى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز كنار بركه نرسيده بود، اما وارد منطقه غدير شده بود.  
جبرئيل بازگشت و روز بعد دوباره نازل شد و اين هنگامى بود كه پيامبر صلى الله عليه و آله هنوز كنار بركه نرسيده بود، اما وارد منطقه غدير شده بود.  
خط ۶۸: خط ۷۶:
از خدا بخواه كه در اعلان چنين مطلبى حفظ از شر مردم را براى من ضمانت كند.بار ديگر جبرئيل بالا رفت، و روز بعد هنگامى نازل شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله كنار بركه غدير خم رسيده و پنج ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود.  
از خدا بخواه كه در اعلان چنين مطلبى حفظ از شر مردم را براى من ضمانت كند.بار ديگر جبرئيل بالا رفت، و روز بعد هنگامى نازل شد كه پيامبر صلى الله عليه و آله كنار بركه غدير خم رسيده و پنج ساعت از طلوع آفتاب گذشته بود.  


در آنجا جبرئيل چنين گفت: يا رسول اللَّه، خداى تعالى مى‏ فرمايد:
در آنجا جبرئيل چنين گفت: يا رسول الله، خداى تعالى مى‏ فرمايد:


«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»:
«يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّه يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»:
خط ۷۴: خط ۸۲:
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند».
«اى پيامبر، ابلاغ كن آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده، و اگر انجام ندهى رسالت خدا را نرسانده ‏اى، و خدا تو را از شر مردم حفظ مى‏ كند».


در اين مرحله سوم كه ضمانت حفظ از طرف خدا هم به آيه اضافه شد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم از اين مكان حركت نخواهم كرد تا رسالت پروردگارم را ابلاغ نمايم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>
در اين مرحله سوم كه ضمانت حفظ از طرف خدا هم به آيه اضافه شد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: به خدا قسم از اين مكان حركت نخواهم كرد تا [[رسالت]] پروردگارم را ابلاغ نمايم.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۱۴۲ ح ۲۱۱.</ref>
 
اين تهديدى از طرف پروردگار من است كه اگر رسالت او را ابلاغ نكنم مرا عذاب خواهد كرد. آگاه باشيد كه از هيچ كس ترسى ندارم و امر خداى عزوجل را به اجرا در خواهم آورد.پ


اين تهديدى از طرف پروردگار من است كه اگر رسالت او را ابلاغ نكنم مرا عذاب خواهد كرد. آگاه باشيد كه از هيچ كس ترسى ندارم و امر خداى عزوجل را به اجرا در خواهم آورد. اگر مرا تكذيب هم كنند برايم بهتر از عقوبت خداوندى در دنيا و آخرت است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>
اگر مرا [[تکذیب]] هم كنند برايم بهتر از عقوبت خداوندى در دنيا و آخرت است.<ref>عوالم العلوم: ج ۳/۱۵ ص ۳۹. امالى الصدوق: ص ۲۹۰ ح ۱۰.</ref>


== پانویس==
== پانویس==
<references />
<references />