جهنم: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۸۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:


=== موقعيت تاريخى ===
=== موقعيت تاريخى ===
برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى‏ الحجة [[کاروان]] پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير خم راهى [[مدینه]] شده است. گروه چهارده نفرى از [[منافقین]] نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند. قبل از رسيدن قافله به كوه هرشى، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند. با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه پيشاپيش قافله در حركت بود و حذيفه و عمار راهنماى آن بودند -  منافقين حمله كردند و پس از درگيرى‏ هاى مفصل، منافقين فرارى شدند.
برنامه سه روزه غدير پايان يافته و غروب بيستم ذى‏ الحجة [[کاروان]] پيامبر صلى الله عليه و آله از غدير خم راهى [[مدینه]] شده است.
 
گروه چهارده نفرى از [[منافقین]] نقشه قتل پيامبر صلى الله عليه و آله را براى اجراى آن در عقبه هرشى در پيش دارند.
 
قبل از رسيدن قافله به كوه هرشى، ۱۴ نفر خود را به قُلّه رساندند و در دو سوى آن كمين كردند.
 
با رسيدن شتر پيامبر صلى الله عليه و آله -  كه پيشاپيش قافله در حركت بود و [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] و [[عمار بن یاسر عنسی (ابوالیقظان)|عمار]] راهنماى آن بودند -  [[منافقین]] حمله كردند و پس از درگيرى‏ هاى مفصل، منافقين فرارى شدند.


در آنجا [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] پيشنهاد پيگيرىِ آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد، ولى حضرت با [[اقتباس]] از دو آيه قرآن به او فهماند كه فعلاً مأمور به صبر هستم.
در آنجا [[حذیفة بن یمان یمانی|حذیفه]] پيشنهاد پيگيرىِ آنان را به پيامبر صلى الله عليه و آله داد، ولى حضرت با [[اقتباس]] از دو آيه قرآن به او فهماند كه فعلاً مأمور به صبر هستم.


اين دو آيه يكى در سوره ملک است كه در [[قرآن]] «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» است، ولى در كلام حضرت به اين صورت اقتباس شده آمده است: «انَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ». آيه دوم در سوره لقمان است كه در كلام حضرت از صيغه متكلم به غايب تغيير يافته و به جاى «نمتعهم» كلمه «سَيُمْهِلُهُمُ» به كار رفته و حضرت فرموده است: «وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ».
اين دو آيه يكى در سوره ملک است كه در [[قرآن]] «إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصادِ» است، ولى در كلام حضرت به اين صورت اقتباس شده آمده است: «انَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ».


روز بعد كه قافله براى استراحت توقف كرد بار ديگر آن گروه با يكديگر به نجوى پرداختند در حالى كه حضرت همه را از سخن سرى گفتن منع كرده بود. هنگام حركت پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فراخواند و مورد مؤاخذه قرار داد و پرسيد: در چه باره ‏اى نجوى مى‏ كرديد؟ گفتند: ما اصلاً سخن سرّى نداشته ‏ايم!
آيه دوم در سوره لقمان است كه در كلام حضرت از صيغه متكلم به غايب تغيير يافته و به جاى «نمتعهم» كلمه «سَيُمْهِلُهُمُ» به كار رفته و حضرت فرموده است:


پيامبر صلى الله عليه و آله با تضمين بخش دوم آيه ۱۴۰ از سوره بقره در كلام خود و فقط با حذف همزه استفهام قبل از كلمه «أَ أَنْتُمْ» پاسخ آنان را داد و فرمود: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».
«وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ».
 
روز بعد كه قافله براى استراحت توقف كرد بار ديگر آن گروه با يكديگر به نجوى پرداختند در حالى كه حضرت همه را از سخن سرى گفتن منع كرده بود.
 
هنگام حركت پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را فراخواند و مورد مؤاخذه قرار داد و پرسيد: در چه باره ‏اى نجوى مى‏ كرديد؟ گفتند: ما اصلاً سخن سرّى نداشته ‏ايم!
 
پيامبر صلى الله عليه و آله با تضمين بخش دوم آيه ۱۴۰ از سوره بقره در كلام خود و فقط با حذف همزه استفهام قبل از كلمه «أَ أَنْتُمْ» پاسخ آنان را داد و فرمود:
 
«أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ».


=== موقعيت قرآنى ===
=== موقعيت قرآنى ===
از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره درباره كسانى از يهود و نصارى است كه درباره خدا با پيامبر صلى الله عليه و آله احتجاج مى‏ كنند و شواهد را كتمان مى‏ كنند. خداوند به آنان خطاب مى ‏كند: چه كسى ظالم‏تر است از آنكه شهادتى را نزد خدا كتمان مى نمايد؟
از نظر موقعيت قرآنى، آيه سوره بقره درباره كسانى از يهود و نصارى است كه درباره خدا با پيامبر صلى الله عليه و آله احتجاج مى‏ كنند و شواهد را كتمان مى‏ كنند.
 
خداوند به آنان خطاب مى ‏كند: چه كسى ظالم‏ تر است از آنكه شهادتى را نزد خدا كتمان مى نمايد؟


آيه سوره فجر در زمينه احوال قوم عاد و ثمود و فرعون است كه در اثر كثرت فساد به تازيانه [[عذاب|عذاب الهی]] گرفتار شدند. خداوند با يادآورى آنان مى ‏فرمايد: «پروردگار تو در كمينگاه است».
آيه سوره فجر در زمينه احوال قوم عاد و ثمود و فرعون است كه در اثر كثرت فساد به تازيانه [[عذاب|عذاب الهی]] گرفتار شدند. خداوند با يادآورى آنان مى ‏فرمايد: «پروردگار تو در كمينگاه است».
خط ۵۵: خط ۷۱:
[[منافقین]] در بين خود به گفتگو پرداختند و بحث نمودند و نظر دادند تا بر اين نظر متفق شدند كه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز كوه هَرشى بِرَمانند، و اين در حالى بود كه در [[تبوک|جنگ تبوک]] نيز مثل همين نقشه را اجرا كرده بودند ولى خداوند شرّ آنان را از پيامبرش دور كرده بود.
[[منافقین]] در بين خود به گفتگو پرداختند و بحث نمودند و نظر دادند تا بر اين نظر متفق شدند كه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بر فراز كوه هَرشى بِرَمانند، و اين در حالى بود كه در [[تبوک|جنگ تبوک]] نيز مثل همين نقشه را اجرا كرده بودند ولى خداوند شرّ آنان را از پيامبرش دور كرده بود.


اين گونه بود كه درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بارها به قتل و [[ترور پیامبر صلی الله علیه و آله|ترور]] و مسموم كردن متفق شدند. در آن مجلس منافقين و دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله از آزاد شدگانِ قريش و منافقينِ انصار و كسانى از اعراب [[مدینه]] و اطراف آن كه در دلشان ارتداد بود حاضر بودند. آنان -  كه چهارده نفر بودند -  قرار گذاشتند و هم قسم شدند كه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بِرَمانند.
اين گونه بود كه درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بارها به قتل و [[ترور پیامبر صلی الله علیه و آله|ترور]] و مسموم كردن متفق شدند. در آن مجلس [[منافقین]] و دشمنان پيامبر صلى الله عليه و آله از آزاد شدگانِ [[قریش]] و منافقينِ [[انصار]] و كسانى از اعراب [[مدینه]] و اطراف آن كه در دلشان ارتداد بود حاضر بودند. آنان -  كه چهارده نفر بودند -  قرار گذاشتند و هم قسم شدند كه شتر پيامبر صلى الله عليه و آله را بِرَمانند.
 
پيامبر صلى الله عليه و آله باقى آن روز و شب مسير را ادامه داد تا به گردنه هرشى نزديک شد. آنجا آن چهارده نفر جلوتر رفته بودند و در قله كوه پنهان شده بودند و شترهاى خود را پشت تخته سنگ‏ ها خوابانده بودند.
 
آنان همراه خود ظرف‏ هاى استوانه‏ اى برده بودند و آنها را پر از ريگ كرده بودند، تا با رسيدن پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را به سوى پاهاى شتر بغلتانند.


پيامبر صلى الله عليه و آله باقى آن روز و شب مسير را ادامه داد تا به گردنه هرشى نزديک شد. آنجا آن چهارده نفر جلوتر رفته بودند و در قله كوه پنهان شده بودند و شترهاى خود را پشت تخته سنگ‏ ها خوابانده بودند. آنان همراه خود ظرف‏هاى استوانه‏اى برده بودند و آنها را پر از ريگ كرده بودند، تا با رسيدن پيامبر صلى الله عليه و آله آنها را به سوى پاهاى شتر بغلتانند.
حذيفه مى‏ گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله من و عمار را فراخواند و به او دستور داد از پشت سر شتر را راهنمايى كند و به من فرمود افسار شتر را در دست بگيرم.


حذيفه مى‏ گويد: پيامبر صلى الله عليه و آله من و عمار را فراخواند و به او دستور داد از پشت سر شتر را راهنمايى كند و به من فرمود افسار شتر را در دست بگيرم. به قله كوه كه رسيديم آن چهارده نفر از پشت سر ما ظرف‏ هاى پر از ريگ و نيز تخته سنگ‏ هاى از پيش آماده شده را بين پاهاى شتر رها كردند. شتر ترسيد و نزديک بود بِرَمَد، و پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز با خود به اين سو و آن سو ببرد.
به قله كوه كه رسيديم آن چهارده نفر از پشت سر ما ظرف‏ هاى پر از ريگ و نيز تخته سنگ‏ هاى از پيش آماده شده را بين پاهاى شتر رها كردند. شتر ترسيد و نزديک بود بِرَمَد، و پيامبر صلى الله عليه و آله را نيز با خود به اين سو و آن سو ببرد.


پيامبر صلى الله عليه و آله با صداى بلند به شتر فرمود: آرام بگير، كه بر تو مشكلى نيست. خداوند شتر را به زبان آورد و با عربى فصيح گفت: وَاللَّه يا رَسُولَ اللَّه، لا ازَلْتُ يَداً عَنْ مُسْتَقَرِّ يَدٍ وَ لا رِجْلاً عَنْ مَوْضِعِ رِجْلٍ وَ انْتَ عَلى ظَهْرى : يا رسول ‏اللَّه، به خدا قسم دست از جاى دست و پا از موضعِ پا حركت نخواهم داد مادامى كه تو بر پشت من هستى.
پيامبر صلى الله عليه و آله با صداى بلند به شتر فرمود: آرام بگير، كه بر تو مشكلى نيست. خداوند شتر را به زبان آورد و با عربى فصيح گفت:


سپس آن چهارده نفر به سوى شتر هجوم آوردند تا آن را برمانند. من و عمار رو در روى آنان ايستاديم و با شمشيرهايمان حمله كرديم. آن شب بسيار تاريک بود و آنان از مقابل ما فرار كردند و با نااميدى از نقشه‏اى كه داشتند پشت تخته سنگ‏ها پنهان شدند.
وَالله يا رَسُولَ الله، لا ازَلْتُ يَداً عَنْ مُسْتَقَرِّ يَدٍ وَ لا رِجْلاً عَنْ مَوْضِعِ رِجْلٍ وَ انْتَ عَلى ظَهْرى:
 
يا رسول ‏اللَّه، به خدا قسم دست از جاى دست و پا از موضعِ پا حركت نخواهم داد مادامى كه تو بر پشت من هستى.
 
سپس آن چهارده نفر به سوى شتر هجوم آوردند تا آن را برمانند. من و عمار رو در روى آنان ايستاديم و با شمشيرهايمان حمله كرديم. آن شب بسيار تاريک بود و آنان از مقابل ما فرار كردند و با نااميدى از نقشه ‏اى كه داشتند پشت تخته سنگ‏ها پنهان شدند.


حذيفه مى ‏گويد: عرض كردم: يا رسول الله، اين كسانى كه چنين قصدى داشتند چه كسانى هستند؟ فرمود: اى حذيفه، اينان [[منافقین]] در دنيا و آخرت هستند. عرض كردم: آيا عده‏ اى را سراغ آنان نمى ‏فرستى كه سرهاى آنان را جدا كند و بياورد.
حذيفه مى ‏گويد: عرض كردم: يا رسول الله، اين كسانى كه چنين قصدى داشتند چه كسانى هستند؟ فرمود: اى حذيفه، اينان [[منافقین]] در دنيا و آخرت هستند. عرض كردم: آيا عده‏ اى را سراغ آنان نمى ‏فرستى كه سرهاى آنان را جدا كند و بياورد.


فرمود: خداوند به من دستور داده از آنان اعراض كنم. خوش ندارم كه مردم بگويند: اين پيامبر گروهى از قوم و اصحابش را به دين خود فراخواند و آنان پذيرفتند. سپس با كمک آنان جنگيد تا بر دشمنش غالب گرديد، و آنگاه كه غلبه پيدا كرد ياران خود را به قتل رسانيد. اى حذيفه اينان را رها كن، «فَانَّ اللَّه لَهُمْ بِالْمِرْصادِ، وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ»: خداوند در كمين اينان است و به زودى به آنان مهلت مى‏ دهد و سپس آنان را به عذاب شديد دچار مى ‏كند.<ref>اين عبارت همان دو آيه سوره ملک و سوره لقمان است كه اقتباس شده است.</ref>
فرمود: خداوند به من دستور داده از آنان اعراض كنم. خوش ندارم كه مردم بگويند: اين پيامبر گروهى از قوم و اصحابش را به دين خود فراخواند و آنان پذيرفتند.


عرض كردم: يا رسول‏اللَّه، اين عده منافق كيانند؟ آيا از مهاجرين‏اند يا انصار؟ پيامبرصلى الله عليه وآله يكايک آنان را نام برد تا همه چهارده نفر را ذكر كرد. در بين آنان كسانى بودند كه خوش نداشتم آنان را بين آن گروه ببينم! لذا ساكت شدم. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: اى حذيفه، گويا درباره بعضى از كسانى كه برايت نام بردم (از منافقين) شک دارى؟! سرت را بلند كن!
سپس با كمک آنان جنگيد تا بر دشمنش غالب گرديد، و آنگاه كه غلبه پيدا كرد ياران خود را به قتل رسانيد. اى حذيفه اينان را رها كن، «فَانَّ الله لَهُمْ بِالْمِرْصادِ، وَ سَيُمْهِلُهُمْ قَليلاً ثُمَّ يَضْطَرُّهُمْ الى عَذابٍ غَليظٍ»: خداوند در كمين اينان است و به زودى به آنان مهلت مى‏ دهد و سپس آنان را به عذاب شديد دچار مى ‏كند.<ref>اين عبارت همان دو آيه سوره ملک و سوره لقمان است كه اقتباس شده است.</ref>
 
عرض كردم: يا رسول ‏الله، اين عده منافق كيانند؟ آيا از مهاجرين‏اند يا انصار؟ [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] يكايک آنان را نام برد تا همه چهارده نفر را ذكر كرد.
 
در بين آنان كسانى بودند كه خوش نداشتم آنان را بين آن گروه ببينم! لذا ساكت شدم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اى حذيفه، گويا درباره بعضى از كسانى كه برايت نام بردم (از منافقين) شک دارى؟! سرت را بلند كن!


حذيفه مى‏ گويد: سرم را به سوى آن گروه برگرداندم در حالى كه در قله كوه ايستاده بودند. به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله آسمان برقى زد و آنچه در اطرافمان بود روشن شد. سپس نور آن برق ثابت ماند به طورى كه گمان كردم [[آفتاب]] طلوع كرده است.
حذيفه مى‏ گويد: سرم را به سوى آن گروه برگرداندم در حالى كه در قله كوه ايستاده بودند. به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله آسمان برقى زد و آنچه در اطرافمان بود روشن شد. سپس نور آن برق ثابت ماند به طورى كه گمان كردم [[آفتاب]] طلوع كرده است.


سپس به آن گروه نگاه كردم و فرد فرد آنان را شناختم، و ديدم همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده بود؛ آنان چهارده نفر بودند: نُه نفر از قريش و پنج نفر از غير قريش ... . به خدا قسم آنان عبارت بودند از [[ابوبکر بن ابی قحافه|اولى]]، [[عمر بن خطاب|دومى]]، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]]، عبد الرحمن بن عوف، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[معاویة بن ابی‏ سفیان]] و [[عمرو بن عاص]]، كه اينان از قريش بودند. اما پنج نفر ديگر عبارت بودند از: [[ابوموسی اشعری]]، [[مغیرة بن شعبه|مغیرة بن شعبه ثقفی]]، اوس بن حدثان نصری، [[ابوهریره]] و ابوطلحه انصاری.
سپس به آن گروه نگاه كردم و فرد فرد آنان را شناختم، و ديدم همان گونه كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده بود؛ آنان چهارده نفر بودند: نُه نفر از قريش و پنج نفر از غير قريش ... .


حذيفه مى‏گويد: سپس از كوه سرازير شديم و راه پايين را پيش گرفتيم در حالى كه فجر طلوع كرده و صبح شده بود. پيامبر صلى الله عليه وآله پياده شد و [[وضو]] گرفت و منتظر اصحابش شد تا جمع شدند. در آنجا همان گروه چهارده نفرى را ديدم كه همگى با مردم وارد شدند و پشت سر پيامبرصلى الله عليه وآله به [[نماز]] ايستادند.
به خدا قسم آنان عبارت بودند از [[ابوبکر بن ابی قحافه|اولى]]، [[عمر بن خطاب|دومى]]، [[عثمان بن عفّان|عثمان]]، [[طلحة بن عبیدالله تمیمی|طلحه]]، عبد الرحمن بن عوف، [[سعد بن ابی وقاص (ابواسحاق)|سعد بن ابی‏ وقاص]]، [[ابوعبیده جرّاح|ابوعبیده جراح]]، [[معاویة بن ابی‏ سفیان]] و [[عمرو بن عاص]]، كه اينان از قريش بودند. اما پنج نفر ديگر عبارت بودند از: [[ابوموسی اشعری]]، [[مغیرة بن شعبه|مغیرة بن شعبه ثقفی]]، اوس بن حدثان نصری، [[ابوهریره]] و ابوطلحه انصاری.
 
حذيفه مى‏گويد: سپس از كوه سرازير شديم و راه پايين را پيش گرفتيم در حالى كه فجر طلوع كرده و صبح شده بود. پيامبر صلى الله عليه وآله پياده شد و [[وضو]] گرفت و منتظر اصحابش شد تا جمع شدند.
 
در آنجا همان گروه چهارده نفرى را ديدم كه همگى با مردم وارد شدند و پشت سر پيامبرصلى الله عليه وآله به [[نماز]] ايستادند.


وقتى نماز حضرت تمام شد نگاه كرد و ابوبكر و ابوعبيده را ديد كه با يكديگر نجوى مى ‏كنند و سخن سرّى مى‏ گويند. به همين جهت به منادى خود فرمان داد تا در بين مردم ندا كند: هيچ سه نفرى از مردم حق ندارند اجتماع كنند و سخن سرى نجوى كنند!!
وقتى نماز حضرت تمام شد نگاه كرد و ابوبكر و ابوعبيده را ديد كه با يكديگر نجوى مى ‏كنند و سخن سرّى مى‏ گويند. به همين جهت به منادى خود فرمان داد تا در بين مردم ندا كند: هيچ سه نفرى از مردم حق ندارند اجتماع كنند و سخن سرى نجوى كنند!!


سپس پيامبر صلى الله عليه و آله از پاى كوه هرشى مردم را حركت داد تا به منزل بعدى رسيدند. در آن منزل [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]] ديد آن دو نفر با يكديگر نجوى مى ‏كنند. وقتى سالم در اين باره از آنان سؤال كرد گفتند: ما جمع شده‏ايم تا قسم ياد كنيم و پيمان ببنديم كه از محمد اطاعت نكنيم در آنچه از ولايت على بن ابى‏ طالب بعد از خود بر ما واجب كرد!! او از اين نقشه استقبال كرد و وارد نجواى آنان شد.
سپس پيامبر صلى الله عليه و آله از پاى كوه هرشى مردم را حركت داد تا به منزل بعدى رسيدند. در آن منزل [[سالم مولى ابی‏ حذیفه]] ديد آن دو نفر با يكديگر نجوى مى ‏كنند.
 
وقتى سالم در اين باره از آنان سؤال كرد گفتند: ما جمع شده ‏ايم تا قسم ياد كنيم و پيمان ببنديم كه از محمد اطاعت نكنيم در آنچه از ولايت على بن ابى‏ طالب بعد از خود بر ما واجب كرد!!
 
او از اين نقشه استقبال كرد و وارد نجواى آنان شد.
 
وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏خواست از آن منزل حركت كند اين سه نفر نزد حضرت آمدند. حضرت پرسيد: امروز در چه باره‏اى نجوى مى‏ كرديد، در حالى كه من شما را از نجوى نهى كرده بودم؟


وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله مى‏خواست از آن منزل حركت كند اين سه نفر نزد حضرت آمدند. حضرت پرسيد: امروز در چه باره‏اى نجوى مى‏ كرديد، در حالى كه من شما را از نجوى نهى كرده بودم؟ گفتند: يا رسول‏ اللَّه، جز در اين وقتى كه نزد شماييم با هم ملاقاتى نداشته ‏ايم!
گفتند: يا رسول‏ الله، جز در اين وقتى كه نزد شماييم با هم ملاقاتى نداشته ‏ايم!


پيامبرصلى الله عليه وآله نگاهى به آنان كرد و اين آيه را براى آنان خواند: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللَّه، وَ مَا اللَّه بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»:
پيامبر صلى الله عليه و آله نگاهى به آنان كرد و اين آيه را براى آنان خواند: «أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ الله، وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهادَةً عِنْدَهُ مِنَ الله، وَ مَا الله بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»:


«آيا شما آگاه‏تريد يا خدا؟ چه كسى ظالم ‏تر است از كسى كه شهادتى نزد خود را از خدا كتمان مى‏ كند، و خداوند از آنچه شما انجام مى‏ دهيد غافل نيست».<ref>اين آيه سومى است كه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله به آن استشهاد شده است.</ref>
«آيا شما آگاه‏تريد يا خدا؟ چه كسى ظالم ‏تر است از كسى كه شهادتى نزد خود را از خدا كتمان مى‏ كند، و خداوند از آنچه شما انجام مى‏ دهيد غافل نيست».<ref>اين آيه سومى است كه در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله به آن استشهاد شده است.</ref>
خط ۹۲: خط ۱۳۰:
'''الف)''' اولى و دومى كه رو در روى خدا و رسول كار خود را كتمان كردند و اين كتمان را انكار كردند، مصداق «أَظْلَمُ» يعنى ظالم ‏ترين شدند.
'''الف)''' اولى و دومى كه رو در روى خدا و رسول كار خود را كتمان كردند و اين كتمان را انكار كردند، مصداق «أَظْلَمُ» يعنى ظالم ‏ترين شدند.


'''ب)''' خداوند [[عداوت اهل بیت علیهم السلام|دشمنان اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] را چند صباحى در اين دنيا مهلت مى ‏دهد چنانكه مى ‏فرمايد: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً»؛ و سپس آنان را به [[عذاب]] غلاظ و شداد مبتلا مى‏ نمايد چنانكه مى ‏فرمايد: «ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ». اين عذابِ آنان از لحظه مرگ آغاز شده و در عالم برزخ ادامه دارد تا در قيامت به سزاى اصلى اعمال خود برسند.
'''ب)''' خداوند [[عداوت اهل بیت علیهم السلام|دشمنان اهل‏ بیت ‏علیهم السلام]] را چند صباحى در اين دنيا مهلت مى ‏دهد چنانكه مى ‏فرمايد: «نُمَتِّعُهُمْ قَلِيلاً»؛ و سپس آنان را به [[عذاب]] غلاظ و شداد مبتلا مى‏ نمايد چنانكه مى ‏فرمايد:
 
«ثُمَّ نَضْطَرُّهُمْ إِلى عَذابٍ غَلِيظٍ». اين عذابِ آنان از لحظه مرگ آغاز شده و در عالم برزخ ادامه دارد تا در قيامت به سزاى اصلى اعمال خود برسند.


[[ابوبکر بن ابی قحافه|اولی]] و [[عمر بن خطاب|دومی]] هنگام [[مرگ]]، پيامبر و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام را ديدند كه به آنان مى‏ گفتند: بشارت باد شما را به آتش در پايين ‏ترين درجه جهنم!!<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۸ ح ۳۱.</ref>
[[ابوبکر بن ابی قحافه|اولی]] و [[عمر بن خطاب|دومی]] هنگام [[مرگ]]، پيامبر و اميرالمؤمنين ‏عليهما السلام را ديدند كه به آنان مى‏ گفتند: بشارت باد شما را به آتش در پايين ‏ترين درجه جهنم!!<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۸ ح ۳۱.</ref>


بعد هم كه به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصيف آن چنين گفتند: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند. آن تابوت در چاهى در قعر جهنم است، كه هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله‏ور نمايد صخره را از در آن چاه بر مى ‏دارد.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۹.</ref>
بعد هم كه به حال احتضار افتادند خبر از ورود به آتش و داخل شدن در تابوت دادند و در توصيف آن چنين گفتند: تابوتى از آتش كه با قفلى از آتش بسته شده و در آن دوازده نفرند.


در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام يا يكى از ائمه‏ عليهم السلام خود را به آنان نشان مى‏ دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى‏ كنند، ولى جز پاسخ رد نمى‏ شنوند. در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟
آن تابوت در چاهى در قعر جهنم است، كه هر گاه خدا بخواهد جهنم را شعله‏ور نمايد صخره را از در آن چاه بر مى ‏دارد.<ref>كتاب سليم: ص ۳۴۹.</ref>


عرض كرد: چگونه من مى ‏توانم آنچه شما مى ‏بينى ببينم، در حالى كه خداوند چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است. فرمود: اين ظالمِ اولى است كه بر دروازه ‏اى از آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.
در عالم برزخ هم هر از چند گاهى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام يا يكى از ائمه‏ عليهم السلام خود را به آنان نشان مى‏ دهند، و آنان از قعر آتش التماس مى‏ كنند، ولى جز پاسخ رد نمى‏ شنوند.


سپس حضرت لحظاتى مكث كرد و دوباره فرمود: اى حارث، آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟ آنگاه فرمود: اين ظالمِ دومى است كه بر دروازه‏ اى از دروازه ‏هاى آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۱۸۵ ح ۶۸ .</ref>
در اين باره ماجرايى از زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده در روزى با حارث همدانى بودند. حضرت فرمود: آيا آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟
 
عرض كرد: چگونه من مى ‏توانم آنچه شما مى ‏بينى ببينم، در حالى كه خداوند چشم شما را نورانيت داده و به شما عطا كرده آنچه به احدى عطا نكرده است.
 
فرمود: اين ظالمِ اولى است كه بر دروازه ‏اى از آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.
 
سپس حضرت لحظاتى مكث كرد و دوباره فرمود: اى حارث، آنچه من مى ‏بينم تو هم مى ‏بينى؟
 
آنگاه فرمود: اين ظالمِ دومى است كه بر دروازه‏ اى از دروازه ‏هاى آتش مى‏ گويد: اى اباالحسن، مرا ببخش. خدا او را نيامرزد.<ref>بحار الانوار: ج ۴۰ ص ۱۸۵ ح ۶۸ .</ref>


== آيه «إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ»<ref>ملک /  ۱۲. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۸ - ۳۵۱.</ref> ==
== آيه «إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَيْبِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ»<ref>ملک /  ۱۲. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۳۴۸ - ۳۵۱.</ref> ==
در خطابه غدیر آياتى از قرآن به صورت اقتباس و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ديده مى‏ شود. مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه ‏هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف [[ایمان]] حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب» رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است. آن پاداش بزرگ [[بهشت]] است و امان از آتش، و استقبال از محبين على ‏عليه السلام با سلام بهشتى.
در [[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] آياتى از [[ارتباط غدیر با قرآن|قرآن]] به صورت [[اقتباس]] و تضمين، در شأن پذيرندگان ولايت اميرالمؤمنين ‏عليه السلام ديده مى‏ شود.
 
مقامات و شئونى كه درباره اولياى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در اين فرازها مطرح شده، از پايه ‏هاى اعتقادى آن يعنى داشتن قلبى مطمئن و بى شک و ترديد آغاز شده، و به توصيف [[ایمان]] حقيقى آنان يعنى «ايمان به غيب» رسيده، و آنگاه رستگارى آنان مورد امضاى خدا و رسول قرار گرفته و مغفرت و اجر بزرگ برايشان ضمانت شده است.
 
آن پاداش بزرگ [[بهشت]] است و امان از آتش، و استقبال از محبين على ‏عليه السلام با سلام بهشتى.


اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۶ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۱۲ سوره ملک است:
اين آيات تضمين شده در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله ۶ آيه است، كه از جمله اين آيات آيه ۱۲ سوره ملک است:
خط ۱۲۱: خط ۱۷۳:


=== موقعيت تاريخى ===
=== موقعيت تاريخى ===
فرازهاى اواسط خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله همچنان در توصيف مواليان ائمه‏ عليهم السلام است و آن حضرت از قوت [[ایمان]] آنان مسئله ايمان به غيب را مطرح مى‏ كند كه خداوند در قرآن ارزش والايى براى آن قائل شده است. اين مسئله را با تضمين آيه سوره ملک در كلام خود، به صورت كامل و فقط با برداشتن «انَّ» از اول آن مطرح نموده است.
فرازهاى اواسط خطابه پيامبر صلى الله عليه و آله همچنان در توصيف مواليان ائمه‏ عليهم السلام است و آن حضرت از قوت [[ایمان]] آنان مسئله ايمان به غيب را مطرح مى‏ كند كه خداوند در قرآن ارزش والايى براى آن قائل شده است.
 
اين مسئله را با تضمين آيه سوره ملک در كلام خود، به صورت كامل و فقط با برداشتن «انَّ» از اول آن مطرح نموده است.


=== موقعيت قرآنى ===
=== موقعيت قرآنى ===
خط ۱۲۷: خط ۱۸۱:


=== تحليل اعتقادى ===
=== تحليل اعتقادى ===
دو نكته بسيار حساس كه از ارتباط اين آيه با پذيرندگان ولايت معصومين‏ عليهم السلام در خطابه غدير قابل ملاحظه است، مسئله ايمان به غيب و مسئله اجر كبير است كه دومى به عنوان پاداش چنين ايمان محكمى تعيين شده است.
دو نكته بسيار حساس كه از ارتباط اين آيه با پذيرندگان ولايت معصومين‏ عليهم السلام در خطابه غدير قابل ملاحظه است، مسئله [[ایمان]] به غيب و مسئله اجر كبير است كه دومى به عنوان پاداش چنين ايمان محكمى تعيين شده است.


آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره به اجر كبير در آيه است. شكى نيست كه به جاى «اجر بزرگ» ممكن بود نام «[[بهشت]]» به صراحت برده شود ولى گويا ثمره ايمان به غيب منحصر به بهشت نيست، و خداوند به كسانى كه چنين ايمانى و يقينى را در روز قيامت به ارمغان بياورند پاداشى ذخيره نموده كه خود از آن به عنوان «كبير» ياد كرده و فقط در آن روز عظمت اين لطف الهى معلوم خواهد شد.
آنچه در اينجا قابل ذكر است اشاره به اجر كبير در آيه است. شكى نيست كه به جاى «اجر بزرگ» ممكن بود نام «[[بهشت]]» به صراحت برده شود ولى گويا ثمره ايمان به غيب منحصر به بهشت نيست، و خداوند به كسانى كه چنين ايمانى و يقينى را در روز [[قیامت]] به ارمغان بياورند پاداشى ذخيره نموده كه خود از آن به عنوان «كبير» ياد كرده و فقط در آن روز عظمت اين لطف الهى معلوم خواهد شد.


در كنار اجر بزرگ، مغفرت و بخشش خداوند است كه براى ايمان آورندگان به غيب ضمانت شده است.
در كنار اجر بزرگ، مغفرت و بخشش خداوند است كه براى ايمان آورندگان به غيب ضمانت شده است.


نكته قابل توجه اين است كه در آيات قبل از آيه ۱۲، خداوند از «سعير» و «جهنم» به عنوان جزاى [[کفّار|کافران]] نام مى ‏برد؛ و پيامبرصلى الله عليه وآله نيز همين آيات سعير را در فرازهاى قبلى خطبه فرموده است.
نكته قابل توجه اين است كه در آيات قبل از آيه ۱۲، خداوند از «سعير» و «جهنم» به عنوان جزاى [[کفّار|کافران]] نام مى ‏برد؛ و [[حضرت محمّد صلی الله علیه و آله|پیامبر صلی الله علیه و آله]] نيز همين آيات سعير را در فرازهاى قبلى خطبه فرموده است.
 
با توجه به آنچه از «اجر كبير» براى مؤمنان به غيب و «سعير» براى كافران گفته شد معلوم مى ‏شود آنان كه ولايت امامان را قبول ندارند در واقع ايمان به غيب ندارند و طبعاً مستحق «سعير» هستند و اين به معناى كافر بودن آنان است.


با توجه به آنچه از «اجر كبير» براى مؤمنان به غيب و «سعير» براى كافران گفته شد معلوم مى ‏شود آنان كه ولايت امامان را قبول ندارند در واقع ايمان به غيب ندارند و طبعاً مستحق «سعير» هستند و اين به معناى كافر بودن آنان است. لذا پيامبر صلى الله عليه و آله در عبارتى فشرده و پر معنى مى ‏فرمايد: شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الاجْرِ الْكَبيرِ: چقدر فاصله است بين سعير و اجر كبير!! كه همان فاصله كفر و ايمان است.
لذا پيامبر صلى الله عليه و آله در عبارتى فشرده و پر معنى مى ‏فرمايد: شَتّانَ ما بَيْنَ السَّعيرِ وَ الاجْرِ الْكَبيرِ: چقدر فاصله است بين سعير و اجر كبير!! كه همان فاصله [[کفّار|کفر]] و ايمان است.


== آيه «إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»<ref>نساء /  ۱۴۵. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۳۷ - ۱۴۶.</ref> ==
== آيه «إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»<ref>نساء /  ۱۴۵. غدير در قرآن: ج ۲ ص ۱۳۷ - ۱۴۶.</ref> ==
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است. اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۴۵ سوره نساء و آيه ۲۹ سوره نحل است:
با در نظر گرفتن اينكه غدير مراسم مفصلى در سه روز بوده، گذشته از آياتى كه مستقيماً در آن ايام نازل شده و در قسمت آيات نازل شده در غدير ذكر شد، آياتى هم در ضمن كلام به صورت اشاره آمده و منظور از آنها بيان شده است.
 
اين موارد در تفسير ۱۸ آيه است، كه از جمله اين آيات، آيه ۱۴۵ سوره نساء و آيه ۲۹ سوره نحل است:


«إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»:
«إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً»:
خط ۱۵۳: خط ۲۱۱:
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:
مَعاشِرَ النّاسِ، انَّهُمْ وَ انْصارَهُمْ وَ اتْباعَهُمْ وَ اشْياعَهُمْ فِى الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلبئس مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ ... . الا انَّهُمْ اصْحابُ الصَّحيفَةِ:


اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، و ياران و تابعين و پيروانشان در پايين ‏ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان اصحاب صحيفه ‏اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref>
اى مردم، امامانى كه مردم را به آتش جهنم دعوت مى‏ كنند، و ياران و [[تابعین]] و پيروانشان در پايين ‏ترين درجه آتش جهنم جاى دارند و چه بد است اقامتگاه متكبرين ... . بدانيد كه آنان [[اصحاب صحیفه ملعونه و مقابله با صراط مستقیم|اصحاب صحیفه]] ‏اند.<ref>مراجعه شود به كتاب: اسرار غدير: ص ۱۴۹ بخش ۶ .</ref>


=== موقعيت تاريخى ===
=== موقعيت تاريخى ===
[[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است. پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت [[عذاب]] خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند.
[[خطبه غدیر|خطابه غدیر]] وارد مرحله معرفى دشمنان شده و اين شناسايى را از رهبران ضلالت آغاز كرده است.


در چنين موقعيتى با اقتباس از دو آيه [[قرآن]] و تركيب هر دو در يک جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است.
پس از آنكه امامان دعوت كننده به آتش را معرفى نموده، اينک نوبت آن است كه شدت [[عذاب]] خداوند را درباره آنان گوشزد فرمايد و اتباع آنان را نيز نشانه رود تا خود را آسوده از سزاى الهى ندانند.
 
در چنين موقعيتى با [[اقتباس]] از دو آيه [[قرآن]] و تركيب هر دو در يک جمله جايگاه جهنمى آنان و اتباعشان را بيان فرموده است.


=== موقعيت قرآنى ===
=== موقعيت قرآنى ===
آيه اول در سوره نساء و درباره «دَرك اسفَل جهنم» است. اين آيه در ضمن آياتى است كه از آيه ۱۳۷ اين سوره در وصف منافقين آغاز شده و آنان را به دوستى با كافرين و دورى از مؤمنين، و نيز انتظار بلا براى مؤمنان و حيله‏ گرى با خداوند و متحير بودن در دين توصيف فرموده، تا اينجا كه مى‏ فرمايد: «منافقين در پست‏ترين جاى جهنم ‏اند».
آيه اول در سوره نساء و درباره «دَرك اسفَل جهنم» است. اين آيه در ضمن آياتى است كه از آيه ۱۳۷ اين سوره در وصف [[منافقین]] آغاز شده و آنان را به دوستى با كافرين و دورى از مؤمنين، و نيز انتظار بلا براى مؤمنان و حيله‏ گرى با خداوند و متحير بودن در دين توصيف فرموده، تا اينجا كه مى‏ فرمايد: «منافقين در پست‏ترين جاى جهنم ‏اند».


آيه دوم در چهار جاى قرآن با عبارات مشابه درباره اهل جهنم آمده است، ولى در سوره نحل با «لام» آمده كه در خطبه نيز «لَبِئْسَ» است و لذا بايد مورد خطبه را اشاره به آيه مزبور دانست.
آيه دوم در چهار جاى قرآن با عبارات مشابه درباره اهل جهنم آمده است، ولى در سوره نحل با «لام» آمده كه در خطبه نيز «لَبِئْسَ» است و لذا بايد مورد خطبه را اشاره به آيه مزبور دانست.
خط ۱۷۵: خط ۲۳۵:


==== الف) انصار امامانِ آتش ====
==== الف) انصار امامانِ آتش ====
انصار يعنى ياران و دست اندركارانى كه در روزهاى غصب خلافت به يارى اولى و دومى شتافتند، و اگر آنان نبودند بدون شک مجريان سقيفه كارى از پيش نمى ‏بردند. روزى كه بر در خانه على و فاطمه‏ عليهما السلام براى گرفتن [[بیعت]] آمدند چهار هزار نفر مسلح در كوچه‏ هاى مدينه آماده بودند كه اگر مهاجمين با مشكلى رو به رو شدند به عنوان كمک بيايند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۲،۱۰۷.</ref>
انصار يعنى ياران و دست اندركارانى كه در روزهاى غصب خلافت به يارى اولى و دومى شتافتند، و اگر آنان نبودند بدون شک مجريان سقيفه كارى از پيش نمى ‏بردند.


آنگاه كه دومى فرياد زد: «هيزم بياوريد تا خانه را با اهلش آتش بزنم»، [[تاریخ]] مى ‏گويد: «فَحَمَلُوا حَزْمَ الْحَطَبِ...» يعنى عده ‏اى بسته‏ هاى هيزم را حمل كردند تا بر در خانه فاطمه ‏عليها السلام چيدند.<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۹.</ref> آنگاه كه دومى آمد تا هيزم ‏ها را آتش بزند چه بسيار مغيره ‏ها و قنفذها كه آتش بيار معركه بوده ‏اند و نامشان به ما نرسيده است!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۳۹.</ref>
روزى كه بر در خانه على و فاطمه‏ عليهما السلام براى گرفتن [[بیعت]] آمدند چهار هزار نفر مسلح در كوچه‏ هاى [[مدینه]] آماده بودند كه اگر مهاجمين با مشكلى رو به رو شدند به عنوان كمک بيايند.<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۲۰۲،۱۰۷.</ref>


او با لگد در را شكست و بقيه در پى او بى ‏اجازه به خانه وحى يورش آوردند. آيا اينها چه كسانى بودند؟ على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را چهل نفر مى ‏كشيدند و طناب بر گردن براى بيعت مى‏ بردند و فاطمه عليها السلام كمربند على ‏عليه السلام را گرفته مانع مى‏ شد. اينها چه كسانى بودند؟<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۱۷،۲۸۳،۲۷۰.</ref>
آنگاه كه دومى فرياد زد: «هيزم بياوريد تا خانه را با اهلش آتش بزنم»، [[تاریخ]] مى ‏گويد: «فَحَمَلُوا حَزْمَ الْحَطَبِ...» يعنى عده ‏اى بسته‏ هاى هيزم را حمل كردند تا بر در خانه فاطمه ‏عليها السلام چيدند.<ref>كتاب سليم: ص ۱۴۹.</ref>


آنگاه كه فدک را غصب كردند همين گروه بودند كه راضى نبودند اين سرزمين در دست فاطمه‏ عليها السلام باشد و دلشان مى‏تپيد كه فدك داخل بيت ‏المال شود تا همه از آن سهمى ببرند؛ و لذا در برابر هر جسارت و اقدامى نسبت به حضرت زهرا عليها السلام مهر سكوت بر لب زدند، و كار به جايى رسيد كه آن حضرت خطابه بلند خويش را ايراد فرمايد و از هميارى مردم با ظالمين شكايت نمايد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۲۴۳.</ref>
آنگاه كه دومى آمد تا هيزم ‏ها را آتش بزند چه بسيار مغيره ‏ها و قنفذها كه آتش بيار معركه بوده ‏اند و نامشان به ما نرسيده است!<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۳۹.</ref>
 
او با لگد در را شكست و بقيه در پى او بى ‏اجازه به خانه وحى يورش آوردند. آيا اينها چه كسانى بودند؟ على بن ابى‏ طالب‏ عليه السلام را چهل نفر مى ‏كشيدند و طناب بر گردن براى [[بیعت]] مى‏ بردند و فاطمه عليها السلام كمربند على ‏عليه السلام را گرفته مانع مى‏ شد. اينها چه كسانى بودند؟<ref>بحار الانوار: ج ۲۸ ص ۳۱۷،۲۸۳،۲۷۰.</ref>
 
آنگاه كه فدک را غصب كردند همين گروه بودند كه راضى نبودند اين سرزمين در دست فاطمه‏ عليها السلام باشد و دلشان مى‏ تپيد كه فدک داخل بيت ‏المال شود تا همه از آن سهمى ببرند؛ و لذا در برابر هر جسارت و اقدامى نسبت به [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|حضرت زهرا علیها السلام]] مهر سكوت بر لب زدند، و كار به جايى رسيد كه آن حضرت خطابه بلند خويش را ايراد فرمايد و از هميارى مردم با ظالمين شكايت نمايد.<ref>بحار الانوار: ج ۲۹ ص ۲۴۳.</ref>


بايد اذعان داشت كه وقتى كسى ياور ابوبكر و عمر شد نتيجتاً بر ضد اميرالمؤمنين و صديقه كبرى‏ عليهما السلام  قيام كرده است و اين نهايت درجه يارى بر ضد خداوند است و بايد در انتظار بدترين سزاى الهى باشند.
بايد اذعان داشت كه وقتى كسى ياور ابوبكر و عمر شد نتيجتاً بر ضد اميرالمؤمنين و صديقه كبرى‏ عليهما السلام  قيام كرده است و اين نهايت درجه يارى بر ضد خداوند است و بايد در انتظار بدترين سزاى الهى باشند.


==== ب) اتباع امامانِ آتش ====
==== ب) اتباع امامانِ آتش ====
پس از «انصار» نوبت «اتباع» به معناى [[تابعین]] است. آنان كه نگذاشتند اين آتشِ برافروخته بر ضد اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خاموش شود و اين راه را زنده نگاه داشتند و نسل ‏هاى بعدى مسلمانان را بدان سو كشاندند؛ همچون تابعين واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله كه نگذاشتند چراغ نورانى اسلام در نسل‏هاى بعدى خاموش شود. اتباع دومى پس از او نقشه بسيار دقيقى اجرا كردند تا عثمان خلافت را به دست گرفت و سقيفه ده سال ديگر به حيات خود ادامه داد.
پس از «انصار» نوبت «اتباع» به معناى [[تابعین]] است. آنان كه نگذاشتند اين آتشِ برافروخته بر ضد اهل ‏بيت‏ عليهم السلام خاموش شود و اين راه را زنده نگاه داشتند و نسل ‏هاى بعدى مسلمانان را بدان سو كشاندند؛ همچون تابعين واقعى پيامبر صلى الله عليه و آله كه نگذاشتند چراغ نورانى اسلام در نسل‏ هاى بعدى خاموش شود.


تا آنگاه كه پس از فوران ظلم سقيفه، مردم به ساحت قدس اميرالمؤمنين ‏عليه السلام پناه آوردند و خلافت ظاهرى اميرالمؤمنين ‏عليه السلام آغاز شد.
اتباع دومى پس از او نقشه بسيار دقيقى اجرا كردند تا عثمان خلافت را به دست گرفت و [[سقیفه]] ده سال ديگر به حيات خود ادامه داد.
 
تا آنگاه كه پس از فوران ظلم سقيفه، مردم به ساحت قدس اميرالمؤمنين ‏عليه السلام پناه آوردند و [[خلافت ظاهری اميرالمؤمنين عليه السلام|خلافت ظاهری امیرالمؤمنین ‏علیه السلام]] آغاز شد.


در اين روزگار كه مى ‏رفت تا به دفن سقيفه بيانجامد، عده ‏اى از تابعين سقيفه سر از شام برآوردند كه رئيسشان معاويه بود و لشكرى عظيم براى احياى سقيفه به جنگ غدير فرستادند.
در اين روزگار كه مى ‏رفت تا به دفن سقيفه بيانجامد، عده ‏اى از تابعين سقيفه سر از شام برآوردند كه رئيسشان معاويه بود و لشكرى عظيم براى احياى سقيفه به جنگ غدير فرستادند.
خط ۱۹۴: خط ۲۶۰:
عده ‏اى ديگر سر از بصره درآوردند كه دختر سقيفه رياستشان را بر عهده داشت و طلحه از امضا كنندگان صحيفه دوم نيز در كنار او بود. در همين حال در داخل كشورِ على ‏عليه السلام و لشكر او نفوذِدار و دسته سقيفه به حدى بود كه علناً بدعت‏ هاى عمر را اجرا مى‏كردند و اگر حضرت مانعشان مى‏شد فريادشان بلند مى‏ شد.
عده ‏اى ديگر سر از بصره درآوردند كه دختر سقيفه رياستشان را بر عهده داشت و طلحه از امضا كنندگان صحيفه دوم نيز در كنار او بود. در همين حال در داخل كشورِ على ‏عليه السلام و لشكر او نفوذِدار و دسته سقيفه به حدى بود كه علناً بدعت‏ هاى عمر را اجرا مى‏كردند و اگر حضرت مانعشان مى‏شد فريادشان بلند مى‏ شد.


روزى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در [[کوفه]] به امام حسن‏ عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى‏ خوانند -  و از بدعت‏هاى دومى است‏ممنوع و حرام است. مردم با شنيدن سخن امام حسن ‏عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»! وقتى امام حسن‏ عليه السلام نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بازگشت حضرت پرسيد: اين صدا چيست؟ عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، مردم فرياد مى‏ زنند: «واعمراه! واعمراه» يعنى: اى عمر، به فرياد ما برس!! اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: برو و به مردم بگو: نمازتان را بخوانيد!<ref>تهذيب الاحكام: ج ۳ ص ۷۰ ح ۲۲۷.</ref> و مى ‏بينيم كه آن حضرت را وادار مى‏ كردند كه از برداشتن بدعت‏ هاى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] دست بردارد!
روزى اميرالمؤمنين‏ عليه السلام در [[کوفه]] به امام حسن‏ عليه السلام دستور داد تا بين مردم اعلام كند: نماز تراويح كه در ماه رمضان به جماعت مى‏ خوانند -  و از بدعت‏هاى دومى است‏ممنوع و حرام است.
 
مردم با شنيدن سخن امام حسن ‏عليه السلام فرياد برآوردند: «واعمراه! واعمراه»! وقتى امام حسن‏ عليه السلام نزد اميرالمؤمنين ‏عليه السلام بازگشت حضرت پرسيد: اين صدا چيست؟
 
عرض كرد: يا اميرالمؤمنين، مردم فرياد مى‏ زنند: «واعمراه! واعمراه» يعنى: اى عمر، به فرياد ما برس!! اميرالمؤمنين‏ عليه السلام فرمود: برو و به مردم بگو: نمازتان را بخوانيد!<ref>تهذيب الاحكام: ج ۳ ص ۷۰ ح ۲۲۷.</ref> و مى ‏بينيم كه آن حضرت را وادار مى‏ كردند كه از برداشتن بدعت‏ هاى [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] دست بردارد!


==== ج) اشياع امامانِ آتش ====
==== ج) اشياع امامانِ آتش ====
خط ۲۰۲: خط ۲۷۲:


==== تحليل اعتقادى دوم ====
==== تحليل اعتقادى دوم ====
نكته دوم در جمله «انهم و انصارهم و اتباعهم و اشياعهم فى الدرك الاسفل من النار»، «درك اسفل» است. كلمه «دَرْك» -  كه «دَرَك» هم در قرائت آن صحيح است -  به معناى آخرين نقطه در عمق چيزى مثل درياست. بنا بر اين اگر بگوييم: «دَرَك النّارِ» يعنى آخرين نقطه قعر جهنم، ولى در اينجا تأكيد پرمعنايى براى «درك» آورده شده و آن كلمه «اسفَل» به معناى پايين ‏ترين است.
نكته دوم در جمله «انهم و انصارهم و اتباعهم و اشياعهم فى الدرك الاسفل من النار»، «درك اسفل» است. كلمه «دَرْك» -  كه «دَرَك» هم در قرائت آن صحيح است -  به معناى آخرين نقطه در عمق چيزى مثل درياست.
 
بنا بر اين اگر بگوييم: «دَرَك النّارِ» يعنى آخرين نقطه قعر جهنم، ولى در اينجا تأكيد پرمعنايى براى «درك» آورده شده و آن كلمه «اسفَل» به معناى پايين ‏ترين است.


اگر چه به نظر مى‏ رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيانگذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن [[عذاب]] وحشتناک لازم است.
اگر چه به نظر مى‏ رسد با ذكر كلمه اول نيازى به «اسفَل» نيست، ولى آنگاه كه جايگاه بنيانگذاران ظلم را در جهنم بدانيم درخواهيم يافت كه اين تركيب كلمات براى ترسيم آن [[عذاب]] وحشتناک لازم است.